علوم وفضایل <a href="/fa/dashboard/ ir/حضرت امام جعفر صادق سلام الله علیه" class="text info">حضرت امام جعفر صادق سلام الله علیه</a>


نمایه رهنمود حضرت امام جغفر صادق سلام الله علیه



فقه و فقاهت


فقه عبارت است از فهم و شناخت احکام فرعی از طهارت تا دیات و این احکام از ادله اربعه استنباط میشود که مفصلترین و مشروحترین آنها سنت میباشد که نزد شیعه عبارت است از حدیث پیامبر و اهل بیت.



پس کتابهای شیعه در این زمینه برگرفته از همان ادله چهارگانه است و بیشترین بخش حدیث را حدیث امام صادق (ع) تشکیل میدهد و هرگاه احادیث مروی از آن حضرت نبود، استنباط احکام بر دانشمندان دشوار بود. و نه تنها فقها و دانشمندان شیعه از بوستان دانش امام جعفر صادق (ع) بهره بردهاند، بلکه بیشترین فقیهان اهل سنت که معاصر آن حضرت بودهاند، مانند ابوحنیفه، سفیانها، ایوب و غیرهم ریزه خوار خوان پر نعمت دانش امام بودهاند و چنانکه ابن ابی الحدید مینویسد، فقه مذاهب اربعه اهل سنت به فقه الصادق (ع) بر میگردد. ۱



آلوسی در مختصر «تحفه اثنی عشریه» مینویسد: این ابو حنیفه که در میان اهل سنت مایه فخر و مباهات است با صراحت تمام میگوید: «لولا السنتان لهلک النعمان» و منطورش همان دو سالی است که به حضور امام آمده و از محضر آن حضرت دانش اندوخته است .



حق آن است که حضرت امام جفعر صادق (ع)، یگانه فیه جهان اسلام شمرده شود و دلیل بر این مدعا همین کثرت راویان و فراوانی حدیث و روایت از آن حضرت است و هر کس کتب حدیثی را بررسی کند به فراوانی احادیث امام صادق و کثرت راویان و محدثان از آن بزرگوار، واقف خواهد شد.



البته فقهای زیادی هم عصر امام بودهاند که از هیچیک این اندازه (بلکه خیلی پائینتر از آن) حدیث روایت نشده و در بازار دانش و فرهنگ، هیچکدام این اندازه علم و فقاهت عرضه نکردهاند و هیچ مطلبی از آن حضرت سؤال نشده که در پاسخ مانده باشد.



فقه در حقیقت، آئین زندگی و برنامه حیات انسانی است و دین جز در پرتو فقه شناخته نمیشود( به عبارت دیگر زندگی انسان منهای دین شکل صحیح نمیگیرد و دین هم بدون فقه و فقاهت مفهوم درست پیدا نمیکند).



لذا مشاهد میکنیم که امام صادق (ع) شاگردان و اصحاب خود را به تفقه در دین (فهمیدن و شناخت دین) امر میفرمود و در حدیثی چنین فرموده است: حدیثی که راجع به حلال و حرام از یک راوی راستگو میشنوی و فرإ؛ کک میگیری، بهتر است از دنیا و طلا و نقرههای آن. ۲



در حدیثی دیگر: هرگز طلب دنیا تو را از فراگیری و آموختن دین باز ندارد؛ زیرا طالب دنیا گاهی کامیاب است و دیگر بارنا کام و هلاک. ۳



و در حدیث سوم، به عنوان ترغیب به تفقه و فهم دین فرمود:
لیت السیاط علی روس اصحابی حتی یتفقهوا فی الحلال و الحرام. ۴
کاش تازیانه بر سر یاران من فرود میآمد و آنها را وادار میکرد که در شناخت حلال و حرام فقیه و دانا شوند.



و در حدیث چهارم فرمود:
تفقهوا فی الدین فانه من لم یتفقه فی الدین فهوا أعرابی. ۵
از امام جعفر صادق (ع) از تفسیر آیه «و من یوت الحکمة فقد أوتی خیرا کثیرا»۶ و معنی حکمت سؤال میشود؛ در پاسخ میفرماید: حکمت یعنی شناخت و فهم دین.



و نیز فقیه در نزد امام صادق (ع) کسی است که حدیث شناس هم باشد:
اعرفوا منازل شیعتنا بقدر ما یحسنون من روایتهم عنا فانا لا نعد الفقیه منهم فقیها حتی یکون محدثا.۷
منزلت و مقام شیعیان ما را از میزان نقل کردن احادیث ما بفهمید، چون ما کسی را فقیه نمیشناسیم مگر آنکه محدث هم باشد.



اخلاق



علم الاخلاق، در ابتدا دانش مدون و مرتبی نبوده است؛ فقط در زمینههای اخلاقی به برخی آیات کریمه از قرآن حکیم و سخنان سرور پیامبران و وصی و خلیفه او و فرزندان بزرگوارشان (درود خدا به روان همه شان) استناد میشده است.



نخستین تألیف در دانش اخلاق به دست علمای شیعه در اواخر قرن دوم هجری صورت گرفته و اسماعیل بن مهران فرزند ابونصر سکونی که از اصحاب و یاران امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) و از راویان موثق بشمار میرود، کتابی تحت عنوان «صفة المؤمن و الفاجر» به ریشه تحریر درآورده است و پس از او، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقی که پدر و پسر هر دو از روایان مورد وثوق و از اصحاب امام رضا (ع) و از علمای قرن سوم هجری بودهاند، کتاب «المحاسن» را نوشته است این کتاب از بهترین کتابها است و نویسندهاش به سال ۲۷۴ و یا ۲۸۰ ق. در قم وفات یافته است .



از دیگر علما و دانشمندان این قرن که در زمینه اخلاق دست به نگارش کتاب زدهاند، حسن بن علی بن شعبه است که کتاب «تحف العقول» را تألیف کرده و این کتاب هم از نفیسترین کتب شیعه و مشتمل بر حکمتها و پندهائی است که از یکایک ائمه اهل بیت روایت گردیده است.



در قرون بعد تألیف و تصنیف درباره اخلاق دامنه پیدا کرد که بهترین آنها کتاب «اصول کافی» از ثقة الاسلام کلینی است که به سال ۳۲۹ ق. درگذشته است. او سالها در تألیف این کتاب زحمت کشیده و گزیدهای از روایات و اخبار را در آن گردآورده است و هرگاه نظری گذرا به صفحات آن بیفکنیم و فصول و ابواب آن را بررسی کنیم، خواهیم دانست که اخلاق نیکو یعنی چه و دانش و علم امام صادق و اهل بیت علیهم السلام پیرامون اخلاق بر چه پایه بوده است !



از ملاحظه مطالب اخلاقی که از امام صادق (ع) در این نوشته آوردهایم، معلوم میشود که منبع و سرچشمه اخلاق در مرحله نخست قرآن مجید است و بعد سخنان حکمتآمیز رسول اسلام - دارنده خلق عظیم - و سپس بیانات فرزندان گرامی آن حضرت - وارثان علم و دانش ایشان - بویژه جعفر بن محمد صادق (ع).



تفسیر



در میان روایاتی که به دست ما رسیده است، بخش اعظم آن به تفسیر قرآن مربوط میشود و حتی برخی مفسران اساس کارشان را بر احادیث قرا دادهاند و اگر شما بخواهید روایات امام صادق (ع) را پیرامون تفسیر آیات بشناسید، باید به «تفسیر مجمع البیان» مراجعه کنید که بسیاری از احادیث جعفری در مورد تفسیر، در این کتاب آمده است. مؤلف این کتاب گاهی که میخواهد به نظر اهل بیت اشاره کند؛ آن را طی ذکر حدیثی خاطر نشان میسازد.



بعلاوه بعضی از دانشمندان شیعی مصنفات متعددی در زمینه آیات الاحکام نگاشته و به شرح و تفسیر آنها پرداختهاند، که در این صدد از روایات و احادیث اهل بیت مایه گرفتهاند.



نظر به اینکه مطابق حدیث منقول از رسول خدا (ص) از چندین طریق و چندین مورد: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی …» قرآن و عترت ازیکدیگر جدا نیستند، از این معنی در مییابیم که دانش قرآن نزد اهل بیت است و در هر عصری تنی از ایشان باید باشند که عالم قرآننند و در این زمینه علاوه بر حدیث ثقلین، احادیث دیگری هم وجود دارند که با یکدیگر هماهنگند. از جمله امام صادق (ع) میفرماید: به خدا سوگند من دانش قرآن را از اول تا آخر میدانم و تمام مطالب این کتاب گویا در میان مشت من است و در آن خبر آسمان، خبر زمین، خبر گذشته و خبر آینده وجود دارد که خدای عزوجل گوید: فیه تبیان کل شیء.۸



و در مورد دیگر، امام انگشتان دستش را گشود و برسینهاش نهاد و فرمود: به خدا قسم، همه دانشهای قرآن در این سینه من است .۹



پس ناگزیر در هر عصر و زمانی باید کسی باشد که عالم به تفسیر قرآن باشد و شاهد بر این، حدیث ثقلین است. وانگهی قرآن رهبر ساکت و بی زبانی است و در آن آیات محکم و متشابه، مجمل و مبین، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید وجود دارد که بیشتر این مفاهیم برای مردم نامعلوم است. از سوی دیگر هر گروهی از گروههای اسلامی مدعیاند که عقاید خود را از قرآن گرفتهاند و میپندارند تنها آنانند که به مفاهیم قرآن دست یافتهاند و در این مقام شواهدی هم ذکر میکنند.



پس قرآن مصدر و اساس عقاید همه گروهها و فرقههای اسلامی است . پس چه مرجعی وجود دارد که این اختلافها را فیصله بخشد و شبهات این گروهها را برطرف سازد وپندارهای این فرقهها را رفع نماید؟



بنابر مضمون حدیث ثقلین، عترت پیامبر، دانایان به قرآنند، و عالم به قرآن در هر عصر و زمانی فقط از این خاندان است و بس. بنابراین در عصر امام جعفر صادق (ع) نیز اگر آن حضرت عالم به قرآن نبوده، پس چه کسی بوده است؟!



بدون تردید، هیچکس مدعی آن نبوده که در میان اهل بیت به روزگار امام صادق (ع)، فردی داناتر از او به تفسیر و دیگر علوم بوده باشد.



علم کلام



مقصود ما از علم کلام، آن دانشی است که از هستی و وحدانیت خدا و صفات او و دیگر موضوعات اعتقادی (و باصطلاح ایدئولوژیکی) مانند نبوت، امامت، معاد، عدل و غیره سخن میگوید؛ آن هم نه هر نوع سخنی، بلکه سخنی بر پایه عقل و منطق صحیح. و هرگز منظور ما از علم کلام آن سلسله بحثهائی نیست که با جدال و نزاع و کشمکش همراه است و بسیاری از انسانها در آن مباحث گمراه میشوند؛ زیرا بر پایه ذهنیات محدود و به قصد غلبه و برتری جوئی و خودنمائی به بحث و سخن میپردازند، نه به هدف حقیقت جوئی و بهره جستن از سرچشمه راستین و اصیل علم و دانش.



پس اگر ما میبینیم که در برخی از احادیث، از علم کلام سرزنش شده، منظور آن سلسله بحثها و مشاجرات و مجادلاتی است که فقط به نیتهای آلوده و به قصد خودنمائی و غلبه، نه به قصد روشن شدن حقایق، و بر پایه توهمات و حدسیات، نه بر مبنای دلیل مسلم قطعی عقلی و منطقی صورت میگیرد؛ زیرا دانشمندانی که مباحث کلامی را بر پایه و اساس عقلی دنبال میکنند و آنها را از سرچشمه اصلیاش میگیرند، بی شک زبانهای گویای حق و مدافعان راستین حیقیت و راهنمایان شایسته به سوی ایمانند.



اولین کسی که در زمینه هستی و لوازم آن، به برهان توسل جسته و به ادله عقلی و حسی هر دو توجه کرده، امیرالمؤمنین علی (ع) بوده است. حتی برخی از آنان که مقام علمی حضرت ابوالحسن علی بن ابی طالب (ع) را دانسته یا ندانسته منکر میشوند و در انتساب اینگونه مباحث (کلامی و فلسفی) به آن حضرت تردید میکنند، آن هم فقط به این دلیل که دانشی بر این پایهها و اصول در آن روزگار شناخته نبوده است، غافلند از اینکه حضرت علی (ع) از دانش بیکران لدنی بهرهمند بوده و از پستان وحی شیر خورده و با منبع و سرچشمه دانش در ارتباط مستقیم بوده است.



مگرنه آن است که پیامبر درباره او فرمود: «انا مدینه العلم و علی بابها»؟ و پس از او نیز فرزندان بزرگوارش راه او را پیش گرفتند و از دانش فراوان خود درباره هستی و هستی بخش به مردم فیض رساندند.



آنان در بحثهای عقیدتی خود برای مردم اثبات کردند که خدائی را که نمیشناسند، پرستش نمیکنند و از پیامبری که آشنایش نیستند، پیروی نمینمایند و از امام و رهبری که مقام و منزلتش را نمیشناسند، اطاعت نمیکنند. بنابراین (در مکتب اهل بیت) شناخت و معرفت پیش از هر دانش و بهتر از هر علم است. چنانکه امام صادق (ع) فرمود: با فضیلترین عبادت، شناخت خداست .۱۰



پس منقول (از این جهت که منقول است) در پی ریزی این اصول و قواعد نقشی ندارد؛ زیرا در نزد خردمندان، تقلید در معقولات روا نباشد.
البته گاهی در میان ادله نقلی، مطالبی درباره هستیشناسی آمده است که بدون شبهه ارشاد به حکم عقل و یا برانگیختن و هشدار وجدان و فطرت میباشد.



مثلا آیه «افی الله شک فاطر السموات و الارض؟»و امثال این آیه در قرآن مجید نمیخواهد اعتقادی را بر انسان تحمیل کند، بلکه با بیدار باشی، وجدان را به سوی خدا و آثار هستی او متوجه میسازد. همچنین است سخنان منقول ازرسول خدا و عترت پاک او در همین زمینههای اعتقادی و فکری که همگی ارشاد به حکم عقل است و آنان در بسیاری از احادیث خود به ارزش عقل و هدایت و راهنمائیهای آن توجه دارند؛ از جمله امام صادق (ع) فرموده است:



«العقل دلیل المومن» و «دعامة الانسان العقل» و«لایفلح من لایعقل.» ۱۱
و اگر شما، حدیث امام کاظم (ع) را در پیرامون ارزش خرد و خردمندان که با هشام بن حکم در میان گذاشته است بخوانید، پی خواهید برد که امامان چگونه ارزش حقیقی عقل و تعقل را شناخته و مردم را به استفاده از راهنمائیهای آن دلالت کردهاند.



به هر حال در لابلای احادیث ائمه اهل بیت از این نوع استدلال عقلانی فراوان آمده و همین «نهج البلاغه» جامع شکنندهترین برهانها و دلیلهاست که عقلای جهان و خردمندان با وجدان را به حیرت وا میدارد؛ همچنان کتب دیگری نیز اینگونه احتجاجات و مباحثات بر پایه اصول عقلی را گردآوردهاند که از جمله آنها میتوان از «احتجاج» طبرسی، «اصول کافی»، «توحید»، صدوق و مجلداتی از «بحارالانوار» نام برد و نیز برخی کتابهای مرحوم مجلسی که طی آنها به شرح حال امامان و نقل احادیث حکمتآمیز آنان پرداخته شده است و اینک ما بخشی از این احادیث و مباحث عقلانی را که از امام صادق (ع) به دست ما رسیده است، مورد بررسی قرار میدهیم.



هستیشناسی و یگانه پرستی



فصولی از احادیث و سخنان امام صادق (ع)، پیرامون هستیشناسی و وحدانیت خدایتعالی است، که از آن جمله است «توحید مفضل»، و آن سلسله درسهائی است که امام آنها را بر مفضل بن عمرجعفی کوفی یکی از اصحاب و یاران عالم و عامل خویش القاء فرموده و دیگری رسالهای است به نام «هلیله» که آن نیز از همین مفضل روایت شده است، با این تفاوت که مفضل رساله نخست را مستقیما و از دو لب مبارک امام شنیده اما رساله دوم را بطور غیر مستقیم و کتبا از امام روایت نموده است.



طب و پزشکی



خداوند متعال قرآن را فرو فرستاده و آن را بیان همه چیز قرار داده است. در این کتاب، دانش پزشکی طی دو سه جمله آمده است : «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا» . پس جای شگفتی نیست که دانایان به علوم قرآن یعنی ائمه اهل بیت، دانایان به طب و پزشکی هم باشند. بعلاوه آنان در بیان طبیعت اشیاء و فواید و مضار آنها و خواص مزاجها آنقدر مطلب گفتهاند که نشانگر اطلاعات گسترده آنها نسبت به این دانش است .



یکی از دانشمندان گذشته کلمات امامان را در مورد طب گردآوری کرده و آن را «طب الائمه» نامیده و من گمان دارم این کتاب از بین رفته است ؛
اما مجلسی در «بحارالانوار » و شیخ حر عاملی در «وسائل الشیعه» گاهگاهی از این کتاب، حدیث روایت کردهاند.



در علم و آگاهی امام صادق (ع) به علم طب و پزشکی ، کافی است مطالبی را که او در رساله «توحید مفضل» در بیان طبیعت اشیاء و فواید دواها و فیزیولوژی و شناخت وظایف الاعضاء که موضوع علم تشریح است، فرموده ، در نظر بگیریم و نیز بحثی که امام با پزشک هندی داشته و مناظره و گفتگوئی که با او انجام داده، نشانه وسعت اطلاع و آگاهی امام ششم نسبت به علم پزشکی است .



سخنان امام در امور بهداشتی و پزشکی در لابهلای کتب حدیثی پخش است و گاهی امام مطالبی را فرموده که تازه دانش پزشکی به آنها دست یافته است و اگر نویسندهای بخواهد در این زمینه کتابی تألیف کند و در آن مطالبی را که امام طی آنها خواص و فواید اشیاء را مطرح کرده و درمان انواع دردها و بیماریها را ذکر فرموده است، گردآورد کاملا کاری آسان و در عین حال ابتکاری خواهد بود.



از جمله مطالبی که امام در مورد بهداشت و طبابت بیان کرده و دانش جدید پزشکی از برخی از آنها پرده برداشته ، مطالبی است که امام درباره درمان تب بوسیله شستشوی با آب بیان فرموده است . هنگامی که شخصی راجع به تب با آن حضرت صحبت می کند، امام در پاسخ می فرماید که ما خانواده با ریختن آب سرد بر بدنمان تب را معالجه میکنیم.



و در مورد شستن میوه پیش از خوردن فرمود:
ان لکل ثمرة سما فاذا اوتیتم بها فامسوها الماء و اغمسوها فی الماء.۱۲
روی هر میوهای ممکن است سمی (میکرب ) باشد . پس هر موقع خواستید میوهای را تناول کنید، آب روی آن باز کنید و آن را در میان آب بگذارید.
که اصولا بکار بردن دو کلمه «مس» و «غمس» خالی از نکته نیست .



علم شیمی



بسیاری از دانشمندان اعتراف کردهاند که امام صادق (ع) علم شیمی را میدانسته و جابربن حیان صوفی طرطوسی نزد او تلمذ می کرده و این دانش را از وی فرا گرفته است و پانصد رساله در یکهزار برگ در همین مایه تألیف کرده که آنها در واقع متضمن و در بردارنده رسالههای امام جعفر صادق (ع) میباشند.۱۳



خاورشناسان قدیم و جدید درباره جابر سخن بسیار گفتهاند و ابن ندیم در «الفهرست» ۱۴ بطور مفصل پیرامون شخصیت او داد سخن داده و کتب زیادی را از وی یاد کرده است که جابر در زمینه دانشهای مختلف بویژه شیمی ، پزشکی ، فلسفه و کلام دارای تألیفات بوده است و عادتا یک انسان معمولی با عمری طبیعی گنجایش این همه کار، تألیف و تحقیق را ندارد جز نوابغی از بشر و یگانههائی از انسانهائی که هوشی سرشار و استعدادی فوقالعاده دارند و زندگیشان در تألیف ، کتاب و تحقیق خلاصه میشود.



ابن ندیم تألیف کتابهائی بر مذهب شیعه را به جابر نسبت داده و از همین جا تشیع او را استنباط نموده است و شاید همین زانو زدن او در حضور امام به قصد تعلم و یادگیری و همچنین اعتماد امام به او در آموزش این علم، شاهد روشنتری است بر تشیع جابر.
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در «الذریعه» او را از مؤلفان شیعه شمرده و از کتب او «ایضاح» در شیمی را نام برده است . ۱۵



تحقیق در جزوهها و رسالههائی که کراوس خاورشناس انتشار داده روشن میسازد که جابر از شیعیان امام صادق (ع) بوده و او را امام مفترض الطاعه برای خود می شناخته و علاوه بر شیمی، دانشهای دیگر را نیز از امام فرا گرفته است .



خلاصه اینکه مؤلفان و تراجم نگاران اسلامی، جابر را عالمی بلند مرتبه دانسته و او را در عداد مفاخر جهان اسلام بر شمردهاند.
جابر غیر از فلسفه و کلام، پیرامون علوم و فنون مختلف اعم از نظری و طبیعی که بحث و تحقیق درباره آنها نیازمند وقت و فرصت فراوانی است ، بیش از سه هزار نسخه کتاب و رساله تألیف کرده و شخصیتی با این ویژگی ، براستی شایسته تجلیل و بزرگداشت است و از مفاخر و ذخایر گرانبهای ملت مسلمان تواند بود.



البته پذیرش این امر برای خاورشناسان سنگین است که یک مسلمان عرب زبان در قرن دوم هجری امتیاز دانستن این آرای استوار علمی را داشته باشد و نظریات او پایههای کل علم شیمی جدید و قدیم محسوب شود؛ از این رو در بررسی کتب و رسائل علمی جابر دچار خبط شده و همچون آدمی که در تاریکی شب به گردآوری هیزم بپردازد، گرفتار خطا و اشتباهات فراوانی گشتهاند.



گاهی اصلا در وجود خارجی جابر در آن عصر تردید کردهاند و گاهی در عصر و زمانی که او در آن می زیسته است، شک نمودهاند و در مرحله سوم، در صحت نسبت این کتب و رسالهها به او شبهه نمودهاند و در چهارمین مرحله، درصحت مطالبی که از او امام صادق (ع) روایت کرده است ، حرف داشتهاند و بالاخره پنجمین شک و شبهه آنان در شیوه آنان در شیوه نگارش و فصل بندی و ترتیب موضوعی کتابها و رسالههای جابر است که بزعم مستشرقان، در آن اعصار ناشناخته بوده است .



البته برخی از این شبههها را اسماعیل مظهر نویسنده و صاحب امتیازمجله «العصور» در مقالهای که در مجله «المقتطف» نشر داده، مورد انتقاد قرار داده است ۱۶ و نیز احمد زکی صالح در سلسله مقالاتی که در مجله «رساله مصر» سال هشت نوشته، درصدد نقد و بررسی علمی و حکیمانه آن شبهات برآمده است . ۱۷



این نویسنده بارها به تشیع جابر تصریح کرده و در نقد و بررسی نظر استاد کراوس چنین گفته است : نزد همه کسانی که علم الکلام و مباحث آنرا مورد بررسی قرار دادهاند، واضح و آشکار است که شیعیان فعالترین و پر جنب و جوش ترین فرقههای اسلامی بودهاند و از اولین پایه گذاران مباحثات مذهبی براساس فلسفه شمرده می شوند و حتی برخی مکتب فلسفی ویژهای به امام علی بن ابی طالب (ع) نسبت میدهند . و این حرف احمد زکی برای اثبات صحت آراء و نظرات فلسفی وکلامی منتسب به جابر است .۱۸



و خلاصه سخن آنکه تشیع جابر و پیشرو بودن او در بسیاری از علوم بویژه کلام، فلسفه، پزشکی ، شیمی و طبیعی از واضحات و بدیهیات است و بدون تردید نظرات او پایههای اساسی دانش شیمی است و این نیست جز آنکه جابر علم شیمی را از منبع و سرچشمه اصلی آن یعنی امام صادق (ع) فرا گرفته است.



دانشهای دیگر



مقصود ما از علوم و دانشهائی که به برخی آنها اشاره کرده و توضیح دادیم که مردم آنها را از امام صادق (ع) آموختهاند آن نیست که علوم و دانشهای حضرتش منحصر به همانها بوده است، بلکه امام به عقیده شیعه امامیه همه چیز را باید بداند و داناترین مردم در همه علوم و فنون و زبان و لغت باشد و این حکم عقل است . ۱۹



و اگر به دلیل نقلی نظر افنکنیم بی آنکه مسأله امامت و رهبری الهی رابرای امام اثبات نمائیم ، به این نتیجه میرسیم که در هر عصری در میان عترت، دانای به کتاب و سنت وجود داشته و دارد ، و این مفاد حدیث ثقلین است. و نیز می فهمیم دانای به کتابی که خود بیان و توضیح همه چیز است (تبیانا لکل شیء) باید به همه چیز عالم و دانا باشد، مادامی که این کتاب وجود دارد و در میان بشر است . پس وجود عالم و دانشمندی از اهل بیت و عترت پیامبر تا روز قیامت قطعی و مسلم است و در عصر مورد بحث، این عالم و دانشمند چه کسی جز امام صادق (ع) بوده است ؟



بنابراین در زمان آن حضرت در میان اهل بیت کسی داناتر از او نبوده وآثار علمی بر جای مانده از امام، بهترین شاهد است .



پس صادق آل محمد (ع) عالم اهل بیت در عصر خویش و دانای به کتاب و جامع علوم و فنون گوناگون بوده است و لذا از ذکر بقیه دانشهائی که امام می دانسته و شواهد فراوانی که در این زمینه داریم، صرف نظر می کنیم و از نظر مإ؛ هیچ جای تعجب نیست که امام صادق (ع) با اهل هر لغت و زبانی به زبان آنان صحبت می کرد؛ مثلا با فارسی زبان، فارسی صحبت می فرموده و با اهل هر علم و فنی بااصطلاح خودشان بحث می کرده است، مانند بحثهائی که امام با ستاره شناسان و علمای نجوم و طبیعی و پزشکی و غیر اینها انجام داده که همه اینها طی احادیث و روایاتی به دست ما رسیده است .



پینوشتها:


۱- شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید ، ج ۱، ص ۱۸.



۲- بحار الانوار ، ج ۱، ص ۲۱۳ - ۲۱۵.



۳- بحار الانوار ، ج ۱، ص ۲۱۳ - ۲۱۵.



۴- بحار الانوار ، ج ۱، ص ۲۱۳ - ۲۱۵.



۵- بحار الانوار ، ج ۱، ص ۲۱۳ - ۲۱۵.



۶- البقره /۲۶۹.



۷- بحارالانوار ، ج ۲، ص ۸۲.



۸- اشاره به آیه ۸۹ از سوره النحل، است : «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء»



۹- اصول کافی، ج ۱، ص ۲۲۹ ، حدیث پنجم.



۱۰- بحارالانوار ، ج ۱، ص۲۱۵ ، حدیث ۲۱.



۱۱- اصول کافی ، ج ۱، ص ۲۶، حدیث ۲۹.



۱۲- در این زمینه نگاه کنید به کتاب «اطعمه و اشربه» از وسائل الشیعه ، ج ۱۷، طبع جدید «مترجم».



۱۳- مراجعه کنید به تاریخ ابن خلکان (وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۳۲۷) چاپ دارالثقافه بیروت.



۱۴- نگاه کنید به صفحات ۴۹۸ و ۵۰۳ ، آن کتاب.



۱۵- ج ۲، ص ۴۹۱ طبع دارالاضواء بیروت.



۱۶- شماره ۶۸ : صفحات ۵۵۱ - ۵۴۴ و ۶۱۷ - ۶۲۵ آن مجله.



۱۷- نگاه کنید به صفحات ۱۲۰۴ تا ۱۲۰۶ و ۱۲۳۵ تا ۱۲۳۷ و ۱۲۶۸ تا ۱۲۷۰ و ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۲.



۱۸- همان مجله ، ص ۱۲۹۹.



۱۹- ما در رسالهای به نام «شیعه و امامت» این معنی را توضیح دادهایم، مراجعه فرمائید.






صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق (ع) محمد حسین مظفر ، ص ۲۲۷.


گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «علوم وفضایل حضرت امام جعفر صادق سلام الله علیه» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.