وقتی در زمستان ۹۸ یتیم شدیم!



ایسنا/کرمان «اپیزود اول»

خوشا به غیرتت حاجی!

همین پنجشنبه بود، سالن پیامبر اعظم(ص) استانداری کرمان.

آخرین برنامه ریزی های برای برگزاری یادواره شهدای عشایر استان کرمان، وقتی تیم سبز پوش سپاه گزارش دادند و فرمانده در جمعبندی گفت: ۱۲۰۱ شهید!

باور کنید عددش کم نیست به نسبت تعداد جمعیت عشایر استان و کشور و به قول دکتر فدائی عشایر تقریبا ۳ برابر ظرفیت چیزی یعنی حدود ۱۸٫۵ درصد شهدای استان از انقلاب و نظام و کشور و آرمانها دفاع کرده اند و همه باید در پی جبران باشند …

پس از آن نوبت به حاج آقای علیدادی امام جمعه کرمام رسید که با بیان رشادت های عشایر استان به این جملات رسید که: «در بعد فرماندهان نیز هم همینگونه است و در رأس آنها امروز یک شخصیت جهانی را شاهد هستیم که در خدمت رهبری، اسلام را در جهان حمایت و پشتیبانی می کند تا به نگاه اسلامی و انقلابی در جهان پرطرفدار و در برابر استکبار موفق شود لذا نقش سردار حاج قاسم سلیمانی نقش کاملا برجسته ای است.» ( تمام است ها را بود بخوانید)

و من همان لحظه به این فکر می کردم که وای به روزی که حاج قاسم شهید شود و قرار باشد در کنگره ملی عشایر و یا در یادواره سال های بعد عدد این شهدا بشود ۱۲۰۲ شهید!

خدای من! باورش سخت است که من در همان لحظه فکرم را منحرف ساختم و تشر زدم که چه جوری حتی به این مسئله فکر کردم …

«اپیزود دوم»

جمعه صبح

حاج مسعود سراسیمه از خواب بلند شد و گفت: خواب دیدم رو گوشیم یک پیامک با این موضوع آمده «انالله و انا الیه راجعون»

همین!

جمعه و ناگهان غم انگیز ترین جمعه که اتفاق افتاد … سردترین جمعه … بی رحم ترین جمعه و بهت آورترین جمعه

ناگهان حاج قاسم شد شهید حاج قاسم

به همین راحتی و به همین سادگی!

«اپیزود سوم»

غروب جمعه ۱۳ دی ماه سال ۹۸

از شهریور امسال تا الان اتفاقی و کاملا بدون برنامه ریزی قبلی توفیق داشتم اخبار برگزاری یادواره شهدای عشایر استان را پوشش دهم.

غروب جمعه از این فکر که در کمتر از ۲۴ ساعت از رونمایی پوستر ۱۲۰۱ شهید عشایر استان … فرمانده همه این شهدا به جمعشان پیوست!

۱۲۰۲ شهید از خطه غیور عشایر

«اپیزود آخر»

گلزار شهدای کرمان

ردیف اول وسط های ردیف و کنار شهید یوسف الهی …دقیقا کنار شهید یک جای خالی است که درست در ایام کربلای چهار و درست از دی ماه امسال دیگر خالی نیست!

فرمانده آرام می گیرد در این یک وجب جایی که شاید سال ها هر وقت که می آمد یک «وجعلنایی» می خواند و فوت می کرد به همان یک وجب جا!

من امشب در کنار همین یک وجب جا هستم، کنار همان شهیدی که سالها پیش گمانم پانزده سال پیش خواب دیدم صحنه شهادتش را وقتی پیکر خونینش را به آغوش کشیده بودم و قسمش می دادم بگو که من و فرزندانم را شفاعت میکنی و بعد شهید می شود! همان شهیدی که در خواب دستهایم غرق خون پاکش بود و فریادم بلند و فردایش صبح زود آنجا بودم …گلزار شهدای کرمان، ردیف اول.. وسط های ردیف قبر شهید محمد حسین یوسف الهی و نمی دانم چند ساعت بعد وقتی از روی قبر بلندم کردند …

من اینجایم دقیقا کنارهمان یک وجبی که سالها در اندیشه اینکه کی حاجی در آن آرام و قرار می گیرد!

بغض امانم نمی دهد و به اولین یادواره شهدای عشایر استان کرمان در سوم بهمن ماه فکر می کنم!

یادداشت از «زهرا کاظمی مقدم»
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «وقتی در زمستان ۹۸ یتیم شدیم!» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.