روزهای نخست نهضت +عکس

بخشی از خاطرات رهبری در کتاب خون دلی که لعل شد؛
به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان،کانال نوجوان از کانال های وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای، بخشی از خاطرات رهبر انقلاب برگرفته از کتاب «خون دلی که لعل شد» در خصوص روزهای نخست نهضت را منتشر کرد که در ادامه می خوانید.
روزهای نخست نهضت
پس از قیام امام، قم با فعالیتها و تحرکات متوالی به خروش آمد؛ ولی این فعالیتها بر محور سازمان و تشکیلات نبود. همه اسلام گرایان، هریک مطابق سلیقه ی خود عمل می کردند. هیچ کس حتی امام به سازماندهی این فعالیتها نمی اندیشید.
من الان طلابی را که فعالیتهای مختلفی داشتند، با اسامی آنها به یاد دارم. یک گروه مشغول توزیع اعلامیه های امام بودند. گروهی اعلامیه ها را با دستگاه مخصوص پلی کپی می کردند. گروهی با امام تماس می گرفتند و در امور مختلف به ایشان مشاوره می دادند و نظرات و پیشنهاد های خود را مطرح می کردند. برخی از آنها امام را در جریان رخدادهای سیاسی، اجتماعی و نظامی قرار می دادند. برخی هم به عنوان حلقه وصل میان امام و علما بودند. و برخی که کاری پیدا نمی کردند، در منزل امام آرام و قرار می یافتند. لذا اتاق های منزل امام پر بود از طلاب، حتی اگر امام نیز در میانشان حضور نداشت.
من متصدی وظایف و مأموریتهای بسیاری بودم؛ از جمله:
تکثیر اعلامیه های امام، با همراهی تعدادی از دوستان در منزل آقا سید جعفر شبیری، و سپس تحویل آنها به گروه دیگری از دوستان برای توزیع.
تکثیر اعلامیه هایی که از سوی افراد و شخصیتهای سیاسی منتشر می شد. هر اعلامیه ای که به دست ما می رسید و برای انتشار مناسب بود، آن را تکثیر و توزیع می کردیم.
نوشتن اعلامیه هایی با امضاهایی که جنبه کلی داشت؛ مانند «گروهی از علما» یا «گروهی از طلاب». چون این اعلامیه ها امضاکنندگان مشخصی نداشت، از لحن شدید و تندی برخوردار بود.
مشاوره دادن به امام در مسائل مختلف. یکی از مواردی که اکنون در این زمینه به یاد می آورم، این بود که به اتفاق برادرم سید محمد و شیخ علی حیدری (یکی از شهدای حزب جمهوری اسلامی) و شیخ حسین ابراهیمی دینانی (دکتر و استاد فلسفه در حال حاضر) به بیت امام رفتیم و به ایشان پیشنهاد دادیم که اعلامیه ی مناسبی برای توزیع در موسم حج صادر کنند. به یاد دارم که امام از این ابتکار عمل ما ابراز خوشحالی کردند و گفتند: من آن را آماده کرده ام.
گاهی نقش رابط میان امام و دیگر علما را ایفا میکردم. از جمله، امام یک بار مرا نزد آقایان میلانی و قمی در مشهد فرستادند تا یک پیام شفاهی متضمن سه مطلب مهم را به آنها برسانم؛ هم مطلب مشترک میان آنها و بقیه ی علما، و هم مطلب مخصوص خود آنها. پیام مشترک، حاوی این مطلب بود که اسرائیل بر همه ی امور دولت ایران و تمامی مقدرات کشور سلطه یافته و در جهت نابودی دین و علمای ایران تلاش می کند. مطلب مخصوص به آن دو نیز این بود که لازم است همه ی وعاظ از روز هفتم محرم به افشاگری علیه رژیم و جنایات آن در مدرسه ی فیضیه بپردازند و هیئتهای عزاداری هم از تاسوعا افشاگری را آغاز کنند.
بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات آقا به نقل از کتاب «خون دلی که لعل شد»
انتهای پیام/
به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان،کانال نوجوان از کانال های وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای، بخشی از خاطرات رهبر انقلاب برگرفته از کتاب «خون دلی که لعل شد» در خصوص روزهای نخست نهضت را منتشر کرد که در ادامه می خوانید.
روزهای نخست نهضت
پس از قیام امام، قم با فعالیتها و تحرکات متوالی به خروش آمد؛ ولی این فعالیتها بر محور سازمان و تشکیلات نبود. همه اسلام گرایان، هریک مطابق سلیقه ی خود عمل می کردند. هیچ کس حتی امام به سازماندهی این فعالیتها نمی اندیشید.
من الان طلابی را که فعالیتهای مختلفی داشتند، با اسامی آنها به یاد دارم. یک گروه مشغول توزیع اعلامیه های امام بودند. گروهی اعلامیه ها را با دستگاه مخصوص پلی کپی می کردند. گروهی با امام تماس می گرفتند و در امور مختلف به ایشان مشاوره می دادند و نظرات و پیشنهاد های خود را مطرح می کردند. برخی از آنها امام را در جریان رخدادهای سیاسی، اجتماعی و نظامی قرار می دادند. برخی هم به عنوان حلقه وصل میان امام و علما بودند. و برخی که کاری پیدا نمی کردند، در منزل امام آرام و قرار می یافتند. لذا اتاق های منزل امام پر بود از طلاب، حتی اگر امام نیز در میانشان حضور نداشت.
من متصدی وظایف و مأموریتهای بسیاری بودم؛ از جمله:
تکثیر اعلامیه های امام، با همراهی تعدادی از دوستان در منزل آقا سید جعفر شبیری، و سپس تحویل آنها به گروه دیگری از دوستان برای توزیع.
تکثیر اعلامیه هایی که از سوی افراد و شخصیتهای سیاسی منتشر می شد. هر اعلامیه ای که به دست ما می رسید و برای انتشار مناسب بود، آن را تکثیر و توزیع می کردیم.
نوشتن اعلامیه هایی با امضاهایی که جنبه کلی داشت؛ مانند «گروهی از علما» یا «گروهی از طلاب». چون این اعلامیه ها امضاکنندگان مشخصی نداشت، از لحن شدید و تندی برخوردار بود.
مشاوره دادن به امام در مسائل مختلف. یکی از مواردی که اکنون در این زمینه به یاد می آورم، این بود که به اتفاق برادرم سید محمد و شیخ علی حیدری (یکی از شهدای حزب جمهوری اسلامی) و شیخ حسین ابراهیمی دینانی (دکتر و استاد فلسفه در حال حاضر) به بیت امام رفتیم و به ایشان پیشنهاد دادیم که اعلامیه ی مناسبی برای توزیع در موسم حج صادر کنند. به یاد دارم که امام از این ابتکار عمل ما ابراز خوشحالی کردند و گفتند: من آن را آماده کرده ام.
گاهی نقش رابط میان امام و دیگر علما را ایفا میکردم. از جمله، امام یک بار مرا نزد آقایان میلانی و قمی در مشهد فرستادند تا یک پیام شفاهی متضمن سه مطلب مهم را به آنها برسانم؛ هم مطلب مشترک میان آنها و بقیه ی علما، و هم مطلب مخصوص خود آنها. پیام مشترک، حاوی این مطلب بود که اسرائیل بر همه ی امور دولت ایران و تمامی مقدرات کشور سلطه یافته و در جهت نابودی دین و علمای ایران تلاش می کند. مطلب مخصوص به آن دو نیز این بود که لازم است همه ی وعاظ از روز هفتم محرم به افشاگری علیه رژیم و جنایات آن در مدرسه ی فیضیه بپردازند و هیئتهای عزاداری هم از تاسوعا افشاگری را آغاز کنند.
بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات آقا به نقل از کتاب «خون دلی که لعل شد»
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «روزهای نخست نهضت +عکس» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.