زارع: اصلاح طلبان در ماجرای کوی دانشگاه رنگ عوض کردند

حوزه احزاب خبرگزاری فارس: اگرچه ۲۰ سال از ۱۸ تیر ۷۸ سپری شده است، اما هنوز سخن گفتن از این پرونده پر رمز و راز، مخاطب خود را دارد. حجت الاسلام بهزاد زارع از جانبازان دفاع مقدس که در ایام فتنه ۷۸، دانشجو بود، در گفت وگو با فارس، تحلیل خود از ریشه های آن واقعه و بازیگری برخی بازیگران سیاسی را ارائه می کند.
آنچه پیش رو دارید، متن کامل گفت وگو با دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی است.
***
بستر و زمینه های فتنه کوی دانشگاه را چه می دانید و چه جریانی در عقبه این ماجرا حضور داشتند و چه اهدافی را دنبال می کردند؟
زارع: مردم و نظام اسلامی پس از رو کردن دست منافقین و جریان رجوی در کشور، با «نفاقی مدرن» مواجه شدند. جماعتی که متأسفانه همواره در قدرت بوده و امکانات کشور هم در اختیارشان بوده اما نه تنها به ملت پاسخ گو نبودند بلکه همیشه برای فرار از جواب، خود را طلبکار می دانند و سعی دارند ملت را مقابل نظام و بالعکس نشان دهند.
این جریان که در دولت های میرحسین و هاشمی با ایجاد جو شدید امنیتی در دانشگاه به شدت از فعالیت سیاسی دانشجویان ممانعت کردند و حتی به صراحت می گفتند: «دانشجو فقط باید درسش را بخواند و چه کار دارد به کار سیاست و جامعه و … ».
خسارت ممانعت از فعالیتهای سیاسی دانشجویان به حدی رسید که رهبر معظم انقلاب فریاد زدند: «خدا لعنت کند کسانی که نگذاشتند دانشجویان وارد فعالیتهای سیاسی شوند».
پس از این موضع صریح رهبری، همان جریانی که مخالف سرسخت حضور سیاسی دانشجویان بودند با یک «پشتک سیاسی» رنگ عوض کردند و با طمع استفاده ابزاری، جریان دانشجویی را وارد گود سیاست کردند.
پس از این موضع صریح رهبری، همان جریانی که مخالف سرسخت حضور سیاسی دانشجویان بودند با یک «پشتک سیاسی» رنگ عوض کردند و با طمع استفاده ابزاری، جریان دانشجویی را وارد گود سیاست کردند.
از آنجا که قریب به دو دهه، همین جریان مانع ورود دانشجویان به عرصه سیاسی بودند محیط دانشگاه به همین علت نسبت به مسائل سیاسی کم اطلاع و در عین حال حریص شده بود و همین شرایط، بستر و زمینه ای شد برای استفاده ابزاری این جریان از جریان دانشجویی. اولین سوء برداشت از محصول شوم آن هم فتنه کوی دانشگاه بود.
تغییر رویکرد اصلاح طلبانی چون معین که تقریبا از ابتدا امور ستادی و مدیریتی آموزش عالی کشور را در دست داشتند در قبال آزادی دانشجویان، چگونه قابل تحلیل است؟
زارع: درسال ۷۷ با پدیده خطرناکی بنام قتل های زنجیره ای مواجه شدیم که در دل دستگاه امنیتی کشور شکل گرفت و غایت آن، متهم کردن نظام به قتل مخالفان خود بود. متأسفانه همین جریانی که سکاندار دولت و وزارت اطلاعات وقت بودند و باید درخصوص این پدیده شوم پاسخ گو می شدند، بسیار ماهرانه فرافکنی کردند و نه تنها هرگز هیچ پاسخ روشنی در این خصوص ندادند بلکه با تحریک و وارد کردن جریان دانشجویی، قتلهای زنجیره ای را تبدیل به فتنه ای پیچیده و چندلایه کردند.
زارع: درسال ۷۷ با پدیده خطرناکی بنام قتل های زنجیره ای مواجه شدیم که در دل دستگاه امنیتی کشور شکل گرفت و غایت آن، متهم کردن نظام به قتل مخالفان خود بود.
در فضای سکوت و عدم شفافیت پیرامون قتلهای زنجیره ای و توسعه شایعات و گمانه های مختلف التقاط حق و ناحق و … روزنامه سلام با مدیر مسئولی مرد مرموز اصلاحات یعنی موسوی خوئینی ها، میداندار گسترش شایعات و گمانه های جهت دار و مدیریت شده برای توسعه اتهام شد و نامه ای جعلی منتسب به سعید امامی را منتشرکرد. البته قصه خود سعید امامی هم که به اتهام دست داشتن در قتلهای زنجیره ای در زندان بطرز مشکوکی کشته شده بود، پیچیده و عجیب است. آقایان هرگز توضیح روشنی ندادند که سعید امامی که بود و چه کرد و نقش او چه بوده و چطور کشته شده است.
در پی فتنه انگیزی روزنامه سلام، مسئولین دستگاه قضایی بی اطلاع از پیچیدگی طراحان فتنه و بنا به وظیفه، آن روزنامه را توقیف کردند و همه چیز برای سیاسان بندباز، فراهم شد و شب جمعه ۱۸ تیر۷۸ این فتنه با اعتراض از کوی دانشگاه کلید خورد و به دنبال آن، نمایش هایی بنام قصه «لباس شخصی ها » و «ورود نیروی انتظامی به کوی» و … آغاز شد که نه تنها به هیچ ابهامی پاسخ داده نشد بلکه ده ها سئوال بی پاسخ دیگر در ذهن ها شکل گرفت.
کوی دانشگاه، اغواگری بزرگی بود علیه نظام و اصلاح طلبانی همچون تاجزاده و حجاریان و معین و … هنوز هم با اتکا به فتنه خودساخته کوی دانشگاه، نان مظلوم نمایی آن را می خورند.
بنده در آن دوران، دانشجو بودم و از نزدیک شاهد این ظلم بزرگ به نظام و رهبری بودم و تا فتنه ۸۸ هر ساله در چنین ایامی اصلاح طلبان برای پیش برد نیات شوم خود، از آن بهره می بردند اما با فتنه ۸۸، کاسبی مردم فریب وارد فاز نان و آب دار تری شد و فتیله آن را پایین کشیدند. هنوز هم گاهی این جماعت کاسب برای فرار از جواب به ملت سعی دارند از آن بهره ببرند.
چندی پیش شاهد بودیم تاجزاده در مناظره با زاکانی برای فرار از پاسخگویی به فسادهای دولت مانند کرسنت و … در جریان اصلاحات، مدام به فتنه خودساخته کوی دانشگاه متوسل می شوند. لذا باید امروز از رهبران جریان اصلاح طلب پاسخ این سؤالات مطالبه شود.
سؤالی که توسط برخی ناظران مطرح می شود این است که چرا و با چه توجیهی این جریان در دولت میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی با حاکم کردن جو پلیسی در دانشگاه ها از فعالیت سیاسی دانشجویان به شدت ممانعت می کرد؟
و بعدا به موجب چه منطقی آقای معین و دیگران، یک شبه تغییر رویکرد می دهند؟ با اینکه شواهد و قرائن فراوانی مبنی برحضور و دخالت منافقین و دشمنان بیرونی نظام در این ماجرا دیده می شد چرا معین شخصا به عنوان وزیر علوم نظام، بجای تدبیر و حداقل جداکردن صف دشمن از معترضین، به معترضین می پیوندد؟
زارع: همین سؤالات در مورد تاج زاده و موسوی لاری و سایرین هم مطرح است. چرا اینها که وزارتین کشور و اطلاعات را در دست داشتند، مانع ورود منافقین و سلطنت طلبها در این ماجرا نشدند؟ اینها با تمسک به بهانه ای بنام لباس شخصی ها از خود سلب مسئولیت می کنند. با فرض اینکه لباس شخصی ها و افراد خودسری هم در عرصه حضور داشته اند، اولا چرا اجازه دادید عده ای دانشجونما در داخل کوی، با توهین به مقدسات، دیگرانی را تحریک کنند؟
ثانیا بر فرض عده ای خودسر هم تحریک شدند و وارد کوی شدند، چرا شما آنها را دستگیر نکردید؟ چطور اغتشاشگران توان گروگانگیری از نیروی انتظامی و پلیس را داشتند اما نمی توانستند چند لباس شخصی را دستگیرکنند؟
بخشی از سناریو، اینطور نوشته شده بود که لولویی بنام لباس شخصی، مستمسک قرار بگیرد تا با آن بشود هر رفتاری را توجیه کرد. جناب تاجزاده و رفقایش هم این سناریو را اجرا کردند.
کجای دنیا و کدام نظام تحمل می کند کسانی که در حاکمیت هستند و باید پاسخ گو باشند، خود، سناریوی «شریک دزد و رفیق قافله» را بازی کنند؟
عبدالله نوری، فائزه هاشمی، موسوی لاری و … با چه منطقی به معترضان می پیوندند؟ دقیقا به چه چیزی و چه کسی معترضند؟ در گذشته که خودشان بوده اند، درحال حاضر(آن روز) هم ریش و قیچی در دست خودشان بود. پس از این فتنه هم هرگز جواب ندادند.
در کجای دنیا سابقه دارد که در دانشگاه یا مرکزی علمی، جنایتکارانی نفوذ و لانه کنند، بنزین و مواد منفجره داشته باشند و حتی چند مأمور پلیس را گروگان بگیرند، اما پلیس آن نظام حق دخالت و ورود نداشته باشند؟
کجای دنیا تحمل می شود عده ای تحت پوشش یک عنوان موجه (جنبش دانشجویی) دست به جنایت بزنند و پلیس آن حاکمیت حق دخالت نداشته باشد؟ عزت ابراهیم نژاد اصلا دانشجو نبوده. پاسخ بدهند که چرا و چطور و به دست چه کسی کشته شده است؟
شما که خودتان یک پای قضیه بودید و وزیر وقت علوم و کشور، آتش بیار معرکه بودند و معاون سیاسی امنیتی هم که یک پا در حاکمیت و یک پا در وسط فرماندهی اغتشاشگران داشت. پلیس هم که حق دخالت و ورود به ماجرا را ندارد، پس این معما را چه کسی باید حل می کرد؟ مگر شماها نمایندگان حاکمیت نبودید؟ چرا طلبکار هستید؟
گیرم آن روز توانستید بسیاری از این حقایق را کتمان کنید؛ امروز که همه گرگهای در لباس میش آن فتنه، به دامن آمریکا گریختند، چه پاسخی دارید؟ دانشجونمایانی همچون علی افشاری، نرگس محمدی، احمد باطبی، منوچهر محمدی و … که مورد حمایتتان بودند و این جنایت را بنام جنبش دانشجویی رقم زدند، امروز کجا هستند و سر سفره چه کسانی نشسته اند؟
چرا در جامعه، فضایی بوجود آوردند که آیت الله این جماعت از قم پیام بدهد: «کاش می مردم و جاری شدن سیل خون دانشجویان را شاهد نبودم». این فضاسازی و اغراق و مظلوم نمایی چرا و با چه هدفی دنبال می شد؟ خون کدام دانشجو ریخته شد؟ آیا این دانشجویان اسم نداشتند و گمنام بودند؟
در فتنه کوی دانشگاه و ادامه ماجرا، ۴ نفر از دنیا رفتند که اسامی آنها معلوم است؛ شهید محمدجوادفرهنگی، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت معلم تبریز و ۲ مامور نیروی انتظامی در خرم آباد و عزت ابراهیم نژاد که اصلا دانشجو نبوده است. وی در حین خدمت سربازی، شب جمعه، نزد دوستانش در کوی دانشگاه تهران رفته بود که به طرز مشکوکی به قتل رسید و ۳۴ نفر از ۴۶ دانشجوی مجروحی که در بیمارستان بستری شدند، ایثارگر هستند؛ یعنی یا دانشجوی رزمنده، آزاده و جانباز هستند و یا منسوبین آنها بودند و این جدای از آمار نیروهای پلیس است که در این فتنه مجروح شدند.
برخی سخن از تشکیل کمیته حقیقت یاب درباره روشن شدن ابعاد این ماجرا را مطرح می کنند …
کاش کمیته حقیقت یابی تشکیل می شد تا برای مردم روشن شود با وجود این همه اتهاماتی که به نظام، رهبری، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی و … نسبت داده شد تقریبا تمام چهار کشته و بیش از ۸۰٪ مجروحین این اغتشاش متعلق به نظام و نیروهای نظام بودند. واقعا کجای دنیا دیده شده که شورشی ها، چند مأمور پلیس را گروگان بگیرند و پلیس اینطور خویشتنداری کند؟ کجای دنیا مسبوق به سابقه است پلیس یک کشور در یک شورش، ۲ کشته بدهد اما از شورشی ها کسی کشته نشود؟
در ادامه این اغتشاش در دانشگاه خرم آباد (نشست دفتر تحکیم) ۲ مأمور پلیس به شهادت رسیدند اما کسی از اغتشاشگران حتی آسیب هم ندید.
کاش کمیته حقیقت یابی تشکیل می شد تا برای مردم روشن شود با وجود این همه اتهاماتی که به نظام، رهبری، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی و … نسبت داده شد تقریبا تمام چهار کشته و بیش از ۸۰٪ مجروحین این اغتشاش متعلق به نظام و نیروهای نظام بودند.
همه این مظلوم نمایی ها در سایه اغواگری و هوچیگری رقم خورد که هنوز هم ادامه دارد. آقایان در پاسخ به این همه تزویر و رفتار منافقانه فقط چیز موهومی بنام لباس شخصی ها را مستمسک قرار دادند و با نسبت دادن آنها به نظام و نیروهای انقلاب از پاسخ به این همه جفا طفره می روند و هنوز هم خود را طلبکار می دانند.
بر فرض چند نفر آدم کم اطلاح و احساساتی با اهانت و حریم شکنی سازماندهی شده شما تحریک شده باشند و به ماجرا ورود کرده باشند؛ اولا این چه ربطی به نظام و رهبری داشت؟ ثانیا جناب تاج زاده و جناب موسوی لاری و جناب معین و … مسئولیت داشتند، چرا برای دستگیری و برخورد با همین معدود عناصر خودسر، هیچ همکاری با نیروهای امنیتی نکردند؟ و حتی در مواردی هم خودسری مثل سعیدعسکر(ضارب مشکوک و مرموز حجاریان ) دستگیر و برای محاکمه به دست قانون سپرده می شود، آقایان به بهانه رأفت و … از طرح کیفر خواست و محاکمه او انصراف می دهند و زمینه ریشه یابی آن را از بین می برند که البته بعدا با حضور سعید عسکر و رفقایش در ستاد میرحسین، دم خروس این جماعت در کنار قسم حضرت عباسشان نمایان شد، اما به طور طبیعی حافظه تاریخی مردم قادر به رصد نعل وارونه این جریان نیست، لذا همچنان این خطر ممکن است تکرار شود.
من امیدوارم و فکر می کنم کفگیر مردم فریبی این قوم به ته دیگ خورده است و امسال ان شاالله مردم، دست آنان را با انتخاب درست رو می کنند.
انتهای پیام/
آنچه پیش رو دارید، متن کامل گفت وگو با دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی است.
***
بستر و زمینه های فتنه کوی دانشگاه را چه می دانید و چه جریانی در عقبه این ماجرا حضور داشتند و چه اهدافی را دنبال می کردند؟
زارع: مردم و نظام اسلامی پس از رو کردن دست منافقین و جریان رجوی در کشور، با «نفاقی مدرن» مواجه شدند. جماعتی که متأسفانه همواره در قدرت بوده و امکانات کشور هم در اختیارشان بوده اما نه تنها به ملت پاسخ گو نبودند بلکه همیشه برای فرار از جواب، خود را طلبکار می دانند و سعی دارند ملت را مقابل نظام و بالعکس نشان دهند.
این جریان که در دولت های میرحسین و هاشمی با ایجاد جو شدید امنیتی در دانشگاه به شدت از فعالیت سیاسی دانشجویان ممانعت کردند و حتی به صراحت می گفتند: «دانشجو فقط باید درسش را بخواند و چه کار دارد به کار سیاست و جامعه و … ».
خسارت ممانعت از فعالیتهای سیاسی دانشجویان به حدی رسید که رهبر معظم انقلاب فریاد زدند: «خدا لعنت کند کسانی که نگذاشتند دانشجویان وارد فعالیتهای سیاسی شوند».
پس از این موضع صریح رهبری، همان جریانی که مخالف سرسخت حضور سیاسی دانشجویان بودند با یک «پشتک سیاسی» رنگ عوض کردند و با طمع استفاده ابزاری، جریان دانشجویی را وارد گود سیاست کردند.
پس از این موضع صریح رهبری، همان جریانی که مخالف سرسخت حضور سیاسی دانشجویان بودند با یک «پشتک سیاسی» رنگ عوض کردند و با طمع استفاده ابزاری، جریان دانشجویی را وارد گود سیاست کردند.
از آنجا که قریب به دو دهه، همین جریان مانع ورود دانشجویان به عرصه سیاسی بودند محیط دانشگاه به همین علت نسبت به مسائل سیاسی کم اطلاع و در عین حال حریص شده بود و همین شرایط، بستر و زمینه ای شد برای استفاده ابزاری این جریان از جریان دانشجویی. اولین سوء برداشت از محصول شوم آن هم فتنه کوی دانشگاه بود.
تغییر رویکرد اصلاح طلبانی چون معین که تقریبا از ابتدا امور ستادی و مدیریتی آموزش عالی کشور را در دست داشتند در قبال آزادی دانشجویان، چگونه قابل تحلیل است؟
زارع: درسال ۷۷ با پدیده خطرناکی بنام قتل های زنجیره ای مواجه شدیم که در دل دستگاه امنیتی کشور شکل گرفت و غایت آن، متهم کردن نظام به قتل مخالفان خود بود. متأسفانه همین جریانی که سکاندار دولت و وزارت اطلاعات وقت بودند و باید درخصوص این پدیده شوم پاسخ گو می شدند، بسیار ماهرانه فرافکنی کردند و نه تنها هرگز هیچ پاسخ روشنی در این خصوص ندادند بلکه با تحریک و وارد کردن جریان دانشجویی، قتلهای زنجیره ای را تبدیل به فتنه ای پیچیده و چندلایه کردند.
زارع: درسال ۷۷ با پدیده خطرناکی بنام قتل های زنجیره ای مواجه شدیم که در دل دستگاه امنیتی کشور شکل گرفت و غایت آن، متهم کردن نظام به قتل مخالفان خود بود.
در فضای سکوت و عدم شفافیت پیرامون قتلهای زنجیره ای و توسعه شایعات و گمانه های مختلف التقاط حق و ناحق و … روزنامه سلام با مدیر مسئولی مرد مرموز اصلاحات یعنی موسوی خوئینی ها، میداندار گسترش شایعات و گمانه های جهت دار و مدیریت شده برای توسعه اتهام شد و نامه ای جعلی منتسب به سعید امامی را منتشرکرد. البته قصه خود سعید امامی هم که به اتهام دست داشتن در قتلهای زنجیره ای در زندان بطرز مشکوکی کشته شده بود، پیچیده و عجیب است. آقایان هرگز توضیح روشنی ندادند که سعید امامی که بود و چه کرد و نقش او چه بوده و چطور کشته شده است.
در پی فتنه انگیزی روزنامه سلام، مسئولین دستگاه قضایی بی اطلاع از پیچیدگی طراحان فتنه و بنا به وظیفه، آن روزنامه را توقیف کردند و همه چیز برای سیاسان بندباز، فراهم شد و شب جمعه ۱۸ تیر۷۸ این فتنه با اعتراض از کوی دانشگاه کلید خورد و به دنبال آن، نمایش هایی بنام قصه «لباس شخصی ها » و «ورود نیروی انتظامی به کوی» و … آغاز شد که نه تنها به هیچ ابهامی پاسخ داده نشد بلکه ده ها سئوال بی پاسخ دیگر در ذهن ها شکل گرفت.
کوی دانشگاه، اغواگری بزرگی بود علیه نظام و اصلاح طلبانی همچون تاجزاده و حجاریان و معین و … هنوز هم با اتکا به فتنه خودساخته کوی دانشگاه، نان مظلوم نمایی آن را می خورند.
بنده در آن دوران، دانشجو بودم و از نزدیک شاهد این ظلم بزرگ به نظام و رهبری بودم و تا فتنه ۸۸ هر ساله در چنین ایامی اصلاح طلبان برای پیش برد نیات شوم خود، از آن بهره می بردند اما با فتنه ۸۸، کاسبی مردم فریب وارد فاز نان و آب دار تری شد و فتیله آن را پایین کشیدند. هنوز هم گاهی این جماعت کاسب برای فرار از جواب به ملت سعی دارند از آن بهره ببرند.
چندی پیش شاهد بودیم تاجزاده در مناظره با زاکانی برای فرار از پاسخگویی به فسادهای دولت مانند کرسنت و … در جریان اصلاحات، مدام به فتنه خودساخته کوی دانشگاه متوسل می شوند. لذا باید امروز از رهبران جریان اصلاح طلب پاسخ این سؤالات مطالبه شود.
سؤالی که توسط برخی ناظران مطرح می شود این است که چرا و با چه توجیهی این جریان در دولت میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی با حاکم کردن جو پلیسی در دانشگاه ها از فعالیت سیاسی دانشجویان به شدت ممانعت می کرد؟
و بعدا به موجب چه منطقی آقای معین و دیگران، یک شبه تغییر رویکرد می دهند؟ با اینکه شواهد و قرائن فراوانی مبنی برحضور و دخالت منافقین و دشمنان بیرونی نظام در این ماجرا دیده می شد چرا معین شخصا به عنوان وزیر علوم نظام، بجای تدبیر و حداقل جداکردن صف دشمن از معترضین، به معترضین می پیوندد؟
زارع: همین سؤالات در مورد تاج زاده و موسوی لاری و سایرین هم مطرح است. چرا اینها که وزارتین کشور و اطلاعات را در دست داشتند، مانع ورود منافقین و سلطنت طلبها در این ماجرا نشدند؟ اینها با تمسک به بهانه ای بنام لباس شخصی ها از خود سلب مسئولیت می کنند. با فرض اینکه لباس شخصی ها و افراد خودسری هم در عرصه حضور داشته اند، اولا چرا اجازه دادید عده ای دانشجونما در داخل کوی، با توهین به مقدسات، دیگرانی را تحریک کنند؟
ثانیا بر فرض عده ای خودسر هم تحریک شدند و وارد کوی شدند، چرا شما آنها را دستگیر نکردید؟ چطور اغتشاشگران توان گروگانگیری از نیروی انتظامی و پلیس را داشتند اما نمی توانستند چند لباس شخصی را دستگیرکنند؟
بخشی از سناریو، اینطور نوشته شده بود که لولویی بنام لباس شخصی، مستمسک قرار بگیرد تا با آن بشود هر رفتاری را توجیه کرد. جناب تاجزاده و رفقایش هم این سناریو را اجرا کردند.
کجای دنیا و کدام نظام تحمل می کند کسانی که در حاکمیت هستند و باید پاسخ گو باشند، خود، سناریوی «شریک دزد و رفیق قافله» را بازی کنند؟
عبدالله نوری، فائزه هاشمی، موسوی لاری و … با چه منطقی به معترضان می پیوندند؟ دقیقا به چه چیزی و چه کسی معترضند؟ در گذشته که خودشان بوده اند، درحال حاضر(آن روز) هم ریش و قیچی در دست خودشان بود. پس از این فتنه هم هرگز جواب ندادند.
در کجای دنیا سابقه دارد که در دانشگاه یا مرکزی علمی، جنایتکارانی نفوذ و لانه کنند، بنزین و مواد منفجره داشته باشند و حتی چند مأمور پلیس را گروگان بگیرند، اما پلیس آن نظام حق دخالت و ورود نداشته باشند؟
کجای دنیا تحمل می شود عده ای تحت پوشش یک عنوان موجه (جنبش دانشجویی) دست به جنایت بزنند و پلیس آن حاکمیت حق دخالت نداشته باشد؟ عزت ابراهیم نژاد اصلا دانشجو نبوده. پاسخ بدهند که چرا و چطور و به دست چه کسی کشته شده است؟
شما که خودتان یک پای قضیه بودید و وزیر وقت علوم و کشور، آتش بیار معرکه بودند و معاون سیاسی امنیتی هم که یک پا در حاکمیت و یک پا در وسط فرماندهی اغتشاشگران داشت. پلیس هم که حق دخالت و ورود به ماجرا را ندارد، پس این معما را چه کسی باید حل می کرد؟ مگر شماها نمایندگان حاکمیت نبودید؟ چرا طلبکار هستید؟
گیرم آن روز توانستید بسیاری از این حقایق را کتمان کنید؛ امروز که همه گرگهای در لباس میش آن فتنه، به دامن آمریکا گریختند، چه پاسخی دارید؟ دانشجونمایانی همچون علی افشاری، نرگس محمدی، احمد باطبی، منوچهر محمدی و … که مورد حمایتتان بودند و این جنایت را بنام جنبش دانشجویی رقم زدند، امروز کجا هستند و سر سفره چه کسانی نشسته اند؟
چرا در جامعه، فضایی بوجود آوردند که آیت الله این جماعت از قم پیام بدهد: «کاش می مردم و جاری شدن سیل خون دانشجویان را شاهد نبودم». این فضاسازی و اغراق و مظلوم نمایی چرا و با چه هدفی دنبال می شد؟ خون کدام دانشجو ریخته شد؟ آیا این دانشجویان اسم نداشتند و گمنام بودند؟
در فتنه کوی دانشگاه و ادامه ماجرا، ۴ نفر از دنیا رفتند که اسامی آنها معلوم است؛ شهید محمدجوادفرهنگی، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت معلم تبریز و ۲ مامور نیروی انتظامی در خرم آباد و عزت ابراهیم نژاد که اصلا دانشجو نبوده است. وی در حین خدمت سربازی، شب جمعه، نزد دوستانش در کوی دانشگاه تهران رفته بود که به طرز مشکوکی به قتل رسید و ۳۴ نفر از ۴۶ دانشجوی مجروحی که در بیمارستان بستری شدند، ایثارگر هستند؛ یعنی یا دانشجوی رزمنده، آزاده و جانباز هستند و یا منسوبین آنها بودند و این جدای از آمار نیروهای پلیس است که در این فتنه مجروح شدند.
برخی سخن از تشکیل کمیته حقیقت یاب درباره روشن شدن ابعاد این ماجرا را مطرح می کنند …
کاش کمیته حقیقت یابی تشکیل می شد تا برای مردم روشن شود با وجود این همه اتهاماتی که به نظام، رهبری، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی و … نسبت داده شد تقریبا تمام چهار کشته و بیش از ۸۰٪ مجروحین این اغتشاش متعلق به نظام و نیروهای نظام بودند. واقعا کجای دنیا دیده شده که شورشی ها، چند مأمور پلیس را گروگان بگیرند و پلیس اینطور خویشتنداری کند؟ کجای دنیا مسبوق به سابقه است پلیس یک کشور در یک شورش، ۲ کشته بدهد اما از شورشی ها کسی کشته نشود؟
در ادامه این اغتشاش در دانشگاه خرم آباد (نشست دفتر تحکیم) ۲ مأمور پلیس به شهادت رسیدند اما کسی از اغتشاشگران حتی آسیب هم ندید.
کاش کمیته حقیقت یابی تشکیل می شد تا برای مردم روشن شود با وجود این همه اتهاماتی که به نظام، رهبری، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی و … نسبت داده شد تقریبا تمام چهار کشته و بیش از ۸۰٪ مجروحین این اغتشاش متعلق به نظام و نیروهای نظام بودند.
همه این مظلوم نمایی ها در سایه اغواگری و هوچیگری رقم خورد که هنوز هم ادامه دارد. آقایان در پاسخ به این همه تزویر و رفتار منافقانه فقط چیز موهومی بنام لباس شخصی ها را مستمسک قرار دادند و با نسبت دادن آنها به نظام و نیروهای انقلاب از پاسخ به این همه جفا طفره می روند و هنوز هم خود را طلبکار می دانند.
بر فرض چند نفر آدم کم اطلاح و احساساتی با اهانت و حریم شکنی سازماندهی شده شما تحریک شده باشند و به ماجرا ورود کرده باشند؛ اولا این چه ربطی به نظام و رهبری داشت؟ ثانیا جناب تاج زاده و جناب موسوی لاری و جناب معین و … مسئولیت داشتند، چرا برای دستگیری و برخورد با همین معدود عناصر خودسر، هیچ همکاری با نیروهای امنیتی نکردند؟ و حتی در مواردی هم خودسری مثل سعیدعسکر(ضارب مشکوک و مرموز حجاریان ) دستگیر و برای محاکمه به دست قانون سپرده می شود، آقایان به بهانه رأفت و … از طرح کیفر خواست و محاکمه او انصراف می دهند و زمینه ریشه یابی آن را از بین می برند که البته بعدا با حضور سعید عسکر و رفقایش در ستاد میرحسین، دم خروس این جماعت در کنار قسم حضرت عباسشان نمایان شد، اما به طور طبیعی حافظه تاریخی مردم قادر به رصد نعل وارونه این جریان نیست، لذا همچنان این خطر ممکن است تکرار شود.
من امیدوارم و فکر می کنم کفگیر مردم فریبی این قوم به ته دیگ خورده است و امسال ان شاالله مردم، دست آنان را با انتخاب درست رو می کنند.
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «زارع: اصلاح طلبان در ماجرای کوی دانشگاه رنگ عوض کردند» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.