مناجات عرفه در صحیفه سجادیه

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، عرفه از ریشه «عرف» به معنای ادراک و فهم چیزی همراه با تفکر و تدبر در آثار آن است و به روز ۹ ذی الحجه اطلاق می شود. این روز نزد مسلمانان از روزهای بسیار شریف و پر برکت شناخته می شود و روزی است که خداوند متعال نظر رحمت به بندگان خویش می اندازد و گناهان شان را مورد بخشش قرار می دهد. روایات متعددی در فضیلت و اهمیت روز عرفه وارد شده است. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) می خوانیم: «ما من یوم أکثر أن یعتق الله فیه عبدا من النار من یوم عرفة؛ خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه بندگان را از آتش دوزخ نمی رهاند.»
در روایتی دیگر آمده است امام سجاد(ع) شنید سائلی در روز عرفه از مردم درخواست نیاز می کرد. حضرت به او فرمود: وای بر تو، آیا در این روز از غیر خدا درخواست می کنی؟! همانا که در این روز برای آنچه در شکمهای زنان باردار وجود دارد، امید می رود که سعادتمند باشند؛ ویحک أ غیر الله تسأل فی هذا الیوم إنه لیرجی لما فی بطون الحبالی فی هذا الیوم أن یکون سعیدا». (من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۱۱)
امام سجاد(ع) در مجموعه ادعیه خویش مشهور به «صحیفه سجادیه»، مناجاتی را اختصاص به این روز شریف داده اند. این مناجات در شماره ۴۷ صحیفه سجادیه درج شده است. صوت و متن این مناجات (همراه با پیوست پی دی اف) آن را در ادامه می بینید.
الحمد لله رب العالمین، اللهم لک الحمد بدیع السموات
سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است، بار خدایا تو را سپاس ای پدید آورنده آسمانها
و الارض، ذاالجلال و الاکرام، رب الارباب، و اله کل
و زمین، ای صاحب جلال و بزرگواری، ای رب ارباب، و معبود
مالوه، و خالق کل - مخلوق، و وارث کل شیء، لیس
هر معبود و آفریننده هر آفریده، و وارث هر چیز، ای که چیزی
کمثله شیء، ولا یعزب عنه علم شیء، و هو بکل - شیء
شبیه تو نیست، و علم چیزی از تو پنهان نیست، بلکه بر هر چیز
محیط، و هو علی کل شیء رقیب، انت الله لا اله الا انت،
احاطه داری، و نسبت به هر چیز نگهبانی، تویی خدایی که جز تو خدایی نیست،
ا لاحد المتوحد، الفرد المتفرد، و انت الله لا اله الا انت،
که یکتای بی همتایی، و فرد بی مانندی، تویی خدایی که جز تو خدایی نیست،
الکریم المتکرم، - العظیم المتعظم، - الکبیر المتکبر، و انت
که بزرگوار و بخشنده، و بزرگ در نهایت بزرگی، و کبیر و متکبری، و تویی
الله لا اله الا انت، العلی المتعال، الشدید المحال، و انت
خدایی که جز تو خدایی نیست، بلند مرتبه و بلند پایه، و شدید الانتقامی، و تویی
الله لا اله الا انت، الرحمن الرحیم، العلیم الحکیم، و
خدایی که جز تو خدایی نیست که بخشنده و مهربان و دانا و حکیمی، و
انت الله لا اله الا انت، السمیع البصیر، القدیم الخبیر، و
تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که شنوا و بینا و قدیم و خبیری، و
انت الله لا اله الا انت، الکریم الاکرم، الدآئم الادوم
تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که کریمی و از همه کریمتری، و همیشگی و جاویدی،
، و انت الله لا اله الا انت، الاول قبل کل احد، و الاخر
و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که پیش از هر کس و هر چیزی، و بعد
بعد کل - عدد، و انت الله لا اله الا انت، الدانی فی علوه،
از هر شمار و هر چیزی، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که در نهایت بلندی خود نزدیک،
والعالی فی دنوه، و انت الله لا اله الا انت، ذوالبهآء والمجد،
و در نزدیکی خود بلندی، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که صاحب بها و مجد،
والکبریآء والحمد، وانت الله لا اله الا انت، الذی انشات
و کبریا و ستایشی، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، خدایی که همه چیز را
الاشیآء من غیر سنخ، و صورت ما صورت من غیر
بدون اصل پدید آوردی، و صورت هر چیز را بدون
مثال، و ابتدعت المبتدعات بلا احتذآء، انت الذی
نمونه صورت دادی، و آفریده ها را منهای اقتباس ساختی، تویی که هر چیز را
قدرت کل شیء تقدیرا، و یسرت کل شیء تیسیرا، و
دقیقا اندازه گیری کردی، و هر چیز را برای انجام تکلیفش روبراه کردی، و
دبرت ما دونک تدبیرا، انت الذی لم یعنک علی خلقک
ماسوای خود را سر و سامان دادی، تویی که در ایجاد موجودات
شریک، ولم یوازرک فی امرک وزیر، ولم یکن لک مشاهد
شریکی به کمکت برنخاست، و در فرمانروائیت وزیری تو را یاری نداد، و برایت شاهد (بر آفرینش)
و لا نظیر، انت الذی اردت فکان حتما ما اردت، و
و نظیری نبود، تویی که اراده فرمودی پس ارادهات حتمی شد، و
قضیت فکان عدلا ما قضیت، و حکمت فکان نصفا ما
قضاوت کردی و قضاوتت بر اساس عدل بود، و حکم فرمودی پس حکمت
حکمت، انت الذی لایحویک مکان، ولم یقم لسلطانک
بر مبنای انصاف بود، تویی که مکانی تو را فرا نمیگیرد، و سلطهای در برابر سلطه ات
سلطان، و لم یعیک برهان و لا بیان، انت الذی احصیت
بر پا نخاسته، و برهان و بیانی حضرتت را عاجز نکرده، تویی که هر چیز را
کل شیء عددا، وجعلت لکل - شیء امدا، و قدرت کل
به شمار آوردی، و برای هر چیز مدتی قرار دادی، و هر چیز را
شیء تقدیرا، انت الذی قصرت الاوهام عن ذاتیتک،
اندازه گرفتی، تویی که پرنده های اوهام به کنه ذاتت نرسیدند،
و عجزت الافهام عن کیفیتک، ولم تدرک الابصار موضع
و فهم ها از درک کیفیتت ناتوان شدند، و چشمها موضعت را
اینیتک، انت الذی لا تحد فتکون محدودا، و لم تمثل
درنیافتند، تویی که برایت حدی نیست تا محدود کردی، و حضرتت را مانندی
فتکون موجودا، و لم تلد فتکون مولودا، انت الذی لا
نیست تا به مثل و مانند ادراک شوی، و فرزندی نیاوردی تا خود نیز زائیده شده باشی، تویی که برایت
ضد معک فیعاندک، و لا عدل لک فیکاثرک، و لا ند لک
همتایی نیست تا با تو به معارضه برخیزد، و همانندی نداری تا با تو پهلو زند، و نظیری برایت نیست
فیعارضک، انت الذی ابتدأ و اخترع! و استحدث
تا با تو عرض وجود کند، تویی که آغاز کردی و اختراع نمودی، و پدید آوردی
و ابتدع، و احسن صنع ما صنع، سبحانک! ما اجل
و بدون نمونه آفریدی، و هر چه را ساختی نیکو ساختی، پاک و منزهی، چه بزرگ است
شانک! و اسنی فی الاماکن مکانک،! و اصدع بالحق
شأنت! و چه بلند است در میان جایگاه ها جایگاهت و چه آشکار کننده حق است
فرقانک! سبحانک من لطیف ما الطفک! و رؤوف ما
فرقانت! پاکی تو ای صاحب لطفی که چه بسیار است لطفت! و رئوفی که چه فزون است
ارأفک! و حکیم ما اعرفک! سبحانک من ملیک ما
رأفتت! و حکیمی که چه بسیار است شناسایی ات! پاکی تو ای پادشاهی که چه شکوهمند است
امنعک! وجواد ما اوسعک! ، و رفیع ما ارفعک! ذو البهآء
پادشاهیت! و بخشنده ای که چه پهناور است سفره کرمت! و والایی که چه والاست قدر و مرتبهات،
والمجد، والکبریآء والحمد. سبحانک! بسطت بالخیرات
تو صاحب بهاء و مجد و کبریایی و حمدی. پاکی تو، دست قدرتت را به خوبی ها
یدک، و عرفت الهدایه من عندک، فمن التمسک لدین
گشوده ای، و هدایت از جانب تو شناخته شده، پس هر کس تو را برای دین
او دنیا وجدک. سبحانک! خضع لک من جری فی
یا دنیا بخواهد تو را می یابد. پاک و منزهی، هر که در عرصه علم تو قرار گرفته در پیشگاهت خاضع،
علمک، وخشع لعظمتک مادون عرشک، و انقاد للتسلیم
و هرچه در زیر عرش توست در مقابل بزرگیت خاشع، و همه مخلوقاتت در پیشگاه تو ریسمان تسلیم
لک کل خلقک. سبحانک! لاتحس و لا تجس و لا تمس،
به گردن انداخته است. پاکی تو که با حواس برون و درون درک نشوی، و قابل لمس نیستی،
و لا تکاد و لا تماط ولا تنازع ولا تجاری ولا تماری
و احدی را قدرت حیله گری و کنار زدن، و کشمکش و دعوا و غلبه و جدال و
و لا تخادع و لا تماکر. سبحانک! سبیلک جدد، وامرک رشد،
فریب و مکر با تو نیست. پاکی تو که راهت هموار، و برنامه ات صواب،
و انت حی صمد. سبحانک! قولک حکم، و قضآؤک
و تو زنده و مرجع حاجت هایی. پاکی تو، گفتارت حکمت، و فرمانت
حتم، و ارادتک عزم. سبحانک! لا راد لمشیتک
حتمی، و اراده ات جزمی است. پاکی تو، خواسته ات را رد کننده ای نیست،
، و لا مبدل لکلماتک. سبحانک! باهر الایات، فاطر
و کلماتت را تغییر دهنده ای نیست. پاکی تو، ای دارنده آیات روشن، ای پدید آورنده
السموات، بارئ النسمات، لک الحمد حمدا یدوم
آسمانها، ای آفریننده جانها، سپاس تو را سپاسی که به
بدوامک، و لک الحمد حمدا خالدا بنعمتک، و لک
دوامت دائم ماند، و تو را سپاس سپاسی که به نعمتت همیشه بپاید، و تو
الحمد حمدا یوازی صنعک، و لک الحمد حمدا یزید
را سپاس سپاسی که با احسانت برابری کند، و تو را سپاس سپاسی که بر
علی رضاک، و لک الحمد حمدا مع حمد کل حامد، و
خشنودیت بیفزاید، و سپاس تو را سپاسی که با سپاس هر سپاسگزاری توأم باشد، و
شکرا یقصر عنه شکر کل - شاکر، حمدا لاینبغی الا
شکری که شکر هر شاکری از آن کوتاه آید، سپاسی که سزاوار غیر تو نباشد،
لک، ولایتقرب به الا الیک، حمدا یستدام به الاول،
و وسیله تقرب به غیر حضرتت نشود، سپاسی که موجب دوام سپاس اول،
و یستدعی به دوام الاخر، حمدا یتضاعف علی کرور
و به دنبال داشتن دوام سپاس پایانی شود، سپاسی که بر گردش زمان ها چند
الازمنه، و یتزاید اضعافا مترادفه، حمدا یعجز عن
برابر شود، و به افزایش های پی در پی فزونی یابد، سپاسی که فرشتگان
احصآئه الحفظه، و یزید علی ما احصته فی کتابک
حافظ اعمال از شمردنش عاجز شوند، حمدی که از شماره اعمال بندگان که ملائکه در کتاب
الکتبه، حمدا یوازن عرشک المجید، و یعادل کرسیک
تو می نویسند افزون باشد، سپاسی که با عرش برینت هموزن باشد، و با کرسی بلندت
الرفیع، حمدا یکمل لدیک ثوابه، و یستغرق کل جزآء
معادل نشان دهد، سپاسی که پاداشش از جانب تو کامل گردد، و مزدش همه مزدها را
جزآؤه، حمدا ظاهره وفق لباطنه، و باطنه وفق لصدق
فرا گیرد، سپاسی که ظاهرش با باطنش، و درونش با صدق نیت وفق دهد،
النیه، حمدالم یحمدک خلق مثله، ولایعرف احد سواک
سپاسی که هیچ آفریده به مثل آن تو را سپاس نکرده باشد، و جز تو هیچ کس
فضله، حمدا یعان من اجتهد فی تعدیده، و یؤید من
فضل آن را نشناسد، سپاسی که هر کس در فراوان آوردنش زحمت کشد یاری شود، و هر که در کامل
اغرق نزعا فی توفیته، حمدا یجمع ما خلقت من الحمد،
آوردنش نهایت کوشش را به کار برد تأیید شود، سپاسی که هر چه سپاس آفریده ای را دارا باشد،
و ینتظم ما انت خالقه من بعد، حمدا لا حمد اقرب
و هر چه را پس از این به وجود آوری در برگیرد، سپاسی که هیچ سپاس از آن
الی قولک منه، و لا احمد ممن یحمدک به، حمدا یوجب
به کلام تو نزدیک تر، و هیچ کس از آن کس که بر این گونه سپاس گوید سپاس گزارتر نباشد، سپاسی که
بکرمک المزید بوفوره، و تصله بمزید بعد مزید طولا
به کرمت باعث افزونی نعمت و وفور آن شود، و از باب احسان پس از هر فزونی آن را
منک، حمدا یجب لکرم وجهک، و یقابل عز جلالک.
به فزونی دیگر برسانی، سپاسی که با بزرگواری ذات تو واجب آمده، و با جلال و عظمت تو برابر باشد.
رب صل علی محمد و ال محمد، المنتجب المصطفی
بار خدایا بر محمد و آل محمد که انتخاب شده و برگزیده
المکرم المقرب، افضل صلواتک، و بارک علیه اتم
و گرامی و مقرب درگاه توست بهترین درودهای خود را بفرست، و او را به کاملترین
برکاتک، و ترحم علیه امتع رحماتک. رب صل علی
برکاتت برکت عنایت کن، و پر بهرهترین رحمتت را نصیب او فرما. خداوندا بر محمد و آلش
محمد واله، صلوه زاکیه لاتکون صلوه ازکی منها، وصل
درود فرست، درودی بالنده که هیچ درودی از آن بالنده تر نباشد، و بر او درودی
علیه صلوه نامیه لا تکون صلوه انمی منها، و صل
فزاینده فرست که دروری از آن فزاینده تر نباشد، و بر او دوردی
علیه صلوه راضیه لا تکون صلوه فوقها، رب صل علی
پسندیده فرست که دوری برتر از آن نباشد، پروردگارا بر
محمد واله، صلوه ترضیه وتزید علی رضاه، وصل علیه
محمد و آلش درود فرست، درودی که وی را خشنود سازد و بیش از رضایش باشد، و بر
صلوه ترضیک وتزید علی رضاک له، و صل - علیه صلوه
او درودی فرست که تو را خشنود سازد و بیش از رضایت از او باشد، و بر او درودی فرست
لاترضی له الا بها، و لا تری غیره لها اهلا. رب صل علی محمد و اله،
که برای او جز به آن خشنود نشوی، و غیر او کسی را شایسته آن ندانی. پروردگارا بر محمد وآلش
صلوه تجاوز رضوانک، و یتصل اتصالها
درود فرست، درودی که از رضای تو فراتر رود، و دوامش به دوام تو متصل شود
ببقآئک، و لاینفد کما لاتنفد کلماتک. رب صل علی محمد و اله،
و پایان نپذیرد چنانکه کلمات تو پایان نگیرد. پروردگارا بر محمد و آلش
صلوه تنتظم صلوات ملائکتک و انبیآئک
درود فرست، درودی برابر همه درودهای فرشتگان و پیامبران
و رسلک و اهل طاعتک، و تشتمل علی صلوات عبادک
و فرستادگان تو و آنان که اهل طاعت تو باشند، و شامل بر درود بندگانت
من جنک و انسک و اهل اجابتک، و تجتمع علی صلوه
از جن و انس و پذیرندگان دعوتت گردد، و درود هر که را
کل من ذرات و برات من اصناف خلقک. رب صل علیه
از انواع مخلوقات خود که آفریده ای و پدید آورده ای در برگیرد. خداوندا بر او و آلش
و اله، صلوه تحیط بکل صلوه سالفه و مستانفه، و صل
درود فرست، درودی که بر هر درود گذشته و تازه ای محیط باشد، و
علیه و علی اله، صلوه مرضیه لک و لمن دونک، و تنشئ مع
بر او و آلش درود فرست, درودی که نزد تو و غیر تو پسندیده باشد، و در کنار آن
ذلک صلوات تضاعف معها تلک الصلوات عندها،
درودهایی بیافرینی که آن درودهای گذشته را چند برابر کنی،
و تزیدها علی کرور الایام زیاده فی تضاعیف لا یعدها
و با دور روزگار چندان بر آن اضافه کنی که غیر تو از شمارش آن ناتوان
غیرک. رب صل علی اطآئب اهل بیته الذین اخترتهم
باشد. خداوندا درود فرست بر پاکیزه تران از اهل بیت او که ایشان را برای اجرای فرمان خود انتخاب
لأمرک، و جعلتهم خزنه علمک، و حفظه دینک، و
کرده ای، و آنان را گنجینه داران علم و حافظان دین و
خلفآءک فی ارضک، و حججک علی عبادک، و طهرتهم
خلفای خود در زمین، و حجتهای خویش بر بندگانت قرار داده ای، و به اراده خود ایشان را
من الرجس والدنس تطهیرا بارادتک، وجعلتهم الوسیله
از پلیدی به تمام معنی پاک کرده ای، و آنان را وسیله ای به سوی - خود،
الیک، والمسلک الی جنتک. رب صل علی محمد و اله،
و راه بهشت خود کرده ای. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست،
صلوه تجزل لهم بها من نحلک و کرامتک، و تکمل لهم
درودی که به سبب آن بخشش و بزرگواریت را در حق ایشان بزرگ گردانی، و هر گونه
الاشیآء من عطایاک و نوافلک، و توفر علیهم الحظ من
عطا و احسانت را درباره ایشان کامل کنی، و بهره آنان را از
عوآئدک و فوآئدک. رب صل علیه و علیهم صلوه لا امد
تمام عوائد و فوائد خود سرشار نمایی. الها بر او و بر ایشان درودی فرست که
فی اولها، و لا غایه لأمدها، و لا نهایه لاخرها. رب صل
آغازش را مرزی، و مدتش را پایانی، و آخرش را نهایتی نباشد. خداوندا برایشان
علیهم زنه عرشک و مادونه، و ملاسمواتک و ما فوقهن،
درودی فرست همپایه عرش و آنچه زیر عرش است، و به گنجایش آسمانها و آنچه فوق آنهاست،
وعدد ارضیک و ما تحتهن و ما بینهن، صلوه تقربهم
و به شمار زمینه ایت و آنچه زیر آنها و میانشان قرار دارد، درودی که آنان را بدان سبب
منک زلفی، وتکون لک و لهم رضی، و متصله بنظآئرهن
به کمال قرب خود رسانی، و برای تو و ایشان رضا و خشنودی باشد، و برای همیشه
ابدا. اللهم انک ایدت دینک فی کل اوان بامام اقمته علما
به نظائر آن متصل شود. خداوندا تو در هر زمان دینت را به سبب رهبری بر حق تأیید کردی و او را نشانه ای
لعبادک، و منارا فی بلادک، بعد ان وصلت حبله بحبلک،
برای بندگانت، و مشعلی فروزان در شهرهایت بپا داشتی، پس از آنکه ریسمان او را به ریسمان خود وصل کردی،
و جعلته الذریعه الی رضوانک، و افترضت طاعته، و
و او را سبب دستیابی به رضای خود ساختی، و طاعتش را بر همه واجب کردی، و
حذرت معصیته، و امرت بامتثال اوامره، و الانتهآء عند
از نافرمانیش بیم دادی، و به اطاعت دستوراتش، و باز ایستادن از
نهیه، و الایتقدمه متقدم، ولایتاخر عنه متاخر، فهو
نواهی اش، و پیشی نجستن بر او، و واپس نماندن از حضرتش فرمان دادی، پس او
عصمه اللائذین، و کهف المؤمنین، و عروهالمتمسکین،
پناه پناهندگان، و ملجأ اهل ایمان، و دستاویز چنگ زنندگان،
و بهآء العالمین. اللهم فاوزع لولیک شکر ما انعمت
و جمال جهانیان است. الها، ولی خود را به سپاس آنچه بر او انعام کردی
به علیه، و اوزعنا مثله فیه، واته من لدنک سلطانا نصیرا،
الهام کن، و ما را نیز به شکر نعمت وجود رهبر برحق ملهم نما، و از نزد خویش قدرتی یاری دهنده به او ببخش،
و افتح له فتحا یسیرا، و اعنه برکنک الاعز، و اشدد ازره،
و درهای کامیابی را سهل و آسان به رویش باز کن، و او را به قوی ترین تکیه گاه خود مدد ده، و او را پشت گرم ساز،
و قو عضده، و راعه بعینک، واحمه بحفظک، و انصره
و بازویش را توان بخش، و به نظر لطف و عنایت خود مراقبت کن، و به حفظ خویش حمایت کن، و او را به
بملائکتک، وامدده بجندک الاغلب، و اقم به کتابک
ملائکه خود یاری ده، و به نیرومندترین سپاهت مدد رسان، و کتاب
و حدودک و شرآئعک و سنن رسولک صلواتک اللهم
و حدود و شرایعت و سنت های رسولت را - که صلواتت بر او
علیه و اله، و احی به ما اماته الظالمون من معالم دینک،
و آلش باد - به وسیله او بر پادار، و آنچه از علائم آئینت را که اهل تجاوز میرانده اند به وسیله او زنده کن،
و اجل به صدآء الجور عن طریقتک، و ابن به الضراء
و از برکت وجودش زنگار ستم از طریقت خود پاک فرما، و ناهمواری را از جاده خود
من سبیلک، و ازل به الناکبین عن صراطک، و امحق
برطرف کن، و به وسیله او آنان را که انحراف از راهت گزیده اند از سر راه بردار، و آنان را که
به بغاه قصدک عوجا، و الن جانبه لأولیآئک، وابسط یده
قصد ایجاد کجی دارند از عرصه گاه حیات ریشه کن فرما، و دلش را در حق دوستانت نرم، و دستش
علی اعدآئک، وهب لنا رافته و رحمته و تعطفه و تحننه،
را بر دشمنات گشوده ساز، و رأفت و رحمت و عطوفت و مهربانیش را به ما ارزانی دار،
واجعلنا له سامعین مطیعین، و فی رضاه ساعین، و الی
و ما را از گوش دهندگان و اطاعت کنندگان وی قرار ده، و در راه خشنودی حضرتش پوینده، و در
نصرته و المدافعه عنه مکنفین، و الیک و الی رسولک -
یاری و دفاع از او مددکار قرار ده، و بدین ترتیب به حضرت تو و رسول بزرگوارت
صلواتک اللهم علیه و اله - بذلک متقربین. اللهم و صل
-که درودت بر او و آلش باد- تقرب جوئیم. الها، و بر دوستان ایشان درود فرست
علی اولیآئهم المعترفین بمقامهم، المتبعین منهجهم،
که به مقامشان اعتراف دارند، و پیرو راهشان هستند،
المقتفین اثارهم، المستمسکین بعروتهم، المتمسکین
و دنبالهرو آثارشان، و چنگ زننده به دستاویزشان، و متمسک
بولایتهم، المؤتمین بامامتهم، المسلمین لامرهم،
به ولایتشان، و اقتدا کننده به امامتشان، و تسلیم امرشان،
المجتهدین فی طاعتهم، المنتظرین ایامهم، المآدین الیهم
و کوشنده در فرمانبرداری شان، و منتظر حکومتشان، و چشم دوخته
اعینهم، الصلوات المبارکات الزاکیات النامیات الغادیات
بر ایشانند، درودهای پربرکت و پاکیزه و فزایندهای که صبحگاهان و شامگاهان
الرائحات، و سلم علیهم و علی ارواحهم، و اجمع علی
در رسند، و درود فرست بر ایشان و بر ارواحشان، و کارشان را بر اساس
التقوی امرهم، و اصلح لهم شؤونهم، و تب علیهم،
تقوا فراهم آور، و احوالشان را به سامان آر، و توبه آنان را قبول فرما،
انک انت التواب الرحیم، و خیر الغافرین، و اجعلنا
زیرا که تو بسی توبه پذیر و مهربان، و بهترین آمرزندگانی، و ما را
معهم فی دار السلام برحمتک، یا ارحم الراحمین.
به رحمت خود در جایگاه امن و امان در کنار ایشان قرار ده، ای مهربانترین مهربانان.
اللهم هذا یوم عرفه، یوم شرفته و کرمته و عظمته، نشرت
خداوندا، این روز عرفه روزی است که آن را شرافت و کرامت و عظمت دادی، سفره
فیه رحمتک، و مننت فیه بعفوک، و اجزلت فیه عطیتک،
رحمتت را در آن گستردی، و با بخششت بربندگان منت نهادی، و عطایت را در آن فراوان کردی،
و تفضلت به علی عبادک. اللهم و انا عبدک الذی انعمت
و به وسیله اش بر بندگان خود احسان کردی. بارالها، و من آن بنده ای هستم که قبل از آفریدنش و پس از
علیه قبل خلقک له وبعد خلقک ایاه، فجعلته ممن هدیته
خلقتش بر او انعام فرمودی، و او را از جمله کسانی قرار دادی که به آئین خود
لدینک، و وفقته لحقک، و عصمته بحبلک، و ادخلته
رهبری کردی، و برای ادای حق خویش توفیق دادی، و او را با ریسمان خویش نگاه داشتی، و در
فیحزبک، وارشدته لموالاه اولیآئک، ومعاداهاعدآئک،
حزب خود وارد کردی، و به دوستداری دوستانت، و دشمنی دشمنانت رهنمون شدی،
ثم امرته فلم یاتمر، و زجرته فلم ینزجر، و نهیته عن
و با این همه به او دستور دادی ولی اطاعت نکرد، و نهی فرمودی اما باز نایستاد،
معصیتک فخالف امرک الی نهیک، لا معانده لک، و لا
و از نافرمانی خود بر حذرش داشتی ولی پس از امر تو به سوی نهیت شتافت، نه از باب دشمنی باتو، و نه
استکبارا علیک، بل دعاه هواه الی ما زیلته، والی ما
از جهت گردنکشی در برابر تو، بلکه هوای نفس وی را به آنچه تواش از آن راندی و
حذرته، و اعانه علی ذلک عدوک و عدوه، فاقدم علیه
ترساندی کشاند، و دشمن تو و دشمن او وی را در این زمینه کمک داد، تا در عین معرفت
عارفا بوعیدک، راجیا لعفوک، واثقا بتجاوزک، و کان
به تهدید تو دست به گناه زد، در حالی که به عفوت امیدوار، و به گذشتت اعتماد داشت، با وجود
احق عبادک مع ما مننت علیه الایفعل. وها اناذا بین
آن همه محبت که در حقش فرمودی شایسته ترین بندگانت بود که دامن آلوده نکند. و اینک من
یدیک صاغرا ذلیلا خاضعا خاشعا خائفا معترفا بعظیم
در برابرت خوار و ذلیل و خاضع و خاشع و ترسان و معترف به گناهان بزرگی
من الذنوب تحملته، و جلیل من الخطایا اجترمته،
که بارش را بر دوش برداشته ام، و خطاهای فراوانی که انجام داده ام ایستاده ام،
مستجیرا بصفحک، لآئذا برحمتک، موقنا انه لایجیرنی
و به عفوت پناه آورده ام، و به رحمتت ملتجی شده ام، و حتم دارم که امان دهنده ای
منک مجیر، ولایمنعنی منک مانع، فعد علی بما
مرا از تو امان نمی دهد، و باز دارندهای مرا از تو باز نمی دارد، پس آنچه را بر معصیتکار
تعود به علی من اقترف من تغمدک، وجد علی بما تجود
می پوشی به من عنایت کن، و عفوی که به تسلیم شونده به حضرتت می بخشی
به علی من القی بیده الیک من عفوک، و امنن علی بما
بر من ببخش، و آمرزشی را که چون به شخص امیدوار مرحمت کنی
لایتعاظمک ان تمن به علی من املک من غفرانک، واجعل
در نظرت بزرگ نمی کند بر من منت بنه، و در این
لی فی هذا الیوم نصیبا انال به حظا من رضوانک،
روز به من نصیبی مرحمت فرما که به سبب آن بهره ای از رضای تو یابم، و از آنچه
ولا تردنی صفرا مما ینقلب بهالمتعبدون لک من عبادک،وانی
قسمت کوشندگان در عبادتت می شود مرا تهیدست بر مگردان، و من
و ان لم اقدم ما قدموه من الصالحات فقد قدمت توحیدک
گرچه اعمال صالحه ای که آنان پیش فرستاده اند پیش نفرستاده ام ولی توحید
و نفی الأضداد و الانداد و الاشباه عنک، و اتیتک من
تو و نفی هر گونه شبه یا همتا یا همانند را از وجود مبارکت قبول کرده و از همان
الابواب التی امرت ان تؤتی منها، و تقربت الیک بما
راه ها که فرمان داده ای تا از آن به سویت آیند آمده ام، و تقرب جستم به تو
لایقرب احد منک الا بالتقرب به، ثم اتبعت ذلک
با آن وسیله ای که کسی جز با تقرب به آن به قرب حضرتت نرسد، و به دنبال آن دل
بالانابه الیک، و التذلل و الاستکانه لک، و حسن الظن
دادن به تو و خواری و زاری در برابر و حسن ظن و اطمینان کامل به آنچه را
بک، و الثقه بما عندک، و شفعته برجآئک الذی قل ما
نزد توست بدرقه کرده ام، و امید به تو را که کمتر امیدواری باداشتن آن
یخیب علیه راجیک، و سالتک مسئله الحقیر الذلیل
نومید می شود ضمیمه آن کردم، و همانند درخواست شخص - کوچک خوار
البآئسالفقیرالخآئفالمستجیر، و مع ذلک خیفه وتضرعا
بینوای تهیدست ترسان پناه خواهنده از تو درخواست کردم، همراه با بیم و زاری
و تعوذا و تلوذا، لا مستطیلا بتکبر المتکبرین، و لا متعالیا
و امان طلبی و پناه خواهی، نه از روی گردنکشی ناشی از کبر متکبران، و نه از روی بلند پروازی
بدآله المطیعین، و لا مستطیلا بشفاعه الشافعین، و انا
ناشی از خاطر جمعی فرمانبرداران، و نه از روی برتریجویی بر پایه شفاعت شفیعان، و من
بعد اقل الاقلین، و اذل الاذلین، و مثل الذره او دونها
گذشته از این، کمترین کمتران، و خوارترین خواران، و همانند ذره یا کمتر از آنم.
فیامن لم یعاجل المسیئین، ولا ینده المترفین، ویامن یمن
پس ای آن که در عقاب بدکاران عجله نمی کنی، و فراخی عیش مترفین را ناگهان نمی گیری، و ای که از
باقاله العاثرین، و یتفضل بانظار الخاطئین، انا المسیء
لغزش لغزندگان درمی گذری، و به خطاکاران مهلت می دهی، منم آن بدکار
المعترف الخاطئ العاثر، انا الذی اقدم علیک مجترئا،
معترف، خطاکار لغزش دار، منم که از روی جرأت بر علیه تو قدم برداشتم،
انا الذی عصاک - متعمدا، انا الذی استخفی من عبادک و
منم که از روی عمد نافرمانیت کردم، منم که کار زشت خود را از بندگانت پوشانده و آشکارا به مخالفت
بارزک، انا الذی هاب عبادک و امنک، انا الذی لم یرهب
با تو برخاستم، منم که از بندگان تو ترسیده و از حضرت تو ایمن گشتم، منم که از هیبت تو
سطوتک، و لم یخف باسک، انا الجانی علی نفسه، انا
نهراسیده، و از خشمت نترسیدم، منم که در حق خود جنایت کردم، منم
المرتهن ببلیته، انا القلیل الحیآء، انا الطویل العنآء، بحق
که در گرو بلای خودم، منم که کم حیاام، منم که دارای گرفتاری فراوانم. به حق
من انتجبت من خلقک، و بمن اصطفیته لنفسک، بحق
آن که او را از خلق خود برگزیدی، و حضرتش را برای خود پسندیدی، به حق
من اخترت من بریتک، و من اجتبیت لشانک، بحق
آن که از آفریدگانت اختیار فرمودی، و برای امر خود برگزیدی، به حق آن که
من وصلت طاعته بطاعتک، و من جعلت معصیته
طاعتش را به طاعت خود وصل کردی، و آن که نافرمانیش را همانند نافرمانی
کمعصیتک، بحق من قرنت موالاته بموالاتک، و من
خود قلمداد کرده ای، به حق آن که دوستیش را به دوستی خود مقرون ساختی، و دشمنیش
نطت معاداته بمعاداتک، تغمدنی فی یومی هذا بما تتغمد
را به دشمنی خود مرتبط نمودی، مرا در اینروز جامه ای بپوشان که بر آن کس می پوشانی که از گناه
به من جار الیک متنصلا، و عاذ باستغفارک تآئبا، و
خود به حضرتت زاری و عذرخواهی کرده، و در حال توبه پناهنده به آمرزشت شده، و
تولنی بماتتولی بهاهل طاعتک والزلفی لدیک والمکانه
مرا بدانسان که اهل طاعت و قرب و منزلت نزد خود را سرپرستی می کنی سرپرستی
منک، و توحدنی بما تتوحد به من وفی بعهدک، و اتعب
کن، و خود به تنهایی آنچه را که به وفاکنندگان به عهدت و به تعب اندازندگان وجود خویش در راهت و
نفسه فی ذاتک، و اجهدها فی مرضاتک، ولاتؤاخذنی
خسته کنندگان خود جهت خوشنودیت می دهی به من عطا کن، و مرا به تقصیر
بتفریطی فی جنبک، و تعدی طوری فی حدودک، و
در حقت، و تجاوز از مرز خوشنودیت، و پافراگذاشتن از احکامت
مجاوزه احکامک، ولا تستدرجنی باملآئک لیاستدراج
مجازات مکن، و با مهلتدادن به من غافلگیرم منما همچون غافلگیر ساختن کسی که
من منعنی خیر ما عنده، و لم یشرکک فی حلول نعمته
خیرش را از من بازگیرد، و تو را در رسیدن نعمتهایش به من شریک
بی، و نبهنی من رقده الغافلین، و سنه المسرفین، و نعسه
نداند، و مرا از خواب غافلین، و خوابآلودگی مسرفین، و چرت به خود واگذاشتگان
المخذولین، و خذ بقلبی الی ما استعملت به القانتین،
بیدار کن، و دلم را به مسیری ببر که فرمانبرانت را به آن گماشته ای،
و استعبدت به المتعبدین، و استنقذت به المتهاونین، و
و کوشش کنندگان در عرصه گاه عبادت را بر آن داشته ای، و مسامحه کاران را با آن نجات داده ای،
اعذنی مما یباعدنی عنک، و یحول بینی و بین حظی منک،
و مرا از آنچه موجب دوری از تو شود، و میان من و بهره ام از تو حایل گردد،
ویصدنی عما احاول لدیک، وسهل لی مسلکالخیرات
و از آنچه نزد تو می جویم باز میدارد پناه ده، و راه سلوک خیرات را به
الیک، والمسابقه الیها من حیث امرت، و المشآحه فیها
سوی خود، و پیشی گرفتن به آنها را بدان صورت که دستور داده ای، و رقابت در آنها را به نحوی که
علی ما اردت، ولاتمحقنی فیمن تمحق من المستخفین
خواسته ای برایم هموار کن، و مرا در زمره سبک شمرندگان تهدیدهایت که آنها را ازمیان برمی داری
بما اوعدت، ولاتهلکنی مع من تهلک من المتعرضین
ازمیان برندار، و همراه با کسانی که در معرض دشمنیت قرار گرفته اند و هلاکشان می کنی
لمقتک،ولاتتبرنی فیمن تتبر من المنحرفین عن سبلک،
هلاک مکن، و در زمره منحرفین از راههایت که تباهشان می کنی تباه مکن،
و نجنی من غمرات الفتنه، وخلصنی من لهوات البلوی،
و از گردابهای فتنه رهائیم ده، و از گلوگاه بلاها نجاتم بخش،
و اجرنی من اخذ الاملآء، و حل بینی وبین عدو یضلنی،
و از غافلگیر شدن در امانم بر، و بین من و دشمنی که به ضلالتم افکند،
و هوی یوبقنی، و منقصه ترهقنی، و لاتعرض عنی
و هوسی که نابودم کند، و عیبی که از پایم اندازد فاصله شو، و از من روی مگردان آنگونه که رویگردان
اعراض من لاترضی عنه بعد غضبک، و لا تؤیسنی من
می شوی از کسی که بعد از غضب بر او دیگر از وی خشنود نمی شوی، و از امید به خودت
الامل فیک فیغلب علیالقنوط منرحمتک، ولاتمنحنی
ناامیدم مکن به طوری که یأس از رحمتت بر من غالب گردد، و چندانم مرحمت مکن
بما لاطاقه لی به فتبهظنی مما تحملنیهمن فضل محبتک،
که طاقتش را نداشته باشم و از زیادی محبتت گرانبار شوم،
ولاترسلنی من یدک ارسال من لا خیر فیه ولاحاجه
و مرا از دست لطف رها مکن همچون رها کردن کسی که خیری در او نبوده و تو را
بک الیه و لا انابه له، و لا ترم بی رمی من سقط من عین
با او کاری نیست و راه برگشت ندارد، و مرا مانند کسی که از نظر التفاتت افتاده،
رعایتک، و من اشتمل علیه الخزی من عندک، بل خذ
و همچون کسی که رسوایی از سوی تو تمام وجودش را گرفته دور مینداز، بلکه از
بیدی من سقطه المتردین، و وهله المتعسفین، و زله
درافتادن درافتادگان، و هول و هراس گمراهان، و لغزش
المغرورین، و ورطه الهالکین، و عافنی مما ابتلیت به
فریب خوردگان، و پرتگاه تباهشدگان حفظ فرما، و از آنچه گروه بندگان و کنیزانت را به آن دچار
طبقات عبیدک و امآئک، و بلغنی مبالغ من عنیت به،
کرده ای سلامت بخش، و به مقامات کسی برسان که به او عنایت داشته
و انعمت علیه، و رضیت عنه، فاعشته حمیدا، و توفیته
و بر وی انعام کرده و از او خشنود گشته ای، و سعادتمند زنده اش داشته، و نیکبخت
سعیدا، و طوقنی طوق الاقلاع عما یحبط الحسنات، و
میرانده ای، و طوق پرهیز از موجبات بطلان حسنات و زوال برکات را
یذهب بالبرکات، و اشعر قلبی الازدجار عن قبآئح
به گردنم انداز، و نفرت از زشتی گناه، و رسوایی
السیئات، و فواضح الحوبات، ولاتشغلنی بما لا ادرکه
معصیت را در قلبم جای ده، و مرا به برنامه ای که جز با کمک تو به آن نمی رسم سرگرم مساز تا از
الا بک عما لا یرضیک عنی غیره, و انزع من قلبی حب دنیا
که غیر آن تو را از من راضی نمی کند باز مانم، و از سویدای قلبم عشق دنیای دون را که مرا از
دنیه تنهی عما عندک، و تصد عن ابتغآء الوسیله الیک،
آنچه نزد توست باز میدارد، و از جستن وسیله به سوی تو مانع میگردد،
و تذهل عن التقرب منک، و زین لی التفرد بمناجاتک
و از تحصیل مقام قرب به تو غافل می کند ریشه کن فرما، و خلوت راز و نیاز با خود را
باللیل والنهار، وهب لی عصمه تدنینی من خشیتک،
در شب و روز در نظرم بیارای، و به من مقام عصمتی عنایت کن که به خشیت تو نزدیک،
و تقطعنی عن رکوب محارمک، و تفکنی من اسر
و از ارتکاب محرمات تو جدایم سازد، و از اسارت گناهان کبیره
العظآئم، وهب لی التطهیر من دنس العصیان، و اذهب
رهائیم دهد، و مرا از آلودگی گناه پاک کن، و پلیدی خطاها
عنی درن الخطایا، و سربلنی بسربال عافیتک، و ردنی
را از من ببر، و لباس عافیت خود را بر من بپوشان، و ردای سلامتت را
ردآء معافاتک، و جللنی سوابغ نعمآئک، و ظاهر لدی
بر دوشم افکن، و خلعت نعمتهای فراوان و کاملت را بر تنم کن، و احسان و نعمت خود را
فضلک و طولک، و ایدنی بتوفیقک و تسدیدک، و اعنی
بر من پیاپی ساز و به توفیق و ارشادت تأییدم فرما، و بر
علی صالح النیه، و مرضی القول، و مستحسن العمل،
نیت شایسته و کلام پسندیده و کار نیک یاریم ده،
ولاتکلنی الی حولی وقوتی دون حولک و قوتک،
و به جای حول و قوه خودت مرا به حول و قوه خودم وامگذار، و در آن روز که مرا برای لقای خود
ولاتخزنی یوم تبعثنی للقآئک، ولاتفضحنی بین یدی اولیآئک،
برانگیزی خوار و ذلیلم - مکن، و در برابر اولیاءت رسوایم منما،
ولاتنسنی ذکرک، ولاتذهب عنی شکرک، بل الزمنیه
و یاد خود را از ذهنم مبر، و توان ادای شکرت را از من سلب مکن، بلکه زمانیکه
فی احوال السهو عند غفلات الجاهلین لالآئک،
جاهلان بی خبر غافلانه نعمتهایت را فراموش کنند ادای شکر را ملازم من ساز، و
و اوزعنی ان اثنی بما اولیتنیه، و اعترف بما اسدیته الی،
توفیق ثنایت را به سبب آنچه بهمن عطا نمودهای، و اعتراف به آنچه را که ارزانیم داشتهای به من مرحمت کن،
و اجعل رغبتی الیک فوق رغبه الراغبین، و حمدی ایاک
و رغبتم را به سویت بالاتر از رغبت دیگران، و ستایشم را در حقت فوق ستایش دیگران
فوق حمد الحامدین، ولاتخذلنی عند فاقتی الیک،
قرار ده، و مرا به هنگام نیاز به خود دچار خذلان - مکن، و
ولاتهلکنی بما اسدیته الیک، ولاتجبهنی بما جبهت به
به سزای اعمالی که به پیشگاهت تقدیم داشته ام هلاکم نکن، و آنگونه که دشمنان را از خود می رانی
المعاندین لک، فانی لک مسلم، اعلم ان الحجه لک،
مرا از خود مران، چرا که من سرسپرده توام، میدانم که حجت توراست،
و انک اولی بالفضل، و اعود بالاحسان، و اهل التقوی،
و تو سزاوار به تفضل، و خو کرده به احسان، و شایسته آنی که از تو پروا گیرند،
و اهل المغفره، و انک بان تعفو اولی منک بان تعاقب، و
و اهل و آمرزشی، و آگاهم که به عفوکردن سزاوارتر از عقاب کردنی، و
انک بان تستر اقرب منک الی ان تشهر، فاحینی حیوه
به پرده پوشی از پرده دری نزدیک تری، پس زنده ام بدار به حیات پاکیزه ای که
طیبه تنتظم بما ارید، و تبلغ ما احب من حیث لا اتی ما
خواسته هایم را برآورده سازد، و همه آنچه را که دوست می دارم فراهم آورد بدون آنکه ناپسند
تکره، ولاارتکب ما نهیت عنه، و امتنی میته من یسعی
تواز من سرزند، و منهیات تو از من صادر شود، و مانند آن کسی بمیران که نور او از پیشاپیش
نوره بین یدیه و عن یمینه، و ذللنی بین یدیک، و اعزنی
و از جانب راستش - روان می شود، و مرا در محضرت ذلیل، و در نزد
عند خلقک، و ضعنی اذا خلوت بک، و ارفعنی بین
بندگانت عزیز گردان، و چون به خلوت مناجات بنشینم خاشعم ساز، و در میان بندگانت
عبادک، و اغننی عمن هو غنی عنی، و زدنی الیک فاقه
رفعتم ده، و از آنکه از من بی نیاز است بی نیازم کن، و بر فقر و تهیدستیم نسبت به حضرتت
و فقرا، و اعذنی من شماته الاعدآء، و من حلول البلآء
بیفزا و از سرزنش دشمنان (دشمن شادی)، و رسیدن بلا، و خواری
و من الذل و العنآء، تغمدنی فیما اطلعت علیه منی بما
و رنج پناهم ده، و درباره آنچه از زشتی هایم آگاهی مرا بپوشان به آنچه که می پوشاند به آن کسیکه به
یتغمد به القادر علی البطش لولا حلمه، و الاخذ علی الجریره
سخت گیری قدرت دارد ولی حلمش مانع است، و بر کیفر دادن تواناست
لو لا اناته، و اذا اردت بقوم فتنه او سوء افنجنی منها
اما شکیبایی می کند، و چون در حق قومی فتنه یا بدی بخواهی پس مرا از باب اینکه در پوشش تو
لواذا بک، واذ لمتقمنی مقامفضیحه فی دنیاک فلا تقمنی
درآمده ام نجات ده، و چون مرا در دنیای خود در موقف افتضاح بپا نداشتی به همان صورت در جهان
مثله فی اخرتک، و اشفع لی اوآئل مننک باواخرها، و
آخرت در چنان موقفی بپامدار، و نعمت این جهان را برایم به نعمت آن جهان بپیوند، و
قدیم فوآئدک بحوادثها، و لاتمدد لی مدا یقسو معه
فوائد دیرینه ات را با تازه های آن توأم ساز، و آنقدر مهلتم مده که در اثر آن به سنگدلی
قلبی، و لاتقرعنی قارعه یذهب لها بهآئی، و لاتسمنی
دچار شوم، و مرا دچار مصیبتی که به آبرویم لطمه زند مساز، و به فرومایگی ای
خسیسه یصغر لها قدری، و لانقیصه یجهل من اجلها
که قدر و منزلتم را بکاهد، و عیبی که باعث گمنامیم شود
مکانی، و لاترعنی روعه ابلس بها، و لاخیفه اوجس
دچار مکن، و آنچنانم مترسان که نومید شوم، و آن گونه بیمم مده که در برابر آن هراسناک
دونها، اجعل هیبتی فی وعیدک، وحذری من اعذارک و
گردم، چنان کن که وحشتم از تهدیدت، و پرهیزم از
انذارک، ورهبتی عند تلاوه ایاتک،واعمر لیلی بایقاظی
اتمام حجتت و هشدارت، و بیمناکیم هنگام تلاوت آیاتت باشد، و شبم را به بیداری برای عبادتت
فیه لعبادتک، و تفردی بالتهجد لک، و تجردی بسکونی
آباد ساز، و تنهاییم را برای شب زنده داری، و مجرد ماندنم را برای انس گرفتن
الیک، و انزال حوآئجی بک، و منازلتی ایاک فی فکاک
با تو، و فرود آوردن حاجات به درگاه تو، و درخواست شدیدم از تو
رقبتی من نارک، و اجارتی مما فیه اهلها من عذابک، و
را برای آزادی از آتشت، و پناه دادن از عذابی که اهل جهنم گرفتار آنند قرار ده، و
لاتذرنی فی طغیانی عامها، ولا فی غمرتی ساهیا حتی حین،
مرا مدت زمانی در طغیان و سرکشی سرگردان، و در گرداب نادانی بیخبر قرار مده،
و لاتجعلنی عظه لمن اتعظ، و لا نکالا لمن اعتبر، و
و مرا مایه پند پندگیران، و وسیله عبرت عبرت آموزان، و باعث گمراهی نظرکنندگان
لا فتنه لمن نظر، ولا تمکر بی فیمن تمکر به، ولا تستبدل
قرار مده، و مرا در جرگه آنان که گرفتار مکرت شده اند میاور، و دیگری را به جای من
بی غیری، ولاتغیر لی اسما، ولاتبدل لی جسما، و لاتتخذنی
انتخاب مکن، و نامم را از دفتر اهل سعادت تغییر مده، و بدنم را دچار بلا مکن، و مرا
هزوا لخلقک، و لا سخریا لک، و لا تبعا الا لمرضاتک،
مضحکه بندگانت و مسخره خود مساز، و جز تابع رضای خود مگردان،
و لا ممتهنا الا بالانتقام لک، و اوجدنی برد عفوک، و
و جز به انتقام گرفتن از دشمنات خدمتی به عهده من مگذار، و از لذت عفو و شیرینی
حلاوه رحمتک و روحک و ریحانک و جنه نعیمک، و
رحمت و روح و ریحان و بهشت نعیمت کامیابم کن، و
اذقنی طعم الفراغ لما تحب بسعه من سعتک، و الاجتهاد
مزه دل پرداختن به آنچه را که به آن علاقه داری به سبب غنای بی پایانت، و کوشش برای تقرب
فیما یزلف لدیک و عندک، و اتحفنی بتحفه من تحفاتک،
جستن به حضرتت را به من بچشان، و ارمغانی از ارمغان هایت را نصیب من فرما،
واجعل تجارتی رابحه، و کرتی غیر خاسره، و اخفنی
و تجارتم را سودمند، و بازگشتم را بی خسارت گردان، و مرا از
مقامک، و شوقنی لقآئک، و تب علی توبه نصوحا لاتبق
مقام خود بیمناک، و به لقایت مشتاق فرما، و به توبهای خالص توفیق ده
معها ذنوبا صغیره ولاکبیره، و لاتذر معها علانیه و
که هیچ گناه کوچک و بزرگ و ظاهر و باطنی را با آن باقی
لاسریره، و انزع الغل من صدری للمؤمنین، و اعطف
نگذاری، و دشمنی مؤمنان را از دلم برکن، و قلبم را
بقلبی علی الخاشعین، و کن لی کما تکون للصالحین، و
بر خاشعان مهربان ساز، و با من آنچنان باش که با شایستگان هستی، و
حلنیحلیهالمتقین، واجعل لی لسان صدق فی الغابرین،
به زینت پرهیزکارانم بیارای، و برایم یاد خوبی در میان بازماندگان، و آوازه
و ذکرا نامیا فی الاخرین، و واف بی عرصه الاولین، و
روزافزونی در میان آیندگان قرار ده، و در جایگاه پیشتازانم برآور، و
تمم سبوغ نعمتک علی، و ظاهر کراماتها لدی، املأ
گشایش نعمتت را بر من کامل کن، و کرامتهایش را برایم پیاپی فرما، دست
من فوآئدک یدی، و سق کرآئم مواهبک الی، و جاور بی
خالیم را از فوائد خود پرکن، و موهبت های گرانقدرت را به سویم فرست، و مرا همسایه
الاطیبین من اولیآئک فی الجنان التی زینتها لأصفیآئک،
اولیاء طاهرینت در بهشتی که برای برگزیدگانت آراسته ای قرار ده،
و جللنیشرآئف نحلک فی المقامات المعده لأحبآئک،
و ردای عطایای بزرگت را در مقاماتی که برای عاشقانت فراهم ساخته ای بر من بپوشان،
واجعل لی عندک مقیلا اوی الیه مطمئنا، و مثابه اتبوءها،
و برایم در آستان خود جایگاهی قرار ده که بادل آرام در آن بیارامم، و منزلی که در آن سکونت گزینم،
و اقر عینا، و لاتقایسنی بعظیمات الجرآئر، ولاتهلکنی
و به آن دیده روشن کنم، و مرا با گناهان بزرگ مقایسه مکن، و در آن روزی که
یوم تبلی السرآئر، و ازل عنی کل شک و شبهه، و اجعل
اسرار برملا شود هلاکم مکن، و هر شک و تردیدی را از قلبم بشوی، و از هر
لی فی الحق طریقا من کل رحمه، واجزل لی قسم المواهب
رحمتی برایم طریقی به حق باز کن، و بهره های مواهبم را از عطایای خود
من نوالک، و وفر علی حظوظ الاحسان من افضالک،
سرشار فرما، و نصیب های احسان را از انعامت بر من فراوان ساز،
واجعل قلبی واثقا بما عندک، و همی مستفرغا لما هو لک،
و دلم را به رحمتت مطمئن کن، و همتم را یکجا به کار خودت متوجه ساز،
واستعملنی بما تستعمل به خالصتک، و اشرب قلبی
و مرا بهکاری بگمار که عباد خاص خود را بهآن می گماری، و به هنگام غفلت و
عند ذهول العقول طاعتک، و اجمع لی الغنی و العفاف
پریشانی خردها طاعت خود را با قلبم درآمیز، و توانگری و پاکدامنی
و الدعه والمعافاه والصحه و السعه و الطمانینه و العافیه،
و راحت و سلامتی و تندرستی و گشایش در زندگی و آرامش و عافیت را برایم فراهم نما،
ولاتحبط حسناتی بما یشوبها من معصیتک، ولا خلواتی
و خوبی هایم را به سبب گناهی که با آن می آمیزد، و خلوت هایم
بما یعرض لی من نزغات فتنتک، و صن وجهی عن
را به مفاسدی که از آزمایشت پیش آید تباه مکن، و آبرویم را از روانداختن
الطلب الی احد من العالمین، و ذبنی عن التماس ما عند
به هریک از جهانیان نگاه دار، و از طلبیدن آنچه نزد
الفاسقین، و لاتجعلنی للظالمین ظهیرا، و لا لهم علی
فاسقان است بازم دار، و مرا پشتیبان ظالمان، و یاور و دستیارشان در از
محو کتابک یدا و نصیرا، و حطنی من حیث لا اعلم
بین بردن کتابت مساز، و از آنجا که خود آگاه نیستم چنانم نگهبان باش که
حیاطه تقینی بها، وافتح لی ابواب توبتک و رحمتک و
به آن محفوظم بداری، و درهای توبه و رحمت و مهربانی و روزی
رافتک ورزقک الواسع، انی الیک من الراغبین، و اتمم لی انعامک
فراخت را به رویم بگشا، که من از رغبت کنندگان به سوی توام، و انعامت را
انک خیر المنعمین، واجعل باقی عمری
در حقم کامل کن، که تو بهترین نعمت دهندگانی، و باقی عمرم را جهت خشنودیت
فی الحج والعمره ابتغآء وجهک،یارب العالمین، وصلی
در حج و عمره قرار ده، ای پروردگار جهانیان، و درود خدا بر
الله علی محمد و اله الطیبین الطاهرین، والسلام علیه
محمد و آل پاک و پاکیزه او، و سلام بر او و بر ایشان
وعلیهم - ابد الابدین.
باد سلامی پیوسته و جاودانه.
انتهای پیام/
در روایتی دیگر آمده است امام سجاد(ع) شنید سائلی در روز عرفه از مردم درخواست نیاز می کرد. حضرت به او فرمود: وای بر تو، آیا در این روز از غیر خدا درخواست می کنی؟! همانا که در این روز برای آنچه در شکمهای زنان باردار وجود دارد، امید می رود که سعادتمند باشند؛ ویحک أ غیر الله تسأل فی هذا الیوم إنه لیرجی لما فی بطون الحبالی فی هذا الیوم أن یکون سعیدا». (من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۱۱)
امام سجاد(ع) در مجموعه ادعیه خویش مشهور به «صحیفه سجادیه»، مناجاتی را اختصاص به این روز شریف داده اند. این مناجات در شماره ۴۷ صحیفه سجادیه درج شده است. صوت و متن این مناجات (همراه با پیوست پی دی اف) آن را در ادامه می بینید.
الحمد لله رب العالمین، اللهم لک الحمد بدیع السموات
سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است، بار خدایا تو را سپاس ای پدید آورنده آسمانها
و الارض، ذاالجلال و الاکرام، رب الارباب، و اله کل
و زمین، ای صاحب جلال و بزرگواری، ای رب ارباب، و معبود
مالوه، و خالق کل - مخلوق، و وارث کل شیء، لیس
هر معبود و آفریننده هر آفریده، و وارث هر چیز، ای که چیزی
کمثله شیء، ولا یعزب عنه علم شیء، و هو بکل - شیء
شبیه تو نیست، و علم چیزی از تو پنهان نیست، بلکه بر هر چیز
محیط، و هو علی کل شیء رقیب، انت الله لا اله الا انت،
احاطه داری، و نسبت به هر چیز نگهبانی، تویی خدایی که جز تو خدایی نیست،
ا لاحد المتوحد، الفرد المتفرد، و انت الله لا اله الا انت،
که یکتای بی همتایی، و فرد بی مانندی، تویی خدایی که جز تو خدایی نیست،
الکریم المتکرم، - العظیم المتعظم، - الکبیر المتکبر، و انت
که بزرگوار و بخشنده، و بزرگ در نهایت بزرگی، و کبیر و متکبری، و تویی
الله لا اله الا انت، العلی المتعال، الشدید المحال، و انت
خدایی که جز تو خدایی نیست، بلند مرتبه و بلند پایه، و شدید الانتقامی، و تویی
الله لا اله الا انت، الرحمن الرحیم، العلیم الحکیم، و
خدایی که جز تو خدایی نیست که بخشنده و مهربان و دانا و حکیمی، و
انت الله لا اله الا انت، السمیع البصیر، القدیم الخبیر، و
تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که شنوا و بینا و قدیم و خبیری، و
انت الله لا اله الا انت، الکریم الاکرم، الدآئم الادوم
تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که کریمی و از همه کریمتری، و همیشگی و جاویدی،
، و انت الله لا اله الا انت، الاول قبل کل احد، و الاخر
و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که پیش از هر کس و هر چیزی، و بعد
بعد کل - عدد، و انت الله لا اله الا انت، الدانی فی علوه،
از هر شمار و هر چیزی، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که در نهایت بلندی خود نزدیک،
والعالی فی دنوه، و انت الله لا اله الا انت، ذوالبهآء والمجد،
و در نزدیکی خود بلندی، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که صاحب بها و مجد،
والکبریآء والحمد، وانت الله لا اله الا انت، الذی انشات
و کبریا و ستایشی، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، خدایی که همه چیز را
الاشیآء من غیر سنخ، و صورت ما صورت من غیر
بدون اصل پدید آوردی، و صورت هر چیز را بدون
مثال، و ابتدعت المبتدعات بلا احتذآء، انت الذی
نمونه صورت دادی، و آفریده ها را منهای اقتباس ساختی، تویی که هر چیز را
قدرت کل شیء تقدیرا، و یسرت کل شیء تیسیرا، و
دقیقا اندازه گیری کردی، و هر چیز را برای انجام تکلیفش روبراه کردی، و
دبرت ما دونک تدبیرا، انت الذی لم یعنک علی خلقک
ماسوای خود را سر و سامان دادی، تویی که در ایجاد موجودات
شریک، ولم یوازرک فی امرک وزیر، ولم یکن لک مشاهد
شریکی به کمکت برنخاست، و در فرمانروائیت وزیری تو را یاری نداد، و برایت شاهد (بر آفرینش)
و لا نظیر، انت الذی اردت فکان حتما ما اردت، و
و نظیری نبود، تویی که اراده فرمودی پس ارادهات حتمی شد، و
قضیت فکان عدلا ما قضیت، و حکمت فکان نصفا ما
قضاوت کردی و قضاوتت بر اساس عدل بود، و حکم فرمودی پس حکمت
حکمت، انت الذی لایحویک مکان، ولم یقم لسلطانک
بر مبنای انصاف بود، تویی که مکانی تو را فرا نمیگیرد، و سلطهای در برابر سلطه ات
سلطان، و لم یعیک برهان و لا بیان، انت الذی احصیت
بر پا نخاسته، و برهان و بیانی حضرتت را عاجز نکرده، تویی که هر چیز را
کل شیء عددا، وجعلت لکل - شیء امدا، و قدرت کل
به شمار آوردی، و برای هر چیز مدتی قرار دادی، و هر چیز را
شیء تقدیرا، انت الذی قصرت الاوهام عن ذاتیتک،
اندازه گرفتی، تویی که پرنده های اوهام به کنه ذاتت نرسیدند،
و عجزت الافهام عن کیفیتک، ولم تدرک الابصار موضع
و فهم ها از درک کیفیتت ناتوان شدند، و چشمها موضعت را
اینیتک، انت الذی لا تحد فتکون محدودا، و لم تمثل
درنیافتند، تویی که برایت حدی نیست تا محدود کردی، و حضرتت را مانندی
فتکون موجودا، و لم تلد فتکون مولودا، انت الذی لا
نیست تا به مثل و مانند ادراک شوی، و فرزندی نیاوردی تا خود نیز زائیده شده باشی، تویی که برایت
ضد معک فیعاندک، و لا عدل لک فیکاثرک، و لا ند لک
همتایی نیست تا با تو به معارضه برخیزد، و همانندی نداری تا با تو پهلو زند، و نظیری برایت نیست
فیعارضک، انت الذی ابتدأ و اخترع! و استحدث
تا با تو عرض وجود کند، تویی که آغاز کردی و اختراع نمودی، و پدید آوردی
و ابتدع، و احسن صنع ما صنع، سبحانک! ما اجل
و بدون نمونه آفریدی، و هر چه را ساختی نیکو ساختی، پاک و منزهی، چه بزرگ است
شانک! و اسنی فی الاماکن مکانک،! و اصدع بالحق
شأنت! و چه بلند است در میان جایگاه ها جایگاهت و چه آشکار کننده حق است
فرقانک! سبحانک من لطیف ما الطفک! و رؤوف ما
فرقانت! پاکی تو ای صاحب لطفی که چه بسیار است لطفت! و رئوفی که چه فزون است
ارأفک! و حکیم ما اعرفک! سبحانک من ملیک ما
رأفتت! و حکیمی که چه بسیار است شناسایی ات! پاکی تو ای پادشاهی که چه شکوهمند است
امنعک! وجواد ما اوسعک! ، و رفیع ما ارفعک! ذو البهآء
پادشاهیت! و بخشنده ای که چه پهناور است سفره کرمت! و والایی که چه والاست قدر و مرتبهات،
والمجد، والکبریآء والحمد. سبحانک! بسطت بالخیرات
تو صاحب بهاء و مجد و کبریایی و حمدی. پاکی تو، دست قدرتت را به خوبی ها
یدک، و عرفت الهدایه من عندک، فمن التمسک لدین
گشوده ای، و هدایت از جانب تو شناخته شده، پس هر کس تو را برای دین
او دنیا وجدک. سبحانک! خضع لک من جری فی
یا دنیا بخواهد تو را می یابد. پاک و منزهی، هر که در عرصه علم تو قرار گرفته در پیشگاهت خاضع،
علمک، وخشع لعظمتک مادون عرشک، و انقاد للتسلیم
و هرچه در زیر عرش توست در مقابل بزرگیت خاشع، و همه مخلوقاتت در پیشگاه تو ریسمان تسلیم
لک کل خلقک. سبحانک! لاتحس و لا تجس و لا تمس،
به گردن انداخته است. پاکی تو که با حواس برون و درون درک نشوی، و قابل لمس نیستی،
و لا تکاد و لا تماط ولا تنازع ولا تجاری ولا تماری
و احدی را قدرت حیله گری و کنار زدن، و کشمکش و دعوا و غلبه و جدال و
و لا تخادع و لا تماکر. سبحانک! سبیلک جدد، وامرک رشد،
فریب و مکر با تو نیست. پاکی تو که راهت هموار، و برنامه ات صواب،
و انت حی صمد. سبحانک! قولک حکم، و قضآؤک
و تو زنده و مرجع حاجت هایی. پاکی تو، گفتارت حکمت، و فرمانت
حتم، و ارادتک عزم. سبحانک! لا راد لمشیتک
حتمی، و اراده ات جزمی است. پاکی تو، خواسته ات را رد کننده ای نیست،
، و لا مبدل لکلماتک. سبحانک! باهر الایات، فاطر
و کلماتت را تغییر دهنده ای نیست. پاکی تو، ای دارنده آیات روشن، ای پدید آورنده
السموات، بارئ النسمات، لک الحمد حمدا یدوم
آسمانها، ای آفریننده جانها، سپاس تو را سپاسی که به
بدوامک، و لک الحمد حمدا خالدا بنعمتک، و لک
دوامت دائم ماند، و تو را سپاس سپاسی که به نعمتت همیشه بپاید، و تو
الحمد حمدا یوازی صنعک، و لک الحمد حمدا یزید
را سپاس سپاسی که با احسانت برابری کند، و تو را سپاس سپاسی که بر
علی رضاک، و لک الحمد حمدا مع حمد کل حامد، و
خشنودیت بیفزاید، و سپاس تو را سپاسی که با سپاس هر سپاسگزاری توأم باشد، و
شکرا یقصر عنه شکر کل - شاکر، حمدا لاینبغی الا
شکری که شکر هر شاکری از آن کوتاه آید، سپاسی که سزاوار غیر تو نباشد،
لک، ولایتقرب به الا الیک، حمدا یستدام به الاول،
و وسیله تقرب به غیر حضرتت نشود، سپاسی که موجب دوام سپاس اول،
و یستدعی به دوام الاخر، حمدا یتضاعف علی کرور
و به دنبال داشتن دوام سپاس پایانی شود، سپاسی که بر گردش زمان ها چند
الازمنه، و یتزاید اضعافا مترادفه، حمدا یعجز عن
برابر شود، و به افزایش های پی در پی فزونی یابد، سپاسی که فرشتگان
احصآئه الحفظه، و یزید علی ما احصته فی کتابک
حافظ اعمال از شمردنش عاجز شوند، حمدی که از شماره اعمال بندگان که ملائکه در کتاب
الکتبه، حمدا یوازن عرشک المجید، و یعادل کرسیک
تو می نویسند افزون باشد، سپاسی که با عرش برینت هموزن باشد، و با کرسی بلندت
الرفیع، حمدا یکمل لدیک ثوابه، و یستغرق کل جزآء
معادل نشان دهد، سپاسی که پاداشش از جانب تو کامل گردد، و مزدش همه مزدها را
جزآؤه، حمدا ظاهره وفق لباطنه، و باطنه وفق لصدق
فرا گیرد، سپاسی که ظاهرش با باطنش، و درونش با صدق نیت وفق دهد،
النیه، حمدالم یحمدک خلق مثله، ولایعرف احد سواک
سپاسی که هیچ آفریده به مثل آن تو را سپاس نکرده باشد، و جز تو هیچ کس
فضله، حمدا یعان من اجتهد فی تعدیده، و یؤید من
فضل آن را نشناسد، سپاسی که هر کس در فراوان آوردنش زحمت کشد یاری شود، و هر که در کامل
اغرق نزعا فی توفیته، حمدا یجمع ما خلقت من الحمد،
آوردنش نهایت کوشش را به کار برد تأیید شود، سپاسی که هر چه سپاس آفریده ای را دارا باشد،
و ینتظم ما انت خالقه من بعد، حمدا لا حمد اقرب
و هر چه را پس از این به وجود آوری در برگیرد، سپاسی که هیچ سپاس از آن
الی قولک منه، و لا احمد ممن یحمدک به، حمدا یوجب
به کلام تو نزدیک تر، و هیچ کس از آن کس که بر این گونه سپاس گوید سپاس گزارتر نباشد، سپاسی که
بکرمک المزید بوفوره، و تصله بمزید بعد مزید طولا
به کرمت باعث افزونی نعمت و وفور آن شود، و از باب احسان پس از هر فزونی آن را
منک، حمدا یجب لکرم وجهک، و یقابل عز جلالک.
به فزونی دیگر برسانی، سپاسی که با بزرگواری ذات تو واجب آمده، و با جلال و عظمت تو برابر باشد.
رب صل علی محمد و ال محمد، المنتجب المصطفی
بار خدایا بر محمد و آل محمد که انتخاب شده و برگزیده
المکرم المقرب، افضل صلواتک، و بارک علیه اتم
و گرامی و مقرب درگاه توست بهترین درودهای خود را بفرست، و او را به کاملترین
برکاتک، و ترحم علیه امتع رحماتک. رب صل علی
برکاتت برکت عنایت کن، و پر بهرهترین رحمتت را نصیب او فرما. خداوندا بر محمد و آلش
محمد واله، صلوه زاکیه لاتکون صلوه ازکی منها، وصل
درود فرست، درودی بالنده که هیچ درودی از آن بالنده تر نباشد، و بر او درودی
علیه صلوه نامیه لا تکون صلوه انمی منها، و صل
فزاینده فرست که دروری از آن فزاینده تر نباشد، و بر او دوردی
علیه صلوه راضیه لا تکون صلوه فوقها، رب صل علی
پسندیده فرست که دوری برتر از آن نباشد، پروردگارا بر
محمد واله، صلوه ترضیه وتزید علی رضاه، وصل علیه
محمد و آلش درود فرست، درودی که وی را خشنود سازد و بیش از رضایش باشد، و بر
صلوه ترضیک وتزید علی رضاک له، و صل - علیه صلوه
او درودی فرست که تو را خشنود سازد و بیش از رضایت از او باشد، و بر او درودی فرست
لاترضی له الا بها، و لا تری غیره لها اهلا. رب صل علی محمد و اله،
که برای او جز به آن خشنود نشوی، و غیر او کسی را شایسته آن ندانی. پروردگارا بر محمد وآلش
صلوه تجاوز رضوانک، و یتصل اتصالها
درود فرست، درودی که از رضای تو فراتر رود، و دوامش به دوام تو متصل شود
ببقآئک، و لاینفد کما لاتنفد کلماتک. رب صل علی محمد و اله،
و پایان نپذیرد چنانکه کلمات تو پایان نگیرد. پروردگارا بر محمد و آلش
صلوه تنتظم صلوات ملائکتک و انبیآئک
درود فرست، درودی برابر همه درودهای فرشتگان و پیامبران
و رسلک و اهل طاعتک، و تشتمل علی صلوات عبادک
و فرستادگان تو و آنان که اهل طاعت تو باشند، و شامل بر درود بندگانت
من جنک و انسک و اهل اجابتک، و تجتمع علی صلوه
از جن و انس و پذیرندگان دعوتت گردد، و درود هر که را
کل من ذرات و برات من اصناف خلقک. رب صل علیه
از انواع مخلوقات خود که آفریده ای و پدید آورده ای در برگیرد. خداوندا بر او و آلش
و اله، صلوه تحیط بکل صلوه سالفه و مستانفه، و صل
درود فرست، درودی که بر هر درود گذشته و تازه ای محیط باشد، و
علیه و علی اله، صلوه مرضیه لک و لمن دونک، و تنشئ مع
بر او و آلش درود فرست, درودی که نزد تو و غیر تو پسندیده باشد، و در کنار آن
ذلک صلوات تضاعف معها تلک الصلوات عندها،
درودهایی بیافرینی که آن درودهای گذشته را چند برابر کنی،
و تزیدها علی کرور الایام زیاده فی تضاعیف لا یعدها
و با دور روزگار چندان بر آن اضافه کنی که غیر تو از شمارش آن ناتوان
غیرک. رب صل علی اطآئب اهل بیته الذین اخترتهم
باشد. خداوندا درود فرست بر پاکیزه تران از اهل بیت او که ایشان را برای اجرای فرمان خود انتخاب
لأمرک، و جعلتهم خزنه علمک، و حفظه دینک، و
کرده ای، و آنان را گنجینه داران علم و حافظان دین و
خلفآءک فی ارضک، و حججک علی عبادک، و طهرتهم
خلفای خود در زمین، و حجتهای خویش بر بندگانت قرار داده ای، و به اراده خود ایشان را
من الرجس والدنس تطهیرا بارادتک، وجعلتهم الوسیله
از پلیدی به تمام معنی پاک کرده ای، و آنان را وسیله ای به سوی - خود،
الیک، والمسلک الی جنتک. رب صل علی محمد و اله،
و راه بهشت خود کرده ای. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست،
صلوه تجزل لهم بها من نحلک و کرامتک، و تکمل لهم
درودی که به سبب آن بخشش و بزرگواریت را در حق ایشان بزرگ گردانی، و هر گونه
الاشیآء من عطایاک و نوافلک، و توفر علیهم الحظ من
عطا و احسانت را درباره ایشان کامل کنی، و بهره آنان را از
عوآئدک و فوآئدک. رب صل علیه و علیهم صلوه لا امد
تمام عوائد و فوائد خود سرشار نمایی. الها بر او و بر ایشان درودی فرست که
فی اولها، و لا غایه لأمدها، و لا نهایه لاخرها. رب صل
آغازش را مرزی، و مدتش را پایانی، و آخرش را نهایتی نباشد. خداوندا برایشان
علیهم زنه عرشک و مادونه، و ملاسمواتک و ما فوقهن،
درودی فرست همپایه عرش و آنچه زیر عرش است، و به گنجایش آسمانها و آنچه فوق آنهاست،
وعدد ارضیک و ما تحتهن و ما بینهن، صلوه تقربهم
و به شمار زمینه ایت و آنچه زیر آنها و میانشان قرار دارد، درودی که آنان را بدان سبب
منک زلفی، وتکون لک و لهم رضی، و متصله بنظآئرهن
به کمال قرب خود رسانی، و برای تو و ایشان رضا و خشنودی باشد، و برای همیشه
ابدا. اللهم انک ایدت دینک فی کل اوان بامام اقمته علما
به نظائر آن متصل شود. خداوندا تو در هر زمان دینت را به سبب رهبری بر حق تأیید کردی و او را نشانه ای
لعبادک، و منارا فی بلادک، بعد ان وصلت حبله بحبلک،
برای بندگانت، و مشعلی فروزان در شهرهایت بپا داشتی، پس از آنکه ریسمان او را به ریسمان خود وصل کردی،
و جعلته الذریعه الی رضوانک، و افترضت طاعته، و
و او را سبب دستیابی به رضای خود ساختی، و طاعتش را بر همه واجب کردی، و
حذرت معصیته، و امرت بامتثال اوامره، و الانتهآء عند
از نافرمانیش بیم دادی، و به اطاعت دستوراتش، و باز ایستادن از
نهیه، و الایتقدمه متقدم، ولایتاخر عنه متاخر، فهو
نواهی اش، و پیشی نجستن بر او، و واپس نماندن از حضرتش فرمان دادی، پس او
عصمه اللائذین، و کهف المؤمنین، و عروهالمتمسکین،
پناه پناهندگان، و ملجأ اهل ایمان، و دستاویز چنگ زنندگان،
و بهآء العالمین. اللهم فاوزع لولیک شکر ما انعمت
و جمال جهانیان است. الها، ولی خود را به سپاس آنچه بر او انعام کردی
به علیه، و اوزعنا مثله فیه، واته من لدنک سلطانا نصیرا،
الهام کن، و ما را نیز به شکر نعمت وجود رهبر برحق ملهم نما، و از نزد خویش قدرتی یاری دهنده به او ببخش،
و افتح له فتحا یسیرا، و اعنه برکنک الاعز، و اشدد ازره،
و درهای کامیابی را سهل و آسان به رویش باز کن، و او را به قوی ترین تکیه گاه خود مدد ده، و او را پشت گرم ساز،
و قو عضده، و راعه بعینک، واحمه بحفظک، و انصره
و بازویش را توان بخش، و به نظر لطف و عنایت خود مراقبت کن، و به حفظ خویش حمایت کن، و او را به
بملائکتک، وامدده بجندک الاغلب، و اقم به کتابک
ملائکه خود یاری ده، و به نیرومندترین سپاهت مدد رسان، و کتاب
و حدودک و شرآئعک و سنن رسولک صلواتک اللهم
و حدود و شرایعت و سنت های رسولت را - که صلواتت بر او
علیه و اله، و احی به ما اماته الظالمون من معالم دینک،
و آلش باد - به وسیله او بر پادار، و آنچه از علائم آئینت را که اهل تجاوز میرانده اند به وسیله او زنده کن،
و اجل به صدآء الجور عن طریقتک، و ابن به الضراء
و از برکت وجودش زنگار ستم از طریقت خود پاک فرما، و ناهمواری را از جاده خود
من سبیلک، و ازل به الناکبین عن صراطک، و امحق
برطرف کن، و به وسیله او آنان را که انحراف از راهت گزیده اند از سر راه بردار، و آنان را که
به بغاه قصدک عوجا، و الن جانبه لأولیآئک، وابسط یده
قصد ایجاد کجی دارند از عرصه گاه حیات ریشه کن فرما، و دلش را در حق دوستانت نرم، و دستش
علی اعدآئک، وهب لنا رافته و رحمته و تعطفه و تحننه،
را بر دشمنات گشوده ساز، و رأفت و رحمت و عطوفت و مهربانیش را به ما ارزانی دار،
واجعلنا له سامعین مطیعین، و فی رضاه ساعین، و الی
و ما را از گوش دهندگان و اطاعت کنندگان وی قرار ده، و در راه خشنودی حضرتش پوینده، و در
نصرته و المدافعه عنه مکنفین، و الیک و الی رسولک -
یاری و دفاع از او مددکار قرار ده، و بدین ترتیب به حضرت تو و رسول بزرگوارت
صلواتک اللهم علیه و اله - بذلک متقربین. اللهم و صل
-که درودت بر او و آلش باد- تقرب جوئیم. الها، و بر دوستان ایشان درود فرست
علی اولیآئهم المعترفین بمقامهم، المتبعین منهجهم،
که به مقامشان اعتراف دارند، و پیرو راهشان هستند،
المقتفین اثارهم، المستمسکین بعروتهم، المتمسکین
و دنبالهرو آثارشان، و چنگ زننده به دستاویزشان، و متمسک
بولایتهم، المؤتمین بامامتهم، المسلمین لامرهم،
به ولایتشان، و اقتدا کننده به امامتشان، و تسلیم امرشان،
المجتهدین فی طاعتهم، المنتظرین ایامهم، المآدین الیهم
و کوشنده در فرمانبرداری شان، و منتظر حکومتشان، و چشم دوخته
اعینهم، الصلوات المبارکات الزاکیات النامیات الغادیات
بر ایشانند، درودهای پربرکت و پاکیزه و فزایندهای که صبحگاهان و شامگاهان
الرائحات، و سلم علیهم و علی ارواحهم، و اجمع علی
در رسند، و درود فرست بر ایشان و بر ارواحشان، و کارشان را بر اساس
التقوی امرهم، و اصلح لهم شؤونهم، و تب علیهم،
تقوا فراهم آور، و احوالشان را به سامان آر، و توبه آنان را قبول فرما،
انک انت التواب الرحیم، و خیر الغافرین، و اجعلنا
زیرا که تو بسی توبه پذیر و مهربان، و بهترین آمرزندگانی، و ما را
معهم فی دار السلام برحمتک، یا ارحم الراحمین.
به رحمت خود در جایگاه امن و امان در کنار ایشان قرار ده، ای مهربانترین مهربانان.
اللهم هذا یوم عرفه، یوم شرفته و کرمته و عظمته، نشرت
خداوندا، این روز عرفه روزی است که آن را شرافت و کرامت و عظمت دادی، سفره
فیه رحمتک، و مننت فیه بعفوک، و اجزلت فیه عطیتک،
رحمتت را در آن گستردی، و با بخششت بربندگان منت نهادی، و عطایت را در آن فراوان کردی،
و تفضلت به علی عبادک. اللهم و انا عبدک الذی انعمت
و به وسیله اش بر بندگان خود احسان کردی. بارالها، و من آن بنده ای هستم که قبل از آفریدنش و پس از
علیه قبل خلقک له وبعد خلقک ایاه، فجعلته ممن هدیته
خلقتش بر او انعام فرمودی، و او را از جمله کسانی قرار دادی که به آئین خود
لدینک، و وفقته لحقک، و عصمته بحبلک، و ادخلته
رهبری کردی، و برای ادای حق خویش توفیق دادی، و او را با ریسمان خویش نگاه داشتی، و در
فیحزبک، وارشدته لموالاه اولیآئک، ومعاداهاعدآئک،
حزب خود وارد کردی، و به دوستداری دوستانت، و دشمنی دشمنانت رهنمون شدی،
ثم امرته فلم یاتمر، و زجرته فلم ینزجر، و نهیته عن
و با این همه به او دستور دادی ولی اطاعت نکرد، و نهی فرمودی اما باز نایستاد،
معصیتک فخالف امرک الی نهیک، لا معانده لک، و لا
و از نافرمانی خود بر حذرش داشتی ولی پس از امر تو به سوی نهیت شتافت، نه از باب دشمنی باتو، و نه
استکبارا علیک، بل دعاه هواه الی ما زیلته، والی ما
از جهت گردنکشی در برابر تو، بلکه هوای نفس وی را به آنچه تواش از آن راندی و
حذرته، و اعانه علی ذلک عدوک و عدوه، فاقدم علیه
ترساندی کشاند، و دشمن تو و دشمن او وی را در این زمینه کمک داد، تا در عین معرفت
عارفا بوعیدک، راجیا لعفوک، واثقا بتجاوزک، و کان
به تهدید تو دست به گناه زد، در حالی که به عفوت امیدوار، و به گذشتت اعتماد داشت، با وجود
احق عبادک مع ما مننت علیه الایفعل. وها اناذا بین
آن همه محبت که در حقش فرمودی شایسته ترین بندگانت بود که دامن آلوده نکند. و اینک من
یدیک صاغرا ذلیلا خاضعا خاشعا خائفا معترفا بعظیم
در برابرت خوار و ذلیل و خاضع و خاشع و ترسان و معترف به گناهان بزرگی
من الذنوب تحملته، و جلیل من الخطایا اجترمته،
که بارش را بر دوش برداشته ام، و خطاهای فراوانی که انجام داده ام ایستاده ام،
مستجیرا بصفحک، لآئذا برحمتک، موقنا انه لایجیرنی
و به عفوت پناه آورده ام، و به رحمتت ملتجی شده ام، و حتم دارم که امان دهنده ای
منک مجیر، ولایمنعنی منک مانع، فعد علی بما
مرا از تو امان نمی دهد، و باز دارندهای مرا از تو باز نمی دارد، پس آنچه را بر معصیتکار
تعود به علی من اقترف من تغمدک، وجد علی بما تجود
می پوشی به من عنایت کن، و عفوی که به تسلیم شونده به حضرتت می بخشی
به علی من القی بیده الیک من عفوک، و امنن علی بما
بر من ببخش، و آمرزشی را که چون به شخص امیدوار مرحمت کنی
لایتعاظمک ان تمن به علی من املک من غفرانک، واجعل
در نظرت بزرگ نمی کند بر من منت بنه، و در این
لی فی هذا الیوم نصیبا انال به حظا من رضوانک،
روز به من نصیبی مرحمت فرما که به سبب آن بهره ای از رضای تو یابم، و از آنچه
ولا تردنی صفرا مما ینقلب بهالمتعبدون لک من عبادک،وانی
قسمت کوشندگان در عبادتت می شود مرا تهیدست بر مگردان، و من
و ان لم اقدم ما قدموه من الصالحات فقد قدمت توحیدک
گرچه اعمال صالحه ای که آنان پیش فرستاده اند پیش نفرستاده ام ولی توحید
و نفی الأضداد و الانداد و الاشباه عنک، و اتیتک من
تو و نفی هر گونه شبه یا همتا یا همانند را از وجود مبارکت قبول کرده و از همان
الابواب التی امرت ان تؤتی منها، و تقربت الیک بما
راه ها که فرمان داده ای تا از آن به سویت آیند آمده ام، و تقرب جستم به تو
لایقرب احد منک الا بالتقرب به، ثم اتبعت ذلک
با آن وسیله ای که کسی جز با تقرب به آن به قرب حضرتت نرسد، و به دنبال آن دل
بالانابه الیک، و التذلل و الاستکانه لک، و حسن الظن
دادن به تو و خواری و زاری در برابر و حسن ظن و اطمینان کامل به آنچه را
بک، و الثقه بما عندک، و شفعته برجآئک الذی قل ما
نزد توست بدرقه کرده ام، و امید به تو را که کمتر امیدواری باداشتن آن
یخیب علیه راجیک، و سالتک مسئله الحقیر الذلیل
نومید می شود ضمیمه آن کردم، و همانند درخواست شخص - کوچک خوار
البآئسالفقیرالخآئفالمستجیر، و مع ذلک خیفه وتضرعا
بینوای تهیدست ترسان پناه خواهنده از تو درخواست کردم، همراه با بیم و زاری
و تعوذا و تلوذا، لا مستطیلا بتکبر المتکبرین، و لا متعالیا
و امان طلبی و پناه خواهی، نه از روی گردنکشی ناشی از کبر متکبران، و نه از روی بلند پروازی
بدآله المطیعین، و لا مستطیلا بشفاعه الشافعین، و انا
ناشی از خاطر جمعی فرمانبرداران، و نه از روی برتریجویی بر پایه شفاعت شفیعان، و من
بعد اقل الاقلین، و اذل الاذلین، و مثل الذره او دونها
گذشته از این، کمترین کمتران، و خوارترین خواران، و همانند ذره یا کمتر از آنم.
فیامن لم یعاجل المسیئین، ولا ینده المترفین، ویامن یمن
پس ای آن که در عقاب بدکاران عجله نمی کنی، و فراخی عیش مترفین را ناگهان نمی گیری، و ای که از
باقاله العاثرین، و یتفضل بانظار الخاطئین، انا المسیء
لغزش لغزندگان درمی گذری، و به خطاکاران مهلت می دهی، منم آن بدکار
المعترف الخاطئ العاثر، انا الذی اقدم علیک مجترئا،
معترف، خطاکار لغزش دار، منم که از روی جرأت بر علیه تو قدم برداشتم،
انا الذی عصاک - متعمدا، انا الذی استخفی من عبادک و
منم که از روی عمد نافرمانیت کردم، منم که کار زشت خود را از بندگانت پوشانده و آشکارا به مخالفت
بارزک، انا الذی هاب عبادک و امنک، انا الذی لم یرهب
با تو برخاستم، منم که از بندگان تو ترسیده و از حضرت تو ایمن گشتم، منم که از هیبت تو
سطوتک، و لم یخف باسک، انا الجانی علی نفسه، انا
نهراسیده، و از خشمت نترسیدم، منم که در حق خود جنایت کردم، منم
المرتهن ببلیته، انا القلیل الحیآء، انا الطویل العنآء، بحق
که در گرو بلای خودم، منم که کم حیاام، منم که دارای گرفتاری فراوانم. به حق
من انتجبت من خلقک، و بمن اصطفیته لنفسک، بحق
آن که او را از خلق خود برگزیدی، و حضرتش را برای خود پسندیدی، به حق
من اخترت من بریتک، و من اجتبیت لشانک، بحق
آن که از آفریدگانت اختیار فرمودی، و برای امر خود برگزیدی، به حق آن که
من وصلت طاعته بطاعتک، و من جعلت معصیته
طاعتش را به طاعت خود وصل کردی، و آن که نافرمانیش را همانند نافرمانی
کمعصیتک، بحق من قرنت موالاته بموالاتک، و من
خود قلمداد کرده ای، به حق آن که دوستیش را به دوستی خود مقرون ساختی، و دشمنیش
نطت معاداته بمعاداتک، تغمدنی فی یومی هذا بما تتغمد
را به دشمنی خود مرتبط نمودی، مرا در اینروز جامه ای بپوشان که بر آن کس می پوشانی که از گناه
به من جار الیک متنصلا، و عاذ باستغفارک تآئبا، و
خود به حضرتت زاری و عذرخواهی کرده، و در حال توبه پناهنده به آمرزشت شده، و
تولنی بماتتولی بهاهل طاعتک والزلفی لدیک والمکانه
مرا بدانسان که اهل طاعت و قرب و منزلت نزد خود را سرپرستی می کنی سرپرستی
منک، و توحدنی بما تتوحد به من وفی بعهدک، و اتعب
کن، و خود به تنهایی آنچه را که به وفاکنندگان به عهدت و به تعب اندازندگان وجود خویش در راهت و
نفسه فی ذاتک، و اجهدها فی مرضاتک، ولاتؤاخذنی
خسته کنندگان خود جهت خوشنودیت می دهی به من عطا کن، و مرا به تقصیر
بتفریطی فی جنبک، و تعدی طوری فی حدودک، و
در حقت، و تجاوز از مرز خوشنودیت، و پافراگذاشتن از احکامت
مجاوزه احکامک، ولا تستدرجنی باملآئک لیاستدراج
مجازات مکن، و با مهلتدادن به من غافلگیرم منما همچون غافلگیر ساختن کسی که
من منعنی خیر ما عنده، و لم یشرکک فی حلول نعمته
خیرش را از من بازگیرد، و تو را در رسیدن نعمتهایش به من شریک
بی، و نبهنی من رقده الغافلین، و سنه المسرفین، و نعسه
نداند، و مرا از خواب غافلین، و خوابآلودگی مسرفین، و چرت به خود واگذاشتگان
المخذولین، و خذ بقلبی الی ما استعملت به القانتین،
بیدار کن، و دلم را به مسیری ببر که فرمانبرانت را به آن گماشته ای،
و استعبدت به المتعبدین، و استنقذت به المتهاونین، و
و کوشش کنندگان در عرصه گاه عبادت را بر آن داشته ای، و مسامحه کاران را با آن نجات داده ای،
اعذنی مما یباعدنی عنک، و یحول بینی و بین حظی منک،
و مرا از آنچه موجب دوری از تو شود، و میان من و بهره ام از تو حایل گردد،
ویصدنی عما احاول لدیک، وسهل لی مسلکالخیرات
و از آنچه نزد تو می جویم باز میدارد پناه ده، و راه سلوک خیرات را به
الیک، والمسابقه الیها من حیث امرت، و المشآحه فیها
سوی خود، و پیشی گرفتن به آنها را بدان صورت که دستور داده ای، و رقابت در آنها را به نحوی که
علی ما اردت، ولاتمحقنی فیمن تمحق من المستخفین
خواسته ای برایم هموار کن، و مرا در زمره سبک شمرندگان تهدیدهایت که آنها را ازمیان برمی داری
بما اوعدت، ولاتهلکنی مع من تهلک من المتعرضین
ازمیان برندار، و همراه با کسانی که در معرض دشمنیت قرار گرفته اند و هلاکشان می کنی
لمقتک،ولاتتبرنی فیمن تتبر من المنحرفین عن سبلک،
هلاک مکن، و در زمره منحرفین از راههایت که تباهشان می کنی تباه مکن،
و نجنی من غمرات الفتنه، وخلصنی من لهوات البلوی،
و از گردابهای فتنه رهائیم ده، و از گلوگاه بلاها نجاتم بخش،
و اجرنی من اخذ الاملآء، و حل بینی وبین عدو یضلنی،
و از غافلگیر شدن در امانم بر، و بین من و دشمنی که به ضلالتم افکند،
و هوی یوبقنی، و منقصه ترهقنی، و لاتعرض عنی
و هوسی که نابودم کند، و عیبی که از پایم اندازد فاصله شو، و از من روی مگردان آنگونه که رویگردان
اعراض من لاترضی عنه بعد غضبک، و لا تؤیسنی من
می شوی از کسی که بعد از غضب بر او دیگر از وی خشنود نمی شوی، و از امید به خودت
الامل فیک فیغلب علیالقنوط منرحمتک، ولاتمنحنی
ناامیدم مکن به طوری که یأس از رحمتت بر من غالب گردد، و چندانم مرحمت مکن
بما لاطاقه لی به فتبهظنی مما تحملنیهمن فضل محبتک،
که طاقتش را نداشته باشم و از زیادی محبتت گرانبار شوم،
ولاترسلنی من یدک ارسال من لا خیر فیه ولاحاجه
و مرا از دست لطف رها مکن همچون رها کردن کسی که خیری در او نبوده و تو را
بک الیه و لا انابه له، و لا ترم بی رمی من سقط من عین
با او کاری نیست و راه برگشت ندارد، و مرا مانند کسی که از نظر التفاتت افتاده،
رعایتک، و من اشتمل علیه الخزی من عندک، بل خذ
و همچون کسی که رسوایی از سوی تو تمام وجودش را گرفته دور مینداز، بلکه از
بیدی من سقطه المتردین، و وهله المتعسفین، و زله
درافتادن درافتادگان، و هول و هراس گمراهان، و لغزش
المغرورین، و ورطه الهالکین، و عافنی مما ابتلیت به
فریب خوردگان، و پرتگاه تباهشدگان حفظ فرما، و از آنچه گروه بندگان و کنیزانت را به آن دچار
طبقات عبیدک و امآئک، و بلغنی مبالغ من عنیت به،
کرده ای سلامت بخش، و به مقامات کسی برسان که به او عنایت داشته
و انعمت علیه، و رضیت عنه، فاعشته حمیدا، و توفیته
و بر وی انعام کرده و از او خشنود گشته ای، و سعادتمند زنده اش داشته، و نیکبخت
سعیدا، و طوقنی طوق الاقلاع عما یحبط الحسنات، و
میرانده ای، و طوق پرهیز از موجبات بطلان حسنات و زوال برکات را
یذهب بالبرکات، و اشعر قلبی الازدجار عن قبآئح
به گردنم انداز، و نفرت از زشتی گناه، و رسوایی
السیئات، و فواضح الحوبات، ولاتشغلنی بما لا ادرکه
معصیت را در قلبم جای ده، و مرا به برنامه ای که جز با کمک تو به آن نمی رسم سرگرم مساز تا از
الا بک عما لا یرضیک عنی غیره, و انزع من قلبی حب دنیا
که غیر آن تو را از من راضی نمی کند باز مانم، و از سویدای قلبم عشق دنیای دون را که مرا از
دنیه تنهی عما عندک، و تصد عن ابتغآء الوسیله الیک،
آنچه نزد توست باز میدارد، و از جستن وسیله به سوی تو مانع میگردد،
و تذهل عن التقرب منک، و زین لی التفرد بمناجاتک
و از تحصیل مقام قرب به تو غافل می کند ریشه کن فرما، و خلوت راز و نیاز با خود را
باللیل والنهار، وهب لی عصمه تدنینی من خشیتک،
در شب و روز در نظرم بیارای، و به من مقام عصمتی عنایت کن که به خشیت تو نزدیک،
و تقطعنی عن رکوب محارمک، و تفکنی من اسر
و از ارتکاب محرمات تو جدایم سازد، و از اسارت گناهان کبیره
العظآئم، وهب لی التطهیر من دنس العصیان، و اذهب
رهائیم دهد، و مرا از آلودگی گناه پاک کن، و پلیدی خطاها
عنی درن الخطایا، و سربلنی بسربال عافیتک، و ردنی
را از من ببر، و لباس عافیت خود را بر من بپوشان، و ردای سلامتت را
ردآء معافاتک، و جللنی سوابغ نعمآئک، و ظاهر لدی
بر دوشم افکن، و خلعت نعمتهای فراوان و کاملت را بر تنم کن، و احسان و نعمت خود را
فضلک و طولک، و ایدنی بتوفیقک و تسدیدک، و اعنی
بر من پیاپی ساز و به توفیق و ارشادت تأییدم فرما، و بر
علی صالح النیه، و مرضی القول، و مستحسن العمل،
نیت شایسته و کلام پسندیده و کار نیک یاریم ده،
ولاتکلنی الی حولی وقوتی دون حولک و قوتک،
و به جای حول و قوه خودت مرا به حول و قوه خودم وامگذار، و در آن روز که مرا برای لقای خود
ولاتخزنی یوم تبعثنی للقآئک، ولاتفضحنی بین یدی اولیآئک،
برانگیزی خوار و ذلیلم - مکن، و در برابر اولیاءت رسوایم منما،
ولاتنسنی ذکرک، ولاتذهب عنی شکرک، بل الزمنیه
و یاد خود را از ذهنم مبر، و توان ادای شکرت را از من سلب مکن، بلکه زمانیکه
فی احوال السهو عند غفلات الجاهلین لالآئک،
جاهلان بی خبر غافلانه نعمتهایت را فراموش کنند ادای شکر را ملازم من ساز، و
و اوزعنی ان اثنی بما اولیتنیه، و اعترف بما اسدیته الی،
توفیق ثنایت را به سبب آنچه بهمن عطا نمودهای، و اعتراف به آنچه را که ارزانیم داشتهای به من مرحمت کن،
و اجعل رغبتی الیک فوق رغبه الراغبین، و حمدی ایاک
و رغبتم را به سویت بالاتر از رغبت دیگران، و ستایشم را در حقت فوق ستایش دیگران
فوق حمد الحامدین، ولاتخذلنی عند فاقتی الیک،
قرار ده، و مرا به هنگام نیاز به خود دچار خذلان - مکن، و
ولاتهلکنی بما اسدیته الیک، ولاتجبهنی بما جبهت به
به سزای اعمالی که به پیشگاهت تقدیم داشته ام هلاکم نکن، و آنگونه که دشمنان را از خود می رانی
المعاندین لک، فانی لک مسلم، اعلم ان الحجه لک،
مرا از خود مران، چرا که من سرسپرده توام، میدانم که حجت توراست،
و انک اولی بالفضل، و اعود بالاحسان، و اهل التقوی،
و تو سزاوار به تفضل، و خو کرده به احسان، و شایسته آنی که از تو پروا گیرند،
و اهل المغفره، و انک بان تعفو اولی منک بان تعاقب، و
و اهل و آمرزشی، و آگاهم که به عفوکردن سزاوارتر از عقاب کردنی، و
انک بان تستر اقرب منک الی ان تشهر، فاحینی حیوه
به پرده پوشی از پرده دری نزدیک تری، پس زنده ام بدار به حیات پاکیزه ای که
طیبه تنتظم بما ارید، و تبلغ ما احب من حیث لا اتی ما
خواسته هایم را برآورده سازد، و همه آنچه را که دوست می دارم فراهم آورد بدون آنکه ناپسند
تکره، ولاارتکب ما نهیت عنه، و امتنی میته من یسعی
تواز من سرزند، و منهیات تو از من صادر شود، و مانند آن کسی بمیران که نور او از پیشاپیش
نوره بین یدیه و عن یمینه، و ذللنی بین یدیک، و اعزنی
و از جانب راستش - روان می شود، و مرا در محضرت ذلیل، و در نزد
عند خلقک، و ضعنی اذا خلوت بک، و ارفعنی بین
بندگانت عزیز گردان، و چون به خلوت مناجات بنشینم خاشعم ساز، و در میان بندگانت
عبادک، و اغننی عمن هو غنی عنی، و زدنی الیک فاقه
رفعتم ده، و از آنکه از من بی نیاز است بی نیازم کن، و بر فقر و تهیدستیم نسبت به حضرتت
و فقرا، و اعذنی من شماته الاعدآء، و من حلول البلآء
بیفزا و از سرزنش دشمنان (دشمن شادی)، و رسیدن بلا، و خواری
و من الذل و العنآء، تغمدنی فیما اطلعت علیه منی بما
و رنج پناهم ده، و درباره آنچه از زشتی هایم آگاهی مرا بپوشان به آنچه که می پوشاند به آن کسیکه به
یتغمد به القادر علی البطش لولا حلمه، و الاخذ علی الجریره
سخت گیری قدرت دارد ولی حلمش مانع است، و بر کیفر دادن تواناست
لو لا اناته، و اذا اردت بقوم فتنه او سوء افنجنی منها
اما شکیبایی می کند، و چون در حق قومی فتنه یا بدی بخواهی پس مرا از باب اینکه در پوشش تو
لواذا بک، واذ لمتقمنی مقامفضیحه فی دنیاک فلا تقمنی
درآمده ام نجات ده، و چون مرا در دنیای خود در موقف افتضاح بپا نداشتی به همان صورت در جهان
مثله فی اخرتک، و اشفع لی اوآئل مننک باواخرها، و
آخرت در چنان موقفی بپامدار، و نعمت این جهان را برایم به نعمت آن جهان بپیوند، و
قدیم فوآئدک بحوادثها، و لاتمدد لی مدا یقسو معه
فوائد دیرینه ات را با تازه های آن توأم ساز، و آنقدر مهلتم مده که در اثر آن به سنگدلی
قلبی، و لاتقرعنی قارعه یذهب لها بهآئی، و لاتسمنی
دچار شوم، و مرا دچار مصیبتی که به آبرویم لطمه زند مساز، و به فرومایگی ای
خسیسه یصغر لها قدری، و لانقیصه یجهل من اجلها
که قدر و منزلتم را بکاهد، و عیبی که باعث گمنامیم شود
مکانی، و لاترعنی روعه ابلس بها، و لاخیفه اوجس
دچار مکن، و آنچنانم مترسان که نومید شوم، و آن گونه بیمم مده که در برابر آن هراسناک
دونها، اجعل هیبتی فی وعیدک، وحذری من اعذارک و
گردم، چنان کن که وحشتم از تهدیدت، و پرهیزم از
انذارک، ورهبتی عند تلاوه ایاتک،واعمر لیلی بایقاظی
اتمام حجتت و هشدارت، و بیمناکیم هنگام تلاوت آیاتت باشد، و شبم را به بیداری برای عبادتت
فیه لعبادتک، و تفردی بالتهجد لک، و تجردی بسکونی
آباد ساز، و تنهاییم را برای شب زنده داری، و مجرد ماندنم را برای انس گرفتن
الیک، و انزال حوآئجی بک، و منازلتی ایاک فی فکاک
با تو، و فرود آوردن حاجات به درگاه تو، و درخواست شدیدم از تو
رقبتی من نارک، و اجارتی مما فیه اهلها من عذابک، و
را برای آزادی از آتشت، و پناه دادن از عذابی که اهل جهنم گرفتار آنند قرار ده، و
لاتذرنی فی طغیانی عامها، ولا فی غمرتی ساهیا حتی حین،
مرا مدت زمانی در طغیان و سرکشی سرگردان، و در گرداب نادانی بیخبر قرار مده،
و لاتجعلنی عظه لمن اتعظ، و لا نکالا لمن اعتبر، و
و مرا مایه پند پندگیران، و وسیله عبرت عبرت آموزان، و باعث گمراهی نظرکنندگان
لا فتنه لمن نظر، ولا تمکر بی فیمن تمکر به، ولا تستبدل
قرار مده، و مرا در جرگه آنان که گرفتار مکرت شده اند میاور، و دیگری را به جای من
بی غیری، ولاتغیر لی اسما، ولاتبدل لی جسما، و لاتتخذنی
انتخاب مکن، و نامم را از دفتر اهل سعادت تغییر مده، و بدنم را دچار بلا مکن، و مرا
هزوا لخلقک، و لا سخریا لک، و لا تبعا الا لمرضاتک،
مضحکه بندگانت و مسخره خود مساز، و جز تابع رضای خود مگردان،
و لا ممتهنا الا بالانتقام لک، و اوجدنی برد عفوک، و
و جز به انتقام گرفتن از دشمنات خدمتی به عهده من مگذار، و از لذت عفو و شیرینی
حلاوه رحمتک و روحک و ریحانک و جنه نعیمک، و
رحمت و روح و ریحان و بهشت نعیمت کامیابم کن، و
اذقنی طعم الفراغ لما تحب بسعه من سعتک، و الاجتهاد
مزه دل پرداختن به آنچه را که به آن علاقه داری به سبب غنای بی پایانت، و کوشش برای تقرب
فیما یزلف لدیک و عندک، و اتحفنی بتحفه من تحفاتک،
جستن به حضرتت را به من بچشان، و ارمغانی از ارمغان هایت را نصیب من فرما،
واجعل تجارتی رابحه، و کرتی غیر خاسره، و اخفنی
و تجارتم را سودمند، و بازگشتم را بی خسارت گردان، و مرا از
مقامک، و شوقنی لقآئک، و تب علی توبه نصوحا لاتبق
مقام خود بیمناک، و به لقایت مشتاق فرما، و به توبهای خالص توفیق ده
معها ذنوبا صغیره ولاکبیره، و لاتذر معها علانیه و
که هیچ گناه کوچک و بزرگ و ظاهر و باطنی را با آن باقی
لاسریره، و انزع الغل من صدری للمؤمنین، و اعطف
نگذاری، و دشمنی مؤمنان را از دلم برکن، و قلبم را
بقلبی علی الخاشعین، و کن لی کما تکون للصالحین، و
بر خاشعان مهربان ساز، و با من آنچنان باش که با شایستگان هستی، و
حلنیحلیهالمتقین، واجعل لی لسان صدق فی الغابرین،
به زینت پرهیزکارانم بیارای، و برایم یاد خوبی در میان بازماندگان، و آوازه
و ذکرا نامیا فی الاخرین، و واف بی عرصه الاولین، و
روزافزونی در میان آیندگان قرار ده، و در جایگاه پیشتازانم برآور، و
تمم سبوغ نعمتک علی، و ظاهر کراماتها لدی، املأ
گشایش نعمتت را بر من کامل کن، و کرامتهایش را برایم پیاپی فرما، دست
من فوآئدک یدی، و سق کرآئم مواهبک الی، و جاور بی
خالیم را از فوائد خود پرکن، و موهبت های گرانقدرت را به سویم فرست، و مرا همسایه
الاطیبین من اولیآئک فی الجنان التی زینتها لأصفیآئک،
اولیاء طاهرینت در بهشتی که برای برگزیدگانت آراسته ای قرار ده،
و جللنیشرآئف نحلک فی المقامات المعده لأحبآئک،
و ردای عطایای بزرگت را در مقاماتی که برای عاشقانت فراهم ساخته ای بر من بپوشان،
واجعل لی عندک مقیلا اوی الیه مطمئنا، و مثابه اتبوءها،
و برایم در آستان خود جایگاهی قرار ده که بادل آرام در آن بیارامم، و منزلی که در آن سکونت گزینم،
و اقر عینا، و لاتقایسنی بعظیمات الجرآئر، ولاتهلکنی
و به آن دیده روشن کنم، و مرا با گناهان بزرگ مقایسه مکن، و در آن روزی که
یوم تبلی السرآئر، و ازل عنی کل شک و شبهه، و اجعل
اسرار برملا شود هلاکم مکن، و هر شک و تردیدی را از قلبم بشوی، و از هر
لی فی الحق طریقا من کل رحمه، واجزل لی قسم المواهب
رحمتی برایم طریقی به حق باز کن، و بهره های مواهبم را از عطایای خود
من نوالک، و وفر علی حظوظ الاحسان من افضالک،
سرشار فرما، و نصیب های احسان را از انعامت بر من فراوان ساز،
واجعل قلبی واثقا بما عندک، و همی مستفرغا لما هو لک،
و دلم را به رحمتت مطمئن کن، و همتم را یکجا به کار خودت متوجه ساز،
واستعملنی بما تستعمل به خالصتک، و اشرب قلبی
و مرا بهکاری بگمار که عباد خاص خود را بهآن می گماری، و به هنگام غفلت و
عند ذهول العقول طاعتک، و اجمع لی الغنی و العفاف
پریشانی خردها طاعت خود را با قلبم درآمیز، و توانگری و پاکدامنی
و الدعه والمعافاه والصحه و السعه و الطمانینه و العافیه،
و راحت و سلامتی و تندرستی و گشایش در زندگی و آرامش و عافیت را برایم فراهم نما،
ولاتحبط حسناتی بما یشوبها من معصیتک، ولا خلواتی
و خوبی هایم را به سبب گناهی که با آن می آمیزد، و خلوت هایم
بما یعرض لی من نزغات فتنتک، و صن وجهی عن
را به مفاسدی که از آزمایشت پیش آید تباه مکن، و آبرویم را از روانداختن
الطلب الی احد من العالمین، و ذبنی عن التماس ما عند
به هریک از جهانیان نگاه دار، و از طلبیدن آنچه نزد
الفاسقین، و لاتجعلنی للظالمین ظهیرا، و لا لهم علی
فاسقان است بازم دار، و مرا پشتیبان ظالمان، و یاور و دستیارشان در از
محو کتابک یدا و نصیرا، و حطنی من حیث لا اعلم
بین بردن کتابت مساز، و از آنجا که خود آگاه نیستم چنانم نگهبان باش که
حیاطه تقینی بها، وافتح لی ابواب توبتک و رحمتک و
به آن محفوظم بداری، و درهای توبه و رحمت و مهربانی و روزی
رافتک ورزقک الواسع، انی الیک من الراغبین، و اتمم لی انعامک
فراخت را به رویم بگشا، که من از رغبت کنندگان به سوی توام، و انعامت را
انک خیر المنعمین، واجعل باقی عمری
در حقم کامل کن، که تو بهترین نعمت دهندگانی، و باقی عمرم را جهت خشنودیت
فی الحج والعمره ابتغآء وجهک،یارب العالمین، وصلی
در حج و عمره قرار ده، ای پروردگار جهانیان، و درود خدا بر
الله علی محمد و اله الطیبین الطاهرین، والسلام علیه
محمد و آل پاک و پاکیزه او، و سلام بر او و بر ایشان
وعلیهم - ابد الابدین.
باد سلامی پیوسته و جاودانه.
انتهای پیام/
پرسش و پاسخ در
مناجات عرفه در صحیفه سجادیه
گفتگو با هوش مصنوعی