«دلتنگی زن های پاییز» روایت روزگار ایثار



نویسنده کتاب ارزشی «دلتنگی زن های پاییزی» از علاقه اش به نگاشتن داستانی خاص می گوید که سرنوشت او را در مسیر زنی زاده پاییز قرار می دهد و رنج های پنهانش، خاطرات زندگی «طاهره فرجی»، او که حالا هم خواهر شهید است، هم همسر شهید و هم مادر شهید را روایت می کند.

به گزارش خبرگزاری فارس از همدان؛ «دلتنگی زن های پاییزی» نوشته «بهار ملک محمد» عنوان کتابی ارزشی است که با حضور جمعی از نویسندگان و فرهنگ دوستان در همدان رونمایی شد.

این نویسنده که علاوه بر این کتاب آثار دیگری چون «طوفان سیاه»، «رها چون باد» و «پرواز قاصدک ها» را به رشته تحریر درآورده است، در بیست و دومین روز از فروردین ۶۱ در سنندج و خانواده ای نظامی متولد شده که خانواده اش بعدها به سبب شغل پدر به همدان منتقل شدند.

به گفته خودش؛ «دلبستگی به قلم و کاغذ موجب شد تا تحصیلاتش را در رشته مورد علاقه اش یعنی ادبیات داستان نویسی ادامه دهد و در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شود. سال ها با مجلات همکاری کرد و داستان هایی چون «تگرگ خونین» و «برف در بهار» را به صورت پاورقی به چاپ رساند. اما به سفارش دوستان و نزدیکانش شروع به جمع آوری داستان هایش کرد. در نهایت و پس از ۱۱ سال قلم زدن در شهریور ۹۵ اولین کتابش را با نام «ره شه با» یا (طوفان سیاه) به چاپ رسانید.

در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما با این نویسنده خوش ذوق را می خوانید.

فارس: ابتدا در خصوص تالیف «طوفان سیاه»، «رها چون باد» و «پرواز قاصدک ها» توضیح دهید.

«طوفان سیاه» در قالب ۲۷ داستان کوتاه نگاشته شده است. طوفان سیاه اعتیاد بود، طوفان سیاه خیانت بود، طوفان سیاه داستان روناک بود. دخترک شیمیایی سردشتی که گاه و بیگاه تاول های نازیبا سراسر بدن ظریفش را می پوشاند. طوفان سیاه داستان جانبازان طردشده در پارک ها بود، داستان کبوتران سوخته در آتش ناجوانمردی، داستان پاهای جامانده روی مین.

یک سال پس از انتشار «طوفان سیاه» و همزمان با تولد فرزند دومم کتاب (رها چون باد) را چاپ کردم. «رها چون باد» داستان دختران و زنان، رها شده در پارک ها بود. قصه وفاداری ها و رنج ها. قصه دلباختن ها بود و نرسیدن ها. تابستان ۹۸ بود که کتاب «پرواز قاصدک ها» با اهتمام امیر ملکی و ۱۶ داستان کوتاه از من به چاپ رسید و با استقبال خوبی مواجه شد.

فارس: از دورانی که می نوشتید برایمان بگویید.

شب و روز قلم می زدم. دخترم، باران را راهی مدرسه می کردم و کوثر کوچکم را در گهواره تاب می دادم. به دلیل نداشتن وقت کافی، شب ها پس از انجام کارها و به قول پیرزاد؛ خاموش کردن لامپ ها، تنهایی پرهیاهویم را دنبال می کردم.

در «صدسال تنهایی» غرق می شدم و با «مردی که می خندد»، می خندیدم تا اینکه قرنیه چشمم آسیب دید. سردردها و تهوع، وادار به سکوتم کرد و دست از خواندن کشیدم. اما از نوشتن نه. به سختی چند روز یک داستان کوتاه می نوشتم و به همان قانع بودم.

فارس: و همراهانتان در این راه چه کسانی بودند؟

در تمام این سال ها همسر و پدر و مادرم، حامی و پشتیبان من بودند، به علاوه دختربزرگم «باران»؛ او که از همان اوایل در تمام کلاس های داستان نویسی و نقدهای کتاب با من هم قدم بود و شب ها داستان هایم را می شنید و با آنها به خواب می رفت.

فارس: چه شد که «دلتنگی زن های پاییزی» را نوشتید؟

مدت ها بود که دلم بی تاب نگاشتن داستانی خاص بود. می خواستم روشنایی را از دل تاریکی بیرون بکشم، می خواستم کبریتی در دل شب روشن کنم و چیزی را ببینم که کسی قادر به دیدنش نیست. اما بحمدالله در یکی از همایش ها با زنی به زلالی چشمه با نگاهی که آرامش خاصی داشت، روبرو شدم و با پیشنهادش درخصوص ثبت زندگی اش موافقت کردم و این شد که داستان «رنج پنهان زن زاده پاییز» قلم خورد و کتاب «دلتنگی زنان پاییز» رنج پنهان داستان همان زن پاییزیست … .

فارس: تم و نام داستان این کتاب، پاییزیست پس باید عاشقانه باشد، اما دلتنگی؛ چرا؟!

چون پاییز برای کسانی که دستشان و پشتشان خالیست، فصلی است پر از درد. این کتاب خاطره است، در قالب داستان. به صورت رئالیسم نوشته شده یعنی واقعی بدون خیال و دروغ. خاطرات کودکی خانم «طاهره فرجی» خواهر شهید نوجوان ۱۶ ساله «محسن فرجی» است. همچنین مادر و همسر شهیدی که در ۲۸ سالگی پرواز نابهنگام همسرش کمرش را شکست و در ۴۴ سالگی خبر شهادت پسرش لبخند را از یادش برد.

فارس: این کتاب چه تفاوت هایی با سایر آثارتان داشت؟

در این کتاب سعی کردم با دید وسیع تری به مشکلات جامعه و زنان نگاه کنم. اینکه بعد از فوت یک مرد بر سر زن جوان و چهار کودکش چه می آید و مسوولیت ما در قبال این زنان چیست؟ متاسفانه یاری رساندن هیچ، حتی سوهان روحشان می شویم و رها شده از دور فقط به تماشا می ایستیم. گاز خردلی نیست اما کاممان تلخ است و بوی باروت و خون در شهر پیچیده. گاهی بی تفاوتی و نامروتی را چون گازی بی رنگ جهان را احاطه کرده داریم به مرگ انسانیت می رسیم.

فارس: از نظر شما عمده مشکلات نویسندگان امروز ما کدامند؟

در حالی که حمایت های مالی به نوعی جوهر خودکار نویسنده را تامین می کند اما نویسندگان در ایران فقط و فقط برای دل خودشان می نویسند و جزو کمترین ارزش اجتماعی هستند.

فارس: برای نگارش و چاپ این کتاب حمایتی از شما شده است؟

نه تنها از هیچ نهادی حمایتی نشده ام بلکه حتی برای کمک به چاپ کتابم یک سال است که تقاضای یک وام ۴ میلیونی کرده ام که حتی پاسخی هم دریافت نکردم. از طرفی چاپ ۳۰۰ جلد از این کتاب حدود ۸ میلیون تومان هزینه در برداشت و حتی امید این را ندارم که نیمی از این هزینه ها برگردد. با اینکه سال ها به عنوان راوی معلم فعالیت کردم، تنها خواسته ام اعزامم به مناطق جنگی بود که آن هم میسر نشد و خلاصه بگویم هیچ.

فارس: از برنامه هایتان برای آینده بگویید و اینکه آیا نوشتن کتاب یا اثر جدیدی را در دست اقدام دارید؟

با توجه به موارد گفته شده، توان مالی و انگیزه ای برای نوشتن نمانده و در حال حاضر، هیچ کتاب جدیدی در دست چاپ ندارم …. هرچند آدمی به امید زنده است و امیدم را هیچ گاه از دست نداده ام و نخواهم داد.



انتهای پیام/ ۸۹۰۴۱/ر
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی ««دلتنگی زن های پاییز» روایت روزگار ایثار» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.