لاله ای که بعد از ۳۶ سال شکفت / از داغ برادر تا چشم انتظاری برای همسر

ایسنا/گلستان همسر شهید غضنفری که سال ها درد دوری و فراق از همسر شهیدش را به جان خرید امسال پس از ۳۶ سال فراق به وصال رسید و مزار شهیدش مرهم زخم های چندین ساله او شد.
آرام اما بی قرار گوشه ای نشسته بود مات و مبهوت نگاهش به مزار همسر شهیدش خیره شده بود، اشک از چشمانش جاری می شد و نگران و تب دار آخرین خداحافظی و خاطرات فیض الله و ۳۶ سال چشم انتظاری را در ذهنش مرور می کرد.
در میان آن همه جمعیت تشخیص اینکه او همسر شهید است سخت نبود، این همه چشم انتظاری و مشقت و سختی غیبت ۳۶ ساله ی نان آور خانه، سیده زهرا را در هم شکسته بود، گرچه او به اینکه همسرش جان خود را نثار اسلام و انقلاب کرده بی اندازه خرسند بود اما انتظار سخت و جانکاه است، آدمی را پیر و فرسوده می کند اینکه نزدیک به چهار دهه در هجوم بی خبری و بی اطلاعی از وضعیت عزیزترین فرد زندگی ات، روزگار بگذرانی آنقدر هم راحت نیست، برای همین است که همسر شهید غضنفری می گوید بعد از شنیدن خبر احراز هویت همسر شهیدم چند روز شوکه شده بودم.
سیده زهرا زمانی نمونه ای از شیرزنان ایرانی است که زینب گونه، محکم و استوار پای آرمان های انقلاب اسلامی ایستاده است، اگر او را نماد مقاومت زنان ایرانی بدانیم بیراهه نرفتیم او روزی رخت عزای برادر شهیدش را به تن کرد و در حالی که هنوز درد فراق و دوری از برادر در وجودش التیام نیافته بود مرد زندگی اش هم راه شهادت را برگزید.
امروز که ۳۶ سال چشم انتظاری همسرش به سر رسید او اهل گله و شکوه نیست و تنها سخنش این است که کاش این اتفاق زودتر می افتاد؛ این بانوی صبور در گذر روزها و ماه های این همه سال یک لحظه هم از فکر همسرش غافل نشد.
فیض الله خوشنام ترین گمنام ۳۶ ساله اخیر سیده زمانی بود، شهیدی که روزی برای دفاع از تمام آرمان ها و آرزوهایش حاضر نشد یک قدم در برابر دشمن پا پس بکشد امروز نامش بر تارک تاریخ شهرستان کردکوی نقش بسته است.
احراز هویت شهید فیض الله غضنفری که بعد از سال ها گمنامی، نامدار شده بود ما را بر آن داشت تا در گپ و گفتی پای صحبت های همسری بنشینیم که سال ها رنج فراق برادر و همسر شهیدش را به جان خریده است، آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفتگوی ما با سیده زهرا زمانی این بانوی صبور و مقاوم مازندرانی است که حال دست تقدیر او و همسر شهیدش را با شهرستان کردکوی پیوند داده است.
همسرم آرزوی شهادت داشت
همسر شهید غضنفری در گفتگو با ایسنا می گوید؛ حدود هشت سال با همسرم زندگی کردم، فیض الله همیشه آرزوی شهادت داشت اینطور نبود که یک بار به جبهه برود و بعد شهید شود، تهران سر کار می رفت و شغل خوبی داشت اما به عشق دفاع از اسلام و وطن شغل خود را رها کرد و عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.
سیده زهرا زمانی ادامه می دهد؛ همسرم حدود ۱۲ بار به جبهه رفته بود، همیشه به او می گفتم تو دیگر به تکلیفت عمل کردی اما قانع نمی شد و آرزوی شهادت داشت و همین مسئله او را در این راه ثابت قدم می کرد، آخرین بار که به جبهه رفت دیگر پیکرش برنگشت و ما ۳۶ سال را در بی خبری از او گذراندیم.
یک پسر و یک دختر از شهید فیض الله غضنفری به یادگار مانده است.
وی می افزاید؛ آخرین باری که همسرم به جبهه رفته بود پسرمان هفت سال و دخترمان ۹ ماه سن داشت، همسرم شوق شهادت و دفاع از وطن داشت و هیچ چیزی نتوانست مانع رفتن او به جبهه شود.
شهید فیض الله غضنفری از سال ۱۳۹۱ به همراه دو شهید دیگر به عنوان شهید گمنام در یادمان شهدای کردکوی به خاک سپرده شد و مردم کردکوی عطر معنوی حضور سه شهید را استشمام می کردند تا اینکه در پاییز امسال تقدیر طور دیگری رقم خورد و هویت شهید خوشنام کردکوی مشخص شد.
همسر شهید غضنفری درباره احراز هویت همسر شهیدش گفت: یک روز پسرم به من اطلاع داد که از طرف سپاه تماس گرفتند و گفتند قصد دارند به منزل ما بیایند، من فکر کردم قرار است مانند هر سال به مناسبت هفته بسیج با دیدار ما بیایند، بالاخره آن روز بعد از نماز مغرب و عشاء به منزل ما آمدند و از من سوال کردند حاج خانم دوست دارید که شهیدتان پیدا شود که من در جواب گفتم بله که دوست دارم، ۳۶ سال است که چشم انتظارم تا همسرم برگردد کاش حداقل یک مزاری برای شهیدم باشد تا کمی آرام بگیرم.
این بانوی صبور در حالی که انتظار چندین ساله خود را روایت می کند اشک از چشمانش جاری می شود، می گوید؛ ۳۶ سال زمان کمی نیست، اصلا نمی دانستیم همسرم شهید شده یا زنده است در بی خبری مطلق بودیم، هر شهید گمنامی که می آوردند از خداوند می خواستم ما را از وضعیت همسرم مطلع کند یک فرزندم را در آغوش و دیگری را به دوش می کشیدم و به مراسم شهدا می رفتم تا شاید خبری به گوشم برسد، می گفتم حتی اگر جایی دفن هم شده باشد کاری به او نداریم و اجازه می دهیم همان جا بماند که بالاخره انتظارمان به سر آمد و پاییز امسال خبر شناسایی همسر شهیدم را به ما اعلام کردند و گفتند همسر شما در یادمان شهدای گمنام شهرستان کردکوی به خاک سپرده شده است.
شفاعت تنها درخواست سیده زهرا از همسر شهیدش/ می خواست گمنام بماند
وی یادآور می شود؛ وقتی خبر احراز هویت همسرم را شنیدم خیلی به من سخت گذشت، چند روزی در حال خودم نبودم و به من شوک وارد شده بود، چشم انتظار انسان را بیچاره می کند و طی این سال ها سخت تر از چشم انتظاری، بی خبری بود، همیشه چشمم به در بود و هر شهیدی که می آوردند در جست و جوی همسرم بودم اما هر بار بیشتر ناامید می شدم.
همسر شهید غضنفری گذری هم به عاشقانه های خود و همسرش می زند و می افزاید؛ همسرم بااخلاق و اهل نماز بود مخصوصا با من رابطه خیلی خوبی داشت و در منزل بسیار خوش اخلاق بود، چون از سادات بودم احترام ویژه ای برایم قائل بود.
از همسر شهید غضنفری می پرسم بعد از این همه سال چشم انتظاری حالا که همسرت برگشت چه درخواستی از او داری که می گوید؛ شهادت آرزوی همسرم بود و به آرزویش هم رسید الان تنها خواسته ام از همسر شهیدم این است که شفیع ما باشد و دست من و فرزندان مان را بگیرد.
زمانی یادآور می شود؛ همسرم در کردکوی می ماند و قسمت ایشان اینطور بود که همراه و همنشین شهدای گمنام باشد، اصلا خودش همیشه دوست داشت که شهید شود و گمنام باشد.
انتهای پیام
آرام اما بی قرار گوشه ای نشسته بود مات و مبهوت نگاهش به مزار همسر شهیدش خیره شده بود، اشک از چشمانش جاری می شد و نگران و تب دار آخرین خداحافظی و خاطرات فیض الله و ۳۶ سال چشم انتظاری را در ذهنش مرور می کرد.
در میان آن همه جمعیت تشخیص اینکه او همسر شهید است سخت نبود، این همه چشم انتظاری و مشقت و سختی غیبت ۳۶ ساله ی نان آور خانه، سیده زهرا را در هم شکسته بود، گرچه او به اینکه همسرش جان خود را نثار اسلام و انقلاب کرده بی اندازه خرسند بود اما انتظار سخت و جانکاه است، آدمی را پیر و فرسوده می کند اینکه نزدیک به چهار دهه در هجوم بی خبری و بی اطلاعی از وضعیت عزیزترین فرد زندگی ات، روزگار بگذرانی آنقدر هم راحت نیست، برای همین است که همسر شهید غضنفری می گوید بعد از شنیدن خبر احراز هویت همسر شهیدم چند روز شوکه شده بودم.
سیده زهرا زمانی نمونه ای از شیرزنان ایرانی است که زینب گونه، محکم و استوار پای آرمان های انقلاب اسلامی ایستاده است، اگر او را نماد مقاومت زنان ایرانی بدانیم بیراهه نرفتیم او روزی رخت عزای برادر شهیدش را به تن کرد و در حالی که هنوز درد فراق و دوری از برادر در وجودش التیام نیافته بود مرد زندگی اش هم راه شهادت را برگزید.
امروز که ۳۶ سال چشم انتظاری همسرش به سر رسید او اهل گله و شکوه نیست و تنها سخنش این است که کاش این اتفاق زودتر می افتاد؛ این بانوی صبور در گذر روزها و ماه های این همه سال یک لحظه هم از فکر همسرش غافل نشد.
فیض الله خوشنام ترین گمنام ۳۶ ساله اخیر سیده زمانی بود، شهیدی که روزی برای دفاع از تمام آرمان ها و آرزوهایش حاضر نشد یک قدم در برابر دشمن پا پس بکشد امروز نامش بر تارک تاریخ شهرستان کردکوی نقش بسته است.
احراز هویت شهید فیض الله غضنفری که بعد از سال ها گمنامی، نامدار شده بود ما را بر آن داشت تا در گپ و گفتی پای صحبت های همسری بنشینیم که سال ها رنج فراق برادر و همسر شهیدش را به جان خریده است، آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفتگوی ما با سیده زهرا زمانی این بانوی صبور و مقاوم مازندرانی است که حال دست تقدیر او و همسر شهیدش را با شهرستان کردکوی پیوند داده است.
همسرم آرزوی شهادت داشت
همسر شهید غضنفری در گفتگو با ایسنا می گوید؛ حدود هشت سال با همسرم زندگی کردم، فیض الله همیشه آرزوی شهادت داشت اینطور نبود که یک بار به جبهه برود و بعد شهید شود، تهران سر کار می رفت و شغل خوبی داشت اما به عشق دفاع از اسلام و وطن شغل خود را رها کرد و عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.
سیده زهرا زمانی ادامه می دهد؛ همسرم حدود ۱۲ بار به جبهه رفته بود، همیشه به او می گفتم تو دیگر به تکلیفت عمل کردی اما قانع نمی شد و آرزوی شهادت داشت و همین مسئله او را در این راه ثابت قدم می کرد، آخرین بار که به جبهه رفت دیگر پیکرش برنگشت و ما ۳۶ سال را در بی خبری از او گذراندیم.
یک پسر و یک دختر از شهید فیض الله غضنفری به یادگار مانده است.
وی می افزاید؛ آخرین باری که همسرم به جبهه رفته بود پسرمان هفت سال و دخترمان ۹ ماه سن داشت، همسرم شوق شهادت و دفاع از وطن داشت و هیچ چیزی نتوانست مانع رفتن او به جبهه شود.
شهید فیض الله غضنفری از سال ۱۳۹۱ به همراه دو شهید دیگر به عنوان شهید گمنام در یادمان شهدای کردکوی به خاک سپرده شد و مردم کردکوی عطر معنوی حضور سه شهید را استشمام می کردند تا اینکه در پاییز امسال تقدیر طور دیگری رقم خورد و هویت شهید خوشنام کردکوی مشخص شد.
همسر شهید غضنفری درباره احراز هویت همسر شهیدش گفت: یک روز پسرم به من اطلاع داد که از طرف سپاه تماس گرفتند و گفتند قصد دارند به منزل ما بیایند، من فکر کردم قرار است مانند هر سال به مناسبت هفته بسیج با دیدار ما بیایند، بالاخره آن روز بعد از نماز مغرب و عشاء به منزل ما آمدند و از من سوال کردند حاج خانم دوست دارید که شهیدتان پیدا شود که من در جواب گفتم بله که دوست دارم، ۳۶ سال است که چشم انتظارم تا همسرم برگردد کاش حداقل یک مزاری برای شهیدم باشد تا کمی آرام بگیرم.
این بانوی صبور در حالی که انتظار چندین ساله خود را روایت می کند اشک از چشمانش جاری می شود، می گوید؛ ۳۶ سال زمان کمی نیست، اصلا نمی دانستیم همسرم شهید شده یا زنده است در بی خبری مطلق بودیم، هر شهید گمنامی که می آوردند از خداوند می خواستم ما را از وضعیت همسرم مطلع کند یک فرزندم را در آغوش و دیگری را به دوش می کشیدم و به مراسم شهدا می رفتم تا شاید خبری به گوشم برسد، می گفتم حتی اگر جایی دفن هم شده باشد کاری به او نداریم و اجازه می دهیم همان جا بماند که بالاخره انتظارمان به سر آمد و پاییز امسال خبر شناسایی همسر شهیدم را به ما اعلام کردند و گفتند همسر شما در یادمان شهدای گمنام شهرستان کردکوی به خاک سپرده شده است.
شفاعت تنها درخواست سیده زهرا از همسر شهیدش/ می خواست گمنام بماند
وی یادآور می شود؛ وقتی خبر احراز هویت همسرم را شنیدم خیلی به من سخت گذشت، چند روزی در حال خودم نبودم و به من شوک وارد شده بود، چشم انتظار انسان را بیچاره می کند و طی این سال ها سخت تر از چشم انتظاری، بی خبری بود، همیشه چشمم به در بود و هر شهیدی که می آوردند در جست و جوی همسرم بودم اما هر بار بیشتر ناامید می شدم.
همسر شهید غضنفری گذری هم به عاشقانه های خود و همسرش می زند و می افزاید؛ همسرم بااخلاق و اهل نماز بود مخصوصا با من رابطه خیلی خوبی داشت و در منزل بسیار خوش اخلاق بود، چون از سادات بودم احترام ویژه ای برایم قائل بود.
از همسر شهید غضنفری می پرسم بعد از این همه سال چشم انتظاری حالا که همسرت برگشت چه درخواستی از او داری که می گوید؛ شهادت آرزوی همسرم بود و به آرزویش هم رسید الان تنها خواسته ام از همسر شهیدم این است که شفیع ما باشد و دست من و فرزندان مان را بگیرد.
زمانی یادآور می شود؛ همسرم در کردکوی می ماند و قسمت ایشان اینطور بود که همراه و همنشین شهدای گمنام باشد، اصلا خودش همیشه دوست داشت که شهید شود و گمنام باشد.
انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «لاله ای که بعد از ۳۶ سال شکفت / از داغ برادر تا چشم انتظاری برای همسر» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.