«هرچه کنی، به خود کنی!»



خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)- داستان هایی از ضرب المثل ها

آورده اند درویشی بود که در کوچه و محله راه می رفت و می خواند:

هرچه کنی به خود کنی / گر همه نیک و بد کنی

ناگهان زنی حیله گر، صدای درویش را شنید و با خود گفت: «من به حساب این درویش می رسم و کاری می کنم دیگر از این حرف ها نزند!»

زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم به آن افزود و آورد و به درویش داد. سپس به خانه اش رفت و به همسایه ها گفت: «من به این درویش ثابت می کنم هرچه کنی، به خود نمی کنی.»

زن یک پسر داشت که پس از هفت سال دوری از خانه ناگهان سروکله اش پیدا شد. درویش را دید، سلام کرد و گفت: «من از راه دور آمده و گرسنه ام.»

درویش که با دیدن حال و روز پسر، دلش به حال او سوخته بود، همان فتیر شیرینی را که به زهر آمیخته بود به پسر داد.

پسر فتیر را خورد و حالش بد شد و به درویش گفت: «درویش، این چه بود که سوختم!»

درویش که از دیدن حال پسر هم تعجب کرده و هم ترسیده بود، به سرعت به خانه زن رفت و او را خبر کرد. زن دوان دوان آمد و وقتی پسرش را دید بر سر خود می زد و گریه می کرد و با پشیمانی می گفت: «ای درویش تو راست می گفتی: هرچه کنی به خود کنی/ گر همه نیک و بد کنی.»

این مثل زمانی به کار می رود که کسی به فکر فریب دیگری و آزار رساندن به او باشد؛ اما در نهایت خود گرفتار شود.

منبع: «داستان هایی از ضرب المثل ها»، رحیمه قلی زاده.

انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی ««هرچه کنی، به خود کنی!»» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.