بررسی معنای حدیث «باهتوهم» / دایره «مقابله به مثل» و نظر اسلام



به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر مشروح جلسه سی و پنجم درس خارج فرهنگ آیت الله محسن اراکی است که در ادامه می خوانید؛

مقدمه

فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعالیت های ارادی انسان را در برمی گیرد؛ مجموعه ای از داوری های ارزشی به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانی انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل می دهند. از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانی فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را می طلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوه های رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر می رسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأما درک کرده است، به بررسی این مهم می پردازد.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلاة علی سیدنا محمد و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین

بحث در فقه فرهنگ بیان و گفتارهاست، لذا بیان کردیم که اصل در تعرض به سوء به هر کس و هر شیئی حرمت است. همچنین بیان شد که استثنائاتی داریم که از این حرمت خارج شده است . اولین استثناء همان است که در آیه «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول إلا من ظلم » آمده است که «إلا من ظلم» ظهور و اختصاص دارد در همان دایره ظلمی که به او شده است. عنوان دوم، ظلم اجتماعی بود؛ به این معنا که کسی که غاصب مقام حاکمیت و ولایت امر بدون حق باشد، چنین ظالمی که ظلم اجتماعی کرده است و با تصدی چنین جایگاهی به طور غاصبانه ظلم به اموال و انفس و اعراض کرده است، بنابراین معنایی ندارد که ما برای عرض او حرمتی قائل شویم.

خروج قاعده الزام از اصاله الحرمه

عنوان سوم مورد قاعده الزام است یعنی اهل مذاهب یا ادیان دیگر آنچه را برای خود جایز می داند؛ یعنی برای مثال اگر اروپایی ها بگویند که آزادی بیان است و لذا اشکالی ندارد که کسی فحش یا بد بگوید در این صورت «ألزموهم بما ألزموا به أنفسهم» می توانیم به آن ها فحاشی کرده و بد بگوییم. اگر دایره این آزادی بیان در عرف و شرع آن ها تا هتک حرمات و تهمت زنی است وقتی این حرمت دیگر در حق آن ها بنا بر قاعده الزام نگه داشته نخواهد شد. اصل قاعده محرز و مسلم است و هم روایتی به این مضمون وجود دارد و هم می توان از این قاعده به قاعده ای نام برد که در موارد مختلف فقه مبنای فتوای فقها بوده است.

رفع حرمت از معتدین بواسطه قانون مقابله به مثل

مورد چهارم مواردی است که مشمول قانون مقابله به مثل است که البته اگر بخواهیم این مورد را جداگانه بیاوریم؛ زیرا آن مورد دوم را می توان مندرج در این کرد اما به دلیل اینکه خود این مورد فی نفسه یک قاعده مهمی است لذا آن را مستقلا بیان کرده ایم. هرکجا که مشمول قانون مقابله به مثل است هم حرمت ندارد. قانون مقابله به مثل رفع حرمت از معتدین می کند در همان اعتدایی که کرده است؛ یعنی اگر کسی از شما غیبت کرد غیبت او برای شما جایز خواهد شد و اگر کسی تهمت زد تهمت به او جایز خواهد شد. این معنی «فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم» است، این «اعتدوا» نکته مهمی است. حتی نفرموده فافعلوا به مثل ما یفعل، بلکه می فرماید «فاعتدوا»؛ عدوان بر او جایز است.

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة و یکون الدین لله فإن انتهوا فلا عدوان إلا علی الظالمین» عدوان جایز نیست. عدوان به معنای از مرز حرمت فراتر رفتن است. اما می فرماید تعدی به ظالم استثناء شده است. ظالم هم وقتی اطلاق می شود منصرف به «و یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا» است. بارزترین مصادیق آن ظالمی که در قرآن کریم آمده -ظالمی که مطلق بوده و مقید نشده است به جز در حوزه خاص- کسی است که در مقام ولایت تصرف کرده است. حال در اینجا قانون مقابل به مثل می گوید: «فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم».

البته اینکه چه رفتاری جایز است و چه رفتاری رفتار بهتر است تفاوت است؛ -نمی خواهیم وارد این بحث شویم- در آیه کریمه می فرماید: «و لمن انتصر بعد ظلمه فأولئک ما علیهم من سبیل * إنما السبیل علی الذین یظلمون الناس و یبغون فی الأرض بغیر الحق أولئک لهم عذاب ألیم * و لمن صبر و غفر إن ذلک لمن عزم الأمور» اگر کسی صبر کرد و بخشید این کار بهتر است، اما «و لمن انتصر بعد ظلمه فأولئک ما علیهم من سبیل» کسی که به او ظلم شد حال می خواهد در برابر ظلم برای خود منتصر شود و می خواهد حق خود را بگیرد؛ یکی از حق ها همین است که اگر اعتدی کرد شما هم مانند او می توانید انجام دهید.

در حقیقت قصاص هم به همین شکل و از این باب است. لذا گاهی ما با خارجی ها صحبت می کردیم و می گفتیم شما که حکم قصاص را نقد می کنید و می گویید که اگر فردی انسانی را کشت نباید او را کشت، در این صورت شما حقی را که قاتل برای دیگران قائل نیست برای او قائل هستید! این همان ظلمی است که شما انجام می دهید. اینکه می فرماید: «من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فی الأرض فکأنما قتل الناس جمیعا» به دلیل اینکه این حرمت و این سد را شکست، وقتی این سد را شکست یک نفر و دو نفر و چند نفر فرقی نمی کند، دیگر حرمت ندارد. حال آن وقت کسی که این حرمت را می شکند و آن را نسبت به دیگران قائل نیست و رعایت نمی کند، این حرمت را برای او قائل شدن خود یک نوع ظلم است و قرآن و اسلام این را قبول ندارد.

قاعده حرمت شامل محارب، مفسد فی الارض و اهل بدعت نمی شود

مورد پنجم کافر حربی است که در حق تعدی به او در آنچه او باید قاعدة حرمت آن را نداشته باشد این است که او متعدی به مسلمین بوده و محارب است. کسی که محارب است فرقی نمی کند که کافر حربی یا مسلم محارب باشد این هم به همان دلیل است؛ زیرا بر مال و نفس و عرض دیگران اعتدی می کند. بلکه در محارب یک نکته دیگری وجود دارد؛ محارب یعنی بر حاکمیت می شورد، آن هم شورشی که عملی است و فقط شورش به حرف نیست. حاکمیت یعنی ولایت، ولایت بر انفس هم یعنی ولایت عادلانه بر انفس است. اگر کسی ولایت بر انفس و اموال و اعراض را مورد تهاجم قرار داد دیگر برای او حرمتی باقی نمی ماند. همچنین برای مفسدان فی الارض هم به همین شکل است. مفسد یعنی کسی که به نظم عمومی اخلال می کند، اخلال به نظم عمومی یعنی اخلال به همه حرمت ها می کند؛ به دلیل اینکه نظم عمومی نظم نگهداری حرمت ها و مرزها است. این شخص مرز شکنی می کند لذا دیگر بنا نیست مرز او را حفظ کنیم.

مورد هفتم اهل بدعت است. روایات متعدی در این باب آمده است که برای نمونه یکی از آن ها را مطرح می کنیم. روایت سند درستی دارد و چنین است: «محمد بن یعقوب عن محمد بن محمد بن الحسین عن أحمد بن محمد بن أبی نصر عن داود بن سرحان عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم إذا رأیتم أهل الریب (شاید هم بشود به این صورت خواند: اهل الریب) و البدع من بعدی فأظهروا البراءة منهم و أکثروا من سبهم و القول فیهم و الوقیعة و باهتوهم کیلا یطمعوا فی الفساد فی الإسلام و یحذرهم الناس و لا یتعلمون من بدعهم یکتب الله لکم بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدرجات فی الآخرة.»

این معنا را می دهد که دیگر حرمت گفتاری در حق آن ها وجود ندارد. حال اینکه این «باهتوهم» به چه معناست اختلاف است؛ برخی گفته اند که به معنای این است که به آن ها بهتان بزنید؛ زیرا وقتی حرمت نداشته باشند می توان به آن ها بهتان زد. اما رأی بهتر این است که مراد از «باهتوهم» مانند آیه کریمه که می فرماید: «فبهت الذی کفر و الله لا یهدی القوم الظالمین» یعنی آن ها را قاطعانه اسکات کنید؛ یعنی با حجت و برهان زبان آن ها را قطع کنید تا نتوانند علیه اسلام و یا در ترویج بدعت خود کاری کنند. ظاهرا به همین معنا باشد لذا قرینه آن هم این است که می فرماید: «کیلا یطمعوا فی الفساد فی الإسلام» این هم قرینه دیگری است که مراد از «باهتوهم» یعنی حاجوهم احتجاجا یبهتوهم یا یبهتوهم.

و صلی الله علی محمد و آله و سلم
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «بررسی معنای حدیث «باهتوهم» / دایره «مقابله به مثل» و نظر اسلام» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.