بسته شعر به مناسبت رحلت پیامبر اکرم(ص) / خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم



به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، شاعرانمان اشعاری درباره وفات پیامبر اسلام (ص) سرودند که در اینجا به برخی از این اشعار می پردازیم.

غلامرضا سازگار

ملک وجود غرق در اندوه و در عزاست

آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست

قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب

شهر مدینه را به جگر، داغ مصطفاست

خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم

گر آسمان خراب شود بر سرت رواست

گشتند انبیا همه چون فاطمه یتیم

زیرا عزای قافله سالار انبیاست

خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود

عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست

اهل ولا، به هوش، که با رحلت نبی

شهر مدینه یکسره آبستن بلاست

قومی برای غصب خلافت شدند جمع

یا للعجب! وصی پیمبر، علی، کجاست

دار الولا محاصره، زهراست پشت در

دود و شراره بر فلک از بیت کبریاست

آتش زدن به خانه ریحانه رسول

پاداش رنجهای شب و روز مصطفاست

آزردن بتول پس از رحلت رسول

بالله قسم شروع جنایات کربلاست

از لحظه ای که غصب خلافت شد از علی

تا حشر حق آل محمد به زیر پاست

هر روز راس شاه شهیدان به روی نی

هر شب صدای ناله زهرا به گوش ماست

«میثم»! قسم به میثم آزاده علی

آزادگی ولایت سلطان اولیاست

مهدی مقیمی

مرو رسول خدا بر دلم قدم مگذار

مرو و دختر خود را به دست غم مسپار

مرو که بعد تو این شهر جای ماندن نیست

مرو که بی تو دگر نیست بخت با من یار

مرو که بی تو به این شهر اعتمادی نیست

علی غریبه شود با مهاجر و انصار

مرو که بی تو عوض می شود مدینه تو

مرو که رحم ندارند این در و دیوار

بیا و حداقل قبل رفتنت بنما

سفارش من و جسم مرا به این مسمار

کنار بستر تو یاد مادر افتادم

یتیم گشتن من باز می شود تکرار

به وقت دیدن بغض حسین و اشک حسن

تمام غصه دنیاست بر سرم آوار

محمود ژولیده

اسلام، تا پیمبر اعظم رسیدن است

بعد از رسول بار ولایت کشیدن است

بعد از نبی، هنوز تنش مانده بر زمین

نوبت به آه و ناله زهرا شنیدن است

بالله قسم که باورمان شد پس از نبی

لب بستن و نشستن و غربت چشیدن است

اینها کلام آخر آقاست با علی

تنها ره امام به خلوت خزیدن است

اهل نفاق بر حرمت حمله می برند

وز درب خانه شعله به هر سو کشیدن است

وقتی که دست قدرت تو بسته می شود

تکلیف فاطمه پی مولا دویدن است

آری سکوت تو و فریاد فاطمه

تنها ره به داد ولایت رسیدن است

سیلی اگر زدند به زهرا، صبور باش

روی کبود او سند ظلم، دیدن است

مردم دوباره جاهلیت را رقم زنند

یعنی مسیرشان ز علی دل بریدن است

حق ترا سقیفه گران، غصب می کنند

باطل هماره در پی مسند گزیدن است

شورائیان به محض رسیدن به قصد خود

انکار می کنند،که این حق ندیدن است

اول فدایی رهتان محسن شماست

رسم ستم، ز شاخه گل، غنچه چیدن است

خانه نشینی تو، به محراب خون کشد

سهم حسن ز زهر جفا، سرکشیدن است

بعد از حسن،که پاره جگر، کشته می شود

سهم حسین من بخدا، سر بریدن است

جز راه قتلگاه دگر راه چاره نیست

یعنی نصیب زینب من قد خمیدن است

رضا اسماعیلی

شبی که نور زلال تو در جهان گم شد

سپیده جامه سیه کرد و ناگهان گم شد



ستاره خون شد و از چشم آسمان افتاد

فلک ز جلوه فرو ماند و کهکشان گم شد



به باغ سبز فلک ، مهر و ماه پژمردند

زمین به سر زد و لبخند آسمان گم شد



دوباره شب شد و در ازدحام تاریکی

صدای روشن خورشید مهربان گم شد



پس از تو، پرسش رفتن بدون پاسخ ماند

به ذهن جاده ، تکاپوی کاروان گم شد



بهار، صید خزان گشت و باغ گل پژمرد

شبی که خنده ی شیرین باغبان گم شد



ترانه از لب معصوم «یاکریم» افتاد

نسیم معجزه گل، ز بوستان گم شد



شکست قلب صبور فرشتگان از غم

شبی که قبله ی توحید عاشقان گم شد



رسید حضرت روح الامین و بر سر زد

کشید صیحه ز دل، گفت: بوی جان گم شد



نشست بغض خدا در گلوی ابراهیم

شبی که کعبه ی جان ، قبله ی جهان گم شد



غرور کعبه از این داغ ناگهان پاشید

نماز و قبله و سجاده و اذان گم شد

«ستاره ای بدرخشید و … »، تسلیت ای عشق!

ز چشم زخم شب فتنه، ناگهان گم شد



به عزم وصف تو دل تا که از میان برخاست

قلم به واژه فرو رفت و ناگهان گم شد



به هفت شهر جمال تو ای دلیل عشق !

شبیه حضرت عطار، می توان گم شد



به زیر تیغ غمت، در گلوی مجنونم

ز شوق وصل تو، فریاد «الامان» گم شد



از آن دمی که دلم خوش نشین داغت شد

به مرگ خنده زد و از غم جهان گم شد

انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «بسته شعر به مناسبت رحلت پیامبر اکرم(ص) / خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.