<a href="/fa/dashboard/ class="text info">بایرامی</a>: «<a href="/fa/dashboard/ class="text info">فردی</a>» را می توان با <a href="/fa/dashboard/ آل احمد" class="text info">جلال آل احمد</a> و <a href="/fa/dashboard/ آوینی" class="text info">شهید آوینی</a> مقایسه کرد / آن ها اهل ریا نبودند

نویسنده کتاب «لم یزرع» گفت:مرحوم فردی را می توان در زمانه معاصر با جلال آل احمد و شهید آوینی مقایسه کرد. هر دوی این بزرگواران دوره های مختلف و گاه متضاد و گاه به شدت متضادی داشته اند، اما مهم این است که اهل ریا نبوده اند.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مراسم اختتامیه هجدهمین جشنواره ادبی شهید غنی پور شامگاه دوشنبه ۱۳ اسفند در مسجد جوادالائمه (ع) افتخار برگزار شد.
رضا امیرخانی، احمد دهقان، محمدرضا بایرامی، داوود امیریان، محمود احمدزاده، گلعلی بابایی، محسن مومنی شریف، نیکنام حسینی پور، محمد ناصری، ناصر نادری، محمدحسن حسینی، مصطفی خرامان، حبیب یوسف زاده، خسرو باباخانی، مصطفی رحمان دوست، علی اصغر جعفریان، ابراهیم زاهدی مطلق و محمدعلی قربانی در این مراسم حضور داشتند.
محمدرضا بایرامی نویسنده، دوست و همکار مرحوم امیرحسین فردی شامگاه دوشنبه ۱۴ اسفند به مناسبت تجلیل از این نویسنده به عنوان چهره تاثیرگذار چهار دهه ادبیات انقلاب در هجدهمین جشنواره ادبی شهید غنی پور که در مسجد جواد الائمه برگزار شد، یادداشتی را قرائت کرد.
«فکر می کنم این را مراسمی که به یاد دوست و همراه و رفیق سالیان دور هم جمع شده ایم، نیازی نیست که لزوما به تعارف بگذرانیم و فقط بگوییم از صف ما چه سری رفت و گرامی گهری، ای دریغا چه بگویم که چه ها بود …
من ادعایی ندارم که دوست نزدیک ایشان بوده ام و بنابراین خیلی خوب و دقیق می شناسم شان و می توانم حرف آخر و یا حتی اصلی را در مورد شخصت فردی و اجتماعی و ادبی امیرحسین فردی بزنم.
ارتباط من با این عزیز، بسیار عاطفی بود و همان زمان های فوت ، احساسم را گفته و نوشته ام و چیزی بر آن نمی توانم بیفزایم … امیرفردی اکنون از میان ما رفته و فقط دریغ و حسرتی بر جای گذاشته. شرط رفاقت ایجاب می کند من آن گونه در موردش حرف بزنم که می شناختم او را.
هرچند ناقص، ولی به هرحال سه دهه همراهی و همکاری و هم سفری و هم بحثی و هم همبازی بودن و …احتمالا می تواند گواه آن باشد که ممکن است خیلی هم بیراهه نرفته باشم. بنابراین می خواهم به مطلبی اشاره کنم، فارغ این که چه کسی خوشش می آید و چه کسی بدش.
به نظر من، امیرحسین فردی آدم تک بعدی و یک ساحتی و اهل سیاه سفید مطلق کردن نبود به طور ذاتی و بیشتر وقت ها هم عملی. آدم ملایمی بود و تندروی نمی کرد مگر در موارد بسیار بسیار نادر، و من یادم است که گاهی برخی از دوستان، این اعتدال را برنمی تافتند و به ایشان خرده می گرفتند از این منظر.
فردی جست و جوگر بود. بنابراین التهابات و سلیقه های خودش را داشت در دوره های مختلف. برخی از این سلایق را بعضی از ما خیلی دوست داشتیم. برخی رو کم دوست داشتیم. به ندرت هم بود مواردی که اصلا دوست نداشتیم.
اما هیچ کدام از این ها باعث نمی شد که رفاقت و ارادت ما قطع بشود یا امیر فردی نقش بزرگی و میاندار بودن و محوری خودش را از دست بدهد. چرا؟ چون هیچ وقت آدم دگمی نبود. کسی نبود که بگوید من حق مطلقم و دیگران باطل مطلق و بنابراین همه چیز کات که حق را با باطل چه کار؟
او را می توان در زمانه ی معاصر و به خصوص از این زوایه، با جلال آل احمد و شهید آوینی مقایسه کرد. هر دوی این بزرگواران دوره های مختلف و گاه متضاد و گاه به شدت متضادی داشته اند، اما مهم این است که اهل ریا نبوده اند. در هر دوره ای همان بوده اند که به نمایش گذاشته اند با صراحت و صداقت. و کمابیش همه مطلع هستیم. امیر ما البته چنین التهابات شدیدی نداشت. این جور نبود که ناگهان صدوهشتاد درجه مسیرش را عوض کند. به هیچ وجه. اما التهابات خودش را هم داشت.
او نویسنده ی بسیار تاثیر گذاری محسوب می شد و هنوز هم می شود. سلاحش ابتدایی بود، یعنی همان سادگی و همین باعث می گردید در کنار ویژگی های دیگری که دارد، به راحتی بتواند محور بشود و دورش جمع گردند و اتفاق نظر به وجود بیاید در حین یا عین تنوع و تکثر، چون باورش داشتند.
از او علاوه بر قدرت تشکیلاتی، چیزهای دیگری هم می شد یاد گرفت. ترکیب ورزش و ادبیات، ترکیب طبیعت و ادبیات، ترکیب رفاقت و ادبیات، ترکیب هیات و ادبیات، ترکیب مسجد و ادبیات …
در نهایت، عزیز از دست رفته ی ما، یک روستایی بود. با قلبی مهربان، عاشق کوه ها و دشت ها و رودخانه ها، در عین داشتن روش، گریزان از تنش. نقشه های خیلی بزرگی هم برای نوشتن نداشت.
اولین دیدارهای حضوری من با امیر فردی به اواخر دهه ی ۶۰ و یا اوایل دهه ی ۷۰ برمی گردد و ردش در «سوره» هست. قبل از آن، با آثارش دوست شده بودم. گمانم «آشیانه درمه» هم منتشر شده بود. آن موقع من تو شورای «بچه های مسجد» بودم. جنگی بسیار صمیمی که هرچند ممکن بود مطالب شعاری هم داشته باشد، اما صداقت داشت و همین شده بود بردش و یا به تعبیر امروز برندش. آمدیم موسسه ی کیهان تا با ایشان صحبت کنیم در مجله ی «کیهان بچه ها»، جایی چسبیده به روزنامه ی کیهان که از جنس امثال من نبود و رغبتی هم به دیدارش نداشتیم. عشق مان فقط ادبیات بود و نه سیاست، به خصوص از نوع جنجالی آن.
محتوای آن گفت و گو را تا حدوی یادم هست و اگر هم کسی بخواهد، می تواند در دوره های همان موقع بگردد و پیدا کند در بچه های مسجد. گفتم بچه های مسجد! این گاهنامه به طور طبیعی جای امیرخان فردی بود، نه من. یعنی من باید در آن جا به سراغش می رفتم و نه از
آن جا. ولی کم کم و شاید هم بعدها، فهمیدم که امیر را از بچه های مسجد و حوزه هنری رانده اند. خیلی هم سر در نیاوردم و کنجکاوی هم نکردم که چرا.
به هرحال همان موقع گفت که یکی دو کار مهم بیشتر نخواهم نوشت، اما دلم می خواهد تمام انرژی ام در آن ها بگذارم. زمانه و شلوغی کاری، البته فرصت نداد او آن گونه که دلش می خواهد کار کند، اما به هرحال کار کرد و تاثیر گذار بود، به خصوص در حرکت هایی که شروع کرد و همین جشنواره ی شهید غنی پور هم یکی از آن هاست. یاد و نامش گرامی!»
* ناصری: فردی چهره تاثیرگذار ادبیات است
محمد ناصری دبیر جشنواره در ابتدای این مراسم اظهار داشت: بیش از ۲ هزار کتاب توسط هیئت داوران ارزیابی شد و از بین این آثار، کتاب هایی به عنوان نامزد در بخش های کودک و نوجوان، رمان و بزرگسال انتخاب شد.
وی گفت: تصمیم گرفته شد به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی یک کتاب به عنوان برگزیده ۴۰ سال ادبیات برگزیده شود اما بحث به سمت چهره شاخص کشیده شد که پس از صحبت های انجام شد به این نتیجه رسیدیم که چهره ماندگار م تاثیرگذار چهل ساله ادبیات انقلاب اسلامی امیرحسینی فردی است.
دبیر هجدهمین جشنواره ادبی شهید غنی پور به ویژگی های امیرحسین فردی پرداخت و افزود: تربیت نویسندگان جوان در نقاط مختلف ایران از طریق کیهان بچه ها، نوشتن داستان به عنوان اولین نویسنده انقلابی و تأثیرگذاری در جریانات فرهنگی داستان انقلاب و ایجاد جریانات فرهنگی در این زمینه از جمله ویژگی های این شخصیت ادبی است.
* خاطره رحماندوست از امیرحسین فردی
مصطفی رحماندوست نویسنده و دوست امیرحسین فردی در ادامه این مراسم گفت: آشنایی من با فردی مربوط به زمانی است که در وزارت ارشاد به عنوان هیئتی برای رفع مشکلات بین ناشر و نویسنده فعالیت داشتیم.
وی با ذکر خاطره ای گفت: یک روز امیرحسین فردی مشغول شستن کاپشن کره ای خودش بود که وقتی به او گفتم تو چرا چنین کاری می کنی، گفت اگر من این کار را انجام ندهم، باید مادرم آن را بشورد. در مقطع دیگری نیز که برای داوری یک جشنواره به سیستان رفته بودیم وقتی همه برای خرید به بازار رفته بودیم و همه مشغول خرید بودیم گفت من پولم را به مادرم می دهم که اگر صلاح بداند برای بچه هایم لباس بخرد.
* مومنی شریف: فردی روشنفکری بود که لوازم روشنفکری در او تأثیر نداشت
محسن مومنی شریف در ادامه به ذکر خاطراتی از امیرحسین پرداخت و گفت: باید از فردی به عنوان یک نویسنده بزرگ و صاحب سبک که به عناصر داستانی تسلط داشت، نام ببریم. حتما کارهای استاد فردی از جمله آثار برجسته بعد از انقلاب است.
وی گفت: او در عرصه نویسندگی جایگاه بالایی دارد. فردی به قدری بزرگ است که صحبت از او به عنوان تقلیل ایشان محسوب می شود. ایشان دارای ویژگی های والای انسانی بود که به لیل زندگی مومنانه و سبک زندگی او بود که ایشان را بیشتر از همه چیز شبیه به شهدا کرده بود.
رئیس حوزه هنری خاطرنشان کرد: او یک روشنفکر بود اما لوازم زندگی روشنفکری در او کمترین تاثیر را نداشت چراکه تا آخر همراه مردم در مساجد و سفرها حضور داشت. او تا آخرین روزهای با اتوبوس سرکار می رفت و با اتوبوس به خانه می آمد. فردی از آرمان های مردم دور نبود چراکه به ایران عشق می ورزید و ابایی نداشت در مراسم ۲۲ بهمن شرکت کند.
رئیس حوزه هنری عنوان کرد: جایزه ادبی شهید غنی پور یادگار امیرحسین فردی است. فردی از کسانی بود که وهم در دامن او ننشت و از وهم به دور بود.
* امیرخانی: بهترین نمازهایم که آرام و با حضور قلب بوده همیشه خدمت امیرخان فردی بود
رضا امیرخانی در ادامه گفت: بهترین نمازهایم که آرام و با حضور قلب بوده همیشه خدمت امیرخان فردی بوده است. فکر نکنید معارف و حمد و سوره من را درست کرده باشد، نه. واقعیت به همراه او فوتبال می رفتیم و وی مربی ما بود. او خیلی نرمش را جدی می گرفت و طولانی می کرد و من برای نرمش نکردند همیشه نمازهایم را در وقت نرمش می خواندم با تعقیبات و همه مستحبات.
وی افزود: امیرخان به کسی تلفن و پیامک نمی زد. یک بار به من زنگ زد و گفت رضا دوستدارم یک چیزی به تو بگویم. او پشت تلفن عادت نداشت حرفش را بگوید بخاطر همین گفتم حتما شنبه به دفتر می آیم. اما وقتی شنبه پیش او رفتم در قطعه هنرمندان بهشت زهرا او را دیدم و نفهمیدم می خواست چه بگوید.
* خرامان: مرحوم فردی معتقد بود هیچگاه نباید عقب کشید
مصطفی خرامان در ادامه به ذکر خاطره ای پرداخت و گفت: سال ۵۷ فردی کتابدار مسجد بود و من هم دستیار او بودم. دو گروه تئاتر هم در مسجد داشتیم که یک گروه آن ها نوجوانان بودند که در کتابخانه تمرین می کردند.
وی گفت: روزی که قرار بود نمایش اجرا شود تیمسار ازهاری نخست وزیر شده بود و بچه ها بخاطر تهدیداتی که وجود داشت برای دیدن تئاتر به مسجد نیامده بودند چراکه ترسیده بودند و ما هم قصد داشتیم برنامه را تعطیل کنیم که فردی رفت و ۳۰ نفر جمع کرد و گفت قرار نیست عقب بکشیم و تئاتر اجرا شد. او معتقد بود هیچگاه نباید عقب بکشد.
انتهای پیام/
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مراسم اختتامیه هجدهمین جشنواره ادبی شهید غنی پور شامگاه دوشنبه ۱۳ اسفند در مسجد جوادالائمه (ع) افتخار برگزار شد.
رضا امیرخانی، احمد دهقان، محمدرضا بایرامی، داوود امیریان، محمود احمدزاده، گلعلی بابایی، محسن مومنی شریف، نیکنام حسینی پور، محمد ناصری، ناصر نادری، محمدحسن حسینی، مصطفی خرامان، حبیب یوسف زاده، خسرو باباخانی، مصطفی رحمان دوست، علی اصغر جعفریان، ابراهیم زاهدی مطلق و محمدعلی قربانی در این مراسم حضور داشتند.
محمدرضا بایرامی نویسنده، دوست و همکار مرحوم امیرحسین فردی شامگاه دوشنبه ۱۴ اسفند به مناسبت تجلیل از این نویسنده به عنوان چهره تاثیرگذار چهار دهه ادبیات انقلاب در هجدهمین جشنواره ادبی شهید غنی پور که در مسجد جواد الائمه برگزار شد، یادداشتی را قرائت کرد.
«فکر می کنم این را مراسمی که به یاد دوست و همراه و رفیق سالیان دور هم جمع شده ایم، نیازی نیست که لزوما به تعارف بگذرانیم و فقط بگوییم از صف ما چه سری رفت و گرامی گهری، ای دریغا چه بگویم که چه ها بود …
من ادعایی ندارم که دوست نزدیک ایشان بوده ام و بنابراین خیلی خوب و دقیق می شناسم شان و می توانم حرف آخر و یا حتی اصلی را در مورد شخصت فردی و اجتماعی و ادبی امیرحسین فردی بزنم.
ارتباط من با این عزیز، بسیار عاطفی بود و همان زمان های فوت ، احساسم را گفته و نوشته ام و چیزی بر آن نمی توانم بیفزایم … امیرفردی اکنون از میان ما رفته و فقط دریغ و حسرتی بر جای گذاشته. شرط رفاقت ایجاب می کند من آن گونه در موردش حرف بزنم که می شناختم او را.
هرچند ناقص، ولی به هرحال سه دهه همراهی و همکاری و هم سفری و هم بحثی و هم همبازی بودن و …احتمالا می تواند گواه آن باشد که ممکن است خیلی هم بیراهه نرفته باشم. بنابراین می خواهم به مطلبی اشاره کنم، فارغ این که چه کسی خوشش می آید و چه کسی بدش.
به نظر من، امیرحسین فردی آدم تک بعدی و یک ساحتی و اهل سیاه سفید مطلق کردن نبود به طور ذاتی و بیشتر وقت ها هم عملی. آدم ملایمی بود و تندروی نمی کرد مگر در موارد بسیار بسیار نادر، و من یادم است که گاهی برخی از دوستان، این اعتدال را برنمی تافتند و به ایشان خرده می گرفتند از این منظر.
فردی جست و جوگر بود. بنابراین التهابات و سلیقه های خودش را داشت در دوره های مختلف. برخی از این سلایق را بعضی از ما خیلی دوست داشتیم. برخی رو کم دوست داشتیم. به ندرت هم بود مواردی که اصلا دوست نداشتیم.
اما هیچ کدام از این ها باعث نمی شد که رفاقت و ارادت ما قطع بشود یا امیر فردی نقش بزرگی و میاندار بودن و محوری خودش را از دست بدهد. چرا؟ چون هیچ وقت آدم دگمی نبود. کسی نبود که بگوید من حق مطلقم و دیگران باطل مطلق و بنابراین همه چیز کات که حق را با باطل چه کار؟
او را می توان در زمانه ی معاصر و به خصوص از این زوایه، با جلال آل احمد و شهید آوینی مقایسه کرد. هر دوی این بزرگواران دوره های مختلف و گاه متضاد و گاه به شدت متضادی داشته اند، اما مهم این است که اهل ریا نبوده اند. در هر دوره ای همان بوده اند که به نمایش گذاشته اند با صراحت و صداقت. و کمابیش همه مطلع هستیم. امیر ما البته چنین التهابات شدیدی نداشت. این جور نبود که ناگهان صدوهشتاد درجه مسیرش را عوض کند. به هیچ وجه. اما التهابات خودش را هم داشت.
او نویسنده ی بسیار تاثیر گذاری محسوب می شد و هنوز هم می شود. سلاحش ابتدایی بود، یعنی همان سادگی و همین باعث می گردید در کنار ویژگی های دیگری که دارد، به راحتی بتواند محور بشود و دورش جمع گردند و اتفاق نظر به وجود بیاید در حین یا عین تنوع و تکثر، چون باورش داشتند.
از او علاوه بر قدرت تشکیلاتی، چیزهای دیگری هم می شد یاد گرفت. ترکیب ورزش و ادبیات، ترکیب طبیعت و ادبیات، ترکیب رفاقت و ادبیات، ترکیب هیات و ادبیات، ترکیب مسجد و ادبیات …
در نهایت، عزیز از دست رفته ی ما، یک روستایی بود. با قلبی مهربان، عاشق کوه ها و دشت ها و رودخانه ها، در عین داشتن روش، گریزان از تنش. نقشه های خیلی بزرگی هم برای نوشتن نداشت.
اولین دیدارهای حضوری من با امیر فردی به اواخر دهه ی ۶۰ و یا اوایل دهه ی ۷۰ برمی گردد و ردش در «سوره» هست. قبل از آن، با آثارش دوست شده بودم. گمانم «آشیانه درمه» هم منتشر شده بود. آن موقع من تو شورای «بچه های مسجد» بودم. جنگی بسیار صمیمی که هرچند ممکن بود مطالب شعاری هم داشته باشد، اما صداقت داشت و همین شده بود بردش و یا به تعبیر امروز برندش. آمدیم موسسه ی کیهان تا با ایشان صحبت کنیم در مجله ی «کیهان بچه ها»، جایی چسبیده به روزنامه ی کیهان که از جنس امثال من نبود و رغبتی هم به دیدارش نداشتیم. عشق مان فقط ادبیات بود و نه سیاست، به خصوص از نوع جنجالی آن.
محتوای آن گفت و گو را تا حدوی یادم هست و اگر هم کسی بخواهد، می تواند در دوره های همان موقع بگردد و پیدا کند در بچه های مسجد. گفتم بچه های مسجد! این گاهنامه به طور طبیعی جای امیرخان فردی بود، نه من. یعنی من باید در آن جا به سراغش می رفتم و نه از
آن جا. ولی کم کم و شاید هم بعدها، فهمیدم که امیر را از بچه های مسجد و حوزه هنری رانده اند. خیلی هم سر در نیاوردم و کنجکاوی هم نکردم که چرا.
به هرحال همان موقع گفت که یکی دو کار مهم بیشتر نخواهم نوشت، اما دلم می خواهد تمام انرژی ام در آن ها بگذارم. زمانه و شلوغی کاری، البته فرصت نداد او آن گونه که دلش می خواهد کار کند، اما به هرحال کار کرد و تاثیر گذار بود، به خصوص در حرکت هایی که شروع کرد و همین جشنواره ی شهید غنی پور هم یکی از آن هاست. یاد و نامش گرامی!»
* ناصری: فردی چهره تاثیرگذار ادبیات است
محمد ناصری دبیر جشنواره در ابتدای این مراسم اظهار داشت: بیش از ۲ هزار کتاب توسط هیئت داوران ارزیابی شد و از بین این آثار، کتاب هایی به عنوان نامزد در بخش های کودک و نوجوان، رمان و بزرگسال انتخاب شد.
وی گفت: تصمیم گرفته شد به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی یک کتاب به عنوان برگزیده ۴۰ سال ادبیات برگزیده شود اما بحث به سمت چهره شاخص کشیده شد که پس از صحبت های انجام شد به این نتیجه رسیدیم که چهره ماندگار م تاثیرگذار چهل ساله ادبیات انقلاب اسلامی امیرحسینی فردی است.
دبیر هجدهمین جشنواره ادبی شهید غنی پور به ویژگی های امیرحسین فردی پرداخت و افزود: تربیت نویسندگان جوان در نقاط مختلف ایران از طریق کیهان بچه ها، نوشتن داستان به عنوان اولین نویسنده انقلابی و تأثیرگذاری در جریانات فرهنگی داستان انقلاب و ایجاد جریانات فرهنگی در این زمینه از جمله ویژگی های این شخصیت ادبی است.
* خاطره رحماندوست از امیرحسین فردی
مصطفی رحماندوست نویسنده و دوست امیرحسین فردی در ادامه این مراسم گفت: آشنایی من با فردی مربوط به زمانی است که در وزارت ارشاد به عنوان هیئتی برای رفع مشکلات بین ناشر و نویسنده فعالیت داشتیم.
وی با ذکر خاطره ای گفت: یک روز امیرحسین فردی مشغول شستن کاپشن کره ای خودش بود که وقتی به او گفتم تو چرا چنین کاری می کنی، گفت اگر من این کار را انجام ندهم، باید مادرم آن را بشورد. در مقطع دیگری نیز که برای داوری یک جشنواره به سیستان رفته بودیم وقتی همه برای خرید به بازار رفته بودیم و همه مشغول خرید بودیم گفت من پولم را به مادرم می دهم که اگر صلاح بداند برای بچه هایم لباس بخرد.
* مومنی شریف: فردی روشنفکری بود که لوازم روشنفکری در او تأثیر نداشت
محسن مومنی شریف در ادامه به ذکر خاطراتی از امیرحسین پرداخت و گفت: باید از فردی به عنوان یک نویسنده بزرگ و صاحب سبک که به عناصر داستانی تسلط داشت، نام ببریم. حتما کارهای استاد فردی از جمله آثار برجسته بعد از انقلاب است.
وی گفت: او در عرصه نویسندگی جایگاه بالایی دارد. فردی به قدری بزرگ است که صحبت از او به عنوان تقلیل ایشان محسوب می شود. ایشان دارای ویژگی های والای انسانی بود که به لیل زندگی مومنانه و سبک زندگی او بود که ایشان را بیشتر از همه چیز شبیه به شهدا کرده بود.
رئیس حوزه هنری خاطرنشان کرد: او یک روشنفکر بود اما لوازم زندگی روشنفکری در او کمترین تاثیر را نداشت چراکه تا آخر همراه مردم در مساجد و سفرها حضور داشت. او تا آخرین روزهای با اتوبوس سرکار می رفت و با اتوبوس به خانه می آمد. فردی از آرمان های مردم دور نبود چراکه به ایران عشق می ورزید و ابایی نداشت در مراسم ۲۲ بهمن شرکت کند.
رئیس حوزه هنری عنوان کرد: جایزه ادبی شهید غنی پور یادگار امیرحسین فردی است. فردی از کسانی بود که وهم در دامن او ننشت و از وهم به دور بود.
* امیرخانی: بهترین نمازهایم که آرام و با حضور قلب بوده همیشه خدمت امیرخان فردی بود
رضا امیرخانی در ادامه گفت: بهترین نمازهایم که آرام و با حضور قلب بوده همیشه خدمت امیرخان فردی بوده است. فکر نکنید معارف و حمد و سوره من را درست کرده باشد، نه. واقعیت به همراه او فوتبال می رفتیم و وی مربی ما بود. او خیلی نرمش را جدی می گرفت و طولانی می کرد و من برای نرمش نکردند همیشه نمازهایم را در وقت نرمش می خواندم با تعقیبات و همه مستحبات.
وی افزود: امیرخان به کسی تلفن و پیامک نمی زد. یک بار به من زنگ زد و گفت رضا دوستدارم یک چیزی به تو بگویم. او پشت تلفن عادت نداشت حرفش را بگوید بخاطر همین گفتم حتما شنبه به دفتر می آیم. اما وقتی شنبه پیش او رفتم در قطعه هنرمندان بهشت زهرا او را دیدم و نفهمیدم می خواست چه بگوید.
* خرامان: مرحوم فردی معتقد بود هیچگاه نباید عقب کشید
مصطفی خرامان در ادامه به ذکر خاطره ای پرداخت و گفت: سال ۵۷ فردی کتابدار مسجد بود و من هم دستیار او بودم. دو گروه تئاتر هم در مسجد داشتیم که یک گروه آن ها نوجوانان بودند که در کتابخانه تمرین می کردند.
وی گفت: روزی که قرار بود نمایش اجرا شود تیمسار ازهاری نخست وزیر شده بود و بچه ها بخاطر تهدیداتی که وجود داشت برای دیدن تئاتر به مسجد نیامده بودند چراکه ترسیده بودند و ما هم قصد داشتیم برنامه را تعطیل کنیم که فردی رفت و ۳۰ نفر جمع کرد و گفت قرار نیست عقب بکشیم و تئاتر اجرا شد. او معتقد بود هیچگاه نباید عقب بکشد.
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «بایرامی: «فردی» را می توان با جلال آل احمد و شهید آوینی مقایسه کرد / آن ها اهل ریا نبودند» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.