<span class="text danger">سه</span> روایت از لحظات پایانی عمر <a href="/fa/dashboard/ ir/فاطمه (س)" class="text info">فاطمه (س)</a> تا لحظه تدفین


سه روایت از لحظات پایانی عمر فاطمه (س) تا لحظه تدفین- اخبار دین ، قرآن و اندیشه - اخبار فرهنگی تسنیم



تسنیم | فرهنگی و هنری | پنجشنبه، ۱۶ دی ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۲



سه روایت از لحظات پایانی عمر حضرت فاطمه (س) تا لحظه تدفین را منطبق با منابع روایی شیعه می خوانید.


وَ،حضرت،اسماء،فِي،فاطمه،مادر،مِنْ،سلام،زهرا،عليها،دختر،بدن،روايت ...






به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سه روایت از لحظات پایانی عمر شریف آن بانوی بزرگوار تا لحظۀ تدفین ایشان را مرور می کنیم.
اسماء کنیز حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان راوی اصلی داستان، از این لحظات جانکاه و التهاب در خانۀ خاندان وحی خبر می دهد.
روایت اول:
اربلی در کتاب «کشف الغمة» می نویسد روایت شده حضرت فاطمه سلام الله علیها به هنگام رحلت، به اسماء فرمود: در زمان فوت پدرم، جبرئیل کافور بهشتی آورد.
پدرم آن را سه قسمت کرد.
یک قسمت برای خودش، یک قسمت برای علی و یک قسمت هم برای من.
آنگاه به اسماء فرمود: باقیمانده حنوط پدرم را که در فلان موضع است بیاور و نزد سرم بگذار.
اسماء می گوید: وقتی من امر آن بانو را اجرا کردم، لباس خود را روی خود کشید و به من فرمود: پس از چند لحظه مرا صدا بزن، اگر جواب تو را گفتم که هیچ و الا بدان که نزد پدر بزرگوارم رفته ام.
اسماء بعد از چند لحظه ای آن بانوی مظلومه را صدا زد، اما جوابی نشنید.
دوباره صدا زد: ای دختر محمد مصطفی، ای دختر بهترین کسی که مادرش وی را حمل کرد، ای دختر بهترین کسی که بر روی سنگریزه ها پا نهاد، ای دختر آن کسی که مقامش به «قاب قوسین أو أدنی» رسید.
اما جوابی نگرفت.
وقتی اسماء لباس آن حضرت را از روی بدنش برداشت، دید از دنیا رفته است.
اسماء بدن آن بانو را حرکت می داد و می گفت: ای فاطمه، زمانی که نزد پدر بزرگوارت رفتی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.
در همان حینی که اسماء این سخن را می گفت حسنین علیهما السلام از راه رسیدند و گفتند: اسماء، مادر ما در چنین ساعتی به خواب نمی رفت؟!
گفت: مادر شما خواب نرفته، بلکه از دنیا رفته است.
امام حسن روی بدن مادر افتاد و پیکر مقدس او را حرکت می داد و می فرمود: مادر جان، قبل از اینکه روح از بدن من مفارقت کند با من تکلم کن.
آنگاه امام حسین آمد و پاهای مبارک مادر را حرکت می داد و می بوسید و می فرمود: مادر جان، من فرزند تو حسینم.
قبل از اینکه هلاک شوم و بمیرم با من صحبت کن.
اسماء به ایشان گفت: ای فرزندان پیامبر نزد پدرتان علی بروید و آن حضرت را از فوت مادرتان آگاه کنید.
حسنین از خانه خارج و به سوی مسجد روانه شدند، هنگامی که نزدیک مسجد رسیدند، صدا به گریه بلند کردند.
گروهی از صحابه به حضور ایشان آمدند و گفتند: برای چه گریانید؟!
خدا چشم شما را نگریاند.
شاید نظر شما به جای جدتان رسول خدا افتاد و از کثرت علاقه ای که به او دارید گریان شدید؟
فرمودند: نه مادر ما از دنیا رحلت کرده است.
حضرت پس از شنیدن این خبر جان گداز با صورت به زمین افتاد و فرمود: ای دختر حضرت محمد، من غم و اندوه خود را بعد از تو به که بگویم؟
من درد دل های خود را برای تو می گفتم، اکنون برای چه کسی درد دل کنم؟
فوقع علی علی وجهه یقول بمن العزاء یا بنت محمد کنت بک أتعزی ففیم العزاء من بعدک.
(کشف الغمة، ج۱، ص۵۰۰، ۵۰۱)
لما حضرتها الوفاة قالت لأسماء إن جبرئیل أتی النبی لما حضرته الوفاة بکافور من الجنة فقسمه أثلاثا ثلثا لنفسه و ثلثا لعلی و ثلثا لی و کان أربعین درهما فقالت یا أسماء ائتینی ببقیة حنوط والدی من موضع کذا وکذا فضعیه عند رأسی فوضعته ثم تسجت بثوبها و قالت انتظرینی هنیهة و ادعینی فإن أجبتک و إلا فاعلمی أنی قد قدمت علی أبی فانتظرتها هنیهة ثم نادتها فلم تجبها فنادت یا بنت محمد المصطفی یا بنت أکرم من حملته النساء یا بنت خیر من وطئ الحصا یا بنت من کان من ربه قاب قوسین أو أدنی قال فلم تجبها فکشفت الثوب عن وجهها فإذا بها قد فارقت الدنیا فوقعت علیها تقبلها و هی تقول فاطمة إذا قدمت علی أبیک رسول الله فأقرئیه عن أسماء بنت عمیس السلام فبینا هی کذلک إذ دخل الحسن و الحسین فقالا یا أسماء ما ینیم أمنا فی هذه الساعة قالت یا ابنی رسول الله لیست أمکما نائمة قد فارقت الدنیا فوقع علیها الحسن یقبلها مرة و یقول یا أماه کلمینی قبل أن تفارق روحی بدنی قالت و أقبل الحسین یقبل رجلها و یقول یا أماه أنا ابنک الحسین کلمینی قبل أن یتصدع قلبی فأموت قالت لهما أسماء یا ابنی رسول الله انطلقا إلی أبیکما علی فأخبراه بموت أمکما فخرجا حتی إذا کانا قرب المسجد رفعا أصواتهما بالبکاء فابتدرهما جمیع الصحابة فقالوا ما یبکیکما یا ابنی رسول الله لا أبکی الله أعینکما لعلکما نظرتما إلی موقف جدکما فبکیتما شوقا إلیه فقالا لا أ و لیس قد ماتت أمنا فاطمة صلوات الله علیها قال فوقع علی علی وجهه یقول بمن العزاء یا بنت محمد کنت بک أتعزی ففیم العزاء من بعدک.
روایت دوم:
امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: من متصدی امر غسل آن بانو شدم و بدن وی را از زیر پیراهن غسل دادم، به خداوند سوگند که بدن فاطمه زهرا سلام الله علیها پاک و مطهر بود، آنگاه بدن مقدس او را از باقیمانده حنوط پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم حنوط کردم، سپس پیکر مبارکش را در میان کفن هایش جای دادم و چون تصمیم گرفتم کفن او را گره بزنم، صدا زدم: ای ام کلثوم، زینب، سکینه، فضه، حسن و حسین، بیایید و مادر خود را برای آخرین بار ببینید، روز فراق آمد و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.
فلما هممت أن أعقد الرداء نادیت یا أم کلثوم یا زینب یا سکینة یا فضة یا حسن یا حسین هلموا تزودوا من أمکم فهذا الفراق و اللقاء فی الجنة
حسن و حسین علیهما السلام در حالی آمدند که فریاد می زدند: آه از این حسرتی که هیچ وقت به علت از دست دادن جدمان، پیامبر خدا و مادرمان، فاطمه زهرا از بین نخواهد رفت.
ای مادر حسن و حسین، هنگامی که جد ما محمد مصطفی را ملاقات کردی، سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنیا یتیم ماندیم.
امیرالمؤمنین می فرماید: من خداوند را شاهد می گیرم که فاطمه زهرا آه و ناله کرد، دست های خود را دراز کرد و حسنین را چند لحظه ای به سینه خود چسبانید.
ناگاه هاتفی از آسمان ندا در داد: ای ابو الحسن، حسن و حسین را از روی سینه فاطمه بردار، به خداوند سوگند که ملائکه آسمان ها را گریان کردند، زیرا دوست مشتاق لقای دوست است.
امام می فرماید: من حسنین را از روی سینه زهرا برداشتم و در حال بستن بندهای کفن این اشعار را سرودم: مفارقت تو برایم بزرگترین امور است، و از دست دادن تو سخت ترین مصیبت.
من برای حسرت و غم آن کسی گریه و ناله می کنم که بهترین راه را برای مرگ پیمود.
ای چشم من، با من مساعدت و همراهی کن که محزون دائمی هستم و برای دوست خودم گریانم.
(بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۴۳، ص۱۷۹ ۱۸۰)
فقال علی علیه السلام و الله لقد أخذت فی أمرها و غسلتها فی قمیصها و لم أکشفه عنها فو الله لقد کانت میمونة طاهرة مطهرة ثم حنطتها من فضلة حنوط رسول الله و کفنتها و أدرجتها فی أکفانها فلما هممت أن أعقد الرداء نادیت یا أم کلثوم یا زینب یا سکینة یا فضة یا حسن یا حسین هلموا تزودوا من أمکم فهذا الفراق و اللقاء فی الجنة فأقبل الحسن و الحسین و هما ینادیان وا حسرتا لا تنطفئ أبدا من فقد جدنا محمد المصطفی و أمنا فاطمة الزهراء یا أم الحسن یا أم الحسین إذا لقیت جدنا محمدا المصطفی فأقرئیه منا السلام و قولی له إنا قد بقینا بعدک یتیمین فی دار الدنیا فقال أمیر المؤمنین إنی أشهد الله أنها قد حنت و أنت و مدت یدیها و ضمتهما إلی صدرها ملیا و إذا بهاتف من السماء ینادی یا أبا الحسن ارفعهما عنها فلقد أبکیا و الله ملائکة السماوات فقد اشتاق الحبیب إلی المحبوب.
قال فرفعتهما عن صدرها و جعلت أعقد الرداء و أنا أنشد بهذه الأبیات
فراقک أعظم الأشیاء عندی و فقدک فاطم أدهی الثکول
سأبکی حسرة و أنوح شجوا علی خل مضی أسنی سبیل
ألا یا عین جودی و أسعدینی فحزنی دائم أبکی خلیلی
روایت سوم:
سید رضی در نهج البلاغه روایتی را از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره لحظات به خاکسپاری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل می کند.
او ابتدای این روایت می نویسد: از سخنان آن حضرت است؛ این سخن را به هنگام دفن سرور زنان جهان، حضرت فاطمه علیها سلام اظهار کرد، گویی با پیامبر صلی الله علیه و آله بر سر قبرش درد دل می کرد:
ای رسول خدا، از من و دخترت بر تو سلام باد که در جوار تو آمد و به سرعت به تو ملحق شد.
ای رسول حق، از دوری دختر برگزیده ات شکیبایی ام کم شد، و طاقتم از دست رفت، جز آنکه مرا در فراق عظیم تو و سنگینی مصیبتت جای تسلیت (در مصیبت فاطمه) است، زیرا من بودم که با دست خود تو را در آغوش خاک جای دادم و سرت بر سینه من بود که روح پاکت از قفس تن پرید.
ما از خداییم و به خدا باز می گردیم.
پس امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد، و به صاحبش رسید.
اما غصه من ابدی است و شبم قرین بیداری است، تا زمانی که خداوند برای من جایگاهی را که تو در آن اقامت داری اختیار کند.
به زودی دخترت از همدستی امت برای ستم بر او به تو خبر خواهد داد، در پرسیدن از او اصرار کن و خبر اوضاع را از او بخواه.
در حالی که بین ما و تو فاصله زیادی نشده و زمانه از یادت خالی نگشته، این همه ستم به ما شد.
به هر دو نفر شما سلام باد سلام وداع کننده نه سلام رنجیده خاطر دلتنگ.
اگر از کنار مرقدت بروم نه از باب ملالت است و اگر بمانم نه از جهت بد گمانی به آنچه خداوند به صابران وعده داده است.
(نهج البلاغة (للصبحی صالحص۳۱۹ ۳۲۰)
عند دفن فاطمة ع السلام علیک یا رسول الله عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک و السریعة اللحاق بک قل یا رسول الله عن صفیتک صبری و رق عنها تجلدی إلا أن لی فی التأسی بعظم فرقتک و فادح مصیبتک موضع تعز فلقد وسدتک فی ملحودة قبرک و فاضت بین نحری و صدری نفسک إنا لله و إنا إلیه راجعون فلقد استرجعت الودیعة و أخذت الرهینة أما حزنی فسرمد و أما لیلی فمسهد إلی أن یختار الله لی دارک التی أنت بها مقیم و ستنبئک ابنتک فأحفها السؤال و استخبرها الحال هذا و لم یطل العهد و لم یخل الذکر و السلام علیکما سلام مودع لا قال و لا سئم فإن أنصرف فلا عن ملالة و إن أقم فلا عن سوء ظن بما وعد الله به الصابرین.
انتهای پیام/



وَ،حضرت،اسماء،فِي،فاطمه،مادر،مِنْ،سلام،زهرا،عليها،دختر،بدن،روايت ...


گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «سه روایت از لحظات پایانی عمر فاطمه (س) تا لحظه تدفین» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.