روایت یک رزمنده از لحظه به لحظه آزادسازی خرمشهر / همه جا پر از جنازه های عراقی شده بود



به گزارش خبرگزاری تسنیم از اهواز، خرمشهر چهارم آبان ۱۳۵۹ پس از ۳۴ روز مقاومت جوانان غیورش سقوط کرد. ۳۴ روزی که روایتگر دستتان خالی و بذل جان در مقابل موجی از تجهیزات و اقیانوسی از سبوعیت و خصم بعثی بود. شهید جهان آرا و یارانش هر چه در توان داشتند به میدان آوردند ولی تقدیر بر آن شد که خرمشهر اشغال و سوم خرداد ۱۳۶۱ پس از ۵۷۶ در عملیات الی بیت المقدس دوباره به آغوش وطن برگردد.

آزادسازی خرمشهر پس از۵۷۶ روز اشغال

سوم خرداد و عملیات الی بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر از نقاط برجسته تاریخ ملت ایران است. خرمشهر قهرمان در حالی به آغوش ایران برگشت که در آن مقطع کسی باور نمی کرد دست ایران باردیگر به خرمشهر برسد. عملیات چنان پرقدرت بود که پس از خرداد ۶۱ صدام که مقابل اراده فولادین رزمندگان اسلام احساس خطر کرده و آرزوهای فتح سه رزوه ایران را برباد رفته می دید، زمزمه های مذاکره را سر داد.

خونین شهر با انبوهی از تجهیزات و نفرات بعثی حفاظت می شد و صدام با تغییر عنوان آن به «محمره»، آن را جز خاک عراق و غیرقابل برگشت تصور می کرد. رزمندگان ایران با توکل بر خدا و با قدرت ایمان توانستند در سوم خرداد ۱۳۶۱ بر قدرت شیطانی صدام و کشورهای حامی وی چیره و برگ زرینی در تاریخ کشور رقم بزنند.

سوم خرداد ماه ۶۱ پس از ۲۵ روز مقاومت با فتح خرمشهر پایان یافت

عملیات بیت المقدس در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ با رمز یا علی بن ابیطالب (ع) در چهار مرحله، با هدف آزادسازی شهرهای خرمشهر،هویزه و جاده اهواز خرمشهر و رسیدن به مرزهای بین المللی، در منطقه ای با وسعت بیش از ۵۴۰۰ کیلومترمربع انجام شد. پس از ۲۵ روز مقاومت و جانفشانی، در سوم خردادماه با پیروزی به پایان رسید.

برای صحبت از آن روزها به سراغ محمد سبزغلامی از رزمندگان سپاه خرمشهر در عملیات آزادسازی خرمشهر رفتیم. رزمنده ای که در بیشتر عملیات های مهم هشت سال دفاع مقدس (الی بیت المقدس، کربلای ۴ و ۵، والفجر۸، خیبر) حضور داشته است. وی درباره روزهای قبل عملیات اظهار داشت: اشغال خرمشهر برای ما امر پذیرفتنی و ساده ای نبود. این امید که این شهر یک روز باید آزاد شود در دل همه رزمنده ها بود.

در قلبم همیشه این شوق وجود داشت. اواخر سال ۱۳۶۰ در جبهه زمزمه های درباره آزادسازی خرمشهر به گوش می رسید ولی همه چیز محرمانه بود و کسی اطلاعات دقیقی نداشت. اوایل سال ۶۱ بود که این مساله رنگ و بوی جدی تری گرفت و یک جورهای برای ما اطمینان حاصل شد که روز فتح و ظفر نزدیک است. یک حس وصف ناشدنی در جبهه ها وجود داشت.

جوانان خرمشهر برای فتح خونین شهر، تیپ ۲۲ بدر را تشکیل دادند

در آن دوران در خرمشهر لشکر نداشتیم به همراه نیروهای سپاه خرمشهر، تیپ ۲۲ بدر خرمشهر را تشکیل دادیم. این تیپ دارای چندین گردان و گروهان و نیروی پیاده و زرهی و توپخانه بود. بنده هم در دسته ضدزره توپ ۱۰۶ بودم. تعداد جیپ ۱۰۶ تیپ، نزدیک ده تا بود.

عملیات الی بیت المقدس دارای ۴ مرحله بود که مرحله پایانی آزادسازی خرمشهر بود. تیپ ما نزدیکی شهر دارخوین در مجاورت جاده اهواز به خرمشهر با برپایی چادر مستقر شده بود. یکی از کارهای مهمی که صورت گرفت توانستیم از پل آزادی و سمت کارون شبانه عبور و تا محل استقرار عراقی ها پیشروی کردیم.

فرار عراقی ها از جاده اهواز-خرمشهر

شب که مستقر شدیم دم دمای سحر دستور حمله داده شد. نیروهای پیاده و خط شکن قبل ما حرکت کرده بودند و ما پشت سرآنها در حال پاکسازی و تثبیت مواضع بودیم. نزدیکی جاده اهواز-خرمشهر که در اشغال عراقی ها بود، رسیدیم. تقریبا حوالی ظهر رسیدیم و بسیاری از جنازه های عراقی ها و شهدای ایرانی در طول مسیر پیشروی افتاده بودند. صحنه های عجیبی بود و ما باید توقف نمی کردیم و عقبه بچه ها را خالی نمی گذاشتیم. عراقی نتوانسته بودند جاده را حفظ کنند و از جاده دست کشیده و فرار کرده بودند.

در پشت سر ما هم نیروهای ارتش و هوانیروز حضور داشتند.وجود نیروی شجاع هوانیروز در هر عملیاتی برای ما دلگرمی خاصی داشت و قدرت و اعتماد نیروها را چندبرابر می کرد. حاج اقا عبدالله نورانی و عبدالرضا موسوی از فرماندهان سپاه خرمشهر در پیشانی جنگ حضور و مسایل را رصد می کردند.

در ادامه این پیشروی به نقطه مواجه و روبروی تن به تن با بعثی ها و تانک های آنها رسیدیم. شاید باور این مساله اکنون سخت باشد ولی نیروها و جیپ های ما در دشت باز و وسیع قرار داشتند و کمتر از ۱۵۰متر آن سوتر تانک های قبراق و سرحال بعثی کمین کرده و موقعیت آنها نسبت به ما برتر بود.

بچه ها چیزی به نام ترس را باور نداشتند به قلب تانک ها حمله شد و چند تانک عراقی منفجر و یک جبپ ما هم سوخت. تعدادی از بچه ها مثل مرتضی پورحیدری شهید شدند. مرحله اول با موفقیت تمام شد و بلافاصله بچه های جهادسازندگی فارس رسیدند و در مناطق آزادشده خاکریز احداث کردند.

مقابل گمرک خرمشهر آماده ورود به شهر بودیم

در مرحله بعدی باید ما کارون و خرمشهر را دور می زدیم و به مقابل گمرک خرمشهر می رسیدیم. جاده اهواز- خرمشهر از سطح زمین بالاتر بود. بعثی ها با استفاده از این برای خود سنگرهای مستحکم و با دژهای دیده بانی بلند ساخته بودند ولی با این همه تجهیزات نتوانسته بودند مقابل اراده ایمانی رزمندگان اسلام دوام بیاورند.

عملیات رفته رفته در بخش های مختلف با موفقیت داشت پیش می رفت. مرحله پایانی عملیات آزادسازی خرمشهر بود. نیروهای اسلام وارد خرمشهر شده بودند و از جهات مخلتف بچه ها در حال ورود به شهر و شاهد عقب نشینی بعثی ها بودیم. از سمت منازل پیش ساخت و گمرک وارد خرمشهر و پاکسازی شهر را آغاز کردیم. ساعت دقیقا ۱۱ صبح بود که خرمشهر به طور کامل پاکسازی شد.

بیش از ۱۴ هزار اسیر عراقی را با وسایل مختلف از خرمشهر به اهواز منتقل کردیم

صحنه های عجیب و پرافتخاری بود. همه جا پر از جنازه های ول شده عراقی بود. بیش از ۱۴ هزار نفر فکر کنم اسیر عراقی دست ایرانی ها بود. با هر وسیله ممکن سعی می کردیم این اسرا را به اهواز منتقل کنیم. با پیکان، وانت و نیسان واتوبوس اسیر جابجا می کردیم.

مسجد جامع خرمشهر محل الحاق همه نیروهای ایرانی به هم بود

محل الحاق همه نیروهای ایرانی، مسجد جامع خرمشهر بود. موجی از خوشحالی و شور و اشتیاق سراسر شهر را گرفته بود. وقتی به مسجد رسیدیم سریع با آب و جارو مسجد را تمیز و آماده اقامه نماز شدیم.

در کنار این خوشی ها و فتوحات، بسیاری از دوستان ما بویژه در مرحله اول به شهادت رسیدند ولی آزادسازی خرمشهر و پیام امام خمینی (ره) خستگی را از دل همه ما ربود. پس از آزادسازی نیز در شهر ماندیم و به انتظامات و پاکسازی شهر ادامه دادیم.

انتهای پیام/۳۴۱/ش

پرسش و پاسخ در روایت یک رزمنده از لحظه به لحظه آزادسازی خرمشهر / همه جا پر از جنازه های عراقی شده بود

گفتگو با هوش مصنوعی