نظام اخلاقی تمدن غرب باید مورد بازخوانی قرار گیرد



به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی است که حجت الاسلام عبدالله محمدی عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در مورد اثرات شیوع گسترده ویروس کرونا نوشته است:

ویروس کرونا که در روزهای نخست، حداکثر یک بیماری اپیدمی می نمود، اکنون ابعاد وسیع تری یافته است. اندیشمندان پرشماری بر این باورند که این ویروس را نباید به یک اپیدمی گسترده تقلیل داد، بلکه تأثیرات آن بر نظم نوین جهانی آینده مشهود خواهد بود. این پدیده را می توان نقطه عطفی در تاریخ بشر مدرن دانست که مرزی بین خود، گذشته و آینده اش تصویر می کند.

اصطلاح «پساکرونا» زمانی می تواند معنای دقیق داشته باشد، که تحولات پیرامون این بیماری، ابعاد مختلف معرفتی و معناشناختی داشته باشد؛ تصویر جدیدی از انسان، جهان و معرفت ارائه کند و امتداد این نگرش در اقتصاد، سیاست و فرهنگ دنبال شود. همانگونه که جهان، پس از جنگ دوم چهره جدیدی از مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را شاهد بود، دوران پساکرونا نیز احتمالا شاهد تحولاتی اینچنین خواهد بود.

درباره این پدیده، تحلیل های مختلفی ارائه می شود، که برخی از آنها بر پایه گمانه زنی یا حدس است. اینکه این ویروس ماهیت ترور بیولوژیک دارد یا نه؟ و در صورت پاسخ مثبت آیا این حد از شیوع مورد قصد سازندگان بوده است یا نه؟ سؤالاتی است که برای یافتن پاسخ قطعی به آنها باید زمان و داده هایی بیشتری صرف شود. لکن این نوشتار فارغ از این سوالات، دنبال تحلیل عام و مبتنی بر واقعیتی است که تنوع پاسخ های یادشده آن را متزلزل نسازد.

آنچه در شرایط فعلی به شکل قطعی قابل پیگیری است، ابطال مدعاهای جهان شمول تمدن مدرن است. گفتمان لیبرالیسم که با برچیده شدن مارکسیسم، خود را یگانه منجی تمدن بشری معرفی می کرد، و ایده پایان تاریخ را بر اساس جهان بینی خود طرح می کرد، اکنون در اداره نیازهای اولیه جوامع خویش دچار چالش شده است.

مدعیات این تفکر درباره انسان، معنای زندگی، علم تجربی، دین، جهانی سازی، کرامت انسان، حقوق بشر، پیشرفت و توسعه، رفاه، مدیریت بحران و … دچار تناقضات نظری و نقص در کارکرد است. این روزها زمان مناسبی برای مقایسه تئوریک و کارکردی گفتمان اسلام، لیبرالیسم و… است. این مقایسه در ابعاد مختلف فلسفی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی، سبک زندگی، انسان شناختی و… قابل تصویر است و نیازمند تأملات نظری اندیشمندان حوزه های گوناگون است. این سلسله یادداشت درصدد پیشنهاد محورهایی برای پژوهش در چنین عرصه هایی است.

از جمله اضلاع مهم تمدن غرب جدید که در ماجرای کرونا باید مورد بازخوانی قرار گیرد، نظام اخلاقی آن است. نظامی که فراتر از توصیه ها و دستورات، متکی به تفسیر ما از معرفت، هستی و انسان است. برای نمونه فقط به برخی از مبانی مهم معرفت شناختی غرب جدید و پیامدهای آن در اخلاق اشاره می کنیم.

سوبژکتیویسم دکارتی و به طور کامل تر آن کانتی، از ارکان رئیسی تمدن غرب جدید است. از واضح ترین تأثیر سوبژکتیویسم، ذهنی شدن مفاهیم مرتبط با واقعیات، از جمله ارزشهای اخلاقی بود که نتیجه آشکار این دیدگاه، نسبیت اخلاق است. اخلاق که روزگاری رابطه واقعی میان فعل و سعادت را جستجو می کرد در حد پسندها و ناپسندهای شخصی یا عرفی، سلیقه ها و خوشایندها تنزل یافت. دیگر هیچ معیاری برای ارزیابی گزاره های اخلاقی وجود ندارد. هر انتخاب اخلاقی از نظر خود افراد معتبر و محترم است.

از سوی دیگر نگرش پوزیتویستی که فقط گزاره های تحلیلی و آزمون پذیر را به رسمیت می شناخت، فاتحانه گزاره های دین و فلسفه را بی معنا معرفی و در نتیجه مرجعیت معرفتی دین را انکار کرد. تغییر در مفهوم عقل و به زمین کشاندن عقل قدسی سبب تفسیر ناقص تری از عقل شد که در دهه های اخیر، به خرد خودبنیاد موسوم گشت. این همه به انضمام انگاره بی ارتباطی میان هست و باید، شکل گیری اخلاق سکولار و بی اعتنا به دین را دربرداشت و بسیاری، آن را از دستاوردهای فاخر قرون اخیر دانستند. مژده به رهایی اخلاق از تنگنای دین!

رهاورد نگرش نسبی گرا به اخلاق، آن بود که دیگران را نباید قضاوت کرد، همگان را باید در آنچه اخلاقی می دانند آزاد گذارد و نسبت به انتخاب های اخلاقی دیگران که موافق رأی ما نیست، تساهل و تسامح داشت. اینها همه از افتخارات نگرش اخلاقی مدرن شمرده می شد.

انتقادات نگرش های پست مدرن به مدعیات مدرنیسم، اخلاق را نجات نداد، بلکه آن را در مرحله جدیدتری وارد ساخت. انکار فراروایت و قواعد کلی در معرفت شناسی و روش شناسی، نظام اخلاقی را نیز در امان نگذاشت. نتیجه پست مدرنیسم، کثرت گرایی و انکار اصول قطعی بود و این امر به رسمیت شناختن هر نوع برداشت اخلاقی و پرهیز از ارزش داوری ها را به دنبال داشت.



ویروس کرونا و اتفاقات اخیری که در جوامع غربی در حال روی دادن است، نظام اخلاقی غرب جدید، را در برابر آزمون مهمی قرار داده است. برای نمونه در هفته های اخیر «شماری از سالمندان مبتلا به کرونا به حال خود رها می شوند تا بمیرند، زیرا ایشان هزینه بیشتر و سود کمتری برای جامعه دارند.»، «میان بیماران تبعیض برقرار است، برخی به سفارش از مقامات بالاتر، درمان جدی و گروهی دیگر از امکانات درمانی محروم می شوند»، «برخی افراد اقدام به سرقت ماسک و تجهیزات پزشکی از مراکز درمانی می کنند»، «کشوری محموله ماسک کشور دیگری را می دزدد»، «برخی افراد با آگاهی از ابتلای خود به بیماری، قرنطینه را رعایت نمی کنند و سبب بیمار شدن دیگر افراد می شوند»، و …

اکنون نظام های اخلاقی غرب مدرن و پست مدرن باید به این سوالات پاسخ دهند که آیا باز هم مدعی هستند این رفتارها از نظر خود افراد خوب بوده است؟ آیا هنوز هم هر انتخاب اخلاقی را روا می داند؟ آیا همچنان قضاوت کردن درباره کار کسی که محموله ماسک را دزدیده یا اکسیژن سالمندان را قطع کرده است، را ناروا می شمارند؟ آیا با این برخوردها نیز باید با تساهل و تسامح برخورد می کنند؟ اگر یکی از قربانیان از بستگان نزدیک ایشان باشد، هم با همین به اصطلاح بلندنظری! برخورد می شود؟

اینها گوشه ای از تناقضات نظری و ناکارآمدی نظام اخلاقی غرب جدید است که داعیه نجات بشر را دارد.

یکی دیگر از ویژگی های تفکر غرب جدید که بر ساحت های نظری و عملی غرب سایه انداخت، اصالت ریاضیات (mathematicism ) بود. دکارت معرفت را فقط ریاضیات می دانست و کوشید تحلیل ریاضی از هستی ارائه دهد، تا آنجا که ژیلسون، روح مکنون فلسفه دکارت را اصالت ریاضیات می دانست. این نگرش که در ابتدا مقرون به دقت بیشتر می نمود، تا آنجا دنبال شد که حتی مفاهیم علوم انسانی نیز که هویتی کیفی دارند، بر مبنای آمار و اعداد ارزیابی شوند. تحقیقاتی که فاقد مشاهده مبتنی بر اعداد و ارقام باشند، در علوم انسانی نیز کم اعتبار یا بی اعتبار تلقی شدند. ریاضیات با کمیت سروکار دارد و کمیت از اوصاف ماده است. طبق این دیدگاه، حقایق دینی و اخلاقی که قابل اندازه گیری نیستند، بی ارزش قلمداد می شوند. امور تکلیفی که ماهیت کیفی دارند نیز از قلمرو علم و معرفت بیرون انداخته شدند. فعلا از تأثیرات علم شناسانه این نظریه می گذرم. در این نوشتار به تأثیر این دیدگاه در سبک زندگی غرب مدرن خواهم پرداخت.

روی دیگر کمیت گرایی، محاسبه گری و کمی نگری در روابط انسانی است. درستی یا نادرستی انتخاب ها وابسته به میزان منافعی است که برای شخص به ارمغان می آورد. در نتیجه، ارتباطات انسانی با رویکرد سودگرایی و منفعت طلبی تعریف خواهد شد. میزان احترامی که شخص به دیگران می گذارد بر مدار احترامی است که دریافت خواهد کرد و همینطور محبتی که به دیگران می کند، وابسته به میزان محبتی است که دریافت می کند.

فرد ضرورتی برای تشکیل خانواده نمی بیند چون منافع آن کمتر از هزینه های آن است. و همین اصل درباره فرزندآوری و تعداد فرزندان و نیز نگهداری از پدر و مادر و … نیز صادق است. افراد جامعه در حال مسابقه منفعت طلبی هستند و ثروت، شهوت، قدرت، شهرت امتیازات اصیل تلقی می شوند. این تفکر به قدری نگران کننده بود که هایدگر ده ها سال پیش، خطر بشر آینده را نه بمب اتم و نه جنگ جهانی سوم، که نگرش کمیت گرایانه به هستی و انسان دانسته بود. گنون نیز آخرالزمان را با سیطره کمیت معرفی کرد که سعی دارد همه چیز را با نگاه مکانیکی و ماشینی بنگرد و افق ذهن بشر به قلمرو امور جسمانی محدود گردید که قابل محاسبه کمی باشد.

مظاهر کمیت گرایی را در سطح زندگی روزمره بشر غربی می توان جستجو کرد. پدیده کرونا، بی شک یکی از اوضاع حدی است که اگزیستانسها بارها از آن سخن گفتند و اکنون رخسار در پس نقاب پنهان افراد را آشکار ساخته است.

از نزاع و زد و خورد بر سر ابتدایی ترین وسایل زندگی گرفته تا غارت فروشگاه ها و سرقت دولتی ماسک. اکسیژن برخی از بیماران قطع می شود، زیرا منافع نگهداری ایشان کمتر از هزینه های آن است. قشر سالمند در اولویت درمان نیستند، زیرا زنده ماندن ایشان با محاسبات کمی قابل توجیه نیست. انسانی که با اصالت منافع، رشد کرده است، در این شرایط چه تصمیم دیگری می توانست بگیرد؟ اینها صفحاتی از سبک زندگی غربی هستند که برخی آگاهانه از آن رویگردان هستند. اما چه بخواهیم و چه نخواهیم این بخشی از واقعیت بشر مدرن است.

مبانی نظری و فلسفی را نمی توان و نباید از سبک زندگی و جریان عمومی جامعه گسسته دانست. آنچه این روزهای کرونایی برای ما قابل تنبه است، تنها عاقبت سبک زندگی غربی در عرصه اجتماعی نیست، بلکه باید نسبت به تأثیر مبانی نظری غرب که با طمطراق در علوم انسانی ما ترویج می شود، هوشیارتر بود. اگر زیرساخت نظری جامعه ما با کمیت گرایی، سوبژکتیویسم، پوزیتویسم و … بنا شود، باید منتظر رفتارهای کنونی جامعه غربی در کشور خودمان باشیم.



پی نوشت:

نمرود را می توان فراتر از یک شخص و مصداقی از یک تفکر دانست. همانگونه که پشه را نباید محدود به یک حشره انگاشت، بلکه مظهر تفوق اراده الهی در برابر طاغوت مادی و قدرت های پوشالین است.

پرسش و پاسخ در نظام اخلاقی تمدن غرب باید مورد بازخوانی قرار گیرد

گفتگو با هوش مصنوعی