با خواندن این سوره از دوستان خداوند شوید + صوت آیات

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، سوره قصص بیست و هشتمین سوره قرآن است و در جزء بیستم آن قرار دارد.
سوره قصص ۸۸ آیه، ۱۴۴۳ کلمه و ۵۹۳۳ حرف دارد. این سوره از نظر حجمی جزو سوره های متوسط قرآن است و نزدیک به نیم جزء قرآن را شامل می شود.
سوره قصص چهاردهمین سوره ای است که با حروف مقطعه آغاز شده و به این دلیل که با «طسم» (خوانده می شود: طا سین میم) شروع می شود، جزو سوره های طواسین است.
آیه ۵ سوره قصص درباره پیروزی و به ارث بردن زمین توسط مستضعفان، از آیات مشهور این سوره است و در مباحث مهدویت مورد استناد واقع شده است.
امام صادق (ع) درباره فضیلت سوره قصص می فرماید: کسی که سه سوره نمل، شعرا و قصص را در شب جمعه بخواند، از دوستان خدا و در جوار رحمت او و تحت حمایتش خواهد بود و هیچ گاه دچار سختی نخواهد شد و در آخرت به اندازه رضایت و حتی بیشتر از آن، از بهشت به او خواهند داد.
پیامبر (ص) در مجمع البیان درباره فضیلت این سوره فرمودند: هر کس سوره قصص را بخواند، به تعداد کسانی که حضرت موسی (ع) را تصدیق و کسانی که تکذیبش کردند، به او ده پاداش داده می شود.
فایل صوتی تلاوت سوره قصص با صدای مصطفی اسماعیل
متن سوره قصص همراه با ترجمه
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدای بخشاینده مهربان
طسم ﴿١﴾
طا، سین، میم (۱)
تلک آیات الکتاب المبین ﴿٢﴾
این است آیات کتاب روشنگر (۲)
نتلو علیک من نبإ موسیٰ و فر عون بالحق لقوم یؤمنون ﴿٣﴾
بخشی از گزارش حال موسی و فرعون را برای آگاهی مردمی که ایمان می آورند به درستی بر تو می خوانیم (۳)
إن فر عون علا فی الأر ض و جعل أهلها شیعا یستضعف طائفة منهم یذبح أبناءهم و یستحیی نساءهم ۚ إنه کان من المفسدین ﴿٤﴾
فرعون در سرزمین مصر سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت؛ طبقه ای از آنان را زبون می داشت: پسرانشان را سر می برید و زنانشان را برای بهره کشی زنده بر جای می گذاشت که وی از فسادکاران بود (۴)
و نر ید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأر ض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوار ثین ﴿٥﴾
و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان مردم گردانیم و ایشان را وارث زمین کنیم (۵)
و نمکن لهم فی الأر ض و نر ی فر عون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذر ون ﴿٦﴾
و در زمین قدرتشان دهیم و از طرفی به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از جانب آنان بیمناک بودند، بنمایانیم (۶)
و أوحینا إلیٰ أم موسیٰ أن أر ضعیه ۖ فإذا خفت علیه فألقیه فی الیم و لا تخافی و لا تحزنی ۖ إنا ر ادوه إلیک و جاعلوه من المر سلین ﴿٧﴾
و به مادر موسی وحی کردیم که: او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدی او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمی گردانیم و از زمره پیمبرانش قرار می دهیم (۷)
فالتقطه آل فر عون لیکون لهم عدوا و حزنا ۗ إن فر عون و هامان و جنودهما کانوا خاطئین ﴿٨﴾
پس خاندان فرعون، او را از آب برگرفتند تا سرانجام دشمن جان آنان و مایه اندوهشان باشد آری، فرعون و هامان و لشکریان آن ها خطاکار بودند (۸)
و قالت امر أت فر عون قر ت عین لی و لک ۖ لا تقتلوه عسیٰ أن ینفعنا أو نتخذه ولدا و هم لا یشعر ون ﴿٩﴾
و همسر فرعون گفت: این کودک نور چشم من و تو خواهد بود او را مکشید شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم ولی آن ها خبر نداشتند (۹)
و أصبح فؤاد أم موسیٰ فار غا ۖ إن کادت لتبدی به لولا أن ر بطنا علیٰ قلبها لتکون من المؤمنین ﴿١٠﴾
و دل مادر موسی از هر چیز جز از فکر فرزند تهی گشت اگر قلبش را استوار نساخته بودیم تا از ایمان آورندگان باشد چیزی نمانده بود که آن راز را افشا کند (۱۰)
و قالت لأخته قصیه ۖ فبصر ت به عن جنب و هم لا یشعر ون ﴿١١﴾
و به خواهر موسیگفت: از پی او برو پس او را از دور دید در حالی که آنان متوجه نبودند (۱۱)
و حر منا علیه المر اضع من قبل فقالت هل أدلکم علیٰ أهل بیت یکفلونه لکم و هم له ناصحون ﴿١٢﴾
و از پیش، شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بودیم پس خواهرش آمد و گفت: آیا شما را بر خانواده ای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کنند و خیرخواه او باشند؟ (۱۲)
فر ددناه إلیٰ أمه کی تقر عینها و لا تحزن و لتعلم أن وعد الله حق ولٰکن أکثر هم لا یعلمون ﴿١٣﴾
پس او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش بدو روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خدا درست است ولی بیشترشان نمی دانند (۱۳)
و لما بلغ أشده و استویٰ آتیناه حکما و علما ۚ و کذٰلک نجزی المحسنین ﴿١٤﴾
و چون به رشد و کمال خویش رسید به او حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم (۱۴)
و دخل المدینة علیٰ حین غفلة من أهلها فوجد فیها ر جلین یقتتلان هٰذا من شیعته وهٰذا من عدوه ۖ فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه فوکزه موسیٰ فقضیٰ علیه ۖ قال هٰذا من عمل الشیطان ۖ إنه عدو مضل مبین ﴿١٥﴾
و داخل شهر شد بی آنکه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافت: یکی از پیروان او و دیگری از دشمنانش بود آن کس که از پیروانش بود بر ضد کسی که دشمن وی بود از او یاری خواست پس موسی مشتی بدو زد و او را کشت. گفت: این کار شیطان است چرا که او دشمنی گمراه کننده و آشکار است (۱۵)
قال ر ب إنی ظلمت نفسی فاغفر لی فغفر له ۚ إنه هو الغفور الر حیم ﴿١٦﴾
گفت: پروردگارا، من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وی آمرزنده مهربان است (۱۶)
قال ر ب بما أنعمت علی فلن أکون ظهیر ا للمجر مین ﴿١٧﴾
موسی گفت: پروردگارا به پاس نعمتی که بر من ارزانی داشتی هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود (۱۷)
فأصبح فی المدینة خائفا یتر قب فإذا الذی استنصر ه بالأمس یستصر خه ۚ قال له موسیٰ إنک لغوی مبین ﴿١٨﴾
صبحگاهان در شهر، بیمناک و در انتظار حادثه ای بود ناگاه همان کسی که دیروز از وی یاری خواسته بود باز با فریاد از او یاری خواست. موسی به او گفت: به راستی که تو آشکارا گمراهی (۱۸)
فلما أن أر اد أن یبطش بالذی هو عدو لهما قال یا موسیٰ أتر ید أن تقتلنی کما قتلت نفسا بالأمس ۖ إن تر ید إلا أن تکون جبار ا فی الأر ض و ما تر ید أن تکون من المصلحین ﴿١٩﴾
و چون خواست به سوی آنکه دشمن هر دوشان بود حمله آورد، گفت: ای موسی، آیا می خواهی مرا بکشی چنانکه دیروز شخصی را کشتی؟ تو می خواهی در این سرزمین فقط زورگو باشی و نمی خواهی از اصلاحگران باشی (۱۹)
وجاء ر جل من أقصی المدینة یسعیٰ قال یا موسیٰ إن الملأ یأتمر ون بک لیقتلوک فاخر ج إنی لک من الناصحین ﴿٢٠﴾
و از دورافتاده ترین نقطه شهر مردی دوان دوان آمد و گفت: ای موسی، سران قوم درباره تو مشورت می کنند تا تو را بکشند پس از شهرخارج شو من جدا از خیرخواهان توام (۲۰)
فخر ج منها خائفا یتر قب ۖ قال ر ب نجنی من القوم الظالمین ﴿٢١﴾
موسی ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت در حالی که می گفت: پروردگارا، مرا از گروه ستمکاران نجات بخش (۲۱)
و لما توجه تلقاء مدین قال عسیٰ ر بی أن یهدینی سواء السبیل ﴿٢٢﴾
و چون به سوی شهر مدین رو نهاد با خود گفت: امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند (۲۲)
و لما ور د ماء مدین وجد علیه أمة من الناس یسقون و وجد من دونهم امر أتین تذودان ۖ قال ما خطبکما ۖ قالتا لا نسقی حتیٰ یصدر الر عاء ۖ و أبونا شیخ کبیر ﴿٢٣﴾
و چون به آب مدین رسید گروهی از مردم را بر آن یافت که دام های خود را آب می دادند و پشت سرشان دو زن را یافت که گوسفندان خود را دور می کردند موسیگفت: منظورتان از این کار چیست؟ گفتند: ما به گوسفندان خود آب نمی دهیم تا شبانان همگی گوسفندانشان را برگردانند و پدر ما پیری سالخورده است (۲۳)
فسقیٰ لهما ثم تولیٰ إلی الظل فقال ر ب إنی لما أنزلت إلی من خیر فقیر ﴿٢٤﴾
پس برای آن دو گوسفندان را آب داد آنگاه به سوی سایه برگشت و گفت: پروردگارا، من به هر خیری که سویم بفرستی سخت نیازمندم (۲۴)
فجاءته إحداهما تمشی علی استحیاء قالت إن أبی یدعوک لیجزیک أجر ما سقیت لنا ۚ فلما جاءه و قص علیه القصص قال لا تخف ۖ نجوت من القوم الظالمین ﴿٢٥﴾
پس یکی از آن دو زن در حالی که به آزرم گام برمی داشت نزد وی آمد و گفت: پدرم تو را می طلبد تا تو را به پاداش آب دادن گوسفندان برای ما مزد دهد و چون موسی نزد او آمد و سرگذشت خود را بر او حکایت کرد وی گفت: مترس که از گروه ستمگران نجات یافتی (۲۵)
قالت إحداهما یا أبت استأجر ه ۖ إن خیر من استأجر ت القوی الأمین ﴿٢٦﴾
یکی از آن دو دختر گفت: ای پدر، او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی: هم نیرومند و هم در خور اعتماد است (۲۶)
قال إنی أر ید أن أنکحک إحدی ابنتی هاتین علیٰ أن تأجر نی ثمانی حجج ۖ فإن أتممت عشر ا فمن عندک ۖ و ما أر ید أن أشق علیک ۚ ستجدنی إن شاء الله من الصالحین ﴿٢٧﴾
شعیب گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر خود را که مشاهده می کنی به نکاح تو در آورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی و اگر ده سال را تمام گردانی اختیار با تو است و نمی خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاء الله از درستکاران خواهی یافت (۲۷)
قال ذٰلک بینی وبینک ۖ أیما الأجلین قضیت فلا عدوان علی ۖ و الله علیٰ ما نقول وکیل ﴿٢٨﴾
موسی گفت: این قرار داد میان من و تو باشد که هر یک از دو مدت را به انجام رسانیدم بر من تعدی روا نباشد و خدا بر آنچه می گوییم وکیل است (۲۸)
فلما قضیٰ موسی الأجل وسار بأهله آنس من جانب الطور نار ا قال لأهله امکثوا إنی آنست نار ا لعلی آتیکم منها بخبر أو جذوة من النار لعلکم تصطلون ﴿٢٩﴾
و چون موسی آن مدت را به پایان رسانید و همسرش را همراه برد آتشی را از دور در کنار طور مشاهده کرد به خانواده خود گفت: اینجا بمانید که من آتشی از دور دیدم شاید خبری از آن یا شعله ای آتش برایتان بیاورم باشد که خود را گرم کنید (۲۹)
فلما أتاها نودی من شاطئ الواد الأیمن فی البقعة المبار کة من الشجر ة أن یا موسیٰ إنی أنا الله ر ب العالمین ﴿٣٠﴾
پس چون به آن آتش رسید از جانب راست وادی در آن جایگاه مبارک از آن درخت ندا آمد که: ای موسی، منم من خداوند، پروردگار جهانیان (۳۰)
و أن ألق عصاک ۖ فلما ر آها تهتز کأنها جان ولیٰ مدبر ا و لم یعقب ۚ یا موسیٰ أقبل و لا تخف ۖ إنک من الآمنین ﴿٣١﴾
و فرمود: عصای خود را بیفکن پس چون دید آن مثل ماری می جنبد پشت کرد و برنگشت ای موسی، پیش ای و مترس که تو در امانی (۳۱)
اسلک یدک فی جیبک تخر ج بیضاء من غیر سوء واضمم إلیک جناحک من الر هب ۖ فذانک بر هانان من ر بک إلیٰ فر عون و ملئه ۚ إنهم کانوا قوما فاسقین ﴿٣٢﴾
دست خود را به گریبانت ببر تا سپید بی گزند بیرون بیاید و برای رهایی از این هراس بازویت را به خویشتن بچسبان این دو نشانه دو برهان از جانب پروردگار تو است که باید به سوی فرعون و سران کشور او ببری زیرا آنان همواره قومی نافرمانند (۳۲)
قال ر ب إنی قتلت منهم نفسا فأخاف أن یقتلون ﴿٣٣﴾
گفت: پروردگارا، من کسی از ایشان را کشته ام می ترسم مرا بکشند (۳۳)
و أخی هار ون هو أفصح منی لسانا فأر سله معی ر دءا یصدقنی ۖ إنی أخاف أن یکذبون ﴿٣٤﴾
و برادرم هارون از من زبان آورتر است پس او را با من به دستیاری گسیل دار تا مرا تصدیق کند زیرا می ترسم مرا تکذیب کنند (۳۴)
قال سنشد عضدک بأخیک و نجعل لکما سلطانا فلا یصلون إلیکما ۚ بآیاتنا أنتما و من اتبعکما الغالبون ﴿٣٥﴾
فرمود: به زودی بازویت را به وسیله برادرت نیرومند خواهیم کرد و برای شما هر دو، تسلطی قرار خواهیم داد که با وجود آیات ما به شما دست نخواهند یافت شما و هر که شما را پیروی کند چیره خواهید بود (۳۵)
فلما جاءهم موسیٰ بآیاتنا بینات قالوا ما هٰذا إلا سحر مفتر ی و ما سمعنا بهٰذا فی آبائنا الأولین ﴿٣٦﴾
پس چون موسی آیات روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: این جز سحری ساختگی نیست و از پدران پیشین خود چنین چیزی نشنیده ایم (۳۶)
و قال موسیٰ ر بی أعلم بمن جاء بالهدیٰ من عنده و من تکون له عاقبة الدار ۖ إنه لا یفلح الظالمون ﴿٣٧﴾
و موسی گفت: پروردگارم به حال کسی که از جانب او رهنمودی آورده و نیز کسی که فرجام نیکوی آن سرا برای اوست داناتر است در حقیقت ظالمان رستگار نمی شوند (۳۷)
و قال فر عون یا أیها الملأ ما علمت لکم من إلٰه غیر ی فأوقد لی یا هامان علی الطین فاجعل لی صر حا لعلی أطلع إلیٰ إلٰه موسیٰ و إنی لأظنه من الکاذبین ﴿٣٨﴾
و فرعون گفت: ای بزرگان قوم من جز خویشتن برای شما خدایی نمی شناسم پس ای هامان؛ برایم بر گل آتش بیفروز و برجی بلند برای من بساز شاید به حال خدای موسی اطلاع یابم و من جدا او را از دروغگویان می پندارم (۳۸)
و استکبر هو و جنوده فی الأر ض بغیر الحق و ظنوا أنهم إلینا لا یر جعون ﴿٣٩﴾
و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناحق سرکشی کردند و پنداشتند که به سوی ما بازگردانیده نمی شوند (۳۹)
فأخذناه و جنوده فنبذناهم فی الیم ۖ فانظر کیف کان عاقبة الظالمین ﴿٤٠﴾
تا او و سپاهیانش را فرو گرفتیم و آنان را در دریا افکندیم بنگر که فرجام کار ستمکاران چگونه بود (۴۰)
و جعلناهم أئمة یدعون إلی النار ۖ و یوم القیامة لا ینصر ون ﴿٤١﴾
و آنان را پیشوایانی که به سوی آتش می خوانند گردانیدیم و روز رستاخیز یاری نخواهند شد (۴۱)
و أتبعناهم فی هٰذه الدنیا لعنة ۖ و یوم القیامة هم من المقبوحین ﴿٤٢﴾
و در این دنیا لعنتی بدرقه نام آنان کردیم و روز قیامت نیز ایشان از جمله زشت رویانند (۴۲)
و لقد آتینا موسی الکتاب من بعد ما أهلکنا القر ون الأولیٰ بصائر للناس و هدی و ر حمة لعلهم یتذکر ون ﴿٤٣﴾
و به راستی پس از آنکه نسل های نخستین را هلاک کردیم به موسی کتاب دادیم که دربردارنده روشنگری ها و رهنمود و رحمتی برای مردم بود امید که آنان پند گیرند (۴۳)
و ما کنت بجانب الغر بی إذ قضینا إلیٰ موسی الأمر و ما کنت من الشاهدین ﴿٤٤﴾
و چون امر پیامبری را به موسی واگذاشتیم تو در جانب غربی طور نبودی و از گواهان نیز نبودی (۴۴)
ولٰکنا أنشأنا قر ونا فتطاول علیهم العمر ۚ و ما کنت ثاویا فی أهل مدین تتلو علیهم آیاتنا ولٰکنا کنا مر سلین ﴿٤٥﴾
لیکن ما نسل هایی پدید آوردیم و عمرشان طولانی شد و تو در میان ساکنان شهر مدین مقیم نبودی تا آیات ما را بر ایشان بخوانی لیکن ما بودیم که فرستنده پیامبران بودیم (۴۵)
و ما کنت بجانب الطور إذ نادینا ولٰکن ر حمة من ر بک لتنذر قوما ما أتاهم من نذیر من قبلک لعلهم یتذکر ون ﴿٤٦﴾
و آندم که موسی را ندا دردادیم تو در جانب طور نبودی، ولی این اطلاع تو رحمتی است از پروردگار تو تا قومی را که هیچ هشداردهنده ای پیش از تو برایشان نیامده است بیم دهی باشد که آنان پندپذیرند (۴۶)
و لولا أن تصیبهم مصیبة بما قدمت أیدیهم فیقولوا ر بنا لولا أر سلت إلینا ر سولا فنتبع آیاتک و نکون من المؤمنین ﴿٤٧﴾
و اگر نبود که وقتی به سزای پیش فرست دستهایشان مصیبتی به ایشان برسد بگویند: پروردگارا، چرا فرستاده ای به سوی ما نفرستادی تا از احکام تو پیروی کنیم و از مومنان باشیم قطعا در کیفر آنان شتاب می کردیم (۴۷)
فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا لولا أوتی مثل ما أوتی موسیٰ ۚ أولم یکفر وا بما أوتی موسیٰ من قبل ۖ قالوا سحر ان تظاهر ا و قالوا إنا بکل کافر ون ﴿٤٨﴾
پس چون حق از جانب ما برایشان آمد، گفتند: چرا نظیر آنچه به موسی داده شد به او داده نشده است؟ آیا به آنچه قبلا به موسی داده شد کفر نورزیدند؟ گفتند: دو ساحر با هم ساخته اند و گفتند: ما همه را منکریم (۴۸)
قل فأتوا بکتاب من عند الله هو أهدیٰ منهما أتبعه إن کنتم صادقین ﴿٤٩﴾
بگو: پس اگر راست می گویید کتابی از جانب خدا بیاورید که از این دو هدایت کننده تر باشد تا پیرویش کنم (۴۹)
فإن لم یستجیبوا لک فاعلم أنما یتبعون أهواءهم ۚ و من أضل ممن اتبع هواه بغیر هدی من الله ۚ إن الله لا یهدی القوم الظالمین ﴿٥٠﴾
پس اگر تو را اجابت نکردند بدان که فقط هوس های خود را پیروی می کنند و کیست گمراه تر از آنکه بی راهنمایی خدا از هوسش پیروی کند؟ بی تردید خدا مردم ستمگر را راهنمایی نمی کند (۵۰)
و لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکر ون ﴿٥١﴾
و به راستی این گفتار را برای آنان پی در پی و به هم پیوسته نازل ساختیم امید که آنان پند پذیرند (۵۱)
الذین آتیناهم الکتاب من قبله هم به یؤمنون ﴿٥٢﴾
کسانی که قبل از آن کتاب آسمانی به ایشان داده ایم آنان به قرآن می گروند (۵۲)
و إذا یتلیٰ علیهم قالوا آمنا به إنه الحق من ر بنا إنا کنا من قبله مسلمین ﴿٥٣﴾
و چون بر ایشان فرو خوانده می شود می گویند: بدان ایمان آوردیم که آن درست است و از طرف پروردگار ماست؛ ما پیش از آن هم از تسلیم شوندگان بودیم (۵۳)
أولٰئک یؤتون أجر هم مر تین بما صبر وا و یدر ءون بالحسنة السیئة و مما ر زقناهم ینفقون ﴿٥٤﴾
آنانند که به پاس آنکه صبر کردند و برای آنکه بدی را با نیکی دفع می نمایند و از آنچه روزی شان داده ایم انفاق می کنند دو بار پاداش خواهند یافت (۵۴)
و إذا سمعوا اللغو أعر ضوا عنه و قالوا لنا أعمالنا ولکم أعمالکم سلام علیکم لا نبتغی الجاهلین ﴿٥٥﴾
و چون لغوی بشنوند از آن روی برمی تابند و می گویند: کردار های ما از آن ما و کردار های شما از آن شماست سلام بر شما جویای مصاحبت نادانان نیستیم (۵۵)
إنک لا تهدی من أحببت ولٰکن الله یهدی من یشاء ۚ وهو أعلم بالمهتدین ﴿٥٦﴾
در حقیقت تو هر که را دوست داری نمی توانی راهنمایی کنی لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی می کند و او به راه یافتگان داناتر است (۵۶)
و قالوا إن نتبع الهدیٰ معک نتخطف من أر ضنا ۚ أولم نمکن لهم حر ما آمنا یجبیٰ إلیه ثمر ات کل شیء ر زقا من لدنا ولٰکن أکثر هم لا یعلمون ﴿٥٧﴾
و گفتند: اگر با تو از نور هدایت پیروی کنیم از سرزمین خود ربوده خواهیم شد آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست به سوی آن سرازیر می شود؟ ولی بیشترشان نمی دانند (۵۷)
و کم أهلکنا من قر یة بطر ت معیشتها ۖ فتلک مساکنهم لم تسکن من بعدهم إلا قلیلا ۖ و کنا نحن الوار ثین ﴿٥٨﴾
و چه بسیار شهر ها که هلاکش کردیم زیرا زندگی خوش آن ها را سرمست کرده بود این است سراهایشان که پس از آنان جز برای عده کمی مورد سکونت قرار نگرفته و ماییم که وارث آنان بودیم (۵۸)
و ما کان ر بک مهلک القر یٰ حتیٰ یبعث فی أمها ر سولا یتلو علیهم آیاتنا ۚ و ما کنا مهلکی القر یٰ إلا و أهلها ظالمون ﴿٥٩﴾
و پروردگار تو هرگز ویرانگر شهر ها نبوده است تا پیشتر در مرکز آن ها پیامبری برانگیزد که آیات ما را بر ایشان بخواند و ما شهر ها را تا مردمشان ستمگر نباشند ویران کننده نبوده ایم (۵۹)
و ما أوتیتم من شیء فمتاع الحیاة الدنیا و زینتها ۚ و ما عند الله خیر و أبقیٰ ۚ أفلا تعقلون ﴿٦٠﴾
و هر آنچه به شما داده شده است کالای زندگی دنیا و زیور آن است و لی آنچه پیش خداست بهتر و پایدارتر است؛ مگر نمی اندیشید؟ (۶۰)
أفمن وعدناه وعدا حسنا فهو لاقیه کمن متعناه متاع الحیاة الدنیا ثم هو یوم القیامة من المحضر ین ﴿٦١﴾
آیا کسی که وعده نیکو به او داده ایم و او به آن خواهد رسید مانند کسی است که از کالای زندگی دنیا بهره مندش گردانیده ایم ولی او روز قیامت از جمله احضارشدگان در آتش است؟ (۶۱)
و یوم ینادیهم فیقول أین شر کائی الذین کنتم تزعمون ﴿٦٢﴾
و به یاد آور روزی را که آنان را ندا می دهد و می فرماید: آن شریکان من که می پنداشتید کجایند؟ (۶۲)
قال الذین حق علیهم القول ر بنا هٰؤلاء الذین أغوینا أغویناهم کما غوینا ۖ تبر أنا إلیک ۖ ما کانوا إیانا یعبدون ﴿٦٣﴾
آنان که حکم عذاب بر ایشان واجب آمده می گویند: پروردگارا، اینانند کسانی که گمراه کردیم گمراهشان کردیم همچنانکه خود گمراه شدیم از آنان به سوی تو بیزاری می جوییم ما را نمی پرستیدند بلکه پندار خود را دنبال می کردند (۶۳)
و قیل ادعوا شر کاءکم فدعوهم فلم یستجیبوا لهم ور أوا العذاب ۚ لو أنهم کانوا یهتدون ﴿٦٤﴾
و به آنان گفته می شود: شریکان خود را فرا خوانید پس آنها را می خوانند ولی پاسخشان نمی دهند و عذاب را می بینند و آرزو می کنند که ای کاش هدایت یافته بودند (۶۴)
و یوم ینادیهم فیقول ماذا أجبتم المر سلین ﴿٦٥﴾
و روزی را که خدا آنان را ندا درمی دهد و می فرماید: فرستادگان ما را چه پاسخ دادید؟ (۶۵)
فعمیت علیهم الأنباء یومئذ فهم لا یتساءلون ﴿٦٦﴾
پس در آن روز اخبار بر ایشان پوشیده گردد و از یکدیگر نمی توانند بپرسند (۶۶)
فأما من تاب و آمن و عمل صالحا فعسیٰ أن یکون من المفلحین ﴿٦٧﴾
و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد امید که از رستگاران باشد (۶۷)
و ر بک یخلق ما یشاء و یختار ۗ ما کان لهم الخیر ة ۚ سبحان الله و تعالیٰ عما یشر کون ﴿٦٨﴾
و پروردگار تو هر چه را بخواهد می آفریند و برمی گزیند و آنان اختیاری ندارند منزه است خدا و از آنچه با او شریک می گردانند برتر است (۶۸)
و ر بک یعلم ما تکن صدور هم و ما یعلنون ﴿٦٩﴾
و آنچه را سینه هایشان پوشیده یا آشکار می دارد پروردگارت می داند (۶۹)
و هو الله لا إلٰه إلا هو ۖ له الحمد فی الأولیٰ و الآخر ة ۖ و له الحکم و إلیه تر جعون ﴿٧٠﴾
و اوست خدایی که جز او معبودی نیست در این سرای نخستین و در آخرت ستایش از آن اوست و فرمان او راست و به سوی او بازگردانیده می شوید (۷۰)
قل أر أیتم إن جعل الله علیکم اللیل سر مدا إلیٰ یوم القیامة من إلٰه غیر الله یأتیکم بضیاء ۖ أفلا تسمعون ﴿٧١﴾
بگو: هان چه می پندارید اگر خدا تا روز رستاخیز شب را بر شما جاوید بدارد؛ جز خداوند کدامین معبود برای شما روشنی می آورد؟ آیا نمی شنوید؟ (۷۱)
قل أر أیتم إن جعل الله علیکم النهار سر مدا إلیٰ یوم القیامة من إلٰه غیر الله یأتیکم بلیل تسکنون فیه ۖ أفلا تبصر ون ﴿٧٢﴾
بگو: هان چه می پندارید اگر خدا تا روز قیامت روز را بر شما جاوید بدارد؛ جز خداوند کدامین معبود برای شما شبی می آورد که در آن آرام گیرید آیا نمی بینید؟ (۷۲)
و من ر حمته جعل لکم اللیل والنهار لتسکنوا فیه ولتبتغوا من فضله ولعلکم تشکر ون ﴿٧٣﴾
و از رحمتش برایتان شب و روز را قرار داد تا در این یک بیارامید و در آن یک از فزون بخشی او روزی خود بجویید باشد که سپاس بدارید (۷۳)
و یوم ینادیهم فیقول أین شر کائی الذین کنتم تزعمون ﴿٧٤﴾
و یاد کن روزی را که ندایشان می کند و می فرماید: آن شریکان که می پنداشتید کجایند؟ (۷۴)
و نزعنا من کل أمة شهیدا فقلنا هاتوا بر هانکم فعلموا أن الحق لله و ضل عنهم ما کانوا یفتر ون ﴿٧٥﴾
و از میان هر امتی گواهی بیرون می کشیم و می گوییم: برهان خود را بیاورید پس بدانند که حق از آن خداست و آنچه برمی بافتند از دستشان می رود (۷۵)
إن قار ون کان من قوم موسیٰ فبغیٰ علیهم ۖ و آتیناه من الکنوز ما إن مفاتحه لتنوء بالعصبة أولی القوة إذ قال له قومه لا تفر ح ۖ إن الله لا یحب الفر حین ﴿٧٦﴾
قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینه ها آن قدر به او داده بودیم که کلید های آن ها بر گروه نیرومندی سنگین می آمد آنگاه که قوم وی بدو گفتند: شادی مکن که خدا شادی کنندگان را دوست نمی دارد (۷۶)
و ابتغ فیما آتاک الله الدار الآخر ة ۖ و لا تنس نصیبک من الدنیا ۖ و أحسن کما أحسن الله إلیک ۖ و لا تبغ الفساد فی الأر ض ۖ إن الله لا یحب المفسدین ﴿٧٧﴾
و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنانکه خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فسادگران را دوست نمی دارد (۷۷)
قال إنما أوتیته علیٰ علم عندی ۚ أولم یعلم أن الله قد أهلک من قبله من القر ون من هو أشد منه قوة و أکثر جمعا ۚ و لا یسأل عن ذنوبهم المجر مون ﴿٧٨﴾
قارون گفت: من این ها را در نتیجه دانش خود یافته ام آیا وی ندانست که خدا نسل هایی را پیش از او نابود کرد که از او نیرومندتر و مال اندوزتر بودند؟ ولی این گونه مجرمان را نیازی به پرسیده شدن از گناهانشان نیست (۷۸)
فخر ج علیٰ قومه فی زینته ۖ قال الذین یر یدون الحیاة الدنیا یا لیت لنا مثل ما أوتی قار ون إنه لذو حظ عظیم ﴿٧٩﴾
پس قارون با کوکبه خود بر قومش نمایان شد؛ کسانی که خواستار زندگی دنیا بودند گفتند: ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما هم داده می شد واقعا او بهره بزرگی از ثروت دارد (۷۹)
و قال الذین أوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن آمن و عمل صالحا و لا یلقاها إلا الصابر ون ﴿٨٠﴾
و کسانی که دانش واقعی یافته بودند گفتند: وای بر شما! برای کسی که گرویده و کار شایسته کرده پاداش خدا بهتر است و جز شکیبایان آن را نیابند (۸۰)
فخسفنا به وبدار ه الأر ض فما کان له من فئة ینصر ونه من دون الله وما کان من المنتصر ین ﴿٨١﴾
آنگاه قارون را با خانه اش در زمین فرو بردیم و گروهی نداشت که در برابر عذاب خدا او را یاری کنند و خود نیز نتوانست از خود دفاع کند (۸۱)
و أصبح الذین تمنوا مکانه بالأمس یقولون ویکأن الله یبسط الر زق لمن یشاء من عباده ویقدر ۖ لولا أن من الله علینا لخسف بنا ۖ ویکأنه لا یفلح الکافر ون ﴿٨٢﴾
و همان کسانی که دیروز آرزو داشتند به جای او باشند صبح می گفتند: وای مثل اینکه خدا روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ می گرداند و اگر خدا بر ما منت ننهاده بود ما را هم به زمین فرو برده بود؛ وای گویی که کافران رستگار نمی گردند (۸۲)
تلک الدار الآخر ة نجعلها للذین لا یر یدون علوا فی الأر ض و لا فسادا ۚ و العاقبة للمتقین ﴿٨٣﴾
آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که در زمین خواستار برتری و فساد نیستند و فرجام خوش از آن پرهیزگاران است (۸۳)
من جاء بالحسنة فله خیر منها ۖ و من جاء بالسیئة فلا یجزی الذین عملوا السیئات إلا ما کانوا یعملون ﴿٨٤﴾
هر کس نیکی به میان آورد برای او پاداشی بهتر از آن خواهد بود و هر کس بدی به میان آورد کسانی که کارهای بد کرده اند جز سزای آنچه کرده اند نخواهند یافت (۸۴)
إن الذی فر ض علیک القر آن لر ادک إلیٰ معاد ۚ قل ر بی أعلم من جاء بالهدیٰ و من هو فی ضلال مبین ﴿٨٥﴾
در حقیقت همان کسی که این قرآن را بر تو فرض کرد یقینا تو را به سوی وعده گاه بازمی گرداند بگو: پروردگارم بهتر می داند چه کس هدایت آورده و چه کس در گمراهی آشکاری است؟ (۸۵)
و ما کنت تر جو أن یلقیٰ إلیک الکتاب إلا ر حمة من ر بک ۖ فلا تکونن ظهیر ا للکافر ین ﴿٨٦﴾
و تو امیدوار نبودی که بر تو کتاب القا شود بلکه این رحمتی از پروردگار تو بود پس تو هرگز پشتیبان کافران مباش (۸۶)
و لا یصدنک عن آیات الله بعد إذ أنزلت إلیک ۖ وادع إلیٰ ر بک ۖ و لا تکونن من المشر کین ﴿٨٧﴾
و البته نباید تو را از آیات خدا بعد از آنکه بر تو نازل شده است باز دارند و به سوی پروردگارت دعوت کن و زنهار از مشرکان مباش (۸۷)
و لا تدع مع الله إلٰها آخر ۘ لا إلٰه إلا هو ۚ کل شیء هالک إلا وجهه ۚ له الحکم و إلیه تر جعون ﴿٨٨﴾
و با خدا معبودی دیگر مخوان خدایی جز او نیست جز ذات او همه چیز نابودشونده است فرمان از آن اوست و به سوی او بازگردانیده می شوید (۸۸)
انتهای پیام/
سوره قصص ۸۸ آیه، ۱۴۴۳ کلمه و ۵۹۳۳ حرف دارد. این سوره از نظر حجمی جزو سوره های متوسط قرآن است و نزدیک به نیم جزء قرآن را شامل می شود.
سوره قصص چهاردهمین سوره ای است که با حروف مقطعه آغاز شده و به این دلیل که با «طسم» (خوانده می شود: طا سین میم) شروع می شود، جزو سوره های طواسین است.
آیه ۵ سوره قصص درباره پیروزی و به ارث بردن زمین توسط مستضعفان، از آیات مشهور این سوره است و در مباحث مهدویت مورد استناد واقع شده است.
امام صادق (ع) درباره فضیلت سوره قصص می فرماید: کسی که سه سوره نمل، شعرا و قصص را در شب جمعه بخواند، از دوستان خدا و در جوار رحمت او و تحت حمایتش خواهد بود و هیچ گاه دچار سختی نخواهد شد و در آخرت به اندازه رضایت و حتی بیشتر از آن، از بهشت به او خواهند داد.
پیامبر (ص) در مجمع البیان درباره فضیلت این سوره فرمودند: هر کس سوره قصص را بخواند، به تعداد کسانی که حضرت موسی (ع) را تصدیق و کسانی که تکذیبش کردند، به او ده پاداش داده می شود.
فایل صوتی تلاوت سوره قصص با صدای مصطفی اسماعیل
متن سوره قصص همراه با ترجمه
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدای بخشاینده مهربان
طسم ﴿١﴾
طا، سین، میم (۱)
تلک آیات الکتاب المبین ﴿٢﴾
این است آیات کتاب روشنگر (۲)
نتلو علیک من نبإ موسیٰ و فر عون بالحق لقوم یؤمنون ﴿٣﴾
بخشی از گزارش حال موسی و فرعون را برای آگاهی مردمی که ایمان می آورند به درستی بر تو می خوانیم (۳)
إن فر عون علا فی الأر ض و جعل أهلها شیعا یستضعف طائفة منهم یذبح أبناءهم و یستحیی نساءهم ۚ إنه کان من المفسدین ﴿٤﴾
فرعون در سرزمین مصر سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت؛ طبقه ای از آنان را زبون می داشت: پسرانشان را سر می برید و زنانشان را برای بهره کشی زنده بر جای می گذاشت که وی از فسادکاران بود (۴)
و نر ید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأر ض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوار ثین ﴿٥﴾
و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان مردم گردانیم و ایشان را وارث زمین کنیم (۵)
و نمکن لهم فی الأر ض و نر ی فر عون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذر ون ﴿٦﴾
و در زمین قدرتشان دهیم و از طرفی به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از جانب آنان بیمناک بودند، بنمایانیم (۶)
و أوحینا إلیٰ أم موسیٰ أن أر ضعیه ۖ فإذا خفت علیه فألقیه فی الیم و لا تخافی و لا تحزنی ۖ إنا ر ادوه إلیک و جاعلوه من المر سلین ﴿٧﴾
و به مادر موسی وحی کردیم که: او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدی او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمی گردانیم و از زمره پیمبرانش قرار می دهیم (۷)
فالتقطه آل فر عون لیکون لهم عدوا و حزنا ۗ إن فر عون و هامان و جنودهما کانوا خاطئین ﴿٨﴾
پس خاندان فرعون، او را از آب برگرفتند تا سرانجام دشمن جان آنان و مایه اندوهشان باشد آری، فرعون و هامان و لشکریان آن ها خطاکار بودند (۸)
و قالت امر أت فر عون قر ت عین لی و لک ۖ لا تقتلوه عسیٰ أن ینفعنا أو نتخذه ولدا و هم لا یشعر ون ﴿٩﴾
و همسر فرعون گفت: این کودک نور چشم من و تو خواهد بود او را مکشید شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم ولی آن ها خبر نداشتند (۹)
و أصبح فؤاد أم موسیٰ فار غا ۖ إن کادت لتبدی به لولا أن ر بطنا علیٰ قلبها لتکون من المؤمنین ﴿١٠﴾
و دل مادر موسی از هر چیز جز از فکر فرزند تهی گشت اگر قلبش را استوار نساخته بودیم تا از ایمان آورندگان باشد چیزی نمانده بود که آن راز را افشا کند (۱۰)
و قالت لأخته قصیه ۖ فبصر ت به عن جنب و هم لا یشعر ون ﴿١١﴾
و به خواهر موسیگفت: از پی او برو پس او را از دور دید در حالی که آنان متوجه نبودند (۱۱)
و حر منا علیه المر اضع من قبل فقالت هل أدلکم علیٰ أهل بیت یکفلونه لکم و هم له ناصحون ﴿١٢﴾
و از پیش، شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بودیم پس خواهرش آمد و گفت: آیا شما را بر خانواده ای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کنند و خیرخواه او باشند؟ (۱۲)
فر ددناه إلیٰ أمه کی تقر عینها و لا تحزن و لتعلم أن وعد الله حق ولٰکن أکثر هم لا یعلمون ﴿١٣﴾
پس او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش بدو روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خدا درست است ولی بیشترشان نمی دانند (۱۳)
و لما بلغ أشده و استویٰ آتیناه حکما و علما ۚ و کذٰلک نجزی المحسنین ﴿١٤﴾
و چون به رشد و کمال خویش رسید به او حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم (۱۴)
و دخل المدینة علیٰ حین غفلة من أهلها فوجد فیها ر جلین یقتتلان هٰذا من شیعته وهٰذا من عدوه ۖ فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه فوکزه موسیٰ فقضیٰ علیه ۖ قال هٰذا من عمل الشیطان ۖ إنه عدو مضل مبین ﴿١٥﴾
و داخل شهر شد بی آنکه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافت: یکی از پیروان او و دیگری از دشمنانش بود آن کس که از پیروانش بود بر ضد کسی که دشمن وی بود از او یاری خواست پس موسی مشتی بدو زد و او را کشت. گفت: این کار شیطان است چرا که او دشمنی گمراه کننده و آشکار است (۱۵)
قال ر ب إنی ظلمت نفسی فاغفر لی فغفر له ۚ إنه هو الغفور الر حیم ﴿١٦﴾
گفت: پروردگارا، من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وی آمرزنده مهربان است (۱۶)
قال ر ب بما أنعمت علی فلن أکون ظهیر ا للمجر مین ﴿١٧﴾
موسی گفت: پروردگارا به پاس نعمتی که بر من ارزانی داشتی هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود (۱۷)
فأصبح فی المدینة خائفا یتر قب فإذا الذی استنصر ه بالأمس یستصر خه ۚ قال له موسیٰ إنک لغوی مبین ﴿١٨﴾
صبحگاهان در شهر، بیمناک و در انتظار حادثه ای بود ناگاه همان کسی که دیروز از وی یاری خواسته بود باز با فریاد از او یاری خواست. موسی به او گفت: به راستی که تو آشکارا گمراهی (۱۸)
فلما أن أر اد أن یبطش بالذی هو عدو لهما قال یا موسیٰ أتر ید أن تقتلنی کما قتلت نفسا بالأمس ۖ إن تر ید إلا أن تکون جبار ا فی الأر ض و ما تر ید أن تکون من المصلحین ﴿١٩﴾
و چون خواست به سوی آنکه دشمن هر دوشان بود حمله آورد، گفت: ای موسی، آیا می خواهی مرا بکشی چنانکه دیروز شخصی را کشتی؟ تو می خواهی در این سرزمین فقط زورگو باشی و نمی خواهی از اصلاحگران باشی (۱۹)
وجاء ر جل من أقصی المدینة یسعیٰ قال یا موسیٰ إن الملأ یأتمر ون بک لیقتلوک فاخر ج إنی لک من الناصحین ﴿٢٠﴾
و از دورافتاده ترین نقطه شهر مردی دوان دوان آمد و گفت: ای موسی، سران قوم درباره تو مشورت می کنند تا تو را بکشند پس از شهرخارج شو من جدا از خیرخواهان توام (۲۰)
فخر ج منها خائفا یتر قب ۖ قال ر ب نجنی من القوم الظالمین ﴿٢١﴾
موسی ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت در حالی که می گفت: پروردگارا، مرا از گروه ستمکاران نجات بخش (۲۱)
و لما توجه تلقاء مدین قال عسیٰ ر بی أن یهدینی سواء السبیل ﴿٢٢﴾
و چون به سوی شهر مدین رو نهاد با خود گفت: امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند (۲۲)
و لما ور د ماء مدین وجد علیه أمة من الناس یسقون و وجد من دونهم امر أتین تذودان ۖ قال ما خطبکما ۖ قالتا لا نسقی حتیٰ یصدر الر عاء ۖ و أبونا شیخ کبیر ﴿٢٣﴾
و چون به آب مدین رسید گروهی از مردم را بر آن یافت که دام های خود را آب می دادند و پشت سرشان دو زن را یافت که گوسفندان خود را دور می کردند موسیگفت: منظورتان از این کار چیست؟ گفتند: ما به گوسفندان خود آب نمی دهیم تا شبانان همگی گوسفندانشان را برگردانند و پدر ما پیری سالخورده است (۲۳)
فسقیٰ لهما ثم تولیٰ إلی الظل فقال ر ب إنی لما أنزلت إلی من خیر فقیر ﴿٢٤﴾
پس برای آن دو گوسفندان را آب داد آنگاه به سوی سایه برگشت و گفت: پروردگارا، من به هر خیری که سویم بفرستی سخت نیازمندم (۲۴)
فجاءته إحداهما تمشی علی استحیاء قالت إن أبی یدعوک لیجزیک أجر ما سقیت لنا ۚ فلما جاءه و قص علیه القصص قال لا تخف ۖ نجوت من القوم الظالمین ﴿٢٥﴾
پس یکی از آن دو زن در حالی که به آزرم گام برمی داشت نزد وی آمد و گفت: پدرم تو را می طلبد تا تو را به پاداش آب دادن گوسفندان برای ما مزد دهد و چون موسی نزد او آمد و سرگذشت خود را بر او حکایت کرد وی گفت: مترس که از گروه ستمگران نجات یافتی (۲۵)
قالت إحداهما یا أبت استأجر ه ۖ إن خیر من استأجر ت القوی الأمین ﴿٢٦﴾
یکی از آن دو دختر گفت: ای پدر، او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی: هم نیرومند و هم در خور اعتماد است (۲۶)
قال إنی أر ید أن أنکحک إحدی ابنتی هاتین علیٰ أن تأجر نی ثمانی حجج ۖ فإن أتممت عشر ا فمن عندک ۖ و ما أر ید أن أشق علیک ۚ ستجدنی إن شاء الله من الصالحین ﴿٢٧﴾
شعیب گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر خود را که مشاهده می کنی به نکاح تو در آورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی و اگر ده سال را تمام گردانی اختیار با تو است و نمی خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاء الله از درستکاران خواهی یافت (۲۷)
قال ذٰلک بینی وبینک ۖ أیما الأجلین قضیت فلا عدوان علی ۖ و الله علیٰ ما نقول وکیل ﴿٢٨﴾
موسی گفت: این قرار داد میان من و تو باشد که هر یک از دو مدت را به انجام رسانیدم بر من تعدی روا نباشد و خدا بر آنچه می گوییم وکیل است (۲۸)
فلما قضیٰ موسی الأجل وسار بأهله آنس من جانب الطور نار ا قال لأهله امکثوا إنی آنست نار ا لعلی آتیکم منها بخبر أو جذوة من النار لعلکم تصطلون ﴿٢٩﴾
و چون موسی آن مدت را به پایان رسانید و همسرش را همراه برد آتشی را از دور در کنار طور مشاهده کرد به خانواده خود گفت: اینجا بمانید که من آتشی از دور دیدم شاید خبری از آن یا شعله ای آتش برایتان بیاورم باشد که خود را گرم کنید (۲۹)
فلما أتاها نودی من شاطئ الواد الأیمن فی البقعة المبار کة من الشجر ة أن یا موسیٰ إنی أنا الله ر ب العالمین ﴿٣٠﴾
پس چون به آن آتش رسید از جانب راست وادی در آن جایگاه مبارک از آن درخت ندا آمد که: ای موسی، منم من خداوند، پروردگار جهانیان (۳۰)
و أن ألق عصاک ۖ فلما ر آها تهتز کأنها جان ولیٰ مدبر ا و لم یعقب ۚ یا موسیٰ أقبل و لا تخف ۖ إنک من الآمنین ﴿٣١﴾
و فرمود: عصای خود را بیفکن پس چون دید آن مثل ماری می جنبد پشت کرد و برنگشت ای موسی، پیش ای و مترس که تو در امانی (۳۱)
اسلک یدک فی جیبک تخر ج بیضاء من غیر سوء واضمم إلیک جناحک من الر هب ۖ فذانک بر هانان من ر بک إلیٰ فر عون و ملئه ۚ إنهم کانوا قوما فاسقین ﴿٣٢﴾
دست خود را به گریبانت ببر تا سپید بی گزند بیرون بیاید و برای رهایی از این هراس بازویت را به خویشتن بچسبان این دو نشانه دو برهان از جانب پروردگار تو است که باید به سوی فرعون و سران کشور او ببری زیرا آنان همواره قومی نافرمانند (۳۲)
قال ر ب إنی قتلت منهم نفسا فأخاف أن یقتلون ﴿٣٣﴾
گفت: پروردگارا، من کسی از ایشان را کشته ام می ترسم مرا بکشند (۳۳)
و أخی هار ون هو أفصح منی لسانا فأر سله معی ر دءا یصدقنی ۖ إنی أخاف أن یکذبون ﴿٣٤﴾
و برادرم هارون از من زبان آورتر است پس او را با من به دستیاری گسیل دار تا مرا تصدیق کند زیرا می ترسم مرا تکذیب کنند (۳۴)
قال سنشد عضدک بأخیک و نجعل لکما سلطانا فلا یصلون إلیکما ۚ بآیاتنا أنتما و من اتبعکما الغالبون ﴿٣٥﴾
فرمود: به زودی بازویت را به وسیله برادرت نیرومند خواهیم کرد و برای شما هر دو، تسلطی قرار خواهیم داد که با وجود آیات ما به شما دست نخواهند یافت شما و هر که شما را پیروی کند چیره خواهید بود (۳۵)
فلما جاءهم موسیٰ بآیاتنا بینات قالوا ما هٰذا إلا سحر مفتر ی و ما سمعنا بهٰذا فی آبائنا الأولین ﴿٣٦﴾
پس چون موسی آیات روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: این جز سحری ساختگی نیست و از پدران پیشین خود چنین چیزی نشنیده ایم (۳۶)
و قال موسیٰ ر بی أعلم بمن جاء بالهدیٰ من عنده و من تکون له عاقبة الدار ۖ إنه لا یفلح الظالمون ﴿٣٧﴾
و موسی گفت: پروردگارم به حال کسی که از جانب او رهنمودی آورده و نیز کسی که فرجام نیکوی آن سرا برای اوست داناتر است در حقیقت ظالمان رستگار نمی شوند (۳۷)
و قال فر عون یا أیها الملأ ما علمت لکم من إلٰه غیر ی فأوقد لی یا هامان علی الطین فاجعل لی صر حا لعلی أطلع إلیٰ إلٰه موسیٰ و إنی لأظنه من الکاذبین ﴿٣٨﴾
و فرعون گفت: ای بزرگان قوم من جز خویشتن برای شما خدایی نمی شناسم پس ای هامان؛ برایم بر گل آتش بیفروز و برجی بلند برای من بساز شاید به حال خدای موسی اطلاع یابم و من جدا او را از دروغگویان می پندارم (۳۸)
و استکبر هو و جنوده فی الأر ض بغیر الحق و ظنوا أنهم إلینا لا یر جعون ﴿٣٩﴾
و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناحق سرکشی کردند و پنداشتند که به سوی ما بازگردانیده نمی شوند (۳۹)
فأخذناه و جنوده فنبذناهم فی الیم ۖ فانظر کیف کان عاقبة الظالمین ﴿٤٠﴾
تا او و سپاهیانش را فرو گرفتیم و آنان را در دریا افکندیم بنگر که فرجام کار ستمکاران چگونه بود (۴۰)
و جعلناهم أئمة یدعون إلی النار ۖ و یوم القیامة لا ینصر ون ﴿٤١﴾
و آنان را پیشوایانی که به سوی آتش می خوانند گردانیدیم و روز رستاخیز یاری نخواهند شد (۴۱)
و أتبعناهم فی هٰذه الدنیا لعنة ۖ و یوم القیامة هم من المقبوحین ﴿٤٢﴾
و در این دنیا لعنتی بدرقه نام آنان کردیم و روز قیامت نیز ایشان از جمله زشت رویانند (۴۲)
و لقد آتینا موسی الکتاب من بعد ما أهلکنا القر ون الأولیٰ بصائر للناس و هدی و ر حمة لعلهم یتذکر ون ﴿٤٣﴾
و به راستی پس از آنکه نسل های نخستین را هلاک کردیم به موسی کتاب دادیم که دربردارنده روشنگری ها و رهنمود و رحمتی برای مردم بود امید که آنان پند گیرند (۴۳)
و ما کنت بجانب الغر بی إذ قضینا إلیٰ موسی الأمر و ما کنت من الشاهدین ﴿٤٤﴾
و چون امر پیامبری را به موسی واگذاشتیم تو در جانب غربی طور نبودی و از گواهان نیز نبودی (۴۴)
ولٰکنا أنشأنا قر ونا فتطاول علیهم العمر ۚ و ما کنت ثاویا فی أهل مدین تتلو علیهم آیاتنا ولٰکنا کنا مر سلین ﴿٤٥﴾
لیکن ما نسل هایی پدید آوردیم و عمرشان طولانی شد و تو در میان ساکنان شهر مدین مقیم نبودی تا آیات ما را بر ایشان بخوانی لیکن ما بودیم که فرستنده پیامبران بودیم (۴۵)
و ما کنت بجانب الطور إذ نادینا ولٰکن ر حمة من ر بک لتنذر قوما ما أتاهم من نذیر من قبلک لعلهم یتذکر ون ﴿٤٦﴾
و آندم که موسی را ندا دردادیم تو در جانب طور نبودی، ولی این اطلاع تو رحمتی است از پروردگار تو تا قومی را که هیچ هشداردهنده ای پیش از تو برایشان نیامده است بیم دهی باشد که آنان پندپذیرند (۴۶)
و لولا أن تصیبهم مصیبة بما قدمت أیدیهم فیقولوا ر بنا لولا أر سلت إلینا ر سولا فنتبع آیاتک و نکون من المؤمنین ﴿٤٧﴾
و اگر نبود که وقتی به سزای پیش فرست دستهایشان مصیبتی به ایشان برسد بگویند: پروردگارا، چرا فرستاده ای به سوی ما نفرستادی تا از احکام تو پیروی کنیم و از مومنان باشیم قطعا در کیفر آنان شتاب می کردیم (۴۷)
فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا لولا أوتی مثل ما أوتی موسیٰ ۚ أولم یکفر وا بما أوتی موسیٰ من قبل ۖ قالوا سحر ان تظاهر ا و قالوا إنا بکل کافر ون ﴿٤٨﴾
پس چون حق از جانب ما برایشان آمد، گفتند: چرا نظیر آنچه به موسی داده شد به او داده نشده است؟ آیا به آنچه قبلا به موسی داده شد کفر نورزیدند؟ گفتند: دو ساحر با هم ساخته اند و گفتند: ما همه را منکریم (۴۸)
قل فأتوا بکتاب من عند الله هو أهدیٰ منهما أتبعه إن کنتم صادقین ﴿٤٩﴾
بگو: پس اگر راست می گویید کتابی از جانب خدا بیاورید که از این دو هدایت کننده تر باشد تا پیرویش کنم (۴۹)
فإن لم یستجیبوا لک فاعلم أنما یتبعون أهواءهم ۚ و من أضل ممن اتبع هواه بغیر هدی من الله ۚ إن الله لا یهدی القوم الظالمین ﴿٥٠﴾
پس اگر تو را اجابت نکردند بدان که فقط هوس های خود را پیروی می کنند و کیست گمراه تر از آنکه بی راهنمایی خدا از هوسش پیروی کند؟ بی تردید خدا مردم ستمگر را راهنمایی نمی کند (۵۰)
و لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکر ون ﴿٥١﴾
و به راستی این گفتار را برای آنان پی در پی و به هم پیوسته نازل ساختیم امید که آنان پند پذیرند (۵۱)
الذین آتیناهم الکتاب من قبله هم به یؤمنون ﴿٥٢﴾
کسانی که قبل از آن کتاب آسمانی به ایشان داده ایم آنان به قرآن می گروند (۵۲)
و إذا یتلیٰ علیهم قالوا آمنا به إنه الحق من ر بنا إنا کنا من قبله مسلمین ﴿٥٣﴾
و چون بر ایشان فرو خوانده می شود می گویند: بدان ایمان آوردیم که آن درست است و از طرف پروردگار ماست؛ ما پیش از آن هم از تسلیم شوندگان بودیم (۵۳)
أولٰئک یؤتون أجر هم مر تین بما صبر وا و یدر ءون بالحسنة السیئة و مما ر زقناهم ینفقون ﴿٥٤﴾
آنانند که به پاس آنکه صبر کردند و برای آنکه بدی را با نیکی دفع می نمایند و از آنچه روزی شان داده ایم انفاق می کنند دو بار پاداش خواهند یافت (۵۴)
و إذا سمعوا اللغو أعر ضوا عنه و قالوا لنا أعمالنا ولکم أعمالکم سلام علیکم لا نبتغی الجاهلین ﴿٥٥﴾
و چون لغوی بشنوند از آن روی برمی تابند و می گویند: کردار های ما از آن ما و کردار های شما از آن شماست سلام بر شما جویای مصاحبت نادانان نیستیم (۵۵)
إنک لا تهدی من أحببت ولٰکن الله یهدی من یشاء ۚ وهو أعلم بالمهتدین ﴿٥٦﴾
در حقیقت تو هر که را دوست داری نمی توانی راهنمایی کنی لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی می کند و او به راه یافتگان داناتر است (۵۶)
و قالوا إن نتبع الهدیٰ معک نتخطف من أر ضنا ۚ أولم نمکن لهم حر ما آمنا یجبیٰ إلیه ثمر ات کل شیء ر زقا من لدنا ولٰکن أکثر هم لا یعلمون ﴿٥٧﴾
و گفتند: اگر با تو از نور هدایت پیروی کنیم از سرزمین خود ربوده خواهیم شد آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست به سوی آن سرازیر می شود؟ ولی بیشترشان نمی دانند (۵۷)
و کم أهلکنا من قر یة بطر ت معیشتها ۖ فتلک مساکنهم لم تسکن من بعدهم إلا قلیلا ۖ و کنا نحن الوار ثین ﴿٥٨﴾
و چه بسیار شهر ها که هلاکش کردیم زیرا زندگی خوش آن ها را سرمست کرده بود این است سراهایشان که پس از آنان جز برای عده کمی مورد سکونت قرار نگرفته و ماییم که وارث آنان بودیم (۵۸)
و ما کان ر بک مهلک القر یٰ حتیٰ یبعث فی أمها ر سولا یتلو علیهم آیاتنا ۚ و ما کنا مهلکی القر یٰ إلا و أهلها ظالمون ﴿٥٩﴾
و پروردگار تو هرگز ویرانگر شهر ها نبوده است تا پیشتر در مرکز آن ها پیامبری برانگیزد که آیات ما را بر ایشان بخواند و ما شهر ها را تا مردمشان ستمگر نباشند ویران کننده نبوده ایم (۵۹)
و ما أوتیتم من شیء فمتاع الحیاة الدنیا و زینتها ۚ و ما عند الله خیر و أبقیٰ ۚ أفلا تعقلون ﴿٦٠﴾
و هر آنچه به شما داده شده است کالای زندگی دنیا و زیور آن است و لی آنچه پیش خداست بهتر و پایدارتر است؛ مگر نمی اندیشید؟ (۶۰)
أفمن وعدناه وعدا حسنا فهو لاقیه کمن متعناه متاع الحیاة الدنیا ثم هو یوم القیامة من المحضر ین ﴿٦١﴾
آیا کسی که وعده نیکو به او داده ایم و او به آن خواهد رسید مانند کسی است که از کالای زندگی دنیا بهره مندش گردانیده ایم ولی او روز قیامت از جمله احضارشدگان در آتش است؟ (۶۱)
و یوم ینادیهم فیقول أین شر کائی الذین کنتم تزعمون ﴿٦٢﴾
و به یاد آور روزی را که آنان را ندا می دهد و می فرماید: آن شریکان من که می پنداشتید کجایند؟ (۶۲)
قال الذین حق علیهم القول ر بنا هٰؤلاء الذین أغوینا أغویناهم کما غوینا ۖ تبر أنا إلیک ۖ ما کانوا إیانا یعبدون ﴿٦٣﴾
آنان که حکم عذاب بر ایشان واجب آمده می گویند: پروردگارا، اینانند کسانی که گمراه کردیم گمراهشان کردیم همچنانکه خود گمراه شدیم از آنان به سوی تو بیزاری می جوییم ما را نمی پرستیدند بلکه پندار خود را دنبال می کردند (۶۳)
و قیل ادعوا شر کاءکم فدعوهم فلم یستجیبوا لهم ور أوا العذاب ۚ لو أنهم کانوا یهتدون ﴿٦٤﴾
و به آنان گفته می شود: شریکان خود را فرا خوانید پس آنها را می خوانند ولی پاسخشان نمی دهند و عذاب را می بینند و آرزو می کنند که ای کاش هدایت یافته بودند (۶۴)
و یوم ینادیهم فیقول ماذا أجبتم المر سلین ﴿٦٥﴾
و روزی را که خدا آنان را ندا درمی دهد و می فرماید: فرستادگان ما را چه پاسخ دادید؟ (۶۵)
فعمیت علیهم الأنباء یومئذ فهم لا یتساءلون ﴿٦٦﴾
پس در آن روز اخبار بر ایشان پوشیده گردد و از یکدیگر نمی توانند بپرسند (۶۶)
فأما من تاب و آمن و عمل صالحا فعسیٰ أن یکون من المفلحین ﴿٦٧﴾
و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد امید که از رستگاران باشد (۶۷)
و ر بک یخلق ما یشاء و یختار ۗ ما کان لهم الخیر ة ۚ سبحان الله و تعالیٰ عما یشر کون ﴿٦٨﴾
و پروردگار تو هر چه را بخواهد می آفریند و برمی گزیند و آنان اختیاری ندارند منزه است خدا و از آنچه با او شریک می گردانند برتر است (۶۸)
و ر بک یعلم ما تکن صدور هم و ما یعلنون ﴿٦٩﴾
و آنچه را سینه هایشان پوشیده یا آشکار می دارد پروردگارت می داند (۶۹)
و هو الله لا إلٰه إلا هو ۖ له الحمد فی الأولیٰ و الآخر ة ۖ و له الحکم و إلیه تر جعون ﴿٧٠﴾
و اوست خدایی که جز او معبودی نیست در این سرای نخستین و در آخرت ستایش از آن اوست و فرمان او راست و به سوی او بازگردانیده می شوید (۷۰)
قل أر أیتم إن جعل الله علیکم اللیل سر مدا إلیٰ یوم القیامة من إلٰه غیر الله یأتیکم بضیاء ۖ أفلا تسمعون ﴿٧١﴾
بگو: هان چه می پندارید اگر خدا تا روز رستاخیز شب را بر شما جاوید بدارد؛ جز خداوند کدامین معبود برای شما روشنی می آورد؟ آیا نمی شنوید؟ (۷۱)
قل أر أیتم إن جعل الله علیکم النهار سر مدا إلیٰ یوم القیامة من إلٰه غیر الله یأتیکم بلیل تسکنون فیه ۖ أفلا تبصر ون ﴿٧٢﴾
بگو: هان چه می پندارید اگر خدا تا روز قیامت روز را بر شما جاوید بدارد؛ جز خداوند کدامین معبود برای شما شبی می آورد که در آن آرام گیرید آیا نمی بینید؟ (۷۲)
و من ر حمته جعل لکم اللیل والنهار لتسکنوا فیه ولتبتغوا من فضله ولعلکم تشکر ون ﴿٧٣﴾
و از رحمتش برایتان شب و روز را قرار داد تا در این یک بیارامید و در آن یک از فزون بخشی او روزی خود بجویید باشد که سپاس بدارید (۷۳)
و یوم ینادیهم فیقول أین شر کائی الذین کنتم تزعمون ﴿٧٤﴾
و یاد کن روزی را که ندایشان می کند و می فرماید: آن شریکان که می پنداشتید کجایند؟ (۷۴)
و نزعنا من کل أمة شهیدا فقلنا هاتوا بر هانکم فعلموا أن الحق لله و ضل عنهم ما کانوا یفتر ون ﴿٧٥﴾
و از میان هر امتی گواهی بیرون می کشیم و می گوییم: برهان خود را بیاورید پس بدانند که حق از آن خداست و آنچه برمی بافتند از دستشان می رود (۷۵)
إن قار ون کان من قوم موسیٰ فبغیٰ علیهم ۖ و آتیناه من الکنوز ما إن مفاتحه لتنوء بالعصبة أولی القوة إذ قال له قومه لا تفر ح ۖ إن الله لا یحب الفر حین ﴿٧٦﴾
قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینه ها آن قدر به او داده بودیم که کلید های آن ها بر گروه نیرومندی سنگین می آمد آنگاه که قوم وی بدو گفتند: شادی مکن که خدا شادی کنندگان را دوست نمی دارد (۷۶)
و ابتغ فیما آتاک الله الدار الآخر ة ۖ و لا تنس نصیبک من الدنیا ۖ و أحسن کما أحسن الله إلیک ۖ و لا تبغ الفساد فی الأر ض ۖ إن الله لا یحب المفسدین ﴿٧٧﴾
و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنانکه خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فسادگران را دوست نمی دارد (۷۷)
قال إنما أوتیته علیٰ علم عندی ۚ أولم یعلم أن الله قد أهلک من قبله من القر ون من هو أشد منه قوة و أکثر جمعا ۚ و لا یسأل عن ذنوبهم المجر مون ﴿٧٨﴾
قارون گفت: من این ها را در نتیجه دانش خود یافته ام آیا وی ندانست که خدا نسل هایی را پیش از او نابود کرد که از او نیرومندتر و مال اندوزتر بودند؟ ولی این گونه مجرمان را نیازی به پرسیده شدن از گناهانشان نیست (۷۸)
فخر ج علیٰ قومه فی زینته ۖ قال الذین یر یدون الحیاة الدنیا یا لیت لنا مثل ما أوتی قار ون إنه لذو حظ عظیم ﴿٧٩﴾
پس قارون با کوکبه خود بر قومش نمایان شد؛ کسانی که خواستار زندگی دنیا بودند گفتند: ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما هم داده می شد واقعا او بهره بزرگی از ثروت دارد (۷۹)
و قال الذین أوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن آمن و عمل صالحا و لا یلقاها إلا الصابر ون ﴿٨٠﴾
و کسانی که دانش واقعی یافته بودند گفتند: وای بر شما! برای کسی که گرویده و کار شایسته کرده پاداش خدا بهتر است و جز شکیبایان آن را نیابند (۸۰)
فخسفنا به وبدار ه الأر ض فما کان له من فئة ینصر ونه من دون الله وما کان من المنتصر ین ﴿٨١﴾
آنگاه قارون را با خانه اش در زمین فرو بردیم و گروهی نداشت که در برابر عذاب خدا او را یاری کنند و خود نیز نتوانست از خود دفاع کند (۸۱)
و أصبح الذین تمنوا مکانه بالأمس یقولون ویکأن الله یبسط الر زق لمن یشاء من عباده ویقدر ۖ لولا أن من الله علینا لخسف بنا ۖ ویکأنه لا یفلح الکافر ون ﴿٨٢﴾
و همان کسانی که دیروز آرزو داشتند به جای او باشند صبح می گفتند: وای مثل اینکه خدا روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ می گرداند و اگر خدا بر ما منت ننهاده بود ما را هم به زمین فرو برده بود؛ وای گویی که کافران رستگار نمی گردند (۸۲)
تلک الدار الآخر ة نجعلها للذین لا یر یدون علوا فی الأر ض و لا فسادا ۚ و العاقبة للمتقین ﴿٨٣﴾
آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که در زمین خواستار برتری و فساد نیستند و فرجام خوش از آن پرهیزگاران است (۸۳)
من جاء بالحسنة فله خیر منها ۖ و من جاء بالسیئة فلا یجزی الذین عملوا السیئات إلا ما کانوا یعملون ﴿٨٤﴾
هر کس نیکی به میان آورد برای او پاداشی بهتر از آن خواهد بود و هر کس بدی به میان آورد کسانی که کارهای بد کرده اند جز سزای آنچه کرده اند نخواهند یافت (۸۴)
إن الذی فر ض علیک القر آن لر ادک إلیٰ معاد ۚ قل ر بی أعلم من جاء بالهدیٰ و من هو فی ضلال مبین ﴿٨٥﴾
در حقیقت همان کسی که این قرآن را بر تو فرض کرد یقینا تو را به سوی وعده گاه بازمی گرداند بگو: پروردگارم بهتر می داند چه کس هدایت آورده و چه کس در گمراهی آشکاری است؟ (۸۵)
و ما کنت تر جو أن یلقیٰ إلیک الکتاب إلا ر حمة من ر بک ۖ فلا تکونن ظهیر ا للکافر ین ﴿٨٦﴾
و تو امیدوار نبودی که بر تو کتاب القا شود بلکه این رحمتی از پروردگار تو بود پس تو هرگز پشتیبان کافران مباش (۸۶)
و لا یصدنک عن آیات الله بعد إذ أنزلت إلیک ۖ وادع إلیٰ ر بک ۖ و لا تکونن من المشر کین ﴿٨٧﴾
و البته نباید تو را از آیات خدا بعد از آنکه بر تو نازل شده است باز دارند و به سوی پروردگارت دعوت کن و زنهار از مشرکان مباش (۸۷)
و لا تدع مع الله إلٰها آخر ۘ لا إلٰه إلا هو ۚ کل شیء هالک إلا وجهه ۚ له الحکم و إلیه تر جعون ﴿٨٨﴾
و با خدا معبودی دیگر مخوان خدایی جز او نیست جز ذات او همه چیز نابودشونده است فرمان از آن اوست و به سوی او بازگردانیده می شوید (۸۸)
انتهای پیام/
پرسش و پاسخ در
با خواندن این سوره از دوستان خداوند شوید + صوت آیات
گفتگو با هوش مصنوعی