رفتار نفرت انگیز <a href="/fa/dashboard/ class="text info">انگلیسی</a> ها در سال های قحطی و مرگ <span class="text danger">۱۰ میلیون</span> <a href="/fa/dashboard/ class="text info">ایرانی</a>

یک مورخ و تاریخ پژوه گفت: یکی از مصائبی که به دلیل حضور نیروهای انگلیسی بر ایرانیان می رود، فاجعه قحطی سال های ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ هجری شمسی است که در سراسر کشور به وقوع پیوست و بیش از ۱۰ میلیون ایرانی را به کام مرگ کشید.
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه هفته پیش اقدامات اخیر دولت خبیث انگلیس و دولت های فرانسه و آلمان برای تحت الشعاع قرار دادن اتفاقات اخیر در کشور را مورد اشاره قرار دادند و افزودند: «اینها همان سه کشوری هستند که در دوران جنگ تحمیلی تا توانستند به صدام حسین کمک کردند. دولت آلمان، وسایل و سلاح شیمیایی را در اختیار صدام حسین گذاشت تا شهرها و جبهه های ما را هدف قرار بدهد که آثار آن هنوز در میان رزمندگان قدیمی ما وجود دارد. دولت فرانسه جنگنده های سوپر اتاندارد را برای هدف قرار دادن کشتی های نفتی ما در اختیار صدام حسین قرار داد. دولت انگلیس با همه وجود در خدمت دشمنان ما و صدام حسین بود.»
برای واکاوی اینکه چرا رهبر انقلاب انگلستان را دولت خبیث عنوان کردند با رحیم نیکبخت تاریخ پژوه و نویسنده درباره نقش استعماری انگلستان در طول تاریخ به گفت وگو نشستیم که می خوانید:
فارس: استعمار در کدام مقطع تاریخ ایران نقش بازی کرد و رویکرد حاکمان ایرانی در برابر استعمار چه بود؟
موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیکی ایران در طول تاریخ، موجب توجه قدرت های بزرگ به آن شده است. ابتدای قرن ۱۹ میلادی، ایران بدون آنکه خود بخواهد وارد گردونه سیاست استعماری شد. حاکمان وقت ایران درک درستی از سیاست های جهانی و دسیسه های بیگانگان نداشتند و به جای تکیه بر توان ملی بر حمایت کشورهای بیگانه (فرانسه و انگلیس) امیدوار بودند تا بلکه به کمک آنها در مقابله با تعرضات روسیه تزاری بپردازد.
تاریخ مناسبات ایران و بیگانگان خصوصا انگلستان در دو قرن اخیر نشان می دهد نقش انگلستان در تجزیه مناطق مختلف ایران غیرقابل انکار است. انگلستان در تحمیل قرارداد ننگین گلستان و ترکمانچای به ایران نقش بسیاری داشت که منجر به جدایی ۱۷ شهر ایرانی قفقاز شد.
فارس: اهداف انگلستان از جدایی مناطق شمالی ایران چه بود؟
دولت ایران در جریان جنگ های ایران و روسیه تزاری، نه در میدان جنگ، بلکه در میدان سیاست شکست خورده است. چنین پیداست که دولت انگلستان در تسلیم کردن قفقاز و به ویژه گرجستان به روسیه تزاری به دنبال اهداف اقتصادی بود. استعمار در پی این بود که نزدیک ترین راه بازرگانی مستقیم ایران از راه دریای سیاه با اروپا را قطع کند و تجارت ایران را به انحصار خود درآورد.
پس از جدایی گرجستان از ایران، روس ها واردات کالاهای اروپایی را از آن راه به ایران ممنوع ساختند. بازرگانان برای تجارت با اروپا راه عثمانی (ترکیه)، سوریه و عراق کنونی را انتخاب کردند. در نتیجه هزینه حمل و نقل افزایش یافت. این تغییر مسیر ضمن اینکه صادرات و در نتیجه تولیدات کشور را با رکود قابل توجهی مواجه ساخت، باعث تشدید فقر و بیکاری شد. بازرگانان ایرانی توان رقابت با همتایان روسی و انگلیسی که کشتی هایشان به طور منظم به اقیانوس هند و خلیج فارس رفت و آمد می کرد، نداشتند.
از آنجا که روسیه کالای زیادی برای صدور نداشت و بیشتر واردکننده کالا از ایران بود، انگلستان با پرداخت حق گمرکی پنج درصد که ناچیز بود، یکه تاز بازار تجارت ایران شد. ورود بی وقفه منسوجات انگلیس به بازار ایران که بخش اعظم صادرات آن کشور را تشکیل می داد و در ابتدا با بهایی کم و ناچیز به فروش می رسید، سبب شد که صنایع پارچه بافی کشور ما که در سراسر ماوراءالنهر و قفقاز و حتی اروپا شهرت داشت، از بین برود. از طرف دیگر، ناتوانی کشورهای دیگر اروپایی در رقابت با تجارت انگلیس، به تدریج، باعث افزایش قیمت کالاهای وارداتی شد. ایران به ویژه پس از نابودی تولیدات داخلی دچار گرانی و تورم و کاهش نقدینگی شد. این عوامل در اواخر دوران حکومت قاجار و پیش از انقلاب مشروطیت از مشخصات بارز اقتصاد ایران است.
فارس: گویا نقش استعماری انگلستان در تجریه ایران محدود به قفقاز نشد.
بله. انگلستان در تحمیل قرارداد پاریس و جدایی افغانستان از ایران نقش مستقیمی داشت. انگلستان با لشکرکشی نظامی جنوب ایران رجال ایرانی را مجبور کرد جدایی هرات و افغانستان از ایران را بپذیرند. بلوچستان هم با دسیسه انگلیسی ها از ایران جدا شد. همچنین انگلستان در دوران پهلوی هم در جدایی بحرین از ایران نقش داشت.
فارس: یکی از راه های استعماری انگلستان برای نقش آفرینی در ایران، نفوذ در میان رجال ایرانی بود. در این زمینه چه اطلاعاتی در دسترس هست؟
انگلستان برای پیشبرد اهداف استعماری خود، راه نفوذ در میان رجال و نخبگان سیاسی را در دستور خود داشت. از یک طرف از مهره های خود حمایت می کرد و از طرف دیگر در مقابل نخبگان میهن دوست و ایران گرا ایستاده و زمینه عزل و حتی تبعید و شهادت آنها را میسر کرد. با بررسی منابع تاریخی برای محققان آشکار شد دو تن از شخصیت های مهم تاریخی ایران یعنی قائم مقام فراهانی و میرزا تقی خان امیرکبیر با دسیسه انگلستان و عاملیت حاکمان خودکامه قاجاری به شهادت رسیده اند.این در حالی است که در وطن دوستی و میهن پرستی ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ شکی نیست.
فارس: راهکار انگلستان برای از بین بردن رجال وطن دوست چه بود؟
در منابع تاریخی سر جان کمپبل، سفیر انگلیس، با اخذ بودجه و خرج آن در جهت بدنام کردن میرزا موفق شد باعث بدبینی مردم و حکومت به وی شود. محمدشاه قاجارهم ابتدا او را خلع و سپس در سال دوم سلطنت خود دستور داد او را در باغ نگارستان زندانی و پس از چند روز خفه کردند و بدین قرار به زندگانی قائم مقام در سال ۱۲۱۴ هجری شمسی پایان داده شد.
میرزا تقی خان قبل از صدارت، منشی دستگاه قائم مقام بود و در این مدت به سه ماموریت مهم سیاسی به روسیه، ایروان و به عثمانی رفت. مسئولیت وی در قضیه ارزنةالروم بود و درایتش از وی دیپلماتی کارکشته ساخت. چنانچه در این قرارداد که روس و انگلیس همواره به دنبال زیان ایران و نفع عثمانی بودند، کوتاه نیامد. سرسپردگی و علاقه امیر به کشور تا به آنجا بود که وقتی به زیان ایران بود از محمدشاه هم پیروی نمی کرد تا برسد به روس و انگلیس و همه اقداماتش برای سربلندی ایران بود.
امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانه های دائمی در لندن و سن پترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز، تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست. محور سیاست خارجی امیرکبیر، عزت ایران بود و خواستار قطع حضور و دخالت بیگانگان در امور ایران بود و شاید مهم ترین دلیل شهادت وی همین موضوع بود.
امیرکبیر قبل از صدارت، استقلال فکری خود را به نمایندگان خارجی ها نشان داد؛ چنان که برای آوردن ولیعهد به تهران، برخلاف معمول از بیگانگان پول قرض نگرفت و با کمک های دیگر آنان نیز موافق نبود. قبل از وی استعمار گران اروپایی خصوصا انگلیس در امور داخلی ایران مداخله می کردند. بسیاری از اتباع بیگانه با استفاده از کاپیتو لاسیون، مصونیت هایی در خاک ایران داشتند، اما امیرکبیر در مقابل گستاخی ها و لجاجت سفیران انگلیس می ایستاد و آنجا که به نفع و صلاح ممکت بود با زیرکی و متانت و یا با شدت و حدت با آنها برخورد می کرد.
گرنت واتسون انگلیسی درباره امیرکبیر نوشته است: امیر نظام دشمن فساد اخلاقی بوده و ضد این دشمن بزرگ جامعه ایرانی شروع به مبارزه می کند. او تصمیم داشت که اخلاق ناپسند را به کلی از میان برده و از اشاعه فساد اخلاق جلوگیری نماید. یکی از عادات بد ایرانی ها موضوع رشوه است و این کلمه به گوش ایرانی خوشایند است. مواجب و مقرری آنها چندان مورد توجه نیست. میرزاتقی خان خود کسی نبود که اسم مدخل یا رشوه پیش او برده شود. این مرد بی طمع تمام اصول و رشته های مذموم رشوه را برهم زد و از میان برد.
واتسون در جای دیگری می نویسد: چیزی که پیش از همه اسباب تعجب خود ایرانی ها بود، بی طمعی امیرکبیر بود که نه تعارف قبول می کرد و نه رشوه می گرفت و نه اعتنایی به تجملات داشت و همین مساله باعث زوال او شد.
پرواضح است اگر اصلاحات امیرکبیر با عزل و سپس شهادت وی ناتمام نمی ماند، ایران به سرعت در مدار ترقی و توسعه وارد می شد و بنیان های قدرت اقتصادی و سیاسی نظامی ایران، مستحکم می شد.
برای درک نقش امیرکبیر و خصومت ماموران دولت انگلیس با وی گزارش یکی از ماموران این کشور به خوبی گویاست. جیمز فریزر، مأمور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، در مورد امیرکبیر و مانع بودن او در مقابل سیاست های انگلیس گزارشی نوشت که در نهایت منجر به کشته شدن امیرکبیر شد. بدیهی است در مرحله اول باید از دست وزیری که باعث اصلی همه این بدبختی هاست، خلاص شد. کسی که پادشاه را در بردگی مطلق نگاه می دارد، کسی که به پیشبرد نظرات خویش توجه دارد و با روش معینی، پیشنهاد انگلیس را خنثی می سازد و با آن مخالفت می کند. چنین کسی هرگز نمی تواند در راه اصلاحات اساسی گام بردارد.
کسان دیگری هم هستند؛ اشخاصی که اهمیت و ارتقای خودشان را مدیون نفوذ انگلیس می دانند و در نتیجه نسبت به قدرت انگلیس حساسیت دارند و در دست دولت انگلیس آلت و وسیله مطلوبی خواهند بود. شاه خوشحال خواهد شد که از این بردگی نجات پیدا کند و اگر مطمئن به پشتیبانی موثری باشد، در این زمینه همکاری خواهد کرد. قائم مقام، دوستان بسیار کمی دارد و دشمنان خیلی زیاد؛ به طوری که کار اگر با مهارت انجام شود، سقوط او را یک مسأله ساده ای می کند.
فارس: انگلستان و استعمار، دشمن مردم ایران بودند و در بروز قحطی و مرگ و میر دهشتناک در ایران هم سابقه ننگینی دارند. درباره این سابقه هم برایمان بگویید.
در سال ۱۹۱۴ تا پایان ۱۹۱۵ میلادی، انگلیسی ها، روس ها و ترک ها بی طرفی ایران را در جنگ جهانی اول نقض کردند و بریتانیا و روسیه برای تقسیم جدید ایران به توافقی پنهانی رسیدند. با وقوع انقلاب روسیه، ارتش این کشور در ایران از هم پاشید و نیروهای روسی خاک ایران را ترک کردند. به این ترتیب مجال تسلط بر تمام ایران برای انگلستان مهیا شد. انگلیسی ها تا ژوئیه ۱۹۱۸میلادی ایران را به اشغال خود درآوردند و بعد از سه سال و نیم با بر تخت نشاندن ارثیه شوم خود (رضاخان پهلوی) سال های ننگین و سیاه حضور خود را به درازا کشیدند.
یکی از مصائبی که به دلیل حضور نیروهای انگلیسی بر ایرانیان می رود، فاجعه قحطی سال های ۱۹۱۹-۱۹۱۷ میلادی مقارن با ۱۲۹۸-۱۲۹۶ هجری شمسی است که در سراسر کشور به وقوع می پیوندد و به دنبال آن، بیش از ۱۰ میلیون ایرانی به کام مرگ کشیده می شوند. قحطی، زمانی اتفاق می افتد که سراسر ایران در اشغال نظامیان انگلستان است، اما آنها نه تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکردشان اوضاع را وخیم تر کرده و سبب مرگ میلیون ها نفر می شود. درست زمانی که مردم ایران به دلیل قحطی نابود می شدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب شد و هم مردم ایران را از این آذوقه محروم کرد. جالب تر این که انگلیسی ها حتی مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین النهرین به ایران می شدند. به علاوه در زمان قحطی، انگلیسی ها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند. به این ترتیب مردم نگون بخت ایران، بزرگ ترین قربانیان بی نشان جنگ جهانی اول می شوند، اما متاسفانه تا امروز آنگونه که شایسته است به بازخوانی آن دوران و کشف حقایقی که منجر به بروز آن شد، پرداخته نشده است.
انتهای پیام/
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه هفته پیش اقدامات اخیر دولت خبیث انگلیس و دولت های فرانسه و آلمان برای تحت الشعاع قرار دادن اتفاقات اخیر در کشور را مورد اشاره قرار دادند و افزودند: «اینها همان سه کشوری هستند که در دوران جنگ تحمیلی تا توانستند به صدام حسین کمک کردند. دولت آلمان، وسایل و سلاح شیمیایی را در اختیار صدام حسین گذاشت تا شهرها و جبهه های ما را هدف قرار بدهد که آثار آن هنوز در میان رزمندگان قدیمی ما وجود دارد. دولت فرانسه جنگنده های سوپر اتاندارد را برای هدف قرار دادن کشتی های نفتی ما در اختیار صدام حسین قرار داد. دولت انگلیس با همه وجود در خدمت دشمنان ما و صدام حسین بود.»
برای واکاوی اینکه چرا رهبر انقلاب انگلستان را دولت خبیث عنوان کردند با رحیم نیکبخت تاریخ پژوه و نویسنده درباره نقش استعماری انگلستان در طول تاریخ به گفت وگو نشستیم که می خوانید:
فارس: استعمار در کدام مقطع تاریخ ایران نقش بازی کرد و رویکرد حاکمان ایرانی در برابر استعمار چه بود؟
موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیکی ایران در طول تاریخ، موجب توجه قدرت های بزرگ به آن شده است. ابتدای قرن ۱۹ میلادی، ایران بدون آنکه خود بخواهد وارد گردونه سیاست استعماری شد. حاکمان وقت ایران درک درستی از سیاست های جهانی و دسیسه های بیگانگان نداشتند و به جای تکیه بر توان ملی بر حمایت کشورهای بیگانه (فرانسه و انگلیس) امیدوار بودند تا بلکه به کمک آنها در مقابله با تعرضات روسیه تزاری بپردازد.
تاریخ مناسبات ایران و بیگانگان خصوصا انگلستان در دو قرن اخیر نشان می دهد نقش انگلستان در تجزیه مناطق مختلف ایران غیرقابل انکار است. انگلستان در تحمیل قرارداد ننگین گلستان و ترکمانچای به ایران نقش بسیاری داشت که منجر به جدایی ۱۷ شهر ایرانی قفقاز شد.
فارس: اهداف انگلستان از جدایی مناطق شمالی ایران چه بود؟
دولت ایران در جریان جنگ های ایران و روسیه تزاری، نه در میدان جنگ، بلکه در میدان سیاست شکست خورده است. چنین پیداست که دولت انگلستان در تسلیم کردن قفقاز و به ویژه گرجستان به روسیه تزاری به دنبال اهداف اقتصادی بود. استعمار در پی این بود که نزدیک ترین راه بازرگانی مستقیم ایران از راه دریای سیاه با اروپا را قطع کند و تجارت ایران را به انحصار خود درآورد.
پس از جدایی گرجستان از ایران، روس ها واردات کالاهای اروپایی را از آن راه به ایران ممنوع ساختند. بازرگانان برای تجارت با اروپا راه عثمانی (ترکیه)، سوریه و عراق کنونی را انتخاب کردند. در نتیجه هزینه حمل و نقل افزایش یافت. این تغییر مسیر ضمن اینکه صادرات و در نتیجه تولیدات کشور را با رکود قابل توجهی مواجه ساخت، باعث تشدید فقر و بیکاری شد. بازرگانان ایرانی توان رقابت با همتایان روسی و انگلیسی که کشتی هایشان به طور منظم به اقیانوس هند و خلیج فارس رفت و آمد می کرد، نداشتند.
از آنجا که روسیه کالای زیادی برای صدور نداشت و بیشتر واردکننده کالا از ایران بود، انگلستان با پرداخت حق گمرکی پنج درصد که ناچیز بود، یکه تاز بازار تجارت ایران شد. ورود بی وقفه منسوجات انگلیس به بازار ایران که بخش اعظم صادرات آن کشور را تشکیل می داد و در ابتدا با بهایی کم و ناچیز به فروش می رسید، سبب شد که صنایع پارچه بافی کشور ما که در سراسر ماوراءالنهر و قفقاز و حتی اروپا شهرت داشت، از بین برود. از طرف دیگر، ناتوانی کشورهای دیگر اروپایی در رقابت با تجارت انگلیس، به تدریج، باعث افزایش قیمت کالاهای وارداتی شد. ایران به ویژه پس از نابودی تولیدات داخلی دچار گرانی و تورم و کاهش نقدینگی شد. این عوامل در اواخر دوران حکومت قاجار و پیش از انقلاب مشروطیت از مشخصات بارز اقتصاد ایران است.
فارس: گویا نقش استعماری انگلستان در تجریه ایران محدود به قفقاز نشد.
بله. انگلستان در تحمیل قرارداد پاریس و جدایی افغانستان از ایران نقش مستقیمی داشت. انگلستان با لشکرکشی نظامی جنوب ایران رجال ایرانی را مجبور کرد جدایی هرات و افغانستان از ایران را بپذیرند. بلوچستان هم با دسیسه انگلیسی ها از ایران جدا شد. همچنین انگلستان در دوران پهلوی هم در جدایی بحرین از ایران نقش داشت.
فارس: یکی از راه های استعماری انگلستان برای نقش آفرینی در ایران، نفوذ در میان رجال ایرانی بود. در این زمینه چه اطلاعاتی در دسترس هست؟
انگلستان برای پیشبرد اهداف استعماری خود، راه نفوذ در میان رجال و نخبگان سیاسی را در دستور خود داشت. از یک طرف از مهره های خود حمایت می کرد و از طرف دیگر در مقابل نخبگان میهن دوست و ایران گرا ایستاده و زمینه عزل و حتی تبعید و شهادت آنها را میسر کرد. با بررسی منابع تاریخی برای محققان آشکار شد دو تن از شخصیت های مهم تاریخی ایران یعنی قائم مقام فراهانی و میرزا تقی خان امیرکبیر با دسیسه انگلستان و عاملیت حاکمان خودکامه قاجاری به شهادت رسیده اند.این در حالی است که در وطن دوستی و میهن پرستی ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ شکی نیست.
فارس: راهکار انگلستان برای از بین بردن رجال وطن دوست چه بود؟
در منابع تاریخی سر جان کمپبل، سفیر انگلیس، با اخذ بودجه و خرج آن در جهت بدنام کردن میرزا موفق شد باعث بدبینی مردم و حکومت به وی شود. محمدشاه قاجارهم ابتدا او را خلع و سپس در سال دوم سلطنت خود دستور داد او را در باغ نگارستان زندانی و پس از چند روز خفه کردند و بدین قرار به زندگانی قائم مقام در سال ۱۲۱۴ هجری شمسی پایان داده شد.
میرزا تقی خان قبل از صدارت، منشی دستگاه قائم مقام بود و در این مدت به سه ماموریت مهم سیاسی به روسیه، ایروان و به عثمانی رفت. مسئولیت وی در قضیه ارزنةالروم بود و درایتش از وی دیپلماتی کارکشته ساخت. چنانچه در این قرارداد که روس و انگلیس همواره به دنبال زیان ایران و نفع عثمانی بودند، کوتاه نیامد. سرسپردگی و علاقه امیر به کشور تا به آنجا بود که وقتی به زیان ایران بود از محمدشاه هم پیروی نمی کرد تا برسد به روس و انگلیس و همه اقداماتش برای سربلندی ایران بود.
امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانه های دائمی در لندن و سن پترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز، تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست. محور سیاست خارجی امیرکبیر، عزت ایران بود و خواستار قطع حضور و دخالت بیگانگان در امور ایران بود و شاید مهم ترین دلیل شهادت وی همین موضوع بود.
امیرکبیر قبل از صدارت، استقلال فکری خود را به نمایندگان خارجی ها نشان داد؛ چنان که برای آوردن ولیعهد به تهران، برخلاف معمول از بیگانگان پول قرض نگرفت و با کمک های دیگر آنان نیز موافق نبود. قبل از وی استعمار گران اروپایی خصوصا انگلیس در امور داخلی ایران مداخله می کردند. بسیاری از اتباع بیگانه با استفاده از کاپیتو لاسیون، مصونیت هایی در خاک ایران داشتند، اما امیرکبیر در مقابل گستاخی ها و لجاجت سفیران انگلیس می ایستاد و آنجا که به نفع و صلاح ممکت بود با زیرکی و متانت و یا با شدت و حدت با آنها برخورد می کرد.
گرنت واتسون انگلیسی درباره امیرکبیر نوشته است: امیر نظام دشمن فساد اخلاقی بوده و ضد این دشمن بزرگ جامعه ایرانی شروع به مبارزه می کند. او تصمیم داشت که اخلاق ناپسند را به کلی از میان برده و از اشاعه فساد اخلاق جلوگیری نماید. یکی از عادات بد ایرانی ها موضوع رشوه است و این کلمه به گوش ایرانی خوشایند است. مواجب و مقرری آنها چندان مورد توجه نیست. میرزاتقی خان خود کسی نبود که اسم مدخل یا رشوه پیش او برده شود. این مرد بی طمع تمام اصول و رشته های مذموم رشوه را برهم زد و از میان برد.
واتسون در جای دیگری می نویسد: چیزی که پیش از همه اسباب تعجب خود ایرانی ها بود، بی طمعی امیرکبیر بود که نه تعارف قبول می کرد و نه رشوه می گرفت و نه اعتنایی به تجملات داشت و همین مساله باعث زوال او شد.
پرواضح است اگر اصلاحات امیرکبیر با عزل و سپس شهادت وی ناتمام نمی ماند، ایران به سرعت در مدار ترقی و توسعه وارد می شد و بنیان های قدرت اقتصادی و سیاسی نظامی ایران، مستحکم می شد.
برای درک نقش امیرکبیر و خصومت ماموران دولت انگلیس با وی گزارش یکی از ماموران این کشور به خوبی گویاست. جیمز فریزر، مأمور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، در مورد امیرکبیر و مانع بودن او در مقابل سیاست های انگلیس گزارشی نوشت که در نهایت منجر به کشته شدن امیرکبیر شد. بدیهی است در مرحله اول باید از دست وزیری که باعث اصلی همه این بدبختی هاست، خلاص شد. کسی که پادشاه را در بردگی مطلق نگاه می دارد، کسی که به پیشبرد نظرات خویش توجه دارد و با روش معینی، پیشنهاد انگلیس را خنثی می سازد و با آن مخالفت می کند. چنین کسی هرگز نمی تواند در راه اصلاحات اساسی گام بردارد.
کسان دیگری هم هستند؛ اشخاصی که اهمیت و ارتقای خودشان را مدیون نفوذ انگلیس می دانند و در نتیجه نسبت به قدرت انگلیس حساسیت دارند و در دست دولت انگلیس آلت و وسیله مطلوبی خواهند بود. شاه خوشحال خواهد شد که از این بردگی نجات پیدا کند و اگر مطمئن به پشتیبانی موثری باشد، در این زمینه همکاری خواهد کرد. قائم مقام، دوستان بسیار کمی دارد و دشمنان خیلی زیاد؛ به طوری که کار اگر با مهارت انجام شود، سقوط او را یک مسأله ساده ای می کند.
فارس: انگلستان و استعمار، دشمن مردم ایران بودند و در بروز قحطی و مرگ و میر دهشتناک در ایران هم سابقه ننگینی دارند. درباره این سابقه هم برایمان بگویید.
در سال ۱۹۱۴ تا پایان ۱۹۱۵ میلادی، انگلیسی ها، روس ها و ترک ها بی طرفی ایران را در جنگ جهانی اول نقض کردند و بریتانیا و روسیه برای تقسیم جدید ایران به توافقی پنهانی رسیدند. با وقوع انقلاب روسیه، ارتش این کشور در ایران از هم پاشید و نیروهای روسی خاک ایران را ترک کردند. به این ترتیب مجال تسلط بر تمام ایران برای انگلستان مهیا شد. انگلیسی ها تا ژوئیه ۱۹۱۸میلادی ایران را به اشغال خود درآوردند و بعد از سه سال و نیم با بر تخت نشاندن ارثیه شوم خود (رضاخان پهلوی) سال های ننگین و سیاه حضور خود را به درازا کشیدند.
یکی از مصائبی که به دلیل حضور نیروهای انگلیسی بر ایرانیان می رود، فاجعه قحطی سال های ۱۹۱۹-۱۹۱۷ میلادی مقارن با ۱۲۹۸-۱۲۹۶ هجری شمسی است که در سراسر کشور به وقوع می پیوندد و به دنبال آن، بیش از ۱۰ میلیون ایرانی به کام مرگ کشیده می شوند. قحطی، زمانی اتفاق می افتد که سراسر ایران در اشغال نظامیان انگلستان است، اما آنها نه تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکردشان اوضاع را وخیم تر کرده و سبب مرگ میلیون ها نفر می شود. درست زمانی که مردم ایران به دلیل قحطی نابود می شدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب شد و هم مردم ایران را از این آذوقه محروم کرد. جالب تر این که انگلیسی ها حتی مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین النهرین به ایران می شدند. به علاوه در زمان قحطی، انگلیسی ها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند. به این ترتیب مردم نگون بخت ایران، بزرگ ترین قربانیان بی نشان جنگ جهانی اول می شوند، اما متاسفانه تا امروز آنگونه که شایسته است به بازخوانی آن دوران و کشف حقایقی که منجر به بروز آن شد، پرداخته نشده است.
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «رفتار نفرت انگیز انگلیسی ها در سال های قحطی و مرگ ۱۰ میلیون ایرانی» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.