لالایی مادران لرستان در سوگ طفل کربلا؛ دست های کوچکی که باب الحوائج است+ تصاویر

به گزارش خبرگزاری تسنیم از خرم آباد، صدای نوحه حضرت علی اصغر(ع) هرلحظه بلندتر می شود. می رسد به تشنگی طفل شش ماهه. آنجا که تاب خیمه برای او بریده می شود. شش ماهگی اش توان گرمای سوزان نینوا را ندارد.
راه آب را هم که بسته اند. نفس کم می آورد. پدر پیش خواهرش زینب(س) می رود:«ناولینی ولدی الصغیر حتی أودعه» کودک را در آغوش می گیرد. او را می بوسد. می بوید. چشم های پدر اشک است. دست برده روی صورت فرزند.
مردی از«بنی اسد» تیری پرتاب می کند. گلوی علی اصغر(ع) بریده می شود. آخر مگر یک طفل شش ماهه توان آن نیزه سه شعبه را دارد؟ حسین(ع) کف دستش را زیر گلوی بریده طفل می گیرد. دست که سرخ شد از داغ، خون فرزند را می پاشد به صورت آسمان. داغ دیده، اما می گوید:«هون علی ما نزل بی أنه بعین الله»
صدای حزن مادرها بلند می شود. کودکان شان را گرفته اند روی دست. بلند می کنند. زندگی شان فدای قامت طفل شش ماهه ارباب. ذکر و دعا راه صحن ها را می شکافد. محشر می شود. چشم ها در خون است از روایت کودک عاشورا.
جلوتر مادر خمیده قامتی ایستاده به تسلی. نوحه خوان پسرش می شود وقتی در دوران جنگ رفت و از او چند تکه استخوان آوردند. صبوری ها کرده. پارچه سبز پخش می کند. از همان ها که تبرک است. تبرک ها دور دست شیرخوارگان حسینی به ارادت رخ می نماید.
آن طرف تر دور از سوگواره و لالایی ها، زنی دست برده به زانوان اندوه. گهواره حضرت علی اصغر(ع) را که دوار می برند، بلند می شود. چشم او بال بال می زند با دیدن آن:«زندگی ام در حسرت یک فرزند می سوخت. هرچه دواودرمان کردم فایده نداشت. سال گذشته آمده بودم همین جا. نذر کردم اگر دست خالی نروم، اسم فرزندم اگر پسر بود را بگذارم علی اصغر. ماه ها که گذشت. مرا درد آمدن فرزند گرفت. انگار معجزه شد در عالم سوت وکور من. حالا پسر پنج ماهه ام را آورده ام دست بوسی این خاندان.»
مادران کودکان شان را با سربندهای«یاحسین»، «یا علی اصغر» و «یا ابوالفضل» آورده اند تا از همین کودکی عمرهای شان به پای حسین پیر شود و دل بسپارند به واقعه ای که از قرن ها پیش رسمی محزون و خونین است در منتهی الیه دل آدمیان.
انتهای پیام/ع
راه آب را هم که بسته اند. نفس کم می آورد. پدر پیش خواهرش زینب(س) می رود:«ناولینی ولدی الصغیر حتی أودعه» کودک را در آغوش می گیرد. او را می بوسد. می بوید. چشم های پدر اشک است. دست برده روی صورت فرزند.
مردی از«بنی اسد» تیری پرتاب می کند. گلوی علی اصغر(ع) بریده می شود. آخر مگر یک طفل شش ماهه توان آن نیزه سه شعبه را دارد؟ حسین(ع) کف دستش را زیر گلوی بریده طفل می گیرد. دست که سرخ شد از داغ، خون فرزند را می پاشد به صورت آسمان. داغ دیده، اما می گوید:«هون علی ما نزل بی أنه بعین الله»
صدای حزن مادرها بلند می شود. کودکان شان را گرفته اند روی دست. بلند می کنند. زندگی شان فدای قامت طفل شش ماهه ارباب. ذکر و دعا راه صحن ها را می شکافد. محشر می شود. چشم ها در خون است از روایت کودک عاشورا.
جلوتر مادر خمیده قامتی ایستاده به تسلی. نوحه خوان پسرش می شود وقتی در دوران جنگ رفت و از او چند تکه استخوان آوردند. صبوری ها کرده. پارچه سبز پخش می کند. از همان ها که تبرک است. تبرک ها دور دست شیرخوارگان حسینی به ارادت رخ می نماید.
آن طرف تر دور از سوگواره و لالایی ها، زنی دست برده به زانوان اندوه. گهواره حضرت علی اصغر(ع) را که دوار می برند، بلند می شود. چشم او بال بال می زند با دیدن آن:«زندگی ام در حسرت یک فرزند می سوخت. هرچه دواودرمان کردم فایده نداشت. سال گذشته آمده بودم همین جا. نذر کردم اگر دست خالی نروم، اسم فرزندم اگر پسر بود را بگذارم علی اصغر. ماه ها که گذشت. مرا درد آمدن فرزند گرفت. انگار معجزه شد در عالم سوت وکور من. حالا پسر پنج ماهه ام را آورده ام دست بوسی این خاندان.»
مادران کودکان شان را با سربندهای«یاحسین»، «یا علی اصغر» و «یا ابوالفضل» آورده اند تا از همین کودکی عمرهای شان به پای حسین پیر شود و دل بسپارند به واقعه ای که از قرن ها پیش رسمی محزون و خونین است در منتهی الیه دل آدمیان.
انتهای پیام/ع
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «لالایی مادران لرستان در سوگ طفل کربلا؛ دست های کوچکی که باب الحوائج است+ تصاویر» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.