روایت یک شاعر از جهانی پرهیاهو

به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه شعر «هیاهو» سرودۀ محمدمهدی خانمحمدی در زمره تازه ترین آثار منتشر شده از سوی موسسه شهرستان ادب است. نیلوفر بختیاری پور از شاعران جوان معاصر درباره این دفتر شعر یادداشتی تحلیلی نگاشته است که در ادامه از نگاه شما می گذرد:
«دانه بودم چه شدم؟ خاک شدم
بعد، باران زد و نمناک شدم
آن قدر دور خودم پیچیدم
تا که بی خود شدم و تاک شدم» (خانمحمدی ،۱۳۹۷: ص ۳۵)
پیش از هرگونه مقدمه ای به سراغ خود مجموعه شعر «هیاهو» می رویم. در این یادداشت تلاش شده اشعار به طور اجمالی از نظر معیارهای زبانی، ادبی و فکری بررسی شوند.
مجموعه شعر «هیاهو» شامل ۳۴ شعر است که عبارتند از ۲۵ غزل، ۶ رباعی، دو قطعه و یک قصیده. از آنجا که به هنگام بررسی یک اثر ادبی توجه به مسائل پیرامتنی همچون طرح جلد، نام مجموعه و تعداد آثار مجموعه و… نیز می تواند در بررسی متن راهگشا باشد، ابتدا از این زوایا به این اثر نگاه خواهیم کرد.
با توجه به آنکه «هیاهو» نام هیچ یک از اشعار این مجموعه نیست، لاجرم باید در درونمایه ی این اشعار به دنبال چرایی انتخاب این نام بود. آنگاه خواهیم دیدبرخی اشعار اجتماعی مجموعه به مفاهیم ازدحام و هیاهوی جهان مدرن اشاره دارد. در صفحه ی ۴۱ کتاب این مصراع را می بینیم: «خسته از تیترها و تهمت ها: رادیکال، جنگجو، فاشیست، خشن». اما در صفحه ی ۵۳ به نکته ی جالب تری برمی خوریم: «مجلس صوفی کجا و باده ی صافی کجا / گوش کردم حرفی از «او» بین هوهوها نبود». دقت در واژه ی هوهو و درونمایه ی بیت که هیاهو را منتقل می کند و توجه به این معنا که در میان هیاهوی صوفی نمایان حرفی از «او» نبود، کمک می کند یکبار دیگر با دقت به نام مجموعه بیندیشیم. آنگاه می بینیم در خود کلمه ی هیاهو می توان یاهوی پنهان شده ای را دید و ان را اینگونه تاویل کرد که در میان این «هیاهو» ها نوعی پناه جستن به عرفانی فردی وجود دارد. در برخی اشعار مجموعه نیز این نگرش را می توان دید. همچنین اگر بخواهیم با توجه به طرح جلد مجموعه به تفسیر نام آن بپردازیم «هیاهو» می تواند شور و شوقی عاشقانه در جهان مدرن باشد. اما در چنین جهانی این پیچک سیم های تلفن است که عاشق را دربرمی گیرد تا با معشوق خود از هر دری سخن بگوید، نه زلف معشوق. گویی نوعی بعد مسافت میان عاشق و معشوق وجود دارد وسیم های تلفنی که از جهتی انسان ها را به هم نزدیک تر کرده اند، به عاشق نوید وصال می دهند.
با این حال این وصال چندان به طول نمی انجامد:
«عشق مثل گیسویت پیچیده بود
فکر کردم برده بودم… باختم» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: ص ۲۷)
البته شعر پشت جلد کتاب چندان تصویر روی جلد را همراهی نمی کند و به شیوه ای سنتی به زلف درهم معشوق می پردازد که می تواند بیانگر تفاوت های دنیای درون و بیرون شاعر باشد:
«پیش مردم شاعری زنجیری ام
بس که با زلف تو مضمون ساختم
تا پریشان تر کنم زلف تو را
دست در دست نسیم انداختم…»
به نظر می رسد تعداد اشعار موجود در مجموعه نیز بی حساب و کتاب نبوده است. عدد ۳۴ عددی خاص در قرآن کریم است. به علاوه تعداد سجده های نمازهای یومیه نیز ۳۴ بار است. از طرفی عدد کلمه ی دل به حروف ابجد می شود ۳۴ که این کلمه با عاشقانه های مجموعه و نگاه عرفانی موجود در این اشعار بی تناسب نیست.
موضوعات عمده ی اشعار بیشتر در حوزه های عاشقانه، فلسفی، اجتماعی و آیینی ست. با این حال هرچه به اواسط مجموعه نزدیک می شویم شاهد اشعار قوی تری هستیم.
شاعر بیشتر در بحر رمل، و سپس به ترتیب در بحر مجتث، رجز، هزج و در نهایت مضارع و خفیف شعر سروده است. تنوع اوزان مجموعه در حد متوسطی قرار دارد و حدود یک سوم اشعار در بحر رمل سروده شده است.
در سطح واژگانی، زبان شعر تلفیقی از زبان کهن و نوست. با این حال در هر شعر زبان به یک سوی این طیف گرایش بیشتری دارد. مثلا در اشعاری که از زبان امروزین فاصله دارد، شاعر ازکلماتی چون خویش، می، سبو، ساقی، پشمینه، صوفی، صافی، شیخ، دستار، شولا استفاده می کند که نشان دهنده ی پایبندی او به سنت های ادبی در ساخت مضامین است:
«می خواهم از زبان کهن می بیاورم
گمراهی ام همیشه مرا سربه راه کرد» (همان: ص ۲۴)
در حالی که در برخی اشعار، واژگان امروزینی چون پازل، رادیکال، فاشیست، آدم فضایی، فسیل، ماسک و… دیده می شود. اما شاعر در آن دسته از اشعار که زبان یکدست تر و امروزی تری دارد، موفق تر است. اشعاری چون «فرشته»، «پازل»، «دور»، «تهران»، «مجلس تحریم»، «محراب». به عنوان مثال در مصراع: «مثل تاکی پیر می پیچم به خویش» به راحتی می شد به جای «خویش» از کلمه ی «خود» استفاده کرد که شاید با زبان شعر نیز هماهنگ تر بود.
در برخی اشعار، شاعر به سراغ ردیف ها و قافیه های دشوار رفته که نشان تبحر و تسلط او بر مضمون سازی ست. اما گاه التزام این دست ردیف یا قافیه ها خطری ست که سبب ضعف ارتباط عمودی اشعار می شود. به عنوان مثال در شعر «زندگی ۱» شاعر از ردیف «کهنه» استفاده کرده است. اما با کمی وسواس ادبی، در بعضی مضامین بیت ها این کهنگی را نمی توان دید یا پذیرفت:
«زندگی خواب حبابی بود روی دوش موج
موج سرگردان و موهوم سراب کهنه ای» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: ص ۲۷)
که تصور کهنه بودن برای پدیده ای ذهنی چون سراب، یا مثلا نسبت دادن کهنگی به زهر در بیتی دیگر از همین شعر دشوار می نماید. اما در همین شعر کهنه بودن شراب یا کتاب به درستی در ذهن متصور می شود.
در سطح ادبی این اشعار می توان به توصیفات دقیق، تشبیهات و استعاره های تازه، استفاده از بیان کنایی و نمادین و … اشاره کرد. مثلا در این بیت آمیختگی جالب تشبیه در ضمن آوردن یک ضرب المثل روزمره به صورت کنایی جالب توجه است:
«درد دارم، مثل تاکی پیر می پیچم به خویش
آن قدر مردم که از چشمم نریزد غوره ای» (همان: ص ۳۷)
یا این توصیفات از جانباز شیمیایی در شعر «تهران که با بیانی استعاری و کنایی همراه است:
«آدم ندیده اند در این شهر یا که من
وقتی که ماسک می زنم آدم فضایی ام
گفتند: دوره ی تو به پایان رسیده است
یعنی فسیل جنگ شدم مومیایی ام
تنها کنار پنجره آرام می شوم
تنها کنار پنجره از بس هوایی ام…» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: صص ۴۳ و ۴۴)
که مثلا تکرار عبارت «تنها کنار پنجره» در بیت اخیر بسیار به جاست و در هر خوانش می توان آن را به معنایی خواند. یکبار «تنها» در معنای فقط و بار دیگر در معنای تنهایی، به عنوان صفت جانباز شیمیایی.
استفاده از ایهام از دیگر تکنیک های ادبی این اشعار است. مثلا زیبایی ایهام موجود در عبارت «ختم شدن» که در معنای اصطلاحی و در عین حال تلمیحی به کار رفته، در کنار تشبیه تازه ی مصراع دوم این بیت:
«همیشه ختم شده گفت وگو به بوسه ی من
تو هم کتاب خدایی؛ عزیز و محترمی» (همان: ص ۳۴)
استخدام هایی از جنس این ابیات به شعر او بیانی هنرمندانه می دهد:
«از بس که خشک بود ترک خورد در رکوع
بی عشق، چوب خشک دو رکعت گناه کرد» (همان: ص ۲۴)
یا واژه ی مهر که هم در ارتباط با سجده و سجاده و هم به عنوان جزئی از اصطلاح «مهر به لب داشتن» به کار رفته است:
«از سجده ی مشرکانه ام هیچ نگفت
سجاده همیشه مهر دارد به لبش» (همان، ص ۷۱)
یا مثلا بیان نمادین چنین ابیاتی قابل توجه است:
«هرچه گشتم در دکان کاسبان عافیت
عدل در بالا و پایین ترازوها نبود» (همان: ص ۵۴)
یا لحن طبیعی کلام با بهره گیری از معنای دوگانه ی به هم ریختن و ساختن یکبار در ارتباط با پازل و بار دیگر در ارتباط با خود معشوق در جایگاه انسانی:
«تو آمدی تمام ما ریختی به هم
حالا مرا بساز خدا باش دست کم» (همان: ص ۲۲)
نکته ی دیگر آنکه در این مجموعه اشعاری وجود دارد که از نظر بیان روایی جذاب در شمار اشعار موفق و برجسته ی این مجموعه اند. اشعاری چون «پازل»، «دور»، «تحریر»، «والصبح»، «والعصر»، «دو نفر» که گویای تبحر شاعر در این شیوه ی سرایش اند. از سوی دیگر در اشعار آیینی چون «والعصر» «والصبح» و «دو نفر» تسلط شاعر به روایات دینی و تاریخی سبب شده کلام او رنگ شعار به خود نگیرند و جذاب و مستند باشند. روایت شاعر از خطبه ی حضرت ام کلثوم در شعر «والعصر» از این دست روایات است که در عین مستند بودن موضوعی تازه دارد که کمتر به آن توجه شده:
«تمام همهمه ها غرق در سکوت شدند
صدای گریه ی او شهر را تکان می داد
میان قوم عرب یک نسب شناس نبود؟
شکوه خطبه علی را فقط نشان می داد…»
با این حال گاهی اوقات که ابیات به شیوه ی اسلوب معادله ساختن و مضمون سازی های رایج سبک هندی نزدیک می شود، کمی رنگ و بوی تکرار به خود می گیرد:
«آرامش دنیای ما با درد همراه است
ساحل نشینی سیلی امواج هم دارد» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: ص ۱۷)
اما این موارد اندک اند و بیان روایی در این مجموعه بیشتر به چشم می خورد.
در بیان اندیشه و جهان بینی موجود در اشعار مجموعه ی «هیاهو»، می توان به موضوعات و دغدغه های چندگانه ای اشاره کرد. از طرفی شاعر در برخی اشعار مثل «کوزه ۱» یا» زندگی ۱» و «زندگی ۲» با نگاهی هستی شناسانه به پیرامون خود نگریسته که دارای اندیشه ای خیام گونه است:
«وقتی که می بینم جهان رنگ عدم دارد
لبخندهای گل برایم بوی غم دارد
آرامش دنیای ما با درد همراه است
ساحل نشینی سیلی امواج هم دارد
…
این اختیار جبری دنیاست می بینی
یک دست جام شوکران یک دست سم دارد» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: صص ۱۷ و ۱۸)
گاه نیز دغدغه اش بیان نوعی خودشناسی و درگیری با مفهوم خود و خداست که رنگ و بوی خوداتهامی نیز دارد:
«پیچیده در صدای خودم بودم
تحریر ربنای خودم بودم
تقصیر من نوشتن تقدیر است
نفرین خود دعای خودم بودم
درگیر خودپرستی و خودسازی
هم عبد و هم خدای خودم بودم…» (همان: ص ۱۱)
گاهی هم با یک بیان فلسفی، روایی که از نگاه خاص و تجربه ی زیستن او حاصل می شود، سخن می گوید که در این نوع موفق تر است. شعر «دور» از جمله اشعار موفقی ست که در عین آنکه به مفهوم زندگی و فلسفه ی زیستن توجه دارد، روایتی تازه و جذاب نیز دارد:
«دانه بودم چه شدم؟ خاک شدم
بعد باران زد و نمناک شدم
آن قدر دور خودم پیچیدم
تا که بی خود شدم و تاک شدم…» ص ۳۵
اما برخی از این اشعار (مثلا نگاه خیامی او در شعر کوزه) بیشتر به سمت تکرار و نوعی بازگفتن گفته های دیگران می گراید.
عاشقانه های شاعر نیز به دو دسته تقسیم می شوند. یکی آنهایی که به مضمون سازی های کهن و آوردن سنت های ادبی چون زلف معشوق و به زنجیر کشیده شدن در آن و لب یاقوت یار و… اختصاص می یابد و دیگر عاشقانه هایی که نگاه و واژگان و مضامین خاص شاعر را دارند و در آن ها متفاوت تر ظاهر شده است:
«تو آمدی تمام مرا ریختی به هم
این پازلی که ریخته روی زمین منم
این تکه های چشم که زل می زند به تو
این تکه های لب که نشستند روی هم» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: ص ۲۱)
انتقاد از متظاهران به دین و دینداری از دیگر درونمایه های مجموعه شعر «هیاهو» است که گاه از نظر برخی حوزه های واژگانی و زبان کنایی به اشعار رندانه ی حافظ شباهت دارد، اما با زبانی امروزی تر بیان شده است.
«زاهد تمام زندگی اش را تباه کرد
هفتاد سال قبله نما اشتباه کرد
با قامت خمیده به بیراهه می رود
ازبس که پیش پای خودش را نگاه کرد» (همان: ص ۲۳)
«به ظاهرسازی پشمینه ات درویش می خندد
هرازگاهی به این بی ریشگی ها ریش می خندد
چنان پوشاند دستار گشاد شیخ گوشش را
که در آیینه ها گاهی به عکس خویش می خندد
…
چه فرقی می کند سهم من عامی و شیخ شهر
که بیش از پیش می گریم که بیش از پیش می خندد…»
البته این انتقادات در ضمن اشعار آیینی مجموعه نیز به چشم می خورند.
از دیگر درونمایه ی این مجموعه توصیف روایی یا زندگینامه ای از شخصیت های برجسته ی دینی است؛ از حضرت محمد (ص) تا امام صادق (ع) و صحابه ای چون میثم تمار و حبیب بن مظاهر. به علاوه شاعر به نوعی بازآفرینی و برداشت از خطبه ها یا وقایع دینی دست زده که همانگونه که اشاره شد در نوع خود زبانی ساده و مستحکم و لحنی طبیعی دارند و قدرتمندانه سروده شده اند:
«میان راه دو یار قدیم رودررو
شروع کرد به صحبت یکی از آن دو نفر:
حدیث خواندن تو روی دار خواهد بود
در آن زمانه که بوزینه رفته بر منبر
و ذوالفقار زبان تو را غلاف کنند
به جرم نقل حدیث از فضائل حیدر…»
از درونمایه های دیگر این اشعار نوعی نگاه عرفانی کلاسیک است که هنوز رنگ و بوی فردی شاعر را نگرفته و به پیروی از شعر عرفانی کلاسیک سروده شده است:
«سحر از آینه ها نقره ی مذاب چشیدم
دوباره لمعه ای از قرص آفتاب چشیدم
به نیش و نوش تو در آیه های خوف و رجایت
کمی عتاب شنیدم کمی ثواب چشیدم
چه قدر خوشه ی یاقوتی از نگاه من افتاد
سبو گرفتم و با ربنا شراب چشیدم…» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: ص ۱۳)
در پایان باید گفت شاعر می تواند از توانایی خود در توصیف و بازآفرینی روایات دینی، اجتماعی و دقایق عاشقانه بیش از پیش بهره بگیرد. چنانچه در تعداد قابل توجهی از اشعار این مجموعه نیز از این مهارت خود بهره برده و اشعار موفقی سروده است.
«دانه بودم چه شدم؟ خاک شدم
بعد، باران زد و نمناک شدم
آن قدر دور خودم پیچیدم
تا که بی خود شدم و تاک شدم» (خانمحمدی ،۱۳۹۷: ص ۳۵)
پیش از هرگونه مقدمه ای به سراغ خود مجموعه شعر «هیاهو» می رویم. در این یادداشت تلاش شده اشعار به طور اجمالی از نظر معیارهای زبانی، ادبی و فکری بررسی شوند.
مجموعه شعر «هیاهو» شامل ۳۴ شعر است که عبارتند از ۲۵ غزل، ۶ رباعی، دو قطعه و یک قصیده. از آنجا که به هنگام بررسی یک اثر ادبی توجه به مسائل پیرامتنی همچون طرح جلد، نام مجموعه و تعداد آثار مجموعه و… نیز می تواند در بررسی متن راهگشا باشد، ابتدا از این زوایا به این اثر نگاه خواهیم کرد.
با توجه به آنکه «هیاهو» نام هیچ یک از اشعار این مجموعه نیست، لاجرم باید در درونمایه ی این اشعار به دنبال چرایی انتخاب این نام بود. آنگاه خواهیم دیدبرخی اشعار اجتماعی مجموعه به مفاهیم ازدحام و هیاهوی جهان مدرن اشاره دارد. در صفحه ی ۴۱ کتاب این مصراع را می بینیم: «خسته از تیترها و تهمت ها: رادیکال، جنگجو، فاشیست، خشن». اما در صفحه ی ۵۳ به نکته ی جالب تری برمی خوریم: «مجلس صوفی کجا و باده ی صافی کجا / گوش کردم حرفی از «او» بین هوهوها نبود». دقت در واژه ی هوهو و درونمایه ی بیت که هیاهو را منتقل می کند و توجه به این معنا که در میان هیاهوی صوفی نمایان حرفی از «او» نبود، کمک می کند یکبار دیگر با دقت به نام مجموعه بیندیشیم. آنگاه می بینیم در خود کلمه ی هیاهو می توان یاهوی پنهان شده ای را دید و ان را اینگونه تاویل کرد که در میان این «هیاهو» ها نوعی پناه جستن به عرفانی فردی وجود دارد. در برخی اشعار مجموعه نیز این نگرش را می توان دید. همچنین اگر بخواهیم با توجه به طرح جلد مجموعه به تفسیر نام آن بپردازیم «هیاهو» می تواند شور و شوقی عاشقانه در جهان مدرن باشد. اما در چنین جهانی این پیچک سیم های تلفن است که عاشق را دربرمی گیرد تا با معشوق خود از هر دری سخن بگوید، نه زلف معشوق. گویی نوعی بعد مسافت میان عاشق و معشوق وجود دارد وسیم های تلفنی که از جهتی انسان ها را به هم نزدیک تر کرده اند، به عاشق نوید وصال می دهند.
با این حال این وصال چندان به طول نمی انجامد:
«عشق مثل گیسویت پیچیده بود
فکر کردم برده بودم… باختم» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: ص ۲۷)
البته شعر پشت جلد کتاب چندان تصویر روی جلد را همراهی نمی کند و به شیوه ای سنتی به زلف درهم معشوق می پردازد که می تواند بیانگر تفاوت های دنیای درون و بیرون شاعر باشد:
«پیش مردم شاعری زنجیری ام
بس که با زلف تو مضمون ساختم
تا پریشان تر کنم زلف تو را
دست در دست نسیم انداختم…»
به نظر می رسد تعداد اشعار موجود در مجموعه نیز بی حساب و کتاب نبوده است. عدد ۳۴ عددی خاص در قرآن کریم است. به علاوه تعداد سجده های نمازهای یومیه نیز ۳۴ بار است. از طرفی عدد کلمه ی دل به حروف ابجد می شود ۳۴ که این کلمه با عاشقانه های مجموعه و نگاه عرفانی موجود در این اشعار بی تناسب نیست.
موضوعات عمده ی اشعار بیشتر در حوزه های عاشقانه، فلسفی، اجتماعی و آیینی ست. با این حال هرچه به اواسط مجموعه نزدیک می شویم شاهد اشعار قوی تری هستیم.
شاعر بیشتر در بحر رمل، و سپس به ترتیب در بحر مجتث، رجز، هزج و در نهایت مضارع و خفیف شعر سروده است. تنوع اوزان مجموعه در حد متوسطی قرار دارد و حدود یک سوم اشعار در بحر رمل سروده شده است.
در سطح واژگانی، زبان شعر تلفیقی از زبان کهن و نوست. با این حال در هر شعر زبان به یک سوی این طیف گرایش بیشتری دارد. مثلا در اشعاری که از زبان امروزین فاصله دارد، شاعر ازکلماتی چون خویش، می، سبو، ساقی، پشمینه، صوفی، صافی، شیخ، دستار، شولا استفاده می کند که نشان دهنده ی پایبندی او به سنت های ادبی در ساخت مضامین است:
«می خواهم از زبان کهن می بیاورم
گمراهی ام همیشه مرا سربه راه کرد» (همان: ص ۲۴)
در حالی که در برخی اشعار، واژگان امروزینی چون پازل، رادیکال، فاشیست، آدم فضایی، فسیل، ماسک و… دیده می شود. اما شاعر در آن دسته از اشعار که زبان یکدست تر و امروزی تری دارد، موفق تر است. اشعاری چون «فرشته»، «پازل»، «دور»، «تهران»، «مجلس تحریم»، «محراب». به عنوان مثال در مصراع: «مثل تاکی پیر می پیچم به خویش» به راحتی می شد به جای «خویش» از کلمه ی «خود» استفاده کرد که شاید با زبان شعر نیز هماهنگ تر بود.
در برخی اشعار، شاعر به سراغ ردیف ها و قافیه های دشوار رفته که نشان تبحر و تسلط او بر مضمون سازی ست. اما گاه التزام این دست ردیف یا قافیه ها خطری ست که سبب ضعف ارتباط عمودی اشعار می شود. به عنوان مثال در شعر «زندگی ۱» شاعر از ردیف «کهنه» استفاده کرده است. اما با کمی وسواس ادبی، در بعضی مضامین بیت ها این کهنگی را نمی توان دید یا پذیرفت:
«زندگی خواب حبابی بود روی دوش موج
موج سرگردان و موهوم سراب کهنه ای» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: ص ۲۷)
که تصور کهنه بودن برای پدیده ای ذهنی چون سراب، یا مثلا نسبت دادن کهنگی به زهر در بیتی دیگر از همین شعر دشوار می نماید. اما در همین شعر کهنه بودن شراب یا کتاب به درستی در ذهن متصور می شود.
در سطح ادبی این اشعار می توان به توصیفات دقیق، تشبیهات و استعاره های تازه، استفاده از بیان کنایی و نمادین و … اشاره کرد. مثلا در این بیت آمیختگی جالب تشبیه در ضمن آوردن یک ضرب المثل روزمره به صورت کنایی جالب توجه است:
«درد دارم، مثل تاکی پیر می پیچم به خویش
آن قدر مردم که از چشمم نریزد غوره ای» (همان: ص ۳۷)
یا این توصیفات از جانباز شیمیایی در شعر «تهران که با بیانی استعاری و کنایی همراه است:
«آدم ندیده اند در این شهر یا که من
وقتی که ماسک می زنم آدم فضایی ام
گفتند: دوره ی تو به پایان رسیده است
یعنی فسیل جنگ شدم مومیایی ام
تنها کنار پنجره آرام می شوم
تنها کنار پنجره از بس هوایی ام…» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: صص ۴۳ و ۴۴)
که مثلا تکرار عبارت «تنها کنار پنجره» در بیت اخیر بسیار به جاست و در هر خوانش می توان آن را به معنایی خواند. یکبار «تنها» در معنای فقط و بار دیگر در معنای تنهایی، به عنوان صفت جانباز شیمیایی.
استفاده از ایهام از دیگر تکنیک های ادبی این اشعار است. مثلا زیبایی ایهام موجود در عبارت «ختم شدن» که در معنای اصطلاحی و در عین حال تلمیحی به کار رفته، در کنار تشبیه تازه ی مصراع دوم این بیت:
«همیشه ختم شده گفت وگو به بوسه ی من
تو هم کتاب خدایی؛ عزیز و محترمی» (همان: ص ۳۴)
استخدام هایی از جنس این ابیات به شعر او بیانی هنرمندانه می دهد:
«از بس که خشک بود ترک خورد در رکوع
بی عشق، چوب خشک دو رکعت گناه کرد» (همان: ص ۲۴)
یا واژه ی مهر که هم در ارتباط با سجده و سجاده و هم به عنوان جزئی از اصطلاح «مهر به لب داشتن» به کار رفته است:
«از سجده ی مشرکانه ام هیچ نگفت
سجاده همیشه مهر دارد به لبش» (همان، ص ۷۱)
یا مثلا بیان نمادین چنین ابیاتی قابل توجه است:
«هرچه گشتم در دکان کاسبان عافیت
عدل در بالا و پایین ترازوها نبود» (همان: ص ۵۴)
یا لحن طبیعی کلام با بهره گیری از معنای دوگانه ی به هم ریختن و ساختن یکبار در ارتباط با پازل و بار دیگر در ارتباط با خود معشوق در جایگاه انسانی:
«تو آمدی تمام ما ریختی به هم
حالا مرا بساز خدا باش دست کم» (همان: ص ۲۲)
نکته ی دیگر آنکه در این مجموعه اشعاری وجود دارد که از نظر بیان روایی جذاب در شمار اشعار موفق و برجسته ی این مجموعه اند. اشعاری چون «پازل»، «دور»، «تحریر»، «والصبح»، «والعصر»، «دو نفر» که گویای تبحر شاعر در این شیوه ی سرایش اند. از سوی دیگر در اشعار آیینی چون «والعصر» «والصبح» و «دو نفر» تسلط شاعر به روایات دینی و تاریخی سبب شده کلام او رنگ شعار به خود نگیرند و جذاب و مستند باشند. روایت شاعر از خطبه ی حضرت ام کلثوم در شعر «والعصر» از این دست روایات است که در عین مستند بودن موضوعی تازه دارد که کمتر به آن توجه شده:
«تمام همهمه ها غرق در سکوت شدند
صدای گریه ی او شهر را تکان می داد
میان قوم عرب یک نسب شناس نبود؟
شکوه خطبه علی را فقط نشان می داد…»
با این حال گاهی اوقات که ابیات به شیوه ی اسلوب معادله ساختن و مضمون سازی های رایج سبک هندی نزدیک می شود، کمی رنگ و بوی تکرار به خود می گیرد:
«آرامش دنیای ما با درد همراه است
ساحل نشینی سیلی امواج هم دارد» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: ص ۱۷)
اما این موارد اندک اند و بیان روایی در این مجموعه بیشتر به چشم می خورد.
در بیان اندیشه و جهان بینی موجود در اشعار مجموعه ی «هیاهو»، می توان به موضوعات و دغدغه های چندگانه ای اشاره کرد. از طرفی شاعر در برخی اشعار مثل «کوزه ۱» یا» زندگی ۱» و «زندگی ۲» با نگاهی هستی شناسانه به پیرامون خود نگریسته که دارای اندیشه ای خیام گونه است:
«وقتی که می بینم جهان رنگ عدم دارد
لبخندهای گل برایم بوی غم دارد
آرامش دنیای ما با درد همراه است
ساحل نشینی سیلی امواج هم دارد
…
این اختیار جبری دنیاست می بینی
یک دست جام شوکران یک دست سم دارد» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: صص ۱۷ و ۱۸)
گاه نیز دغدغه اش بیان نوعی خودشناسی و درگیری با مفهوم خود و خداست که رنگ و بوی خوداتهامی نیز دارد:
«پیچیده در صدای خودم بودم
تحریر ربنای خودم بودم
تقصیر من نوشتن تقدیر است
نفرین خود دعای خودم بودم
درگیر خودپرستی و خودسازی
هم عبد و هم خدای خودم بودم…» (همان: ص ۱۱)
گاهی هم با یک بیان فلسفی، روایی که از نگاه خاص و تجربه ی زیستن او حاصل می شود، سخن می گوید که در این نوع موفق تر است. شعر «دور» از جمله اشعار موفقی ست که در عین آنکه به مفهوم زندگی و فلسفه ی زیستن توجه دارد، روایتی تازه و جذاب نیز دارد:
«دانه بودم چه شدم؟ خاک شدم
بعد باران زد و نمناک شدم
آن قدر دور خودم پیچیدم
تا که بی خود شدم و تاک شدم…» ص ۳۵
اما برخی از این اشعار (مثلا نگاه خیامی او در شعر کوزه) بیشتر به سمت تکرار و نوعی بازگفتن گفته های دیگران می گراید.
عاشقانه های شاعر نیز به دو دسته تقسیم می شوند. یکی آنهایی که به مضمون سازی های کهن و آوردن سنت های ادبی چون زلف معشوق و به زنجیر کشیده شدن در آن و لب یاقوت یار و… اختصاص می یابد و دیگر عاشقانه هایی که نگاه و واژگان و مضامین خاص شاعر را دارند و در آن ها متفاوت تر ظاهر شده است:
«تو آمدی تمام مرا ریختی به هم
این پازلی که ریخته روی زمین منم
این تکه های چشم که زل می زند به تو
این تکه های لب که نشستند روی هم» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: ص ۲۱)
انتقاد از متظاهران به دین و دینداری از دیگر درونمایه های مجموعه شعر «هیاهو» است که گاه از نظر برخی حوزه های واژگانی و زبان کنایی به اشعار رندانه ی حافظ شباهت دارد، اما با زبانی امروزی تر بیان شده است.
«زاهد تمام زندگی اش را تباه کرد
هفتاد سال قبله نما اشتباه کرد
با قامت خمیده به بیراهه می رود
ازبس که پیش پای خودش را نگاه کرد» (همان: ص ۲۳)
«به ظاهرسازی پشمینه ات درویش می خندد
هرازگاهی به این بی ریشگی ها ریش می خندد
چنان پوشاند دستار گشاد شیخ گوشش را
که در آیینه ها گاهی به عکس خویش می خندد
…
چه فرقی می کند سهم من عامی و شیخ شهر
که بیش از پیش می گریم که بیش از پیش می خندد…»
البته این انتقادات در ضمن اشعار آیینی مجموعه نیز به چشم می خورند.
از دیگر درونمایه ی این مجموعه توصیف روایی یا زندگینامه ای از شخصیت های برجسته ی دینی است؛ از حضرت محمد (ص) تا امام صادق (ع) و صحابه ای چون میثم تمار و حبیب بن مظاهر. به علاوه شاعر به نوعی بازآفرینی و برداشت از خطبه ها یا وقایع دینی دست زده که همانگونه که اشاره شد در نوع خود زبانی ساده و مستحکم و لحنی طبیعی دارند و قدرتمندانه سروده شده اند:
«میان راه دو یار قدیم رودررو
شروع کرد به صحبت یکی از آن دو نفر:
حدیث خواندن تو روی دار خواهد بود
در آن زمانه که بوزینه رفته بر منبر
و ذوالفقار زبان تو را غلاف کنند
به جرم نقل حدیث از فضائل حیدر…»
از درونمایه های دیگر این اشعار نوعی نگاه عرفانی کلاسیک است که هنوز رنگ و بوی فردی شاعر را نگرفته و به پیروی از شعر عرفانی کلاسیک سروده شده است:
«سحر از آینه ها نقره ی مذاب چشیدم
دوباره لمعه ای از قرص آفتاب چشیدم
به نیش و نوش تو در آیه های خوف و رجایت
کمی عتاب شنیدم کمی ثواب چشیدم
چه قدر خوشه ی یاقوتی از نگاه من افتاد
سبو گرفتم و با ربنا شراب چشیدم…» (خانمحمدی، ۱۳۹۷: ص ۱۳)
در پایان باید گفت شاعر می تواند از توانایی خود در توصیف و بازآفرینی روایات دینی، اجتماعی و دقایق عاشقانه بیش از پیش بهره بگیرد. چنانچه در تعداد قابل توجهی از اشعار این مجموعه نیز از این مهارت خود بهره برده و اشعار موفقی سروده است.
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «روایت یک شاعر از جهانی پرهیاهو» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.