تفکر از منظر قرآن
* سعید دهنوی
باسمه تعالی
عنوان مقاله: تفکر از منظر قرآن
پدیدآورنده: زاهد غیاثی، محمد، گلستان قرآن، مرداد 1380 - شماره 75- ص 35 - 30
ویراستاری: سعید دهنوی/ اردیبهشت 1403
تـفکُّر و تعقُّل چیست ؟
تفکر و تعقل به معنای به کار گرفتن نیروی عقل و اندیشه ، برای استنتاج امـور مـثمر ثـمر است ؛ چنان که "تفکر علمی "، یک "نظر علمی " را نتیجه می دهد.
عقل یکی از مواهب الهی و استعداد مـخصوصی است که خداوند متعال به انسان عنایت فرموده تا با بهره گیری از آن بتواند در سیر زنـدگانی خود ، راه سعادت و رستگاری را بپیماید. رسـول خدا (ص ) فرموده اند: «خداوند متعال به بندگانش چیزی بهتر ازعقل نبخشیده است ».1
اغلب روحانیون و مقیدان مذهبی آیین ها و ادیان پیش از اسلام ، دین را به عنوان حقیقتی در تضاد با عقل می دانسته اند وعلی الخصوص در تعالیم آیین تـحریف شده مسیحیت ، این طرزفکر غلط وجود داشته و دارد. آنان معتقد بوده و هستند که دین امری ربانی است و انسان را توان و اجازة تفکر در آن نیست و ازهمین روی زمینة انسداد فکری و بن بست عقلانی در عالم مسیحیت به وجود آمد و شـد آنـچه که بر آن رفت !
اما اسلام دینی است که نه تنها با نیروی عقل و قدرت تفکر مخالفت و مبارزه نکرده ، بلکه تقریباً در تمام جهات از آن کمک و تأیید خواسته و به نحو عجیبی هم بر روی آن تکیه کـرده اسـت و ارزش واقعی دین مبین اسلام در همین جا مشخص می شود و جالب آن که بدانیم درحالی که ادیان دیگر، قوة عقل انسان راحتی در جزئی ترین مسائل راکد و منجمد نگه داشته اند، اسلام آنقدر آن را محترم و آزاد دانسته که حتی دربـارة اصـول عقیدتی خود- که تحصیل آنها بر همگان مفروض است - نه تنها تقلید و تعبد را ناکافی و مردود دانسته ، بلکه خوان تعقل و تفکر انسان رانیز در ساحت آن گسترده و الزام داشته که هر فردی ، مستقل وآزادانه صـحت آنـها را کـسب کند.
اسلام تنها در عبادات بـدنی، چـون نـماز و روزه و یا درعبادات مالی، چون خمس و زکات منحصر نمی شود، بلکه نوع دیگری از عبادت هم در آن وجود دارد که عبارت است از "عبادت فکری " که اگـر در مـسیر بـیداری و آگاهی بخشی به انسان به کار گرفته شود، از سال ها عبادت بـدنی هـم برتر گفته شده است .
صاحبان فکر
«فَبَشِّرْ عِبَادِالَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» 2؛ بندگانم را بشارت ده ، آنانکه چون سخنی بشنوند به نـیکوترین وجه عمل کنند، آنان هستند که خداوند به لطف خاص خود هدایتشان فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالم اند». ایـن آیـة شـریفه دارای چند نکته است :
1ـ خداوند متعال ، کلام را با لفظ "عبادی " آغاز کـرده ، گـویی خواسته است بفرماید که بندة من چنین است و باید دارای این صفت باشد که ... الخ
2ـ آیه شریفه ، صریحاً بـر اسـتقلال قـوة عقل تأکید و آن را درحکم غربال و وسیلة هدایت معرفی می فرماید و آنگاه این "هدایت عـقلی " را "هـدایت الهـی" می داند.
3ـ قرآن کریم در این آیه تعبیر و تشبیه ظریف و لطیفی را به کار برده است ؛ هرجا - و بـه خصوص در ایـن آیـه - که می خواهد از حقایق پشت پردة ظواهر سخنی بیاورد، تعبیر "اولوا الالباب " را به کار می برد و می فرماید که «تـنها اولوا الالبـاب ، این حقیقت را در می یابند»، و این از اصطلاحات خاصّ قرآنی است و در هیچ جای دیگر به کار نرفته و آن هـم فـقط و فـقط دربارة «عقل » استعمال شده !
راغب اصفهانی در کتاب «مفردات می گوید: «اللب العقل الخالص من الشوائب »؛ لبّ، عـقل خـالصی را گویند که ازشوائب جدا شده باشد. در ابتدا که فکر انسان خام است ، نـوعی در آمـیختگی مـیان محسوسات و تخیلات و معقولاتش وجوددارد و آنگاه که عقل از مقهوریت وهم و خیال و حسّ بیرون آید، «لبّ» نـامیده مـی شود، چراکه نسبت "عقل انسان" (که باطنی است ) به "قوای ظاهری حسی "، همانند نـسبت مـغز اسـت به پوست میوه . مثلاً میوه ای مانند «گردو» در ابتدای شکل گیری ، پوسته و هسته اش در هم آمیخته اند، اما بـه تـدریج کـه میوه کامل و رسیده می شود، پوسته از مغز جدا می گردد و هرکدام خاصیت جداگانه ای می یابند . گـویی قـرآن مجید، انسان را به یک میوه تشبیه کرده که عقل او در جایگاه مغز میوه است ؛ و اگر انسان در علم و مـعرفت بـه تکامل برسد، قوة عقلانی اش از پوستة حسّ و وهم و خیال جدا و مستقل می شود و چـنین اسـت که انسانی را "لبیب " گویند ؛ یعنی که قـوة عـاقله اش اسـتقلال خود را بازیافته است .
4ـ فرد عاقل کسی است کـه بـا تکیه بر نیروی عقلانی خود، قدرت تجزیه و تحلیل دارد. درحالی که جاهل فاقد چنین تـوانی است . نـکته قابل توجه این که بسیاری از افـراد هـستند که عـالم اند ولیکن جـاهل ! عـالم بدین معنا که علوم بسیاری را فـراگرفته اند، امـا جاهل اند از این روی که اهل تجزیه و تحلیل و استنباط نیستند. چنین است که امـام کـاظم (ع ) به هشام بن حکم می فرمایند : «ای هـشام ، خداوند تبارک و تعالی ، بـندگان آگـاه و اندیشمند خود را بدین بیان بـشارت مـی دهد که : فبشر عباد الذین یستمعون القول ...»3.
چند اصل برای تفکر و تعقل
1ـ اقامة دلیل و برهان روشن :
از فحوای آیة شریفة 126سوره مبارکة نحل چـنین مـستفاد می شود که پذیـرفتن هـر ادعایی ، منوط است به اقـامة بـراهین و دلایل روشن ، چرا که برهان و دلیل ، پایه های استواری هر مدّعایی هستند «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»
جناب بـوعلی (عـلیه الرحمه ) در اشارات مـی گوید: «مـن تـعود ان یصدق بغیر دلیل فـقد انخلع من کسوة الانسانیة « «کسی که هرحرفی را بدون برهان و دلیل بپذیرد؛ از لباس آدمی بیرون رفـته است ». و مـتقابلاً می توان گفت که هرکسی هم کـه هـر حـرفی را بـدون دلیـل انکار کند، او هـم آدم نـیست ! آنگاه جناب بوعلی ادامه می دهد: «کل ما قرع سمعک من العجائب فذره فی بقعة الامکان ما لم یذرک عـنه قـائم البـرهان »؛ «اگر کلام عجیبی شنیدی ، مادامی که دلیلی بـر امـکان یـا عـدم امـکانش نـداری ، نه آن را ردّ کن و نه قبول ، تا وقتی که دلیل و برهانی به دست آوری .
در خود قرآن کریم نیز از ابزار استدلال و برهان استفاده شده و برای معتبر شناختن استدلال و تعقل ، چه دلیلی از این بالاتر کـه خود قرآن مجید در بسیاری از مسائل به استدلال عقلی و اقامة برهان عقلانی روی آورده است . مثلاً در آیة «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»، یک قیاس استدلالی و برهان عقلی به کار رفته است .
2ـ پشتوانه علمی :
مایة تفکر ، عـلم اسـت و امر به هر چیزی ، امر به مقدمة آن است و چون تفکر بدون علم میسّر نیست ، لذا امر به تفکر، خود امر به سرمایة آن (کسب علم ) نیز هست . امام کاظم (ع ) در ادامة آن حـدیث مـوصوف - که خطاب به هشام بن حکم ایراد فرموده اند - می فرمایند: «یا هشام ان العقل مع العلم ، فقال : وتلک الامثل نضربها للناس و ما یعقلها الا العلمون ».4-5
پس انسان برای تـفکر ، ابـتدا باید علوم مورد نیاز را کـسب کـندو آنگاه با تکیه بر آن به تجزیه و تحلیل و تعقل روی آورد که تفکر بدون پشتوانه علمی ، در مثل چون کارخانه ای است که مواد خام اولیه کم دارد و قهراً محصولش نـیز کـم خواهد بود.چنین اسـت کـه قرآن کریم می فرماید: «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» 6
3ـ ژرف نگری :
تفکر اگر سطحی و پراکنده باشد، فایده واثری بر آن مترتب نیست ، ولی اگر مبتنی بر مطالعات و آزمایش ها و حسابگری های دقیق باشد، بسیار مفید و سرمایة بزرگی برای پیـشرفت جـامعة بشری واقع خواهد شد.
4ـ دوری از تعصب :
حقیقت جویی ، منزّه از جزم اندیشی وتعصب کور و جاهلانه است . آنکه در پی یافتن حقیقت است ، لاجرم باید با دیدی واقع بینانه به ابزار و افکار خود بنگرد و دراین راه بر فـکر و رأی اشـتباه خویش پافشاری نکند. این اصل از فحوای آیة شریفة 19 از سورة مبارکه «زمر» به راحتی قابل ادراک است .
آفات تفکُّر و تعقُّل
قـرآن کریم (و همین طور وجدان سلیم )، عقل را مبرّا از خطا و اشتباه ندانسته است ، و لذا لغـزشگاههای آن را مـشخص کـرده است :
1ـ تکیه بر ظنّ و گمان به جای علم و یقین :
قرآن مجید می فرماید : «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ» 7 «و تو ای رسول ، اگر از اکثر مردم روی زمین پیروی کـنی تـو را از راه خـدا گمراه خواهند کرد که اینان جز از پی ظنّ و گمان نمی روند و جز اندیشة باطل و دروغ چیزی در دست ندارند»
امروزه از منظر فلاسفه مسلّم شده است که یکی از عوامل عمدة خطاها و اشتباهات عقل ، پیروی از حـدسیّات و ظنیات (به جـای پیـروی از یقینیات ) است. "دکارت " دانشمند غربی ، هزار سال پس از نزول قرآن توانست به این نتیجه برسد و لذا می گوید: «هیچ چیز را حقیقت نمی دانم ، مگر این که بر من بدیهی باشد و از شتابزدگی و سبق ذهن و تمایل بپرهیزم و آن رانپذیرم ، مـگر آن که چنان روشن و متمایز باشد که جای هیچگونه شک و شبهه در آن نباشد».8
2ـ پیروی از امیال و هواهای نفسانی :
قرآن کریم ، امیال وهواهای نفسانی را نیز یکی از عوامل لغزش عقل برمی شمارد و می فرماید: «اِن يتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَي الْأَنفُسُ» 9؛ «ایـن قـوم ناسپاس و مشرک ، چیزی غیر از گمان باطل و هوای نفس فاسد خود را در بت پرستی پیروی نمی کنند». انسان برای آن که بتواند در هر امری ، تشخیص درست و صحیحی داشته باشد، باید بی طرفانه و بدون تمایل و اصرار برخواستة خویش به تـفکر بینشیند و بـرای کشف حقیقت کوشش کند ؛ همان گونه که یک قاضی برای صدور حکم حق باید نسبت به طرفین دعوا و دلایل آنها بی طرف باشد و امیال و امور نفسانی خود را در هیچ یک از مراحل قضا دخالت نـدهد.
3ـ شـتابزدگی :
هرگونه اظهار نظر و قضاوتی باید مستظهر به دلایل و مدارک کافی و معتبر باشد و شتاب و تعجیل در آن ، یکی از لغزش های اندیشه است . قرآن کریم که سرمایة علمی وفکری بشر را اندک و ناکافی می داند ، اظهار جـزم در قـضاوت های بزرگ را دور از احـتیاط و غیر عقلانی می داند؛ «و ما اوتیتم مـن العلم الاقـلیلاً»10
امـام صادق (ع ) می فرمایند: «خداوند متعال در قرآن مجید، بندگانش را با دو آیه تأدیب فرموده ؛ « أَلَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِم مِّیثَاقُ الْکِتَابِ أَن لاَّ یِقُولُواْ عَلَی اللهِ إِلاَّ الحَقَّ » 11 و «بَلْ کَذَّبُواْ بِمَا لَمْ یُحِیطُواْ » 12 ، یـعنی تا به چیزی علم پیدا نکرده اند، آن را تصدیق نکنند و تـا بـه غلط بودن چیزی یقین حاصل نکرده اند، آن را ردّ و نفی ننمایند.13
4ـ سنت گرایی :
انسان به حکم طبیعت اولی ، خود به خود و بدون آن که بخواهد و مـجالی بـه انـدیشة خویش بدهد، سنن ، عقاید و تفکرات اسلاف خود را می پذیرد و اصولاً یـکی از مشکلاتی که تمامی پیامبران الهی در امر دعوت با آن مواجه می شده اند، استناد جاهلان به آراء و عقاید آباء و اجدادشان بوده است .
امام کـاظم (ع) در ادامـة آن حدیث موصوف در خطاب به هشام بن حکم می فرمایند: «یا هشام ، ثمّ ذم الذین لایـعقلون ، فـقال : و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالو بل نتبع ما الفینا علیه ءاباءنا او لو کان ءاباؤهم لایعقلون شـیئاً و لایـهتدون ».14 ایـن توبیخ قرآنی ، حرکتی است در حمایت از استقلال عقل و مبارزه ای است با سنت گرایی و تقلید کـورکورانه . "فـرانسیس بیکن "، دانـشمند غربی ، می گوید: «یکی از چیزهایی که عقل انسان را فریب می دهد، راهی است که گذشتگان آن را پیموده اند».15
5ـ پیـروی از اکـثریت :
امـام کاظم (ع ) در ادامه آن حدیث می فرمایند: «یا هشام ، ثمّ ذم الله الکثرة ، فقال : و ان تطع اکثر من فی الارض یـضلوک عـن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون »، لذا تصمیم اکثریت نمی تواند ملاک درستی برای تصمیم گیری باشد . در مـیان عـامة مـردم ضرب المثل معروفی هست که می گوید: خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»، اما وقتی جماعت رسـوا بـاشد ، همرنگ جماعت شدن ، رسوا شدن است . امیر مؤمنان ، علی (ع ) می فرمایند: « لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ»16 ؛ «در راه حق و هدایت ، از کم بودن همراه نهراسید»17.
6ـ شخصیت گرایی :
نخبگان و اشخاص بزرگ و صاحب مقام ، به لحاظ عظمتی کـه در چـشم مردم دارند ، بر روی فکر واندیشة دیگران اثر می گذارند و ارادة آنان را تسخیر شـخصیت و ارادة خـود مـی کنند؛ دیگران آن چنان می اندیشند و تصمیم می گیرند که آنان .
قرآن کریم ، همة افراد بشر را به استقلال رأی و فـکر دعـوت می کند و پیـروی کورکورانه از اکابر و اشخاص برجسته را موجب شقاوت ابدی می داند و در اشاره به احوال دوزخیان در قـیامت اززبـان آنان نقل می کند که می گویند : «وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ كُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ».18
محورهای تفکُّر و تـعقُّل
تأکید و تشویق قرآن کریم به تفکر و اندیشیدن به طور مطلق و مبهم صورت نگرفته ، بـلکه خـود، محورها و راههایی را مشخص فرموده و مردم را به تـعقل و تـدبر در آنـها دعوت کرده است . از دیدگاه قرآن مجید، سه مـنبع اصـلی برای تفکر وجود دارد:
1ـ طبیعت :
در سراسر قرآن کریم آیات فراوانی هست که آدمیان را به تـفکر و تـعقل (و نتیجه گیری ) در طبیعیات و محسوسات عالم - مـانند زمـین و آسمان و سـتارگان و ابـر و بـاد وباران و جمادات و نباتات و حیوانات و غیرهم - دعـوت کـرده است . مثلاً در جایی فرموده : «قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ».19
2ـ تاریخ :
آیات بسیار دیـگری از قـرآن کریم هستند که بنی آدم را به مـطالعة تاریخ و سرگذشت پیشینیان فـرا مـی خواند و آن را به عنوان یک منبع کسب عـلم مـعرفی می نماید؛ مثلاً: « قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ « 20 از دیدگاه قـرآن مـجید ، تاریخ بشر و تحولات آن برطبق یـکسری قـوانین و سـنتی شکل می گیرد کـه شـناخت آنها می تواند به حال بـشر سـودمند و مفید واقع شود. فراخوان عمومی قرآن مبین به دانستن تاریخ ، امری است که در یک آزمایشگاه واقـعی برتعالیم نبوی صحّه خواهد گذارد.
3ـ ضمیر انـسان :
قـرآن کریم ، ضـمیر انـسان را نـیز به عنوان یک منبع ویـژة معرفتی می شناسد. از دیدگاه این کتاب آسمانی ، سراسر خلقت ، آیات و علایم و نشانه هایی هستند برای کشف حقیقت ؛ از جـهان خـارج از وجود انسان به «آفاق » و از عالم درون او بـه «انـفس » تـعبیر مـی کند و اصطلاح «آفاق و انـفس » از هـمین جا در ادبیات اسلامی ما وارد شده است و خداوند تبارک و تعالی برای «سرور آفاق و انفس » دعوتی همگانی دارد: « سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»21
"کانت" فیلسوف آلمـانی ، جـمله مـعروفی دارد کـه بـر سـنگ قبرش نیز حکّ شده است . او می گوید : «دو چیز است که اعجاب انسان را سخت برمی انگیزد؛ یکی آسمان پرستاره ای که بالای سر ما قرار گرفته و دیگری وجدان و ضمیری است که در درون ما وجود دارد.»
حـواس یا عقل یا هردو؟!
بعضی از نویسندگان متاخّر اسلامی که تحت تاثیر فلسفة حسی اروپاییان قرار گرفته اند، با نگاهی سطحی و غیرعالمانه به آن دسته از آیات قرآن مجید که به طور مکرر بشر را به مطالعة محسوسات عـالم دعـوت کرده ، به بیراهه رفته اند و "طبیعت " را یگانه منبع تحصیل معرفت و "حواس " را تنها ابزار کسب علم و شناخت معرفی کرده اند. این در حالی است که قرآن کریم بیش از آنکه بر استفادة از حواس ، بـه عنوان ابـزار و نگریستن درطبیعت به عنوان منبع تأکید کند بر لزوم تکیه به منبع عقل و ابزار «برهان و استدلال » اصرار و تأکید کرده است .
سیر از آیات به ذی الآیات :
"مـاوراءالطبیعه " مـوضوع یکی از مناقشات همیشگی خداپرستان (الهیّون ) و مـاده گرایان (مـاتریالیست ها) بوده است ؛ الهیون بر توانایی انسان به سیر از ظواهر به اعماق حقایق ، دلایل و براهین مختلف ذکر کرده اند و ماتریالیست ها در ردّ آن اصرار والحاح کرده اند و از همین رو بوده کـه "فـلسفة اولی " محلّ منازغة این دو گـروه واقـع شده است .
قرآن کریم ، از طرفی انسان ها را به مطالعة «آیات و نشانه ها ومحسوسات عالم هستی » دعوت می کند و از طرف دیگر هم به تفکر و تدبر و تعقل . حال سؤال این است که آیا این تفکر و تـدبر و تعقل ، تنها در مرحلة «آیات » متوقف است یا این که می توان با مداقه در «آیات » به «ذی الایات » نیز دست یافت ؟
بدیهی است که مراد و مقصود قرآن مجید این است که ما از تفکر در آیات، به ذی الآیات پی ببریم ، در غـیر این صورت ، صـرف تفکر در آیات ، اگر به تفکر ثانوی منجر نشود، نتیجه اش «معرفت الله » نخواهد بود. به همین دلیل بسیاری از مـردم و به خصوص علمای علوم طبیعی به خاطر این که تفکرشان در حدّ آیات متوقف است و به ورای آیـات (مـاوراءالطبیعه ) نظر ندارند، به صورت افراد مردّد و یا منکر باقی می مانند.
تمام آیاتی که در قرآن کریم به مـسائل شـناختی برمی گردد، همة اشیاء این عالم را مقدمه و نشانة ماوراءالطبیعه معرفی می کند و لذا با توسعه و تعمیم ایـن نـگرش کـه عالم طبیعت به منزلة علامت و نشانه و آیة وجود عالم دیگری است ، وجود عالم ماوراء طبیعت ، از طبیعت بـه آسانی استنباط می شود. نکته قابل توجه این که شناخت پروردگار عالم از طریق تعقل و راهیابی به ماوراء طبیعت از راه طبیعت ، امـری اسـتثنایی نیست ، چراکه تعقل به منزلة بال پروازی است که انسان را از محسوب به ماورائ طبیعت می رساند .
راه تفکّر دینی (تفکّر قرآنی )
تفکّر و تعقّل دینی نیز مانند سایر تفکّرات ، منبع و مأخذی می خواهد تا مواد فکری از آن سرچشمه بـگیرد؛ چنان که مثلاً در تفکر ریاضی ، یک رشته معلومات و بدیهیات ریاضی ، مبنای کار واقع می شود. یگانه منبع و مأخذی که دین آسمانی اسلام بدان اتکاء دارد، همانا قرآن کریم (مدرک قطعی و همیشگی نبوت پیامبر اسلام ) است .
قرآن کـریم در تـعلیمات خود، برای رسیدن به مقاصد ومعارف اسلامی ، سه راه را در دسترس پیروان خود قرار داده است :
الف - ظواهر دینی .
ب - حجّت عقلی (تفکّر فلسفی ).
ج - درک معنوی
و ما در این مقال ، به صورت فشرده پیـرامون ظـاهر دینی وحجّت عقلی بحث خواهیم کرد:
الف - ظواهر دینی :
قرآن کریم گاهی در بیانات خود همة مردم را مورد خطاب قرار می دهد و بدون اقامة دلیل و حجّت و تنها به واسطة مقام ربوبیت و فـرمانروایی خـداوند ، امر و نهی می کند (مثلاً در پذیرفتن اصول اعتقادی و احکامی عملی ). این طرز بیان ، مؤیّد حجّیت این بیانات لفظی است و لذا این گونه بیانات لفظی راهی است برای فهم مقاصد دینی و معارف اسلامی ؛ من جمله : «امنوا بالله و رسـوله »، «اقـیموالصلوة « و...، کـه آنها را «ظواهر دینی » می نامیم . ظواهر دیـنی از آنـجا کـه به ساده ترین بیان تقریر شده اند، هر کسی می تواند به اندازة فهم ودرک خود از آنها بهرمند شود و به وسیلة آن به اصول و فروع معارف اسـلامی پی ببرد.
اقسام ظواهر دینی
قرآن کریم که مأخذ اصلی تـفکر مـذهبی اسلام است ، برای مسلمین به ظواهر الفاظ خود حجیت و اعتبار داده است . ظواهرآیات قرآن نیز بیان رسول خدا (ص ) را تـالی کـلام خـدا قرار می دهد و آن را معتبر می شمارد؛ چنان که می فرماید : «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»،22 و لذا بیان پیامبر اکرم (ص ) برای مستمعین کلام ایشان - چه استماع مستقیم باشد و چه نقل قـابل اعـتماد- حـجت و لازم الاتباع است .
با تواتر قطعی از رسول خدا(ص ) رسیده است کـه بـیان اهل بیت ایشان نیز همانند بیان خود ایشان معتبر است ،23 بنابراین، بیان اهل بیت (ع ) تالی بیان پیـامبر(ص) مـی باشد. نکته قابل ذکر این که بیان اهل بیت (ع ) نیز از طرق مشافهه یا نـقل قـابل اعـتماد ، حجت است . لذا روشن می شود که ظواهر دینی بر دو قسم است : کتاب و سنت ؛ مراد از «کتاب »، ظـواهر آیـات کـریمة قرآن مجید است و مراد از «سنت »، احادیثی است که از پیامبر (ص ) واهل بیت (ع ) رسیده بـاشند .
نـکته :
1ـ کتاب آسمانی اسلام که ماخذ اصلی هرگونه تفکراسلامی است ، ماخذ دینی دیگر را نـیز اعـتبار و حـجیت می دهد .
2ـ این که قرآن کریم ، به خودی خود برای همگان قابل فهم است ، با مرجعیت عـلمی پیـامبر (ص ) و اهل بیت (ع ) در معارف اسلامی منافاتی ندارد، چرا که بخشی از معارف و احکام اسلامی هستند کـه قـرآن مـجید تنها کلیات آنها را مطرح کرده است (ماننده نمازو روزه و حجّ و غیره ) و تفصیل آنها بر مراجعة به سـنّت مـتوقف است .
3ـ در بخشی دیگر از آیات قران کریم که متضمن معارف اعتقادی و اخلاقی است ، اگرچه مـضامین و تـفاصیل آنـها برای عموم قابل فهم باشد ، و لیکن برای درک معانی آنها باید روش اهل بیت (ع ) را اتخاذ کرد و هـر آیـه را بـه کمک دیگر آیات قرآنی تفسیر کرد، نه به رأی و نظر خود که حضرت امـام عـلی (ع ) می فرمایند: «برخی از قرآن با برخی دیگر از آیات آن به سخن آمده و معنای خود را می فهماند و بعضی از آن به بـعضی دیـگر گواهی می دهد ».24
ب - حجّت عقلی :
قرآن کریم ، تفکر عقلانی را تصدیق کرده و آن را جزء تـفکر مـذهبی قرار داده است و البته می توان گفت که تفکر عـقلانی هـم پس از آن که حقانیت و نبوت پیامبر(ص ) را پذیرفت ، ظـواهر قـرآن و بیانات پیامبر (ص ) و اهل بیت (ع ) را درصف حجّت های عقلی قرار می دهد. حجت های عـقلی بـر دو نوع هستند: برهان و جدل .
"برهان " حـجتی اسـت که مـواد آن مـقدماتی درسـت باشند، اگرچه مشهود یا مسلم نـباشند . به عبارت دیگر، «براهین » قضایایی هستند که انسان با شعور خدادادی خود، آنها را درک و تـصدیق مـی کند؛ چنان که می دانیم عدد سه از چهار کوچک تر اسـت. این گونه تفکر، تفکر عـقلی است و در صـورتی که موضوعش کلیات جهان هستی بـاشد (مـانند تفکر در مبدأ آفرینش و سرانجام جهان )، «تفکر فلسفی » نامیده می شود.
"جدل " حجّتی است کـه هـمه یا برخی از مواد آن از مشهورات و مـسلمات بـاشند، چـنان که در میان پیروان ادیـان مذاهب مـختلف معمول است که در حـیطة مـذهب خود، نظریات مذهبی را با اصول مسلّمة آن اثبات می کنند.
قرآن کریم هر دو شیوه را به کار بـسته و آیـات بسیاری در آن است که متضمّن هر دو شـیوه اند :
اولاً: بـه تفکر آزاد در کـلیات جـهان هـستی و در نظام کلّی عالم و نـیز در نظام های خاص (مانند آسمان و ستارگان و شب و روز و حیوانات و نباتات و غیرهم ) امر می کند و با رساترین تعبیر، تفکر و تـعقل آزاد را می ستاید. ثانیاً: به تفکر عقلی جـدلی (کـه مـعمولاً بـحث کـلامی نامیده می شود)، مشروط بـر این که با بهترین صورت و رعایت اصول آن (برای یافتن حقّ، با پرهیز از لجاجت و مقرون به اخلاق نیکو) انجام پذیرد ، امر کرده است : «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»
والسـلام - مـحمّد زاهـد غیاثی / دانـشگاه شهید چمران اهواز- اسفند ماه 79
پی نوشت ها:
1ـ اصول کافی ، ج 1، باب «عقل و جهل «
2ـ زمر ، 18 و 19
3ـ اصول کافی ، ج 1، باب «عقل و جهل «
4ـ عنکبوت ، 44
5ـ اصول کافی ، ج 1، باب «عقل و جهل «
6ـ اسراء، 37
7ـ انعام ، 117
9ـ نجم ، 24
10ـ اسراء، 86
11ـ اعراف ، 170
12 ـ یونس ، 40
13ـ المیزان ، ج 6، ص 319
14ـ بقره ، 171
15ـ اسلام و مقتضیات زمان ، 60
16 و 17ـ نهج البلاغه ، خ 201
18ـ احزاب ، 68
19ـ یونس ، 102
20ـ ال عمران ، 138
21ـ فصلت ، 54
22ـ نحل ، 45
23ـ غایة المرام ، 211
24ـ نهج البلاغه ، خُ 231
https://janat1.ir/article/?id=211
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «تفکر از منظر قرآن» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.