نگاهی به سرنوشت سر مبارک امام حسین(ع) بعد از فاجعه کربلا



به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سید محمود جوادی، پژوهشگر، همزمان با ماه محرم و ایام اقامه عزا بر سرور و سالار شهیدان، در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم، قرار داده به سرنوشت سر مبارک امام حسین(ع) پس از واقعه کربلا پرداخته است. یادداشت این پژوهشگر را می توانید در ادامه بخوانید:

آفتاب صبح روز دهم محرم سال ۶۱ خبر نداشت تا ساعاتی دیگر بر فجیع ترین رویداد تاریخ بشر در کربلا خواهد تابید و نمی دانست تا ظهر آن روز نظاره گر ریخته شدن خون پاک ترین انسان ها بر روی خاک کربلا خواهد بود؛ سرزمینی که روزگاری به قبله گاه عزاداران حسینی و مکانی برای عرض ارادت به ساحت اهل بیت رسول خدا(ص) تبدیل خواهد شد.

با شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایش، نام این سرزمین و نام شهدای کربلا بر زبان ها افتاد و تا دنیا دنیاست، نام حسین بن علی و یاران آن حضرت علیه السلام فراموش نخواهد شد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام و یاران ایشان، همانگونه که زنان و اهل حرم به اسارت برده شدند، به دستور عمر بن سعد، عصر همان روز عاشورا سر امام حسین علیه السلام را به وسیله خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی به نزد عبید الله بن زیاد فرستاد، و فرمان داد تا سرهای بقیه شهداء را چه از یاران یا اهل بیتش قطع کنند و آنها را تمیز کرده با شمر بن ذی الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج فرستادند.

اکثر مورخان و ارباب مقاتل، نظرشان این است که قاتل و قاطع سر امام حسین (ع) شمر ملعون است و گروهی معتقدند سنان بن انس در کشتن امام (ع) به شمر کمک کرده است، جمعی هم سنان و خولی بن یزید را در کشتن امام یاور شمر دانسته اند. بر سر این مسئله که دقیقا چه کسی سر مطهر امام حسین علیه السلام را از تن جدا کره در بین مورخان و مقتل نویسان اختلاف زیادی وجود دارد. شمر، خولی بن یزید، شبل بن یزید و سنان بن انس افرادی هستند که مقتل نویسان انگشت اتهام را در جدا کردن سر مقدس امام حسین (ع) از تن شریف آن حضرت به سوی آنان می گیرند.

قرآن خواندن سر بریده امام حسین (ع)

گفته می شود یکی از وقایع شگفت انگیز پس از واقعه کربلا، قرآن خواندن سر مطهر امام حسین (ع) بود. بنا بر گزارش های تاریخی، زمانی که سر امام علیه السلام را بر نیزه کرده و در کوفه می گرداندند، سر مبارک آن حضرت، آیاتی از قرآن را تلاوت می کرد. در تأیید این موضوع، روایات معتبری دال بر اثبات وقوع این اعجاز نزد علمای فریقین وجود دارد و راویان شیعه و اهل سنت آن را به سند صحیح نقل کرده اند. زید بن ارقم می گوید: من در غرفه ای بودم که سر مطهر را بر فراز نیزه ای از جلوی من گذراندند. چون برابر من رسید، شنیدم که آیه «ام حسبت ان اصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا»؛ (آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم، از آیات شگفت ما بودند؟) را می خواند. به خدا سوگند مو بر تنم راست شد و صدا زدم: «ای پسر رسول خدا، به خدا سوگند، [داستان] سر تو بسیار شگفت تر است». (در توضیح مقصود زید بن ارقم می توان گفت درست است که ماجرای اصحاب کهف و رقیم شگفت انگیز بوده است، اما آنان پس از مرگشان سخن نگفتند. پس داستان سر تو شگفت انگیزتر است؛ چراکه پس از جدا شدن از بدن، قرآن می خواند).

ابن شهرآشوب می نویسد: ابومخنف از شعبی نقل می کند که گفت: هنگامی که سر مبارک امام حسین علیه السلام را در کوفه در محل صراف ها به دار زدند، آن سر مقدس تنحنح کرد و سوره کهف را تلاوت کرد، تا آن جا که می فرماید: «إنهم فتیة آمنوا بربهم وزدناهم هدی»؛ (آنان جوانانی (یا جوانمردانی) بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم). و این جز بر ضلالت و گمراهی شان نیفزود. در روایت دیگری می نگارد: هنگامی که سر مقدس امام حسین علیه السلام را بر فراز درخت زدند، شنیدند که می فرمود: «وسیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون» (آنان که ستم کردند، به زودی می دانند که به کدام بازگشت گاه باز خواهند گشت) در دمشق نیز صدای آن حضرت را شنیدند که می فرمود: «لا قوة الا بالله»، همچنین شنیده شد که می فرمود: «أن أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا»

زید بن ارقم می گفت: یابن رسول الله! تعجب سر بریده تو از همه بیشتر است. روایات و مدارک معتبر بسیاری از علمای اهل سنت در این باره وجود دارد، که شکی در صحت خبر قرآن خواندن سر مبارک امام حسین (علیه السلام) باقی نمی گذارد.

سر امام حسین (ع) و مسجد حنانه

علامه ابن شهر آشوب مازندرانی در(مناقب ال ابی طالب) می گوید: از مناقب حسین علیه السلام مشهد الراس و دیگر مواضعی است که از راه کربلا تا عسقلان و ما بین آن در موصل، نصیبین، حماه، حمص و دمشق و غیره ظاهر گشت. مؤلف می گوید: مواضعی در اماکن اقامت کاروان اسرای اهل بیت رسول خدا (ص) در مسیر کربلا به کوفه و سپس مسیر کوفه به دمشق شام بنا شده است. از جمله این مواضیع که تا امروز شناخته مانده مسجد حنانه است.

هنگامی که کاروان اسرا در شب دوازدهم محرم به مرزهای کوفه رسید، همانجا بیتوته کرد و وارد شهر نشد؛ زیرا عبیدالله ابن زیاد تمایل داشت تا ورود آنها به این شهر با سربازان و سلاح و به صورت نمایشی باشد. مسجد یا مشهد الحنانه در شمال شرق نجف واقع شده است. در قدیم «قائم» یعنی ستونی عمودی در مکانی که سر امام حسین (علیه السلام) پیش از ورود کاروان اسرا به کوفه روی زمین قرار گرفت، وجود داشت. محدث قمی در (نفس المهموم) بیان نموده است که کنار «قائم» (ستون) در مسیر نجف، مسجدی به نام مسجد الحنانه است که در آنجا زیارت امام حسین (علیه السلام) مستحب است زیرا سر مبارک ایشان (علیه السلام) آنجا قرار گرفته شد.

وجه تسمیه آن به حنانه طبق آنچه که بعضی از محققان ذکر کرده اند، مشتق از حنین است؛ با استناد به روایاتی که اسیران حضرت امام حسین (علیه السلام) را از محل ثویه عبور دادند و در این مکان به سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السلام) و یارانش جسارت نمودند پس زمین آنجا ناله حزن انگیزی کرد که صدای ناله آن شنیده شد.

سر مقدس در دار الاماره کوفه

به دستور عمر بن سعد سر مبارک امام حسین علیه السلام را از کربلا به کوفه برده شد. خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی عصر عاشورا سر مطهر امام حسین (علیه السلام) را به کوفه بردند؛ اما چون شب هنگام به کوفه رسیدند، خولی سر مطهر را در خانه اش زیر دیگی نهاد و روز بعد، آن را نزد عبیدالله بن زیاد برد. ابن زیاد با مشاهده سر بریده امام، هرچه کینه و دشمنی داشت آشکار نمود و از هیچ گونه گستاخی در رفتار با آن فروگذار نکرد. از منابع تاریخی بر می آید که در آن زمان گروهی از مردم و چند تن از صحابه پیامبر (ص) و بزرگان شهر در قصر وی حضور داشتند. جسارت های ابن زیاد به سر مطهر امام، خشم آنها را برانگیخت. اصحاب پیامبر که هنوز خاطره نوازش ها و محبت های آن حضرت را به امام حسین (ع) از یاد نبرده بودند، وقتی اهانت های پسر مرجانه را دیدند، ساکت ننشستند و هریک به گونه ای به آن واکنش نشان دادند.

ابومخنف از حمید بن مسلم نقل می کند، ابن زیاد به سر امام حسین(ع) جسارت می کرد و با سر چوب دستی اش، بر دندان های پیشین آن حضرت می نواخت و می گفت: ریش ابا عبدالله جوگندمی شده است. «زید بن ارقم» از جمله اصحاب پیامبر بود که در مجلس حضور داشت و در مقابل جسارت های ابن زیاد زبان به اعتراض گشود: «این چوب را از آن دندان ها بردار. به خدای یکتا سوگند، لب های پیامبر (ص) را دیدم که بر این لب ها بوسه می زند». آن گاه گریه اش گرفت. ابن زیاد به او گفت: «خدا چشمانت را گریان کند. به خدا اگر پیرمردی خرفت و بی عقل نبودی، گردنت را می زدم». آن گاه زید بن ارقم برخاست و بیرون رفت.

گفته می شود انس بن مالک خزرجی یکی دیگر از اصحاب پیامبر(ص)، رفتاری مشابه رفتار زید بن ارقم داشت و در مقابل جسارت های ابن زیاد واکنش نشان داد و با لحن اعتراض آمیزی گفت:« به خدا سوگند من کار تو را ناخوش دارم. من دیدم که رسول خدا (ص) بر جایی که تو چوب می زنی، بوسه می زد».

در کتاب ریاض القدس، آمده است وقتی ابن زیاد سر مقدس امام حسین(ع) را با دست گرفت ناگهان دستش لرزید و قطره خونی از سر مبارک به ران او چکید که از لباس او گذشت و ران او را سوراخ کرد و زخم شد. پس از این واقعه ابن زیاد آن زخم را هر چه مداوا می کرد خوب نمی شد و چون به شدت بوی تعفن از ران پایش به مشام می رسید، به ناچار دائم بر آن عطر می مالید که بوی بد آن را دیگران استشمام نکند!

در کتاب «روضه الشهداء» ملا حسین کاشفی سبزواری (متوفای ۹۱۰ ق) این گونه نقل شده است: ابوالمفاخر نقل می کند: «چون ابن زیاد سر امام حسین (ع) را بر ران خود نهاد، قطره ای خون بر قبای وی افتاد و قبا و جبه و پیراهن و إزار، وی را سوراخ کرد و به گوشت ران وی رسید؛ از طرف دیگر بیرون آمد و رخت و تخت را سوراخ کرد بر روی زمین رسید و غایب شد. آن سوراخ در ران او بماند هرچند علاج کردند به (بهتر) نشد و از زخم او نتنی عظیم، ظاهر گشت؛ چنانکه هیچ شامه را تحمل شنیدن آن نبودی و پیوسته نافۀ مشک بر آن سوراخ بستی و باوجودآن رایحه کریه آن زخم بر بوی مشک غالب آمدی. به همین بلا مبتلا می بود تا به قتل رسید و ابراهیم بن مالک اشتر او را در میان کشتگان بدین علامت بشناخت؛ چنانچه در مختارنامه مذکور است». این جریان در کتاب «تاریخ حبیب السیر» نوشته «غیاث الدین بن همام» (متوفای ۹۴۲ ق) نیز نقل شده است. در کتاب «دمع السجوم» که ترجمه نفس المهموم شیخ عباس قمی است (متوفای ۱۳۵۹ ق) نیز نقل شده است.

انتقال سر مبارک از کوفه به شام

ابن زیاد ملعون، زحر بن قیس را فراخواند و سر مقدس امام حسین علیه السلام و سر یارانش را با او به سوی یزید بن معاویه فرستاد و همراه زحر، ابوبرده پسر عوف ازدی و طارق بن ابی ظبیان ازدی نیز بودند.

مأموران و حمل کنندگان سر شریف امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام در منزل های زیادی توقف کردند، یکی از آن جاه هایی که آنها در سرزمین شام توقف کردند، محلی بود به نام دیر راهب، که اسیران کربلا از آن گذشتند. در این سفر، که اسرا به همراه نیروهای یزید بن معاویه به شام برده می شدند، سرهای شهدا نیز همراه قافله بود. در یکی از منزل گاه های راه، به محلی رسیدند به نام «قنسیرین» که راهبی در دیری به عبادت مشغول بود.

این دیر، هم اکنون در منطقه راه سوریه به لبنان موجود است و بر یک بلندی مشرف به جاده قرار دارد. در ماجرای اسیران اهل بیت از کوفه تا شام، حاملان سر در بین راه سر بریده امام حسین (ع) را در صندوقی در دیر راهب مخفی کردند و سر را داخل دیر قرار دادند. راهب در آن شب دید نوری به سوی آسمان ساطع است، وقتی به سوی آنان رفته و از هویت آنان و صاحب سر آگاه شد پس از شماتت آنان، مقداری پول داده و از آنان خواست تا یک شب سر را در اختیار وی بگذارند. راهب آن شب سر را با مشک و گلاب شستشو داد و بر روی سینه خود گذاشت. او با دیدن کرامات امام حسین (ع) تا صبح می گریست و به برکت آن سر، صبح مسلمان شد. سپس به همراه شاگرادانش خدمت امام سجاد (ع) رسید و آمادگی خود را برای جنگ با قاتلان امام حسین(ع) اعلام کردند. امام سجاد(ع) فرمود: «این کار را انجام ندهید. زیرا خداوند به زودی از آنان انتقام می گیرد».

ماموران پس از مراجعت از آنجا به سراغ سکه ها رفته اما دیدند همه سکه ها به خاک ریزه تبدیل شده است. مشهدالحسین یا مسجدالنقطه یا مشهدالنقطه و یا مشهدالحسین در مکانی ساخته شده است که گفته می شود سر مبارک امام حسین (ع) به هنگام انتقال از کربلا به دمشق در آنجا، بر سنگی قرار داده شده است و چند قطره از خون سر حضرت بر آن سنگ جاری شده است. گفته شده است هنگامی که کاروان اسرا و سرهای شهدای کربلا از عراق به حلب رسیدند، در غرب این شهر در کنار کوه جوشن و معبد «مارت مروثا» توقف کردند. آنان سر امام حسین را بر صخره ای گذاشتند هنگامی که آن را برداشتند، چند قطره از خون آن بر صخره جاری شده بود. پس از آن اهل حلب بر روی آن سنگ، زیارتگاهی ساختند.

سر امام حسین (ع) در مجلس یزید

هنگامی که سر امام علیه السلام را برای یزید (علیه اللعنة) آوردند، مجلس های شراب می آراست و سر حسین علیه السلام را می آورد و جلوی خود می نهاد و با حضور آن شراب می نوشید. امام رضا علیه السلام می فرماید: نخستین کسی که در روزگار اسلام برایش آب جو گرفتند، یزید بن معاویه در شام بود. آن را برای او و در سفره ای که بر سر حسین علیه السلام برپا کرده بودند، حاضر کردند و او آن را می نوشید و به همراهانش می نوشاند و می گفت: «بنوشید! این شرابی مبارک است و اگر تنها برکتش همین بود که ما نخستین کسانی هستیم که آن را بدست گرفته ایم و در حالی که سر بریده دشمنمان پیش روی ما و سفره مان بر آن است، با جان هایی آرام و دل هایی بی اضطراب می خوریم کافی بود». امام در ادامه فرمود: پس هر کس پیرو ماست باید از نوشیدن آب جو بپرهیزد که آن از شراب های دشمنان ماست و اگر نپرهیزد، از ما نیست که پدرم از پدرش از پدرانش از علی بن ابی طالب علیه السلام نقل کرد که: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: جامه دشمنان مرا نپوشید و غذاهای دشمنان مرا نخورید و به راه دشمنان من نروید که شما هم مانند آنان دشمن من می شوید.

همچنین در روایت ها اینگونه آمده است که سر مبارک امام حسین علیه السلام را نزد یزید در طشت طلا قرار دادند. سکینه و فاطمه، دختران ابی عبدالله علیه السلام قد می کشیدند تا سر را در داخل طشت ببینند، همین که چشمشان به سر پدر افتاد صدای شیونشان بلند شد. یزید با چوب دستی بر لب های امام حسین (ع) می زد و می گفت: یوم بیوم بدر؛ امروز از جنگ بدر انتقام گرفتیم و این اشعار را می خواند:

لیت اشیاخی ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل فاهلو واستهلوا فرحا

ثم قالوا یا یزید لاتشل قد قتلنا القوم من ساداتهم

و عدلناه ببدر فاعتدل لعبت هاشم بالملک فلا

خبر جاء و لا وحی نزل لست من خندف ان لم انتقم

من بنی احمد ما کان فعل

شاعری پارسی زبان ترجمه این اشعار را به فارسی به شعر آورده:

پدرانم که به بدر از خزرج

ناله ها از دم شمشیر شنید

کاش بودند و بگفتندی شاد

دست تو درد مبیناد یزید

آنقدر سرور از آنان کشتیم

تا که با بدر برابر گردید

بازی هاشم و ملک است و جز این

خبری نامد و وحی ای نرسید

نیم از خندف اگر نستانم

کینه ام ز آل نبی بی تردید

ابو برزه اسلمی که در مجلس حضور داشت و رسول خدا صلی الله علیه و آله را درک کرده بود، گفت: یزید! لب های حسین را چوب می زنی؟ رسول خدا را دیدم که این لب ها و لب های برادرش حسن را می بوسید و می فرمود: «انتما سیدا شباب اهل الجنة قتل الله قاتلکما و لعنه و اعد له جهنم و سائت مصیرا»؛ شما دو نفر آقای جوانان بهشتید خدا بکشد قاتل شما را و او را لعنت کند و جهنم را برایش آماده سازد که بد جایگاهی است.

سر امام حسین (ع) و حضرت رقیه(س)

مورخان نقل می کنند: از داخل خرابه های شام، صدای یک کودک به گوش می رسید. تمام کسانی که در میان اسرا بودند، می دانستند که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسین(ع)، است. رقیه از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می گرفت. گویا خواب پدرش را دیده بود.

در این حال یزید، دستور داد سر امام حسین علیه السلام را به رقیه نشان بدهند تا ساکت شود. وقتی حضرت رقیه سلام الله علیها سر بریده پدرش امام حسین علیه السلام را دید، با فریاد و ناله خودش را روی سر بریده پدرش انداخت و همان جا، از دنیا رفت. مرقد مطهر حضرت رقیه علیها السلام در سوریه نزدیک به قبر حضرت زینب سلام الله علیها است.

دفن سر مبارک در شام

از اینکه سرنوشت سر شریف امام حسین علیه السلام به کجا ختم شد، روایت های متعدد و متناقض فراوانی نقل شده است و برای اثبات صحت و سقم این روایت ها مورخان و کارشناسان متعددی اظهار نظر کرده اند و این موجب تشتت آرا و اختلاف نظر در خصوص محل دفن سر مبارک امام حسین علیه السلام شده است.

«ابن نما» می گوید وقتی «منصور بن جمهور کلبی» (از فرماندهان و کارگزاران امویان بود که بر علیه ولید ثانی شورش نمود و ۴۰ روز بر عراق حکومت کرد) شام را فتح کرد و پس از ورود به شهر، وارد خزانه یزید شد. وقتی که گشودند، سر مطهر را آن جا دید. به غلامش سلیم گفت: این کیسه چرمین را نگهداری کن که از گنج های بنی امیه است. چون آن را گشود، سر امام حسین (ع) در آن بود که به رنگ مشکی خضاب شده بود. به غلامش گفت: پارچه ای بیاور. پارچه ای آورد و آن را در آن پیچید و در دمشق، کنار «باب الفرادیس»، نزدیک برج سوم از سمت مشرق دفن کرد.

برخی از منابع تاریخی هم بدون نقل این جریان، تنها گفته اند که سر مبارک امام حسین (ع) در دمشق دفن شده است.

بعد از شام سر مبارک امام حسین (ع) به کجا انتقال یافت؟

از آنجا که به دستور عمر بن سعد علیه اللعنه سر امام حسین علیه السلام از تن جدا شد و از کربلا به کوفه و سپس از آنجا به شام برده شد و مسافت سر مبارک از بدن شریف تا این حد زیاد شد، اتفاقات زیادی برای سر امام حسین علیه السلام افتاد از جمله معجزات و دفن های متعدد تا اینکه سرانجام و طبق روایات متعدد به بدن شریف در کربلا ملحق شد.

از جمله اتفاقاتی که برای سر مبارک آن حضرت (ع) رخ داد، دفن آن در محل های مختلف و نامگذاری آن محل ها به نام مقام رأس الحسین (ع) است. مقام رأس الحسین به محل دفن یا نگهداری موقت سر امام حسین(ع) گفته می شود. این مقام ها روزگاری در شهر های مدینه، دمشق، رقه، عسقلان و قاهره مشهود بوده است، که برخی از این اماکن همچنان دارای بارگاه و ضریح است که تا امروز به زیارتگاه برای محبان اهل بیت علیهم السلام تبدیل شده است اما برخی از اماکن دیگر به دلیل فعالیت دشمنان اهل بیت، آثار و بقایای این مقام ها از بین رفته است.

برخی از گزارش ها حاکی از آن است که گروهی از اهالی عسقلان در فلسطین نزد یزید بودند و از وی خواستند سر نزد آنان دفن شود. یزید سر را به آنان داد و آنها سر را در شهرشان دفن کردند و بر آن بارگاهی ساختند. قزوینی (از مورخان قرن هفتم هجری) گزارش کرده است که مزار رأس الحسین (ع) در عسقلان، ساختمانی بزرگ با سنگ های مرمر بوده و مردم به آن تبرک می جسته اند و از همه جا برای زیارت آن می آمده اند و نذورات فروانی برای آن انجام می شده است.

انتقال سر مبارک به عسقلان و قاهره

بر اساس گزارشی دیگر در عصر خلافت المستنصر بالله فاطمی یکی از خلفای فاطمی و وزارت بدرالجمالی، شخصی در خواب دید که سر امام در عسقلان دفن است و در خواب، محل آن برایش مشخص شد و آنجا را نبش کردند و بدرالجمالی بر آن بارگاهی ساخت.

سبط ابن جوزی (متوفای ۶۵۴ ق) نقل کرده است: «سر حسین بن علی (ع) را خلفای فاطمیین از باب فرادیس در دمشق به عسقلان انتقال دادند، سپس به قاهره برده و در آن جا دفن کردند و آن جا بارگاه عظیمی دارد که زیارتگاه است». علامه سید محسن امین در «لواعج الاشجان» در این باره می گوید: «بنا به گفته برخی مورخان؛ علویین (فاطمیین) مصر، سری را از عسقلان به قاهره انتقال داده اند و به نام سر مطهر امام حسین (ع) در آن جا دفن کرده و مشهد بزرگی بالای آن ساختمان بنا نموده اند، ولی سؤال این است که واقعا آن سر، سر امام حسین (ع) بوده است؟!».

همان طور که گفتیم؛ برخی از اهل سنت گفته اند سر مطهر در خزانه یزید در دمشق بود و آن را کفن کرده و در باب فرادیس دفن کردند و از سوی دیگر برخی گفته اند از آن جا خلفای فاطمیین نقل داده در عسقلان دفن کردند و بعد از آن از عسقلان به قاهره حمل شده است. نه این که سر مبارک به سرقت رفت و در عسقلان به خاک سپرده شد. اما این که «آیا آن سر مطهر، از آن امام حسین(ع) بوده است؟» هرگز روشن و ثابت نشده است؛ به ویژه که دست سیاست و ریاست خلفای فاطمی با آن بازی کرده است و این که از انتقال سر مقدس از عسقلان به مصر چه هدف سیاسی تأمین می شده، خدا می داند. آیا از ترس صلیبی ها این کار را کرده اند؟ صلیبی ها به چه منظوری آن مشهد را خراب می کردند؟

انتقال سر مبارک به مدینه

امام یافعی یمنی مکی (متوفای ۷۶۸ ق) در «مرآت الجنان» می گوید: «آنچه گفته شده که سر مطهر امام حسین (ع) به عسقلان نقل شده و یا به قاهره نقل داده اند صحیح نیست». از کلام یافعی فهمیده می شود که ایشان نیز معتقدند سری که نقل داده شده، سر امام حسین (ع) نبوده است. سپس خود یافعی می گوید: «سر را یزید به مدینه منوره با خاندان رسالت و جمعی از موالی بنی هاشم و عده ای از موالی ابوسفیان فرستاد و در مدینه در بقیع نزد قبر مادرش فاطمه (س) دفن شد و این صحیح ترین اقوال است».

البته اگر سر مطهر را به مدینه برده باشند لزوما در بقیع نباید دفن شده باشد؛ زیرا معلوم نیست که قبر حضرت زهرا (س) در بقیع باشد. به علاوه؛ برخی از مورخانی که گفته اند سر را به مدینه برده اند، معتقدند که مجددا آن را از مدینه به کربلا آورده و به جسد ملحق کرده اند. امام یافعی بر این باور است که یزید سر مطهر را به همراه خاندان رسالت و جمعی از بنی هاشم و عده ای از موالی ابوسفیان به مدینه منوره فرستاد و در مدینه نزد مادرش حضرت زهرا(س)، در قبرستان بقیع دفن شده است و می گوید: «و این صحیح ترین قول در این مورد است».

سر مبارک امام حسین (ع) در جوار مرقد امیرالمومنین علیه السلام

نجف اشرف یکی دیگر از جاهایی است که برخی از راویان و مورخان مدعی هستند که سر مبارک امام حسین علیه السلام در آنجا و در کنار قبر امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام مدفون است. عمر بن طلحه می گوید: امام صادق (ع) زمانی که در حیره بود، به من فرمود: «آیا نمی خواهید به وعده ای که به شما داده بودم (زیارت قبر امام علی) وفا کنم؟» گفتم: چرا. سپس به همراه آن حضرت و فرزندشان اسماعیل سوار بر مرکب شدیم تا این که از منطقه سویه -میان حیره و نجف- گذشته و در ذکوات بیض فرود آمدیم و آن جا نماز گزاردیم. حضرت صادق (ع) به اسماعیل فرمود: «بلند شو و به جدت حسین سلام بده». گفتم: قربانت شوم مگر حسین(ع) در کربلا نیست؟ فرمود: «چرا، اما زمانی که سرش به شام برده شد، یکی از دوستان ما آن را برداشته و در کنار قبر امیر المؤمنین علی (ع) دفن کرد».

همچنین ابان بن تغلب می گوید: با امام صادق (ع) بودم که به صحرای نجف آمدند و دو رکعت نماز خواندند و اندکی پیش تر رفتند و آنجا نیز دو رکعت نماز خوانده پس سوار شدند و بعد از طی مسیر اندکی، از چهارپا به زیر آمده و دو رکعت نماز گزاردند. سپس فرمودند: «این، جای قبر حضرت امیر المؤمنین (ع) است». گفتم: آن دو جای دیگر که نماز خواندید چه بود؟ فرمود: «مکان سر حضرت امام حسین (ع) و منبر حضرت قائم (عج)». در خبری مرفوع می خوانیم: امام صادق (ع) فرمود: «وقتی تو به نجف رفتی دو تا قبر خواهی دید؛ قبر بزرگ و قبر کوچک، اما بزرگ آن، قبر امیر المؤمنین (ع) است و قبر کوچک، سر مبارک امام حسین (ع) است». از این روایات، معلوم می شود در آن زمان، جایگاه کوچکی نزد قبر امام علی (ع) در نجف وجود داشت به این عنوان که سر امام حسین (ع) در آن جا دفن و یا نگهداری شده بود.

یونس بن ظبیان گوید: امام صادق (ع) سوار مرکب شد، من هم در حضور آن حضرت سوار شدم تا این که آن حضرت نزد تپه های سرخ پیاده شد و وضو گرفت سپس به مکانی که بلند به نظر می رسید نزدیک شد و در آن جا نماز خواند و پس از نماز روی آن مکان خم شده و گریست و سپس به مکان بلند دیگری که نزدیک آن بود رفته و عینا اعمال سابق را بجا آورد و فرمود: «جایی که اول در آن جا نماز خواندم جای قبر حضرت علی (ع) بود و آن دیگری جای سر مطهر حسین (ع) بود و ابن زیاد -لعنت خدا بر او باد- وقتی که سر حسین (ع) را به شام فرستاد، بعد از مدتی سر را به کوفه برگرداندند. در پی آن بود که ابن زیاد دستور داد تا سر را از کوفه خارج کنند تا اهل کوفه به جهت آن آشوب نکنند و خداوند برگردانید سر مطهر را نزد قبر حضرت علی (ع) و در آن جا دفن شد و «فالرأس مع الجسد و الجسد مع الرأس»؛ یعنی از آن پس سر به جسد ملحق شد و بدن با سر متصل گردید».

برای جملات پایانی این روایت؛ یعنی «فالرأس مع الجسد …» چند احتمال بیان شده است: ۱- «فالرأس مع الجسد»؛ یعنی بعد از آن که سر امام حسین نزد قبر حضرت علی (ع) دفن شد، به جسد اطهر در کربلا ملحق گردیده است. ولی اشکال این احتمال آن است که؛ هنوز در سال ۶۱ هجری قبر امام علی (ع) را در نجف اشرف کسی از اشخاص عادی نمی شناخت تا آنچه در برخی روایات آمده که: «لما حمل رأسه إلی الشام سرقه مولی لنا فدفنه بجنب أمیر المؤمنین (ع)» تحقق یابد. به علاوه؛ این نقل با آنچه در دیگر منابع تاریخی ذکر شده مبنی بر این که امام سجاد (ع) رأس مطهر را از شام به کربلا آورده و به بدن اطهر ملحق کرد، همخوان نیست.

۲- شیخ حر عاملی (ره) بعد از نقل این روایت (فالرأس مع الجسد …)؛ کلام سید ابن طاووس (ره) را نقل کرده و گفته است: «و لا منافات بینهما»؛ یعنی در میان عمل اصحاب امامیه و آن روایات منافات ندارد؛ و به همین جمله اجمالی اکتفا کرده است. گفته می شود یکی از دلایل اینکه بعد از زیارت امیر المومنین علیه السلام در حرم آن حضرت زیارتنامه امام حسین علیه السلام خوانده می شود به دلیل احتمال دفن سر مبارک امام حسین (ع) در جوار قبر شریف امیرالمومنین (ع) است.

ملحق شدن سر مبارک امام حسین (ع) به پیکر مطهر آن حضرت در کربلا

شاید منافات نداشتن میان عمل اصحاب و آن روایات به این دلیل باشد که ممکن است سر مطهر را در موقع بردن به شام کنار قبر امام علی (ع) گذاشته باشند یا هنگام برگشت از شام سر مبارک را نزد قبر آن حضرت گذاشته و از آن جا به کربلا برده و با جسد دفن کرده باشند. همان طور که صاحب جواهر الکلام (ره) بعد از نقل این دسته از روایات و نیز کلام سید ابن طاوس (ره) می گوید: «شاید منافاتی میان آن روایات و عمل اصحاب نباشد؛ زیرا ممکن است سر مطهر را نزد قبر امیر المؤمنین علی (ع) مدتی دفن کنند و بعد از آن به کربلا نقل شده و با جسد دفن شده باشد».

با این وجود، ممکن است حقیقت امر در آن روایات، سری از اسرار باشد که واقع آن بر ما کشف نشده و برای مصالحی که در آن زمان وجود داشت، آن احادیث از ائمه اطهار (ع) صادر شده است. البته در تحلیل سندی این روایات باید گفت که برخی از افراد موجود در اسناد این روایات مانند «مبارک خباز» در کتب رجالی از او نامی برده نشده و برخی، چون «یونس بن ظبیان» نیز ضعیف اند. محدث قمی (ره) در «منتهی الآمال» می گوید: «احادیث بسیار دلالت می کند بر آنکه مردی از شیعیان آن سر مبارک را دزدید و آورد در بالای سر حضرت علی (ع) دفن کرد»، سپس به این روایت اشاره می کند که؛ یزید در پاسخ تقاضای حضرت سجاد (ع) که می خواست سر پدر را بار دیگر زیارت کند، گفت: دیدار سر پدر هرگز از برای تو میسر نخواهد شد. اما چیزی که جریان سرقت را مورد ابهام قرار می دهد این است که؛ اگر سر دزدیده شده و به عراق آورده شده باشد، چرا در کربلا دفن نشد و آن را به نجف بردند؟!

درباره پاسخ یزید به امام سجاد (ع) باید گفت: سید ابن طاووس در «اللهوف» تصریح کرده که امام سجاد (ع) سر مبارک را با سر های سایر شهدا از یزید گرفت؛ و نیز امام (ع) اصرار ورزید که پارچه دوخته شده جده اش فاطمه زهرا (س) و مقنعه و پیراهن ایشان را از میان غنائم جداسازی کرده و برگرداند که این کار نیز عملی شد؛ لذا بنابر نقل مشهور، سر امام حسین (ع) در کربلا به بدنش ملحق شده است. در اینجا به نظر برخی راویان و مورخان در این زمینه اشاره می کنیم:

سید بن طاووس در لهوف اینگونه بیان می کند: «و اما سر حسین (ع) روایت شده که آن را برگردانده و در کربلا با پیکر شریفش دفن کردند و عمل طایفه شیعه هم بر طبق همین معنا که گفتیم بوده است».از این کلام فهمیده می شود که عقیده شیعه بر آن است که سر امام حسین (ع) به جسد در کربلا ملحق شده است.

شیخ طبرسی (ره) در «تاج الموالید» می نویسد: «برخی از اصحاب امامیه گفته اند: سر امام حسین (ع) از شام آورده شد و به بدن آن حضرت در کربلا ضمیمه شد». همچنین ابن فتال نیشابوری (متوفای ۵۰۸ ق) در «روضة الواعظین»، و ابن نما حلی (متوفای ۸۴۱ ق) در «مثیر الاحزان»، همین نظریه علمای امامیه را ذکر کرده اند.

از کتاب های قدیمی که در آن تصریح شده؛ سر مطهر امام حسین (ع) در کربلا در بیستم ماه صفر به جسد ملحق شده کتاب «الآثار الباقیة» ابوریحان بیرونی (قرن ۴-۵) است. ابوریحان در این کتاب می گوید: «و فی العشرین، رد رأس الحسین الی مجثمه، حتی دفن مع جثته؛ و فیه زیارة الاربعین، و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام»؛ و در روز بیستم آن (ماه صفر) سر حسین (ع) را به بدنش ملحق شده و در همان جا دفن شد.

ابن جوزی (متوفای ۶۵۴ ق) در «تذکرة الخواص» می گوید: «مشهورترین اقوال این است که سر حسین بن علی (ع) از مدینه به کربلا آورده شد و به همراه جسد دفن شد». زکریا بن محمد قزوینی (متوفای ۶۸۲ ق) در کتاب «عجائب المخلوقات» نیز می گوید: «الیوم الاول منه عید بنی امیه ادخلت فیه رأس الحسین رضی الله عنه بدمشق و العشرون منه ردت رأس الحسین الی جثته»؛ روز اول از ماه صفر عید بنی امیه است که در آن روز سر حسین (ع) را وارد دمشق کردند و روز بیستم از ماه صفر سر حسین (ع) بر جسم مبارکش در کربلا برگردانیده شد.

انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «نگاهی به سرنوشت سر مبارک امام حسین(ع) بعد از فاجعه کربلا» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.