تلاوت مجلسی سوره نمل با صدای استاد علی اربابی



به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،سوره نمل یا سوره سلیمان بیست و هفتمین سوره و از سوره های مکی قرآن که در جزء نوزدهم قرآن جای گرفته است. نمل به معنای مورچه است و از آنجا که این سوره به داستان مورچگان و حضرت سلیمان(ع) می پردازد، نمل نامیده شده است. خداوند در این سوره با پرداختن به سرگذشت پنج پیامبر، موسی، داوود، سلیمان، صالح و لوط(ع)، به مؤمنان بشارت و به مشرکان بیم می دهد. در این سوره همچنین مطالبی درباره مسئله خداشناسی و نشانه های توحید و وقایع حشر و معاد آمده است.

از آیات مشهور این سوره، آیه امن یجیب است که در روایات آمده است درباره حضرت قائم است. شیعیان (دست کم در ایران) این آیه را به عنوان دعا و برای رفع گرفتاری و شفای مریضان می خوانند. آیه دیگر آیه ۸۳ است که برای اثبات رجعت از آن استفاده شده است.

در روایات آمده است هر کس سوره طس سلیمان (سوره نمل) را بخواند، خداوند به تعداد کسانی که حضرت سلیمان، هود، شعیب و صالح و ابراهیم را تصدیق یا تکذیب کردند، ده حسنه به او می دهد و به هنگام قیامت که از قبرش بیرون می آید، ندای لا اله الا الله سر می دهد.

تلاوت مجلسی سوره نمل

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند رحمتگر مهربان

طس تلک آیات القرآن وکتاب مبین ﴿۱

طا سین این است آیات قرآن و [آیات] کتابی روشنگر (۱)

هدی وبشری للمؤمنین ﴿۲

که [مایه] هدایت و بشارت برای مؤمنان است (۲)

الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم بالآخرة هم یوقنون ﴿۳

همانان که نماز برپا می دارند و زکات می دهند و خود به آخرت یقین دارند (۳)

إن الذین لا یؤمنون بالآخرة زینا لهم أعمالهم فهم یعمهون ﴿۴

کسانی که به آخرت ایمان ندارند کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم [تا همچنان] سرگشته بمانند (۴)

أولئک الذین لهم سوء العذاب وهم فی الآخرة هم الأخسرون ﴿۵

آنان کسانی اند که عذاب سخت برای ایشان خواهد بود و در آخرت خود زیانکارترین [مردم] اند (۵)

وإنک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم ﴿۶

و حقا تو قرآن را از سوی حکیمی دانا دریافت می داری (۶)

إذ قال موسی لأهله إنی آنست نارا سآتیکم منها بخبر أو آتیکم بشهاب قبس لعلکم تصطلون ﴿۷

[یادکن] هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت من آتشی به نظرم رسید به زودی برای شما خبری از آن خواهم آورد یا شعله آتشی برای شما می آورم باشد که خود را گرم کنید (۷)

فلما جاءها نودی أن بورک من فی النار ومن حولها وسبحان الله رب العالمین ﴿۸

چون نزد آن آمد آوا رسید که خجسته [و مبارک گردید] آنکه در کنار این آتش و آنکه پیرامون آن است و منزه است خدا پروردگار جهانیان (۸)

یا موسی إنه أنا الله العزیز الحکیم ﴿۹

ای موسی این منم خدای عزیز حکیم (۹)

وألق عصاک فلما رآها تهتز کأنها جان ولی مدبرا ولم یعقب یا موسی لا تخف إنی لا یخاف لدی المرسلون ﴿۱۰

و عصایت را بیفکن پس چون آن را همچون ماری دید که می جنبد پشت گردانید و به عقب بازنگشت ای موسی مترس که فرستادگان پیش من نمی ترسند (۱۰)

إلا من ظلم ثم بدل حسنا بعد سوء فإنی غفور رحیم ﴿۱۱

لیکن کسی که ستم کرده سپس بعد از بدی نیکی را جایگزین [آن] گردانیده [بداند] که من آمرزنده مهربانم (۱۱)

وأدخل یدک فی جیبک تخرج بیضاء من غیر سوء فی تسع آیات إلی فرعون وقومه إنهم کانوا قوما فاسقین ﴿۱۲

و دستت را در گریبانت کن تا سپید بی عیب بیرون آید [اینها] از [جمله] نشانه های نه گانه ای است [که باید] به سوی فرعون و قومش [ببری] زیرا که آنان مردمی نافرمانند (۱۲)

فلما جاءتهم آیاتنا مبصرة قالوا هذا سحر مبین ﴿۱۳

و هنگامی که آیات روشنگر ما به سویشان آمد گفتند این سحری آشکار است (۱۳)

وجحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلما وعلوا فانظر کیف کان عاقبة المفسدین ﴿۱۴

و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود (۱۴)

ولقد آتینا داوود وسلیمان علما وقالا الحمد لله الذی فضلنا علی کثیر من عباده المؤمنین ﴿۱۵

و به راستی به داوود و سلیمان دانشی عطا کردیم و آن دو گفتند ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان باایمانش برتری داده است (۱۵)

وورث سلیمان داوود وقال یا أیها الناس علمنا منطق الطیر وأوتینا من کل شیء إن هذا لهو الفضل المبین ﴿۱۶

و سلیمان از داوود میراث یافت و گفت ای مردم ما زبان پرندگان را تعلیم یافته ایم و از هر چیزی به ما داده شده است راستی که این همان امتیاز آشکار است (۱۶)

وحشر لسلیمان جنوده من الجن والإنس والطیر فهم یوزعون ﴿۱۷

و برای سلیمان سپاهیانش از جن و انس و پرندگان جمعآوری شدند و [برای رژه] دسته دسته گردیدند (۱۷)

حتی إذا أتوا علی واد النمل قالت نملة یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنکم سلیمان وجنوده وهم لا یشعرون ﴿۱۸

تا آنگاه که به وادی مورچگان رسیدند مورچه ای [به زبان خویش] گفت ای مورچگان به خانه هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند (۱۸)

فتبسم ضاحکا من قولها وقال رب أوزعنی أن أشکر نعمتک التی أنعمت علی وعلی والدی وأن أعمل صالحا ترضاه وأدخلنی برحمتک فی عبادک الصالحین ﴿۱۹

[سلیمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افکن تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس بگزارم و به کار شایسته ای که آن را می پسندی بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن (۱۹)

وتفقد الطیر فقال ما لی لا أری الهدهد أم کان من الغائبین ﴿۲۰

و جویای [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است که هدهد را نمی بینم یا شاید از غایبان است (۲۰)

لأعذبنه عذابا شدیدا أو لأذبحنه أو لیأتینی بسلطان مبین ﴿۲۱

قطعا او را به عذابی سخت عذاب می کنم یا سرش را می برم مگر آنکه دلیلی روشن برای من بیاورد (۲۱)

فمکث غیر بعید فقال أحطت بما لم تحط به وجئتک من سبإ بنبإ یقین ﴿۲۲

پس دیری نپایید که [هدهد آمد و] گفت از چیزی آگاهی یافتم که از آن آگاهی نیافته ای و برای تو از سبا گزارشی درست آورده ام (۲۲)

إنی وجدت امرأة تملکهم وأوتیت من کل شیء ولها عرش عظیم ﴿۲۳

من [آنجا] زنی را یافتم که بر آنها سلطنت میکرد و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت (۲۳)

وجدتها وقومها یسجدون للشمس من دون الله وزین لهم الشیطان أعمالهم فصدهم عن السبیل فهم لا یهتدون ﴿۲۴

او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا به خورشید سجده می کنند و شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود در نتیجه [به حق] راه نیافته بودند (۲۴)

ألا یسجدوا لله الذی یخرج الخبء فی السماوات والأرض ویعلم ما تخفون وما تعلنون ﴿۲۵

[آری شیطان چنین کرده بود] تا برای خدایی که نهان را در آسمانها و زمین بیرون می آورد و آنچه را پنهان می دارید و آنچه را آشکار می نمایید می داند سجده نکنند (۲۵)

الله لا إله إلا هو رب العرش العظیم ﴿۲۶

خدای یکتا که هیچ خدایی جز او نیست پروردگار عرش بزرگ است (۲۶)

قال سننظر أصدقت أم کنت من الکاذبین ﴿۲۷

گفت خواهیم دید آیا راست گفته ای یا از دروغگویان بوده ای (۲۷)

اذهب بکتابی هذا فألقه إلیهم ثم تول عنهم فانظر ماذا یرجعون ﴿۲۸

این نامه مرا ببر و به سوی آنها بیفکن آنگاه از ایشان روی برتاب پس ببین چه پاسخ می دهند (۲۸)

قالت یا أیها الملأ إنی ألقی إلی کتاب کریم ﴿۲۹

[ملکه سبا] گفت ای سران [کشور] نامه ای ارجمند برای من آمده است (۲۹)

إنه من سلیمان وإنه بسم الله الرحمن الرحیم ﴿۳۰

که از طرف سلیمان است و [مضمون آن] این است به نام خداوند رحمتگر مهربان (۳۰)

ألا تعلوا علی وأتونی مسلمین ﴿۳۱

بر من بزرگی مکنید و مرا از در اطاعت درآیید (۳۱)

قالت یا أیها الملأ أفتونی فی أمری ما کنت قاطعة أمرا حتی تشهدون ﴿۳۲

گفت ای سران [کشور] در کارم به من نظر دهید که بیحضور شما [تا به حال] کاری را فیصله نداده ام (۳۲)

قالوا نحن أولو قوة وأولو بأس شدید والأمر إلیک فانظری ماذا تأمرین ﴿۳۳

گفتند ما سخت نیرومند و دلاوریم و[لی] اختیار کار با توست بنگر چه دستور می دهی (۳۳)

قالت إن الملوک إذا دخلوا قریة أفسدوها وجعلوا أعزة أهلها أذلة وکذلک یفعلون ﴿۳۴

[ملکه] گفت پادشاهان چون به شهری درآیند آن را تباه و عزیزانش را خوار می گردانند و این گونه می کنند (۳۴)

وإنی مرسلة إلیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون ﴿۳۵

و [اینک] من ارمغانی به سویشان می فرستم و می نگرم که فرستادگان [من] با چه چیز بازمی گردند (۳۵)

فلما جاء سلیمان قال أتمدونن بمال فما آتانی الله خیر مما آتاکم بل أنتم بهدیتکم تفرحون ﴿۳۶

و چون [فرستاده] نزد سلیمان آمد [سلیمان] گفت آیا مرا به مالی کمک می دهید آنچه خدا به من عطا کرده بهتر است از آنچه به شما داده است [نه] بلکه شما به ارمغان خود شادمانی می نمایید (۳۶)

ارجع إلیهم فلنأتینهم بجنود لا قبل لهم بها ولنخرجنهم منها أذلة وهم صاغرون ﴿۳۷

به سوی آنان بازگرد که قطعا سپاهیانی بر [سر] ایشان می آوریم که در برابر آنها تاب ایستادگی نداشته باشند و از آن [دیار] به خواری و زبونی بیرونشان می کنیم (۳۷)

قال یا أیها الملأ أیکم یأتینی بعرشها قبل أن یأتونی مسلمین ﴿۳۸

[سپس] گفت ای سران [کشور] کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند برای من می آورد (۳۸)

قال عفریت من الجن أنا آتیک به قبل أن تقوم من مقامک وإنی علیه لقوی أمین ﴿۳۹

عفریتی از جن گفت من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو می آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم (۳۹)

قال الذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل أن یرتد إلیک طرفک فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی لیبلونی أأشکر أم أکفر ومن شکر فإنما یشکر لنفسه ومن کفر فإن ربی غنی کریم ﴿۴۰

کسی که نزد او دانشی از کتاب [الهی] بود گفت من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنی برایت می آورم پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی می کنم و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس می گزارد و هر کس ناسپاسی کند بی گمان پروردگارم بی نیاز و کریم است (۴۰)

قال نکروا لها عرشها ننظر أتهتدی أم تکون من الذین لا یهتدون ﴿۴۱

گفت تخت [ملکه] را برایش ناشناس گردانید تا ببینیم آیا پی می برد یا از کسانی است که پی نمی برند (۴۱)

فلما جاءت قیل أهکذا عرشک قالت کأنه هو وأوتینا العلم من قبلها وکنا مسلمین ﴿۴۲

پس وقتی [ملکه] آمد [بدو] گفته شد آیا تخت تو همین گونه است گفت گویا این همان است و پیش از این ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بودیم (۴۲)

وصدها ما کانت تعبد من دون الله إنها کانت من قوم کافرین ﴿۴۳

و [در حقیقت قبلا] آنچه غیر از خدا می پرستید مانع [ایمان] او شده بود و او از جمله گروه کافران بود (۴۳)

قیل لها ادخلی الصرح فلما رأته حسبته لجة وکشفت عن ساقیها قال إنه صرح ممرد من قواریر قالت رب إنی ظلمت نفسی وأسلمت مع سلیمان لله رب العالمین ﴿۴۴

به او گفته شد وارد ساحت کاخ [پادشاهی] شو و چون آن را دید برکه ای پنداشت و ساقهایش را نمایان کرد [سلیمان] گفت این کاخی مفروش از آبگینه است [ملکه] گفت پروردگارا من به خود ستم کردم و [اینک] با سلیمان در برابر خدا پروردگار جهانیان تسلیم شدم (۴۴)

ولقد أرسلنا إلی ثمود أخاهم صالحا أن اعبدوا الله فإذا هم فریقان یختصمون ﴿۴۵

و به راستی به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خدا را بپرستید پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند (۴۵)

قال یا قوم لم تستعجلون بالسیئة قبل الحسنة لولا تستغفرون الله لعلکم ترحمون ﴿۴۶

[صالح] گفت ای قوم من چرا پیش از [جستن] نیکی شتابزده خواهان بدی هستید چرا از خدا آمرزش نمی خواهید باشد که مورد رحمت قرار گیرید (۴۶)

قالوا اطیرنا بک وبمن معک قال طائرکم عند الله بل أنتم قوم تفتنون ﴿۴۷

گفتند ما به تو و به هر کس که همراه توست شگون بد زدیم گفت سرنوشت خوب و بدتان پیش خداست بلکه شما مردمی هستید که مورد آزمایش قرار گرفته اید (۴۷)

وکان فی المدینة تسعة رهط یفسدون فی الأرض ولا یصلحون ﴿۴۸

و در آن شهر نه دسته بودند که در آن سرزمین فساد میکردند و از در اصلاح درنمی آمدند (۴۸)

قالوا تقاسموا بالله لنبیتنه وأهله ثم لنقولن لولیه ما شهدنا مهلک أهله وإنا لصادقون ﴿۴۹

[با هم] گفتند با یکدیگر سوگند بخورید که حتما به [صالح] و کسانش شبیخون می زنیم سپس به ولی او خواهیم گفت ما در محل قتل کسانش حاضر نبودیم و ما قطعا راست می گوییم (۴۹)

ومکروا مکرا ومکرنا مکرا وهم لا یشعرون ﴿۵۰

و دست به نیرنگ زدند و [ما نیز] دست به نیرنگ زدیم و خبر نداشتند (۵۰)

فانظر کیف کان عاقبة مکرهم أنا دمرناهم وقومهم أجمعین ﴿۵۱

پس بنگر که فرجام نیرنگشان چگونه بود ما آنان و قومشان را همگی هلاک کردیم (۵۱)

فتلک بیوتهم خاویة بما ظلموا إن فی ذلک لآیة لقوم یعلمون ﴿۵۲

و این [هم] خانه های خالی آنهاست به [سزای] بیدادی که کرده اند قطعا در این [کیفر] برای مردمی که می دانند عبرتی خواهد بود (۵۲)

وأنجینا الذین آمنوا وکانوا یتقون ﴿۵۳

و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند رهانیدیم (۵۳)

ولوطا إذ قال لقومه أتأتون الفاحشة وأنتم تبصرون ﴿۵۴

و [یاد کن] لوط را که چون به قوم خود گفت آیا دیده و دانسته مرتکب عمل ناشایست [لواط] می شوید (۵۴)

أئنکم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء بل أنتم قوم تجهلون ﴿۵۵

آیا شما به جای زنان از روی شهوت با مردها در می آمیزید [نه] بلکه شما مردمی جهالتپیشه اید (۵۵)

فما کان جواب قومه إلا أن قالوا أخرجوا آل لوط من قریتکم إنهم أناس یتطهرون ﴿۵۶

و[لی] پاسخ قومش غیر از این نبود که گفتند خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آنها مردمی هستند که به پاکی تظاهر می نمایند (۵۶)

فأنجیناه وأهله إلا امرأته قدرناها من الغابرین ﴿۵۷﴾

پس او و خانواده اش را نجات دادیم جز زنش را که مقدر کردیم از باقی ماندگان [در خاکستر آتش] باشد (۵۷)

وأمطرنا علیهم مطرا فساء مطر المنذرین ﴿۵۸

و بارانی [از سجیل] بر ایشان فرو باریدیم و باران هشدارداده شدگان چه بد بارانی بود (۵۸)

قل الحمد لله وسلام علی عباده الذین اصطفی آلله خیر أما یشرکون ﴿۵۹

بگو سپاس برای خداست و درود بر آن بندگانش که [آنان را] برگزیده است آیا خدا بهتر ست یا آنچه [با او] شریک می گردانند (۵۹)

أمن خلق السماوات والأرض وأنزل لکم من السماء ماء فأنبتنا به حدائق ذات بهجة ما کان لکم أن تنبتوا شجرها أإله مع الله بل هم قوم یعدلون ﴿۶۰

[آیا آنچه شریک می پندارند بهتر است] یا آن کس که آسمانها و زمین را خلق کرد و برای شما آبی از آسمان فرود آورد پس به وسیله آن باغهای بهجتانگیز رویانیدیم کار شما نبود که درختانش را برویانید آیا معبودی با خداست [نه] بلکه آنان قومی منحرفند (۶۰)

أمن جعل الأرض قرارا وجعل خلالها أنهارا وجعل لها رواسی وجعل بین البحرین حاجزا أإله مع الله بل أکثرهم لا یعلمون ﴿۶۱

[آیا شریکانی که می پندارند بهتر است] یا آن کس که زمین را قرارگاهی ساخت و در آن رودها پدید آورد و برای آن کوه ها را [مانند لنگر] قرار داد و میان دو دریا برزخی گذاشت آیا معبودی با خداست [نه] بلکه بیشترشان نمی دانند (۶۱)

أمن یجیب المضطر إذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاء الأرض أإله مع الله قلیلا ما تذکرون ﴿۶۲

یا [کیست] آن کس که درمانده را چون وی را بخواند اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار می دهد آیا معبودی با خداست چه کم پند می پذیرید (۶۲)

أمن یهدیکم فی ظلمات البر والبحر ومن یرسل الریاح بشرا بین یدی رحمته أإله مع الله تعالی الله عما یشرکون ﴿۶۳

یا آن کس که شما را در تاریکیهای خشکی و دریا راه می نماید و آن کس که بادها[ی باران زا] را پیشاپیش رحمتش بشارتگر می فرستد آیا معبودی با خداست خدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او] شریک می گردانند (۶۳)

أمن یبدأ الخلق ثم یعیده ومن یرزقکم من السماء والأرض أإله مع الله قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین ﴿۶۴

یا آن کس که خلق را آغاز می کند و سپس آن را بازمی آورد و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی می دهد آیا معبودی با خداست بگو اگر راست می گویید برهان خویش را بیاورید (۶۴)

قل لا یعلم من فی السماوات والأرض الغیب إلا الله وما یشعرون أیان یبعثون ﴿۶۵

بگو هر که در آسمانها و زمین است جز خدا غیب را نمی شناسند و نمی دانند کی برانگیخته خواهند شد (۶۵)

بل ادارک علمهم فی الآخرة بل هم فی شک منها بل هم منها عمون ﴿۶۶

[نه] بلکه علم آنان در باره آخرت نارساست [نه] بلکه ایشان در باره آن تردید دارند [نه] بلکه آنان در مورد آن کوردلند (۶۶)

وقال الذین کفروا أإذا کنا ترابا وآباؤنا أئنا لمخرجون ﴿۶۷

و کسانی که کفر ورزیدند گفتند آیا وقتی ما و پدرانمان خاک شدیم آیا حتما [زنده از گور] بیرون آورده می شویم (۶۷)

لقد وعدنا هذا نحن وآباؤنا من قبل إن هذا إلا أساطیر الأولین ﴿۶۸

در حقیقت این را به ما و پدرانمان قبلا وعده داده اند این جز افسانه های پیشینیان نیست (۶۸)

قل سیروا فی الأرض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین ﴿۶۹

بگو در زمین بگردید و بنگرید فرجام گنهپیشگان چگونه بوده است (۶۹)

ولا تحزن علیهم ولا تکن فی ضیق مما یمکرون ﴿۷۰

و بر آنان غم مخور و از آنچه مکر می کنند تنگدل مباش (۷۰)

ویقولون متی هذا الوعد إن کنتم صادقین ﴿۷۱

و می گویند اگر راست می گویید این وعده کی خواهد بود (۷۱)

قل عسی أن یکون ردف لکم بعض الذی تستعجلون ﴿۷۲

بگو شاید برخی از آنچه را به شتاب می خواهید در پی شما باشد (۷۲)

وإن ربک لذو فضل علی الناس ولکن أکثرهم لا یشکرون ﴿۷۳

و راستی پروردگارت بر [این] مردم دارای بخشش است ولی بیشترشان سپاس نمی دارند (۷۳)

وإن ربک لیعلم ما تکن صدورهم وما یعلنون ﴿۷۴

و در حقیقت پروردگار تو آنچه را در سینه هایشان نهفته و آنچه را آشکار می دارند نیک می داند (۷۴)

وما من غائبة فی السماء والأرض إلا فی کتاب مبین ﴿۷۵

و هیچ پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتابی روشن [درج] است (۷۵)

إن هذا القرآن یقص علی بنی إسرائیل أکثر الذی هم فیه یختلفون ﴿۷۶

بی گمان این قرآن بر فرزندان اسرائیل بیشتر آنچه را که آنان در باره اش اختلاف دارند حکایت می کند (۷۶)

وإنه لهدی ورحمة للمؤمنین ﴿۷۷

و به راستی که آن رهنمود و رحمتی برای مؤمنان است (۷۷)

إن ربک یقضی بینهم بحکمه وهو العزیز العلیم ﴿۷۸

در حقیقت پروردگار تو طبق حکم خود میان آنان داوری می کند و اوست شکست ناپذیر دانا (۷۸)

فتوکل علی الله إنک علی الحق المبین ﴿۷۹

پس بر خدا توکل کن که تو واقعا بر حق آشکاری (۷۹)

إنک لا تسمع الموتی ولا تسمع الصم الدعاء إذا ولوا مدبرین ﴿۸۰

البته تو مردگان را شنوا نمی گردانی و این ندا را به کران چون پشت بگردانند نمی توانی بشنوانی (۸۰)

وما أنت بهادی العمی عن ضلالتهم إن تسمع إلا من یؤمن بآیاتنا فهم مسلمون ﴿۸۱

و راهبر کوران [و بازگرداننده] از گمراهیشان نیستی تو جز کسانی را که به نشانه های ما ایمان آورده اند و مسلمانند نمی توانی بشنوانی (۸۱)

وإذا وقع القول علیهم أخرجنا لهم دابة من الأرض تکلمهم أن الناس کانوا بآیاتنا لا یوقنون ﴿۸۲

و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد جنبنده ای را از زمین برای آنان بیرون می آوریم که با ایشان سخن گوید که مردم [چنانکه باید] به نشانه های ما یقین نداشتند (۸۲)

ویوم نحشر من کل أمة فوجا ممن یکذب بآیاتنا فهم یوزعون ﴿۸۳

و آن روز که از هر امتی گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده اند محشور می گردانیم پس آنان نگاه داشته می شوند تا همه به هم بپیوندند (۸۳)

حتی إذا جاءوا قال أکذبتم بآیاتی ولم تحیطوا بها علما أماذا کنتم تعملون ﴿۸۴

تا چون [همه کافران] بیایند [خدا] می فرماید آیا نشانه های مرا به دروغ گرفتید و حال آنکه از نظر علم بدانها احاطه نداشتید آیا [در طول حیات] چه میکردید (۸۴)

ووقع القول علیهم بما ظلموا فهم لا ینطقون ﴿۸۵

و به [کیفر] آنکه ستم کردند حکم [عذاب] بر آنان واجب گردد در نتیجه ایشان د م برنیارند (۸۵)

ألم یروا أنا جعلنا اللیل لیسکنوا فیه والنهار مبصرا إن فی ذلک لآیات لقوم یؤمنون ﴿۸۶

آیا ندیده اند که ما شب را قرار داده ایم تا در آن بیاسایند و روز را روشنی بخش [گردانیدیم] قطعا در این [امر] برای مردمی که ایمان می آورند مایه های عبرت است (۸۶)

ویوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السماوات ومن فی الأرض إلا من شاء الله وکل أتوه داخرین ﴿۸۷

و روزی که در صور دمیده شود پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است به هراس افتد مگر آن کس که خدا بخواهد و جملگی با زبونی رو به سوی او آورند (۸۷)

وتری الجبال تحسبها جامدة وهی تمر مر السحاب صنع الله الذی أتقن کل شیء إنه خبیر بما تفعلون ﴿۸۸

و کوهها را می بینی [و] می پنداری که آنها بیحرکتند و حال آنکه آنها ابرآسا در حرکتند [این] صنع خدایی است که هر چیزی را در کمال استواری پدید آورده است در حقیقت او به آنچه انجام می دهید آگاه است (۸۸)

من جاء بالحسنة فله خیر منها وهم من فزع یومئذ آمنون ﴿۸۹

هر کس نیکی به میان آورد پاداشی بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ایمنند (۸۹)

ومن جاء بالسیئة فکبت وجوههم فی النار هل تجزون إلا ما کنتم تعملون ﴿۹۰

و هر کس بدی به میان آورد به رو در آتش [دوزخ] سرنگون شوند آیا جز آنچه میکردید سزا داده می شوید (۹۰)

إنما أمرت أن أعبد رب هذه البلدة الذی حرمها وله کل شیء وأمرت أن أکون من المسلمین ﴿۹۱

من مامورم که تنها پروردگار این شهر را که آن را مقدس شمرده و هر چیزی از آن اوست پرستش کنم و مامورم که از مسلمانان باشم (۹۱)

وأن أتلو القرآن فمن اهتدی فإنما یهتدی لنفسه ومن ضل فقل إنما أنا من المنذرین ﴿۹۲

و اینکه قرآن را بخوانم پس هر که راه یابد تنها به سود خود راه یافته است و هر که گمراه شود بگو من فقط از هشداردهندگانم (۹۲)

وقل الحمد لله سیریکم آیاته فتعرفونها وما ربک بغافل عما تعملون ﴿۹۳

و بگو ستایش از آن خداست به زودی آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهید شناخت و پروردگار تو از آنچه می کنید غافل نیست (۹۳)

انتهای پیام/

پرسش و پاسخ در تلاوت مجلسی سوره نمل با صدای استاد علی اربابی

گفتگو با هوش مصنوعی