پیامی اخلاقی نهفته در رمانی جهانی

ایسنا/خراسان جنوبی عضو هیأت علمی دانشگاه بیرجند گفت: جانمایه رمان اخلاقمدار «بینوایان»، این است که انسان دوستی، عشق و خوش بینی می تواند راه نجات انسان ها از تلخی و دشواری روزگار باشد.
محمدامین ناصح، عضو هیأت علمی دانشگاه بیرجند در یادداشتی بر کتاب مشهور «بینوایان» نوشت:
کتاب ترجمه شدة «بینوایان»، معروف ترین اثر نویسندة شهیر فرانسوی ویکتور هوگو است که در اوایل دهة ۱۸۶۰ میلادی به چاپ رسید. این رمان پنج جلدی، با قریب ۲۰۰۰ صفحه در ردیف طولانی ترین آثار ادبیات داستانی جهان است. این کتاب خیلی زود مورد توجه محافل ادبی قرار گرفت و به زبان های متعددی ترجمه و در نقاط مختلف دنیا منتشر شد. نخستین بار حسینقلی مستعان بود که این اثر را به طور کامل به فارسی برگرداند. اگر بخواهیم از چند واژة کلیدی به عنوان مضمون این کتاب ماندگار یاد کنیم باید به مفاهیمی چون انسان دوستی، نیکی، مدارا، عشق و شفقت اشاره کنیم. از ویکتور هوگو علاوه بر رمان «بینوایان»، آثار دیگری چون «گوژپشت نتردام»، «آخرین روز یک محکوم» و «مردی که می خندد» نیز به یادگار مانده است.
رمان «بینوایان» یکی از محبوب ترین و پرخواننده ترین کتاب های جهان است. اغلب متولدین اواخر دهة ۴۰ و اوایل دهة ۵۰ شمسی، بیگمان این رمان مشهور را بارها از تلویزیون در قالب پویانمایی یا فیلم سینمایی تماشا کردهاند. در این اثر برجستة بین المللی، مردی میانسال و فقیر موسوم به «ژانوالژان» شخصیت اصلی رمان است که به دلیل نداری و فقر، لاجرم قرص نانی سرقت کرده و به آن جهت سال ها زندانی کشیده است و اکنون در آستانة یک دگردیسی مثبت شخصیتی، می خواهد به جامعه بازگردد و در آن زندگی کند؛ اما مأموری به نام ژاور، به عنوان ضابط قانون، با این تصور که وسوسة دزدی خواه ناخواه دوباره به سراغ ژان والژان خواهد آمد، بیمارگونه مراقب اوست تا مجددا وی را به کنج زندان افکند. مأمور قانون به خیال خود می خواست طبق قوانین جاری در کشورش عمل کند؛ چون در جهانبینی او شخص مأمور، معذور است.
از سویی هیچکس حاضر نبود به فردی سابقه دار مانند ژان والژان جا و پناه بدهد. او در اوج ناامیدی، گرسنه و درمانده به طور اتفاقی به کلیسا و نزد کشیش می رود. پدر روحانی به او پناه می دهد؛ اما ژانوالژان که بدون دارایی و شغل و خانه است، نگران گذران روزهای آینده خویش است و با این فرض که اموال کلیسا لزوما متعلق به فرد حقیقی خاصی نیست، از کلیسا دزدی کرده و فرار می کند. پلیس در بین راه ژانوالژان را دستگیر
می کند و به کلیسا می برد. کشیش در پاسخ به این پرسش پلیس که آیا ژانوالژان دزدی کرده است یا نه، بزرگوارانه دروغی مصلحت آمیز به زبان جاری می کند که:
«این اجناس نفیس را خودم به او بخشیدم.» همین جانبداری اخلاقی آن کشیش از ژانوالژان خطاکار، تأثیر زیادی بر او می گذارد و عمیقا باعث دگرگونی شخصیتی وی می شود. پس ازآن، ژاور (بازرس پلیس) هر کاری می کند که ژانوالژان را در دام کج رفتاری دیگری گرفتار کند؛ موفق نمی شود. در طول رمان، خواننده مدام به دنبال آن است که بداند آیا ژانوالژانی که ابتدا به خاطر گرسنگی، یک قرص نان دزدیده بود، دوباره دزدی خواهد کرد؟ رفتار بامحبت و پدرانة کشیش، تأثیر زیادی بر شخصیت او و زندگی اش می گذارد تا جایی که فطرت درونی و وجدان خفتهاش بیدار میشود و مانع از انحراف مجدد او از مسیر راستی می گردد.
بعدها در ادامه حوادث رمان ارزنده «بینوایان» شاهد هستیم که همان ژانوالژان خطاکار، مورد عنایت الهی قرار گرفته، جایگاهی به دست می آورد و حامی محرومان می شود و به طور ویژه، دختربچه یتیمی موسوم به «کزت» را مورد حمایت مادی و معنوی خود قرار می دهد و در زندگی او همچون پدری دلسوز نقش آفرینی می کند.
جانمایه این رمان اخلاق مدار این است که انسان دوستی و عشق و خوشبینی می تواند راه نجات انسان ها از تلخی و دشواری روزگار باشد. حتی در انتهای داستان، ژاور (مأمور سختگیر قانون) چار دگرگون شخصیتی شده و متوجه می شود که به خاطر رفتار برخی از حاکمان فرانسه و نیز آموزشهای اداری متعصبانه و کور، انسانهایی چون او به سختگیری بیش از حد بر مردم مجبور می شوند. او در پایان داستان به خاطر سوء رفتارهایی که در طول خدمتش با مردم عامی انجام داده بود گرفتار عذاب وجدان می شود؛ تا جایی که عملکرد گذشتة خود را نمی تواند ببخشد و معترف است که «چرا من بیچاره باید تاوان اشتباه حاکمان را پس بدهم و با هموطنانم دشمن باشم؟».
در جریان حوادث رمان، خواننده درمی یابد که اگر ژانوالژان در مسیر زندگی متحول شد به خاطر آن بود که پدر روحانی با درک شرایط او و دوراندیشی از مخاطرات آتی وی، سرقت او را از کلیسا نادیده گرفت و بزرگوارانه وی را بخشید. رفتار پدر روحانی از ژانوالژان یک انسان سلیم ساخت. روایات بسیاری از این نوع سلوک بزرگمنشانه توأم با تساهل مثبت در دین اسلام نیز سراغ داریم که بیانگر تأثیر رأفت و گذشت و مدارا در جامعه است.
به علاوه در ادبیات غنی فارسی نیز بازگشت نتیجة رفتار نیک انسان به خودش مورد توجه قرار گرفته است: بشنو از پیر خرابات تو این پند/ هر دست که دادی به همان دست بگیری.
انتهای پیام
محمدامین ناصح، عضو هیأت علمی دانشگاه بیرجند در یادداشتی بر کتاب مشهور «بینوایان» نوشت:
کتاب ترجمه شدة «بینوایان»، معروف ترین اثر نویسندة شهیر فرانسوی ویکتور هوگو است که در اوایل دهة ۱۸۶۰ میلادی به چاپ رسید. این رمان پنج جلدی، با قریب ۲۰۰۰ صفحه در ردیف طولانی ترین آثار ادبیات داستانی جهان است. این کتاب خیلی زود مورد توجه محافل ادبی قرار گرفت و به زبان های متعددی ترجمه و در نقاط مختلف دنیا منتشر شد. نخستین بار حسینقلی مستعان بود که این اثر را به طور کامل به فارسی برگرداند. اگر بخواهیم از چند واژة کلیدی به عنوان مضمون این کتاب ماندگار یاد کنیم باید به مفاهیمی چون انسان دوستی، نیکی، مدارا، عشق و شفقت اشاره کنیم. از ویکتور هوگو علاوه بر رمان «بینوایان»، آثار دیگری چون «گوژپشت نتردام»، «آخرین روز یک محکوم» و «مردی که می خندد» نیز به یادگار مانده است.
رمان «بینوایان» یکی از محبوب ترین و پرخواننده ترین کتاب های جهان است. اغلب متولدین اواخر دهة ۴۰ و اوایل دهة ۵۰ شمسی، بیگمان این رمان مشهور را بارها از تلویزیون در قالب پویانمایی یا فیلم سینمایی تماشا کردهاند. در این اثر برجستة بین المللی، مردی میانسال و فقیر موسوم به «ژانوالژان» شخصیت اصلی رمان است که به دلیل نداری و فقر، لاجرم قرص نانی سرقت کرده و به آن جهت سال ها زندانی کشیده است و اکنون در آستانة یک دگردیسی مثبت شخصیتی، می خواهد به جامعه بازگردد و در آن زندگی کند؛ اما مأموری به نام ژاور، به عنوان ضابط قانون، با این تصور که وسوسة دزدی خواه ناخواه دوباره به سراغ ژان والژان خواهد آمد، بیمارگونه مراقب اوست تا مجددا وی را به کنج زندان افکند. مأمور قانون به خیال خود می خواست طبق قوانین جاری در کشورش عمل کند؛ چون در جهانبینی او شخص مأمور، معذور است.
از سویی هیچکس حاضر نبود به فردی سابقه دار مانند ژان والژان جا و پناه بدهد. او در اوج ناامیدی، گرسنه و درمانده به طور اتفاقی به کلیسا و نزد کشیش می رود. پدر روحانی به او پناه می دهد؛ اما ژانوالژان که بدون دارایی و شغل و خانه است، نگران گذران روزهای آینده خویش است و با این فرض که اموال کلیسا لزوما متعلق به فرد حقیقی خاصی نیست، از کلیسا دزدی کرده و فرار می کند. پلیس در بین راه ژانوالژان را دستگیر
می کند و به کلیسا می برد. کشیش در پاسخ به این پرسش پلیس که آیا ژانوالژان دزدی کرده است یا نه، بزرگوارانه دروغی مصلحت آمیز به زبان جاری می کند که:
«این اجناس نفیس را خودم به او بخشیدم.» همین جانبداری اخلاقی آن کشیش از ژانوالژان خطاکار، تأثیر زیادی بر او می گذارد و عمیقا باعث دگرگونی شخصیتی وی می شود. پس ازآن، ژاور (بازرس پلیس) هر کاری می کند که ژانوالژان را در دام کج رفتاری دیگری گرفتار کند؛ موفق نمی شود. در طول رمان، خواننده مدام به دنبال آن است که بداند آیا ژانوالژانی که ابتدا به خاطر گرسنگی، یک قرص نان دزدیده بود، دوباره دزدی خواهد کرد؟ رفتار بامحبت و پدرانة کشیش، تأثیر زیادی بر شخصیت او و زندگی اش می گذارد تا جایی که فطرت درونی و وجدان خفتهاش بیدار میشود و مانع از انحراف مجدد او از مسیر راستی می گردد.
بعدها در ادامه حوادث رمان ارزنده «بینوایان» شاهد هستیم که همان ژانوالژان خطاکار، مورد عنایت الهی قرار گرفته، جایگاهی به دست می آورد و حامی محرومان می شود و به طور ویژه، دختربچه یتیمی موسوم به «کزت» را مورد حمایت مادی و معنوی خود قرار می دهد و در زندگی او همچون پدری دلسوز نقش آفرینی می کند.
جانمایه این رمان اخلاق مدار این است که انسان دوستی و عشق و خوشبینی می تواند راه نجات انسان ها از تلخی و دشواری روزگار باشد. حتی در انتهای داستان، ژاور (مأمور سختگیر قانون) چار دگرگون شخصیتی شده و متوجه می شود که به خاطر رفتار برخی از حاکمان فرانسه و نیز آموزشهای اداری متعصبانه و کور، انسانهایی چون او به سختگیری بیش از حد بر مردم مجبور می شوند. او در پایان داستان به خاطر سوء رفتارهایی که در طول خدمتش با مردم عامی انجام داده بود گرفتار عذاب وجدان می شود؛ تا جایی که عملکرد گذشتة خود را نمی تواند ببخشد و معترف است که «چرا من بیچاره باید تاوان اشتباه حاکمان را پس بدهم و با هموطنانم دشمن باشم؟».
در جریان حوادث رمان، خواننده درمی یابد که اگر ژانوالژان در مسیر زندگی متحول شد به خاطر آن بود که پدر روحانی با درک شرایط او و دوراندیشی از مخاطرات آتی وی، سرقت او را از کلیسا نادیده گرفت و بزرگوارانه وی را بخشید. رفتار پدر روحانی از ژانوالژان یک انسان سلیم ساخت. روایات بسیاری از این نوع سلوک بزرگمنشانه توأم با تساهل مثبت در دین اسلام نیز سراغ داریم که بیانگر تأثیر رأفت و گذشت و مدارا در جامعه است.
به علاوه در ادبیات غنی فارسی نیز بازگشت نتیجة رفتار نیک انسان به خودش مورد توجه قرار گرفته است: بشنو از پیر خرابات تو این پند/ هر دست که دادی به همان دست بگیری.
انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «پیامی اخلاقی نهفته در رمانی جهانی» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.