وحشت سرمایه سالاران از فوران اجتماعی

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: تنها هدف سرمایه سالاران به حداکثر رساندن سود و کاستن از هزینه های نیروی کار خود هستند. این جانمایه و لب کلام کاپیتالیسم یا سرمایه سالاری است. سرمایه سالاری بر اساس این اهداف لایتغیر تعریف شده است. سرمایه سالاری ربطی به دمکراسی ندارد. سرمایه سالاری برخلاف آنچه ادعا می شود ربطی به خلق ثروت برای طبقه کارگر و مزدبگیر ندارد. سرمایه سالاری هیچ ربطی به آزادی ندارد. سرمایه سالارانی که به خصوص در شرکت ها قادر به افزایش دادن سود و کاستن از هزینه نیروی کار خود نیستند، از طریق اخراج نیروی کار، کاستن از دستمزدها، نابود کردن اتحادیه ها، فعالیت های فراساحلی، به بیرون از کشور بردن روند تولید و مشاغل و خودکار سازی مشاغل این کاستی را جبران می کند. در سرمایه سالاری اخلاقیات فردی موضوعی بی ربط است. تنها چیزی که برای سرمایه سالاران موضوعیت دارد کسب ثروت و بهره کشی است.
سرمایه سالاران درباره ماهیت حقیقی کاپیتالیسم بیهوده دست به دامان دروغ می شوند. به همین دلیل است که تازه ترین نسخه از بیانیه «اصول حاکمیت شرکتی» که در«میزگرد اقتصادی» به امضای ۱۸۱ مدیرعامل – از جمله سران آمازون، جنرال موتورز و شورون که هر سه در سال ۲۰۱۸ هیچ گونه مالیات فدرالی نپرداخته اند- رسیده که می توان آنها را رقبای بدترین رژیم های تمامیت گرای قرن بیستم دانست، با این فرق که عامدانه از زبانی مبهم و دوپهلو استفاده می کنند.
اگر به حداکثر رساندن سود به معنای تبدیل کردن اقیانوس ها به مناطق مرده، انباشتن جو زمین از آلودگی های کربنی و سم هایی است که آب و هوا را برای انسان ها نامناسب می کند، تزریق مواد شیمیایی و ضایعات به درون زمین، آب و هوا و چرخه مواد غذایی که ضمانتی است برای شیوع پیدا کردن سرطان، خریداری مقامات منتخب و قضات برای خدمت به منافع انحصاری سرمایه و خصوصی سازی خدمات اجتماعی از جمله مراقبت های درمانی، حمل و نقل، تحصیلات و خدمات عمومی برای سرکیسه کردن جامعه، پس این بهایی است که باید بابت کسب و کار پرداخت. اگر کاستن از هزینه های نیروی کار به معنای مجبور کردن کارگران به بدون سازماندهی باقی ماندن و زیرپا گذاشتن قوانین و مقررات کار، سلامتی و ایمنی است، اگر این کار به معنای انتقال صنایع به خارج از کشور و مکان هایی است که با کارگران همچون رعیت های قرن نوزدهم رفتار می شود، اگر این کاربه معنای سرکوب دستمزدها درداخل کشور برای انداختن یوغ بدهکاری بر گردن یک جمعیت محروم است، این بهایی است که باید بابت کسب و کار و پرداخت.
تصادفی نیست که هم اکنون ایالات متحده گرفتار بدترین نابرابری درآمدها از دهه ۱۹۲۰ به این سو است. این کار توسط طبقه سرمایه سالار مهندسی شده است. اما چیزی که بیانیه ۱۹ آگوست میزگرد کسب و کار فاش می کند، این است که سرمایه سالاران از باز شدن مشتشان به وحشت افتاده اند. کاپیتالیسم فارغ از هر گونه مانع و محدودیت بیرونی و بدون هیچ قید و بند درونی، جامعه ای را که به اسارت گرفته شده مورد تاراج و بهره کشی قرار می دهد، تا زمانی که این جمعیت از خشم به پا خیزد. احتمال چنین فورانی در افق است که نگرانی سرمایه سالاران امروزی را برانگیخته است.
کاپیتالیسم به این دلیل که از نظر اجتماعی نیرویی ویرانگر است، چشم انداز رسانه ای را برای دادن اطلاعات نادرست به جامعه و دخل و تصرف در آنها از آگهی های تجاری اشباع می کند. سرمایه سالاری از ثروت بی حد و حصر خود برای خریداری مطبوعات، دانشگاه های رام و سر به زیر، غیرانتفاعی ها و اندیشکده ها و سیاهنمایی چهره منتقدان خود و بستن دهان آنها استفاده می کند. سرمایه سالاری، هزینه شبه روشنفکران و شبه اقتصاددانانی را تامین می کند که خستگی ناپذیر از ایدئولوژی نئولیبرالیسم، از این باور که انتقال ثروت به سمت بالا به دست الیگارش های حاکم به نفع جامعه است دفاع می کنند. سرمایه سالاری انحصارهایی جهانی را شکل می دهد که جامعه را طعمه خود قرار می دهند. سرمایه سالاری جنگ های بی پایانی را در راستای عطش سیری ناپذیر خود به سود به راه می اندازد. سرمایه سالاری حرکت های ضد سرمایه داری را معادل تروریسم قلمداد می کند و یعنی مثلا هر کس را که در آمریکا تلاش کند از بربریت و شقاوت کشاورزی صنعتی - یکی از دلایل اصلی انتشار آلودگی های کربنی- عکس یا فیلم بگیرد، می توان در قالب قوانین مربوط به تروریسم متهم کرد. و زمانی که طرح های هرمی، تقلبات و حباب های مالی سرمایه سالاری می ترکد، خزانه ملی را تاراج می کند و صورتحساب آن را برای مالیات دهندگان باقی می گذارد. (در بحران مالی سال ۲۰۰۸ آمریکا شرکت ها تا ۴ تریلیون و ۶۰۰ میلیارد دلار از پول مردم را بالا کشیدند.)
سرمایه سالاری اگر بدون مقررات و لجام گسیخته باقی بماند، به مثابه یک نیروی انقلابی است. سرمایه سالاری ابتدا یک اقتصاد مافیایی و سپس یک دولت مافیایی را خلق می کند. این آز و طمع طبقه سرمایه سالار بوده که شهرهای ما را به مکان هایی اسقاط شده و رو به زوال تبدیل کرده و بیش از نیمی از کشور را گرفتار محرومیت کرده است. آز و طمع طبقه سرمایه سالار بوده که ما را در مسیر انقراض زیست محیطی قرار داده است. آز و طمع طبقه سرمایه سالار بوده که مکانیسم های سرکوب داخلی را پدید آورده است، از جمله پلیسی که عملکردی مشابه با واحدهای شبه نظامی یاغی را در مستعمرات داخلی ما ایفا می کند، نظارت تمام و کمال بر جامعه، یک سیستم به شدت پر هزینه زندان داری گروهی و سازمان هایی از جمله سازمان امنیت ملی، امنیت داخلی و اف بی آی که برای خنثی کردن مقاومت مردمی از آنها جاسوسی می کنند. آز و طمع طبقه سرمایه سالار بوده که نهادهای دمکراتیک ایالات متحده را از حیز انتفاع ساقط کرده است. آز و طمع طبقه سرمایه سالار بوده که دونالد ترامپ را ارزانی ما داشته است. کوچک شمردن و تحقیر مصالح مشترک و دمکراسی است که این خائنین سرمایه سالار را تولید می کند.
جیمی دایمن رئیس و مدیر عامل جی پی مورگان چیس و رئیس میزگرد کسب و کار در کنفرانس مطبوعاتی پس از آن در قرائت «بیانیه هدف یک شرکت» گفت که «رویای آمریکایی زنده است اما دچار فرسودگی شده است.» گرچه او اطمینان داد که «کارفرمایان بزرگ در حال سرمایه گذاری روی کارگران و اجتماعات خود هستند، زیرا می دانند که این تنها راه موفقیت در دراز مدت است. این اصول نوسازی شده بازتاب دهنده تعهد خدشه ناپذیر جامعه کسب و کار به پیش بردن اقتصادی است که در خدمت تمام آمریکاییان قرار داشته باشد.»
آلکس گورسکی رئیس هیئت مدیره و مدیر اجرایی جانسون اند جانسون و رئیس کمیته حاکمیت شرکتی میزگرد کسب و کار افزود که این بیانیه «تایید کننده نقش غیر قابل انکاری است که شرکت ها می توانند در بهبود جامعه ما ایفا کنند.»
دارن والکر رئیس بنیاد فورد این بیانیه را «خبری بسیار بزرگ» نامید و گفت که این بیانیه «به رفاه و تاب آوری مشترک هم کسب و کار و هم جامعه منتج می شود.»
ادبیات احساسی و خود متشکرانه این بیانیه را به خوبی می توان از همان چند پاراگراف ابتدایی آن درک کرد: «آمریکاییان سزاوار اقتصادی هستند که به هر کسی اجازه دهد ار طریق سختکوشی و خلاقیت به موفقیت و یک زندگی حاوی معنا و کرامت دست یابد. ما معتقدیم که سیستم بازار آزاد بهترین وسیله برای تولید مشاغل خوب، یک اقتصاد قدرتمند و پایدار، نوآوری، یک محیط زیست سالم و فرصت های اقتصادی برای همگان است. کسب و کارها از طریق خلق مشاغل، تقویت نوآوری و تامین کالاها و خدمات ضروری نقشی حیاتی در اقتصاد ایفا می کنند. کسب و کارها محصولات مصرفی را تولید می کنند و به فروش می رسانند؛ تجهیزات و وسایل را تولید می کنند؛ از دفاع ملی پشتیبانی می کنند؛ مواد غذایی را تولید و تامین می کنند؛ مراقبت های درمانی ارائه می کنند؛ انرژی را تولید و تامین می کنند؛ و خدمات مالی، ارتباطات و دیگر خدماتی را که زیربنای رشد اقتصادی هستند ارائه می کنند.»
اگر در یک دمکراسی به معنای واقعی زندگی می کردیم، جای سرمایه دارانی چون دایمن (با ثروت خالص یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلاری) که شرکت او بیشتر از هرکس دیگری در آمریکا جریمه های مربوط به نقض مقررات پرداخت کرده و گورسکی که شرکتش متهم به ایفای نقش در دامن زدن به بحران مواد افیونی در اوکلاهما شد و بعد یک دادگاه حکم کرد ۵۷۲ میلیون دلارخسارت به این ایالت بپردازد، در زندان می بود. جانسون اند جانسون، پوردو فارما، فایزر و مک کیسن با هم مسئول مرگ چند هزار آمریکایی هستند؛ طبق اعلام دولت فدرال در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ روزانه بیش از ۱۳۰ نفر در آمریکا در نتیجه بیش مصرفی داروهای افیونی جان خود را از دست داده اند.
جرایم مالی دایمن به تنهایی بسیار متعدد و رسوایی آور است. این جرایم شامل وثیقه های متقلبانه در سال های منتهی به بحران مالی سال ۲۰۰۸، دریافت مبالغ اضافی از کارکنان ارتش در قالب تعاملات مربوط به وثیقه و بازتامین مالی وثیقه ها و از این قبیل تخلفات می شود.
پس این بیانیه- که معادل اصرار آل کاپون مبنی بر اداره جامعه ای نیکوکار در شیکاگو است- چه معنایی دارد؟
معنای این بیانیه این است که سرمایه سالاران به وحشت افتاده اند. آنها می دانند که ایدئولوژی حاکم بر نئولیبرالیسم دیگر واجد هیچ اعتباری نیست. می دانند که دروغ های این ایدئولوژی افشا شده اند. می دانند که نهادهای حاکم از جمله قوه های مقننه، قضاییه و مجریه حاکمیت، فاقد کارآیی و منفورند. می دانند که رسانه ها، وال استریت و بانک های بزرگ مورد بی اعتمادی و نفرت جامعه قرار دارند. می دانند که سیستم عدالت جنایی که فقر را جرم انگاری و تقلبات شرکتی را مشروع می کند، یک شرمساری بزرگ است. می دانند که سیالیت اجتماعی در عمل اصلا وجود ندارد. و مهم تر از هم اینکه آنها می دانند که سیستم مالی که روی داربست تریلیون ها دلار بدهی دولت به آنها با نرخ های بهره حاشیه ای بنا شده، با دوام نیست و اگر نگوییم یک بحران، یک رکود دیگر را جرقه خواهد زد. آنها این را نیز می دانند که خودشان مقصر این اوضاع هستند.
سرمایه سالاران عزم خود را جزم کرده اند تا از ثروت خود حفاظت کنند. آنها تصمیم گرفته اند و احتمالا قادر به سد کردن راه نامزدهای متمایل به چپ الیزابت وارن و برنی سندرز از کسب نامزدی حزب دمکرات برای ریاست جمهوری نیز خواهند شد. اما آنها این را نیز می دانند که هرچه می گذرد قالب کردن سیاستمدارانی چون هیلاری کلینتون، نانسی پلوسی، چاک شومر و جو بایدن که دوران کاری خود را صرف خدمت به قدرت شرکتی کرده اند به رای دهندگان سخت و سخت تر می شود. دروغین بودن و ریاکاری حزب دمکرات در ریاست جمهوری باراک اوباما مشهود شد که به عنوان یک فرد بیرونی و اصلاحگر به دنبال بحران مالی سال ۲۰۰۸ وارد عرصه رقابت ها شد. اوباما – که کورن وست او را «یک مایه برکت سیاهپوست برای وال استریت» نامیده بود- با سنگدلی به پایگاه رای حزب خیانت کرد. اقدامات او، کلینتون و دیگر رهبران حزب دمکرات بعد از بحران مالی سال ۲۰۰۸ در را به روی دونالد ترامپ عوام فریب گشود که هر چند یک هنرمند دغل و یک دروغگوی بالفطره است، اما آنقدر ذکاوت داشت تا به رای دهندگان به خصوص طبقه کارگری سفیدپوست چیزی را بگوید که آنها خواهان شنیدنش بودند.
بیانیه آگوست میزگرد کسب و کار یک تلاش بی ثمر برای قالب بندی دوباره نقش سرمایه سالاران در جامعه است، برای دادن چهره ای ملایم تر و مهربان تر به این جنایتکاران شرکتی. اما این کار جواب نخواهد داد. سرمایه سالاران قدرت نابود کردن دارند، ولی دیگر قدرت خلق کردن را ندارند. و از میان ویرانگری های بی امانشان که حتی قادر به توقفی کوتاه در آنها نیز نیستند، همان ناآرامی اجتماعی که از آن وحشت دارند و هیولاهای بی شاخ و دم تر و ترسناک تر از دونالد ترامپ خواهند آمد.
نویسنده: کریس هجز (Chris Hedges) روزنامه نگار سرشناس آمریکایی
منبع: https:// yon.ir/P۷ENc
انتهای پیام.
سرمایه سالاران درباره ماهیت حقیقی کاپیتالیسم بیهوده دست به دامان دروغ می شوند. به همین دلیل است که تازه ترین نسخه از بیانیه «اصول حاکمیت شرکتی» که در«میزگرد اقتصادی» به امضای ۱۸۱ مدیرعامل – از جمله سران آمازون، جنرال موتورز و شورون که هر سه در سال ۲۰۱۸ هیچ گونه مالیات فدرالی نپرداخته اند- رسیده که می توان آنها را رقبای بدترین رژیم های تمامیت گرای قرن بیستم دانست، با این فرق که عامدانه از زبانی مبهم و دوپهلو استفاده می کنند.
اگر به حداکثر رساندن سود به معنای تبدیل کردن اقیانوس ها به مناطق مرده، انباشتن جو زمین از آلودگی های کربنی و سم هایی است که آب و هوا را برای انسان ها نامناسب می کند، تزریق مواد شیمیایی و ضایعات به درون زمین، آب و هوا و چرخه مواد غذایی که ضمانتی است برای شیوع پیدا کردن سرطان، خریداری مقامات منتخب و قضات برای خدمت به منافع انحصاری سرمایه و خصوصی سازی خدمات اجتماعی از جمله مراقبت های درمانی، حمل و نقل، تحصیلات و خدمات عمومی برای سرکیسه کردن جامعه، پس این بهایی است که باید بابت کسب و کار پرداخت. اگر کاستن از هزینه های نیروی کار به معنای مجبور کردن کارگران به بدون سازماندهی باقی ماندن و زیرپا گذاشتن قوانین و مقررات کار، سلامتی و ایمنی است، اگر این کار به معنای انتقال صنایع به خارج از کشور و مکان هایی است که با کارگران همچون رعیت های قرن نوزدهم رفتار می شود، اگر این کاربه معنای سرکوب دستمزدها درداخل کشور برای انداختن یوغ بدهکاری بر گردن یک جمعیت محروم است، این بهایی است که باید بابت کسب و کار و پرداخت.
تصادفی نیست که هم اکنون ایالات متحده گرفتار بدترین نابرابری درآمدها از دهه ۱۹۲۰ به این سو است. این کار توسط طبقه سرمایه سالار مهندسی شده است. اما چیزی که بیانیه ۱۹ آگوست میزگرد کسب و کار فاش می کند، این است که سرمایه سالاران از باز شدن مشتشان به وحشت افتاده اند. کاپیتالیسم فارغ از هر گونه مانع و محدودیت بیرونی و بدون هیچ قید و بند درونی، جامعه ای را که به اسارت گرفته شده مورد تاراج و بهره کشی قرار می دهد، تا زمانی که این جمعیت از خشم به پا خیزد. احتمال چنین فورانی در افق است که نگرانی سرمایه سالاران امروزی را برانگیخته است.
کاپیتالیسم به این دلیل که از نظر اجتماعی نیرویی ویرانگر است، چشم انداز رسانه ای را برای دادن اطلاعات نادرست به جامعه و دخل و تصرف در آنها از آگهی های تجاری اشباع می کند. سرمایه سالاری از ثروت بی حد و حصر خود برای خریداری مطبوعات، دانشگاه های رام و سر به زیر، غیرانتفاعی ها و اندیشکده ها و سیاهنمایی چهره منتقدان خود و بستن دهان آنها استفاده می کند. سرمایه سالاری، هزینه شبه روشنفکران و شبه اقتصاددانانی را تامین می کند که خستگی ناپذیر از ایدئولوژی نئولیبرالیسم، از این باور که انتقال ثروت به سمت بالا به دست الیگارش های حاکم به نفع جامعه است دفاع می کنند. سرمایه سالاری انحصارهایی جهانی را شکل می دهد که جامعه را طعمه خود قرار می دهند. سرمایه سالاری جنگ های بی پایانی را در راستای عطش سیری ناپذیر خود به سود به راه می اندازد. سرمایه سالاری حرکت های ضد سرمایه داری را معادل تروریسم قلمداد می کند و یعنی مثلا هر کس را که در آمریکا تلاش کند از بربریت و شقاوت کشاورزی صنعتی - یکی از دلایل اصلی انتشار آلودگی های کربنی- عکس یا فیلم بگیرد، می توان در قالب قوانین مربوط به تروریسم متهم کرد. و زمانی که طرح های هرمی، تقلبات و حباب های مالی سرمایه سالاری می ترکد، خزانه ملی را تاراج می کند و صورتحساب آن را برای مالیات دهندگان باقی می گذارد. (در بحران مالی سال ۲۰۰۸ آمریکا شرکت ها تا ۴ تریلیون و ۶۰۰ میلیارد دلار از پول مردم را بالا کشیدند.)
سرمایه سالاری اگر بدون مقررات و لجام گسیخته باقی بماند، به مثابه یک نیروی انقلابی است. سرمایه سالاری ابتدا یک اقتصاد مافیایی و سپس یک دولت مافیایی را خلق می کند. این آز و طمع طبقه سرمایه سالار بوده که شهرهای ما را به مکان هایی اسقاط شده و رو به زوال تبدیل کرده و بیش از نیمی از کشور را گرفتار محرومیت کرده است. آز و طمع طبقه سرمایه سالار بوده که ما را در مسیر انقراض زیست محیطی قرار داده است. آز و طمع طبقه سرمایه سالار بوده که مکانیسم های سرکوب داخلی را پدید آورده است، از جمله پلیسی که عملکردی مشابه با واحدهای شبه نظامی یاغی را در مستعمرات داخلی ما ایفا می کند، نظارت تمام و کمال بر جامعه، یک سیستم به شدت پر هزینه زندان داری گروهی و سازمان هایی از جمله سازمان امنیت ملی، امنیت داخلی و اف بی آی که برای خنثی کردن مقاومت مردمی از آنها جاسوسی می کنند. آز و طمع طبقه سرمایه سالار بوده که نهادهای دمکراتیک ایالات متحده را از حیز انتفاع ساقط کرده است. آز و طمع طبقه سرمایه سالار بوده که دونالد ترامپ را ارزانی ما داشته است. کوچک شمردن و تحقیر مصالح مشترک و دمکراسی است که این خائنین سرمایه سالار را تولید می کند.
جیمی دایمن رئیس و مدیر عامل جی پی مورگان چیس و رئیس میزگرد کسب و کار در کنفرانس مطبوعاتی پس از آن در قرائت «بیانیه هدف یک شرکت» گفت که «رویای آمریکایی زنده است اما دچار فرسودگی شده است.» گرچه او اطمینان داد که «کارفرمایان بزرگ در حال سرمایه گذاری روی کارگران و اجتماعات خود هستند، زیرا می دانند که این تنها راه موفقیت در دراز مدت است. این اصول نوسازی شده بازتاب دهنده تعهد خدشه ناپذیر جامعه کسب و کار به پیش بردن اقتصادی است که در خدمت تمام آمریکاییان قرار داشته باشد.»
آلکس گورسکی رئیس هیئت مدیره و مدیر اجرایی جانسون اند جانسون و رئیس کمیته حاکمیت شرکتی میزگرد کسب و کار افزود که این بیانیه «تایید کننده نقش غیر قابل انکاری است که شرکت ها می توانند در بهبود جامعه ما ایفا کنند.»
دارن والکر رئیس بنیاد فورد این بیانیه را «خبری بسیار بزرگ» نامید و گفت که این بیانیه «به رفاه و تاب آوری مشترک هم کسب و کار و هم جامعه منتج می شود.»
ادبیات احساسی و خود متشکرانه این بیانیه را به خوبی می توان از همان چند پاراگراف ابتدایی آن درک کرد: «آمریکاییان سزاوار اقتصادی هستند که به هر کسی اجازه دهد ار طریق سختکوشی و خلاقیت به موفقیت و یک زندگی حاوی معنا و کرامت دست یابد. ما معتقدیم که سیستم بازار آزاد بهترین وسیله برای تولید مشاغل خوب، یک اقتصاد قدرتمند و پایدار، نوآوری، یک محیط زیست سالم و فرصت های اقتصادی برای همگان است. کسب و کارها از طریق خلق مشاغل، تقویت نوآوری و تامین کالاها و خدمات ضروری نقشی حیاتی در اقتصاد ایفا می کنند. کسب و کارها محصولات مصرفی را تولید می کنند و به فروش می رسانند؛ تجهیزات و وسایل را تولید می کنند؛ از دفاع ملی پشتیبانی می کنند؛ مواد غذایی را تولید و تامین می کنند؛ مراقبت های درمانی ارائه می کنند؛ انرژی را تولید و تامین می کنند؛ و خدمات مالی، ارتباطات و دیگر خدماتی را که زیربنای رشد اقتصادی هستند ارائه می کنند.»
اگر در یک دمکراسی به معنای واقعی زندگی می کردیم، جای سرمایه دارانی چون دایمن (با ثروت خالص یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلاری) که شرکت او بیشتر از هرکس دیگری در آمریکا جریمه های مربوط به نقض مقررات پرداخت کرده و گورسکی که شرکتش متهم به ایفای نقش در دامن زدن به بحران مواد افیونی در اوکلاهما شد و بعد یک دادگاه حکم کرد ۵۷۲ میلیون دلارخسارت به این ایالت بپردازد، در زندان می بود. جانسون اند جانسون، پوردو فارما، فایزر و مک کیسن با هم مسئول مرگ چند هزار آمریکایی هستند؛ طبق اعلام دولت فدرال در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ روزانه بیش از ۱۳۰ نفر در آمریکا در نتیجه بیش مصرفی داروهای افیونی جان خود را از دست داده اند.
جرایم مالی دایمن به تنهایی بسیار متعدد و رسوایی آور است. این جرایم شامل وثیقه های متقلبانه در سال های منتهی به بحران مالی سال ۲۰۰۸، دریافت مبالغ اضافی از کارکنان ارتش در قالب تعاملات مربوط به وثیقه و بازتامین مالی وثیقه ها و از این قبیل تخلفات می شود.
پس این بیانیه- که معادل اصرار آل کاپون مبنی بر اداره جامعه ای نیکوکار در شیکاگو است- چه معنایی دارد؟
معنای این بیانیه این است که سرمایه سالاران به وحشت افتاده اند. آنها می دانند که ایدئولوژی حاکم بر نئولیبرالیسم دیگر واجد هیچ اعتباری نیست. می دانند که دروغ های این ایدئولوژی افشا شده اند. می دانند که نهادهای حاکم از جمله قوه های مقننه، قضاییه و مجریه حاکمیت، فاقد کارآیی و منفورند. می دانند که رسانه ها، وال استریت و بانک های بزرگ مورد بی اعتمادی و نفرت جامعه قرار دارند. می دانند که سیستم عدالت جنایی که فقر را جرم انگاری و تقلبات شرکتی را مشروع می کند، یک شرمساری بزرگ است. می دانند که سیالیت اجتماعی در عمل اصلا وجود ندارد. و مهم تر از هم اینکه آنها می دانند که سیستم مالی که روی داربست تریلیون ها دلار بدهی دولت به آنها با نرخ های بهره حاشیه ای بنا شده، با دوام نیست و اگر نگوییم یک بحران، یک رکود دیگر را جرقه خواهد زد. آنها این را نیز می دانند که خودشان مقصر این اوضاع هستند.
سرمایه سالاران عزم خود را جزم کرده اند تا از ثروت خود حفاظت کنند. آنها تصمیم گرفته اند و احتمالا قادر به سد کردن راه نامزدهای متمایل به چپ الیزابت وارن و برنی سندرز از کسب نامزدی حزب دمکرات برای ریاست جمهوری نیز خواهند شد. اما آنها این را نیز می دانند که هرچه می گذرد قالب کردن سیاستمدارانی چون هیلاری کلینتون، نانسی پلوسی، چاک شومر و جو بایدن که دوران کاری خود را صرف خدمت به قدرت شرکتی کرده اند به رای دهندگان سخت و سخت تر می شود. دروغین بودن و ریاکاری حزب دمکرات در ریاست جمهوری باراک اوباما مشهود شد که به عنوان یک فرد بیرونی و اصلاحگر به دنبال بحران مالی سال ۲۰۰۸ وارد عرصه رقابت ها شد. اوباما – که کورن وست او را «یک مایه برکت سیاهپوست برای وال استریت» نامیده بود- با سنگدلی به پایگاه رای حزب خیانت کرد. اقدامات او، کلینتون و دیگر رهبران حزب دمکرات بعد از بحران مالی سال ۲۰۰۸ در را به روی دونالد ترامپ عوام فریب گشود که هر چند یک هنرمند دغل و یک دروغگوی بالفطره است، اما آنقدر ذکاوت داشت تا به رای دهندگان به خصوص طبقه کارگری سفیدپوست چیزی را بگوید که آنها خواهان شنیدنش بودند.
بیانیه آگوست میزگرد کسب و کار یک تلاش بی ثمر برای قالب بندی دوباره نقش سرمایه سالاران در جامعه است، برای دادن چهره ای ملایم تر و مهربان تر به این جنایتکاران شرکتی. اما این کار جواب نخواهد داد. سرمایه سالاران قدرت نابود کردن دارند، ولی دیگر قدرت خلق کردن را ندارند. و از میان ویرانگری های بی امانشان که حتی قادر به توقفی کوتاه در آنها نیز نیستند، همان ناآرامی اجتماعی که از آن وحشت دارند و هیولاهای بی شاخ و دم تر و ترسناک تر از دونالد ترامپ خواهند آمد.
نویسنده: کریس هجز (Chris Hedges) روزنامه نگار سرشناس آمریکایی
منبع: https:// yon.ir/P۷ENc
انتهای پیام.
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «وحشت سرمایه سالاران از فوران اجتماعی» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.