اشعاری در رابطه با <a href="/fa/dashboard/ ir/حضرت زینب سلام الله علیها" class="text info">حضرت زینب سلام الله علیها</a> در منظرگاه <a href="/fa/dashboard/ ir/حلما" class="text info">حلما</a>


اشعار ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیهامحمد حسین رحیمیان



به نام آنکه به ما داد، درس ایمان را
همان که زندگی اش زنده کرد انسان را



همان که بر همگان درس عاشقی آموخت
ز دست لیلی و مجنون گرفت میدان را



به نام نامی آن بانویی که با زحمت
نشاند بر لب عالم دم حسین جان را



اگر نبود، نبودیم نوکران حسین
میان سفره ی ما او گذاشت این نان را



همان کسی که همیشه حکایت صبرش
صبور کرد دل مادر شهیدان را



به نام آن زن مرد آفرین کرببلا
همان که از دل ما برد ترس طوفان را



کجاست دشمن شیعه حریف می طلبیم
مرید حضرت زینب عقیله العربیم



دوباره در دلم آشوب محشر کبراست
چگونه من بنویسم از آن که بی همتاست



گرفته ام به روی دست کاسه ی چه کنم
و مانده ام که بگویم خدیجه یا زهراست؟



خدا کند که بفهمیم کیست این بانو
شناخت هر که مقامش از اولیاء خداست



نوشته اند که خیلی به مادرش رفته
نوشته اند که خیلی فدائی مولاست



نوشته اند که یک عمر اهل نافله بود
مراد و پیر تمام نماز شب خوان هاست



نوشته اند از آن دم که چشم خود وا کرد
اسیر و عاشق و حیران سید الشهداست



نوشته اند کرامات کوثری دارد
ببین مقام علی را چه دختری دارد



رسیده شیعه به اینجا به همت زینب
زمین حسینیه شد با عنایت زینب



چه با شکوه سپاهی چه لشکری دارد
حسینیان جهانند امت زینب



بزرگ و کوچک عالم ، محرمِ هر سال
شوند راهی روضه به دعوت زینب



هزار طایفه در روز اربعین جا شد
میان کرببلا با کرامت زینب



هزار شکر خدا را که خانواده ی ما
شدند نوکر دربار و رعیت زینب



برای دیدن آن جمعه ی فرج باید
قسم دهیم خدا را به حرمت زینب



اگر نبود کسی سینه زن نبود الان
دلی اسیر حسین و حسن نبود الان



قسم به حرمت چادر سیاهتان بانو
من آمدم بشوم سر به راهتان بانو



بَدَم درست ولی افتخار من این است
گذشت زندگی ام در پناهتان بانو



بده اجازه ای امشب دل مرا خوش کن
که خدمتی بکنم در سپاهتان بانو



خدا کند که مرا بعد مرگ بشناسند
به نام کارگر خیمه گاهتان بانو



خدا کند برسد عقل من به تفسیرِ
قیام کرببلا از نگاهتان بانو



غلام کوچک و پستم بیا بزرگم کن
قسم به جان حسینت رسول ترکم کن



تویی که قبله ی اولاد مرتضی بودی
تویی که فاطمه شهر کربلا بودی



حرام بود نگاهِ به سایه ات حتی
تو یادگاری پیغمبر خدا بودی



تویی که نام شریفت همیشه حرمت داشت
به روی ناقه ی عریان بگو چرا بودی



تویی که بود همیشه حسین همراهت
چه شد که همسفر شمر بی حیا بودی



کسی که خواند تو را خارجی نبود اصلا
در آن زمان که به آغوش مصطفی بودی



به احترام تو باید فرشته گل می ریخت
میان شام چه شد زیر سنگ ها بودی



شکست حرمت بال و پرت زبانم لال
چه آمده به سر معجرت زبانم لال






اشعار ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیهاسید پوریا هاشمی



به سمت خلق نرو جلوه ی تو ربانیست
نصیب قلب تو از زندگی پریشانیست



سکوت گرچه نشان است بر نجابت زن
صدای خسته ی تو حجت مسلمانیست



شکوه شمس به تابیدن پس از ابرست
بتاب گرچه هوای دل تو بارانیست



به ریزه خواری خوان کرامت تو خوشم
که موری در تو برتر از سلیمانیست



حریم قرب ندارد حساب فقر و غنا
در این حریم اطاعت کمال سلطانیست



مفسران پی تفسیر خطبه های تواند
که جمله جمله ی آن آیه های قرآنیست



کسی ندید چهل روز بی قراری تو
که اجر داغ به این غصه های پنهانیست



به پای فضل تو موسی به لکنت افتاده
کمی ز مدح تو بی بی مسیح درمانیست



نظر بحال گدا کردن از کرامت توست
نشسته بر سر این سفره در پی نانیست



نم وضوی نمازت حیات آب بقا
نوشتن از حسناتت بضاعت ما نیست



پناه عالمیان در پناه چادر توست
یقین زمین و زمان در پناه چادر توست



**



اشعار ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیهاسید حجت بحرالعلومی



خوب است که از زینب کبری بنویسم
از حضرت صدیقه ی صغری بنویسم



تا نقش ببندد به دلم نام عقیله
از آمدن دختر زهرا بنویسم



از حال و هوای قدم تازه رسیده
از پشت در و جمع گداها بنویسم



با کسب اجازه بنویسم خود زهرا
یا روی زمین شاخه طوبی بنویسم



وقتی شده چون فاطمه سر تا قدم او
شاید بشود ام ابیها بنویسم



تنها نه فقط چشم مدینه شده روشن
از روشنی چشم دو دنیا بنویسم



من منتظرم حضرت جبریل بیاید
یک اسم پر از عطر و مسما بنویسم



جبریل کنار پر قنداقه رسیده
باید ملکی محو تماشا بنویسم



حالا که رسیده به علی مژده ی مولود
بگذار که من زینت بابا بنویسم



بانو بخدا زیر قدمهای تو جنت
دستان تو را عرش معلی بنویسم



آنجا که دمد روح مدیح تو به مرده
مداح تو را جای مسیحا بنویسم



وقتی که به لبهای حسین آمده لبخند
بد نیست که یک چند تمنا بنویسم



هر چند که دیریست تمنای من این است
از کرببلای شده امضا بنویسم



حالا که مبدل شده لبخند به گریه
یک قطره ی درد از همه دریا بنویسم



با اینکه محال است جدایی ز حسینت
مجبور شدم واژه ی تنها بنویسم



از عصر غم انگیز وداع تو به گودال
با راس روی نیزه تسلی بنویسم



هنگام غروب است نه سر مانده نه پیکر
از پیرهن رفته به یغما بنویسم



ماندم به خدا از تو و از غارت خیمه
یا دختر جا مانده به صحرا بنویسم



باید بروم علقمه با حضرت زهرا
جا مانده ای از پیکر سقا بنویسم



اینجاست که دیگر قلمم تاب ندارد
از بی کسی ات در دل اعدا بنویسم






اشعار ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها – شاعرناشناس



ظاهرش این است که ارباب خواهر دار شد
باطنش این است که آقا برادر دار شد



ظاهر و باطن همین یک جمله ی طوفانی است
فاطمه از حیدر کرار ، حیدر دار شد



چشم های آمنه از اشک لبریز است چون
بعد عمری فاطمه امروز مادر دار شد



آیه های سوره ی کوثر پسر معنا شدند
العجب زهرا سرِ این آیه دختر دار شد



یک نفر امشب برادر شد یکی بابا ولی
حضرت کوثر بدین ترتیب کوثر دار شد



غصه را بردار با یا زینبی از دل اگر
میثم تمار با یا زینبی بر دار شد



هرکسی یک جور شاگردش شده عمری رباب
در وفا چون محو زینب گشت اصغر دار شد



تحت فرمان علی ، عباس شد ساقی ولی
تحت فرمان تو عباسِ علی سردار شد



شیرهای کربلا رفتند در اوج بلا
جان به قربان کسی که ماند و سنگر دار شد



https://www.hulma.ir/%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8-%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84/


گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «اشعاری در رابطه با حضرت زینب سلام الله علیها در منظرگاه حلما» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.