جلوه های بدیع گویش یزدی در اشعار <a href="/fa/dashboard/ یزدی" class="text info">مسعود یزدی</a>



ایسنا/یزد «حسیرت مسرت» از پژوهشگران برجسته فرهنگ یزد، کاظم ثابتی اشرف متخلص به مسعود یزدی را از معدود شعرایی خواند که در زمینه ی سرودن اشعار به گویش یزدی ذهن سیالی داشت ولی متأسفانه بیشتر سروده های یزدی وی جایی چاپ نشده و بیم آن می رود که در بوته ی فراموشی رود.

«حسین مسرت» در گفت وگو با خبرنگار ایسنا در مورد این شاعر شهیر یزدی گفت: «کاظم ثابتی اشرف» در اولین روز از خردادماه ۱۳۰۳ در خانواده ی حاج محمد علی قلابدوز( ثابتی اشرف) که از خوشنویسان و هنرمندان قلابدوزی و گلدوزی در یزد بود، دیده به جهان گشود. پدرش نه تنها هنرمند گلدوز شهر یزد بود بلکه آثار خوشنویسی زیادی نیز با اثر ناخن بر روی کاغذ از خود به جای گذاشته بود که به «خط ناخنی» معروف بود، همچنین در ترسیم نقش قالی هم استاد بود.

وی ادامه داد: کاظم پس از آن که تحصیلات ابتدایی را به پایان برد، وارد دبیرستان ایرانشهر شد و توانست دیپلم ششم طبیعی را از آنجا بگیرد؛ دبیرستان ایرانشهر در آن روزگار از دبیرستان های پرآوازه ی استان یزد بود و بهترین آموزگاران را در اختیار داشت و کاظم نیز زیر نظر دبیرانی هچون «محمد تقی حجت»، «حسین محبوبی اردکانی»، «پریبرز نسیمی»، «ترکی» و «عبدالحسین آیتی تفتی» نویسنده ی نامی تاریخ و ادبیات یزد، آموزش دید.

به گفته ی این محقق فرهنگ عامه ی یزد، ثابتی اشرف در کنار تحصیل، همچون دیگر اعضای خانواده به یادگیری هنر گلدوزی نزد پدر پرداخت و چون استعدادی شگرف داشت به غیر از گلدوزی، در طراحی، خوشنویسی، بقچه دوزی و تکه دوزی، کتیبه دوزی و پولک دوزی پوشش نخل حسینیه ها و علم هیئت های سوگواری هم چیره دست شد اما زود سایه ی پدر را از دست داد و ناچار شد که روی پای خود بایستد لذا ابتدا در مغازه خود واقع در خیابان قیام روبروی مسجد ریگ مشغول به کار شد و پس از اندک مدتی به استخدام بانک ملی یزد درآمد ولی با این حال، هنر و حرفه ی خود را رها نکرد.

وی خاطرنشان کرد: آوازه ی هنر کتیبه دوزی و پولک دوزی پوشش نخل حسینیه ها توسط این هنرمند یزدی سوای از کارهای ماندگاری مانند پوش نخل های میدان امیرچقماق یزد، حسینیه ی شاه ولی تفت و حسینیه ی مهریز، تا بدان حد رسیده بود که به غیر از هیئت های سوگواری شهر یزد از دیگر شهرهای استان یزد و حتی استان های دور و نزدیک به یزد هم علم خود را برای تزئین به نزد او می آوردند که گاه این کار را رایگان انجام می داد، البته با توجه به این که خانواده اش نیز در این فعالیتها، یار و یاور او بودند می توان این هنر را در خاندان آنان موروثی خواند.

مسرت افزود: ثابتی اشرف طی ۳۱ سال به بازرسی، معاونت و ریاست شعبه های بانک ملی سلمان فارسی، خیابان دهم فروردین و مرکزی یزد اشتغال داشت و سپس با خوشنامی و خوش حسابی بازنشسته شد و در ادامه نیز در شرکت پتوبافی وکیل متعلق به سید رضا وکیل السادات مشغول به کار شد ولی همچنان تا واپسین سال های زندگانی به هنر گلدوزی مشغول بود.

وی با بیان این که این هنرمند شهیر یزدی حتی در علم هیپنوتیزم و مانیه تیزم نیز مهارتی تام داشت و عضو انجمن معرفت الروح یزد بود، گفت: هرچند او اندک سفر می کرد ولی به واسطه ی هوش و استعدادی که داشت به زبان های فرانسه و انگلیسی هم آشنا بود.

مولف کتاب «یزد، یادگار تاریخ» با بیان این که ثابتی طبعی سرشار و اشعاری روان داشت، متذکر شد: ناموری وی بیشتر بواسطۀ سرودن اشعار اجتماعی – انتقادی است که در بیشتر نشریات قدیم یزد دیده می شود.

به گفته وی، ثابتی اشرف سرودن شعر را از همان دوران تحصیل آغاز کرد و حتی بیشتر انشاءهای خود را به صورت منظوم می سرود ولیآن گاه که طبعش شکفته شد و در ردیف شاعران بنام قرار گرفت، به انجمن های ادبی بویژه انجمن ادبی یزد که بنیانگذار آن آیت الله «محمود فرساد» روحانی مشهور یزد بود راه یافت و در کنار شاعرانی همچون آیت الله فرساد ،سید حسن شکوهی، محمدعلی فتی، محمد حسین ناصر،عبدالرحیم کاردان، محمد علی عالمی( صمصام یزدی)، مرتضی صابر یزدی، آقا رضا اظهر (روشن یزدی)، رضا پهلوان نصیر (صوفی) به سرودن شعر و مناظره می پرداخت و اشعار خود را با تخلص «مسعود» می سرود.

وی ادامه داد: پس از تعطیلی این انجمن در اردیبهشت ۱۳۶۷ به دنبال درگذشت محمدعلی عالمی، ثابتی اشرف در انجمن ادبی عرفان حافظ که با حضور افراد برجسته ای مانند محمد ناصر، دکتر محمد بامشاد، دکتر سید محمود صدر بافقی، مصطفی فرساد، دکتر محمد علی بهناز، دکتر اصفهانیان، عباس استادان، دکتر عباس شیرخدا و رضا پهلوان نصیر تشکیل جلسه می داد، شرکت می کرد.

مسرت بیان کرد: بخش به یادماندنی اشعار ثابتی اشرف، ترانه های او به گویش یزدی است که به ویژه در سال های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ به وسیلۀ خوانندگان یزدی خوانده شده و از رادیو یزد هم پخش شده است. البته بخش عمده ای از این اشعار که به روی نوار ریلی ضبط شده، نزد استاد اصغر حسینی است و بخش دیگری از آن روی نوارهای کاست نزد دوستداران و خوانندگان موسیقی یزد است اما برخی هم از ترانه های یزدی است که خوانندگان آن به درستی نمی دانند که از کیست و می گویند استاد اصغر حسینی یا استاد علی محمد مهنام به آنان داده است.

مسرت در ادامه برخی از دوبیتی ها و رباعی های ثابتی اشرف(مسعود) که به گویش یزدی سروده شده، بدین شرح ذکر کرد؛

زن یزدی میون زن ها طاقه دلش هرگز نه در بند صداقه

توی قلب زن یزدی خدایا همیشه بدترین حرفا طلاقه

******

خدایا شهر ما دریا نداره ز خورشید کویر آتیش مباره

برو آفتاب بیا مهتاب که یارم خدایا طاقت گرما نداره

******

اگر زندون اسکندر، کویره دل حافظ ازین زندون می گیره

خدایا این دل غمدیدۀ من همیشه عاشق این شهر پیره

این نویسنده ی یزدی در ادامه با اشاره به این نکته که ثابتی برخلاف بیشتر شاعران معاصرش، به اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان در اشعارش توجه داشت، گفت: به همین دلیل نیز با برخی جراید مانند هفته نامه های پرچم یزد، عدالت یزد، طوفان یزد، ملک و روزنامه ها و مجلات پایتخت مانند نغمۀ دنیا و تجدد ایران همکاری داشت.

مسرت همچنین هنر دیگر شاعری ثابتی را سرودن اشعاری با درون مایۀ طنز و ابتکاری ذکر کرد و افزود: از جمله کارهای ماندگار وی در زمینۀ شعر مذهبی که هنوز هم بسیاری از مردم یزد در یاد دارند، سرودن نوحه برای هیئت های عزاداری محلات یزد بود، چنانکه در ماه های پیش از محرم سرپرستان هیئت ها به در خانۀ او رفته و درخواست نوحۀ جدیدی داشتند که در این میان هیت های سینه زنی باغ گندم، نظرکرده، گازرگاه و سید فتح الدین الرضا بیشترین مشتریان مرثیه های سوزناک او بودند.

وی گفت: کاظم ثابتی اشرف سرانجام در ۲۳ شهریور ۱۳۸۳ بر اثر سیروز کبدی در شهر یزد بدرود زندگی گفت و در قطعۀ مفاخر آرامستان خلدبرین یزد در خاک آرمید. بر سنگ آرامگاهش نقر شده است؛

کاظم ثابتی اشرف، یاران رفت زین کلبه به دنیای دگر

می شود بار دگر این قطره وصل یک راست به دریای دگر

مسرت در ادامه به شعری وصیت گونه از این شاعر نامی یزد که در دو وزن با عنوان «خداحافظی» از او باقی مانده است نیز اشاره و بخش هایی از آن را بدین شرح خواند؛

می روم سوی دیار دگری عمر من گشت به عالم سپری

می روم تا که به حق پیوندم راه بر غیر خدا بربندم

خانه ام بود همانند بهشت همسرم بود زنی پاک سرشت

پسران چشم پدر سوی شماست دیده بر خصلت و بر خوی شماست

***

پسرم همچو پدر باش حمید راحتم چون به تو دارم امید

من اگر نیستم به مادر خویش مهربانی کنید از حد بیش

او به جای پدر برای شماست سایه اش پرتوی ز نور خداست

همسرم چون گذشته محکم باش دشمن رنج و غصه وغم باش

همسرم، حرف آخرم این است که اصول مسلم دین است

صبرکن صبر و استقامت کن با چنین سرنوشت عادت کن

مسرت در مورد دیوان اشعار این هنرمند فرهیخته یزدی اظهار کرد: ثابتی هیچ گاه در پی گردآوری اشعار خود نبود و شخصا بارها نزد وی رفته و درخواست چاپ مجموعۀ اشعار او را داشت که همیشه با پاسخ منفی وی روبرو بودم.تنها زمانی برخی از اشعارش در دفتری پاکنویس شد که اکنون نزد خانوادۀ ثابتی است و بیشترین مقدار اشعار دست نوشت او بر روی اوراق پراکندۀ ریز و درشت با مداد و بسیار رنگ و رو رفته و ناخوانا و همراه با خط خوردگی و اصلاحات فراوان است و نزد خانواده اش باقی مانده است که مبنای چاپ دیوان فعلی وی بوده هر چند که نمی توان ادعا کرد که این مجموعه نیز دیوان کامل اشعار مسعود یزدی است.

وی ضمن بیان این که اندیشۀ چاپ، گردآوری و تدوین این دیوان بیش از همه مدیون پیگیری های دکتر «یدالله جلالی پندری» استاد والاتبار و اندیشمند دانشگاه یزد است، گفت: گردآوری و تدوین این دیوان نزدیک به پنج سال طول کشید و در این مدت دکتر «محمد ثابتی اشرف» با جدیت بر امر گردآوری و چاپ آن نظارت داشتند.

مسرت در پایان نیز ابراز امیدواری کرد که با چاپ این مجموعه، کسانی که به سروده های چاپ نشده ی نامبرده دسترسی دارند، به ویژه چند خواننده ای که به رغم تماس های مکرر حاضر به دادن اشعار نشدند، برای چاپ های بعدی، متن ترانه ها و اشعار را در اختیار خانواده یا گردآورنده ی این مجموعه بگذارند.

انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «جلوه های بدیع گویش یزدی در اشعار مسعود یزدی» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.