خاطرات قدیمی ترین بازمانده ژاندارم های اردکان



ایسنا/یزد «سید مرتضی بزاززاده» قدیمی ترین جامانده ژاندارمری اردکان به مناسبت هفته ناجا از تلاش و مردم داری و نظم و انظباط همکارانش در ژاندارمری گذشته و تلاش های بی وقفه این روزهای سبزپوشان نیروی انتظامی می گوید.

هفته ناجا یادآور شب زنده داری، شجاعت، دلیر مردی و پاسبانی سبزپوشانی است که برای نظم و امنیت سرزمین مان از خانه، آرامش و آسایش خود گذشته اند؛ آری ماموران جان برکف نیروی انتظامی در راستای نظم بخشی به جامعه، وظیفه خطیری بر عهده دارند و شب و روز را در لباس رزم و تلاش به سر می بردند و با چشمانی بینا درصدد ایجاد نظم و امنیت در جامعه هستند.

به همین مناسبت به سراغ آخرین بازمانده «ژاندارم»های اردکان که متولد سوم فروردین ۱۳۲۵ است، رفتیم تا از خاطرات این دلیرمردی ها و شجاعت ها یاد کنیم.

«سید مرتضی بزاززاده» که بعد از گذشت نزدیک به ۷۵ سال از عمرش هنوز هم ورزش می کند و سرزنده و سرحال است، در گفت وگو با خبرنگار ایسنا می گوید: بسیاری از مردم تصور می کنند که ژاندارم ها و ماموران نیروی انتظامی افرادی بداخلاق و خشن هستند در حالی که جدیت در کار، دقت نظر و تمرکز در برخورد با واقعیت ها، چنین تصویری را برای جامعه تداعی می کند.

وی اضافه می کند: آن روزها نظم و انضباط در ژاندارمری حرف اول را می زد تا جایی که یاد ندارم حتی یک مرتبه لباس بدون اتو پوشیده باشم و این جدیت در کار تا خانه نیز ما را همراهی می کرد تا جایی که اکنون نیز بعد از سال ها بازنشستگی، هنوز هم لباس بدون اتو نمی پوشم.

۴۹ سال پیش در چنین روزهایی

این بازنشسته ژاندارمری می گوید: اولین روز مهرماه ۱۳۴۰ در واحد فرهنگی تشکیلات ژاندارمری ونک تهران تقسیم شدیم و در ادامه به مدت هشت سال در هنگ ژاندارمری بندرعباس و بندر جاسک، هفت سال در ناحیه ژاندارمری بوشهر، دلوار، کنگان، دیلم، هفت سال در هنگ ژاندارمری گرگان، بندر ترکمن، داشلی برون «پاسگاه ژاندارمری چات» و هشت سال پایان خدمتم را در هنگ ژاندارمری یزد، گروهان ژاندارمری نایین پاسگاه انارک ، گروهان ژاندارمری مهریز، پاسگاه نیر و گاریزات، گروهان ژاندارمری اردکان به فرماندهی شهید «سلیمان آزادی»، پاسگاه ژاندارمری ساغند و همچنین پاسگاه ژاندارمری رباط پشت بادام، در مسیر نظم و امنیت و آسایش مردم، عمرم را گذراندم.

وی که سال ۶۴ مقدمات بازنشستگی اش فرا می رسد برای دفاع از مرزهای کشور به جبهه های جنگ حق علیه باطل اعزام می شود و سپس به دستور مقامات کشوری برای برقراری نظم و امنیت داخلی و مبارزه با قاچاقچیان فرماندهی پاسگاه انارک در منطقه حوض ابریشم را برعهده می گیرد که نقش بسزایی در کنترل و مبارزه با قاچاقیچان ایفا می کند.

از مبارزه با قاچاقچیان تا حادثه ی طبس

بزاززاده خاطرنشان می کند: در منطقه حوض ابریشم با تردد قاچاقیان و سوداگران مرگ روبرو بودیم تا جایی که در سال ۶۴ در حادثه ای تاریخی و تلخ که منجر به شهادت ۱۱ تن از همکاران و سربازان جان بر کف ژاندارمری آن زمان مانند شهید استوار حسن شکرگذار و استوار لطیفی شد، البته تعداد زیادی از قاچاقچیان موادمخدر نیز به دام افتاده و کشته شدند که افتخار فرماندهی آن اتفاق مهم را برعهده داشتم .

وی ادامه می دهد: خدمت در خط مرزی کشور بسیار سخت بود به ویژه هنگامی که در پاسگاه چات در منطقه داشلی برون در گرگان بودیم چرا که شب تا صبح و ۲۴ ساعته، اوقات را طی دو سال و چهار ماهی در آن منطقه برای مرزبانی و دفاع از خاک میهن گذاشتم.

این نظامی بازنشسته یکی دیگر از افتخاراتش را فرماندهی پاسگاه های «رباط پشت بادام» و «ساغند» عنوان و اضافه می کند: از همان ابتدای فرماندهی در پاسگاه های رباط پشت بادام و ساغند، هرچند در استان و شهرستان خودم بودم اما به علت سختی مسیر و اتفاقات تلخ و شیرین آن، دوران سخت و خاطره سازی برایم بود.

فرمانده یکی از مهمترین عملیات های نظامی تاریخ کشور در ادامه به حادثه طوفان شن و عملیات تاریخی صحرای طبس به عنوان یکی از اتفاقات آن دوران اشاره و بیان می کند: اعزام نیروی اندکی که در پاسگاه رباط پشت بادام داشتم، کار را برایم بسیار سخت و حساس کرده بود اما خوشبختانه با رسیدن به موقع در محل آن حادثه ی تاریخی چه در حین این اتفاق و چه پس از آن و در جریان بازسازی منطقه، من و سربازانم در پاسگاه رباط پشت بادام به وظیفه محوله خود عمل کردیم .

وی تلخ ترین اتفاق آن روز را شهادت شهید «محمد منتظر قائم» نخستین فرماندهٔ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یزد می خواند و تصریح می کند: در همان دوران و در منطقه ساغند نیز با حوادث تلخ و شیرینی روبرو بودم که یکی از شیرین ترین آنها، نجات دادن دو نفر از اهالی اردکان بود که در کفه ساغند در حین مقابله با قاچاقچیان از شدت تشنگی در حال شهید شدن بودند و حضور به موقع ما، آنها را از مرگ حتمی نجاتشان دادم به گونه ای که گاهی هنوز هم که سال ها از خاطرات آن دوران می گذرد، جویای احوالم هستند.

مردم دار باشیم و با مردم

این پیر کارکشته نظم و امنیت کشور، لبخند بر لب، آهی از سینه می کشد و سفارش می کند: یک نظامی باید مردم دار و با مردم باشد و در کنار اهمیت به حرفه اش، برای رضایت حقیقی تلاش کند؛ طی ۳۰ سال خدمتم همیشه مردم داری را سرلوحه کارم قرار دادم و خدا را شکر با گذشت سال ها از خدمتم هنوز مردم از خاطرات همراهی و خدمتم در گذشته می گویند.

بزاززاده در پایان با اشاره به حقوق اندکی که در دوران خدمت کسب می کرده است، در پایان می گوید: زندگی خود را با حقوق ۷۸ تومان و ۵ ریال ساختم و اکنون نیز که ۲۱ نوه، پنج نتیجه و هفت عروس و دو داماد دارم، با حقوق بازنشستگی ام سر کرده و شکر خدا می کنم؛ هر چند من هم مثل خیلی از هموطنان گاهی کم می اورم ، اما باید صبور باشیم و به آینده ی روشن کشور، امیدوار و امیدوارم که مسئلان نیز قدردان این مردم صبور باشند.

انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «خاطرات قدیمی ترین بازمانده ژاندارم های اردکان» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.