«<a href="/fa/dashboard/ class="text info">کرار</a>»؛ مستندی به روایت من <span class="text danger">اول</span> شخص <a href="/fa/dashboard/ سنجرانی" class="text info">شهید سنجرانی</a>

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، حوالی غروب بود که صدای قدم های زنان و مردانی که همراه فرزندان خود برای تماشای یکی از فیلم های منتخب نهمین جشنواره عمار به سالن اجتماعات حرم زینبیه وارد می شدند، شنیده می شد.
همه چیز برای چند ساعت نشستن و تماشا آماده بود، البته نه از آن دست فیلم هایی که در سالن های سینمایی سطح شهر می شود دید، برای نگاه کردن به فیلمی که همه اش واقعیت است و مستند!
برای تماشای فیلمی که سوژه اصلی اش متعلق به کشوری است اسلامی اما بازیگر نقش اول آن مردی است به نام محمدرضا سنجرانی معروف به «کرار» سوریه و متولد مشهد.
اکران مستندی زینبی در حرم زینبیه
تقارن موضوع مستند با محلی که فیلم در آن پخش می شود هم جالب است، هر دو یک نام مشترک دارند، کرار برای زینب(س) دخت علی ابن ابی طالب(ع) جنگید و فیلمش در حرم زینب بنت موسی ابن جعفر(ع) به اکران درآمد.
انگار قسمت این است که هرکجا نام زینب(س) به گوش می رسد، مدافعانش جامه بر تن کنند و به سوی عشق بشتابند که برای تماشای این مستند هم عده قابل توجهی از میانسال و کهن سال، جوانان و بچه ها و زنان و مردان بسیاری آمده بودند.
شاید هم عنوان شهید مدافع حرم جلب توجه می کند که با تماشای بخشی از زندگی اش اشک ها از گوشه چشم جاری است و لب ها لبخند رضایت دارند و صد البته که در کهکشان بی انتهای بشریت، این ستارگان منور به نور الهی برای هدایت دل ها چشمک می زنند.
«کرار» مستندی آمیخته با طنز؛ سراسر خنده و بی عیب و نقص!
مستند «کرار» به خوبی نشان می دهد که داعش در سوریه چه می کند و مدافعان حرم ایرانی چگونه بیخیال از تمام خیال ها حتی در وسط میدان جنگ هم آن ها را به سخره می گیرند و این منتها الیه شجاعت است در میان نظرکردگان.
«تک درخت» منطقه ای است که نامش را در میانه های مستند بسیار می شنویم، جایی که در دست تروریست های تکفیری است و بچه های مشهد برای آزادسازی آنجا تلاش بسیاری می کنند.
اما نقطه عطف مستند «کرار» چیز دیگری است، شوخ طبعی و مزاح سوژه اصلی فیلم که سبب می شود از همان ثانیه های اول تا آخرین لحظات مستند درحالیکه حواس مختلف استرس و نگرانی و بغض و حسرت با هم سر جنگ دارند، این لبخند باشد که مغلوب شان می کند.
هیچکدام از قهرمان های این فیلم تحت هیچ شرایطی نمی ترسند، حتی در کمینگاه گروهک تروریستی مخوفی چون داعش می بینیم که با لهجه های شیرین خراسانی خود مزاح می کنند و روحیه خود را نمی بازند .
شهید محمدرضا سنجرانی که هم سوژه فیلم است و هم فیلمبردار اصلی، از خاطراتش در پادگان و میدان تیر و کل کل با پسربچه هایی می گوید که برای رو کم کنی او متلک پرانی می کنند، قهقهه می زند و این کلمات را بر زبان می آورد.
با نزدیک ترین رفیفش شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی شوخی می کند و در وصیتش قبل از اعزام به عملیات می گوید «اگه شهید شدم نزدیک ترین کسی که پیشم بود بیاد ساعتمو باز کنه ببره عقب بده به پسرم».
می خندد و درحالیکه فقط ۲۵۰ متر با مقر داعش در خالدیه فاصله دارد پشت یک ساختمان پناه می گیرد، دست به دوربین گوشی می برد و با خنده می گوید «اینجا ساختمان صورتیه، ما هم پلنگ صورتی».
مستندی به روایت من اول شخص شهید سنجرانی
مستند از ۲ بخش تشکیل شده؛ یک بخش فیلم هایی که خود شهید با تلفن همراهش ضبط کرده و به دلیل اینکه فیلمساز نتوانسته برای تکمیل ساخت فیلمش به سوریه برود از آن ها استفاده کرده و بخش دیگر روایت خانواده و دوستان شهید از محمدرضا سنجرانی.
درجایی از مستند کرار، باز دوربین گوشی همراهش را آماده کرده، در میان منطقه ای که پیداست تازه از دست داعش آزاد شده قدم می زند و از ایثار و شجاعت نیروهای مدافع حرم می گوید: «اینا جنازه داعشیاست، خیلیاشون فرار کردن و اینا جنازه هاست که جا مونده.. همشون از پشت تیر خوردن برعکس بچه شیعه های شیرمرد خودمون که از جلو تیر می خورن».
جایی دیگر شهید سنجرانی رو به دوستانش می گوید: «حضرت زینب(س) که تو سوریه است از کربلا تا شام قدم به قدم اذیت شده و گریه کرده، کسایی که می خوان مدافع حرم بشن هم باید قدم به قدم آماده بشن.. آب که شدن، زلال که شدن، بیان».
«بسم الله الرحمن الرحیم، ۲۳ مرداد ۹۶، منطقه تدمور، مشغول جابجایی … ….» و ناگهان صدای انفجار محیط را می گیرد، بچه ها در میان خاک افتاده اند و نگران اینکه زنده اسیر داعش شوند و برایشان بد شود.
نزدیک غروب هلی کوپتر به سراغشان می آید و درحالی که شهید سنجرانی با سر بسته شده و زخمی داخلش نشسته طبع شاعری اش گل می کند: «اینکه غم نیست تنم پر ز جراحت باشد، حرم عمه سادات سلامت باشد».
رضا سنجرانی در نقش حمید معصومی نژاد
صحنه بعدی بیمارستان لحظه وداع یاران و برگه ای که نشان می دهد محمدرضا سنجرانی با علم بر زخمی بودن و در سلامت کامل برای حضور در جبهه اعلام آمادگی کرده است سپس تصویر وارد روایت آخرین لحظات کرار می شود.
تیری به پای شهید سنجرانی اصابت می کند و یکی از دوستان برای عقب آوردن او به سمتش می رود، کرار را روی دوشش می گذارد و درحالیکه به عقب بازمی گردد ۲ تیر دیگر به کمر محمدرضا سنجرانی می زنند؛ از اینجا به بعد نبض کرار سوریه می ایستد!
از ابتدای فیلم تا همین آخرین سکانس های تماشایی، محمدرضا سنجرانی ساده ترین ثانیه ها تا لحظه شهادتش را با نام حمید معصومی نژاد خبرنگار اعزامی ایران در رم با گوشی موبایلش روایت کرد.
«من بارها شده به خدا گفتم توفیق توبه به ما نده.. من همین رضا سنجرانی رو دوست دارم، با همین مدلی که هست.. لاته، الواته هرچی هست همینو دوست دارم و دوست دارم همینجوری شهید بشم که به بقیه ثابت کنی هر خری میتونه لحظه آخر درست بشه.. اگه همه قدیس باشن که دیگه دست نیافتنی میشه».
امضا: خبرنگار اعزامی واحد صدا و سیمای مرکز؛ محمدرضا سنجرانی، سوریه
گزارش از فوزیه یکتاپور
انتهای پیام/ ز
همه چیز برای چند ساعت نشستن و تماشا آماده بود، البته نه از آن دست فیلم هایی که در سالن های سینمایی سطح شهر می شود دید، برای نگاه کردن به فیلمی که همه اش واقعیت است و مستند!
برای تماشای فیلمی که سوژه اصلی اش متعلق به کشوری است اسلامی اما بازیگر نقش اول آن مردی است به نام محمدرضا سنجرانی معروف به «کرار» سوریه و متولد مشهد.
اکران مستندی زینبی در حرم زینبیه
تقارن موضوع مستند با محلی که فیلم در آن پخش می شود هم جالب است، هر دو یک نام مشترک دارند، کرار برای زینب(س) دخت علی ابن ابی طالب(ع) جنگید و فیلمش در حرم زینب بنت موسی ابن جعفر(ع) به اکران درآمد.
انگار قسمت این است که هرکجا نام زینب(س) به گوش می رسد، مدافعانش جامه بر تن کنند و به سوی عشق بشتابند که برای تماشای این مستند هم عده قابل توجهی از میانسال و کهن سال، جوانان و بچه ها و زنان و مردان بسیاری آمده بودند.
شاید هم عنوان شهید مدافع حرم جلب توجه می کند که با تماشای بخشی از زندگی اش اشک ها از گوشه چشم جاری است و لب ها لبخند رضایت دارند و صد البته که در کهکشان بی انتهای بشریت، این ستارگان منور به نور الهی برای هدایت دل ها چشمک می زنند.
«کرار» مستندی آمیخته با طنز؛ سراسر خنده و بی عیب و نقص!
مستند «کرار» به خوبی نشان می دهد که داعش در سوریه چه می کند و مدافعان حرم ایرانی چگونه بیخیال از تمام خیال ها حتی در وسط میدان جنگ هم آن ها را به سخره می گیرند و این منتها الیه شجاعت است در میان نظرکردگان.
«تک درخت» منطقه ای است که نامش را در میانه های مستند بسیار می شنویم، جایی که در دست تروریست های تکفیری است و بچه های مشهد برای آزادسازی آنجا تلاش بسیاری می کنند.
اما نقطه عطف مستند «کرار» چیز دیگری است، شوخ طبعی و مزاح سوژه اصلی فیلم که سبب می شود از همان ثانیه های اول تا آخرین لحظات مستند درحالیکه حواس مختلف استرس و نگرانی و بغض و حسرت با هم سر جنگ دارند، این لبخند باشد که مغلوب شان می کند.
هیچکدام از قهرمان های این فیلم تحت هیچ شرایطی نمی ترسند، حتی در کمینگاه گروهک تروریستی مخوفی چون داعش می بینیم که با لهجه های شیرین خراسانی خود مزاح می کنند و روحیه خود را نمی بازند .
شهید محمدرضا سنجرانی که هم سوژه فیلم است و هم فیلمبردار اصلی، از خاطراتش در پادگان و میدان تیر و کل کل با پسربچه هایی می گوید که برای رو کم کنی او متلک پرانی می کنند، قهقهه می زند و این کلمات را بر زبان می آورد.
با نزدیک ترین رفیفش شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی شوخی می کند و در وصیتش قبل از اعزام به عملیات می گوید «اگه شهید شدم نزدیک ترین کسی که پیشم بود بیاد ساعتمو باز کنه ببره عقب بده به پسرم».
می خندد و درحالیکه فقط ۲۵۰ متر با مقر داعش در خالدیه فاصله دارد پشت یک ساختمان پناه می گیرد، دست به دوربین گوشی می برد و با خنده می گوید «اینجا ساختمان صورتیه، ما هم پلنگ صورتی».
مستندی به روایت من اول شخص شهید سنجرانی
مستند از ۲ بخش تشکیل شده؛ یک بخش فیلم هایی که خود شهید با تلفن همراهش ضبط کرده و به دلیل اینکه فیلمساز نتوانسته برای تکمیل ساخت فیلمش به سوریه برود از آن ها استفاده کرده و بخش دیگر روایت خانواده و دوستان شهید از محمدرضا سنجرانی.
درجایی از مستند کرار، باز دوربین گوشی همراهش را آماده کرده، در میان منطقه ای که پیداست تازه از دست داعش آزاد شده قدم می زند و از ایثار و شجاعت نیروهای مدافع حرم می گوید: «اینا جنازه داعشیاست، خیلیاشون فرار کردن و اینا جنازه هاست که جا مونده.. همشون از پشت تیر خوردن برعکس بچه شیعه های شیرمرد خودمون که از جلو تیر می خورن».
جایی دیگر شهید سنجرانی رو به دوستانش می گوید: «حضرت زینب(س) که تو سوریه است از کربلا تا شام قدم به قدم اذیت شده و گریه کرده، کسایی که می خوان مدافع حرم بشن هم باید قدم به قدم آماده بشن.. آب که شدن، زلال که شدن، بیان».
«بسم الله الرحمن الرحیم، ۲۳ مرداد ۹۶، منطقه تدمور، مشغول جابجایی … ….» و ناگهان صدای انفجار محیط را می گیرد، بچه ها در میان خاک افتاده اند و نگران اینکه زنده اسیر داعش شوند و برایشان بد شود.
نزدیک غروب هلی کوپتر به سراغشان می آید و درحالی که شهید سنجرانی با سر بسته شده و زخمی داخلش نشسته طبع شاعری اش گل می کند: «اینکه غم نیست تنم پر ز جراحت باشد، حرم عمه سادات سلامت باشد».
رضا سنجرانی در نقش حمید معصومی نژاد
صحنه بعدی بیمارستان لحظه وداع یاران و برگه ای که نشان می دهد محمدرضا سنجرانی با علم بر زخمی بودن و در سلامت کامل برای حضور در جبهه اعلام آمادگی کرده است سپس تصویر وارد روایت آخرین لحظات کرار می شود.
تیری به پای شهید سنجرانی اصابت می کند و یکی از دوستان برای عقب آوردن او به سمتش می رود، کرار را روی دوشش می گذارد و درحالیکه به عقب بازمی گردد ۲ تیر دیگر به کمر محمدرضا سنجرانی می زنند؛ از اینجا به بعد نبض کرار سوریه می ایستد!
از ابتدای فیلم تا همین آخرین سکانس های تماشایی، محمدرضا سنجرانی ساده ترین ثانیه ها تا لحظه شهادتش را با نام حمید معصومی نژاد خبرنگار اعزامی ایران در رم با گوشی موبایلش روایت کرد.
«من بارها شده به خدا گفتم توفیق توبه به ما نده.. من همین رضا سنجرانی رو دوست دارم، با همین مدلی که هست.. لاته، الواته هرچی هست همینو دوست دارم و دوست دارم همینجوری شهید بشم که به بقیه ثابت کنی هر خری میتونه لحظه آخر درست بشه.. اگه همه قدیس باشن که دیگه دست نیافتنی میشه».
امضا: خبرنگار اعزامی واحد صدا و سیمای مرکز؛ محمدرضا سنجرانی، سوریه
گزارش از فوزیه یکتاپور
انتهای پیام/ ز
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی ««کرار»؛ مستندی به روایت من اول شخص شهید سنجرانی» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.