ذوعلم: «۲۰۳۰» سند به رسمیت شناختن نظم سلطه است / مهرمحمدی: نمی توانیم نظامی تک رو در جهان باشیم



ذوعلم به عنوان مخالف سند ۲۰۳۰ معتقد است این سند، ابعاد فرا تربینی و فراآموزشی دارد و ابعاد عمیق آن به معنای به رسمیت شناختن نظام سلطه است. در مقابل، مهرمحمدی می گوید ما نمی توانیم خود را تبدیل به نظامی تک رو در جامعه جهانی کنیم.

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس آبان ماه سال ۹۷، مناظره ای با سه موضوع سند ۲۰۳۰، سند تحول آموزش و پرورش و برنامه درسی ملی توسط محمود مهرمحمدی، سرپرست پیشین دانشگاه فرهنگیان و مسئول تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و حجت الاسلام علی ذوعلم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد که خبرگزاری فارس با توجه به داغ شدن موضوع سند ۲۰۳۰ در این روزها، متن این مناظره را برای نخستین بار منتشر می کند.

***

قسمت هایی از ۲۰۳۰ مغایرتی با مبانی دینی ندارد

مهرمحمدی: من هنوز متقاعد نیستم که سند ۲۰۳۰ چرا بایستی به یک باره از ساحت بحث های جامعه ما حذف شود و چنان مورد عتاب و خطاب قرار بگیرد که کسی جرئت نکند حتی مضامین خوبی را هم که در آن هست، عنوان کند. نمی شود گفت که هر آنچه در این سند مطرح شده - اعم از بحث های مربوط به توسعه پایدار و اینکه چگونه آموزش وپرورش باید در مسیر توسعه پایدار قرار بگیرد - همه و همه از صفر تا صد، با باورها و ارزش ها و پیشینه فرهنگی ما مغایرت دارد. واقعا این را اصلا نمی فهمم و دلم می خواهد یک بار مصداقی در این زمینه بحث کنیم.

بوی یونسکو از آن حرف هایی است که سبب می شود یک مرتبه به این شکل بخواهیم با یک سند جهانی برخورد بکنیم. بله اگر ما نمی خواهیم که در گفتمان جهانی تعلیم و تربیت مشارکت کنیم، حضور داشته باشیم، حرفمان را بزنیم، حرف دیگران را بشنویم و با همدیگر تعامل داشته باشیم، عیبی ندارد؛ در خیلی از زمینه ها هم ممکن است که اراده نظام بر این تعلق بگیرد که وارد گفتمان های جهانی و گفتگو در سطح جهانی نشود؛ اما در حوزه تعلیم و تربیت این مصداق اتفاق افتاد. مقام معظم رهبری هم در این زمینه اعلام موضع کردند. موضع ایشان هم فصل الخطاب است؛ رأی ایشان حاکم است. بدیهی است که رأی ایشان بر اساس قانون اساسی حاکم است و آموزش وپرورش هم بساط این بحث را جمع کرد؛ اما خود مقام معظم رهبری تأکید فرمودند که دیدگاه های من هم ممکن است مورد نقد قرار بگیرد. من هم از این زاویه دارم عرض می کنم که واقعا دلم می خواهد بحث بوی یونسکو را بیشتر باز کنیم. مدرسه یادگیرنده بوی یونسکو دارد؟! مدرسه یادگیرنده یک مبنای عقلانی دارد که می شود در مورد این مبنای عقلانی بحث کرد؛ اصلا هم وجهه ارزشی ندارد و هیچ مغایرتی هم ندارد با این که ما بگوییم ما در مدرسه به دنبال تربیت عناصر صالح هستیم، در راستای دستیابی به مراتبی از حیات طیبه که از کلیدواژه های مبانی نظری ما است و روی سر ما هم قرار دارد. ما وقتی می خواهیم این را عملیاتی کنیم، مدرسه یادگیرنده به ما چه چیزی می دهد؟ چه می گوید؟ مدرسه یادگیرنده می گوید که تا کل محیط مدرسه و همه عواملی که در مدرسه کار می کنند، درگیر تلاش مستمر برای رفع نقائص و کاستی ها نباشند و مرتب از تجربه های گذشته خودشان درس نگیرند و نیاموزند و تدابیر بهتری به خرج ندهند، این مدرسه سیر قهقرایی را طی خواهد کرد. حال این حیات طیبه و هویت یابی و مباحث ارزشی ای که خودمان داریم، با این موضوع مغایرت دارد؟ کسی که می گوید مغایرت دارد، باید بپذیرد که خیلی نتوانسته با مفهوم مدرسه یادگیرنده ارتباط برقرار کند و لذا چنین قضاوتی می کند.

آمریکا هم سند ۲۰۳۰ را به رسمیت نمی شناسد

ذوعلم: این نگاه یونسکویی که من عرض کردم واقعا یک شامه تیز می خواهد برای این که بتوانیم آن را استشمام بکنیم؛ یعنی همان نگاه جهانی سازی که آمریکا دارد آن را در جهان تبلیغ می کند و دنبال می کند و می خواهد همه جوامع بشری با همین ادبیات، فکر و فرهنگ خودش سازمان دهی کند.

من همین مثالی را که روی آن بحث شد، عرض کنم. ما هرگز با سازمان یادگیرنده مشکلی نداریم. ما خودمان هم در برنامه درسی ملی این مفهوم را به کار برده ایم؛ شما هم دیده اید؛ آقای دکتر مهرمحمدی هم بهتر از همه دیده اند. اتفاقا بحثی که ما در آنجا نوآورانه مطرح کرده ایم، این بوده که معلم یک یاددهنده صرف نیست؛ معلم یک یاددهنده یادگیرنده است. گفته ایم دانش آموز هم یک یادگیرنده صرف نیست؛ دانش آموز را ما باید یک یادگیرنده یاددهنده تعریف کنیم. ما این واژه را قبول داریم؛ ولی این واژه سقف حرکت ما نیست؛ یک واژه میانی است. عرض من این است که وقتی که واژه حیات طیبه یا واژه هویت بخشی یا واژه تربیت به جای آموزش آمده است، ما در تعریف سازمان مدرسه، یک محیط و نهاد تربیتی برای ایجاد موقعیت های تربیتی و ارتقاء هویت تعریف می کنیم.

عرض من این است که ما به جای اینکه این تعاریف را از ادبیات رایج بگیریم، مفهوم سازی کنیم و همان مفهوم را به جهان ارائه دهیم. من معتقدم همان گونه که ما در ابعاد مختلف توانسته ایم نوآوری های گفتمانی و فرهنگی در برابر تمدن قاهر و سلطه گر غرب داشته باشیم، (مگر ما نمی گوییم می خواهیم تمدن نوین اسلامی داشته باشیم؟ معنای این حرف چیست؟ معنایش این است که ما باید به جایی فکر کنیم که فراتر از سطح و سقف تمدن کنونی ما است) در تعلیم و تربیت هم همین طور است. به همین جهت عرض من این است که اتفاقا در مورد همین سند ۲۰۳۰ که آقای دکتر مهرمحمدی فرمودند، قبل از اینکه رهبر معظم انقلاب وارد شوند، خود بنده یکی از طلبه هایی بودم که کم وبیش با آموزش وپرورش آشنایی دارم و سند را هم کم وبیش دیده بودم و روی همین نکته دست گذاشتم؛ گفتم که چرا باید متفکرین ما و کارشناسان ما بنشینند و بر اساس سندی که تولید آن طرف آب است، برای ما برنامه توسعه تربیتی بنویسند؟ اصلا چه کسی گفته که ما باید همان زمان ۲۰۳۰ را به عنوان یک مقطع قرار بدهیم؟ اصلا چرا باید بگوییم ۲۰۳۰؟ اگر ما یک کشوری هستیم که دارای مبدأ تاریخی مستقلی هستیم، می توانیم بگوییم ما سند ۱۴۲۰ داریم. بر اساس همین مبانی نظری و سند تحول، بنشینیم نقشه راه تحقق همان را طراحی کنیم. بله! جهان می گوید که شما باید باسوادهایتان بیشتر باشد، ما هم می گوییم باید بیشتر باشد؛ شما می گویید که بایستی عدالت بین مدارس دخترانه و پسرانه برقرار باشد، ما هم همین را می گوییم، قبل از شما هم می گوییم؛ ولی چرا به استناد شما بگوییم؟ به استناد خودمان می گوییم. ما خودمان این مطلب را می فهمیم؛ بنابراین در اهداف خودمان آن را پیش بینی کرده ایم؛ بنابراین قبل از این که شما بگویید، ده سال قبل متفکرین ما نشسته اند و سند تحول را نوشته اند؛ این را که ما طی بکنیم، به همان اهدافی هم که شما به عنوان اهداف میانی یا حداقلی دیده اید، می رسیم و قبول داریم. ما که کشور چاد و گینه بیسائو و بنگلادش نیستیم که شما بخواهید برای ما سند بدهید. همین امروز آمریکا اصلا سند ۲۰۳۰ را قبول ندارد و به رسمیت نمی شناسد؛ چون که می گوید خودم نظام تربیتی دارم. ما نه از خاستگاه آمریکا که یک نظام استکباری است، این حرف را می زنیم؛ بلکه از خاستگاه نظام اسلامی این حرف را می زنیم.

مهرمحمدی: آمریکا عضو یونسکو نیست.

ذوعلم: احسنت! آمریکا اصلا عضو یونسکو نیست؛ یعنی این را برای خودش تعریف نکرده است که اگر من سند یونسکو را اجرا کردم، پس در تعلیم و تربیت پیشرفت می کنم. خب چرا ما این حرف را نزنیم؟ ما هم این حرف را از یک موضع بسیار سرافرازانه می گوییم. یک جلسه هم بگذارید راجع به سند ۲۰۳۰ بحث می کنیم. بله! مضامین خوبی هم در سند ۲۰۳۰ وجود دارد. اصلا در کدام سند جهانی است که مضامین خوب نباشد؟ مگر آمریکا در حمله به کشورهایی مثل یمن و … شعارهای بدی می دهد؟ می گوید من می خواهم از دموکراسی دفاع کنم! ما همین پرده ای را که بر روی استعمار و استبداد در سطح جهان، نه فقط در بعد سیاسی، نه فقط در بعد اقتصادی، حتی در بعد فرهنگی و تربیتی کشیده شده است را برمی داریم و می گوییم عمق آن را هم ببینید. اعتراض بنده قبل از این که حضرت آقا بگویند، مطرح شد. اتفاقا بنده روی همین بحث استقلال متمرکز شدم؛ یعنی گفتم که فرض کنیم یونسکو آمده و حرف های خوبی را هم برای ما زده است؛ مگر ما نمی توانیم خودمان سند تولید کنیم؟ اصلا تولید کرده ایم. بله! آن زمانی که ما می خواستیم برنامه درسی ملی را تولید کنیم، فقط ۱۴ کشور در سطح جهان وجود داشتند که برنامه درسی ملی داشتند. آقای دکتر بهتر از من می داند که بعضی از این کشورها به دیگران سفارش داده بودند؛ یعنی یک گروهی از استرالیا یا کره جنوبی یا ژاپن آمدند و برنامه درسی را برای آن ها نوشتند.

ما افتخار داریم که با دانشمندان و اندیشمندان خودمان و خود آقای دکتر مهرمحمدی نشستیم و در یک تضارب آرایی به یک خروجی رسیدیم که ممکن است من هم بعضی از ابعاد آن را قبول نداشته باشم؛ ولی ته کار جمعی این است. در کار جمعی یک کسر و انکساری می شود؛ تضارب آرایی می شود و با یک رأی اکثریتی می گوییم این دیدگاه را قبول داریم و جلو می رویم. بنابراین بحث من این است که ما برای دستیابی به یک پیشرفت اسلامی - ایرانی، به مبانی نظری مستقل خودمان نیاز داریم؛ یونسکو را هم رد نمی کنیم؛ مشارکت جهانی باید داشته باشیم؛ ولی مشارکت فعال. اشکال ما این است که وقتی این اسناد پخت وپز می شود، حضور نداریم؛ غالبا غایبیم. وزارت خارجه ما، سازمان فرهنگ و ارتباطات ما، وزارت آموزش وپرورش ما و متفکران ما باید بروند آنجا حرف ما را منتقل کنند تا در آن اسناد بیاید؛ نه این که ما برویم حرف آن ها را بگیریم و بیاوریم این طرف، بگوییم یونسکو گفته، ما هم برای این که مشارکت جهانی داشته باشیم، باید بپذیریم.

بحث من این است که ما برای دستیابی به یک پیشرفت اسلامی - ایرانی، به مبانی نظری مستقل خودمان نیاز داریم؛ یونسکو را هم رد نمی کنیم؛ مشارکت جهانی باید داشته باشیم؛ ولی مشارکت فعال. اشکال ما این است که وقتی این اسناد پخت وپز می شود، حضور نداریم؛ غالبا غایبیم.

من عرض می کنم این نکته بسیار مهم است و اصلا ما کاری هم به بحث رأی حضرت آقا نداریم. به قول آقای دکتر، وقتی ایشان رأی می دهند، به این عنوان است که این وظیفه و تکلیف رهبری جامعه است که از مرزهای استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی و استقلال تربیت فرهنگی دفاع و پاسداری کنند. ایشان چندین ماه بعد از اینکه کارشناسان روی این قضیه بحث کردند، وارد بحث شدند و بحث را بستند؛ ولی من فکر می کنم که هنوز باید بحث کرد؛ چون همانطور که آقای دکتر هم فرمودند، هنوز هم بعضی از دوستان ما تصور می کنند که چون گزاره های خوبی در سند ۲۰۳۰ آمده است، پس ما باید کل آن را بپذیریم. نه! ما خودمان این گزاره های خوب را قبلا در سند تولید کرده ایم؛ براساس همان که خودمان تولید کرده ایم، محصول فکر و اندیشه و مبانی نظری خودمان است، فراتر از آنچه را که یونسکو می خواهد، دنبال می کنیم.

اما نکته مهم دیگری که از آن غفلت شده، این است که آنچه در کشور ما به عنوان ۲۰۳۰ تولید شد، مبتنی بر سندی بود که یونسکو تولید کرده بود؛ آن سند هم بر دومین سند هزاره سوم مبتنی بود که آن را خود سازمان ملل تصویب کرده بود. آن سند اصلی که یک سند حدود ۸۰ صفحه ای است را اگر ببینید و اگر کسی عمیقا آن را بررسی کند، می بیند که به معنای ارتباط شمال و جنوب است و اینکه کشورهای شمال، کشورهای سلطه گر، مدیریت جهانی را در عرصه آب و محیط زیست و عرصه تربیت و جمعیت باید بر عهده بگیرند، در آن با ادبیات بسیار زیبایی تبیین کرده اند و رؤسای جمهور و نمایندگان کشورها هم با قیام و قعود آن را قبول کرده اند. این بسیار خطرناک است؛ یعنی در آینده کشورهایی که به عنوان شورای سیاسی آن سند مشخص می شوند که همین کشورهای اروپایی و آمریکا هستند، این ها می خواهند بگویند که فلان کشور تولید گازهای گلخانه ای اش تا این حد بیشتر نباید باشد؛ فلان کشور نباید از این حد بیشتر از دریا و اقیانوس ها استحصال داشته باشد؛ فلان کشور برای آب های زیرزمینی اش باید این کار را انجام بدهد. بنابراین مسئله ۲۰۳۰ به نظر من بسیار عمیق تر و خطرناک تر از آن چیزی است که در جامعه نخبگانی ما فهم شد؛ یعنی هنوز جا دارد که واقعا درباره آن سند اصلی ۲۰۳۰ که آنجا ۱۷ هدف مشخص شده و یکی از اهداف آن (هدف چهارم) بحث تعلیم و تربیت است و براساس آن یونسکو سند تولید کرده، در اینجا جلسه گذاشته و بحث شود.

شما باید این را خوب بفهمید و مطالبه کنید که چرا ما باید به دنبال رسمیت دادن به نظام سلطه باشیم؟ سند ۲۰۳۰ که در سال ۲۰۱۵ در سازمان ملل متحد تصویب شد، سند رسمیت بخشیدن به نظام سلطه در همه ابعاد ازجمله بعد تعلیم و تربیت است. به نظر من مواجهه بسیار خوبی در مقابله با گفتمان سند ۲۰۳۰ صورت گرفت. این سند ۲۰۳۰ فقط یک سند ساده هم نیست؛ یک نظریه در درون آن وجود دارد. ما به عنوان یک کشور مستقل و به عنوان کشوری که بر اساس اسلام ناب، براساس آرمان های خودمان که در قانون اساسی مان هست، براساس مردم سالاری دینی خودمان می خواهیم حرکت بکنیم، باید برنامه توسعه و پیشرفت خودمان را طراحی کنیم و متأسفانه در این جهت حرف های دیگری هم هست که مربوط به این جلسه ما نیست و من از آن ها عبور می کنم.

سند ۲۰۳۰ که در سال ۲۰۱۵ در سازمان ملل متحد تصویب شد، سند رسمیت بخشیدن به نظام سلطه در همه ابعاد ازجمله بعد تعلیم و تربیت است. به نظر من مواجهه بسیار خوبی در مقابله با گفتمان سند ۲۰۳۰ صورت گرفت. این سند ۲۰۳۰ فقط یک سند ساده هم نیست؛ یک نظریه در درون آن وجود دارد.

به هرحال این که من عرض کردم یک بوهای یونسکویی استشمام می شود، یک مثال بزنم: ما با جناب آقای دکتر صادق زاده که یکی از تولیدکنندگان سند هستند، از سال ۸۵ روی این ساحت های شش گانه بحث داشتیم و هنوز هم داریم. این ساحت های شش گانه نه جامع و نه مانع هستند. بعضی از ساحت های اساسی تربیتی از این ساحت ها مغفول مانده است که بعد دوستان گفتند فراساحت است. باید ببینیم این فراساحت در کجا به کار می آید؟ در این ساحت ها ما یک ساحت داشتیم تحت عنوان اخلاقی و معنوی و دینی؛ سه کلیدواژه ای که از نظر معنایی با هم متفاوت هستند. امروز ما در سطح جهان معنویتی داریم که معنویت سکولار است؛ اصلا دینی نیست. دین هم که واژه ای خنثی است؛ دین مسیحیت و بودیسم و اسلام و … همه دین هستند. اخلاق هم که یک مفهوم وسیعی است. ما معتقدیم که اسلام به عنوان اسلام ناب و اجتهادی و اسلامی که مبتنی بر عقلانیت است و اسلامی که امام ره مطرح می کرد، باید باشد؛ نه اسلام انجمن حجتیه و اسلام تکفیری ها و اسلام داعش و اسلام متحجرین و اسلام متجددین و اسلام روشنفکرگرا؛ نه اینها؛ اسلام ناب. ما معتقدیم اسلام ناب یک مبانی نظری کاملا منقح و روشنی دارد و بر اساس دو منبع عقل و نقل است که استاد جوادی آملی در کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» آن را بحث کرده اند. این اسلام ساحت سیاسی و اقتصادی و معیشتی و حتی تربیت بدنی را هم دربرمی گیرد. درست است که بعضی ها گفتند این ساحت بر بقیه ساحت ها اولویت دارد؛ ولی این جملات تعارف آمیز است. ما معتقد بودیم که اساسا ساحت دینی در کنار بقیه ساحت ها قرار نمی گیرد.

نباید بحث هایی که به سرنوشت کشور مربوط است را مختومه کرد

مهرمحمدی: حاج آقا می فرمایند که استشمام بوی یونسکو شامه تیزی می خواهد. بله! واقعا شامه تیزی می خواهد؛ اما این شامه تیز نباید به کلیدواژه ای تبدیل بشود که بگوییم ما که فهمیدیم، شامه مان تیز بود و شما که نفهمیدید، شامه کندی داشتید. این یک حرف ابطال ناپذیری می شود و دیگر کسی نمی تواند به آن نزدیک شود. ما گفتیم این انواع و اقسام اشکالات و ایرادات پارادایمی و تمدنی و فرهنگی و سلطه جهانی و … در آن هست و ما آن ها را می بینیم و شما نمی بینید؛ شما چشم تان پر از عیب و نقص است و بروید آن را اصلاح کنید. اولا این طور بحث نکنیم؛ یعنی بهتر است از این صفات استفاده کنیم؛ من از این صفات استفاده نمی کنم.

من می گویم پرونده مباحث اینچنینی در جامعه تربیت کشور باید باز باشد. ما نبایستی ابا بکنیم از این که رهبری وارد یک بحثی شدند، آن بحث را دیگر فصل الخطاب ندانیم. بحث، فصل الخطاب نیست؛ رأی فصل الخطاب است. اساسا بحث، فصل الخطاب بردار نیست و ما در جامعه دینی خودمان براساس موازین دینی خودمان بایستی این را خوب فهم بکنیم. اجازه ندهیم کسانی به نام ولایت فقیه، به نام رهبری، مسیر بحث هایی که ناظر به سرنوشت و توسعه کشور هستند را ببندند. این به نظرم حتما مورد تائید شخص رهبری انقلاب هم نیست؛ کما این که یک بار هم گفتند.

بیاییم سر داستان ۲۰۳۰- این که ما حرف های خیلی خوبی داریم، حرف های ما درست است، ما حرف های خودمان را از قبل زده ایم، بنابراین چرا برویم زیر چتر آنها این حرف ها را بزنیم، ما خودمان حرف می زنیم، به نام ایران، به نام اسلام حرف می زنیم. ببینید حاج آقا! این که ما بخواهیم در این صحنه جهانی به یک نظام تک رو تبدیل شویم و فقط و فقط به نام خودمان حرف بزنیم و حتی از لفظ ۱۴۲۰ استفاده کنیم و دیگر از ۲۰۳۰ هم استفاده نکنیم؛ چون مبدأ تاریخ مان فرق می کند، این درنهایت به اینجا می رسد که ما نمی خواهیم خودمان را به عنوان بخشی از نظام جهانی ببینیم و خودمان را به عنوان عضوی از نظام جهانی تعریف کنیم. ما چرا این همه حق عضویت به یونسکو می دهیم؟ آمریکا عقلش از ما بیشتر رسید؛ سال هاست از یونسکو خارج شده است. (البته اگر به تاریخ مراجعه کنیم، دلیل خروج آمریکایی ها این است که یونسکو موضعی به نفع فلسطین اشغالی گرفت) به هرحال این خروج انجام شد و دیگر هم برنگشتند و حق عضویتی هم پرداخت نمی کنند؛ حق عضویت ما هم چرا باید به یونسکو پرداخت شود؟ وقتی که ما می خواهیم هر چیزی که به نام یونسکو مطرح می شود، آن را به نام سلطه جهانی بنامیم و از آن پرهیز و دوری کنیم، خب ما هم خارج شویم. ما حتی باید از سازمان ملل و مجامع بین المللی دیگر هم خارج شویم؛ چون مجامع بین المللی این طور نیست که ایران در آن ها فعال ما یشاء باشد. ایران باید فعال باشد. نقدهایی که ایشان به وزارت خارجه دارند، خود آنها باید بیایند پاسخ بدهند. نقدها نسبت به دیپلماسی کشور را خود اصحاب دیپلماسی باید جواب بدهند که آیا آن طور که در شأن نظام جمهوری اسلامی است، در عرصه جهانی فعال بوده اند یا نبوده اند؟ من به شما عرض بکنم که اگر هم فعال بوده اند، فعال مایشاء نیستند.

این که ما بخواهیم در این صحنه جهانی به یک نظام تک رو تبدیل شویم و فقط و فقط به نام خودمان حرف بزنیم و حتی از لفظ ۱۴۲۰ استفاده کنیم و دیگر از ۲۰۳۰ هم استفاده نکنیم؛ چون مبدأ تاریخ مان فرق می کند، این درنهایت به اینجا می رسد که ما نمی خواهیم خودمان را به عنوان بخشی از نظام جهانی ببینیم

در نظام جهانی اگر ادعای ما این باشد که می خواهیم فعال ما یشاء باشیم، هیچ ثمره ای ندارد؛ یعنی هرچه ما می گوییم، باید در سند شما و در اسناد بیاید و تعابیر و مفاهیم ما باید بیاید. این که نشد؛ این درواقع نوعی سلطه طلبی است و قطعا در نظام جهانی ما نمی توانیم این طور کارمان را دنبال کنیم. امیدوارم اشتباه کنم؛ ولی فرمایشات جناب آقای ذوعلم به نظر من درنهایت به «گور پدر یونسکو» و «گور پدر سازمان ملل» ختم خواهد شد. من هم نمی گویم ما واقعا این طور نبینیم؛ من می گویم اگر این طور است، چرا خودمان را خلاص نمی کنیم؟ چرا چهل سال از عمر جمهوری اسلامی ایران گذشته، هرگز از هیچ یک از جناح های سیاسی کسی چنین پیشنهادی را مطرح نکرده است؟ به این خاطر که مصالح و منافعی در کار است؛ ما نمی توانیم این مصالح و منافع را نادیده بگیریم. به هرحال من فکر می کنم که حتما ما باید در صحنه های بین الملل مشارکت فعال داشته باشیم.

یونسکو و امثال یونسکو وقتی که ما در یک مجمع جهانی عضو هستیم و به این عضویت تن داده ایم، بیانیه ای و سندی صادر می کند، این سند به هیچ عنوان برای ما الزام آور نیست. اصلا قرار نبود به نام سند ۲۰۳۰، سند تحول بنیادین و مبانی نظری آن کنار گذاشته شود. چه کسی گفت چنین حادثه ای قرار بوده اتفاق بیفتد؟ چه نشانه ای ما داشتیم که حالا که سند ۲۰۳۰ را کنار گذاشته ایم، سند تحول بالا آمده است و آن زمان که روی ۲۰۳۰ کار می شد، سند تحول در حضیض بود. چه نشانه ای ما داریم؟ قرار بر این نبود. ما در راستای تعاملات بین المللی به زبان ۲۰۳۰ سخن می گفتیم و حرف خودمان را هم می زدیم و جاهایی که با حرف های ما مواضع یونسکو مغایرت داشت، قطعا روی آن خط بطلان می کشیدیم و حتما هم یونسکو در مقامی نیست که بگوید چرا روی این بند خط بطلان کشیدید؟! اصلا این معنا جزو منشور یونسکو است که هر کشوری می تواند مطابق با مبانی خودش روی هرکدام از این موارد خط بطلان بکشد و تحفظ اعلام بکند.

باید تعریف درستی از نظام جهانی داشته باشیم

ذوعلم: خوش به حال نظام جهانی که یک مدافع اینچنینی پیدا کرده است! آقای دکتر! با عرض معذرت حرف های شما پارادوکسیکال است! نظام جهانی یعنی چه؟ آیا در این نظام جهانی آنچه واقعیت دارد، با آنچه شعار می دهند یکی است؟ آیا امروز آمریکا یک عضو برابر در نظام جهانی است؟ آیا آن قطعنامه ای که در سازمان ملل تصویب شد که یمن را به عنوان منطقه ای که در آن به کودکان ظلم شده است، بشناسند و عربستان را مجرم بدانند و بعد عربستان پول داد و همین نماد نظام جهانی یعنی سازمان ملل عقب نشینی کرد، این برای ما واقعا اعتبار دارد؟ همین آقای بن سلمان راه افتاده این طرف و آن طرف و کل قرارها و شعارها را اصلا مسخره می کند. ببینید یک واقعه بسیار بسیار خفیف تر در آلمان اتفاق افتاد که منافقین در خارج از کشور، جمهوری اسلامی ایران را متهم کردند که موجب شد قطعنامه علیه ما بدهند، سفرای اروپایی به کشورشان بگردند و از این قبیل کارها. برای ما جنجال درست کردند. برای این کاری که عربستان کرده - قتل فجیع خاشقچی - ببینید چکار کردند؟ چگونه قضیه را صاف و صوف و رفو کردند. نظام جهانی این است.

من بسیار متأسفم که ما داریم از یک نظام جهانی که یک اسم و یک شعار قشنگ بر روی جنایت های آمریکا و نظام سلطه و نظام سرمایه داری بسیار خشن کشیده، حمایت می کنیم و اینجا می گوییم که ما نباید از نظام جهانی خارج شویم. بله! به خاطر همان عقلانیتی که نظام ما دارد، از سازمان ملل و یونسکو خارج نمی شویم؛ ولی حواسمان جمع است که چه چیزی را تأیید می کنیم و چه چیزی را می گیریم؟ اتفاقا در همین بحث ۲۰۳۰ اشکال اصلی همین بود که دوستان وطنی ما تهیه کردند؛ وگرنه همان سندی که یونسکو تصویب کرده بود، بسیار انعطاف پذیرتر بود. این ها نشستند و برخی از نظرات یونسکویی خودشان را اعمال کردند. من عرضم این است که ما هرگز نمی خواهیم فعال ما یشاء باشیم؛ ولی نمی خواهیم منفعل هم باشیم. ما نمی خواهیم دنبال سلطه طلبی باشیم. چرا شما با عرض معذرت حرف من را کمی تغییر دادید و جواب دادید؟ من نگفتم ما می خواهیم نظرمان به یونسکو تحمیل شود؛ من عرض کردم ما نمی خواهیم نظر یونسکو بر ما تحمیل شود. بله! اگر ما واقعا کارشناسان خبره و زبده داشته باشیم که بروند در آنجا حرف های ما را تبیین کنند، اثبات کنند، گفتمان معنویت گرای ما، گفتمان عدالت گرای ما و گفتمان دموکراسی گرای ما آنجا بیاید، بسیار خوب است. اتفاقا آن زمانی که یونسکو به محکومیت رژیم صهیونیستی رأی داد، عمدتا با تلاش کشور ما بود. همین اخیرا که آمریکا نتوانست رأی بگیرد، باز هم با تلاش کشور ما بود. بنابراین ما در نظام جهانی مشارکت داریم؛ ولی زیر بار شعارهای فریبنده آن ها نباید برویم.

ما نمی خواهیم دنبال سلطه طلبی باشیم. چرا شما با عرض معذرت حرف من را کمی تغییر دادید و جواب دادید؟ من نگفتم ما می خواهیم نظرمان به یونسکو تحمیل شود؛ من عرض کردم ما نمی خواهیم نظر یونسکو بر ما تحمیل شود.

عرض من این است که ما باید به یک آگاهی و بصیرتی برسیم که بتوانیم مویرگ های نفوذکرده فکری در این اسناد را تشخیص بدهیم و ضمن پذیرفتن تجربه های جهانی (که من خودم در بحث خودم عرض کردم که ما همه تجربه های مثبت جهانی را قبول داریم، متن قانون اساسی ما و نگاه اجتهادی ما است. تفاوت نگاه اسلام ناب با نگاه اسلام داعش و … همین است که ما عقلانیت و تجربه بشری را قبول داریم.) خودمان ترکیب و پخت وپز کنیم و با نگاه خودمان ارائه بدهیم. به همین جهت بحث خروج ما اساسا مطرح نیست و این اشکالات متعددی که شما وارد کردید که چرا حق عضویت می دهیم و … دیگر رأسا کنار می رود. بحث اصلی ما در این جلسه، بحث ۲۰۳۰ نبود که اگر چنین بود، من همان سند ۸۰ صفحه ای را می آوردم و می خواندم که ۹ صفحه از آن سند در مورد نحوه اجرای سند است؛ به این معنا که آن شورای عالی سیاسی که در آنجا پیش بینی شده است، می توانند حتی مسئولان کشورها را به عنوان مجری آن سند در کشور خودشان تعیین کنند و متأسفانه در بعضی از لایه ها دارد این اتفاق می افتد و باید خیلی حواسمان جمع باشد.

در مورد سند تحول من بیش از اینکه بخواهم به گذشته برگردم و فرایندی که در تصویب این سند بوده است، عرض می کنم که ما باید به آینده نگاه کنیم. فعلا ما یک سند تحول در اختیار داریم که آقای دکتر مهرمحمدی نکته درستی گفتند، من هم معتقدم که باب بحث و گفتگو و استدلال هیچ گاه بسته نیست؛ ولی وقتی که این سند به آموزش وپرورش ما ابلاغ شده است، امروز باید مطالبه مشترک شما دانشجویان، بنده، آقای مهرمحمدی، آقای ضمیری و دیگران این باشد که این سند چرا آنچنان که باید، اجرا نمی شود؟ چرا هیئت وزیران ما که یک مصوبه در مورد این داشت که سند ۲۰۳۰ باید تهیه و تدوین شود، چرا یک مصوبه درباره این که این سند تحول با پشتیبانی وزارت اقتصاد، با پشتیبانی سازمان برنامه وبودجه، با پشتیبانی دستگاه های اجرایی که باید در این شریک باشند - طبق نص آنچه که در همان رهنامه آمده است - ندارد؟ عرض من این است که ما باید بیشتر روی این فکر کنیم که آنچه محصول ده سال، پانزده سال تلاش و کوشش جمع گسترده ای از اصحاب تخصص و دانش در لایه های مختلف دانشگاهی، حوزوی و خود آموزش وپرورش بوده و الان در آن اجماع نظری وجود دارد - این خیلی مغتنم است واقعا؛ یعنی کسی روی آن إن قلت ندارد - باید سازوکارهای اجرایی آن تهیه و اجرا شود و ما هر برنامه پیشرفت فرهنگی و تربیتی که می خواهیم داشته باشیم، از نکات مثبت دیگران هم استفاده کنیم؛ ولی خودمان تولید کنیم و خودمان از آن دفاع کنیم.

بله! ما الان در یک ابعادی مخالف نظام جهانی هستیم و تنها هم هستیم و این را هم پنهان نمی کنیم. الان جمهوری اسلامی ایران در بحث مبارزه با آمریکا و ستیز با سلطه طلبی آمریکا تنها است. این که شما می گویید مثلا ما می گوییم گور پدر آن ها، بله ما می گوییم گور خود آمریکا! ما می گوییم مرگ بر آمریکا؛ باصراحت هم می گوییم؛ افتخار هم می کنیم. خوشبختانه شعار «مرگ بر آمریکا»ی ما هم توسعه پیدا کرده است؛ چون ما معتقدیم که آمریکا به عنوان محور سلطه جهانی که توانسته تمام این دستگاه ها را تقریبا ابزار خودش قرار بدهد و آنها را مسخره کند و قطعنامه هایشان را به چیزی نینگارد، ما مقابل آن هستیم. شما بهتر از من می دانید که رژیم صهیونیستی ده ها قطعنامه شورای امنیت را که لازم الاجرا است و علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی تصویب شده است، اصلا پشیزی برای آن ها ارزش قائل نشده است. بنابراین اگر بخواهیم بگوییم که یک نظام تک رو وجود دارد، آن رژیم جعلی اسرائیل است. ما تک رو نیستیم؛ ولی دنبال عدالت طلبی هستیم و اگر در یک جایی برای احقاق حق لازم شد که با گفتمان جهانی مقابله کنیم، آن مقابله را البته منطقی انجام می دهیم. نکته جنابعالی درست است؛ با استدلال و با تبیین پیش می رویم و امیدواریم که واقعا همین طور هم بشود و بخصوص نسل آینده ما در این بحث باید بیشتر از ما ورود پیدا کنند.

بحث درباره ی تغییرات سند تحول

مهرمحمدی: تدوین سند تحول از سال ۱۳۸۳ با مصوبه ی هیئت دولت آغاز شد. با نگاه جزئی نگر، آموزش و پرورش هیچ کشوری اوج نمی گیرد. بنابراین نیاز به یک تفکر ملی، عزم ملی و تقسیم کار ملی بود. ما قریب به هشتاد پروژه ی پژوهشی و مطالعاتی تعریف کردیم. ما در روند تدوین سند تحول، درمجموع با سه وزیر آموزش و پرورش که ایده ها و برنامه های مختلفی داشتند، باید مواجه می شدیم: آقایان فرشیدی، علی احمدی و حاجی بابایی.

کار به شورای عالی آموزش و پرورش و بعد از آن هم به شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع نهایی ارائه شد. برآورد آقای حاجی بابایی این بود که بیش از هفتاد درصد از پیشنهادهایی که تیم پژوهشی ارائه کرده بود، در این دو مرحله، بازبینی، تصحیح و حتی با پیشنهادهای دیگر، جایگزین شد. البته برآورد من شصت درصد است. این میزان ریزش و بازنگری در آنچه به یک گروه پژوهشگر ذیصلاح واگذار شده بود، به هیچ روی، قابل دفاع نیست.

برآورد تغییرات شصت درصدی، یک برآورد صرفا کمی نیست؛ یعنی این طور نبوده که مثلا ما صد راهکار پیشنهاد داده بودیم و به روایت من شصت تا از آن ها تغییر کرده است. ما فکر می کنیم وزن و ثقل تغییراتی که ایجاد شده - هرچند ممکن است در معدودی از راهکارها بوده باشد - بسیار سنگین بوده است.

ذوعلم: تلقی من برخلاف آقای دکتر مهرمحمدی این است که اتفاق خیلی خوبی افتاد که یک تیم توانمند با تفاوت هایی که در نگرش هایشان داشتند، پشت سر این مبانی نظری قرار گرفتند.

مدل تربیتی رایجی هست که در همه ی جهان به آن عمل می شود؛ نسخه ای که از غرب آمده و به بقیه دیکته و القا شده است. ما می گوییم زیر بار این مدل تربیتی نمی رویم و خودمان نظام فکری مستقل و کارآمد و پیشرفت گرایی به نام اسلام داریم. البته حتما باید از تجربه های جهانی استفاده کنیم اما مبانی نظری و ارزشی ما در تربیت بسیار مهم است.

علت آن تغییرها نگاه فلسفی ای بود که در متن اولیه ی سند تحول وجود داشت. پرسش این بود که ما باید به همان مبانی رایج بیشتر توجه کنیم یا باید به سراغ مبانی نظری اسلام برویم. اینکه آقای دکتر مهرمحمدی می گویند شصت درصد تغییر کرد، معنایش این نیست که لزوما مطالب خیلی خوب تبدیل به مطالب خیلی بد شد. اتفاقا بعضی از مطالبی که مبنایی نداشتند، اصلاح شدند.

از سوی دیگر، تخصص باید تعریف شود. وقتی ما می خواهیم برای یک کشور تصمیم بگیریم و نهاد مرجعی برای تصمیم گیری داریم، معنای این تخصص، تخصص آکادمیک یک رشته ی خاص نیست وگرنه ما مجموعه ای از تخصص های اقتصادی، سیاسی، فلسفی، برنامه ریزی درسی، برنامه ریزی آموزشی، مدیریت، حقوق و از این قبیل نیاز داریم. قوانینی که در مجلس تصویب می شود، چگونه تصویب می شود؟ تا حالا کسی نقد کرده که مگر همه ی نمایندگان که در مسائل اقتصادی نظر داده اند، اقتصاددان اند؟ فرایند تصمیم سازی در یک نظام اجتماعی و سیاسی مردم سالار همین است. من نمی خواهم از محصول کار دفاع کنم اما فرایند این است که یک جمع متخصص، پیشنهادی را ارائه می دهند، سپس مرجعی که مسئول سیاست گذاری فرهنگی کشور است، روی آن پیشنهاد بحث می کند. اتفاقا اگر اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، وارد محتوا نمی شدند، باید به آن ها انتقاد می کردیم.

فرایند، فرایند درستی بوده اما اشکال بنده این است که آن مبانی نظری تحول، در راهبردها چندان نتوانست جریان پیدا کند. یعنی من هم قبول دارم که آنچه تصویب شد، چیز مفید و کارآمدی نیست و به نقد و بازنگری نیاز دارد. به همین جهت، ما در برنامه ی درسی ملی از این راهبردها تبعیت تام نکردیم.

مهرمحمدی: مبانی نظری به همان شدتی که مورد تأیید آقای ذوعلم است، مورد تأیید بنده هم هست. واقعیت این است که مبانی نظری هیچ گاه در شورای عالی آموزش و پرورش و در شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد بحث و واکاوی قرار نگرفت. آنچه تصویب شد سند تحول است.

ما واقعا مفتخریم به مبانی نظری. حتما همه ساله باید بین معلمان و دانشجومعلمان، این مبانی به نیکویی مورد بحث و فحص و فهم قرار بگیرد و به سکه ی رایج ذهنی همه ی ما تبدیل شود که به آموزش و پرورش کشور می اندیشیم.

نکته اینجاست که مبانی نظری مستقیما نمی تواند اجرا شود و باید واسطه ای به نام برنامه ی راهبردی توسعه یا برنامه ی استراتژیک که اصطلاحا به آن سند تحول می گویند، از طریق مجموعه ی آن ۱۱۳ راهکار، وجود داشته باشد. موارد بسیار اساسی از این ۱۱۳ راهکار که ارائه شده بود، دستخوش تغییرات و دخل و تصرف های جدی شد که بسیاری از آن ها با همین مبانی نظری مورد تأکید جناب آقای ذوعلم سازگار بود اما این سازگاری را بعد از دخل و تصرف ها از دست داد.

برای مثال، ما در حوزه ی برنامه ریزی درسی گفتیم آموزش و پرورش، مسئولیت تربیت رسمی و عمومی دارد؛ تربیت تخصصی نیست، عمومی است. بعد در الگوی زیرنظام در رهنامه، نتیجه گرفتیم که کار تربیت تخصصی و تربیت شغلی، هرگز نباید در آموزش و پرورش دنبال شود. این دلالت روشن آن مبانی نظری بود. خط قرمز ما این بود که تربیت شغلی انجام نمی دهیم. اسم این را «تخصص گرایی نرم» گذاشتیم. تخصص گرایی نرم در مبانی نظری ما به عنوان یک مفهوم، نشسته است اما چون فهم و درک نشده، در سند تحول هیچ نشانی از آن نیست. این یکی از مواردی بود که روی آن خط بطلان کشیده شد.

به عنوان نمونه ای دیگر، در مبانی نظری و در رهنامه، ما از نظام مدیریت و راهبری برای آموزش و پرورش سخن گفتیم و برای زیرنظام مدیریت و راهبری و نیز زیرنظام مالی و اقتصادی، الگوهایی ارائه کردیم که آنچه در سند تحول آمده با توجه به تغییراتی که در راهکارها ایجاد شد، به کلی با این الگوها مغایرت دارد.

ذوعلم: من هم قبول دارم که آنچه موسوم به سند تحول است که همان راهکارهاست، واقعا برگرفته از مبانی نظری نیست و بنده هم به آن اشکال دارم. فرایند تدوین این ۱۱۳ راهکار و راهبرد، فرایندی بسیار شتاب زده و عجولانه بود. اما در عین حال، همین ها سطحی از تحول را به وجود خواهد آورد که برای همین هم ما اقدامی نکرده ایم. قطعا نمی توانیم بگوییم یکی از این راهکارها غلط است؛ ممکن است بگوییم کامل نیست.

امروز اجماعی نظری روی این سند وجود دارد که فرصت بسیار بالایی است. برداشت من هم از مبانی نظری این نیست که این یک سند است؛ نه، این یک اندیشه است. به اعتقاد بنده آنچه به عنوان مبانی نظری طرح تحول در اختیار ماست، نظریه ی تربیتی انقلاب اسلامی و اسلام ناب است و از عقلانیتی عمیق و توانمندی عملی بسیار زیادی برخوردار است.

آنچه امروز در گام اول به آن نیاز داریم، فهم این مبانی نظری است. تا وقتی که این فهم از رأس کشور تا ذیل آموزش و پرورش صورت نگیرد، اتفاقی نخواهد افتاد. به اعتقاد من این ده چرخش که در آخر مبانی نظری آمده است لب کلامی است که در مبانی نظری وجود دارد. آنچه من و شما دانشجومعلمان در صحنه ی مدرسه و کلاس درس به آن نیاز داریم، همین ده چرخش و فهم عمیق آن است.

آنچه برای ما مهم تر است، تحقق این مبانی نظری است. مسأله ی امروز ما این است که هنوز در کشور، شورای عالی تربیت که در همین مبانی نظری مطرح شده، اجرایی نشده است! امروز رئیس جمهور محترم ما به شورای عالی آموزش و پرورش به عنوان یک شورای جدی نگاه نمی کند! امروز سیاست های تحول که در سال ۹۲ ابلاغ شد، اساسا خوانده نمی شود!

بحث درباره ی نگاه یونسکویی به تعلیم و تربیت

ذوعلم: البته هنوز در همین مفاهیم نظری سند تحول، بوی نگاه های یونسکویی به مشام می رسد. ما امروز دچار نوعی نگاه یونسکویی به تعلیم و تربیت هستیم؛ یعنی همان نگاه جهانی سازی که آمریکا دارد آن را تبلیغ و دنبال می کند و می خواهد همه ی جوامع بشری با ادبیات مورد نظر آن ها، فکر و فرهنگ خودشان را سازمان دهی کنند. تشخیص این نگاه یونسکویی واقعا شامه ی تیزی می خواهد.

برای مثال، این ساحت های شش گانه که در سند تحول آمده اند، نه جامع اند و نه مانع. بعضی از ساحت های اساسی تربیت در آنجا مغفول مانده است. در این ساحت ها ساحتی داشتیم تحت عنوان اخلاقی و معنوی و دینی. این سه کلیدواژه از نظر معنایی با هم متفاوت اند. امروز ما در سطح جهان معنویتی داریم که معنویت سکولار است، دین هم که می تواند مسیحیت و بودیسم و اسلام یا هر دین دیگری باشد، اخلاق هم که یک مفهوم وسیع است. ما معتقدیم اسلام، آن هم اسلام ناب که مبتنی بر عقلانیت است و امام رضوان الله تعالی علیه مطرح می کرد، باید باشد، نه حتی اسلام انجمن حجتیه و اسلام تکفیری ها و اسلام متحجرین و اسلام سکولار. ما معتقدیم اسلام ناب، مبانی نظری کاملا منقح و روشنی دارد. این اسلام، ساحت سیاسی و اقتصادی و معیشتی و حتی تربیت بدنی را هم در بر می گیرد. درست است که بعضی ها گفتند این ساحت بر بقیه ساحت ها اولویت دارد اما این جمله ها تعارف آمیز است. ما معتقدیم که اساسا ساحت دینی در کنار بقیه ی ساحت ها قرار نمی گیرد.

مهرمحمدی: حاج آقا می فرمایند که استشمام بوی یونسکو شامه ی تیزی می خواهد. بله! واقعا شامه ی تیزی می خواهد اما این شامه ی تیز نباید به کلیدواژه ای تبدیل شود که بگوییم ما که فهمیدیم، شامه مان تیز بود و شما که نفهمیدید، شامه ی کندی داشتید.

پرسش از اجرایی بودن سند تحول

این بحث مطرح است که سند تحول به دنبال تربیت انسان پیامبرگونه است. به این ترتیب، آیا امکان اجرایی شدن آنچه در سند آمده، وجود دارد؟

مهرمحمدی: من اصلا معتقد نیستم که مبانی نظری ما مبانی دست نیافتنی است. این نیاز به بحث مستوفایی دارد. اکثر کسانی که این حرف را می زنند، روی مفهوم «حیات طیبه» حساسیت نشان می دهند و می گویند مگر ما می توانیم به حیات طیبه دست پیدا کنیم؟ این ها توجه ندارند که حیات طیبه، مراتب و منازل دارد و تشکیکی است. اصلا در قاموس قرآنی و ارزشی ما تربیت یعنی دستیابی به مراتبی از حیات طیبه.

ذوعلم: من هم معتقدم که مبانی نظری تحول بنیادین، اصلا دست نیافتنی نیست. دانش آموز بالقوه می تواند به مراتب حیات طیبه برسد. از سویی، الگو و اسوه ی حیات طیبه، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه ی معصومین علیهم السلام هستند؛ یعنی در قله قرار دارند. این بدین معنی نیست که ما باید حتما به آن قله برسیم؛ این اسوه بودن، جهت گیری ما را مشخص می کند و این کاملا دست یافتنی است.

پرسش از عملیاتی شدن سند تحول

با گذشت این همه سال از کار کردن بر روی سند تحول و برنامه ی درسی ملی، چرا وضعیت آموزش و تربیت در کشور ما نامناسب است؟

مهرمحمدی: ما باید بیندیشیم که چرا در عمل نشانی از مضامین تحولی که در سند تحول یا در برنامه ی درسی ملی آمده، دیده نمی شود یا نشانه های عکس آن دیده می شود. این به نظرم عارضه ی طبیعی و وضعی عدم اهتمام ما به اصلاح امور است.

اخیرا به این نتیجه رسیده ام که ما به جای استراتژی بالا به پایین برای سند تحول، باید از پایین به بالا کار کنیم. پیشنهاد من این است که ما به سراغ سلول های آموزش و پرورش یعنی مدارس، برویم و بر اساس مضامین تحولی، یک یک مدارس را بازسازی کنیم. البته این کار با آن حرکت از بالا منافاتی ندارد.

ذوعلم: من هم همین جواب آقای مهرمحمدی را دارم. ما به نوعی خودتحولی در آموزش و پرورش نیاز داریم. اینکه منتظر باشیم همه از بالا بگویند چه کنیم، کافی نیست. ما باید مطالبه در اجرای تحول را تشدید کنیم و راهی غیر از این نداریم. می پرسید چرا با وجود سند تحول و برنامه ی درسی ملی، وضع ما امروز این گونه است؟ پاسخ این است: چون همین ها را درست اجرا نکرده ایم.

بحث درباره ی برنامه ی درسی ملی

مهرمحمدی: رشته ی برنامه ریزی درسی یک رشته ی تخصصی است. اینکه چرا مسئولیت های مهم در حوزه ی تدوین سند برنامه ی درسی ملی به متخصصین برنامه ریزی درسی محول نشد، برای ما متخصصین این رشته، برخورنده است. البته اینکه می گوییم مدیریت کار باید به دست متخصص برنامه ریزی درسی سپرده می شد، به این معنا نیست که از رشته های تخصصی دیگر استفاده نشود. اگر رهبری این جریان به یک متخصص برنامه ریزی درسی سپرده می شد، حتما او نمی گفت که من عقل کل هستم و نیازی به مشورت و فراهم کردن زمینه ی مشاوره با صاحبان تخصص های دیگر ندارم.

ذوعلم: خبرگان قانون اساسی ما چه کسانی بودند؟ آیا شهید بهشتی واقعا حقوقدان به معنای آکادمیک بود؟ اما بهترین و ناب ترین ایده های مردم سالاری دینی را ایشان ابداع کرد و در قانون اساسی گنجاند. اتفاقا همان زمان هم حقوقدانان رسمی و آکادمیک می گفتند که ما باید قانون اساسی را بنویسیم اما امام می گفتند نه! ما وقتی قانون اساسی اسلامی می خواهیم، همه ی کسانی که در این زمینه متبحر هستند و مبانی و جهت گیری را می دانند، باید به میدان بیایند.

اولا بنده را به این مسئولیت، مأمور کردند. گذشته از این، بنده فقط تحصیلات حوزوی نداشتم. بنده رشته ی برنامه ریزی و کامپیوتر خوانده بودم، تجربه های بسیار زیادی در آموزش و پرورش داشتم، در سال ۶۳ مدیرکل امور تربیت آموزش و پرورش بودم، از سال ۵۴ و ۵۵ در دبیرستان تدریس می کردم. کسانی که ابلاغ این مسئولیت را به بنده دادند، حتما به اعتبار آگاهی از این سوابق بوده است.

اولین کاری هم که ما کردیم این بود که یک تیم خبره و زبده از متخصصان روانشناسی، جامعه شناسی، تعلیم و تربیت، برنامه ریزی درسی، مدیریت آموزشی، فلسفه ی تعلیم و تربیت و … را ساماندهی کردیم و ۹ نفر را در قالب یک تیم تولیدکننده گرد هم آوردیم. آقای دکتر خودشان عضو این تیم بودند. هفته ای یک جلسه ی طولانی داشتیم که گاهی از ساعت ۷ صبح تا ۹ شب طول می کشید. در خلال این کار، کمیته های استانی و ستادی شکل گرفت. در نگاشت چهارم برنامه ی درسی ملی در ۴ صفحه، اسامی کسانی که در مراحل مختلف تدوین این سند حضور داشته اند، آمده است. پس کار با مشارکت افراد متخصص پیش رفته است.

درنهایت خوشبختانه در هر دو سند (سند تحول و برنامه ی درسی ملی) پیش بینی شده که اصلاح و بازنگری و تکمیل، هر ده سال یک بار انجام شود.

انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «ذوعلم: «۲۰۳۰» سند به رسمیت شناختن نظم سلطه است / مهرمحمدی: نمی توانیم نظامی تک رو در جهان باشیم» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.