پرسه در خانه آقای لغت ها!



خانه صاحب وزین ترین فرهنگ نامه فارسی درست در قد و قواره اوست. برای پیدا کردن نشانی منزل دکتر محمد معین لازم نیست در و همسایه را به حرف بگیریم، کافی است خودمان را به محله چهارصد دستگاه و انتهای خیابان بایزید بسطامی برسانیم. در این خانه سال ها به روی علاقمندان این شخصیت فرهنگی مهر و موم شده بود اما حالا این منزل با کاربری موزه چشم انتظار شماست.

گروه نشاط و سرگرمی؛ معصومه اصغری: دروغ چرا؟ شما که غریبه نیستید. به خانه ای دعوت شده ایم که مدت ها مهر بی مهری مسئولان به آن خورده بود. خانه دکتر معین دلسوزی نداشت و در حال احتضار بود. تا این که سال ۱۳۸۵ بالاخره پیگیری ها نتیجه داد و متولیان شهرداری مجاب به تملک این خانه شدند. خانه ای که به نظر می رسید نفس های آخر را می کشید با توجه و نگهداری گروهی که به عشق چهره های ماندگاری به این منزل کشیده شده بودند دوباره کمر راست کرد و زندگی از سر گرفت.





عشقی که هوای تازه شد

در همان نگاه اول آجر چینی های خانه داد می زنند که این بنا در دوره پهلوی اول بنا شده است. اما خبری از زوال نیست. حوض مستطیلی شکل وسط حیاط فواره رو به راهی دارد و محصور گلدان هایی است که زیر نور تند آفتاب رنگ باخته اند. خانه دو اشکوبه استاد امیر جاهد و دکتر معین حالا با دهلیزها و پلکان های نیمه دوار به هم متصل شده اند. در راهروهای خنک و نیمه تاریک ساختمان بوی کاغذ کاهی ماندگار شده است انگار. مهدی سبحانی مدیر مسئول خانه موزه با یک بغل اشتیاق به پیشواز استاد نصرالله حدادی تهران شناس می آید. بی هیچ مقدمه ای مهمان دفتر جمع و جوری می شویم که معجونی از کتابخانه و کارگاه ساز و گالری هنرهای مستظرفه و تجسمی است.

سبحانی از روزهایی می گوید که وسایل شخصی دکتر معین را از لابه لای تلی از نخاله و زباله بیرون کشیده است:«شوربختانه وقتی برای نخستین بار به این خانه آمدم با اوضاع بسیار نا به سامانی رو به رو شدیم. خانه را جوری تحویل گرفتیم که انگار قرار بود بعدش این جمله را بگوییم که اینجا درست نمی شود که نمی شود و برویم رد کار خودمان، اما خوشبختانه گروهی پای کار این خانه و صاحبش آمدند که عاشق فرهنگ و ادبیات و هنر پارسی بودند و همین عشق هوای تازه این خانه شد.

اسناد زینت دیوارهای این خانه است

دیوارهای بالا بلند خانه با سلیقه ای مثال زدنی میزبان قاب عکس هنرمندان شده است. سبحانی می گوید همه تلاش شان در این راستا بوده که با کمک گرفتن از استاد و کارنامه این دو چهره ماندگار مخاطب با شناخت خوبی خانه موزه استاد امیر جاهد و دکتر محمد معین را ترک کند :«بسیاری از این اسناد به طور تک برگ در جای جای خانه به حال خود رها شده بودند. سرفرصت و حوصله همه آن ها را از میان حجم انبوهی از نخاله بیرون آوردیم و به این شکل زینت این خانه کردیم. دکتر معین عمر با برکتش را صرف این کرد تا با همین فیش برداری ها از زبان فارسی و واژه های آن حراست کند و ما خرسندیم که حالا با نمایش همین زحمات و اسناد پذیرای دوستداران این دو چهره نامدار فرهنگ و هنر هستیم.

می خواست داماد امیرجاهد باشد

کتابخانه های پر و پیمان،کشوهای فیش برداری،کتاب هایی به زبان لاتین، عکس ها و کارت پستال ها و یادگاری ها تصویر روشنی از روزهای عمر کوتاه دکتر معین هستند. نصرالله حدادی نگاه به کارت دعوت مراسم ازدواج دکتر معین می اندازد، لبخند کش داری می زند و از دلیل ازدواج استاد با همسرش می گوید: وقتی استاد امیر جاهد به این خیابان آمد خانه ای در این حوالی وجود نداشت. سر تا سر محله چهارصد دستگاه زمین بایر بود. دست روزگار دکتر محمد معین را همسایه دیوار به دیوار استاد امیر جاهد کرد. معین می گفت به هر ترتیبی شده می خواهد افتخار دامادی خانواده امیرجاهد را داشته باشد. واقعا گویا برایش فرقی نمی کرد کدام دختر را از این خانواده به همسری او در بیاورند. البته بعدها شیفته همسرش شد که ثمره تربیت استاد کم نظیری مانند امیرجاهد بود اما در درجه اول آنقدر با این استاد انس داشت که می خواست تا آخر عمر در خدمت او باشد.







اینجا همه چیز مثل قبل است

مبلمان اتاق کار آفتابگیر دکتر معین به همان شیوه سالهای آخر عمرشان چیده شده است. نصرالله حدادی به معماری چشم نواز خانه اشاره می کند و دوباره یادمان می اندازد در خانه ای هستیم که همه اصالت های معماری دوره پهلوی اول را یک جا با هم دارد:«این خانه ها پر از زندگی بودند. در آن ها حوصله آدم ها سرریز نمی شد و هر گوشه و کنار آن انگار رازی با خود داشت. سقف بلند اتاق ها، پنجره هایی که روی سینه فراخ دیوارها بند شده اند، راهروهای تو در تو و حیاط پر درخت که حوض آن پاتوق اهالی این خانه ها می شد همه و همه به ما می گوید این معماری بر اساس هویت ایرانی ساخته شده و صد افسوس که امروز فاصله زیادی با آن پیدا کرده ایم» معماری استخوان دار با حیای خانه ها و هویتی که این روزها آسان با رویه ها و منش هایی که مال ما نیست بی چک و چانه تاخت می زنند.

شاگرد ممتاز دارالفنون

با ورود به اتاق کار دکتر نگاه مان روی کتاب ها و برگه دان فیش ها سر می خورد. حدادی بی مقدمه از پر کاری کم نظیر دکتر معین می گوید:«استاد محمد معین تنها یک طفل ۶ ساله بود که پدر و مادر ش را بر اثر بیماری حصبه ای که آن سال ها در رشت شایع شد از دست داد. بعد از آن پدربزرگ ایشان که فردی فقیه و ادیب بود به تربیت ایشان همت گمارد. محمد در شهر آستانه اشرفیه تحصل کرد و بعدها با آمدن به تهران این آموزه ها را به آنچه از مدرسه مشهور دارالفنون فرا گرفت گره زد.

مردی با نشان ها ومدال های گونه گون

حدادی با اشاره به میز کار دکتر معین می گوید بیشتر وقت او در این اتاق و پشت این میز مطالعه سپری می شد، با همه این حرف ها او ۴ فرزند داشت که لحظه ای از آنها غافل نمی شد و از آن ها هم این انتظار را داشت که وقت شان را به بطالت سپری نکنند. وقتی ایشان شروع به نوشتن لغت نامه مشهورش کرد مدام برای پرکاری و جلو بودن از کسانی که حروفچینی این کار سترگ را انجام می دادند غرولند می شنید. محمود صارمی حروفچین انتشارات امیرکبیر در خاطراتش از دکتر معین می گوید گاهی از کوره در می رفتیم و می گفتیم ما دیگر حاضر به کار برای ایشان نیستیم. ایشان خیلی عجول و شتابزده عمل می کرد. از ما همیشه جلوتر بود و همین گاهی باعث برخوردهایی گذرا بین ما می شد. یک بار که با من بحث کرد بلافاصله بعد آن تماس از من خواست به منزلش بروم. با من از اهمیت کار گفت و برای ناهار من را نزد خود نگاه داشت و لطف بسیار کرد. روحیه ای ستودنی داشت و تا رسیدن به هدف از پا نمی نشست. نصرالله حدادی با یادآوری بیماری که ۵ سال آخر عمر دکتر معین را از دانشگاه روانه تخت بیمارستان کرد سری از تاسف تاب می دهد :«فشار کار تا اندازه ای بود که او به کما می رفت و لغت نامه ای که تا این اندازه برای آن زحمت و مرارت کشیده بود نیمه تمام ماند. این وضعیت ۵ سال ادامه پیدا کرد و آخرین روزهای زندگی این مرد پر تلاش در بیمارستان فیروزگر تهران سپری شد.

صدها مقاله علمی و تالیفات تکرار نشدنی و نشان ها و در جه های پر افتخار ملی و بین المللی و صدها شاگرد که همگی آ ن ها برکشیده از علم این مرد بزرگ بودند حاصلی برای عمر کوتاه اما پر برکتش شدند. باز زنده سازی خانه این چهره های ماندگار کاری ارزشمند و ماندگار است و بر ماست که این خانه ها را پا خور دانش آموزان مان کنیم تا این بزرگان را بشناسند و پا در صراط روشن آن ها بگذارند.

گشتی میان سازها و تصنیف ها و عکس ها

هزار توی راهروهایی که تمامی ندارند ما را به اتاق امیرجاهد می رسانند. جایی که نت های ماندگارترین تصنیف های تمام قد ایرانی در آن کنار هم ردیف شده اند. سبحانی با دست و دلبازی دفترها و دیوان های استاد را پیش روی مان کنار هم قطار می کند. لذت لمس کردن اشیایی که روزگاری در خدمت خلق آواهایی ماندنی بوده اند حال مان را خوش می کند. امیرجاهد شاعر و تصنیف ساز بی بدیلی بود که نظم و ادب و سختکوشی اش دل دکتر محمد معین را برده بود و محضرش آنقدری برای این دانشجوی ادبیات دانشسرای عالی شیرین شد که دیگر حتی یک روز جدایی از او را تاب نمی آورد. همین شد که درست بیخ گوش خانه او منزل کرد و دخترش را به همسری خود درآورد. این روزها خانه این استاد موسیقی محل پاتوقی برای گعده هنر دوستان اهل ساز شده است.کلاس های آشنایی با موسیقی دستگاهی ایرانی متصل و پشت بند هم از حضور جوان ها پر و خالی می شود و این به ماندگار شدن این هنر فاخر دامن می زند.

مسیرهای دسترسی

خانه موزه استاد امیرجاهد و دکتر معین نشانی سر راستی دارد.کافی است خودتان را به خیابان پیروزی و محله چهارصد دستگاه برسانید و از اهالی سراغ خیابان بایزید بسطامی را بگیرید. بازدید از این مرکز فرهنگی رایگان است و به جز روزهای تعطیل از ساعت ۸ تا ۱۹ می توانید مهمان آن شوید و در خانه این دو استاد بزرگ چرخ بزنید و از معماری آن لذت ببرید.





انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «پرسه در خانه آقای لغت ها!» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.