ترکیه در افغانستان؛ چرا و با چه هدفی؟

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، پیش روی گسترده، سریع و خیره کننده شبه نظامیان طالبان برای دومین هفته متوالی در مناطق مختلف افغانستان ادامه دارد و روند تحولات نشان می دهد دولت مرکزی عزم و توانی برای حفظ مناطق تحت کنترل ندارد.
از سوی دیگر پس از امضای قرارداد صلح بین طالبان و آمریکا، مردم افغانستان انتظار داشتند طالبان به قلمروی خود اکتفا کند و دست به قلمروگشایی نزند. اما بهانه جویی طالبان نسبت به خلف وعده آمریکا در قرارداد صلح و یورش به مناطق شمالی افغانستان، از چند بعد مهم باید مورد بررسی قرار گیرد.
طالبان در زمین آمریکا بازی می کند
آمریکایی ها که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، هیچ دغدغه ای جز توسعه سریع و غیرقابل کنترل چین نداشت، همه کار کرد تا مقابل پکن بایستد، ولی رکوردزنی های پی در پی اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیکی چین، نشان داد که واشنگتن در این نبرد، بازنده بوده است.
در پس اوج گیری قدرت چین، آمریکا شاهد افول هژمونی خود بود و شاخص های رشد چین نشان می دهد که آمریکا تقریبا تا کمتر از ۱۰ سال آینده، کرسی ابرقدرتی را رها می کند و در خوشبینانه ترین حالت، اگر این جایگاه را به پکن واگذار نکند، باید سهم بزرگی از این جایگاه را به چین بدهد.
آمریکایی ها که یورش به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و اقدامات امنیتی شان برای کنترل چین افاقه نکرد، در سند سیاست خارجی خود در سال۲۰۱۰، تمرکز را از غرب آسیا برداشته و به سمت جنوب شرق آسیا متمرکز شدند تا تمام قد بتوانند جلوی چین بایستند.
علاوه بر چین، پس از طرح ایده ابرپروژه «راه جدید ابریشم» از سوی چین، آمریکایی ها برای دور نگه داشتن ایران از این مسیر و همچنین دور نگه داشتن ایران از کریدور شمال-جنوب، ایده راه ابریشم آمریکایی را مطرح کردند که آسیای مرکزی را از طریق افغانستان و پاکستان به اقیانوس هند می رساند که این طرح هم ابتر ماند و شکست خورد.
اما حالا صحنه بازی باید تغییر کند. آمریکای در حال افول باید کمتر هزینه ماندن سربازان در کشورهای دیگر را بپردازد و این هزینه ها باید به ترمیم و نوسازی و ارتقای زیرساخت های ۵۰سال پیش آمریکا اختصاص یابد.
اما ساده لوحانه خواهد بود که تصور کنیم واشنگتن به راحتی افغانستان را ترک خواهد کرد. آمریکایی ها برای توجیه خروج نیروهای نظامی خود با یک سناریوی موزیانه و یک پروپاگاندای رسانه ای، تلاش کردند مذاکرات صلحی با طالبان ترتیب دهند و با انعقاد یک توافق، این اطمینان را برای مردم افغانستان ایجاد کنند که اگر آمریکا رفت نگران نباشید، طالبان قول صلح داده!
موضوع آمریکا و افغانستان صرف نظر از توافقی که در سال گذشته میان واشنگتن و طالبان به امضا رسید، چنان پیچیده و پروپیچ خم است که آمریکا با وجود حضور ۲۰ساله نظامی در افغانستان و آزمودن راه های مختلف برای خروج از این باتلاق خود ساخته، هر روز بیشتر از روز قبل در آن فرو می رود.
دولت ترامپ که در سال منتهی به انتخابات ریاست جمهوری۲۰۲۰ بدنبال ثبت نمره ای قابل قبول برای خود در حوزه سیاست خارجی بود و پس از ناکام ماندن در مقابل کشورهایی همچون ایران و کره شمالی، به فکر افغانستان افتاد و از همین رو تلاش کرد در حرکتی نمایشی و امضای توافق با طالبان بحران افغانستان را تمام شده معرفی کند.
آمریکا پس از برگزاری ۹ دور مذاکره، توافقنامه ای را امضا کرد که «آتش بس یا کاهش موقت خشونت ها، خروج نیروهای نظامی خارجی از خاک افغانستان، آغاز گفت وگوهای بین الافغانی و در آخر، تضمین عدم تبدیل شدن افغانستان به پناهگاهی امن برای گروه های تروریستی»، چهار محور اصلی آن را تشکیل می دهد.
با وجود این بندها که در ظاهر بسیار زیبا به نظر می رسند، خروج نیروهای نظامی از افغانستان محقق نشده، گفت وگوهای بین افغانی با مشکل مواجه شده و سطح خشونت ها نیز در این کشور به طور چشمگیری افزایش یافته است.
از سوی دیگر، دولت جو بایدن از تصمیم خود برای بازبینی در توافق صلح با طالبان خبر داده که همین موضوع، بهانه طالبان برای قلمروگشایی بوده است. اما این موضوع بهانه ای بیش نیست. بایدن در حال تکمیل کار ناتمام ترامپ است. طالبان با بهانه قراردادن عهد شکنی واشنگتن و پایبند نبودن آمریکا به قرارداد صلح با این گروه، به مناطق شمالی افغانستان یورش برده و حتی تا مرز ترکمنستان را به اشغال خود درآورده است.
این اقدامات طالبان دقیقا در راستای خواست و با چراغ سبز آمریکا رخ می دهد. پس از آنکه ایران اعلام کرد که تصمیم دارد خط ریلی خواف-هرات را تکمیل کرده و خود را در مسیر اصلی ریلی راه جدید ابریشم قرار دهد و همچنین برای اینکه دغدغه چین از ناحیه جدایی طلب استان سین کیانگ که غالبا اویغورها با گرایش افراطی و اصالتا ترک هم هستند، حفظ شود، طالبان باید قلمروگشایی خود را به سمت شمال افغانستان ببرد تا جغرافیای رسیدن ایران به چین از طریق خاک افغانستان توسط طالبان قیچی شود.
رسیدن طالبان به مرز با ترکمنستان، برای روسیه و چین هم دغدغه بزرگ دیگری دارد. روسیه که خود را به عنوان بزرگتر منطقه آسیای مرکزی می بیند، با یک بحران امنیتی جدید در آسیای مرکزی، مشغولیت ذهنی جدیدی خواهد داشت که در ادامه به اهمیت این مشغولیت ذهنی برای چین و روسیه و ایران بیشتر خواهم پرداخت.
ترکیه در افغانستان؛ چرا و با چه هدفی؟!
پس از آنکه رشد چین غیرقابل کنترل شد و افول آمریکا شدت گرفت، بسیاری از نظریه پردازان از تغییر سیستم هژمونی دنیا از تک قطبی به سمت چند قدرتی گفتند.
در این سیستم، دیگر ابرقدرت نخواهیم داشت و قدرت های بزرگ، صحنه تعاملات بین المللی را با یکدیگر تقسیم خواهند کرد. در مقابل این دیدگاه، برخی دیگر معتقدند نظم نوین جهانی در حال شکل گیری است که اصطلاحا به آن نظم نوین شرقی هم می گویند.
در این نظم، چین به عنوان پیشروی اقتصادی و روسیه به عنوان پیشروی نظامی است و این قدرت بزرگ، آمریکا را درگیر یک رقابت فرسایشی کرده تا جایگاه آمریکا را در صحنه روابط بین الملل بگیرند.
طبق این دیدگاه، چین و روسیه با استفاده از ابزار نهادگرایی منطقه ای و به چالش کشیدن هژمونی دلار، نقش آمریکا را در معادلات اقتصادی و سیاسی دنیا به حداقل رسانده اند.
از سوی دیگر، چین و روسیه با اعتماد به نفس دادن به قدرت های نوظهور و داعیه دار کردن آنها، زمینه را برای تضعیف نهادهای بین المللی که وظیفه توسعه سلطه و تزریق ارزش های لیبرال دموکراسی آمریکایی بر کشورهای دنیا را برعهده دارد، فراهم کرده اند.
کشورهایی چون هند و برزیل که عضو بریکس هستند، خواهان داشتن حق عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل هستند و علنا تقاضای سهم بیشتری در نهادهای بین المللی دارند. اما بازیگر جدی و بازوی اجرایی و اقتصادی چین و روسیه در غرب آسیا ایران است.
چین و روسیه به شدت دنبال تقویت اقتصادی ایران هستند تا پس از غش کردن عربستان و ترکیه به آغوش آمریکا، ایران را به عنوان سنگر اصلی پازل نظم جدید جهانی در غرب آسیا حفظ کنند.
حمایت های چین و روسیه از لغو تحریم های ایران هم در این راستا قابل تفسیر است. همچنین، طبق اعلام تاجیکستان که مخالف اصلی عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای بود، دوشنبه هم با عضویت تهران موافقت خواهد کرد تا احتمالا شهریور ماه امسال، زمینه دائمی شدن عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای فراهم شود.
از سوی دیگر، رسانه های روس به نقل از منابع مطلع خبر داده اند که پوتین تمایل دارد عضویت ایران در اتحادیه اقتصادی اوراسیا هرچه سریعتر دائمی شود.
این نظم جدید با شاخصه مختصری که عرض شد، آمریکا را به این نتیجه رسانده که با کاهش هزینه های یکجانبه گرایی برای خود و با رجوع دوباره به ابزار چندجانبه گرایی، به رویارویی با این نظم جدید بپردازد.
از بین گزینه های موجود، ترکیه نقش خود را در پازل «آسیای مرکزی و قفقاز» آمریکا به خوبی ایفا کرده است. ترکیه امروز جایگاه بزرگی در بازار آسیای مرکزی دارد.
ایده «ارتش توران» و حکمرانی یکپارچه سرزمین های ترک زبان هم در پس قدرت گیری اقتصادی و ایدئولوژیک دولت اردوغان در سال های گذشته، مطرح شده و قطعا این ایده بزرگ و گستاخانه با تاییدات واشنگتن همراه بوده است.
از سوی دیگر، ترکیه همواره برای اهداف آمریکا تلاش کرده است. حمایت و گسیل داشتن تروریست های تکفیری به شمال سوریه جهت سقوط دولت بشار اسد در شرایطی که ایران و روسیه در سوریه برای حفظ دولت قانونی اسد می کوشیدند و همچنین، دور زدن ایران و روسیه و ایجاد خط ترانزیتی ترکیه-نخجوان-باکو-اکتائو-چین پس از جنگ قره باغ ۲۰۲۰ برای منحرف کردن مسیر راه جدید ابریشم، از اقدامات دیگری است که ترکیه با حمایت آمریکا انجام داده است.
پس از انجام وظایف محوله آمریکا به ترکیه در آسیای مرکزی و قفقاز، حالا نوبت انجام مأموریت جدید آنکارا برای واشنگتن است. ترکیه در این نقش جدید موظف است، با تقویت اردوگاه طالبان، ضمن افزایش دغدغه ذهنی چین برای استان جدایی طلب سین کیانگ، آسیای مرکزی را هم نگران قلمروگشایی طالبان کند و از این طریق روسیه را تحت فشار قرار دهد و اصلی ترین وظیفه ترکیه، ممانعت از ایجاد یک جبهه قوی اقتصادی و ژئوپلیتیکی بین چین-روسیه-ایران است تا هم فشارها بر ایران حفظ شود و هم چین و روسیه به اهداف خود نرسند.
همانطور که ذکر شد، نقشه آمریکا برای افغانستان، دو بال دارد. بال افراطی گری و نظامی که برعهده طالبان خواهد بود و بال اقتصادی آن که ترکیه آن را اجرایی خواهد کرد.
در همین راستا است که در اجلاس اخیر آنتالیا، «جیک سالیوان» مشاور عالی امنیت ملی کاخ سفید اعلام کرده که در دیدار «جو بایدن» و «رجب طیب اردوغان»، موضوع فرودگاه افغانستان مطرح و چنین نتایجی حاصل شده است:
۱.بایدن نه تنها از پیشنهاد اردوغان استقبال کرده، بلکه در مورد لیست درخواست های او، قول همکاری داده است.
۲.برای حصول توافق نهایی، دو تیم تعیین شده اند که به صورت مرتب با هم دیدار خواهند کرد.
۳.آمریکا، بدون تعارف اعلام کرده که تعهدهای امنیتی ترکیه را ارزشمند تلقی می کند، اما پلانB جایگزین آمریکا این است که اگر ترکیه از پس کار برنیاید، آمریکا سریعا یک شرکت امنیتی بخش خصوصی را وارد کار خواهد کرد!
مفاد توافق این را می رساند که جغرافیای افغانستان تا چه اندازه برای آمریکا حائز اهمیت است و مأموریت ترکیه تا چه اندازه دارای اهمیت استراتژیک است!
طبق بند سوم اعلامی از سوی سالیوان، به ترکیه فرصت بازیگری داده شده اما اگر نتواند از عهده وظیفه محوله بربیاید، «بلک واتر» دیگری برای اهداف آمریکا به سمت افغانستان گسیل می شود.
جالبتر اینکه همه این توافقات بدون حضور و دخالت مقامات افغانستانی صورت گرفته است. در همین رابطه، «عبدالله عبدالله» رییس شورای عالی مصالحه ملی افغانستان در حاشیه اجلاس مجمع دیپلماسی آنتالیا، اظهار داشت: واشنگتن با دولت ترکیه در سطوح مختلف مذاکره کرده و درباره تامین امنیت فرودگاه، رایزنی کرده اند.
همچنین نظر دولت پاکستان را جویا شده و آنها هم موافقت کرده اند. ولی پاکستان و ترکیه، هنوز به جزئیات این مسئله اشاره نکرده اند. من شخصا، به عنوان یک شهروند افغانستان، استقرار نیروهای ترکیه در کشورم را مهم می دانم!
همسایه شرقی ایران یعنی افغانستان، امروز به زمین بازی جدید رقابت ابرقدرت های شرق و غرب بدل شده و آمریکا تلاش دارد با ناامن نگه داشتن افغانستان، یا تثبیت نظم نوین جهانی را بگیرد یا به تأخیر بیاندازد.
مهدی خورسند، کارشناس مسائل چین و اوراسیا
انتهای پیام/
از سوی دیگر پس از امضای قرارداد صلح بین طالبان و آمریکا، مردم افغانستان انتظار داشتند طالبان به قلمروی خود اکتفا کند و دست به قلمروگشایی نزند. اما بهانه جویی طالبان نسبت به خلف وعده آمریکا در قرارداد صلح و یورش به مناطق شمالی افغانستان، از چند بعد مهم باید مورد بررسی قرار گیرد.
طالبان در زمین آمریکا بازی می کند
آمریکایی ها که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، هیچ دغدغه ای جز توسعه سریع و غیرقابل کنترل چین نداشت، همه کار کرد تا مقابل پکن بایستد، ولی رکوردزنی های پی در پی اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیکی چین، نشان داد که واشنگتن در این نبرد، بازنده بوده است.
در پس اوج گیری قدرت چین، آمریکا شاهد افول هژمونی خود بود و شاخص های رشد چین نشان می دهد که آمریکا تقریبا تا کمتر از ۱۰ سال آینده، کرسی ابرقدرتی را رها می کند و در خوشبینانه ترین حالت، اگر این جایگاه را به پکن واگذار نکند، باید سهم بزرگی از این جایگاه را به چین بدهد.
آمریکایی ها که یورش به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و اقدامات امنیتی شان برای کنترل چین افاقه نکرد، در سند سیاست خارجی خود در سال۲۰۱۰، تمرکز را از غرب آسیا برداشته و به سمت جنوب شرق آسیا متمرکز شدند تا تمام قد بتوانند جلوی چین بایستند.
علاوه بر چین، پس از طرح ایده ابرپروژه «راه جدید ابریشم» از سوی چین، آمریکایی ها برای دور نگه داشتن ایران از این مسیر و همچنین دور نگه داشتن ایران از کریدور شمال-جنوب، ایده راه ابریشم آمریکایی را مطرح کردند که آسیای مرکزی را از طریق افغانستان و پاکستان به اقیانوس هند می رساند که این طرح هم ابتر ماند و شکست خورد.
اما حالا صحنه بازی باید تغییر کند. آمریکای در حال افول باید کمتر هزینه ماندن سربازان در کشورهای دیگر را بپردازد و این هزینه ها باید به ترمیم و نوسازی و ارتقای زیرساخت های ۵۰سال پیش آمریکا اختصاص یابد.
اما ساده لوحانه خواهد بود که تصور کنیم واشنگتن به راحتی افغانستان را ترک خواهد کرد. آمریکایی ها برای توجیه خروج نیروهای نظامی خود با یک سناریوی موزیانه و یک پروپاگاندای رسانه ای، تلاش کردند مذاکرات صلحی با طالبان ترتیب دهند و با انعقاد یک توافق، این اطمینان را برای مردم افغانستان ایجاد کنند که اگر آمریکا رفت نگران نباشید، طالبان قول صلح داده!
موضوع آمریکا و افغانستان صرف نظر از توافقی که در سال گذشته میان واشنگتن و طالبان به امضا رسید، چنان پیچیده و پروپیچ خم است که آمریکا با وجود حضور ۲۰ساله نظامی در افغانستان و آزمودن راه های مختلف برای خروج از این باتلاق خود ساخته، هر روز بیشتر از روز قبل در آن فرو می رود.
دولت ترامپ که در سال منتهی به انتخابات ریاست جمهوری۲۰۲۰ بدنبال ثبت نمره ای قابل قبول برای خود در حوزه سیاست خارجی بود و پس از ناکام ماندن در مقابل کشورهایی همچون ایران و کره شمالی، به فکر افغانستان افتاد و از همین رو تلاش کرد در حرکتی نمایشی و امضای توافق با طالبان بحران افغانستان را تمام شده معرفی کند.
آمریکا پس از برگزاری ۹ دور مذاکره، توافقنامه ای را امضا کرد که «آتش بس یا کاهش موقت خشونت ها، خروج نیروهای نظامی خارجی از خاک افغانستان، آغاز گفت وگوهای بین الافغانی و در آخر، تضمین عدم تبدیل شدن افغانستان به پناهگاهی امن برای گروه های تروریستی»، چهار محور اصلی آن را تشکیل می دهد.
با وجود این بندها که در ظاهر بسیار زیبا به نظر می رسند، خروج نیروهای نظامی از افغانستان محقق نشده، گفت وگوهای بین افغانی با مشکل مواجه شده و سطح خشونت ها نیز در این کشور به طور چشمگیری افزایش یافته است.
از سوی دیگر، دولت جو بایدن از تصمیم خود برای بازبینی در توافق صلح با طالبان خبر داده که همین موضوع، بهانه طالبان برای قلمروگشایی بوده است. اما این موضوع بهانه ای بیش نیست. بایدن در حال تکمیل کار ناتمام ترامپ است. طالبان با بهانه قراردادن عهد شکنی واشنگتن و پایبند نبودن آمریکا به قرارداد صلح با این گروه، به مناطق شمالی افغانستان یورش برده و حتی تا مرز ترکمنستان را به اشغال خود درآورده است.
این اقدامات طالبان دقیقا در راستای خواست و با چراغ سبز آمریکا رخ می دهد. پس از آنکه ایران اعلام کرد که تصمیم دارد خط ریلی خواف-هرات را تکمیل کرده و خود را در مسیر اصلی ریلی راه جدید ابریشم قرار دهد و همچنین برای اینکه دغدغه چین از ناحیه جدایی طلب استان سین کیانگ که غالبا اویغورها با گرایش افراطی و اصالتا ترک هم هستند، حفظ شود، طالبان باید قلمروگشایی خود را به سمت شمال افغانستان ببرد تا جغرافیای رسیدن ایران به چین از طریق خاک افغانستان توسط طالبان قیچی شود.
رسیدن طالبان به مرز با ترکمنستان، برای روسیه و چین هم دغدغه بزرگ دیگری دارد. روسیه که خود را به عنوان بزرگتر منطقه آسیای مرکزی می بیند، با یک بحران امنیتی جدید در آسیای مرکزی، مشغولیت ذهنی جدیدی خواهد داشت که در ادامه به اهمیت این مشغولیت ذهنی برای چین و روسیه و ایران بیشتر خواهم پرداخت.
ترکیه در افغانستان؛ چرا و با چه هدفی؟!
پس از آنکه رشد چین غیرقابل کنترل شد و افول آمریکا شدت گرفت، بسیاری از نظریه پردازان از تغییر سیستم هژمونی دنیا از تک قطبی به سمت چند قدرتی گفتند.
در این سیستم، دیگر ابرقدرت نخواهیم داشت و قدرت های بزرگ، صحنه تعاملات بین المللی را با یکدیگر تقسیم خواهند کرد. در مقابل این دیدگاه، برخی دیگر معتقدند نظم نوین جهانی در حال شکل گیری است که اصطلاحا به آن نظم نوین شرقی هم می گویند.
در این نظم، چین به عنوان پیشروی اقتصادی و روسیه به عنوان پیشروی نظامی است و این قدرت بزرگ، آمریکا را درگیر یک رقابت فرسایشی کرده تا جایگاه آمریکا را در صحنه روابط بین الملل بگیرند.
طبق این دیدگاه، چین و روسیه با استفاده از ابزار نهادگرایی منطقه ای و به چالش کشیدن هژمونی دلار، نقش آمریکا را در معادلات اقتصادی و سیاسی دنیا به حداقل رسانده اند.
از سوی دیگر، چین و روسیه با اعتماد به نفس دادن به قدرت های نوظهور و داعیه دار کردن آنها، زمینه را برای تضعیف نهادهای بین المللی که وظیفه توسعه سلطه و تزریق ارزش های لیبرال دموکراسی آمریکایی بر کشورهای دنیا را برعهده دارد، فراهم کرده اند.
کشورهایی چون هند و برزیل که عضو بریکس هستند، خواهان داشتن حق عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل هستند و علنا تقاضای سهم بیشتری در نهادهای بین المللی دارند. اما بازیگر جدی و بازوی اجرایی و اقتصادی چین و روسیه در غرب آسیا ایران است.
چین و روسیه به شدت دنبال تقویت اقتصادی ایران هستند تا پس از غش کردن عربستان و ترکیه به آغوش آمریکا، ایران را به عنوان سنگر اصلی پازل نظم جدید جهانی در غرب آسیا حفظ کنند.
حمایت های چین و روسیه از لغو تحریم های ایران هم در این راستا قابل تفسیر است. همچنین، طبق اعلام تاجیکستان که مخالف اصلی عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای بود، دوشنبه هم با عضویت تهران موافقت خواهد کرد تا احتمالا شهریور ماه امسال، زمینه دائمی شدن عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای فراهم شود.
از سوی دیگر، رسانه های روس به نقل از منابع مطلع خبر داده اند که پوتین تمایل دارد عضویت ایران در اتحادیه اقتصادی اوراسیا هرچه سریعتر دائمی شود.
این نظم جدید با شاخصه مختصری که عرض شد، آمریکا را به این نتیجه رسانده که با کاهش هزینه های یکجانبه گرایی برای خود و با رجوع دوباره به ابزار چندجانبه گرایی، به رویارویی با این نظم جدید بپردازد.
از بین گزینه های موجود، ترکیه نقش خود را در پازل «آسیای مرکزی و قفقاز» آمریکا به خوبی ایفا کرده است. ترکیه امروز جایگاه بزرگی در بازار آسیای مرکزی دارد.
ایده «ارتش توران» و حکمرانی یکپارچه سرزمین های ترک زبان هم در پس قدرت گیری اقتصادی و ایدئولوژیک دولت اردوغان در سال های گذشته، مطرح شده و قطعا این ایده بزرگ و گستاخانه با تاییدات واشنگتن همراه بوده است.
از سوی دیگر، ترکیه همواره برای اهداف آمریکا تلاش کرده است. حمایت و گسیل داشتن تروریست های تکفیری به شمال سوریه جهت سقوط دولت بشار اسد در شرایطی که ایران و روسیه در سوریه برای حفظ دولت قانونی اسد می کوشیدند و همچنین، دور زدن ایران و روسیه و ایجاد خط ترانزیتی ترکیه-نخجوان-باکو-اکتائو-چین پس از جنگ قره باغ ۲۰۲۰ برای منحرف کردن مسیر راه جدید ابریشم، از اقدامات دیگری است که ترکیه با حمایت آمریکا انجام داده است.
پس از انجام وظایف محوله آمریکا به ترکیه در آسیای مرکزی و قفقاز، حالا نوبت انجام مأموریت جدید آنکارا برای واشنگتن است. ترکیه در این نقش جدید موظف است، با تقویت اردوگاه طالبان، ضمن افزایش دغدغه ذهنی چین برای استان جدایی طلب سین کیانگ، آسیای مرکزی را هم نگران قلمروگشایی طالبان کند و از این طریق روسیه را تحت فشار قرار دهد و اصلی ترین وظیفه ترکیه، ممانعت از ایجاد یک جبهه قوی اقتصادی و ژئوپلیتیکی بین چین-روسیه-ایران است تا هم فشارها بر ایران حفظ شود و هم چین و روسیه به اهداف خود نرسند.
همانطور که ذکر شد، نقشه آمریکا برای افغانستان، دو بال دارد. بال افراطی گری و نظامی که برعهده طالبان خواهد بود و بال اقتصادی آن که ترکیه آن را اجرایی خواهد کرد.
در همین راستا است که در اجلاس اخیر آنتالیا، «جیک سالیوان» مشاور عالی امنیت ملی کاخ سفید اعلام کرده که در دیدار «جو بایدن» و «رجب طیب اردوغان»، موضوع فرودگاه افغانستان مطرح و چنین نتایجی حاصل شده است:
۱.بایدن نه تنها از پیشنهاد اردوغان استقبال کرده، بلکه در مورد لیست درخواست های او، قول همکاری داده است.
۲.برای حصول توافق نهایی، دو تیم تعیین شده اند که به صورت مرتب با هم دیدار خواهند کرد.
۳.آمریکا، بدون تعارف اعلام کرده که تعهدهای امنیتی ترکیه را ارزشمند تلقی می کند، اما پلانB جایگزین آمریکا این است که اگر ترکیه از پس کار برنیاید، آمریکا سریعا یک شرکت امنیتی بخش خصوصی را وارد کار خواهد کرد!
مفاد توافق این را می رساند که جغرافیای افغانستان تا چه اندازه برای آمریکا حائز اهمیت است و مأموریت ترکیه تا چه اندازه دارای اهمیت استراتژیک است!
طبق بند سوم اعلامی از سوی سالیوان، به ترکیه فرصت بازیگری داده شده اما اگر نتواند از عهده وظیفه محوله بربیاید، «بلک واتر» دیگری برای اهداف آمریکا به سمت افغانستان گسیل می شود.
جالبتر اینکه همه این توافقات بدون حضور و دخالت مقامات افغانستانی صورت گرفته است. در همین رابطه، «عبدالله عبدالله» رییس شورای عالی مصالحه ملی افغانستان در حاشیه اجلاس مجمع دیپلماسی آنتالیا، اظهار داشت: واشنگتن با دولت ترکیه در سطوح مختلف مذاکره کرده و درباره تامین امنیت فرودگاه، رایزنی کرده اند.
همچنین نظر دولت پاکستان را جویا شده و آنها هم موافقت کرده اند. ولی پاکستان و ترکیه، هنوز به جزئیات این مسئله اشاره نکرده اند. من شخصا، به عنوان یک شهروند افغانستان، استقرار نیروهای ترکیه در کشورم را مهم می دانم!
همسایه شرقی ایران یعنی افغانستان، امروز به زمین بازی جدید رقابت ابرقدرت های شرق و غرب بدل شده و آمریکا تلاش دارد با ناامن نگه داشتن افغانستان، یا تثبیت نظم نوین جهانی را بگیرد یا به تأخیر بیاندازد.
مهدی خورسند، کارشناس مسائل چین و اوراسیا
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «ترکیه در افغانستان؛ چرا و با چه هدفی؟» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.