نظریات و رهنمودهای <a href="/fa/dashboard/ ir/حضرت امام موسی کاظم سلام الله علیه" class="text info">حضرت امام موسی کاظم سلام الله علیه</a> در رابطه با مسائل انسانی


۱. قال علیه السلام: ینبغی لمن عقل عن الله أن لا یستبطئه فی رزقه و لا یتهمه فی قضائه. (کافی، جلد۲، صفحه۶۱)



فرمود: بر آن کس که از جانب خدا خرد ورزد [و عقلش به فرمان حق باشد] سزاست که خدا را در روزی رسانی کندکار نپندارد و او را در قضایش متهم نسازد [و بر او گمان بد نبرد].



۲. و قال رجل سألته عن الیقین فقال علیه السلام یتوکل علی الله و یسلم لله و یرضی بقضاء الله و یفوض إلی الله.(بحارالانوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۹)



مردی گفت: از امام کاظم علیه السلام در مورد یقین پرسیدم، فرمود: بر خدا توکل کند و فرمانبردار خدا باشد و به قضا و خواسته الهی راضی باشد و [کار خویش را] به خدا بسپارد.



۳. قال عبد الله بن یحیی کتبت إلیه فی دعاء الحمد لله منتهی علمه فکتب علیه السلام لا تقولن منتهی علمه فإنه لیس لعلمه منتهی و لکن قل منتهی رضاه.(کافی، جلد۱، صفحه۱۰۷)



عبدالله بن یحیی گفت: در دعایی به امام کاظم علیه السلام نوشتم: «سپاس خدای را به نهایت علم او». امام علیه السلام [در جواب] نوشت: نباید بگویی: «به نهایت علم او»؛ چراکه برای علم خداوند نهایتی نیست، ولی بگو: به نهایت خشنودی او.



۴. سأله رجل عن الجواد فقال علیه السلام إن لکلامک وجهین فإن کنت تسأل عن المخلوقین فإن الجواد الذی یؤدی ما افترض الله علیه و البخیل من بخل بما افترض الله و إن کنت تعنی الخالق فهو الجواد إن أعطی و هو الجواد إن منع لأنه إن أعطاک أعطاک ما لیس لک و إن منعک منعک ما لیس لک.(کافی، جلد۴، صفحه۳۹)



مردی از امام کاظم علیه السلام درباره [معنی] جواد پرسید. امام علیه السلام فرمود: سخن تو دو صورت دارد. اگر درباره آفریدگان میپرسی، به درستی که جواد و بخشنده کسی است که آنچه خداوند بر او واجب نموده را ادا کند و بخیل کسی است که از ادای آنچه خداوند بر او واجب نموده مضایقه کند. ولی اگر مقصود تو آفریدگار است، او اگر عطا کند جواد و بخشنده است و اگر مضایقه کند [نیز] جواد و بخشنده است؛ زیرا او اگر به تو عطا کند، آنچه را که برای تو نیست عطا نموده و اگر مضایقه کند، آنچه را که برای تو نیست مضایقه نموده است.



۵. قال علیه السلام لبعض شیعته: أی فلان اتق الله و قل الحق و إن کان فیه هلاکک فإن فیه نجاتک أی فلان اتق الله و دع الباطل و إن کان فیه نجاتک فإن فیه هلاکک.(تحف العقول، صفحه۴۰۸)



به یکی از شیعیان خویش فرمود: ای فلانی! از خدا پروا دار و حق را بگو هر چند هلاکت تو در آن باشد که بیگمان نجات تو در آن است. ای فلان! از خدا، پروا دار و باطل را ترک کن هر چند نجات تو در آن باشد که بیگمان هلاکت تو در آن است.



۶. قال علیه السلام: إیاک أن تمنع فی طاعة الله فتنفق مثلیه فی معصیة الله.(بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۲۰)



فرمود: بپرهیز از اینکه در راه طاعت خدا از دارایی خویش مضایقه کنی، که دو برابرش را در نافرمانی خدا خرج کنی.



۷. قال علیه السلام: المؤمن مثل کفتی المیزان کلما زید فی إیمانه زید فی بلائه.( بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۲۰)



فرمود: مؤمن همانند دو کفه ترازوست؛ هر چه ایمانش فزونی یابد، بلایش نیز بیشتر شود.



۸. قال علیه السلام عند قبر حضره: إن شیئا هذا آخره لحقیق أن یزهد فی أوله و إن شیئا هذا أوله لحقیق أن یخاف آخره.(تحف العقول، صفحه۴۰۸)



بر سر قبری حضور یافت و فرمود: به راستی، چیزی که پایانش این باشد سزاست که از ابتدایش مورد بیعلاقگی قرار گیرد و چیزی که ابتدایش این است سزاست که از پایانش بیمناک باشند.



۹. قال علیه السلام: اشتدت مئونة الدنیا و الدین فأما مئونة الدنیا فإنک لا تمد یدک إلی شیء منها إلا وجدت فاجرا قد سبقک إلیه و أما مئونة الآخرة فإنک لا تجد أعوانا یعینونک علیه.(بحارالانوار، جلد۱۰، صفحه ۲۴۶)



فرمود: دستاورد دنیا و دین [آخرت]، دشوار شده است. اما دستاورد دنیا؛ بر چیزی از آن دست دراز نکنی جز آنکه تبهکاری را یابی که در دست درازی بر آن، بر تو پیشی گرفته است و اما دستاورد دین؛ یارانی را نیابی که تو را در آن کمک کنند.



۱۰. قال علیه السلام: أربعة من الوسواس أکل الطین و فت الطین و تقلیم الأظفار بالأسنان و أکل اللحیة و ثلاث یجلین البصر النظر إلی الخضرة و النظر إلی الماء الجاری و النظر إلی الوجه الحسن.( بحارالانوار، جلد۱۰، صفحه ۲۴۶)



فرمو د: چهار [کار] از وسوسه باشد: خوردن گل، ریزریز کردن گل، چیدن ناخنها با دندان و ریش جویدن. و سه [چیز] به دیده روشنی بخشد: نگریستن به سبزه و نگریستن به آب روان و نگریستن به روی زیبا.



۱۱. قال علیه السلام: لیس حسن الجوار کف الأذی و لکن حسن الجوار الصبر علی الأذی.(کافی، جلد۲، صفحه ۶۶۷)



فرمود: خوش همسایگی [تنها] خودداری از آزار رسانی [به همسایه] نیست، بلکه خوش همسایگی صبر بر آزار [از جانب همسایه] است.



۱۲. قال علیه السلام: لا تذهب الحشمة بینک و بین أخیک و أبق منها فإن ذهابها ذهاب الحیاء.(کافی، جلد۲، صفحه۶۷۲)



فرمود: احترام بین خویش و برادرت را از میان مبر و اندکی از آن را باقی گذار؛ چرا که از میان رفتن احترام در واقع از میان رفتن حیاست.



۱۳. قال علیه السلام لبعض ولده: إیاک و المزاح فإنه یذهب بنور إیمانک و یستخف مروتک و إیاک و الضجر و الکسل فإنهما یمنعان حظک من الدنیا و الآخرة.(وسائل الشیعة، جلد۱۶، صفحه۲۳)



به یکی از فرزندانش فرمود: از شوخی دوری گزین؛ زیرا نور ایمانت را از بین می برد و از جوانمردی تو می کاهد و از بیقراری و تنبلی بپرهیز؛ زیرا آن دو، تو را از نصیب دنیا و آخرت، باز دارند.



۱۴. قال علیه السلام: إذا کان الجور أغلب من الحق لم یحل لأحد أن یظن بأحد خیرا حتی یعرف ذلک منه.(کافی، جلد۵، صفحه۲۹۸)



فرمود: آن هنگام که ستم بر حق چیره آمد و بیشتر شد، برای هیچ کس جایز نباشد که به کسی نیک گمان باشد تا آن زمان که به نیکی او آگاهی یابد.



۱۵. قال علیه السلام: اجتهدوا فی أن یکون زمانکم أربع ساعات ساعة لمناجاة الله و ساعة لأمر المعاش و ساعة لمعاشرة الإخوان و الثقات الذین یعرفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فی الباطن و ساعة تخلون فیها للذاتکم فی غیر محرم و بهذه الساعة تقدرون علی الثلاث ساعات.(تحف العقول، صفحه۴۰۹)



فرمود: تلاش کنید که وقت شما چهار ساعت باشد: ساعتی برای مناجات با خدا، ساعتی برای کار زندگی، ساعتی برای معاشرت با برادران و اشخاص مورد اعتماد که شما را از عیبهایتان آگاه نمایند و از دل با شما خالص و یک رو باشند و ساعتی که در آن برای لذتهای غیر حرام خویش خلوت کنید و با این ساعت، برای سه ساعت دیگر نیرو مییابید.



۱۶. قال علیه السلام: تفقهوا فی دین الله فإن الفقه مفتاح البصیرة و تمام العبادة و السبب إلی المنازل الرفیعة و الرتب الجلیلة فی الدین و الدنیا و فضل الفقیه علی العابد کفضل الشمس علی الکواکب و من لم یتفقه فی دینه لم یرض الله له عملا.(بحارالانوار، جلد۱۰، صفحه۲۴۷)



فرمود: دین خدا را بشناسید که دینشناسی کلید بینش و کمال عبادت است و راه رسیدن به جایگاههای بلند و مراتب ستبر و با عظمت در دین و دنیاست و برتری دینشناس بر عابد همانند برتری خورشید بر ستارگان است و هر کس دینش را نشناسد، خدا از هیچ کردار او خرسند نباشد.



۱۷. قال علیه السلام: کلما أحدث الناس من الذنوب ما لم یکونوا یعملون أحدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعدون.(بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۲)



فرمود: هر گاه که مردم گناهان تازهای پدید آورند که پیش از این، آن را انجام نمیدادند، خداوند گرفتاریهای تازهای بر ایشان پدید آورد که آن را حساب نمیکردند.



۱۸. رأی علیه السلام رجلین یتسابان فقال: البادئ أظلم و وزره و وزر صاحبه علیه ما لم یعتد المظلوم. (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۴)



امام کاظم علیه السلام دو مرد را دید که به همدیگر دشنام میدهند. پس فرمود: شروعکننده، ستمگرتر است و بار گناه خویش و بار گناه دوستش را تا آن زمان که مظلوم تجاوز نکند، بر دوش میکشد.



۱۹. قال علیه السلام: ینادی مناد یوم القیامة ألا من کان له علی الله أجر فلیقم فلا یقوم إلا من عفا و أصلح فأجره علی الله.( بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۴)



فرمود: روز قیامت ندا دهندهای ندا سر دهد: هان! هر کس که بر عهده خدا پاداشی دارد بپا خیزد، پس کسی برنخیزد جز آن کس که بخشوده است و اصلاح نموده است؛ پس پاداش او بر عهده خداست.



۲۰. قال علیه السلام: السخی الحسن الخلق فی کنف الله لا یتخلی الله عنه حتی یدخله الجنة و ما بعث الله نبیا إلا سخیا و ما زال أبی یوصینی بالسخاء و حسن الخلق حتی مضی. (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۴)



فرمود: سخاوتمند نیک رفتار در حفاظت و حمایت خداست، او را وانگذارد تا به بهشت وارد کند و خداوند پیامبری را مبعوث نکرد جز آنکه سخاوت پیشه بود و همواره پدرم مرا به سخاوت و نیک رفتاری سفارش میفرمود تا اینکه درگذشت.



۲۱. قال علیه السلام: عونک للضعیف من أفضل الصدقة.( بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۶)



فرمود: یاری رسانی تو، به ناتوان از برترین صدقههاست.



۲۲. قال علیه السلام: المصیبة للصابر واحدة و للجازع اثنتان.( بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۶)



فرمود: مصیبت برای شکیبا یکی است و برای بیقرار دوتاست.



۲۳. قال علیه السلام: إن العاقل اللبیب من ترک ما لا طاقة له به و أکثر الصواب فی خلاف الهوی و من طال أمله ساء عمله. (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۵)



فرمود: خردمند تیزهوش، فردی است که آنچه را تاب و توان ندارد واگذارد. و بیشتر درستی در مخالفت هوی و هوس نهفته است، و هر کس آرزویش دراز است کردارش نیز بد باشد.



۲۴. قال علیه السلام: إیاک و الطمع و علیک بالیأس مما فی أیدی الناس و أمت الطمع من المخلوقین فإن الطمع مفتاح للذل و اختلاس العقل و اختلاق المروات و تدنیس العرض و الذهاب بالعلم و علیک بالاعتصام بربک و التوکل علیه و جاهد نفسک لتردها عن هواها فإنه واجب علیک کجهاد عدوک.( بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۵)



فرمود: از طمع بپرهیز، چشم امید از دست مردم برگیر، طمع از مخلوق را در دل بمیران، که طمع کلید ذلت و رباینده عقل، و فرسایشگر جوانمردی هاست، شرف را لکهدار کند، دانش را ببرد. و بر تو باد به پناه بردن به خدا و توکل بر او. با نفس پیکار کن تا از هوس بازش داری؛ زیرا این پیکار همچون جهاد با دشمن، بر تو واجب است.



۲۵. قال علیه السلام: أن الله لم یرفع المتواضعین بقدر تواضعهم و لکن رفعهم بقدر عظمته و مجده. (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۴)



فرمود: خدا متواضعان را بقدر تواضعشان بالا نبرد، بلکه در خور مجد و عظمت خود بالا برد.



۲۶. قال علیه السلام: ینبغی للعاقل إذا عمل عملا أن یستحیی من الله. (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۳)



فرمود: شایسته فرد عاقل است که چون کاری را انجام می دهد، از خداوند حیا کند.



۲۷. قال علیه السلام: من تعظم فی نفسه لعنته ملائکة السماء و ملائکة الأرض و من تکبر علی إخوانه و استطال علیهم فقد ضاد الله. (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۳)



فرمود: هر که خود را بزرگ بیند، فرشتگان آسمان ها و زمین لعنتش کنند، و هر که بر برادرانش تکبر کند و بزرگی فروشد، با خدا ضدیت کرده است.



۲۸. قال علیه السلام: أوحی الله تعالی إلی داود یا داودحذر و أنذر أصحابک عن حب الشهوات فإن المعلقة قلوبهم بشهوات الدنیا قلوبهم محجوبة عنی. (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۳)



فرمود: خداوند متعال به حضرت داود وحی کرد: ای داود، اصحاب خود را از دلباختگی شهوت ها برحذر دار و (از عواقب آن) بیم ده؛ چراکه آنها که دل به لذت ها بستهاند، قلوبشان از من محجوب و پوشیده است.



۲۹. قال علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه وآله إذا رأیتم المؤمن صموتا فادنوا منه فإنه یلقی الحکمة و المؤمن قلیل الکلام کثیر العمل و المنافق کثیر الکلام قلیل العمل. (تحف العقول، صفحه ۳۹۷)



فرمود: اگر مؤمنی را ساکت و کم حرف دیدید به وی نزدیک شوید که حکمت میافشاند. مؤمن کم حرف و پرکار است. و منافق پرحرف و کم کار.



۳۰. قال علیه السلام: لا خیر فی العیش إلا لرجلین لمستمع واع و عالم ناطق.( تحف العقول، صفحه ۳۹۷)



فرمود: زندگی جز برای دو کس خیری ندارد: شنونده نگهدار، و عالمی زباندار.



۳۱. قال علیه السلام: لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فإن عمل حسنا استزاد منه و إن عمل سیئا استغفر الله منه و تاب إلیه. (ارشاد القلوب، جلد۱، صفحه۱۸۲)



فرمود: آن که هر روز به حساب خود نرسد، از ما نیست؛ تا اگر نیکی کرده بیفزاید، و اگر بد کرده از خدا آمرزش خواهد و به سوی او توبه کند.



۳۲. قال علیه السلام: قال الله جل و عز و عزتی و جلالی و عظمتی و قدرتی و بهائی و علوی فی مکانی لا یؤثر عبد هوای علی هواه إلا جعلت الغنی فی نفسه و همه فی آخرته و کففت علیه فی ضیعته و ضمنت السماوات و الأرض رزقه و کنت له من وراء تجارة کل تاجر. (بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۱۰)



فرمود: خدای عز و جل فرموده: «به عزت و جلالم، به عظمت و قدرتم، به بها و بلندی مقامم، هیچ بنده خواست مرا بر خواست خود ترجیح ندهد جز آنکه بینیازیش را در دلش قرار دهم، و همتش را در آخرتش، و زندگی و معاشش را برای او گرد آورم، و آسمان و زمین را ضامن روزیش گردانم، و در پس تجارت هر تاجری، پشتیبان او باشم».



۳۳. قال علیه السلام: قول الله «هل جزاء الإحسان إلا الإحسان» جرت فی المؤمن و الکافر و البر والفاجر من صنع إلیه معروف فعلیه أن یکافئ به و لیست المکافأة أن تصنع کما صنع حتی تری فضلک فإن صنعت کما صنع فله الفضل بالابتداء. (بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۱۱)



فرمود: گفتار خداوند که «آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» [رحمان: ۶۰] درباره مؤمن و کافر، نیک و بد، همه جاری است. هر که به او احسانی شود، باید تلافی کند، و تلافی این نیست که همان کنی که او کرده، مگر اینکه مزیت و زیادی خود را [نسبت به عمل او] ببینی، ولی اگر نیکی تو هم به اندازه نیکی او باشد، او بر تو امتیاز دارد به سبب اینکه او آغازکننده عمل بوده است.



۳۴. قال علیه السلام: لا یکون الرجل مؤمنا حتی یکون خائفا راجیا و لا یکون خائفا راجیا حتی یکون عاملا لما یخاف و یرجو. (بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۱۰)



فرمود: مرد، مؤمن نیست مگر اینکه بیمناک امیدوار باشد و بیمناک امیدوار نیست مگر بدان چه از آن می هراسد و به آن امید دارد، عمل کند.



۳۵. قال علیه السلام: الحیاء من الإیمان و الإیمان فی الجنة و البذاء من الجفاء و الجفاء فی النار. (وسائل الشیعة، جلد۱۶، صفحه ۳۶)



فرمود: حیا از ایمان است، و ایمان در بهشت است و بی شرمی از جفاست، و جفا در دوزخ.



۳۶. قال علیه السلام: أفضل ما یتقرب به العبد إلی الله بعد المعرفة به الصلاة و بر الوالدین و ترک الحسد و العجب و الفخر. (بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۰۶)



فرمود: بهترین وسیله تقرب بنده به خدا، پس از معرفت او، نماز، نیکی به پدر و مادر، و وانهادن حسد، خودبینی و فخرفروشی است.



۳۷. قال علیه السلام: من کف نفسه عن أعراض الناس أقاله الله عثرته یوم القیامة و من کف غضبه عن الناس کف الله عنه غضبه یوم القیامة. (کافی، جلد۲، صفحه۳۰۵)



فرمود: هر که خود را از تعرض به آبروی مردم نگه دارد، خداوند در قیامت از لغزش هایش بگذرد، و هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خدا در قیامت خشمش را از او نگه دارد.



۳۸. قال علیه السلام: إن العاقل لا یحدث من یخاف تکذیبه و لا یسأل من یخاف منعه و لا یعد ما لا یقدر علیه و لا یرجو ما یعنف برجائه و لا یتقدم علی ما یخاف العجز عنه (کافی، جلد۱، صفحه۲۰)



فرمود: عاقل با کسی که می ترسد تکذیبش کند، سخن نگوید؛ و از آن که می ترسد دریغ کند، درخواست ننماید؛ و آنچه را نمی تواند، وعده ندهد و امیدی که مایه سرزنش است (طمع های خام)، در دل نپرورد و به کاری که می ترسد در آن بماند، اقدام نکند.



۳۹. قال علیه السلام: من أراد الغنی بلا مال و راحة القلب من الحسد و السلامة فی الدین فلیتضرع إلی الله فی مسألته بأن یکمل عقله فمن عقل قنع بما یکفیه و من قنع بما یکفیه استغنی و من لم یقنع بما یکفیه لم یدرک الغنی أبدا. (کافی، جلد۱، صفحه۱۸)



فرمود: هر که توانگری بیمال و آسودگی از حسد و سلامت دین خواهد، متضرعانه از خدا درخواست کند که عقلش را کامل کند، که هر کس عقل دارد به حد کفاف بسازد، و هر که به مقدار کفایت قناعت نماید بینیاز شود، و هر که به حد کفایت نسازد، هرگز بینیاز نشود.



۴۰. قال علیه السلام: إن العقلاء ترکوا فضول الدنیا فکیف الذنوب و ترک الدنیا من الفضل و ترک الذنوب من الفرض. ( کافی، جلد۱، صفحه۳۷)



فرمود: خردمندان، زائد بر حاجت را نیز ترک کنند تا چه رسد به گناهان، با آنکه ترک زوائد فضیلت است و ترک گناه واجب.



https://v۰.bahjat.ir/index.php/noor-۲/۱۶۷۳


گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «نظریات و رهنمودهای حضرت امام موسی کاظم سلام الله علیه در رابطه با مسائل انسانی» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.