روایت حماسه در کنش نیایشی

به گزارش خبرگزاری تسنیم، سعید تشکری گفت یازدهم:
ماحماسه هارادرحقیقتچندگونهتعریفمی کنیم: حماسه هایاساطیریوپهلوانیکهسینه به سینهنقلشده اند،مردمانمختلفقصه گویآنهستندوصاحبندارند. صاحبآنعمدتامردمیهستندکهقصه گوبوده اندوبافتاصلیآنقصهاست. یعنیعملاقتباسیدرآنوجودندارد؛گفتشفاهیوانتقالسینه به سینهدرآنوجوددارد. ازآنجاکهدراینقصه هااساطیروجودداردواساطیرهممیلبازنماییوبه روزشدندارد،کاملافاقدادبیاتنیایشیاست؛بیشتردرآن ها،بعدنیایشیفقطبهشکلشخصیبروزپیدامی کند: پهلوانیمی خواهدبرودبهجنگپهلوانیدیگر،باخدایخودشرازونیازمی کندومی رود. اینمقیاسگسترش یافته ایندارد.
امادرکناراین،مایکسریحماسۀمذهبیداریمکهاینحماسه هایمذهبیازدیدیکسریشخصیتمذهبیبیانمی شود. برایمثال،ابن حسامخوسفیکتاب«خاوران نامه» رادربارۀجنگ هایحضرتامیرالمؤمنینعلیه السلامنوشتهشدهاست.
دستۀبعدی،حماسه هایعرفانیاستکهدرآن ها،دیونفسدرشرایطخاصی،باپلیدی هامی جنگدوتبدیلمی شودبهذاتیقدسیکهنمونۀکاملآنهم«منطقالطیر» عطاراست.
درتماماینآثار،نیایشوجوددارد،چهگونۀاساطیری اش،چهعرفانی اشوچهملی اش. فقطذاتآن هافرقمی کند؛یعنییکذات،ذاتنفسانیاست،یکذات،ذاتالهیاستویکذات،ذاتشخصی،یعنینیایششخصیاستکههرکسیمی تواندنیایششخصیراانجامدهد.
اولیننگاهمابهادبیاتنمایشیدرچهزمانیاست؟
درزبانپهلوی،نیایشیعنینمازبردن،دعاگفتنکهدرخرده اوستاهاهموجوددارد. همینعملوقتیوارددینمبیناسلاممی شود،به واقعایندعاونیایشازارجومنزلتیبرخوردارمی شودکهرابطۀانسانوخداراشکلمی دهد.
حکیمفردوسیازاینرابطه،استفاده ایبسیاربدیعمی کند: اونیایشراحماسیمی کند،نهاینکهنیایشراصرفاعرفانیکند. یعنیپهلوان،آنجنگاوربرایرسیدنبهآمالمردم،روبهدرگاهخدامی آوردومی خواهدکهبهاوتوانیبدهد،قدرتیبدهدتابتوانداینکارراانجامدهد. نمونه اشآرشکمانگیردرشاهنامهاست،نمونۀدیگرآن،جنگبینایرانوتوراناست: گشتاسبوارجاسببرسرخدابایکدیگرمی جنگند. ایرانیاندینتک خداییدارندوتورانیاندینچندخداییوتورانیانبهایرانیانحملهمی کنند. قهرمانیمثلبستوروزریرازدلاینکنشبیرونمی آید. فرقبینبستورکهیککودکاستوزریرکهیکپهلواناست،چیست؟
زریربهمقدارلازم،نیایشحماسیندارد. اوبیشتر،پهلوانصداقتاستکهدراثرحملۀجادویبیدرفش کشتهمی شود. امادرکناراو،فردوسیدربستور،کاراکترپاکیزه ایخلقمی کندکهمامی توانیمازآنبه عنوانترازنوینجنگ هایالهیبهره برداریکنیم. جالباستکهبخشادبیاتنیایشیحماسی،همانادبیاتنیایشی ایکهمیلبهحماسهدرآنوجوددارد،کماکاندرادبیاتماناگفتهماندهاست.
نیایشدرایننوعازادبیاتچندکنشدارد: یکاینکهمعنایخاصدارد؛یعنیبهنیرویمافوقبشر،یعنیخداوندرومی کنندتانیازشانرامرتفعکنند. یکمعنایعامدارندکهدرآنهرشخصیمی تواندستایشهرکسیراکهبرایاوذاتقدسیداردانجامبدهد. امامعتبرترینمأخذمادرکتاباوستا،نیایشاهورامزداستکهمربوطبهقبلازدیناسلاماست.
جالبتوجهایناستکهقبلازاسلام،نیایش هایدیگریراازآدم هایدیگرنداریم،فقطیکنیایشاستوهمههمهماننیایشراانجاممی دهند؛ولیبعدازاسلام،ایننیایش هاچنانگسترشپیدامی کندکهدرآغازیککتاب،درمیانۀیککتابودرپایانآن،ادبیاتنیایشیشکلبارزخودشراپیدامی کند. مثلاکیخسرومی گوید: «جهان دارهشتمسروتنبشست * بیاسودوجاینیایشبجست.»
بیاییدکمیموشکافانه تربررسیکنیم. قبلازاسلام،نیایشمخصوصموبدانبودهاست،نههمۀمردم. یعنیهمۀمردمحقنداشته اندآییننیایش گریراخودشانانجامبدهندوباخدایخودشانرازونیازکنند. بایدیکموبدمی آمدهوآنموبدمردمرابهسمتاهورامزدامی بردهاست. دراینبخش،فقدانلوکیشنهموجودداشتهاست.
طبقکتیبۀشاپوریکم،دردورۀساسانیان،گروه هایجامعهبهاینشکلتقسیممی شده اند: ۱- شهرداران: فرمانروایانکهازطرفشاهدرمناطقمختلفحکومتمی کردند. ۲- واسپوهران: رؤسایطوایفکهصاحباملاکوسیعبودند. ۳- ورزگان: بزرگانوصاحب منصب هایمهمدولتورؤسایاداراتووزرا. ۴- آزادان: نجیبزادگانکهظاهراافسرانلشکردراینطبقهجایمی گرفتند. ۵- واستریوشان: تودهملتشاملروستاییان،صنعتگران،شهروندانودهقانان.
درتمامادبیاتنیایشیدردورهساسانیان،جایگاهمردمدرادبیاتنمایشیغایباست. درحقیقتاگرواقع بینانهبنگریم،درآنروزگار،مردمکلادوطبقهتقسیممی شدند: فرادستانوفرودستان. تاجاییکهفرادستانهمهفرشته خوهستندوفرودستانهمهدیوصورت. اینهمانقطعرابطۀنیایشگریبیندوگروهازمردماست.
بعدازاسلام،اساسایندوگروهکاملاشکستهمی شودوهرکسمی توانددرمنظومۀفکریخودش،راهکاریبراینیایشباپروردگارپیداکند. بههمیندلیلاستکهدردورانبعدازاسلام،اخلاقنقشبیشتریبهعهدهداردودرضمن،ادبیاتمردمینیزشکلمی گیرد. درمصداق هامختلفیکهتاکنونبرایادبیاتنمایشی،درگفت هایمختلفعرضکرده ام،تمامنویسندگانازهمینطبقاتمختلفمردمهستند؛عشقبهائمهاطهارمالخودمردماست. خودمردمشعرمی گویند،خودمردمداستانمی گویند،خودمردمقصهمی گویند. نمونۀکاملآنحدیثسلسلةالذهباست. عده ایجمعمی شوند. حضرترضابهنیشابورمی آیندوکاتبانمی نویسند.
چهکسیسلسلةالذهبرابرایمردمعادیبازگومی کند؟شبانان. شبانانیکهگوسفندانراازاینشب چرهبهشب چرۀدیگرمی بردند،اخباروسخنانحضرترضارابراییکدیگربازگومی کردند. درواقعشبانانهمانقصه گویانزمانخودشانبودند: مردمعادیکهخبرمی بردندازاینشب چرابهآنشب چرا.
«شب چره» برایماواژه ایبه معنایسرگرم کنندگیاست؛درصورتی کهاصلاینکلمه«شب چرا» بودهاست،یعنی«چراآگاهی».
درشب،آگاهی هابهیکدیگرمنتقلمی شود. شبانانآگاهی دهنده هایزمانخودشانبودند. حتیداستانضمانتآهویحضرترضاعلیه السلامنیزدرحقیقتیکقصۀشبانیاست.
ردپایاینفاصلۀطبقاتیدرادبیاتنیایشیرادرشاهنامهنیزمی تواندید. درداستانپسرکفشگر: کفشگریمی رودنزدپادشاهومی گوید: «درازایخدمتیکهمندرجنگبهتومی کنم،بهپسرماجازهبدهکهدرسبخواند.» وشاهبهدلیلاینکهنمی خواهدبرزیگرانبهطبقۀدبیرانراهپیداکنند،اجازۀاینکاررانمی دهدوالبتهشکستسختیمی خورد.
درآنجاتفکرپادشاهایناستکهدرس خواندنمقامومنزلتیاستبرایاشرافجامعهواگرفرودستانبهاینمقامدستپیداکنند،آن هانیزواردطبقۀاشرافخواهندشدونظامازهمخواهدگسیخت. همینتفکروهمینتقسیم بندی،درفرهنگنیایشآنزماننیزوجودداشتهاست.
بههریکازکاراکترهایشاهنامهنگاهکنید،نگاهنیایشگرخودشرابهنمایشمی گذارد. حالاهمینرامی گذاریمکنارآثاردیگرهنرمندان. یعنیهرهنرمندونویسنده ایداردبااینآثار،ادبیاتنیایشیراازآندورانتاهم اکنونادامهمی دهد. براینمونه هایمعاصرآنمی توانیدبهنویسنده هایکنونیمراجعهکنید. این هاداراییکمترومعیاروهارمونیهزارسالهاست؛یعنییکروزودوروزنیستکهپدیدآمدهاست. درتماماین هانیزلوکیشنوجوددارد؛یعنیهیچ کداموهمیوذهنینیست. اینهمانکاریاستکهجویسکارولاوتسانجاممی دهد. اوتسدرآثارش،ازآبشارنیاگارابه عنوانیکلوکیشنبرایخلقاثرنیایشیاستفادهمی کند. نویسنده هایمانیز،همینصنعترادرآثارخودشاناستفادهمی کنند؛برایمثالکوهالبرزمی شودمحلنیایش،زابلمی شودمکاننیایش،هرجایایرانرانگاهکنیدکهدرآنیکقهرمانوجوددارد،یکلوکیشننیایشیهمدرآنوجوددارد.
فردوسیاینکارراباخردمندیتمامانجاممی دهدتاجاییکهمی توانیمشاهنامهرابهچندبخشنیایشیتقسیمکنیمودرهربخشهم،فکت هاییبیاوریمکهآنفکت هابه شدتمی تواندراهگشایمادرمعاصرسازیادبیاتنیایشیباشد.
ادامهدارد …
انتهای پیام/
ماحماسه هارادرحقیقتچندگونهتعریفمی کنیم: حماسه هایاساطیریوپهلوانیکهسینه به سینهنقلشده اند،مردمانمختلفقصه گویآنهستندوصاحبندارند. صاحبآنعمدتامردمیهستندکهقصه گوبوده اندوبافتاصلیآنقصهاست. یعنیعملاقتباسیدرآنوجودندارد؛گفتشفاهیوانتقالسینه به سینهدرآنوجوددارد. ازآنجاکهدراینقصه هااساطیروجودداردواساطیرهممیلبازنماییوبه روزشدندارد،کاملافاقدادبیاتنیایشیاست؛بیشتردرآن ها،بعدنیایشیفقطبهشکلشخصیبروزپیدامی کند: پهلوانیمی خواهدبرودبهجنگپهلوانیدیگر،باخدایخودشرازونیازمی کندومی رود. اینمقیاسگسترش یافته ایندارد.
امادرکناراین،مایکسریحماسۀمذهبیداریمکهاینحماسه هایمذهبیازدیدیکسریشخصیتمذهبیبیانمی شود. برایمثال،ابن حسامخوسفیکتاب«خاوران نامه» رادربارۀجنگ هایحضرتامیرالمؤمنینعلیه السلامنوشتهشدهاست.
دستۀبعدی،حماسه هایعرفانیاستکهدرآن ها،دیونفسدرشرایطخاصی،باپلیدی هامی جنگدوتبدیلمی شودبهذاتیقدسیکهنمونۀکاملآنهم«منطقالطیر» عطاراست.
درتماماینآثار،نیایشوجوددارد،چهگونۀاساطیری اش،چهعرفانی اشوچهملی اش. فقطذاتآن هافرقمی کند؛یعنییکذات،ذاتنفسانیاست،یکذات،ذاتالهیاستویکذات،ذاتشخصی،یعنینیایششخصیاستکههرکسیمی تواندنیایششخصیراانجامدهد.
اولیننگاهمابهادبیاتنمایشیدرچهزمانیاست؟
درزبانپهلوی،نیایشیعنینمازبردن،دعاگفتنکهدرخرده اوستاهاهموجوددارد. همینعملوقتیوارددینمبیناسلاممی شود،به واقعایندعاونیایشازارجومنزلتیبرخوردارمی شودکهرابطۀانسانوخداراشکلمی دهد.
حکیمفردوسیازاینرابطه،استفاده ایبسیاربدیعمی کند: اونیایشراحماسیمی کند،نهاینکهنیایشراصرفاعرفانیکند. یعنیپهلوان،آنجنگاوربرایرسیدنبهآمالمردم،روبهدرگاهخدامی آوردومی خواهدکهبهاوتوانیبدهد،قدرتیبدهدتابتوانداینکارراانجامدهد. نمونه اشآرشکمانگیردرشاهنامهاست،نمونۀدیگرآن،جنگبینایرانوتوراناست: گشتاسبوارجاسببرسرخدابایکدیگرمی جنگند. ایرانیاندینتک خداییدارندوتورانیاندینچندخداییوتورانیانبهایرانیانحملهمی کنند. قهرمانیمثلبستوروزریرازدلاینکنشبیرونمی آید. فرقبینبستورکهیککودکاستوزریرکهیکپهلواناست،چیست؟
زریربهمقدارلازم،نیایشحماسیندارد. اوبیشتر،پهلوانصداقتاستکهدراثرحملۀجادویبیدرفش کشتهمی شود. امادرکناراو،فردوسیدربستور،کاراکترپاکیزه ایخلقمی کندکهمامی توانیمازآنبه عنوانترازنوینجنگ هایالهیبهره برداریکنیم. جالباستکهبخشادبیاتنیایشیحماسی،همانادبیاتنیایشی ایکهمیلبهحماسهدرآنوجوددارد،کماکاندرادبیاتماناگفتهماندهاست.
نیایشدرایننوعازادبیاتچندکنشدارد: یکاینکهمعنایخاصدارد؛یعنیبهنیرویمافوقبشر،یعنیخداوندرومی کنندتانیازشانرامرتفعکنند. یکمعنایعامدارندکهدرآنهرشخصیمی تواندستایشهرکسیراکهبرایاوذاتقدسیداردانجامبدهد. امامعتبرترینمأخذمادرکتاباوستا،نیایشاهورامزداستکهمربوطبهقبلازدیناسلاماست.
جالبتوجهایناستکهقبلازاسلام،نیایش هایدیگریراازآدم هایدیگرنداریم،فقطیکنیایشاستوهمههمهماننیایشراانجاممی دهند؛ولیبعدازاسلام،ایننیایش هاچنانگسترشپیدامی کندکهدرآغازیککتاب،درمیانۀیککتابودرپایانآن،ادبیاتنیایشیشکلبارزخودشراپیدامی کند. مثلاکیخسرومی گوید: «جهان دارهشتمسروتنبشست * بیاسودوجاینیایشبجست.»
بیاییدکمیموشکافانه تربررسیکنیم. قبلازاسلام،نیایشمخصوصموبدانبودهاست،نههمۀمردم. یعنیهمۀمردمحقنداشته اندآییننیایش گریراخودشانانجامبدهندوباخدایخودشانرازونیازکنند. بایدیکموبدمی آمدهوآنموبدمردمرابهسمتاهورامزدامی بردهاست. دراینبخش،فقدانلوکیشنهموجودداشتهاست.
طبقکتیبۀشاپوریکم،دردورۀساسانیان،گروه هایجامعهبهاینشکلتقسیممی شده اند: ۱- شهرداران: فرمانروایانکهازطرفشاهدرمناطقمختلفحکومتمی کردند. ۲- واسپوهران: رؤسایطوایفکهصاحباملاکوسیعبودند. ۳- ورزگان: بزرگانوصاحب منصب هایمهمدولتورؤسایاداراتووزرا. ۴- آزادان: نجیبزادگانکهظاهراافسرانلشکردراینطبقهجایمی گرفتند. ۵- واستریوشان: تودهملتشاملروستاییان،صنعتگران،شهروندانودهقانان.
درتمامادبیاتنیایشیدردورهساسانیان،جایگاهمردمدرادبیاتنمایشیغایباست. درحقیقتاگرواقع بینانهبنگریم،درآنروزگار،مردمکلادوطبقهتقسیممی شدند: فرادستانوفرودستان. تاجاییکهفرادستانهمهفرشته خوهستندوفرودستانهمهدیوصورت. اینهمانقطعرابطۀنیایشگریبیندوگروهازمردماست.
بعدازاسلام،اساسایندوگروهکاملاشکستهمی شودوهرکسمی توانددرمنظومۀفکریخودش،راهکاریبراینیایشباپروردگارپیداکند. بههمیندلیلاستکهدردورانبعدازاسلام،اخلاقنقشبیشتریبهعهدهداردودرضمن،ادبیاتمردمینیزشکلمی گیرد. درمصداق هامختلفیکهتاکنونبرایادبیاتنمایشی،درگفت هایمختلفعرضکرده ام،تمامنویسندگانازهمینطبقاتمختلفمردمهستند؛عشقبهائمهاطهارمالخودمردماست. خودمردمشعرمی گویند،خودمردمداستانمی گویند،خودمردمقصهمی گویند. نمونۀکاملآنحدیثسلسلةالذهباست. عده ایجمعمی شوند. حضرترضابهنیشابورمی آیندوکاتبانمی نویسند.
چهکسیسلسلةالذهبرابرایمردمعادیبازگومی کند؟شبانان. شبانانیکهگوسفندانراازاینشب چرهبهشب چرۀدیگرمی بردند،اخباروسخنانحضرترضارابراییکدیگربازگومی کردند. درواقعشبانانهمانقصه گویانزمانخودشانبودند: مردمعادیکهخبرمی بردندازاینشب چرابهآنشب چرا.
«شب چره» برایماواژه ایبه معنایسرگرم کنندگیاست؛درصورتی کهاصلاینکلمه«شب چرا» بودهاست،یعنی«چراآگاهی».
درشب،آگاهی هابهیکدیگرمنتقلمی شود. شبانانآگاهی دهنده هایزمانخودشانبودند. حتیداستانضمانتآهویحضرترضاعلیه السلامنیزدرحقیقتیکقصۀشبانیاست.
ردپایاینفاصلۀطبقاتیدرادبیاتنیایشیرادرشاهنامهنیزمی تواندید. درداستانپسرکفشگر: کفشگریمی رودنزدپادشاهومی گوید: «درازایخدمتیکهمندرجنگبهتومی کنم،بهپسرماجازهبدهکهدرسبخواند.» وشاهبهدلیلاینکهنمی خواهدبرزیگرانبهطبقۀدبیرانراهپیداکنند،اجازۀاینکاررانمی دهدوالبتهشکستسختیمی خورد.
درآنجاتفکرپادشاهایناستکهدرس خواندنمقامومنزلتیاستبرایاشرافجامعهواگرفرودستانبهاینمقامدستپیداکنند،آن هانیزواردطبقۀاشرافخواهندشدونظامازهمخواهدگسیخت. همینتفکروهمینتقسیم بندی،درفرهنگنیایشآنزماننیزوجودداشتهاست.
بههریکازکاراکترهایشاهنامهنگاهکنید،نگاهنیایشگرخودشرابهنمایشمی گذارد. حالاهمینرامی گذاریمکنارآثاردیگرهنرمندان. یعنیهرهنرمندونویسنده ایداردبااینآثار،ادبیاتنیایشیراازآندورانتاهم اکنونادامهمی دهد. براینمونه هایمعاصرآنمی توانیدبهنویسنده هایکنونیمراجعهکنید. این هاداراییکمترومعیاروهارمونیهزارسالهاست؛یعنییکروزودوروزنیستکهپدیدآمدهاست. درتماماین هانیزلوکیشنوجوددارد؛یعنیهیچ کداموهمیوذهنینیست. اینهمانکاریاستکهجویسکارولاوتسانجاممی دهد. اوتسدرآثارش،ازآبشارنیاگارابه عنوانیکلوکیشنبرایخلقاثرنیایشیاستفادهمی کند. نویسنده هایمانیز،همینصنعترادرآثارخودشاناستفادهمی کنند؛برایمثالکوهالبرزمی شودمحلنیایش،زابلمی شودمکاننیایش،هرجایایرانرانگاهکنیدکهدرآنیکقهرمانوجوددارد،یکلوکیشننیایشیهمدرآنوجوددارد.
فردوسیاینکارراباخردمندیتمامانجاممی دهدتاجاییکهمی توانیمشاهنامهرابهچندبخشنیایشیتقسیمکنیمودرهربخشهم،فکت هاییبیاوریمکهآنفکت هابه شدتمی تواندراهگشایمادرمعاصرسازیادبیاتنیایشیباشد.
ادامهدارد …
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «روایت حماسه در کنش نیایشی» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.