پایان تلخ ازدواج اجباری با مرد معتاد

ستاره تصمیم به جدایی گرفته است. او مدتی است پیگیر پرونده طلاق است و می گوید حاضر به بازگشت نیست.
کد خبر: ۷۰۱۴۲۸ | ۱۴۰۳/۱۲/۰۷ ۱۷:۳۱:۱۴
ستاره تصمیم به جدایی گرفته است. او مدتی است پیگیر پرونده طلاق است و می گوید حاضر به بازگشت نیست. ستاره برای اعتمادآنلاین از دلایل این جدایی می گوید.
*چند سال است با همسرت زندگی می کنی؟
ما ۱۰ سال با هم زندگی کردیم و نزدیک به سه سال است جدا از هم هستیم.
*چطور با همسرت آشنا شدی؟
او از اقوام دور ماست. به خواستگاری آمد و پدرم هم من را به عقد او درآورد.
*یعنی راضی نبودی؟
نه، نبودم. اصلا او را دوست نداشتم، ضمن اینکه من خیلی بچه بودم.
*چند ساله بودی ازدواج کردی؟
۱۵ ساله بودم. ما در روستا زندگی می کردیم. من داشتم درس می خواندم. آرزوهای بزرگی داشتم، اما پدرم شوهرم داد.
*از کی به تهران آمدید؟
همان موقع که ازدواج کردم به تهران آمدیم و من دور از خانواده زندگی ام را شروع کردم.
*چه شد که با شوهرت به اختلاف خوردی؟
شوهرم اعتیاد دارد. او کارگری می کند. به اندازه یک لقمه غذا به من پول می دهد و بقیه را مواد می کشد. من از این کارش بدم می آید.
*خانواده ات به طلاق رضایت دارند؟
نه. آنها می گویند باید بمانی و بسازی اما من قبول نمی کنم.
*با خانواده ات در تماس هستی؟
سه سال است با آنها ارتباطی ندارم. می خواهم برای خودم زندگی کنم. پدر و مادرم من را بدبخت کردند و حاضر به بازگشت به سمت آنها نیستم و می خواهم جدا شوم.
*بچه هم داری؟
بله، دو پسر دارم که فعلا با خانواده شوهرم زندگی می کنند. آنها گفته اند بچه ها را به من نمی دهند.
*با این حال می خواهی جدا شوی؟
بله. نمی توانم با مرد معتادی که من را می زند، زندگی کنم.
کد خبر: ۷۰۱۴۲۸ | ۱۴۰۳/۱۲/۰۷ ۱۷:۳۱:۱۴
ستاره تصمیم به جدایی گرفته است. او مدتی است پیگیر پرونده طلاق است و می گوید حاضر به بازگشت نیست. ستاره برای اعتمادآنلاین از دلایل این جدایی می گوید.
*چند سال است با همسرت زندگی می کنی؟
ما ۱۰ سال با هم زندگی کردیم و نزدیک به سه سال است جدا از هم هستیم.
*چطور با همسرت آشنا شدی؟
او از اقوام دور ماست. به خواستگاری آمد و پدرم هم من را به عقد او درآورد.
*یعنی راضی نبودی؟
نه، نبودم. اصلا او را دوست نداشتم، ضمن اینکه من خیلی بچه بودم.
*چند ساله بودی ازدواج کردی؟
۱۵ ساله بودم. ما در روستا زندگی می کردیم. من داشتم درس می خواندم. آرزوهای بزرگی داشتم، اما پدرم شوهرم داد.
*از کی به تهران آمدید؟
همان موقع که ازدواج کردم به تهران آمدیم و من دور از خانواده زندگی ام را شروع کردم.
*چه شد که با شوهرت به اختلاف خوردی؟
شوهرم اعتیاد دارد. او کارگری می کند. به اندازه یک لقمه غذا به من پول می دهد و بقیه را مواد می کشد. من از این کارش بدم می آید.
*خانواده ات به طلاق رضایت دارند؟
نه. آنها می گویند باید بمانی و بسازی اما من قبول نمی کنم.
*با خانواده ات در تماس هستی؟
سه سال است با آنها ارتباطی ندارم. می خواهم برای خودم زندگی کنم. پدر و مادرم من را بدبخت کردند و حاضر به بازگشت به سمت آنها نیستم و می خواهم جدا شوم.
*بچه هم داری؟
بله، دو پسر دارم که فعلا با خانواده شوهرم زندگی می کنند. آنها گفته اند بچه ها را به من نمی دهند.
*با این حال می خواهی جدا شوی؟
بله. نمی توانم با مرد معتادی که من را می زند، زندگی کنم.
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «پایان تلخ ازدواج اجباری با مرد معتاد» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.