از قیام شیخ فضل‌الله نوری تا نهضت امام خمینی(ره) - تسنیم



به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، یکی از محورهای اساسی در بازشناسی انقلاب اسلامی ایران، بررسی ریشه های تاریخی آن است. در این عرصه، مخالفین انقلاب اسلامی می کوشند تا نهضت امام خمینی (ره) را پدیده ای احساسی و بدون پشتوانۀ عمیق تاریخی نشان دهند ولی به نظر می رسد انقلاب اسلامی نیز همچون همه تحولات بزرگ در تاریخ ملت ها، خلق الساعه و قارچ گونه پدیدار نگشت، بلکه از رخدادهای عظیم تاریخی ریشه گرفت و دست کم از دل چهار خیزش مهم تاریخ معاصر ایران سر برآورد:

۱- «نهضت تنباکو» (۱۳۰۸-۱۳۰۹ق)

۲- «نهضت مشروطیت» (۱۳۲۴ق)

۳- «نهضت ملی نفت» (۱۳۲۹-۱۳۳۲ش)

۴- «قیام ۱۵ خرداد» (۱۳۴۲ش)

امام خمینی(ره) ، در بین نهضت های فوق، عنایت خاصی به «تاریخ مشروطه» داشت. اساسا یکی از دغدغه های تاریخی امام، واکاوی تحولات نهضت مشروطه به منظور اطلاع از خطوط فکری، عوامل پیدایش و زمینه های انحراف و ناکامی آن بود. امام خمینی (ره) با آسیب شناسی نهضت های صد ساله اخیر بویژه مشروطیت و جریان شناسی خط اصیل روحانیت در برابر غرب گرایان، راه را برای بهره گیری از پیام ها و عبرت های مشروطه گشود و درسی بزرگ برای بقا و تداوم انقلاب اسلامی به مردم ایران داد.

امام راحل، ملت ایران را به غور در حوادث مشروطه و عبرت گیری از سرنوشت آن فرا می خواند و به این وسیله زنگ بیدارباش را به صدا در می آورد و می فرمود: «اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان و روشنفکران متعهد سستی بکنند و از قضایای صدر مشروطه عبرت نگیرند، به سر این انقلاب آن خواهد آمد که به سر انقلاب مشروطه آمد …» (۴/۸/۶۰)

۱- نگاه امام به شیخ شهید(شیخ فضل الله نوری)

حرکت تاریخی امام خمینی (ره) با مجاهدت های آیت الله شیخ فضل الله نوری (ره) تناسب خاصی دارد؛ تا جایی که می توان از جهتی، مرحوم امام را امتداد جریان شیخ فضل الله نوری (ره) قلمداد کرد و جریان غربگرای مخالف امام را عقبۀ تئوریک تقی زاده های مشروطه برشمرد. این نکته ای است که کمتر بدان توجه شده و به همین جهت، نوشتار حاضر می کوشد تا نگاه امام به شیخ شهید را مورد بررسی قرار داده، به انتقادات ایشان از جناح سکولار مشروطه بپردازد و در فرجام نیز، میراث تاریخی شیخ شهید را که به امام خمینی (ره) رسید، بیان دارد.

به باور ما، قضاوت های تاریخی امام خمینی(ره) درباره شیخ فضل الله نوری (ره) بسیار حساس است. ما در خط امام، با یک منظومه فکری، اندیشه ای و سیاسی روبرو می شویم که ایشان درباره شیخ شهید ارائه می کنند. در واقع، صحبت از یک جریان است و دیگر بحث حمایت از یک شخص یا یک اقدام مقطعی و موضعی نیست.

پیشوای فقید انقلاب اسلامی ایران، از معتقدان به مقام علمی و مجاهدات سیاسی حاج شیخ فضل االله نوری بود، او را علمدار دفاع از دین می شمرد و نسبت به قاتلان وی دیدگاهی شدیدا منفی داشت. از نظر امام خمینی (ره): «مرحوم شیخ فضل االله نوری رحمه الله یک شخصیت مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه بود که برای انطباق قوانین مشروطه با اسلام قیام کرد و متمم قانون اساسی حاصل تلاش و کوشش ایشان بود و به همین علت نیز «خارجی ها که یک همچو قدرتی را در روحانیت می دیدند … یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما - ابراهیم زنجانی - شیخ فضل الله را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضلالله را در حضور جمعیت به دار کشیدند»¹.

مقبره مرحوم شیخ (واقع در قم، صحن بزرگ حضرت معصومه علیها السلام) پیش از تبعید امام به عراق، پاتوق ایشان و دوستانشان محسوب می شد. به گفته مرحوم استاد حاج شیخ علی دوانی: «امام با جمعی از یاران خود زمستانها در حجره مرقد شیخ شهید فضلالله نوری گردهم می آمدند و پس از برگزار کردن نماز مغرب و عشاء بدون همراهی با اصحاب پراکنده می شدند»².

مرحوم امام پس از پیروزی انقلاب نیز کرارا از شخصیت و مظلومیت شیخ، و اصل پیشنهادی او در قانون اساسی (نظارت فقها بر مجلس) یاد و ستایش می کرد. از جمله تاثیرات شیخ شهید از نگاه امام این است که: «قانون سابق که در صدر مشروطیت تصویب شده بود به وسیله ملت، و متمم قانون را، با جدیت مرحوم شیخ فضل الله نوری، به آن ضمیمه کردند و ملت به او رای دادند …»³.

امام خمینی(ره) نسبت به بدگویی و اتهام زنی به شیخ شهید حساس بود و می فرمود: «از میرزای شیرازی که قضیۀ تنباکو را درست کرده، تا آقای کاشانی، تمام علمایی که در خلال مشروطیت برای اسلام کار کردند. میرزای شیرازی برای اسلام کار کرده است، آقای کاشانی برای اسلام کار کرده، شیخ فضل الله کرده، تمام اینها را بد گفتند! آن روزنامه جبهه ملی را پیدا بکنید: … شیخ فضل الله را این قدر فحش داده! جرم شیخ فضل الله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضل الله این بود که قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ فضل الله این بود که احکام قصاص، غیر انسانی نیست، انسانی است … جرم اینها همین است که اینها عقیده شان این است که باید اسلام در ایران پیاده بشود و شما می گویید احکام غرب مترقی است …»۴.

مرحوم امام گاهی مستقیما به تاریخ نگاران توصیه می کرد که از روشنگری درباره شیخ شهید غافل نباشند. ایشان به حسین مکی تاکید کردند: «چرا برای شیخ فضل الله کار نمی کنید؟ چرا در رابطه با ایشان نمی نویسید؟»⁴.

امام در مسیر دفاع از اسلام و ستیز با عناصر سکولار، بین خود و استاد مطهری، شباهت هایی آشکار با شهید نوری می دید و دشمنان نظام جمهوری اسلامی را از سنخ کسانی می شمرد که در مشروطه، به منظور انزوای روحانیت در اجتماع و سیاست ایران، دست به قتل علما گشودند. وی با تأکید براینکه: «مقصد ما اسلام است»، هشدار می داد: «ببینید چه جمعیتهایی هستند که روحانیون را می خواهند کنار بگذارند؟ همان طوری که در صدر مشروطه با روحانی این کار را کردند و اینها را زدند و کشتند …؛ همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سید عبدالله بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری را، و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر؛ و همان نقشه الآن هست که مطهری را می کشند، فردا هم شاید من و پس فردا هم یکی دیگر را. مسیر، غیر مسیر ماست» (۳/۳/۵۸).

امام خمینی(ره) برای اینکه عمق کینه دشمنان را نشان دهد، هشدار می داد که اگر جریان استعمار و هواداران آن، دوباره بر شرایط و مقدرات کشور مسلط شوند، این بار از زمان اعدام شیخ فضل الله نوری خشن تر عمل می کنند؛ چرا که بعد از پیروزی انقلاب، بیش از پیش احساس خطر کرده اند: «این دفعه اگر اینها تسلط پیدا بکنند بر ما هیچی نمی گذارند. مثل زمان آقای کاشانی نیست حالا! مثل زمان مرحوم - عرض می کنم که - آقا شیخ فضل الله نیست حالا یک زمانی است که اینها ادراک کردند که اگر این جمهوری رشد پیدا بکند نخواهد گذاشت که اینها منافع خودشان را ببرند»⁵.

سخنان امام راحل درباره شیخ شهید را دیدیم. اینک ببینیم قضاوت تاریخی ایشان درباره دشمنان شیخ و طیف مشروطه خواهان سکولار – بویژه شیخ ابراهیم زنجانی و سید حسن تقی زاده – چیست.

۲- شیخ ابراهیم زنجانی در بیان امام خمینی(ره)

از نظر امام خمینی(ره)، شیخ ابراهیم زنجانی (دادستان! محکمهای که رأی به اعدام شیخ فضلالله داد) نه یک روحانی اصولگرا و آزادی خواه، بلکه روحانی نمایی فاسد و نامهذب شمرده می شد. چنانکه در در جمع طلاب حوزههای علمیه و مدرسین و دانشجویان تحکیم وحدت دانشگاهها و مدارس عالی کشور فرمودند: شما می دانید که مرحوم شیخ فضلالله را کی محاکمه کرد؟! یک معمم زنجانی، یک ملای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل او را صادر کرد. وقتی معمم و ملا، مهذب نباشد، فسادش از همه کس بیشتر است. در بعضی از روایات است که در جهنم، بعضیها اهل جهنم از تعفن بعضی روحانیون در عذاب هستند و دنیا هم از تعفن بعضی از اینها در عذاب … اگر عالم فاسد، یک شهر را، یک مملکت را به فساد می کشد؛ چه عالم دانشگاه باشد چه عالم فیضیه فرقی نمی کند (۲۷/۹/۵۹).

نیز فرمودند: « …مثل مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری [را] در ایران - برای خاطر اینکه می گفت باید مشروطه، مشروعه باشد، و آن مشروطهای که از غرب و شرق برسد قبول نداریم ـ در همین تهران به دار زدند و مردم هم پای او رقصیدند و کف زدند» (۱۳/۷/۶۲). خلاصه آنکه: «در دوران مشروطه … یک عدهای که نمی خواستند که در این کشور، اسلام قوه داشته باشد … جو سازی کردند به طوری که مثل مرحوم آقا شیخ فضلالله که آن وقت آدم شاخصی در ایران بود و مورد قبول بود، همچه جو سازی کردند که در میدان، علنی ایشان را به دار زدند و پایش هم کف زدند و این نقشهای بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند …»⁶ (۲۶/۹/۶۲).

۳- افشاگری امام خمینی(ره) درباره تقی زاده و غرب گرایان

امام خمینی(ره) علاوه بر این، ماهیت «تقی زاده» و «غرب گرایان» را در سخنرانی های مختلف افشا کرده و روی اندیشه های وابسته آنان خط بطلان می کشد:

«آن دردی که برای ملت ما پیش آمده و الان به حال …یک مرض مزمن تقریبا هست، این است که کوشش کرده اند غربی ها، که ما را از خودمان «بی خود» کنند، ما را «میان تهی» کنند، به ما اینطور بفهمانند و فهماندند که خودتان هیچ نیستید، و هرچه هست غرب است، و باید رو به غرب بایستید!

…یکی از اشخاصی که در زمان رضا شاه، و بعد از رضا شاه هم، او بود و معروف هم بود ـ حالا من میل ندارم اسمش را ببرم ـ اولش هم معمم بود، و بعد هم مکلا، و بعد هم [مجلس]سنا و اینها راه داشت، آن هم، گفته بود که: همه چیز ما باید انگلیسی بشود! اینطور نقشه بوده است که ما را از خودمان بی خبر کنند و تهی کنند و به جای او، یک موجود غربی درست کنند.»⁷ [۱۲/۶/۵۸].

«شما اگر شنیده باشید، یکی از آن گویندگانی که یک وقت هم در [مجلس] سنا بود، ـ شاید یک وقت رئیس سنا بود، حال من یادم نیست، این، یک آدم معروفی است در صدر مشروطیت، تا حالا هم، تا وقتی که مرد هم، جزو معاریف بوده ـ این گفته بود که: ما هیچ چیزمان درست نمی شود مگر همه چیزمان انگلیسی باشد! تا ما همه چیزمان را به فرم انگلستان درست نکنیم، درست نمی شود!

حال این آدم، اینقدر بی شعور بوده است که این تبلیغاتی که کردند، در مغزش وارد شده است و اعتقادش این معنا بوده است؟ یا اینکه از وابستگان انگلستان بوده است؟»⁸ [۱۴/۷/۵۸]

«ما می خواهیم یک دانشگاهی داشته باشیم و یک کشوری داشته باشیم که این وابستگی مغزی ما را ـ که مقدم بر همه وابستی هاست و خطرناکتر از همه وابستگی هاست ـ نجات بدهد. ما اساتید دانشگاهی را می خواهیم که آن اساتید بتوانند مغزهای جوانان ما را مستقل بار بیاورند، غربی نباشند، شرقی نباشند، رو به غرب نایستند، آتاتورک نباشند، و تقی زاده هم نباشند.»⁹

۴- اندیشه شیخ؛ از مشروطه مشروعه تا انقلاب اسلامی

پیشنهاد «نظارت فائقه رسمی جمعی از مجتهدین تراز اول بر مصوبات مجلس» از سوی شیخ، که در اثر مبارزات خونبار ایشان (با تغییراتی) به عنوان اصل دوم، در متمم قانون اساسی مشروطه درج شد، و نقشی که این اصل در طول ۷۰ و اندی سال پس از مشروطه، در بستر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران بازی کرد، بهترین شاهد بر دورنگری و تدبیر حساب شده و به موقع شیخ شهید است.

می دانیم که شیخ، به «عدالتخانه» می اندیشید، اما وقتی که دریافت موج سهمگین مشروطه وارداتی، آن چنان نافذ و فراگیر شده که به هیچ وجه او را یارای مقابله با اساس آن نیست، در فکر «مهار» این موج افتاد و اصل مزبور را به صورت لگامی بر گردن «پارلمانتاریسم غربی» افکند.

منطق شیخ در پیشنهاد این اصل، آن بود که:

«مملکت ایران، از هزار و سیصد و چند سال قبل که از آیین زردشتی به دین مبین محمدی صلیاللهعلیهوآله شرف انتقال پذیرفته است، مجلس دارالشورای قائم دائم که امور جمهور اهالی را همواره اداره بکند نداشته است. امروز که این تأسیس را از فرنگستان اقتباس کرده، به همین جهت که اقتباس از فرنگستان است، باید علمای اسلام ـ که عند الله و عند رسوله مسئول حفظ عقاید این ملت هستند ـ نظری مخصوص در موضوعات و مقررات آن داشته باشند که امری بر خلاف دیانت اسلامیه به صدور نرسد، و مردم ایران هم مثل اهالی فرنگستان بیقید در دین، و بی باک در فحشا و منکر، و بی بهره از الهیات و روحانیات واقع نشوند.

این ملاحظه و مراقبه، حسب التکلیف الشرعی، هم حالا که قوانین اساسی مجلس را از روی کتب قانون اروپا می نویسند لازم است، و هم من بعد در جمیع قرنهای آینده الی یوم یقوم القائم عجل الله تعالی فرجه

شیخ از پا ننشست تا این اصل را از تصویب مجلس گذراند و هنگام تصویب آن فرمود: «الآن طاب لی الموت». یعنی: حالا دیگر مرگ بر من گواراست!

جالب است که: با مرور بر تمامی نهضت های مرجعیت شیعه در ایران ـ در فاصله قتل شیخ تا پیروزی انقلاب اسلامی ـ می بینیم که «دستمایه قانونی» فقهای مبارز برای ورود «مقتدرانه» به عرصه مبارزات اجتماعی و مطالبه «قانونی» اصلاحات در نظام سیاسی کشور، همواره همین اصلی بوده است که شیخ شهید به عنوان اصلی جاوید و حاکم بر مواد دیگر قانون اساسی، در پگاه مشروطه پیشنهاد داده و با مبارزات خونبارش مایه درج آن (هرچند با تغییراتی) در متن قانون شده است.

شهید مدرس، به استناد همین اصل بود که از سوی علمای نجف برگزیده شده، از اصفهان به تهران آمد و با حضور مقتدرانه در مجلس شورا، فعالیت سیاسی خویش در پایتخت را آغاز کرد. حاج آقا نورالله اصفهانی و همفکران مبارز وی، با تکیه بر همین اصل بود که، در اوایل سلطنت پهلوی، درفش قیام اسلامی را بر ضد رژیم دیکتاتوری برافراشتند و شاه و دولت را مجبور به پذیرش درخواستهای اصلاحی خویش کردند (که البته با مرگ مشکوک حاج آقا نورالله و نبودن بدیل مناسبی برای رهبری آن حرکت پرشکوه پس از وی، چراغ قیام فرو مرد).

همچنین، پس از خروج رضاخان از کشور، این اصل، دستاویز در مرجع گرانقدر حاج آقا حسین قمی و آیت الله بروجردی قرار گرفت و با استناد به آن، لغو دستور منع حجاب رضا خانی، و نظارت فقهای طراز اول بر مصوبات مجلس را از دولت خواستار شدند.

این ماجرا در اوایل دهه ۴۰ شمسی نیز تکرار شد. مراجع گرانقدر تقلید، به استناد اصل «طراز اول»، خود را محق دیدند به لایحه دولت علم (انجمنهای ایالتی و ولایتی) اعتراض کرده و آن را مردود شمارند. بالاتر از این، زمانی که شاه در جریان قیام ۱۵ خرداد امام خمینی(ره) را دستگیر کرده و به جرم! اخلال در امنیت کشور، تصمیم به اعدام آن بزرگمرد گرفت، مرحوم آیت الله میلانی و دیگر مراجع عظام وقت، اجتهاد امام را اعلام کرده و دخالت وی در امور کشور را به استناد اصل دوم متمم، قانونا مجاز و مشروع دانستند، و همین امر، جان امام را نجات داد.

پیشوای فقید انقلاب، خود در طول دوران پهلوی (و حتی پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی) کرارا برای نفی مشروعیت رژیم پهلوی و مصوبات مجلسین شورا و سنا در عصر ستم شاهی، به عدم اجرای اصل طراز اول استناد می کردند. چه می گویم؟ حتی خسرو روزبه، مبارز مشهور چپ، نیز زمانی که می خواست مبارزات حاد خود بر ضد رژیم شاه را توجیه کند، از غیر قانونی بودن قوانین کشور به علت عدم اجرای اصل طراز اول سخن گفت و به نقش مجتهدین ناظر به قوانین مجلس در رد لوایح استعماری اشاره کرد! ¹⁰

این بذری بود که شیخ فضل الله پاشیده و نهالی بود که او غرس کرده بود …

۵- سخن آخر

بی جهت نیست که دشمن نیز در ترفندها و اقدامات خود، بیش و پیش از همه شیخ فضل الله را در نظر گرفته و می پایید. چنانکه، در توطئه حذف قید «اسلامی» از عنوان مجلس شورا و تبدیل آن به «ملی» (که کاردار سفارت انگلیس «مستر گرانت داف» رسما در آن دست داشت) استدلال! توطئه پردازان، این بود که: «شاید یک زمانی مانند شیخ فضل الله ملایی پیدا شود که … همه اهل مجلس را تکفیر و لااقل تفسیق کند، آن وقت محرک مردم شود که کافر و فاسق را به مجلس اسلامی چه کار است …»¹¹!

آری، پیکر پاک و مطهر شیخ فضل الله نوری را، در میدان توپخانه بر دار آویختند تا به خیال خامشان در فقدان آن شهید فضیلت، شریعت محمدی صلی الله علیه وآله را به صلابه کشند و برای همیشه موجب انزوای سیاسی روحانیت شوند؛ غافل از آنکه، خدای اسلام و ایران، حی و حاضر و ناظر است و حدود هفتاد سال پس از آن تاریخ، فقیه دیگری از همین سلسله ـ امام خمینی(ره) ـ را بر می‌انگیزد که به یاری مردم مسلمان این دیار، پرچم قیام اسلامی را برافرازد و اصل «نه شرقی و نه غربی» را بانگ بردارد و با تأسیس نظام اسلامی، به آرمان های بزرگ شیخ جامه تحقق پوشد.

باری، امروز نیز درگیری غرب گرایان و غرب گرفتگان با امام و انقلاب، به نحوی همان ستیز تقی زاده ها با شیخ فضل الله نوری (ره) است.

منابع:

۱_ سخنرانی امام در تاریخ ۲۷/ ۸ /۵۹ . ر.ک، تاریخ معاصر ایران ازدیدگاه امام خمینی(ره)، ص ۷۰.

۲_ سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینی(ره)، ۶ / ۵۸ .

۳_صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۵۷ - به تاریخ: ۲۵/۳/۱۳۶۰.

۴_ ر.ک، «گفتگو با حسین مکی»، مندرج در: فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال ۱، ش ۱، بهار ۷۶، ص ۱۸۵، سخن امام در ۲/۲/۵۸.

۵_ صحیفه امام، ج۱۸، ص۲۵۲.

۶_ همان، ج۱۸، ص۲۴۷.

۷_ همان، ج۹، ص۲۵.

۸_ همان، ص ۲۵۷ـ۲۵۶.

۹_ پیامها و سخنرانیهای امام خمینی در ششماهه اول سال ۱۳۶۰، ص ۱۳۴.

۱۰_ محاکمه و دفاع خسرو روزبه، صص ۷۰ـ۷۲

۱۱_ تاریخ بیداری ایرانیان، محمد ناظم الاسلام کرمانی، بخش اول، ۳/۵۶۲.

انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «از قیام شیخ فضل‌الله نوری تا نهضت امام خمینی(ره) - تسنیم» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.