بيت <a href="/fa/dashboard/ ir/المال" class="text info">المال</a> در <a href="/fa/dashboard/ ir/نهج البلاغه" class="text info">نهج البلاغه</a>
بيت المال در نهج البلاغه
4ـ اصلاح و تقويتِ نيروهاي مسلّح
2ـ رسيدگي به شكايت ماليات دهندگان
ز) صفات و وظايف مميّزان ماليات
8ـ اجازه گرفتن به هنگام وارد شدن
4ـ نظارت بر ميهمانيهاي كارگزاران
2ـ احتياط امام علي عليه السلام در بيت المال
4ـ نگراني امام علي نسبت به بيت المال به هنگام مرگ
ي) عدالت در استفاده از بيت المال
3ـ ناديده گرفتن خويشان، در مجازات
4ـ اجراي عدالت هرچند بر ضرر خود باشد
5ـ رعايت عدالت، حتي با حدخوردگان
6ـ برابري حقِ تمام مسلمانان در بيت المال
7ـ اجراي عدالت، از وظايف حاكم است
2ـ ذلت در پيشگاه الهي و پستي در آخرت
مقدّمه
اين نوشتار، نگاهي اجمالي به موضوع "بيت المال" در نهج البلاغه دارد.
قلمرو ِمقاله، تنها، بخشي از سخنان امام علي(ع) در نهج البلاغه است، نه تمامي سخنان آن
حضرت.
هرچند، گاهي، فرازهاي نقل شده از نهج البلاغه، براي چند عنوان مربوط به بحث، مفيد است
ولي براي طولاني نشدن نوشته، از تكرار، جز در يك يا دو مورد، خودداري شده است.
اموال عمومي، به اقسام گوناگوني مانند مشتركات عمومي و مباحات اوّليه و مجهول المالك و
درآمدهاي عمومي، تقسيم مي شود، ولي مقصود از بيت المال، در اين نوشته، اموالي است كه
اختيار هزينه كردن آن، به دست امام است، مانند غنائم جنگي و خراج و جزيه و زكات و صدقات
عامه و اوقاف عمومي و ...
|316|
الف) جايگاه ثروت در اسلام
بي گمان، از نگاه اسلام، ثروت و مال، در حيات مادّي و معنوي انسانها، نقش اساسي دارد. تا
آنجا كه در برخي روايات، از "تنگدستي" به "روسياهي در دنيا و آخرت"> [1] و "مرگ سرخ"> [2] و
"مرگ بزرگ"> [3] تعبير شده است.
در بعضي از روايات، فقر، موجب نقصان در دين و كاهش عقل و تحريك خشم معرفي شده
است. [4] از اين رو، در دين مقدّس اسلام، به مقوله اقتصادي و معيشتي بشر، در ابعاد مختلف آن،
توجّه فراواني شده است. هرچند مطالب مربوط به اقتصاد، به گونه اي پراكنده و جدا از هم مطرح
شده، ولكن بررسي و تحقيقي همه جانبه، نشانه اين است كه مكتب اسلام، داراي نظام اقتصادي
ويژه اي است كه از وحي الهي نشأت گرفته و در دامن عصمت، رشد و نمو كرده و از ويژگيهاي
بي شماري برخوردار است.
ب) جايگاه بيت المال
1ـ هدايت مردم به سمت اخلاق كريمه و ارزشهاي معنوي.
2ـ استقرار عدالت اجتماعي و اقتصادي در جامعه.
3ـ رشد استعدادها و شكوفايي ابتكار و خلاقيّت انسانها.
5ـ رسيدگي به مصالح و منافع محرومان و مستضعفان و ... .
ج) ماهيّت بيت المال
امام علي عليه السلام خطاب به عبدالله بن زمعه [5] (از پيروان و ياران آن حضرت) آن هنگام كه
از او، درخواست كمك مي كند، ماهيّت بيت المال را براي او روشن مي كند. او، بيت المال را نه مال
|317|
شخصي امام مي داند و نه مال ِفردي از مسلمانان، بلكه بيت المال، از آن ِمسلمانان است كه در
اختيار امام ِمسلمانان گذاشته مي شود تا به عدل، به مصرف مسلمانان برسد. حضرت مي گويد:
إنَّ هذا المال ليس لي و لا لك! و انَّما هو فيءٌ لِلمسلمين و جَلْبُ أسيافهم. فإنْ شَرَكْتَهم
في حربهم كانَ لكَ مثلُ حظهم و إلّا فَجَناةُ أيديهم لا تكون لغير أفْواهِهمْ [6]؛
اين اموال، نه مال من و نه از آن ِتوست، بلكه غنيمتي گِردآمده از مسلمانان است كه با
شمشيرهاي خود به دست آورده اند. اگر تو، در جهاد، همراهشان مي بودي، سهمي
چونان سهم آنان مي داشتي و گرنه، دسترنج آنان، خوراك ديگران نخواهد بود.
د) آثار بيت المال
1ـ اصلاح امور
و تَفَقَّدْ أمرَ الخراجِ بما يُصْلِحُ أهلَه! فإنَّ في صلاحه و صلاحهم صلاحاً لِمَنْ سِواهم و لا
صَلاحَ لِمَنْ سِواهم إلّا بهم؛ لأنَّ الناسَ كُلُّهم عِيالٌ علي الخراج و أهله [7]؛
خراج (بيت المال) را به گونه اي كه وضع ماليّات دهندگان را سامان دهد، وارسي كن!
زيرا، بهبودي وضع ماليّات و ماليّات دهندگان، سبب بهبودي امور ديگر اقشار جامعه
است و تا امور ماليّات دهندگان اصلاح نشود، كار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت؛
زيرا، همه مردم، نانْ خور ِماليّات و ماليّات دهندگانند.
|318|
2ـ رفع نياز مردم به بيت المال
كلّهم عَيالٌ علي الخراج و أهله [8]؛
تمام مردم، نانْ خور ِماليات و ماليات دهندگانند.
3ـ دوام حكومت
و لمْ يستقم أمْرُهُ الاَّ قليلاً [9]؛
حكومت، با نابودي ماليات (بيت المال)، جز اندكي، دوام نمي آورد.
يادآوري اين نكته لازم است كه همان گونه كه گرفتن همه ماليات از عوامل ِبقاي حكومت
است، به ناحق گرفتن آن و يا ظالمانه مصرف شدن اش، سبب سقوط حكومت خواهد شد.
4ـ اصلاح و تقويت ِنيروهاي مسلّح
ثم لا قِوامَ للجنود إلاَّ بما يُخْرِجُ اللهُ لهم من الخَراج ِالذي يَقْوَوْنَ به علي جَهاد ِعدوِّهم و
يعتمدون عليه فيما يُصلحهم و يكونُ مِنْ وَراء ِحاجتهِم [10]؛
سپس سپاهيان اسلام، جز به خراج و ماليّات رعيّت (بيت المال) كه با آن، براي جهاد ِ
با دشمن، تقويت گردند و براي اصلاح امور خويش، به آن تكيه كنند و نيازمنديهاي
خود را بر طرف سازند، پا نمي گيرند.
|319|
سلاحهاي پيشرفته كند و با نبود نيروي مسلَّح ِمجهز، استقلال سياسي، تأمين نمي شود.
آيت الله حسن زاده، در تفسير اين فراز، مي نويسد:
اگر بيت المال نباشد، نيروهاي مسلَّح براي تأمين زندگي، بايد در پي شغل و كار
باشند، در نتيجه، آمادگي براي جهاد با دشمن، از بين مي رود. [11]
ه) راههاي جلب ماليات
اين مطالب، از چشم مولا علي عليه السلام در مدت كوتاه حكومت، مورد غفلت نبود. و در
لابه لاي خطبه ها و نامه ها و ديگر گفتارها، به آنها اشاره كرده است. از جمله، در نامه پنجاه و سه،
راههاي جلب بهتر ماليات را نشان داده و در آن، بر اصول اسلامي ـ انساني، مانند "اصل عمران و
آباد كردن زمينها" و "اصل رسيدگي به مشكلات و شكايات ماليات دهندگان" و "اصل رعايت و
تخفيف ماليات"، تأكيد ورزيده است.
هر يك از اين اصول، آثار و ثمرات فراواني در مسايل اجتماعي و اقتصادي و سياسي در پي
دارد و رعايت آنها، نقش بسزايي در تحول و بهبودي سيستم مالياتي دارد.
1ـ آباد كردن زمين
و ليكُنْ نظرُكَ في عِمارة ِالأرض ِأبْلَغَ من نظرِكَ في استجلابِ الخَراج؛ لأنَّ ذالك لا
يُدْرَكُ إلّا بالعِمارة و مَنْ طلب الخَراجَ لغير عمارةٍ أخْرَبَ البلادَ و أهْلكَ العبادَ و لمْ
يستَقِمْ أمْرُه إلاّ قليلاً. [12]
بايد تلاش تو در آباد كردن زمين، بيشتر از جمع آوري خراج (ماليات) باشد؛ زيرا،
خراج، جز با آباداني، فراهم نمي شود و هر كسي، بخواهد خراج را بدون آباداني زمين
به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حكومتش جز اندك مدتي،
دوام نخواهد آورد.
آيت الله حسن زاده، در پي شرح اين فراز از نهج البلاغه مي نويسد:
|320|
امام علي، در اين بخش، اشاره كرده است كه كم درآمدي صاحبان زمين، ناشي از
واليان بدي است كه تمام همّ و غمّ آنان، جمع آوري ماليات است، بدون رعايت حال
رعيّت و كشاورزان. [13]
2ـ رسيدگي به شكايت ماليات دهندگان
فإنْ شَكَوْا ثِقَلاً أوْ عِلّةً أوْ انقطاع ِشِرْبٍ أوْ بالَّةٍ أوْ إحالَةَ الأرض ِاغْتَمَرها غَرَقٌ أوْ أجحفَ
بها عطشٌ خَفَّفْتَ عنهم بما تَرْجوُ أنْ يَصْلُحَ به أمْرُهُم. [14]
پس اگر مردم، از سنگيني ماليات يا آفت زدگي يا خشك شدن آب چشمه ها يا كمي
باران يا خراب شدن زميني در سيلابها يا خشكسالي، شكايت كردند، در گرفتن
ماليات، تا آن اندازه اي كه بفهمي امورشان سامان مي يابد، تخفيف بده.
اين فراز از فرمان امام علي عليه السلام اشاره به اين مطلب دارد.
ابن ابي الحديد، در باره زياد نگرفتن ماليات و آثار منفي آن مي نويسد:
استاندار اهواز، در حكومت انوشيروان، بيشتر از معمول، ماليات جمع آوري كرد و
براي انوشيروان فرستاد. انوشيروان، فرمان داد كه آنها را به صاحبانش مسترد كنند.
سپس گفت: زياد كردن ثروت شاه از ماليات نابه حق رعيت، همانند بنا كردن سقفي
است بر پايه هاي لرزان و سست. [15]
3ـ عفو از ماليات
و لا يَثْقُلَنَّ عليك شيءٌ خَفَّفْتَ عنهم به المؤونة عنهم؛ فإنَّه ذُخْرٌ يَعودُونَ به عليك في
عِمارة ِبلادِكَ و تَزيينِ ولايتكَ مع اسْتِجْلابكَ حُسنَ ثَنائهم وَ تَبَجُّحِكَ باستفاضَة
العدل فيهم [16]؛
هرگز، تخفيف دادن در ماليات، تو را نگران نسازد؛ زيرا، آن، اندوخته اي است كه در
آباداني شهرهاي تو و آراستن ولايتهاي تو، نقش دارد و رعيت، تو را مي ستايند، و
|321|
تو، از گسترش عدالت ميان مردم، خشنود خواهي شد و به افزايش قوّت آنان، تكيه
خواهي كرد.
آيت الله حسن زاده، پس از شرح و تفسير اين بخش از فرمايش امام علي عليه السلام
مي نويسد:
توجه به عمران و شكايات و تخفيف ماليات، براي حكومت، آثار مثبتي را به همراه دارد و
والي، از اين رهگذر، ضرر و زيان نمي كند؛ زيرا:
اولاً ، آبادي بلاد، منافع و سودش، به حكومت و والي نيز خواهد رسيد.
ثانياً ، آبادي و عمران سرزمين، زينت و افتخار حكومت به شمار مي آيد.
ثالثاً ، اين كار، موجب مدح و ثناي مردم را نسبت به حكومت و نيز عدالت و اعتماد آنان را
فراهم مي كند.
رابعاً ، اگر شرايطي پيش بيايد كه دولت، محتاج قرض گرفتن از مردم شود و نيازمند فداكاري
جاني و مالي آنان باشد، آنان، به راحتي، پاسخ مي دهند. [17]
ابن ابي الحديد، در اين بخش، پس از شرح و تفسير مي نويسد:
در نامه شاپور، پسر اردشير، به فرزندش، مطالبي همانند فرمايش امير مؤمنان، يافته مي شود.
او، اين نامه را چنين گزارش كرده است:
از وضع خراج و درآمد املاك، بازرسي كن، به وجهي كه مايه بهبود خراج دهندگان
باشد، زيرا، در بهبودي امر خراج و بهبود حال خراج دهندگان، بهبودي حال ديگران
نهفته است و ديگران را، جز بدانها، بهبودي ميسر نيست؛ زيرا همه مردم، نان خور ِ
خراج دهندگانند. و بايد توجه تو به آبادي زمين، بيشتر باشد از توجه به جلب خراج،
زيرا، خراج جز از زمين آباد، به دست نيايد ... . [18]
و) منزلت مميّزان ماليات
|322|
نخواهند كرد.
فإنَّكم خزّانٌ الرعية؛ پس همانا، شما (مأموران ماليات) خزينه داران مردم هستيد. [19]
فإنَّكم ... وكلاءُ الأُمة؛ پس همانا شما، نمايندگان امت مسلمان هستيد. [20]
فإنَّكم ... سفراءُ الأئَمة؛ پس همانا، شما، ... سفيران پيشوايان هستيد. [21]
ز) صفات و وظايف مميّزان ماليات
از جمله مهمترين عوامل نقش آفرين، كارگزاران ِشايسته از نظر ايمان و اخلاق و رفتار است.
از اين رو، امام علي عليه السلام در موارد بسياري، به كارگزاران خويش، تأكيد و سفارش مي كند كه
بهترين افراد را به عنوان همكار گزينش كنند.
اين مطلب، در برخي از موارد، مانند گرفتن ماليات، از اهميت دوچنداني برخوردار است؛
زيرا مأمور مالياتي، مي خواهد دسترنج و مايه حيات او را بگيرد و اين، كارِ بسيار دشواري است.
از اين رو، چنين شخصي، از جهات عديده، بايد شايستگيهاي لازم را داشته باشد.
علي عليه السلام صفات و وظايف مميّزان مالياتي را، چنين برشمرده است:
1ـ اصل انصاف
فأنْصِفوا الناسَ من أنفسكم؛ [22]
در روابط با مردم (گرفتن ماليات) انصاف و مدارا را پيشه كنيد.
تأثير رعايت عدل و انصاف در راحت گرفتن و راضي بودن ماليات دهنده، بر كسي پوشيده
نيست.
تاريخ نگاراني كه در باب فلسفه تاريخ، قلم فرسايي كرده اند، يكي از عوامل پيشرفت سريع
|323|
اسلام را، رفتار صحيح و عادلانه و مشفقانه رسول خدا صلي الله عليه و آله به هنگام ماليات گرفتن،
دانسته اند. در اينجا، شايسته است، مطالبي را كه منتسكيو نقل كرده، گزارش كنيم.
وجود اين باجهاي گزاف (كه دولتهاي كشورهاي غير اسلامي، در آن دورانها، به زور
مي گرفتند) بود كه سهولت عجيبي را به مسلمين، در فتوحات خود، اعطا نمود؛ زيرا،
ملتهاي تسخير شده از طرف اعراب، مي ديدند به جاي يك سلسله تعدّياتي كه در اثر
لئامت امپراتوران، به آنها مي شد، با يك ماليات ساده كه به سهولت مي دهند و به
سهولت گرفته مي شود، مواجه و تابع شده اند. اين بود كه فتوحات مسلمين، با كمال
سهولت، پيش رفت و ملتها، خوشبخت بودند و ترجيح مي دادند به يك ملت
صحرانشين، مطيع بشوند تا به يك حكومت فاسد ... در مورد اخذ باجهاي گزاف،
افراطِ نزديك به جنون را، در تاريخ مشاهده كنيد: آناستاز، مالياتي براي استنشاق
هوا وضع كرده بود! [23]
2ـ نگرفتن لوازم ضروري
و لا تبيعُنَّ للناس في الخَراج ِكِسوَة شتاءٍ و لا صَيفٍ و لا دابةٍ يَعْتَمِلوُنَ عليها و لا عبداً [24]؛
براي گرفتن ماليات، لباسهاي تابستاني و زمستاني و مَركب سواري و برده هاي كاري
كسي را، نفروشيد.
3ـ پرهيز از خشونت
و لا تضربَنَّ أحداً سوطاً لمكان ِدرهمٍ؛ [25]
براي گرفتن درهمي (ماليات) كسي را با شلاق (از باب مثال) نزنيد.
4ـ احترام اموال مردم
و لا تَمَسُّنَّ مالَ أحد في الناس مُصَلٍّ و لا معاهدٍ إلاّ أنْ تجدوا فَرَساً أوْ سِلاحاً يُعْدي به
|324|
علي أهل الإسلام؛ فانَّه لا ينبغي للمسلم أنْ يَدَعَ ذالك في أيدي أعداء ِالإسلام. [26]
دست اندازي به مال كسي نكنيد، [آن كس، چه] نمازگزار باشد و يا معاهَد (كافر در
پناه اسلام) مگر اسب يا اسلحه اي كه براي تجاوز به مسلمانها به كار گرفته مي شود؛
زيرا، براي مسلمان، جايز نيست آنها را در اختيار دشمنان اسلام قرار دهد تا
نيرومندتر از سپاه اسلام گردند.
5ـ كمك گرفتن از مردم
و لا تدَّخِروا ... و لا الرعيةُ مَعوُنَةً؛ [27]
و از كمك گرفتن از مردم (در اخذ ماليات)، هيچ گونه كوتاهي مكنيد.
ممكن است اين فراز، به گونه ديگري نيز، ترجمه شود كه مفهوم آن، كوتاهي نكردن از
كمك به مردم باشد.
6ـ خداترسي
انطَلِقْ علي تقوي الله وحدَهُ لا شريكَ لَهُ؛ [28]
با ترس از خداي يكتايي كه همتاي ندارد (به قصد جمع آوري صدقات) حركت كن!
7ـ نترساندن مردم
و لا تُرَوِّعَنَّ مسلماً؛ [29]
هيچ مسلماني را نبايد بترساني!
8ـ اجازه گرفتن به هنگام وارد شدن
و لا تَجْتازنَّ عليه كارهاً؛ [30]
با زور و بدون رضايت، از ملك شخصي، عبور مكن!
9ـ به اندازه گرفتن
و لا تَاْخُذَنَّ منه أكثَر من حقّ ِالله؛ [31]
|325|
بيشتر از حقوق الهي، از كسي (ماليات) مگير!
10ـ سوء استفاده نكردن از قدرت
فاذا قَدِمْتَ علي الحَيِّ فَانْزِلْ بمائهم من غير أنْ تُخالِطَ أبياتهم ثُمَّ امْض ِإليهم بالسكينة
و الوقار حتّي تقومَ بينهم فَتُسَلِّمَ عَلَيهم و لا تُخْدِجْ بالتحيَّة ِلهم؛ [32]
هرگاه به آبادي اي رسيدي، در كنار آب فرود آي! وارد خانه هاي آنان مشو! سپس با
آرامش و وقار، به سوي آنان حركت كن تا در ميان آنان قرارگيري! آنگاه، به آنان
سلام كن! در سلام و تعارف و مهرباني، كوتاهي مكن!
11ـ معرفي خود
ثم تقول:"عبادَ الله! أرْسَلَني إليكم ولّيُ الله و خليفتُه لآخذ منكم حقَّ الله في أموالك."> [33]
سپس مي گويي: "اي بندگان خدا! ولّي و جانشين خدا، مرا به سوي شما فرستاد، تا حقّ ِ خدا را كه در اموال شما هست، از شما تحويل گيرم.">
12ـ پذيرفتن اظهارات مالك
ثم تقول: ... "هل لله في أموالكم في حقِّ فَتُؤَدّوُهُ إلي واليه؟" فإنْ قالَ قائلٌ! "لا"،
فلاتُراجِعْهُ و إنْ أنْعَمَ لكَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ من غَيْرِأنْ تُخيِفَهُ أوْ توعِدهُ أوْ تَعِسفَهُ أوْ
تُرْهقَهُ، فَخُذَ ما أعطاكَ مِنْ ذَهَبٍ أوْ فِضَّهٍ. [34]
سپس مي پرسي: ... "آيا در اموال شما، حقي كه به نماينده او بپردازيد، هست؟"، اگر
كسي گفت: "نه"، ديگر، به او مراجعه مكن و اگر كسي پاسخ داد: "آري"، همراهش
برو، بدون آنكه او را بترساني يا تهديد كني و يا به كار مشكلي، وادار سازي. هرچه از
طلا و نقره، به تو پرداخت، بردار.
13ـ وارد نشدن در محدوده اموال
فإنْ كان له ماشيَةٌ أوْ إبلٌ فَلا تَدْخُلْها إلّا بإذْنِهِ؛ فإنَّ أكَثَرَها لَهُ [35]؛
پس اگر داراي گوسفند يا شتر بود، بدون اجازه اش، داخل مشو؛ زيرا، بيشتر اموال، از
|326|
آن ِاوست.
14ـ رعايت حال حيوانات
فإذا أتَيْتَها، فلا تَدْخُلْ عليها دخولَ مُتَسَلِّطٍ عليه و لا عَنيفٍ به و لا تُنَفِرَنَّ بهيمته و لا
تُفْزِعنَّها و لا تَسوُءَ نَّ صاحَبها فيها [36]؛
هرگاه داخل شدي، مانند اشخاص سلطه گر و سختگير، رفتار مكن! حيواني را رم مده و
هراسان مكن و دامدار را مرنجان!
15ـ اجازه تقسيم زكات به مالك
وَاصْدَعِالمالَ صَدْعَيْن ِثُمَّ خَيِّرْهُ فإذا اختارَ فَلا تَعْرِضَنَّ لِما اخْتارَهُ. فلا تزال كذالك
حتّي يَبْقي ما فيه وَفاءً لحَقِّ اللهِفي مالِه ِفَاقْبِضْ حَقَّ الله ِمنه. فإنْ استقالَكَ فَأقِلْهُ [37]؛
سپس، مالها را، دو دسته كن و صاحبش را اجازه ده كه خود، انتخاب كند و بر انتخاب
او، خُرده مگير. به همين گونه رفتار كن تا باقيمانده، حقِّ خداوند باشد. و اگر دامدار، از
اين تقسيم، پشيمان شد و از تو درخواست گزينش دوباره دارد، بپذير.
ح) نظارت و بازخواست
علي عليه السلام نظارت بر بيت المال را، از وظايف اصلي و اساسي حاكم اسلامي مي داند. از
اين رو، دخل و خرج بيت المال را، مستقيماً، تحت نظارت خويش قرار داد و با متخلِّفان از احكام
اسلامي، برخورد شديد كرد و از آنان، در باره نحوه جمع آوري و چگونگي خرج و هزينه
بيت المال، پرسيد و از كوچكترين تخلّفشان چشم نپوشيد و در مواردي متخلَّف را عزل مي كرد.
در اين بخش، به پاره اي از مطالب نهج البلاغه در اين باره، اشاره مي شود.
|327|
1ـ حسابرسي از كارگزاران
1/1ـ در نامه چهلم، خطاب به برخي از كارگزاران مي نويسد:
بلغني أنَّكَ جَرَّدْتَ الأرضَ فَأخَذْتَ ما تحت قَدَمَيْكَ و أكلتَ ما تحت يَدَيْكَ! فَارْفَعْ
إلَيَّ حسابكَ! وَ اعْلَمْ أنَّ حِسابَ الله ِأعظمُ من حساب ِالناس؛ [38]
به من خبر رسيده كه كشت زمينها را، برداشته و آنچه را كه مي توانستي، گرفته و آنچه
در اختيار داشتي، به خيانت خورده اي! پس هرچه زودتر، حساب اموالت را براي من
بفرست! و بدان كه حسابرسي خداوند، از حسابرسي مردم، سخت تر است.
علي عليه السلام در نامه پنجم، خطاب به اشعث پسر قيس، ضمن بيان پاره اي از مباحث
حكومتي و اهميت و جايگاه و مسؤوليت در برخورد با بيت المال، مي نويسد:
و في يديكَ مالٌ من مال ِالله، عزّ و جلّ، و أنت في خُزّانِه ِحتّي تَسَلِّمَهُ إليَّ و لعلي ألّا
أكونَ شَرَّ وُلاتك لك [39]؛
پيش تو، مالهايي از ثروتهاي خدا بزرگ، هست و تو، خزانه دار آنها هستي، تا به من
بسپاري. اميدوارم براي تو، بدترين زمامدار نباشم.
دست آخر، اشعث، به كوفه آمد و خود را تسليم مولا علي عليه السلام كرد. [40]
آيت الله حسن زاده، در ذيل اين خطبه، از ابوالفرج، چنين گزارش مي كند:
اشعث، چون وارد بر مولا علي عليه السلام مي شود، شروع به سخن مي كند، ولي امام علي
عليه السلام با او، برخورد شديد مي كند. اشعث، عكس العمل نشان مي دهد و با كنايه، حضرت را
تهديد مي كند. مولا علي عليه السلام در مقابل، مي گويد: "آيا مرا از مرگ مي ترساني و يا به مرگ
تهديد مي كني؟ به خدا سوگند! باكي ندارم مرگ سراغ من بيايد و يا من به استقبال مرگ
بروم!". [41]
|328|
ابن ابي الحديد، در باره نفاق و فساد اشعث مي نويسد:
هر گونه فساد و نگراني كه در حكومت مولا علي پديد مي آمد، ريشه اش از سوي اشعث
بود. [42]
علي عليه السلام در نامه چهل و سوم كه بر اساس گزارشي رسيده از مصقلة بن هبيرة شيباني ـ
كارگزار آن حضرت در منطقه اردشير خُرة (فيروزآباد فارس) ـ صادر شده، او را بر رعايت
نكردن عدالت، توبيخ مي كند و مي نويسد:
بَلَغَني عنك أمرٌ، إنْ كنتَ فَعَلْتَهُ فقد أسْخَطْتَ إلهك و عَصَيْتَ امامَك: أنَّكَ تَقْسِمُ فَيءْ
المسلمينَ الذي حازَتْهُ رِماحُهُم و خُيُولُهم و أُريقَتْ عليه دِماؤُهُم في مَن ِاعْتامَكَ من
أعراب قَوْمِك! فو الذي فَلَقَ الحبَّةَ و بَرَأ النسمة! لئن كان ذالك حَقّاً، لتَجِدَنَّ لَك عَلَيَّ
هَواناً و لَتَخَفِنَّ عندي ميزاناً. فلا تَسْتَهِنْ بِحقِّ ربِّكَ و لا تُصْلِحْ دُنياكَ بِمُحْق ِدينكَ،
فتكونَ من الأخسرين أعمالاً [43]؛
در باره تو، به من، گزارشي داده اند كه اگر چنان كرده باشي، خداي خود را به خشم
آورده اي و امام خويش را نافرماني كرده اي. خبر رسيد كه تو، غنيمت (بيت المال)
مسلمانان را ـ كه نيزه ها و اسبهايشان، گرد آورده و با ريخته شدن خونهايشان، به
دست آمده ـ به عربهايي كه خويشاوندان تو هستند و تو را گزيده اند، پخش مي كني!
به خدايي كه دانه را شكافت و پديده ها را آفريد! اگر اين گزارش، درست باشد، در نزد
من، خوار، و منزلت تو، سبك گرديده است. پس حقّ ِپروردگارت را، لبيك شمار و
دنياي خود را با نابودي دين، آباد مكن كه زيانكارترين انساني.
آيت الله حسن زاده، در ذيل اين خطبه مي نويسد:
مصقلة بن هبيرة، از بزرگان "نجد" و از قبيله "بني شيبان" بوده است. علت توبيخ و سرزنش
مولا علي عليه السلام عبارت است از اينكه مصقله، بخشي از بيت المال را، ميان اقوام خويش
تقسيم كرده، بي آنكه از امام علي عليه السلام اجازه بگيرد به اين نيّت كه اين تقسيم، از سهميه آنان
از بيت المال، به شمار مي آيد.
|329|
افزون بر اين، مصقله، عده اي از جنگجويان عليه مسلمانان را ـ كه در منطقه اهواز، اسير شده
بودند ـ با هزار درهم، از بيت المال، مي خرد و آنان را آزاد مي كند، ولي پول بيت المال را،
نمي پردازد. امام علي عليه السلام به محض خبردار شدن، او را احضار مي كند و ضمن قسط بندي
بدهي، او را مجبور مي كند بر پرداخت ... [44]
2ـ نظارت بر بيت المال
و لا ينبغي لي أنْ أدَعَ الجُنْدَ و المصر و بيتَ المال ِو جبايَةَ الأرض ِو القضا بين
المسلمين و النظر ِفي حقوق المطالبين، ثم أخْرُج في كتيبَةٍ أتْبَعُ أُخري أتَقَلَقلُ تَقَلْقُلَ
القِدْح ِفي الجفير ِالفارغ [45]؛
و براي من، سزاوار نيست كه لشكر و شهر و بيت المال و جمع آوري خراج و قضاوت
ميان مسلمانان و گرفتن حقوق درخواست كنندگان را، رها سازم، آنگاه با دسته اي،
بيرون روم و به دنبال دسته اي، به راه افتم و چونان تير نتراشيده، در جعبه اي خالي، به
اين سو و آن سو سرگردان شوم.
3ـ نظارت بر مخارج امير الحاج
و انظر إلي ما اجتمع عندكَ من مال ِالله فَاصْرِفْهُ إلي مَنْ قِبَلَك من ذوي العيال و
المَجاعَة ِمَصيباً به مواضعَ الفاقَة ِو الَخّلاتِ و ما فَضَلَ عن ذلك فَاحْمِلْهُ إلينا لِنَقْسِمَهُ
فِي مَنْ قِبَلنا [46]؛
در مصرف بيت المال ـ كه در دست توست ـ بنگر! و آن را به عيالمندان و گرسنگان
پيرامونت، بخش! و به مستمندان و نيازمنداني كه به كمك مالي تو، سخت نياز دارند،
برسان! مازاد را، نزد ما بفرست، تا در ميان مردم نيازمندي كه در اين سامان هست،
|330|
تقسيم كنيم.
4ـ نظارت بر ميهمانيهاي كارگزاران
گمان نمي كردم، ميهماني شخصي را بپذيري كه نيازمندانشان، با ستم، محروم شده،
و ثروتمندان آنان، بر سر سفره و دعوت شده اند! بنگر در كجايي و بر سر كدام سفره
مي خوري! پس آن غذايي كه حلال و حرام بودنش را نمي داني، دور بيفكن و آنچه را
به پاكيزگي و حلال بودنش يقين داري، مصرف كن. [47]
ط) الگو بودن حاكم اسلامي
در ميان ائمه عليهم السلام امام علي عليه السلام به جهت شرايط زماني و مكاني ويژه اي كه در
عصر حكومتش وجود داشته؛ در اين امر، سرآمد و زبانزد است. تاريخ، نمونه هاي زيادي از اين
سان رويدادهاي شگفت انگيز را در زندگي مولا علي عليه السلام در سينه خود حفظ كرده است.
در اين بخش، به چند نمونه از گفتار و كردار آن حضرت در باره اينكه حاكم اسلامي، در مصرف
كردن بيت المال، بايد الگو و اسوه باشد، اشاره مي شود.
1ـ هماهنگي با زندگي طبقه ضعيف
علي عليه السلام دوستي در بصره، به نام علاء بن زياد [48] دارد. او، مريض مي شود و علي
عليه السلام به عيادت او مي رود. مولا علي عليه السلام هنگامي كه خانه عريض و طويل او را
مي بيند، خطاب به او مي گويد:
|331|
ما كنتَ تَصْنَعُ بسعة ِهذه الدار في الدنيا و أنْتَ إليها في الآخرة كُنْتَ أحوج؟ [49]
با اين خانه وسيع در دنيا، چه مي كني در حالي كه در آخرت، به آن نيازمندتري؟
اي دشمنك جان خويش! شيطان، بر تو راه يافته و تو را صيد كرده، آيا به خانواده ات
رحم نمي كني؟ ...
عاصم بن زياد، عرض كرد: "يا علي! من، از تو پيروي مي كنم." امام علي عليه السلام در
جواب گفت:
محقق خوئي، در ذيل اين خطبه، رواياتي را گزارش كرده كه بر لزوم هماهنگي زندگي رهبران
ديني با طبقه ضعيف و كم درآمد، دلالت دارد.
ايشان، به دنبال خطاب مولا علي عليه السلام به عاصم، برادر علاء، بحث مفصلي را در باره
رفتار و افكار و عقايد و مطاعن و كرامات صوفيه، تحت هفت مقام، در سيصد و هشتاد صفحه
مطرح كرده است. [50]
ابن ابي الحديد، در باره نفوذ و تأثير كلام امام علي عليه السلام مي نويسد:
پس از فرمايش علي به عاصم، وي، از مكاني كه در آن نشسته بود، حركت نكرد، مگر
اينكه عاصم، لباسهاي كهنه و مندرس را به در كرد و لباس نو پوشيد. [51]
2ـ احتياط امام علي عليه السلام در بيت المال
|332|
را به جاي عبدالله بن عامر، پسرخاله عثمان بن عفان، به استانداري بصره منصوب كرد. روزي، او،
دعوت فرد پولداري را پذيرفت و سر سفره رنگين وي نشست. اين كار ِعثمان بن حنيف، به امام
علي عليه السلام گزارش شد. آن حضرت، ناراحت شد و ضمن نامه اعتراض آميزي [52]، مطالب
بسيار مهمي را گوشزد كرد. در آغاز يادآوري مي كند:
پسر حنيف! به من گزارش داده اند كه مردي از سرمايه داران بصره، تو را به ميهماني
خويش فراخوانده و تو، به سرعت، به سوي آن شتافته اي، خوردنيهاي رنگارنگ،
براي تو آورده اند و كاسه هاي پر از غذا، پي در پي، جلوي تو مي نهادند! گمان
نمي كردم ميهماني مردمي را بپذيري كه نيازمندانشان: با ستم، محروم شده و
ثروتمندان آنان، بر سر سفره، دعوت شده اند. بنگر در كجايي و بر سر كدام سفره
مي خوري! پس آن غذايي كه حلال و حرام بودنش را نمي داني، دور بيفكن و آن چه را
به پاكيزگي و حلال بودنش، يقين داري، مصرف كن!
ألا و إنَّ لكلّ ِمأمومٍ إماماً يَقْتَدِي به و يستِضيءُ بنور علمه! ألا و إنَّ إمامكم قد اكتفي من
دنيا بِطِمْرَيه ِو من طُعَمِه ِبِقُرْضَيه ِ... فوالله! ما كَنَزْتُ من دُنْياكم تِبْراً و لا ادَّخَرْتُ من
غنائمها وَفْراً و لا أعْدَدْتُ لبالي ثوبي طمْراً و لا خُرْتُ من أرضها شِبْراً و لا أخذتُ منه
إلّا كقُوت ِأتانٍ دَبِرَةٍ و لهي في عيني أوْهي و أهْوَنُ من عَفْصَةٍ مَقِرَة ...
آگاه باش! هر پيروي را، امامي است كه از او پيروي مي كند و از نور دانشش، روشني
مي گيرد.
آگاه باش! اما شما، از دنياي خود، به دو جامه فرسوده و دو قرص نان، رضايت داده
است ... .
پس سوگند به خدا! من از دنياي شما، طلا و نقره اي، نياندوخته و از غنيمتهاي آن،
چيزي، ذخيره نكرده ام! بر دو جامه كهنه ام، جامه اي نيفزودم و از زمين دنيا، حتي يك
وجب، در اختيار نگرفتم! ... دنياي شما، در چشم من، از دانه تلخ درخت بلوط،
ناچيزتر است ...
و لو شئتُ لَاهتدَيْتُ الطريقَ إلي مُصفّي هذا العسل ِو لُباب ِهذا القَمْح ِو نسائج ِهذا القَزّ ِو
لكن هيهات أنْ يَغْلبني هواي و يَقُودَني جَشعي إلي تخّيرِ الأطعمة ـ لعلّ بالحجاز ِأوْ
اليمامة ِمَنْ لا طَمَعَ له في القُرْص ِو لا عهد له بالشِبَع ِـ أو أبيْتَ مِبْطاناً و حولي بطونٌ
|333|
غَرْثي و أكبادٌ حَرّي؛
من،اگرمي خواستم، مي توانستم ازعسل پاك وازمغز گندم وبافته هاي ابريشم، براي
خود، غذا و لباس فراهم آورم، اما هيهات كه هواي نفس، بر من چيره گردد و حرص و
طمع، مرا وا دارد كه طعامهاي لذيذ برگزينم در حالي كه در حجاز يا يمامه، كسي باشد
كه به قرص ناني نرسد و يا هرگز، شكمي، سير نخورد، يا من سير بخوابم و پيرامونم،
شكمهايي كه از گرسنگي به پشت چسبيده و جگرهاي سوخته، وجود داشته باشد!
آيت الله حسن زاده، در باره عثمان بن حنيف، مي نويسد:
وي، تربيت شده دست مبارك رسول خدا صلي الله عليه و آله بود و به درجات عاليه از كمال،
رسيده بود. و عمر نيز به او عقيده داشت و جمع آوري خراج منطقه وسيعي از حكومت را، به او
واگذار كرده بود. پس از او، امام علي عليه السلام وي را، به عنوان والي بصره، منصوب كرد.
... و اينكه امام علي عليه السلام به مجرد خطاي كوچكي (حضور بر سر سفره اشرافي) او را
توبيخ كرده، دليل بر مقام و منزلت اوست.
سپس، آيت الله حسن زاده، در باره هدف از تشكيل چنان مجلسي، احتمالاتي را مطرح مي كند.
احتمال سوم، عبارت است از اينكه: دعوت كنندگان، از مخالفان ِامام علي بوده اند و خواسته اند با
غذاهاي آنچناني، دل ِعثمان را بربايند و او را به طرف معاويه جذب كنند، از اين رو، امام علي
عليه السلام او را توبيخ كرده است.
امام علي عليه السلام پس از توبيخ عثمان، شيعيان خويش را به الگو قرار دادن سيره و رفتار
خويش، دعوت كرده و در دو كلمه، سيره عملي خويش را به جهانيان معرفي كرده است:
الف) او، از لباس و زينت دنيا، به طمرين (دو جامه ازار و رداء)، بسنده كرده است.
ب) و از خوراكيها و لذائذ دنيا به دو قرص نان ِجو، بسنده كرده است. [53]
سبب اينكه امام علي عليه السلام دو لباس داشته، اين است كه يكي اِزار، براي
پوشاندن بدن، و يكي رداء، براي پوشاندن سر بوده است. ـ سپس مي گويد: ـ روايت
شده كه علي به جز روزهاي قربان (اعياد) غير از نان، خورشت ديگري نداشت. [54]
|334|
3ـ سوء استفاده نكردن از مقام
اشعث بن قيس ـ كه از سردمداران منافقان و از دشمنان سرسخت حضرت علي عليه السلام
بود ـ [55] به خيال اينكه با دادن چشم روشني، تحت عنوان هديه، مي تواند به علي عليه السلام نزديك
شود، حلوايي را، شب هنگام، به درب منزل علي عليه السلام مي رساند. حضرت از او مي پرسد:
"آيا بخشش است يا زكات و يا صدقه؟ زكات و صدقه، بر ما اهل بيت، حرام است." او، در پاسخ
مي گويد: "هديه است." علي عليه السلام در پاسخ مي گويد: "زنان بچه مرده، بر تو بگريند! آيا از
راه دين، وارد شدي كه مرا بفريبي يا عقلت آشفته شده و يا جن زده شدي آيا هذيان مي گويي؟".
و الله لو أُعْطِيتُ الأقاليمَ السبعة بما تحتَ أفلاكها علي أنْ أعصي اللهَ في نَمْلةٍ أسْلُبُها
جُلْبَ شعيرةٍ ما فَعَلتُهُ! و إنَّ دنياكم عندي لأهون من وَرَقةٍ في فم ِجَرادَةٍ تَقْضَمُها! ما لعليٍّ
و لِنَعيمٍ يَفني و لذةٍ لا تبقي ... [56]
سوگند به خدا! اگر هفت اقليم را، با آنچه در زير آسمانهاست، به من دهند، تا خدا را
نافرماني كنم كه پوست جوي را از مورچه اي، ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد! و همانا
دنياي آلوده شما، نزد من، از برگ جويده شده دهان ملخ، پست تر است! علي را با
نعمتهاي فناپذير و لذتهاي ناپايدار چه كار؟
4ـ نگراني امام علي نسبت به بيت المال به هنگام مرگ
علي(ع) به اهالي مصر، در باره اهتمام و نگراني نسبت به بيت المال، مي نويسد:
و إنّي إلي لقاء ِالله لَمشتاقٌ و حُسْن ِثوابِه ِلَمُنْتَظِرٌ راجٍ، و لكنَّني آسَي أنْ يَلِي أمر هذه
الأُمة سُفَهاؤُها و فُجّارُها، فيتخذوا مالَ الله دُوَلاً [57]؛
همانا، من، براي ملاقات پروردگار، مشتاق و به پاداش او، اميدوارم، لكن از اين
اندوهناكم كه بي خردان و تبهكاران ِاين امت، حكومت را به دست آورند، آنگاه، مال
خدا را دست به دست بگردانند.
|335|
در باره دقت و احتياط امام علي عليه السلام در هزينه كردن بيت المال، مطالب و رويدادهاي
فراواني، در كتابهاي تاريخ و حديث، رسيده است كه سبب تعجب و شگفتي خواننده را فراهم
مي كند و جز از مولا علي عليه السلام چنين گفتار و كرداري قابل قبول نيست. جهت رعايت
اختصار، از گزارش آنها، خودداري مي شود. [58]
ي) عدالت در استفاده از بيت المال
بي گمان، اگر نهج البلاغه، عدالت را تفسير و معنا نمي كرد، آيات قسط و عدل قرآني، بدون
تفسير مي ماند و علي عليه السلام در مدت كوتاه حكومتش، عدالت را اجرا نمي كرد، عدالت پس
از پيامبر(ص)، اجراكننده اي را به خود نمي ديد.
اجراي عدالت، كار بسيار دشواري است و جز از افرادي همانند علي عليه السلام امكان پذير
نيست؛ زيرا، اجراي عدالت و عدالت خواهي، همراه با مشكلات ِطاقت فرسايي است كه براي هر
كسي، قابل تحمل نيست.
بي گمان، قسط و عدالت، از مهمترين اهداف بعثت انبياي الهي بوده و جامعه اسلامي، بدون
عدالت، معنا ندارد. از اين رو، امام علي عليه السلام نهايت تلاش را در اجراي عدالت اسلامي، در
تمامي ابعادش، بويژه در استفاده از بيت المال كرده است تا آنجا كه در باره اش گفته شده: قُتِلَ عليٌّ
لشدَّة ِعدالته.
آنچه ملاحظه مي شود، برخي از فرمايشهاي آن حضرت، در باره رعايت عدالت در هزينه
كردن بيت المال است.
1ـ رعايت عدالت با خويشان
|336|
و الله! لقد رأيْتُ عقيلاً و قد أملق حتّي استَماحَني من بُرِّكم صاعاً، و رأيتُ صبيانَه شُعْثَ
الشعُورِ، غُبْرَ الألوان من فَقْرِهم كأنَّما سُوِّدَتْ وجوهُهْم بالعِظْلِم ِو عاودَني مُؤكَّداً و كَرَّرَ
عليّ القولَ مُرَدِّداً فأصْغَيْتُ إليه سمعي، فظَّنَ أنّي أبيعُهُ ديني و أتَّبعُ قيادَهُ مُفارقاً
طريقتي، فأحْمَيْتُ له حَديدةً، ثم أدْنَيْتُها من جِسْمِه ِلِيَعْتَبِر بها، فضجَّ ضجيجَ ذي دَنفٍ مَن
ألَمِها، و كاد أنْ يَحْتَرِقَ من مِيْسَمِها. فقلتُ له: "ثَكَلَتكَ الثواكل! يا عقيل! أتَئنُّ من
حديدةٍ أحماها إنسانُها لِلَعِبِه ِو تَجُّرُني إلي نارٍ سَجَرها جَبّارُها لِغَضبِهِ؟ أتَئنُّ من الأذي و
لا أئِنُّ من لَظيً؟"؛ [59]
سوگند به خدا! اگر بر روي خارهاي سعدان، به سر ببرم و يا با غل و زنجير، به اين سو
و آن سو كشيده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پيامبرش را، در روز قيامت، در حالي
ملاقات كنم كه به بعضي از بندگان، ستم، و چيزي از اموال را غصب كرده باشم!
به خدا سوگند! برادرم، عقيل، را ديدم كه به شدت، تهيدست شده و از من، درخواست
داشت تا يك مَنْ از گندمهاي بيت المال را به او ببخشم. كودكانش را ديدم كه از
گرسنگي، داراي موهاي ژوليده و رنگشان تيره شده بود، گويا با نيل، رنگ شده
بودند. پي در پي، مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مي كرد. چون گفته هاي او را
گوش فرا دادم، پنداشت كه دين خود را به او واگذار مي كنم و به دلخواه او، رفتار، و از
راه و رسم عادلانه خود، دست برمي دارم. روزي، آهني را در آتش گداخته به
جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم. پس چونان ِبيمار، از درد فرياد زد و نزديك
بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: "اي عقيل! گريه كنندگان بر تو بگريند! از
حرارت آهني، مي نالي كه انساني، به بازيچه، آن را گرم ساخته، اما مرا، به آتش
دوزخي مي خواني كه خداي جبارش، با خشم خود، آن را گداخته است؟ تو از حرارت
ناچيز، مي نالي و من از حرارت آتش الهي ننالم؟".
2ـ تقسيم عادلانه بيت المال
ابن ابي الحديد، در شرح خطبه نود ـ كه معروف به اشباح شده و پس از مرگ عثمان، ايراد شده
است ـ مي نويسد:
علي عليه السلام پس از تعريف و تمجيد برخي از ياران، بر منبر رفت. ضمن بيان مطالبي از
|337|
گذشته، گفت:
"مبادا، گروهي از شما كه دنيا، آنان را در بر گرفته و براي خود، زمين و املاك
فراواني فراهم ساخته، و بر اسبهاي راهوار، سوار، و كنيزكان زيبا و خوشرو را، به
خدمت گرفته اند، اگر آنان را، به حقوق خودشان، بازگردانم (كنايه از گرفتن
بيت المال) ناراحت و ناخشنود گردند!".
سپس حضرت خطاب به مردم مي گويد:
ابن ابي الحديد، به نقل از استادش، ابوجعفر اسكافي، مي نويسد:
|338|
3ـ ناديده گرفتن خويشان، در مجازات
و الله! لو أنَّ الحسنَ و الحسينَ فَعَلا مثلَ الذي فَعَلْتَ، ما كانَتْ لهما عندي هوادَةٌ، و لا
ظَفِرا منّي بإرادةٍ، حتّي آخذ الحقَّ منهما و أُزيحَ الباطلَ عن مَظْلَمَتَهما؛ [60]
سوگند به خدا! اگر حسن و حسين، چنان مي كردند كه تو انجام دادي، از من، روي
خوش نمي ديدند و به آرزو نمي رسيدند، تا آنكه حق را، از آنان بازپس ستانم و باطلي
را كه به ستم پديد آمده، نابود سازم.
آيت الله حسن زاده، در شرح اين نامه مي نويسد:
آنچه مايه تأسف شديد است، اينكه نامه، خطاب به يكي از خويشاوندان امام علي است.
بيشتر، بر اين باورند كه او، عبدالله بن عباس است كه پس از كشته شدن محمد بن ابي بكر، نوشته
شده؛ زيرا، او فكر كرد كه حكومت، از دست آنان خارج مي شود و آنان، از حقوق شرعي، محروم
مي شوند. از اين رو، از بيت المال بصره، براي آينده اش ذخيره كرده. [61]
پس از عرض سلام؛ نامه شما، به دستم رسيد ... به جان خودم قسم! همانا، حق و سهم من از
بيت المال، بيشتر از چيزي است كه برداشته ام!". [62]
پس از آن، حضرت، نامه ديگري خطاب به او مي نويسد.
در هر صورت، امام علي عليه السلام، در اين نامه، خطاب به ابن عباس، سوگند ياد مي كند كه
اگر امام حسن و امام حسين عليهماالسلام اين كار را مي كردند، حضرت، با آنان، نيز
چنين برخوردي مي كرد و نزديكي آن دو به حضرت، سبب نمي شود كه از مجازات آن دو،
چشم پوشي كند.
4ـ اجراي عدالت هرچند بر ضرر خود باشد
|339|
فلم أحْتَجْ إليكما فيما قد فَرَغَ الله ِمن قَسْمِه ِو أمْضي فيه حُكْمَهُ؛
و اما اعتراض شما كه "چرا با همه، به تساوي رفتار كردم؟"، اين، روشي نبود كه به
رأي خود و يا با خواسته دل خود، انجام داده باشم، بلكه من و شما، اين گونه رفتار را،
از دستورالعمل هاي پيامبر، صلي الله عليه و آله و سلّم، آموختيم كه چه حكمي آورد و
چگونه آن را اجرا كرده است. پي در تقسيمي كه خدا به آن فرمان داد، به شما نيازي
نداشتم.
5ـ رعايت عدالت، حتي با حدخوردگان
و قد علمتم أنَّ رسولَ الله صلي الله عليه و آله ... قَطَعَ السارقَ و جلد الزاني غيرَ الْمُحْصَن ِ
ثمَ قَسَمَ عليهما من الفيءِ؛ [63]
شما مي دانيد همانا، رسول خدا صلي الله عليه و آله دست دزد را بريد و زناكاري را كه
همسر نداشت، تازيانه زد و سپس آنان را از غنائم (بيت المال)، بهره داده است.
6ـ برابري حق ِتمام مسلمانان در بيت المال
آن حضرت، در نامه چهل و سوم، به مصقله پسر هبيره شيباني، پس از بازخواست و توبيخ
|340|
وي به جهت رعايت نكردن اصل عدل و انصاف در بيت المال، مي نويسد:
ألْاو إنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ و قِبَلَنا، من المسلمين، في قسمة ِهذا الفيء، سَواءٌ يَرِدون عندي
عليه و يَصدُرونَ عنه؛
آگاه باش! حق ِمسلماناني كه نزد من يا پيش تو هستند، در تقسيم بيت المال، مساوي
است! همه بايد به نزد من آيند و سهم خود را از من بگيرند. [64]
7ـ اجراي عدالت، از وظايف حاكم است
أيُّها الناس! إنَّ لي عليكم حَقّاً و لَكم علَّي حقٌ فأمّا حقُّكم علَّي فالنصيحةُ لكم و توفيرُ
فيئكم عليكم؛ [65]
اي مردم! مرا بر شما و شما را بر من، حقي واجب شده است: حق ِشما بر من، آن است
كه از خيرخواهي شما، دريغ نورزم، و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم.
ك) استرداد بيت المال
ابن ابي الحديد، در شرح اين خطبه مي نويسد:
عمر و عثمان، خليفه دوم و سوم، قطايع [66] فراواني را از زمينهاي بيت المال، به اقوام و
|341|
خويشان بخشيده بودند. علي، اين خطبه را بر اساس گزارش كلبي، از ابي صالح، از ابن عباس، در
روز دوم خلافتش، ايراد كرد و در آغاز خطبه گفت: "ألا! إنَّ كُلَّ قطيعةٍ أقطعها عثمانُ و كلُّ مالٍ
أعطاه من مال ِالله، فهو مردودٌ في بيت المال، فإنَّ الحق القديم لا يبطله شيءٌ".
ابن ابي الحديد، سپس در مقام تفسير فرمايش علي عليه السلام مي نويسد:
بر اساس گزارش كلبي، علي، فرمان داد تا ابزار جنگي و شتراني كه به عنوان زكات، در خانه
عثمان بود، به بيت المال برگردانند و اما ابزار جنگي كه عليه مسلمانان به كار نرفته بود و اموال
شخصي عثمان را مورد تعرض قرار نداند.
وقتي اين خبر به گوش عمروعاص، در شهر ايله، در منطقه فلسطين رسيد، نامه اي براي
معاويه فرستاد و در آن نوشت: "هر كاري كه ممكن است انجام بده كه پسر ابي طالب، همه اموالي
را كه تو جمع آوري كرده اي خواهد گرفت."> [67]
ل) آثار خيانت در بيت المال
آنچه در اين بخش، ملاحظه مي شود، برخي از آثار وضعي خيانت به بيت المال از نگاه امام
علي عليه السلام است.
1ـ رسوايي در دنيا
إنَّ أعظمَ الخيانة خيانةُ الأُمَّةَ و أفْظَعُ الغَشّ ِغِش الأئمة؛ [68]
همانا، بزرگترين خيانت، خيانت به ملت، و رسواترين دغلكاري، دغلبازي با
|342|
امامان است.
سپس در ارتباط با آثار و پيامدهاي خيانت به بيت المال گفته است:
مَنِ استهان بالأمانة و رَتَعَ في الخيانة و لمْ يُنَزَّه نَفْسَهُ و دينَهُ عنها، فقد أحَلَّ بنفسه الذلَّ
و الخِزْيَ في الدنيا و هو في الآخرة ِأذلّ و أخزي؛ [69]
كسي كه امانت (بيت المال) الهي را خوار شمارد و دست به خيانت آلوده كند و خود و
دين خويش را پاك نسازد، درهاي خواري را در دنيا به روي خود گشوده و در قيامت
خوارتر و رسواتر خواهد بود.
2ـ ذلت در پيشگاه الهي و پستي در آخرت
علي عليه السلام در خطبه صد و بيست و ششم ـ كه در باره عدالت و دادگري صادر شده ـ
مي گويد:
همان گونه كه ملاحظه مي شود، امام علي عليه السلام از جمله آثار و پيامدهاي خيانت در
بيت المال را خواري در محضر ِمقام ِربوبي و پستي در عالم آخرت، دانسته است.
3ـ بي اعتمادي
|343|
مي رسد. آن حضرت در نامه اي تند، ضمن توبيخ و عزل، او را احضار مي كند.
و لئنْ كان ما بلغني عنكَ حقاً، لَجَمَلُ أهلِكَ و شِسْعُ نَعْلِكَ، خيرٌ منكَ و مَنْ كان
بصفتك فليس بأهل ِأنْ يُسَدَّ به ثَغرٌ أوْ يُنْفَذَ به امر، أوْ يُعلي له قدرٌ، أوْ يشْرَكَ في أمانَةٍ،
أوْ يُؤمَنَ علي جبايِةٍ!فأقْبِلْ إليَّ حينَ يصلُ إليك كتابي هذا. إنْ شاء ِالله؛
اگر آنچه به من گزارش رسيده، درست باشد، شتر خانه ات و بند كفش تو، از تو،
باارزش تر است. و كسي كه همانند تو باشد، نه لياقت پاسداري از مرزهاي كشور را
دارد و نه مي تواند كاري را به انجام رساند، يا ارزش او، بالا رود، يا شريك در امانت
باشد و يا از خيانتي دور ماند. پس چون اين نامه به دست تو رسد، نزد من بيا.
ان شاء الله. [70]
4ـ بي بهره شدن در دنيا
5ـ كشته شدن با شمشير
فاتق الله! و ارْدُدْ إلي هؤلاء ِالقوم أموالَهُم؛ [71]
از خدا بترس و اموال بيت المال را ـ كه از اين مردم بوده ـ به آنان بازگردان.
سپس آن حضرت در مقام تهديد و مجازات خيانتكار مي فرمايد:
|344|
فإنَّكَ إنْ لمْ تفعلْ، ثم أمْكَنني اللهُ منكَ، لَأُعْذِرَنَّ إلي الله فيكَ و لأضْرِبنَّكَ بسيفي
الذي ما ضربتُ به أحداً، الاّ دَخَل النارَ؛ [72]
اگر اموال به غارت رفته بيت المال را برنگرداني و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست
يابم، تو را كيفري خواهم كرد كه نزد خدا، عذرخواه من باشد و با شمشيري تو را
مي زنم كه به هر كس زدم، وارد دوزخ گشت.
پي نوشت ها:
[1] قال رسول الله صلي الله عليه و آله: "الفقر سواد الوجه في الدارين." : (سفينة البحار، ج2، مادّه فقر).
[2] قال علي عليه السلام: "الفقرُ الموتُ الأحمر." و (شرح آقاجمال برغرر، ج1، ص345). [3] قال علي عليه السلام: "الفقرُ الموتُ الأكبر." (نهج البلاغه، كلمه 163). [4] قال علي عليه السلام: "إنّي أخاف عليك الفقرَ، فاستعذ بالله منه؛ فإنَّ الفقرَ مَنْقَصةٌ في الدِين، مَدْحَشةٌ للعقل، داعيةً
لِلْمَقْتِ". (نهج البلاغه، كلمه 319). [5] عبدالله بن زمعة بن اَسود، از شيعيان علي عليه السلام بود. پدر و عموي او، در جنگ بدر، جزء سپاه كفّار بودند و در همان
جنگ هم كشته شدند. جدّش، اَسود، از كساني بود كه رسول خدا صلي الله عليه و آله را مسخره مي كرد. [6] نهج البلاغه، خطبه 232. [7] همان، نامه 53. [8] همان. [9] همان. [10] همان. [11] منهاج البراعه، ج20، ص200. [12] نهج البلاغه، نامه 53. [13] منهاج البراعه، ج20، ص25. [14] نهج البلاغه، نامه 53. [15] شرح ابن ابي الحديد، ج17، ص71. البته، در صحت اين گونه مطالب انتسابي به انوشيروان، جاي تأمل است. [16] نهج البلاغه، نامه 53. [17] منهاج البراعه، ج20، ص. [18] شرح ابن ابي الحديد، ج17، ص74. [19] نامه 51. [20] همان. [21] همان. [22] نهج البلاغه، نامه 51. [23] روح القوانين، منتسكيو، ترجمه علي اكبر مهتدي، ص384. [24] نهج البلاغه، نامه 51. [25] نهج البلاغه، نامه 51. [26] نهج البلاغه، نامه 51.
|345|
[27] نهج البلاغه، نامه 51. [28] نهج البلاغه، نامه 25. [29] همان. [30] همان. [31] همان. [32] همان. [33] همان. [34] همان. [35] همان. [36] همان. [37] همان. [38] نهج البلاغه، نامه 40. [39] نهج البلاغه، نامه 5. [40] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج17، ص182. [41] منهاج البراعه، ج17، ص185. [42] شرح نهج البلاغه، ابن أبي الحديد، ج17، ص184. [43] نهج البلاغه، نامه 43. [44] منهاج البراعه، ج20، ص82. [45] نهج البلاغه، خطبه 119. [46] نامه 67. [47] نهج البلاغه، نامه 45. [48] ابن ابي الحديد، بر اين باور است كه اين شخص، ربيع بن زياد، برادر عاصم، بوده كه مولا علي عليه السلام به عيادت او
رفته است (ج11، ص35)، ولي در بسياري از نسخه هاي نهج البلاغه، با عنوان "علاء بن زياد" آمده است. [49] نهج البلاغه، خطبه 209. [50] منهاج البراعة، ج13، ص130. [51] شرح ابن ابي الحديد، ج11ـ 12، ص36. [52] نهج البلاغه، نامه 45. [53] منهاج البراعه، ج20، ص91. [54] شرح ابن ابي الحديد، ج15 ـ 16، ص207. [55] در باره چهره ناپاك اشعث، به شرح ابن ابي الحديد، ج2، ص279، ذيل خطبه 19 مراجعه شود. [56] نهج البلاغه، خطبه 224. [57] همان، خطبه 62.
|346|
[58] در اينجا، به دو مورد از دقت و احتياط امام علي عليه السلام در بيت المال كه در بحارالانوار گزارش شده اشاره مي شود: الف) احتياط در قلم و كاغذ بيت المال ـ علامه مجلسي، در بحارالانوار، ج41، ص105، گزارش كرده است: ادقّوا أقلامكم و قاربوا بين سطوركم و احذفوا من فضولكم و اقصدوا قصدَ المعاني! و إيّاكم و الإكثار! فإنَّ أموال المسلمين لا تحتمل الإضرار؛ نوك قلمهاي خود را تيز كنيد و بين سطرهاي نوشته، زياد فاصله نيندازيد، حرفهاي زيادي را حذف كنيد و روي كاغذ نياوريد و به بيان اصل معني بپردازيد و لفّاظي نكنيد و از زياده روي در مصرف بپرهيزيد! زيرا، بيت المال مسلمانان، تحمل اين گونه ضررها را ندارد. ب) جارو كردن بيت المال عاصم بن كليب، به نقل از پدرش، مي گويد: در محضر علي عليه السلام بودم كه مقداري پول و اشياء ديگر از ناحيه ايران، به عنوان بيت المال، آورده شد. مردم، براي گرفتن سهميه، هجوم آوردند. علي عليه السلام، طنابي دور بيت المال كشيد و فرمان داد تا رؤساي هفت قبيله ـ كه در آن زمان، در كوفه بودند ـ آمدند و بيت المال را نسبت به افراد هر قبيله، به نمايندگان آنان داد در آخر، يك قرص نان اضافه آمد علي عليه السلام آن را نيز هفت قسمت كرد و نسبت به افراد هر قبيله، تقسيم كرد. سپس فرمود: هذا جنايَ و خِيارُهُ فيه ـ إذْ كلُّ جانٍ يَدَهُ إلي فيه اين، دست چين من است و بهترينش، در ميان ـ زيرا، هر چيننده، دستش، به دهان خودش باز مي گردد." طبق برخي از روايات، مولا علي عليه السلام پس از تقسيم بيت المال، محل را آب و جارو مي زد و خطاب به پولهاي زرد و سفيد، مي گفت: يا صفراء! غُرّي غيري يا بيضاء! غُرّي غيري؛ اي دينارهاي زرد و درهمهاي سفيد! جز مرا فريب دهيد." "بحارالانوار، ج41، ص136." [59] نهج البلاغه، خطبه 224. [60] نهج البلاغه، نامه 41. [61] منهاج البراعه، ج20، ص75. [62] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج15 ـ 16، ص170. [63] نهج البلاغه، خطبه 127. [64] نهج البلاغه، نامه 43. [65] نهج البلاغه، خطبه 34. [66] قطيعه، عبارت است از زمينهايي كه حاكم، از بيت المال به برخي از افراد مي بخشد و او را، از خراج دادن، معاف مي دارد و
در برابر، مقداري كمي ماليات، تحت عنوان ضريب، مي پردازد. شرح نهج البلاغه، ج1، ص269. [67] شرح ابن ابي الحديد، ج1، ص270. [68] نهج البلاغه، نامه 26. [69] همان. [70] نهج البلاغه، نامه 71. [71] نهج البلاغه، نامه 41. [72] همان.
http://www.majlesekhobregan.ir/fa/publications/mags/is_gv/magazines/017/12.htm
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «بيت المال در نهج البلاغه» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.