وزیر و وکیل های مملکت را درس اخلاق داده ام



ایسنا/کرمانشاه نطام الدین آل آقا، معلمی که بیش از نیم قرن از عمرش را صرف تربیت بچه های این دیار کرد، روز گذشته دار فانی را وداع گفت. معلمی که عاشق کارش بود و بسیاری از کرمانشاهیان خاطراتی از این معلم دلسوز دارند.

مرحوم آل آقا یکی از روزهای زمستان ۱۳۹۱ میهمان ایسنا بود و با او گپ و گفتی داشتیم. او از سالها معلمی اش و شاگردانش که عده ای از آنها حالا به جایی رسیده اند برایمان گفت. از عشقش به معلمی و اینکه پس از بازنشستگی هم این کار را رها نکرده . به مناسبت در گذشت این معلم اخلاق این گفت وگو را بازنشر می کنیم.

تقویم را که نگاه کنی بین سال های ۲۹ تا ۹۱ را نشان می دهد. پزشک پنجه طلایی جراح قلب گوشه ای از کلاس نشسته، «معصوم علی معصومی» سراپا گوش است، نیمکت ها چوبی و قدیمی بود. مردی عینکی با موهای کم پشت و لاغر اندام پایین کلاس قدم می زد و به دانش آموزان اخلاق درس می داد.

یک کارگردان نامی زن سر کلاسی می نشسته که معلمش متولد ۱۳۰۷ است، معلمی که اگرچه در ادارات و دستگاه های دولتی حسابی به وجودش نیاز بود، اما چون به شغل معلمی خیلی علاقه داشت به پوران درخشنده و همکلاس هایش اخلاق درس می داد.

رییس دانشگاه رازی هم روزی دانش آموزش بوده روی نیمکت های ساده و چوبی، مهدی خدایی می دانست حتی اگر گاهی در درس خواندن کوتاهی کند معلمش هرگز اهل تنبیه و کتک زدن و بساط فلک نیست، می دانست معلمش به آرامی و با زبان خوش فقط نصیحتش می کند، پس با جان و دل گوش می داد به حرف های معلمی که اخلاق درس می داد.

دو خواهری که تا به امروز پای صدها کودک را به دنیا باز کرده اند معلمی داشتند که سال ۱۳۲۵ سیکل گرفت و سپس وارد دانشسرای مقدماتی شد، چهار سال که گذشت و تحصیلش تمام شد در مدارس کرمانشاه تدریس را آغاز کرد، اما باز از علم دست بر نداشت و در دانشکده ی حقوق علم آموزی کرد، معلمی که به سهیلا و انیس نانکلی اخلاق درس می داد.

پدر و مادرم وقتی هوس خاطره گفتن از مدرسه و معلم می کنند از معلمی می گویند که با امسال ۶۲ سال می شود سال های تدریسش، از معلمی که بین دخترها و پسرها مشترک بوده و همیشه با خلوص نیت و اخلاق خوش سرکلاس حاضر می شده، شاگردانش را هم حسابی دوست داشته، معلمی که به پدر و مادرم اخلاق درس می داد.

عدد سال ها کمی بزرگتر می شود، یک عالمه دختر و پسر در مدرسه های راهنمایی و دبیرستان سر صف مراسم صبحگاه مدرسه هاشان ردیف می شوند. چند هفته یک بار مردی که از معلمی بازنشسته شده پیش از رفتن دانش آموزان به کلاس در مدرسه ها حاضر می شود، بی دستمزد و از روی عشق به نسل جوان امروز اخلاق درس می دهد.

مدرسه که می رفتم گاهی کلاس هشت صبح به تاخیر می افتاد، مردی با پالتو و یا کت بلند از دور پیدا می شد و به سمت سکویی که ناظم روی آن می ایستاد می رفت. بچه ها پچ پچ می کردند که این همان مردیست که کلی از شهرها و کشورهای جهان را گشته اما باز به ایران را برگشته تا میان دانش آموزان کرمانشاه باشد. ظاهرش به خارج رفته ها نمی خورد از بس خاکی بود، می آمد و ساعتی اخلاق درس می داد.

چند نفر از کسانی که استاندار بودند برای کرمانشاه، چند نماینده مجلس، چند وزیر، چند افسر ارشد نظامی کشور، پروفسور شمسی پور، چند دکتر، چندین مهندس، یک عالمه مغازه دار و ورزشکار و راننده ی تاکسی و کلا ۶۰ هزار نفر آدم که همگی با من یک معلم مشترک داشتند و به همه ما اخلاق درس می داد.

هنوز وقتی او را در محفل و یا رهگذری می بینند کلی خوش و بش می کنند با معلم قدیمشان، معلمی که همه ی این ۶۰ هزار شاگرد برایش با هم هیچ فرقی ندارند. فقط خوشحال می شود اگر کسی جلوتر است و شرایط بهتری دارد. همان معلمی که از سال ۲۹ به فرزندان کرمانشاه اخلاق درس می داد.

چند روزی هست که دنبالش می گردیم که میهمان ما باشد و برایمان حرف بزند. تلفن همراه را دست و پا گیر می داند و هیچوقت برای خود محدودیت نمی تراشد، چندین روز پشت سر هم از ۹ صبح تاشب به خانه اش زنگ می زدیم و جواب نمی داد تا این که بالاخره یک روز ساعت ۸ غافلگیرش کردیم و قول داد ساعتی پیش ما بیاید. باقی وقت هایش پر است چون هنوز هم به مدرسه ها می رود و اخلاق درس می دهد.

از دور که می آید صدایش برای همه آشناست، سلام می گوید و تق تق تق عصا زنان روی صندلی می نشیند. «نظام الدین آل آقا» به ایسنا آمده، همان مردی که سال هاست اخلاق درس می دهد.

کلاهی به سر دارد و روی صندلی مقابلم می نشیند که مصاحبه بگیرم با او، همه ی این کلاس ها و شاگردهای ۶۰ ساله را با خودش و من مرور می کند و گاهی از سکوت طولانی و به فکر فرو رفتنش حس می کنم که در خیال هم اخلاق درس می دهد.

کتابی هم نوشته از خاطرات خاندان آل آقا و شجره نامه اشان. کتابی که حاصل چند سال سفر است. خواندن کتاب اینچنینی هم حتما اخلاق درس می دهد.

حرف ها و خاطره های ۶۰ هزار دانش آموزش را می گوید و بلند می شود که برود. چند عکس یادگاری که از او می اندازیم سریع انتقاد می کند که در همه ی عکس ها که فقط من تنها هستم، شما هم بیایید و موقع ژست گرفتن برای عکس هم حتی اخلاق درس می دهد.

وقت رفتن همه را دعوت می کند از مجتمع فرهنگی آل آقا و موزه عکس آن دیدن کنیم، دیدن کنیم و عکس بندازیم شاید مجتمعش را همه بیشتر بشناسند و به آنجا مراجعه کنند، حتما مجتمعش هم مثل خودش اخلاق درس می دهد.

او می رود و من می مانم و چند صفحه کاغذ سیاه شده از خاطرات روزگار نظام الدین آل آقا، فکر می کنم چند روزی باید با کلماتش سرگرم باشم و حالا نوشتن از او هم اخلاق درس می دهد.

انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «وزیر و وکیل های مملکت را درس اخلاق داده ام» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.