دل نوشته حمیدرضا صادق محمدی به مناسبت درگذشت داریوش اسماعیلی

ایسنا/اصفهان دکتر حمیدرضا صادق محمدی، عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی در دل نوشته ای به مناسبت درگذشت داریوش اسماعیلی، معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان به بیان برخی خاطرات خود با او پرداخته است.
به گزارش ایسنا، متن کامل نوشته دکتر صادق محمدی به این شرح است:
«مدیر فرهنگی جهادی، داریوش اسماعیلی
امروز تا عصر سرم به کار مشغول بود از محل کارم در جهاد دانشگاهی که بیرون زدم در خیابان نگاهی انداختم به پیامک ها گوشی، مطلع یکی از آنها چنین بود: «انالله و انا الیه راجعون … خبر درگذشت همکار جهادگرمان، زنده یاد داریوش اسماعیلی معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان …» انگار کسی با پتک بر مغزم کوبید، نفس در سینه ام حبس گردید، قلبم به درد آمد و چشمانم بارانی شد. افسوس که چقدر زود!
یک بار دیگر هم این حالت را در از دست دادن دوستان جهادی تجربه کرده بودم. یاد همان زمان افتادم نیمه دی ماه سال ۱۳۸۴ وقتی بعد از نماز صبح نگاهی به اخبار خبرگزاری ایسنا انداخته بودم و از خواندن خبر درگذشت ناگهانی مرحوم دکتر کاظمی آشتیانی در بهت فرو رفته بودم. عجیب آنکه هر چه دکتر کاظمی را از نزدیک طولانی مدت می شناختم و جلسات کاری زیادی با هم داشتیم، زنده یاد اسماعیلی را چندان از نزدیک نمی شناختم و ارتباط کاری چندانی نداشتیم، به استثنای برخی برنامه های سالگرد تأسیس جهاد. شاید مقدمه آشنایی بیشتر ما همین قاب های خاطره بود که موجب حضورم در گروه کاری معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی در فضای مجازی شده است و اطلاع از اخبار بخشی از فعالیت های فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان که نشان از مدیریت، خوش فکری، خلاقیت و پشتکار آن مرحوم و همکاران پر تلاش ایشان در بازآفرینی فعالیت های فرهنگی با محوریت دانشجویان داشت و صد البته پیام های کوتاه اما بسیار سنجیده ای که در گروه می نوشت.
اینها ادامه داشت تا با تک نگاری های ایشان با عنوان «حکمت های امیر» آشنا شدم، مجموعه ای بر اساس تدبر در نهج البلاغه که حاصل نگاهی نو بر این کتاب عظیم الشان و تفکر در آن است. همکار گرامی آقای سید علی محمدپور از آن مرحوم در مورد حکمت های امیر نقل کرده است گفتند که بعد از یک سفری که به نجف داشتند و زیارت حضرت علی (ع) آنجا با خودشان گفتند که: «ما چرا نباید کاری برای حضرت علی (ع) انجام بدهیم و قدمی برای راه ایشان برداریم» لذا از آن موقع تصمیم گرفتند و حکمت های امیر را شروع کردند …
«حکمت های امیر» در قالب کانالی در فضای مجازی ادامه حیات داشت و من به عنوان عضوی کوچک از جهاد از آن نوشته های پر مغز بهره می بردم و می برم. در جامعه ای که از یک سو فضای مجازی پر رنگ و لعاب و از سوی دیگر غوغاسالاری مداحان کاسب اکثر افراد را به خود مشغول داشته است، و مهجوریت و غربت اظهر من الشمس نهج البلاغه را نظاره گر هستیم، خواندن این نوشتارها چه فرصت مغتنمی بود. به نوبه خودم به عنوان همکاری کوچک در جهاد دانشگاهی با ارسال پیامی کوتاه تقدیر کردم و ایشان متواضعانه از اینکه مطالب را مطالعه می کنم تشکر کرد. همه این ها برای من نشان از مدیری شایسته داشت که جایگاه مدیریتی رفیعی را در آینده برای ایشان می دیدم.
خاطره ای ذکر کنم از مرحوم دکتر کاظمی از سال های دور، در سالگرد تأسیس جهاد دانشگاهی سال ۱۳۸۱ به عنوان یکی از جهادگران نمونه انتخاب شدم. بلافاصله پس از پایان مراسم دکتر کاظمی نخستین فردی بود که به من تبریک گفت، تشکر کردم و پاسخ دادم اگر عملا جهادگر نمونه نباشم، حداقل اسما هستم. پاسخ داد اگر چند نفر از این منتخبان انصافا شایسته این عنوان باشند یکی هم شما هستید [صد البته شخصا چنین اعتقادی ندارم!]. این خاطره را به عنوان مقدمه ذکر کردم تا بگویم وقتی در مراسم سالگرد تأسیس جهاد دانشگاهی در سال ۱۳۹۷ ایشان به عنوان معاون فرهنگی جهادگر نمونه شد، صبر کردم تا مراسم پایان یابد و در بیرون تالار ایشان را در آغوش گرفتم و صمیمانه تبریک گفتم و همان گفته دکتر کاظمی را بدون آنکه که ذکری از آن خاطره بیاورم از زبان خودم به ایشان گفتم و همان گونه که اخلاق جهادی حکم می کند متواضعانه این تعریف را نپذیرفت.
پنج روز پیش بود که خاطره ای را از عالم وارسته مرحوم علی صفایی حائری (عین-صاد) با عنوان «تو که هنوز بت پرستی» را در کانال قاب خاطره انتشار دادم و در گروه کاری معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی در فضای مجازی بازنشر دادم. زنده یاد داریوش اسماعیلی در پاسخ چنین نوشت: «خدا رحمت کند ایشان را. قدرش دانسته نشد و به افکارش و نسلی که از او محروم شد از این جهت ظلم شد. یکبار حضوری در سال ۶۲ از اصفهان به خدمتش در قم رسیدم و به خاطر من منتظر مانده بود و مسافر مشهد بود و سفرش را به خاطر من که دیر خانه ایشان را پیدا کرده بودم به تاخیر انداخت تا به بعضی سوالات من که به آن خاطر به قم رفته بودم پاسخ بگوید. ناهاری آورد و سفره ای پهن کرد و هنوز خاطره آن دیدار و محبت ها و پاسخ هایش با من است. روحش شاد🌸🌸🌸 »
آن روز با خود گفتم چه خوب! باید از او بخواهم بیشتر در مورد خاطره هایش از علی صفایی برایم بگوید یا بنویسد.
حالا او پر کشیده است و ما مانده ایم. دل ما جهادگران برای او و اخلاق نیکو و نوشته هایش تنگ می شود. نمی دانم با چه زبانی به خانواده، دوستان و همکارانش تسلیت بگویم؟ … از خداوند برایشان طلب صبر می کنم، سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار …»
منبع: صادق محمدی، حمیدرضا، مجموعه خاطرات شخصی: مدیر فرهنگی جهادی، ۲۳ بهمن ۱۳۹۸.
#دل_نوشته
#دفتر_پنجم_رفتارها_و_گفتارها
انتهای پیام
به گزارش ایسنا، متن کامل نوشته دکتر صادق محمدی به این شرح است:
«مدیر فرهنگی جهادی، داریوش اسماعیلی
امروز تا عصر سرم به کار مشغول بود از محل کارم در جهاد دانشگاهی که بیرون زدم در خیابان نگاهی انداختم به پیامک ها گوشی، مطلع یکی از آنها چنین بود: «انالله و انا الیه راجعون … خبر درگذشت همکار جهادگرمان، زنده یاد داریوش اسماعیلی معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان …» انگار کسی با پتک بر مغزم کوبید، نفس در سینه ام حبس گردید، قلبم به درد آمد و چشمانم بارانی شد. افسوس که چقدر زود!
یک بار دیگر هم این حالت را در از دست دادن دوستان جهادی تجربه کرده بودم. یاد همان زمان افتادم نیمه دی ماه سال ۱۳۸۴ وقتی بعد از نماز صبح نگاهی به اخبار خبرگزاری ایسنا انداخته بودم و از خواندن خبر درگذشت ناگهانی مرحوم دکتر کاظمی آشتیانی در بهت فرو رفته بودم. عجیب آنکه هر چه دکتر کاظمی را از نزدیک طولانی مدت می شناختم و جلسات کاری زیادی با هم داشتیم، زنده یاد اسماعیلی را چندان از نزدیک نمی شناختم و ارتباط کاری چندانی نداشتیم، به استثنای برخی برنامه های سالگرد تأسیس جهاد. شاید مقدمه آشنایی بیشتر ما همین قاب های خاطره بود که موجب حضورم در گروه کاری معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی در فضای مجازی شده است و اطلاع از اخبار بخشی از فعالیت های فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان که نشان از مدیریت، خوش فکری، خلاقیت و پشتکار آن مرحوم و همکاران پر تلاش ایشان در بازآفرینی فعالیت های فرهنگی با محوریت دانشجویان داشت و صد البته پیام های کوتاه اما بسیار سنجیده ای که در گروه می نوشت.
اینها ادامه داشت تا با تک نگاری های ایشان با عنوان «حکمت های امیر» آشنا شدم، مجموعه ای بر اساس تدبر در نهج البلاغه که حاصل نگاهی نو بر این کتاب عظیم الشان و تفکر در آن است. همکار گرامی آقای سید علی محمدپور از آن مرحوم در مورد حکمت های امیر نقل کرده است گفتند که بعد از یک سفری که به نجف داشتند و زیارت حضرت علی (ع) آنجا با خودشان گفتند که: «ما چرا نباید کاری برای حضرت علی (ع) انجام بدهیم و قدمی برای راه ایشان برداریم» لذا از آن موقع تصمیم گرفتند و حکمت های امیر را شروع کردند …
«حکمت های امیر» در قالب کانالی در فضای مجازی ادامه حیات داشت و من به عنوان عضوی کوچک از جهاد از آن نوشته های پر مغز بهره می بردم و می برم. در جامعه ای که از یک سو فضای مجازی پر رنگ و لعاب و از سوی دیگر غوغاسالاری مداحان کاسب اکثر افراد را به خود مشغول داشته است، و مهجوریت و غربت اظهر من الشمس نهج البلاغه را نظاره گر هستیم، خواندن این نوشتارها چه فرصت مغتنمی بود. به نوبه خودم به عنوان همکاری کوچک در جهاد دانشگاهی با ارسال پیامی کوتاه تقدیر کردم و ایشان متواضعانه از اینکه مطالب را مطالعه می کنم تشکر کرد. همه این ها برای من نشان از مدیری شایسته داشت که جایگاه مدیریتی رفیعی را در آینده برای ایشان می دیدم.
خاطره ای ذکر کنم از مرحوم دکتر کاظمی از سال های دور، در سالگرد تأسیس جهاد دانشگاهی سال ۱۳۸۱ به عنوان یکی از جهادگران نمونه انتخاب شدم. بلافاصله پس از پایان مراسم دکتر کاظمی نخستین فردی بود که به من تبریک گفت، تشکر کردم و پاسخ دادم اگر عملا جهادگر نمونه نباشم، حداقل اسما هستم. پاسخ داد اگر چند نفر از این منتخبان انصافا شایسته این عنوان باشند یکی هم شما هستید [صد البته شخصا چنین اعتقادی ندارم!]. این خاطره را به عنوان مقدمه ذکر کردم تا بگویم وقتی در مراسم سالگرد تأسیس جهاد دانشگاهی در سال ۱۳۹۷ ایشان به عنوان معاون فرهنگی جهادگر نمونه شد، صبر کردم تا مراسم پایان یابد و در بیرون تالار ایشان را در آغوش گرفتم و صمیمانه تبریک گفتم و همان گفته دکتر کاظمی را بدون آنکه که ذکری از آن خاطره بیاورم از زبان خودم به ایشان گفتم و همان گونه که اخلاق جهادی حکم می کند متواضعانه این تعریف را نپذیرفت.
پنج روز پیش بود که خاطره ای را از عالم وارسته مرحوم علی صفایی حائری (عین-صاد) با عنوان «تو که هنوز بت پرستی» را در کانال قاب خاطره انتشار دادم و در گروه کاری معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی در فضای مجازی بازنشر دادم. زنده یاد داریوش اسماعیلی در پاسخ چنین نوشت: «خدا رحمت کند ایشان را. قدرش دانسته نشد و به افکارش و نسلی که از او محروم شد از این جهت ظلم شد. یکبار حضوری در سال ۶۲ از اصفهان به خدمتش در قم رسیدم و به خاطر من منتظر مانده بود و مسافر مشهد بود و سفرش را به خاطر من که دیر خانه ایشان را پیدا کرده بودم به تاخیر انداخت تا به بعضی سوالات من که به آن خاطر به قم رفته بودم پاسخ بگوید. ناهاری آورد و سفره ای پهن کرد و هنوز خاطره آن دیدار و محبت ها و پاسخ هایش با من است. روحش شاد🌸🌸🌸 »
آن روز با خود گفتم چه خوب! باید از او بخواهم بیشتر در مورد خاطره هایش از علی صفایی برایم بگوید یا بنویسد.
حالا او پر کشیده است و ما مانده ایم. دل ما جهادگران برای او و اخلاق نیکو و نوشته هایش تنگ می شود. نمی دانم با چه زبانی به خانواده، دوستان و همکارانش تسلیت بگویم؟ … از خداوند برایشان طلب صبر می کنم، سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار …»
منبع: صادق محمدی، حمیدرضا، مجموعه خاطرات شخصی: مدیر فرهنگی جهادی، ۲۳ بهمن ۱۳۹۸.
#دل_نوشته
#دفتر_پنجم_رفتارها_و_گفتارها
انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «دل نوشته حمیدرضا صادق محمدی به مناسبت درگذشت داریوش اسماعیلی» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.