آثار حاج مصور زینت بخش مجموعه های خصوصی و عمومی جهان است

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، تخت فولاد مدفن ستارگان بزرگ علم، ادب، فرهنگ و هنر و عرفان است. بزرگانی که نزد ما ایرانیان شناخته شده هستند اما علاقمند به دانستن بیشتر در مورد زندگی آنها هستیم. خبرگزاری تسنیم این امکان را برای مخاطب فراهم کرده و در گزارش هایی به معرفی ستارگان مدفون در تخت فولاد می پردازد. در این گزارش محمد حسین مصورالملکی شاعر و ادیب ایرانی را معرفی خواهیم کرد.
محمدحسین مصورالملکی مشهور به مصورالملک و حاج مصور، طراح، نقاش، نگارگر، تذهیب کار، هنرمند جامع، ادیب و شاعر ایرانی متخلص به «مصور» در تاریخ ۱۲۶۹ش در محله درکوشک اصفهان زاده شد.
او خواندن و نوشتن را در مکتب خانه فراگرفت و تحصیلات مقدماتی هنر را نزد محمد ابراهیم نقاش باشی و آقا میرزا احمد نقاش به انجام رساند. در یازده سالگی موسیقی رنگها را در کارگاه پدر آموخت. هنر قلمدان را نیز از پدر فراگرفت ولی در سیزده سالگی او را از دست داد. او با یاری شاگردان پدر به انجام سفارش های کارگاه پدری پرداخت تا بتواند معاش خود و خانواده را تأمین کند.
کاغذ را از کاغذگرخانه اصفهان می خرید و آن را به صورت مقوا درمی آورد، روی آن نقاشی و روغن کاری می کرد و می فروخت. پس از انقلاب مشروطه، موج مدرنیته، هنر قلمدان را برانداخت و او به پارچه قلمکار روی آورد.
نقاشی های کمال الدین بهزاد او را جلب کرد و سپس اسیر جادوی خطوط رضا عباسی شد. احساس کرد اگر بخواهد راهی مستقل را در پیش گیرد، باید با تجربه های فرنگ و سنتهای هنری غرب نیز آشنا شود؛ بنابراین در سال ۱۹۲۸میلادی از راه روسیه، لهستان، آلمان و بلژیک، راهی فرانسه شد و شش ماه در پاریس برای عتیقه فروشان و ایرانشناسان کار کرد. در این هنگام مطالعاتی روی مکاتب نقاشی غرب انجام داد
وی به همکاری با پروفسور آرتور پوپ پرداخت و به تصویرسازی بخش فرش از کتاب «هنر ایران» سرگرم شد.
دریافت دکترای افتخاری در سال ۱۳۴۹
وی در سن ۳۸ سالگی در مینیاتور، شبیه سازی، رنگ و روغن، آبرنگ، تذهیب، پرتره، تشعیر، نقاشی بر روی آب و نقشه کاشی، طبع آزموده بود. راز توفیق او در این رشته ها را باید توجه به طراحی به عنوان پایه هنرها دانست. او در روز ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۹ دکترای افتخاری خود را دریافت کرد.
بیست و پنج ساله بود که به هنگام تهیه روغن کمان برای قلمدان دستش سوخت و دچار لرزش دست شد. در کوچه و خیابان، دستش را به پایین کتش می گرفت یا دست چپ را روی آن می گذاشت که نلرزد ولی به هنگام کار تمرکز می کرد و دستش هیچ لرزشی نداشت.
شگفتا که آثار خود را با همین دست لرزان، قلمی کرد. قلم را در میان دو انگشت می گرفت و دو انگشت را نیز بر صفحه کاغذ تکیه می داد. گزارش هم روزگاران، حکایت از قلمگیری بسیار سریع او دارد؛ آشنایان با هنر نگارگری نیز با نگاه به آثار او به روشنی درمی یابند که وی برای جلوگیری از لرزش دست خود به هنگام کار، از حرکات سریع و قلمگیری در یک مرحله بهره برده و اثر خود را با خطوط تند و تیز آفریده است و از همین رو آثارش حس و حال بسیار بالایی دارد. در آثار او اصلاحی در کار نیست.
پس از این در سال ۱۳۴۶شمسی سکته ناقص مغزی، دست راستش را به کلی از کار انداخت. پنجه های خشکیده اش تنها می توانست گرد و خاک را از روی تابلوها پاک کند: «برد چون رشک بر آن کلک سحار؛ مصور را بیفتد پنجه از کار» .
از مهمترین شاگردان او می توان به یرواند نهاپطیان، یسایی شاجانیان، علی اصغر صانعی پور، علی سجادی، اسدالله زندیان، هوشنگ جزیزاده، محمد امامی، زینت السادات امامی، شکرالله صنیع زاده، مرتضی نعمت اللهی، مهدی شریفیان، علی خوشنویس زاده، عباس کرباسیون، محمدتقی ذوفن، روحانی و علی محمودیان اشاره داشت. او شاگرد ژاپنی و آمریکایی هم پرورش داد.
تدریس در هنرستان هنرهای زیبا اصفهان
تدریس او در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان هفته ای سه روز بود. او بیش از معلم بودن، هنرمند خلاق و با شخصیت بود. در کارش استاد بود ولی تعلیم دهنده خوبی به شمار نمی رفت. درنتیجه آثارش به خوبی انتشار نیافت.
حاج مصور به دلیل بر دوش داشتن هزینه زندگی خانواده پس از درگذشت زودهنگام پدر، در چهل سالگی ازدواج کرد که حاصل آن سه دختر و یک پسر بود. پسر او نیز راه وی را ادامه داد و یکی از مدرسان هنرستان هنرهای زیبای اصفهان شد.
پایه گذاری امجمن مکتب صائب
حاج مصور گاه اشعاری می سرود و در انجمن ادبی شیدا، دانشکده، اصفهان و سعدی حاضر می شد. او در سال ۱۳۴۵ به همراه جمعی دیگر انجمن مکتب صائب را پایه گذاری کرد.
شعرهایی نیز برای تابلوهای خود می سرود و آنها را در اطراف آثارش می نگاشت. هرچند نمی توان وی را شاعری حرفه ای درشمار آورد؛ ولی از هنر شاعری او به سادگی نمی توان گذشت. طبعی روان داشت و اشعاری صیقل خورده داشت. بعدها فرزندش «دیوان اشعار» او را گردآوری کرد.
از او است: «مست است تا به شام ابد آن که در ازل؛ از جام عشق لعل تو صهباش داده اند».
خانه حاج مصور به ثبت آثار ملی رسید
حاج مصور به سال ۱۳۲۰شمسی خانه ای بازمانده از اواخر دوره زند و اوایل قاجار را در منطقه یک اصفهان، کوی محله نو، بن بست زاهدی خریداری کرد. این خانه از آن پس به نام حاج مصور شناخته شد و به ثبت آثار ملی رسید.
پس از دو دالان عمود بر هم به گوشه حیاط می رسیم که باغچه ها و حوض در آن قرار دارند. دو بخش اصلی خانه در دو طبقه، از حیاط قابل دسترسی است. یک پنج دری و یک سه دری. حوض خانه، حوضی هشت گوش دارد و نورگیرهایی که از بیرون خانه هم دیده می شود و در واقع نماد خانه به شمار می رود.
خانه به شیوه معماران دوره صفوی است؛ ولی مصورالملک پس از چند شکست و نشست در خانه، تغییراتی در آن ایجاد کرد که به شیوه معماران دوره قاجار می ماند. مهمترین این تغییرات، نیم دایره تاج مانند بر پیشانی بالای ارسی بزرگ است.
او فی البداهه کار می کرد و کمتر چیزی را برای خود نگاه می داشت. جهانگردانی برای خرید آثارش به منزل آمدند. چون جست وجو کردند چیزی نیافتند. استاد به آنها گفت که همه تابلوهایم به فروش رفته است. گردشگران خارجی ناراحت شدند. حاج مصور قلم برگرفت و اثری زیبا آفرید که آنها دست خالی بیرون نروند.
در دوران پهلوی اول، نقاشی قاجار برافتاد و نقاشان به سبک صفویه بازگشتند. جهانگردان به شیوه صفوی علاقه نشان دادند و اینگونه، نگارگری احیا شد و با هنر غربی هم درآمیخت. چون نقاشان به ذوق جهانگردان اروپایی توجه داشتند، سایه روشن، نورپردازی، انعکاس، بعد و مناظر و مرایا را وارد این هنر کردند.
حاج مصور به هویت نگارگری ایرانی زندگی دوباره بخشید
حاج مصور در این نهضت، سهمی بزرگ داشت. وی هنگامی که میدان نقش جهان را تصویر می کرد، مجبور شد دوری و نزدیکی آدمها و محلها را نشان بدهد. به این ترتیب، برای نخستین بار پرسپکتیو را به صورت علمی وارد مینیاتور کرد و با احیای شخصیت و هویت نگارگری ایرانی به آن زندگی دوباره بخشید.
در مرحله بعدی، سایه روشن را بدون رنگ آمیزی وارد مینیاتور کرد.
به آناتومی پایبند بود و در مینیاتور، استخوان بندی و اندازه های طبیعی انسان یا حیوان را در نظر می گرفت و رعایت می کرد.
او آثار نقاشان قدیم شرق و غرب را مشاهده کرد؛ ولی استاد اصلی اش طبیعت بود. بر این عقیده بود که باید از روی طبیعت ساخت، هنرمند خلاق، باید بنابر قانون طبیعت و خلقت، آفرینش تازه ای عرضه کند.
نگاه حاج مصور در تابلوها از بالا است، او نقاشی است که خود درگیر جنگ و بازی و عشق نمی شود. در وی تخت جمشید را از میان آتش اسکندر بیرون می کشد و خود از روی کوه رحمت بر آن می نگرد. درباره جنگ نادر سروده ای دارد که برای نوع نگاه او به آفریده هایش پرفایده است:
«سپاهی ز اندیشه کردم روان؛ سوی نادر و جنگ هندوستان؛ به پیری سر من سر جنگ داشت؛ جوان بود و بر جنگ آهنگ داشت؛ من از کلک چون خنجر آبدار؛ بر این صفحه کردم بسی کارزار؛ ز تیغ قلم بس سرانداختم؛ لان را به یکدیگر انداختم؛ ز شمشیر اندیشه از پشت زین؛ دلیران فکندم به روی زمین؛ ز پیکان کلک اندر این رزمگاه؛ دریدم بسی سینه این سپاه».
او این سه واژه را پایه مینیاتور می دانست: «مخلوقات، مصنوعات و تخیلات»
حاج مصور از عرفان و فلسفه شرق بهره بسیار داشت و آگاهی های او در این زمینه از مقاله ای که به سال ۱۳۳۶شمسی درباره مینیاتور در شماره سوم مجله «نقش و نگار» نوشته به خوبی روشن می شود.
تنوع شیوه و موضوع در میان آثارش به خوبی نشان دهنده پرکاری و تازه جویی اوست. شماری از آثار او را می توان ارائه موضوع نو با قالبهای قدیم دانست.
وی بیش از دیگر نقاشان به تصویرکردن زندگی مردم عادی از صنعتگر و پیشه ور تا کاسب و دهقان اهمیت می داد.
مهمترین آثار حاج مصور
از مهمترین آثار استاد می توان به این نمونه ها اشاره کرد:
تابلوی تخت جمشید در روز سلام عید
نوروز که در نمایشگاه لندن به نمایش درآمد و نخستین تجربه او در عرصه جهانی بود. داریوش بزرگ از ارتش سان می بیند و ملت های گوناگون با هدیه هایشان به تخت جمشید آمده اند. حاج مصور به همراه شاگردان خود و ریچاردز به دیدار ویرانه های تخت جمشید رفت و بر پایه پژوهش های هرتسفلد توانست این بنای باستانی را در طول چهار سال بازسازی کند. نقش چهار هزار نفر در این تابلو دیده می شود. او این اثر خود را باارزشمندترین کار خود می دانست.
عمارت عالی قاپو در دوره صفوی که شاه عباس و درباریان بر ایوان بزرگ برنشسته اند و چوگان بازی را تماشا می کنند؛ این تابلو به خواهش همسر لرد لویی مونت باتن دریادار انگلیسی آفریده شد و در بمباران آلمانها در کنار رود سن نابود شد البته حاج مصور چند تابلوی دیگر با موضوع چوگان دارد؛ دو رنگ و روغن، یک رنگ و روغن روی عاج و یکی به شیوه مینیاتور.
مسابقه اسب دوانی در میدان نقش جهان اصفهان. خود حاج مصورالملک نیز با لباس صفوی در میان جمعیت دیده می شود که تابلوی مینیاتوری را به فرد انگلیسی که سفارش دهنده این تابلو است می فروشد.
پرش از روی مانع.
تابلوی نبرد نادرشاه و فتح هندوستان در سال۱۳۳۰ که با استفاده از مفاهیم عرفانی درباره پوچی جنگ به شیوه آبرنگ اواخر عهد قاجار به همراه اشعاری از خود حاج مصور.
تابلوی مینیاتور جنگ جهانی دوم که در سمت چپ، روزولت، استالین و چرچیل سوار بر اسبهای آذربایجانی بر هیتلر، موسولینی و هیروهیتو نخست وزیر ژاپن در سمت راست سوارند.
تابلوی لیلی به شیوه آب مرکب. همراه با شعری از خود حاج مصور. تجلی لیلی در درخت، رودخانه، تپه، سنگ و ابر که یکی از عوامل ساواک آن را به انگلستان برد.
تابلوی مینیاتور شیخ صنعان و دختر ترسا، موزه هنرهای ملی تهران. بر پایه این بیت: «شیخ صنعان عشق چون در دلش مأوی گرفت؛ داد دین و می ز دست دختر ترسا گرفت»، دیر ترسایان که از دور نمایانده می شود بر زیبایی تابلو می افزاید.
تابلوی رنگ و روغن از چهره آخوند گزی.
تابلوی چگونگی نگارش «گلستان سعدی.
تابلوی قلم گیری از صائب از روی طرح اصلی چهره صائب در هندوستان که با خط استاد حبیب الله فضائلی به پاس تلاشهای فضل الله اعتمادی (برنا) برای آزادسازی مقبره صائب به برنا هدیه شد.
تابلوی مسجد خیالی به سفارش پروفسور پوپ برای کویین ماری ملکه انگلستان با آبرنگ به شیوه کمال الدین بهزاد.
تابلوی صلح حیوانات به شیوه آبرنگ که آخرین کار استاد است. حیوانات در کنار یکدیگر به آرامی زندگی می کنند و از غذای خود به یکدیگر می دهند.
از روی طرح های حاج مصور، شمار قابل توجهی نقشه برای فرش های ظریف فراهم آمد و بافته شد. او ابتدا بر کاغذ سفید می کشید، سپس به دست نقشه کشان، شطرنجی می شد. شماری از اینها برای کارگاه محمدصادق صیرفیان و حسن حکمت نژاد انجام شد.
قالی راز به اهتمام رضا حکمت نژاد بر پایه طرح حاجی بافته شد.
شهرت آثار حاج مصور در جهان
آثار حاج مصور امروزه مرزهای ایران را درنوردیده و زینت بخش مجموعه های خصوصی و عمومی جهان شده است. همچنین طرح های اجرا نشده ای از او برجای مانده است.
شماری از آثار استاد، زینت افزای دیوارهای خانه پسرش است. آثار شاخص استاد برای نخستین بار به همت خانواده او از چهارم خرداد ۱۳۸۳ به مدت یک ماه در موزه هنرهای تزیینی اصفهان گرد هم آمد.
پیدا است همه آثار هنرمندی به این پرکاری نمی تواند در یک سطح باشد به ویژه که به سفارش کار می پذیرفت و گاه سفارش دهنده شتاب می کرد، هرچند کارهای بازاری نیز تشخص حاجی را داشت.
وفات
حاج مصور در تاریخ۲۴ دی ۱۳۵۶ شمسی؛ ۵ صفر ۱۳۹۸ قمری در ۸۷ سالگی در اصفهان درگذشت و در تکیه لسان الارض در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرد.
بر سنگ مزارش امضای زیبای او که پسرکی است با کلاه نقابی و نیز اشعار سیدرضا بهشتی متخلص به «دریا» به چشم می خورد: «چو دی رفت از جمع ما رفت گفت دریا؛ به تاریخ استاد صنعت مصور».
این سنگ را حسن حجار بر پایه طرح فرزند استاد، حسن مصورالملکی فراهم آورد. ابتدا قرار بود سنگ حالت نیم مجسمه بیاید ولی به درازا کشیدن زمان، فرزند استاد را بر آن داشت که به همین سنگ بسنده کند.
انتهای پیام/ش
محمدحسین مصورالملکی مشهور به مصورالملک و حاج مصور، طراح، نقاش، نگارگر، تذهیب کار، هنرمند جامع، ادیب و شاعر ایرانی متخلص به «مصور» در تاریخ ۱۲۶۹ش در محله درکوشک اصفهان زاده شد.
او خواندن و نوشتن را در مکتب خانه فراگرفت و تحصیلات مقدماتی هنر را نزد محمد ابراهیم نقاش باشی و آقا میرزا احمد نقاش به انجام رساند. در یازده سالگی موسیقی رنگها را در کارگاه پدر آموخت. هنر قلمدان را نیز از پدر فراگرفت ولی در سیزده سالگی او را از دست داد. او با یاری شاگردان پدر به انجام سفارش های کارگاه پدری پرداخت تا بتواند معاش خود و خانواده را تأمین کند.
کاغذ را از کاغذگرخانه اصفهان می خرید و آن را به صورت مقوا درمی آورد، روی آن نقاشی و روغن کاری می کرد و می فروخت. پس از انقلاب مشروطه، موج مدرنیته، هنر قلمدان را برانداخت و او به پارچه قلمکار روی آورد.
نقاشی های کمال الدین بهزاد او را جلب کرد و سپس اسیر جادوی خطوط رضا عباسی شد. احساس کرد اگر بخواهد راهی مستقل را در پیش گیرد، باید با تجربه های فرنگ و سنتهای هنری غرب نیز آشنا شود؛ بنابراین در سال ۱۹۲۸میلادی از راه روسیه، لهستان، آلمان و بلژیک، راهی فرانسه شد و شش ماه در پاریس برای عتیقه فروشان و ایرانشناسان کار کرد. در این هنگام مطالعاتی روی مکاتب نقاشی غرب انجام داد
وی به همکاری با پروفسور آرتور پوپ پرداخت و به تصویرسازی بخش فرش از کتاب «هنر ایران» سرگرم شد.
دریافت دکترای افتخاری در سال ۱۳۴۹
وی در سن ۳۸ سالگی در مینیاتور، شبیه سازی، رنگ و روغن، آبرنگ، تذهیب، پرتره، تشعیر، نقاشی بر روی آب و نقشه کاشی، طبع آزموده بود. راز توفیق او در این رشته ها را باید توجه به طراحی به عنوان پایه هنرها دانست. او در روز ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۹ دکترای افتخاری خود را دریافت کرد.
بیست و پنج ساله بود که به هنگام تهیه روغن کمان برای قلمدان دستش سوخت و دچار لرزش دست شد. در کوچه و خیابان، دستش را به پایین کتش می گرفت یا دست چپ را روی آن می گذاشت که نلرزد ولی به هنگام کار تمرکز می کرد و دستش هیچ لرزشی نداشت.
شگفتا که آثار خود را با همین دست لرزان، قلمی کرد. قلم را در میان دو انگشت می گرفت و دو انگشت را نیز بر صفحه کاغذ تکیه می داد. گزارش هم روزگاران، حکایت از قلمگیری بسیار سریع او دارد؛ آشنایان با هنر نگارگری نیز با نگاه به آثار او به روشنی درمی یابند که وی برای جلوگیری از لرزش دست خود به هنگام کار، از حرکات سریع و قلمگیری در یک مرحله بهره برده و اثر خود را با خطوط تند و تیز آفریده است و از همین رو آثارش حس و حال بسیار بالایی دارد. در آثار او اصلاحی در کار نیست.
پس از این در سال ۱۳۴۶شمسی سکته ناقص مغزی، دست راستش را به کلی از کار انداخت. پنجه های خشکیده اش تنها می توانست گرد و خاک را از روی تابلوها پاک کند: «برد چون رشک بر آن کلک سحار؛ مصور را بیفتد پنجه از کار» .
از مهمترین شاگردان او می توان به یرواند نهاپطیان، یسایی شاجانیان، علی اصغر صانعی پور، علی سجادی، اسدالله زندیان، هوشنگ جزیزاده، محمد امامی، زینت السادات امامی، شکرالله صنیع زاده، مرتضی نعمت اللهی، مهدی شریفیان، علی خوشنویس زاده، عباس کرباسیون، محمدتقی ذوفن، روحانی و علی محمودیان اشاره داشت. او شاگرد ژاپنی و آمریکایی هم پرورش داد.
تدریس در هنرستان هنرهای زیبا اصفهان
تدریس او در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان هفته ای سه روز بود. او بیش از معلم بودن، هنرمند خلاق و با شخصیت بود. در کارش استاد بود ولی تعلیم دهنده خوبی به شمار نمی رفت. درنتیجه آثارش به خوبی انتشار نیافت.
حاج مصور به دلیل بر دوش داشتن هزینه زندگی خانواده پس از درگذشت زودهنگام پدر، در چهل سالگی ازدواج کرد که حاصل آن سه دختر و یک پسر بود. پسر او نیز راه وی را ادامه داد و یکی از مدرسان هنرستان هنرهای زیبای اصفهان شد.
پایه گذاری امجمن مکتب صائب
حاج مصور گاه اشعاری می سرود و در انجمن ادبی شیدا، دانشکده، اصفهان و سعدی حاضر می شد. او در سال ۱۳۴۵ به همراه جمعی دیگر انجمن مکتب صائب را پایه گذاری کرد.
شعرهایی نیز برای تابلوهای خود می سرود و آنها را در اطراف آثارش می نگاشت. هرچند نمی توان وی را شاعری حرفه ای درشمار آورد؛ ولی از هنر شاعری او به سادگی نمی توان گذشت. طبعی روان داشت و اشعاری صیقل خورده داشت. بعدها فرزندش «دیوان اشعار» او را گردآوری کرد.
از او است: «مست است تا به شام ابد آن که در ازل؛ از جام عشق لعل تو صهباش داده اند».
خانه حاج مصور به ثبت آثار ملی رسید
حاج مصور به سال ۱۳۲۰شمسی خانه ای بازمانده از اواخر دوره زند و اوایل قاجار را در منطقه یک اصفهان، کوی محله نو، بن بست زاهدی خریداری کرد. این خانه از آن پس به نام حاج مصور شناخته شد و به ثبت آثار ملی رسید.
پس از دو دالان عمود بر هم به گوشه حیاط می رسیم که باغچه ها و حوض در آن قرار دارند. دو بخش اصلی خانه در دو طبقه، از حیاط قابل دسترسی است. یک پنج دری و یک سه دری. حوض خانه، حوضی هشت گوش دارد و نورگیرهایی که از بیرون خانه هم دیده می شود و در واقع نماد خانه به شمار می رود.
خانه به شیوه معماران دوره صفوی است؛ ولی مصورالملک پس از چند شکست و نشست در خانه، تغییراتی در آن ایجاد کرد که به شیوه معماران دوره قاجار می ماند. مهمترین این تغییرات، نیم دایره تاج مانند بر پیشانی بالای ارسی بزرگ است.
او فی البداهه کار می کرد و کمتر چیزی را برای خود نگاه می داشت. جهانگردانی برای خرید آثارش به منزل آمدند. چون جست وجو کردند چیزی نیافتند. استاد به آنها گفت که همه تابلوهایم به فروش رفته است. گردشگران خارجی ناراحت شدند. حاج مصور قلم برگرفت و اثری زیبا آفرید که آنها دست خالی بیرون نروند.
در دوران پهلوی اول، نقاشی قاجار برافتاد و نقاشان به سبک صفویه بازگشتند. جهانگردان به شیوه صفوی علاقه نشان دادند و اینگونه، نگارگری احیا شد و با هنر غربی هم درآمیخت. چون نقاشان به ذوق جهانگردان اروپایی توجه داشتند، سایه روشن، نورپردازی، انعکاس، بعد و مناظر و مرایا را وارد این هنر کردند.
حاج مصور به هویت نگارگری ایرانی زندگی دوباره بخشید
حاج مصور در این نهضت، سهمی بزرگ داشت. وی هنگامی که میدان نقش جهان را تصویر می کرد، مجبور شد دوری و نزدیکی آدمها و محلها را نشان بدهد. به این ترتیب، برای نخستین بار پرسپکتیو را به صورت علمی وارد مینیاتور کرد و با احیای شخصیت و هویت نگارگری ایرانی به آن زندگی دوباره بخشید.
در مرحله بعدی، سایه روشن را بدون رنگ آمیزی وارد مینیاتور کرد.
به آناتومی پایبند بود و در مینیاتور، استخوان بندی و اندازه های طبیعی انسان یا حیوان را در نظر می گرفت و رعایت می کرد.
او آثار نقاشان قدیم شرق و غرب را مشاهده کرد؛ ولی استاد اصلی اش طبیعت بود. بر این عقیده بود که باید از روی طبیعت ساخت، هنرمند خلاق، باید بنابر قانون طبیعت و خلقت، آفرینش تازه ای عرضه کند.
نگاه حاج مصور در تابلوها از بالا است، او نقاشی است که خود درگیر جنگ و بازی و عشق نمی شود. در وی تخت جمشید را از میان آتش اسکندر بیرون می کشد و خود از روی کوه رحمت بر آن می نگرد. درباره جنگ نادر سروده ای دارد که برای نوع نگاه او به آفریده هایش پرفایده است:
«سپاهی ز اندیشه کردم روان؛ سوی نادر و جنگ هندوستان؛ به پیری سر من سر جنگ داشت؛ جوان بود و بر جنگ آهنگ داشت؛ من از کلک چون خنجر آبدار؛ بر این صفحه کردم بسی کارزار؛ ز تیغ قلم بس سرانداختم؛ لان را به یکدیگر انداختم؛ ز شمشیر اندیشه از پشت زین؛ دلیران فکندم به روی زمین؛ ز پیکان کلک اندر این رزمگاه؛ دریدم بسی سینه این سپاه».
او این سه واژه را پایه مینیاتور می دانست: «مخلوقات، مصنوعات و تخیلات»
حاج مصور از عرفان و فلسفه شرق بهره بسیار داشت و آگاهی های او در این زمینه از مقاله ای که به سال ۱۳۳۶شمسی درباره مینیاتور در شماره سوم مجله «نقش و نگار» نوشته به خوبی روشن می شود.
تنوع شیوه و موضوع در میان آثارش به خوبی نشان دهنده پرکاری و تازه جویی اوست. شماری از آثار او را می توان ارائه موضوع نو با قالبهای قدیم دانست.
وی بیش از دیگر نقاشان به تصویرکردن زندگی مردم عادی از صنعتگر و پیشه ور تا کاسب و دهقان اهمیت می داد.
مهمترین آثار حاج مصور
از مهمترین آثار استاد می توان به این نمونه ها اشاره کرد:
تابلوی تخت جمشید در روز سلام عید
نوروز که در نمایشگاه لندن به نمایش درآمد و نخستین تجربه او در عرصه جهانی بود. داریوش بزرگ از ارتش سان می بیند و ملت های گوناگون با هدیه هایشان به تخت جمشید آمده اند. حاج مصور به همراه شاگردان خود و ریچاردز به دیدار ویرانه های تخت جمشید رفت و بر پایه پژوهش های هرتسفلد توانست این بنای باستانی را در طول چهار سال بازسازی کند. نقش چهار هزار نفر در این تابلو دیده می شود. او این اثر خود را باارزشمندترین کار خود می دانست.
عمارت عالی قاپو در دوره صفوی که شاه عباس و درباریان بر ایوان بزرگ برنشسته اند و چوگان بازی را تماشا می کنند؛ این تابلو به خواهش همسر لرد لویی مونت باتن دریادار انگلیسی آفریده شد و در بمباران آلمانها در کنار رود سن نابود شد البته حاج مصور چند تابلوی دیگر با موضوع چوگان دارد؛ دو رنگ و روغن، یک رنگ و روغن روی عاج و یکی به شیوه مینیاتور.
مسابقه اسب دوانی در میدان نقش جهان اصفهان. خود حاج مصورالملک نیز با لباس صفوی در میان جمعیت دیده می شود که تابلوی مینیاتوری را به فرد انگلیسی که سفارش دهنده این تابلو است می فروشد.
پرش از روی مانع.
تابلوی نبرد نادرشاه و فتح هندوستان در سال۱۳۳۰ که با استفاده از مفاهیم عرفانی درباره پوچی جنگ به شیوه آبرنگ اواخر عهد قاجار به همراه اشعاری از خود حاج مصور.
تابلوی مینیاتور جنگ جهانی دوم که در سمت چپ، روزولت، استالین و چرچیل سوار بر اسبهای آذربایجانی بر هیتلر، موسولینی و هیروهیتو نخست وزیر ژاپن در سمت راست سوارند.
تابلوی لیلی به شیوه آب مرکب. همراه با شعری از خود حاج مصور. تجلی لیلی در درخت، رودخانه، تپه، سنگ و ابر که یکی از عوامل ساواک آن را به انگلستان برد.
تابلوی مینیاتور شیخ صنعان و دختر ترسا، موزه هنرهای ملی تهران. بر پایه این بیت: «شیخ صنعان عشق چون در دلش مأوی گرفت؛ داد دین و می ز دست دختر ترسا گرفت»، دیر ترسایان که از دور نمایانده می شود بر زیبایی تابلو می افزاید.
تابلوی رنگ و روغن از چهره آخوند گزی.
تابلوی چگونگی نگارش «گلستان سعدی.
تابلوی قلم گیری از صائب از روی طرح اصلی چهره صائب در هندوستان که با خط استاد حبیب الله فضائلی به پاس تلاشهای فضل الله اعتمادی (برنا) برای آزادسازی مقبره صائب به برنا هدیه شد.
تابلوی مسجد خیالی به سفارش پروفسور پوپ برای کویین ماری ملکه انگلستان با آبرنگ به شیوه کمال الدین بهزاد.
تابلوی صلح حیوانات به شیوه آبرنگ که آخرین کار استاد است. حیوانات در کنار یکدیگر به آرامی زندگی می کنند و از غذای خود به یکدیگر می دهند.
از روی طرح های حاج مصور، شمار قابل توجهی نقشه برای فرش های ظریف فراهم آمد و بافته شد. او ابتدا بر کاغذ سفید می کشید، سپس به دست نقشه کشان، شطرنجی می شد. شماری از اینها برای کارگاه محمدصادق صیرفیان و حسن حکمت نژاد انجام شد.
قالی راز به اهتمام رضا حکمت نژاد بر پایه طرح حاجی بافته شد.
شهرت آثار حاج مصور در جهان
آثار حاج مصور امروزه مرزهای ایران را درنوردیده و زینت بخش مجموعه های خصوصی و عمومی جهان شده است. همچنین طرح های اجرا نشده ای از او برجای مانده است.
شماری از آثار استاد، زینت افزای دیوارهای خانه پسرش است. آثار شاخص استاد برای نخستین بار به همت خانواده او از چهارم خرداد ۱۳۸۳ به مدت یک ماه در موزه هنرهای تزیینی اصفهان گرد هم آمد.
پیدا است همه آثار هنرمندی به این پرکاری نمی تواند در یک سطح باشد به ویژه که به سفارش کار می پذیرفت و گاه سفارش دهنده شتاب می کرد، هرچند کارهای بازاری نیز تشخص حاجی را داشت.
وفات
حاج مصور در تاریخ۲۴ دی ۱۳۵۶ شمسی؛ ۵ صفر ۱۳۹۸ قمری در ۸۷ سالگی در اصفهان درگذشت و در تکیه لسان الارض در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرد.
بر سنگ مزارش امضای زیبای او که پسرکی است با کلاه نقابی و نیز اشعار سیدرضا بهشتی متخلص به «دریا» به چشم می خورد: «چو دی رفت از جمع ما رفت گفت دریا؛ به تاریخ استاد صنعت مصور».
این سنگ را حسن حجار بر پایه طرح فرزند استاد، حسن مصورالملکی فراهم آورد. ابتدا قرار بود سنگ حالت نیم مجسمه بیاید ولی به درازا کشیدن زمان، فرزند استاد را بر آن داشت که به همین سنگ بسنده کند.
انتهای پیام/ش
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «آثار حاج مصور زینت بخش مجموعه های خصوصی و عمومی جهان است» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.