باطن و ظاهرشان یکی است … ریا ندارد، هر چه هست همین است

ایسنا/خراسان جنوبی مجتمع توانبخشی حضرت علی اکبر(ع) بیرجند؛ مکانی است که ساکنانش با دنیای دورویی فاصله دارند؛ انسان هایی دور از دنیای پرهیاهو در حال زندگی و ساختن با دنیایی از نقص هایی که البته نامش شاید نقص نباشد، هستند.
اسفند امسال به رسم روزهای پایانی هر سال همراه استاندار از مجتمع توانبخشی علی اکبر(ع) بازدید کردیم؛ جدا از حال و هوای مرکز، شنیدن دعاهای از سر اخلاص ساکنان همیشه این مجتمع برای شنیدنی تر از هر روایتی بود.
در حاشیه این بازدید فرصتی دست داد چند لحظه ای پای درد و دل سالمندان این مرکز بنشینم، سالمندان از برخوردها و امکانات مرکز رضایت داشتند و دعاگو بودند، اما در میانه حرف هایشان به روزهای خوش زندگی خود اشاره می کردند، روزهایی در کنار پدر، مادر و فرزندان خود؛ روزهایی که نیاز به چشم دیگران نداشتند و خود معتمد یک محل بودند.
یکی از مادرانی که سال ها در اتاق های تکراری این مرکز روزگار می گذارند؛ می گفت امیدم در این آخر عمری به «خدا و امامان» است، ملجایی که پناه همه بی پناهان است و دعایی را بدرقه استاندار و هیئت همراهش کرد؛ همیشه زیر سایه امام زمان(عج) کار کنید … و چه معنای عجیبی داشت این دعا؛ فکر کردم زیر سایه امام زمان کار کردن یعنی دوری از هر گونه تملق و ریاکاری اختلاس و نزدیکی به هر آنچه یک مسئول جمهوری اسلامی باید داشته باشد.
از مادری پرسیدم از زندگی اکنونت راضی هستی، سری تکان داد و گفت: به آنچه خداوند برایم درنظرگرفته راضی ام و همیشه تا همین امروز شکرگذار او بوده ام. شکرگذاری وجه مشترک زندگی همه آنان بود، واژه ای که شاید در این فضا به معنای بندگی خاص خداوند بود و من و بسیاری از افرادی چون من آن را به درستی درک نکرده ایم.
برخی از مادران در سالن مشغول راه رفتن بوده و در فکری عمیق فرورفته بودند. برخی با پرستاران در حال درد و دل کردن بودند و برخی با خود نجوا می کردند گویی فرزندشان را در مقابل خود می بینند. نزدیکشان که می شدی از آمدنت خوشحال بودند، گویی فرزند یا یکی از بستگانشان به دیدارشان آمده، یکیشان دستم را گرفت و برایم از زندگیش گفت و در هر جمله برایم دعایی می کرد. می گفت تا جوانی قدرت را بدان، برای تمام جوانان این سرزمین دعایی خواند. سخن گفتن از این فضا کار چندان آسانی نیست. نمی توانم حال مادری را توصیف کنم که پشت پنجره اتاق آسایشگاه نشسته و به دوردست ها خیره شده، شاید نشانی از فرزندش بیابد.
مادری که چادر بر سر کرده و بی قرار دنبال پسرش می گردد. او حسینش را صدا می کند و بی قرار به سمت در می رود. برای یافتن فرزندش به هرکسی رو می زند، اما برای بی قراری هایش پاسخی ندارم. با وجود آنکه پرستاران او را آرام می کنند، اما انگار هیچ پاسخی نمی توانست بی قراری هایش را التیام بخشد. او آن قدر مشوش منتظر پسرش است، که اضطرابش تو را نیز بی قرار می کند.
زندگی مادران این آسایشگاه تنها برشی کوچک از زندگی مادرانی است که عمر خود را در دلواپسی و دلتنگ سپری کرده اند و در مقابل هیچ عوضی از تو درخواست نکرده اند. کدام انسان است که این فداکاری را قدر نشناسد. هریک برایمان دعایی خواند و بدرقه راهمان کرد، دعایی از جنس مادران که همیشه محافظ فرزندان است و فرقی نمی کند که فرزند تو باشد و یا فرزند دیگری. خصلت مادر بودن دعایی از جنس آرامش را همیشه همراهش دارد. هرچند بسیاری از این بانوان به دلیل نداشتن فرزند، پا در این خانه گذاشتند، اما هرچه که هست حق یک عمر بی قراری شاید این نباشد.
آن طرف تر اتاق های معلولان بود؛ هریک درجه ای از معلولیت داشتند، اما بیکار ننشسته بودند و هریک مشغول کاری بودند؛ از گلدوزی و خیاطی و کارهای هنری و یا حتی کمک به مسئولان آسایشگاه؛ شاید از پدر و مادر دور بدند اما محیط آسایشگاه برایشان پر بود از محبت و روزهای خوش. روزهای خوبی که شاید برایشان بیرون از محیط متصور نبود. در بازدید از اتاق هایشان دست هایت را می گرفتند و به دنبال همدمی برای هم صحبتای بودند؛ دست هایی که مانتد بقیه دست ها نبود و شاید به گفته پزشکان ناقص و ناتوان بود در این محیط تواناتر از همیشه بود. عشق، محبت و اشتغال در میان این دست ها، پیدای ناپیدای معلولیت بود.
یاد بازدید نماینده مقام معظم رهبری در خراسان جنوبی از این مرکز افتادم؛ ایشان مثل همیشه سخنان بسیار مهم و قابل تأملی فرمودند؛ حجت الاسلام عبادی در این بازدید گفت: طبقه ای که در این جامعه بزرگ جهانی، صداقت دارند همین طبقه(معلولین) هستند که شما خدمتگزارشان هستید؛ باطن و ظاهرشان یکی است. ریا ندارد، هر چه هست همین است. به ظاهر یک کسانی ممکن است تصور کنند این ها مریض احوال هستند ما سالم هستیم؛ قضیه عکس است، ما مریضیم، این ها طبقه سالم جامعه هستند. به همین دلیل کسانی که به هر نحوی، چه عزیزانی که شب و روز به آنان خدمت می کنند و چه کسانی که دست و بازوشان را از دور می گیرند، چه مسئولان و چه مردم؛ به دلیلی که به بهترین طبقه خلق خدا خدمت می کنید شما هم از این بهتری و امتیاز برخوردارید. این را به شما تبریک می گویم.
مجتمع توانبخشی حضرت علی اکبر (ع) از بزرگترین مراکز خیریه هیئت امنایی استان و شرق کشور است که در شهریور ماه ۱۳۷۶ در شهر بیرجند راه اندازی شد. قناعت در این بازدید، درخصوص کمک به رفع پاره ای مشکلات، پیگیری مطالبات مجموعه و نیازهای موجود قول مساعد داد. استاندار در جمع هیات امنای این مجموعه تاکید کرد در بازدید بعدی، پروژهای بر زمین مانده این مجتمع افتتاح شده باشد.
یادداشت از محمود مقامی، مشاور رسانه ای و مدیر روابط عمومی استاندار خراسان جنوبی
انتهای پیام
اسفند امسال به رسم روزهای پایانی هر سال همراه استاندار از مجتمع توانبخشی علی اکبر(ع) بازدید کردیم؛ جدا از حال و هوای مرکز، شنیدن دعاهای از سر اخلاص ساکنان همیشه این مجتمع برای شنیدنی تر از هر روایتی بود.
در حاشیه این بازدید فرصتی دست داد چند لحظه ای پای درد و دل سالمندان این مرکز بنشینم، سالمندان از برخوردها و امکانات مرکز رضایت داشتند و دعاگو بودند، اما در میانه حرف هایشان به روزهای خوش زندگی خود اشاره می کردند، روزهایی در کنار پدر، مادر و فرزندان خود؛ روزهایی که نیاز به چشم دیگران نداشتند و خود معتمد یک محل بودند.
یکی از مادرانی که سال ها در اتاق های تکراری این مرکز روزگار می گذارند؛ می گفت امیدم در این آخر عمری به «خدا و امامان» است، ملجایی که پناه همه بی پناهان است و دعایی را بدرقه استاندار و هیئت همراهش کرد؛ همیشه زیر سایه امام زمان(عج) کار کنید … و چه معنای عجیبی داشت این دعا؛ فکر کردم زیر سایه امام زمان کار کردن یعنی دوری از هر گونه تملق و ریاکاری اختلاس و نزدیکی به هر آنچه یک مسئول جمهوری اسلامی باید داشته باشد.
از مادری پرسیدم از زندگی اکنونت راضی هستی، سری تکان داد و گفت: به آنچه خداوند برایم درنظرگرفته راضی ام و همیشه تا همین امروز شکرگذار او بوده ام. شکرگذاری وجه مشترک زندگی همه آنان بود، واژه ای که شاید در این فضا به معنای بندگی خاص خداوند بود و من و بسیاری از افرادی چون من آن را به درستی درک نکرده ایم.
برخی از مادران در سالن مشغول راه رفتن بوده و در فکری عمیق فرورفته بودند. برخی با پرستاران در حال درد و دل کردن بودند و برخی با خود نجوا می کردند گویی فرزندشان را در مقابل خود می بینند. نزدیکشان که می شدی از آمدنت خوشحال بودند، گویی فرزند یا یکی از بستگانشان به دیدارشان آمده، یکیشان دستم را گرفت و برایم از زندگیش گفت و در هر جمله برایم دعایی می کرد. می گفت تا جوانی قدرت را بدان، برای تمام جوانان این سرزمین دعایی خواند. سخن گفتن از این فضا کار چندان آسانی نیست. نمی توانم حال مادری را توصیف کنم که پشت پنجره اتاق آسایشگاه نشسته و به دوردست ها خیره شده، شاید نشانی از فرزندش بیابد.
مادری که چادر بر سر کرده و بی قرار دنبال پسرش می گردد. او حسینش را صدا می کند و بی قرار به سمت در می رود. برای یافتن فرزندش به هرکسی رو می زند، اما برای بی قراری هایش پاسخی ندارم. با وجود آنکه پرستاران او را آرام می کنند، اما انگار هیچ پاسخی نمی توانست بی قراری هایش را التیام بخشد. او آن قدر مشوش منتظر پسرش است، که اضطرابش تو را نیز بی قرار می کند.
زندگی مادران این آسایشگاه تنها برشی کوچک از زندگی مادرانی است که عمر خود را در دلواپسی و دلتنگ سپری کرده اند و در مقابل هیچ عوضی از تو درخواست نکرده اند. کدام انسان است که این فداکاری را قدر نشناسد. هریک برایمان دعایی خواند و بدرقه راهمان کرد، دعایی از جنس مادران که همیشه محافظ فرزندان است و فرقی نمی کند که فرزند تو باشد و یا فرزند دیگری. خصلت مادر بودن دعایی از جنس آرامش را همیشه همراهش دارد. هرچند بسیاری از این بانوان به دلیل نداشتن فرزند، پا در این خانه گذاشتند، اما هرچه که هست حق یک عمر بی قراری شاید این نباشد.
آن طرف تر اتاق های معلولان بود؛ هریک درجه ای از معلولیت داشتند، اما بیکار ننشسته بودند و هریک مشغول کاری بودند؛ از گلدوزی و خیاطی و کارهای هنری و یا حتی کمک به مسئولان آسایشگاه؛ شاید از پدر و مادر دور بدند اما محیط آسایشگاه برایشان پر بود از محبت و روزهای خوش. روزهای خوبی که شاید برایشان بیرون از محیط متصور نبود. در بازدید از اتاق هایشان دست هایت را می گرفتند و به دنبال همدمی برای هم صحبتای بودند؛ دست هایی که مانتد بقیه دست ها نبود و شاید به گفته پزشکان ناقص و ناتوان بود در این محیط تواناتر از همیشه بود. عشق، محبت و اشتغال در میان این دست ها، پیدای ناپیدای معلولیت بود.
یاد بازدید نماینده مقام معظم رهبری در خراسان جنوبی از این مرکز افتادم؛ ایشان مثل همیشه سخنان بسیار مهم و قابل تأملی فرمودند؛ حجت الاسلام عبادی در این بازدید گفت: طبقه ای که در این جامعه بزرگ جهانی، صداقت دارند همین طبقه(معلولین) هستند که شما خدمتگزارشان هستید؛ باطن و ظاهرشان یکی است. ریا ندارد، هر چه هست همین است. به ظاهر یک کسانی ممکن است تصور کنند این ها مریض احوال هستند ما سالم هستیم؛ قضیه عکس است، ما مریضیم، این ها طبقه سالم جامعه هستند. به همین دلیل کسانی که به هر نحوی، چه عزیزانی که شب و روز به آنان خدمت می کنند و چه کسانی که دست و بازوشان را از دور می گیرند، چه مسئولان و چه مردم؛ به دلیلی که به بهترین طبقه خلق خدا خدمت می کنید شما هم از این بهتری و امتیاز برخوردارید. این را به شما تبریک می گویم.
مجتمع توانبخشی حضرت علی اکبر (ع) از بزرگترین مراکز خیریه هیئت امنایی استان و شرق کشور است که در شهریور ماه ۱۳۷۶ در شهر بیرجند راه اندازی شد. قناعت در این بازدید، درخصوص کمک به رفع پاره ای مشکلات، پیگیری مطالبات مجموعه و نیازهای موجود قول مساعد داد. استاندار در جمع هیات امنای این مجموعه تاکید کرد در بازدید بعدی، پروژهای بر زمین مانده این مجتمع افتتاح شده باشد.
یادداشت از محمود مقامی، مشاور رسانه ای و مدیر روابط عمومی استاندار خراسان جنوبی
انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «باطن و ظاهرشان یکی است … ریا ندارد، هر چه هست همین است» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.