بهمنی: تا همیشه بدهکار فریدون مشیری ام / منزوی روزی ۸ غزل می گفت- اخبار ادبیات و نشر - اخبار فرهنگی تسنیم



به گزارش خبرگزاری تسنیم، سومین روز اردوی پایانی دورۀ نهم «آفتابگردان ها» که توسط موسسه شهرستان ادب برگزار شد، با کلاس «بینش تمدنی به زبان فارسی» شروع شد. مهدی صالحی در ابتدا به نقل از کنفسیوس گفت: ظلم های بزرگ در تاریخ بشر از ظلم به واژه ها آغاز شده است. ظلم به واژه یعنی ارث را طوری تعریف کنیم که فدک را از حضرت زهرا(س) بگیریم. عدل را طوری تعریف کنیم که عین ظلم شود.

وی در ادامه ضمن بیان مثال های بیشتر در این خصوص، یادآور این جمله از رهبر انقلاب شد که امروزه متأسفانه زبان فارسی در حال انحطاط است.

این پژوهشگربا بیان اینکه زبان ابزار فهم است، یادآور شد: ما چیزی را می فهمیم که واژه اش را داشته باشیم. این زبان است که امکان فهم را برای ما ایجاد می کند و واقعیت را شکل می دهد. زبان ابزار برقراری ارتباط و قابل توسعه پذیری است. شاعر می بایست سوار زبان باشد و آن را توسعه دهد. هر زمان شاعر از بند زبان رها شود، اندیشه رشد می کند.

وی در خصوص ارتباط با خود گفت: «انسان حیوان ناطق است و در اینجا نطق باطنی مطرح است.» وی در خصوص ارتباط با دیگران و اهمیت زبان تأکید کرد که زبان می تواند زندگی ساز و یا زندگی سوز باشد.

صالحی در ادامه زبان فارسی را ساختن تمدن از طریق تعامل فرهنگی و نه تهاجم فرهنگی دانست و افق شاعر را حرکت به سوی تمدن سازی دانست و فردوسی را یک شاعر تمدن ساز معرفی کرد. وی تأکید کرد شاعر باید کاری کند که الهاماتش تمدن ساز شود و با اشاره به اینکه با تضعیف شعرا، زبان تضعیف می شود، نقش شعرا را جدی دانست.

برنامۀ بعدی، کلاس «رسم شاعری» با حضور محمدعلی بهمنی بود و به گفت وگوی صمیمانه سیدوحید سمنانی با وی اختصاص داشت. بهمنی در پاسخ به این سؤال که اولین شعرتان در چه حال و هوایی بود و چگونه به سمت شعر کشیده شدید، گفت: من به واسطۀ حضور برادرم در چاپخانۀ مجلۀ روشنفکر، آنجا حضور پیدا می کردم و قبل از چاپ شدن آن مجله، مشتاقانه بخش اشعارش را می دیدم تا آن را برای مادرم که مدرس زبان فرانسه بود و بسیار اهل شعر، بخوانم. یک روز در ۹ سالگی در یکی از اشعار، غلطی وزنی دیدم و به مسئول مربوطه اعلام کردم که با واکنش تند او مواجه شدم. زنده یاد فریدون مشیری که مسئول بخش شعر مجلۀ روشنفکر بود، متوجه آن غلط شد و پیش من آمد و به خاطر اینکه این موضوع را متوجه شده بودم، مرا تحسین کرد و به من گفت: «تو می توانی شعر بگویی!» ایشان از من خواست تا شعری بگویم و در دیدار بعدی برایش بخوانم. من شعری برای مادرم گفتم و مشیری مرا بسیار تحسین کرد و دستی بر سرم کشید که هنوز هم که هنوز است، گرمای نوازشش را روی سرم حس می کنم. من از نظر شعری و اخلاقی تا همیشه بدهکار مشیری هستم.

بهمنی در پاسخ به این دغدغۀ شاعران جوان که گاهی اوقات شعر با ما قهر می کند و ما نمی توانیم شعر بگوییم، یادآور شد: ما نباید شعر بگوییم. باید اجازه دهیم شعر ما را بگوید. به این صورت که ما بیشتر از آنکه شعر بگوییم، باید کتاب ها و اشعار مورد علاقه مان را مطالعه کنیم و در حقیقت با شعر زندگی کنیم. من به شما قول می دهم که اگر این چنین با شعر زندگی کنید، شعر به ذهنتان هجوم می آورد و شما را طولانی مدت منتظر نمی گذارد.

وی در خصوص نحوۀ ورودش به عرصۀ ترانه نیز توضیحاتی داد و اضافه کرد: من تا سن ۲۱ سالگی که به دعوت فریدون مشیری پا به این عرصه گذاشتم، تجربۀ سرودن ترانه نداشتم. یک روز آقای مشیری مرا به دکتر نیر سینا که مدیر بخش موسیقی و سرود رادیو بود، معرفی کرد و من ترانه سرایی را شروع کردم.

وی دربارۀ دوست قدیمی اش حسین منزوی نیز گفت: من چهار سال از منزوی بزرگ ترم. منزوی وقتی که به تهران می آمد، گاهی چند روزی می ماند و با هم بودیم و شعر می خواندیم. در این میان من متوجه شدم که شعرم از منزوی عقب تر است. اشعار همدیگر را که گوش می کردیم، خودبه خود شوق سرودن در ما ایجاد می شد. منزوی فراتر از آن است که مورد دلسوزی قرار بگیرد. من با خود می گفتم که چگونه می توانم مانند او غزل بگویم که در نهایت هم نتوانستم. منزوی در یک روز هفت الی هشت غزل می گفت.

این استاد برجسته بعد از سخن گفتن در خصوص دوستان قدیمی اش، منوچهر آتشی و منوچهر نیستانی، در پایان برای شاعران چند غزل خواند.

در ادامه کارگاه های نقد شعر با کارشناسی مصطفی محدثی خراسانی، محمدرضا وحیدزاده، ناصر فیض، محمدمهدی سیار، علیرضا سمیعی، سیدوحید سمنانی، محمدجواد آسمان، مریم کرباسی و مریم نانی زاد برگزار شد.

در آخرین برنامۀ روز سوم، علی محمد مؤدب، مدیرعامل مؤسسۀ شهرستان ادب، دربارۀ موضوع بحث خود، «جدی ترین سیمای انسان در تمدن ایرانی» گفت: ما شاعران جدی ترین سیمای انسان در تمدن ایرانی هستیم، در حالی که خودمان بی خبریم و شاعری را به شیطنت و تفنن می شناسیم. نگاه ما به شعر باید برگرفته از نگاه قله های تاریخ مانند فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی و دیگر شاعران برجسته باشد.

مؤدب در پاسخ به سؤال «من چرا شعر می گویم؟» افزود: هر کس که شعر می گوید، غرضش از شعر مشخص است و برتری طلبی، اثبات خود، عشق و دیگر موارد از نمونه غرض های شاعران است. سحر موسیقی و توان آفرینش گری در ابتدا دلیل سرودن است؛ با این حال شاعر باید در طول مسیر شاعری، غرضش از سرودن رشد کند و دریغ است که شاعری در ۴۰ یا ۵۰ سالگی اغراضش رشد نکرده باشد. شاعری که در طول دوران شاعری در مضمون هایی مانند سرودن برای معشوق جنس مخالف گیر کرده باشد، جهان بینی اش دچار اشکال جدی است. اگر شاعری یک واقعیت مانند غم را کشف کرد و از آن لذت برد و روی آن باقی ماند، به فلج روحی مبتلا شده است. آیا ما به دنیا آمده ایم که غمگین بمانیم و غمگین از دنیا برویم؟

مؤدب در ادامه، اصل وجود انسان را محبت دانست و گفت: محبت خدا به انسان باعث آفرینش او شده است، لذا خدا امکان محبت را به انسان هم داده است. شاعر کسی است که بیش از همه به او غبطه می خورند؛ زیرا می تواند محبت را در شعرش متجلی کند و به میراث بگذارد و در نتیجه در طول زمان ها حیات داشته باشد.

وی با اشاره به اینکه شاعران متولیان نگاه داشتن ادبیات هستند، اضافه کرد: شاعران باید محبت را زنده نگاه دارند و مراقب باشد تا عصبیت، آن ها را جذب نکند.

مودب اهمیت صحنۀ کربلا را در تجلی محبت دانست و یادآورد: بر خلاف تصور رایج، شاعری جنون و دیوانگی نیست. شاعری جنون در محبت است. کسی مثل فردوسی خودش را برای محبت به هویتش فدا کرده است. صفات ما الهامات ما را تعیین می کند. به عنوان مثال اگر حریص باشیم، الهام حرص دریافت می کنیم. اگر می خواهیم شعری بگوییم که حاوی محبت باشد، باید روی صفاتمان بیشتر کار کنیم.

انتهای پیام/

پرسش و پاسخ در بهمنی: تا همیشه بدهکار فریدون مشیری ام / منزوی روزی ۸ غزل می گفت- اخبار ادبیات و نشر - اخبار فرهنگی تسنیم

گفتگو با هوش مصنوعی