گلچینی از سخنان <a href="/fa/dashboard/ ir/امام خمینی (ره)" class="text info">امام خمینی (ره)</a> درباره حکومت اسلامی، عمل به قانون، ولایت <a href="/fa/dashboard/ ir/فقیه" class="text info">فقیه</a>
هیچ امر فاسدی یک دفعه سراغ آدم نمی آید. شیطان باطنی انسان بسیار استاد است. و او همچو نیست که ابتدا انسان را به فساد بکشد- ابتدا قدم کوچکی را وا می دارد که انسان بردارد. این قدم که برداشت، فردایش یک قدم یک قدری بلندتری.
انسان را یواش یواش به جهنم می فرستند؛ یواش یواش به فساد می کشد. همه اینهایی که می بینید فاسد شدند این طور نبودند که اینها از اول به این درجه از فساد بودند؛ بلکه «کل مولود یولد علی الفطره»[۱] و این طور هم نبودند که یکدفعه جهش کرده باشند از یک مرتبه ای به مرتبه بالای فساد. این طور هیچ وقت نبوده است. این بتدریج واقع شده است.
اینهایی که دیکتاتور شدند این طور نبوده است که از اول دیکتاتور زاییده شده باشند.
آنها هم مثل سایر مردم [بودند.] بعد هم وقتی که به مقامی رسیدند، این طور نبوده است که از اول دیکتاتوری کرده باشند. لکن قدم بقدم، ذره به ذره، رو به دیکتاتوری رفتند، یک وقت هیتلر از کار درآمدند؛ یک وقت استالین از کار درآمدند. شیطانی که در باطن انسان است با کمال استادی انسان را به تباهی می کشد. اگر از اول بگوید که تو بیا برو یک آدمی را بکش، هرگز نخواهد رفت. از اول انسان را وادار می کند که این آدم چه طور است، یک غیظی به او بکن. بعد یک قدری زیادتر. تا کم کم مهیا می کند انسان را از برای اینکه آدم هم می کشد! همه اینهایی که فاسد هستند بتدریج فاسد شدند؛ هیچ کس یکدفعه فاسد نشده است. و هیچیک از ماها هم تصور نکنیم که مأمون از این هستیم که فاسد بشویم. همه در معرض فساد هستیم. همه ما دست به گریبان شیطان [هستیم.] و خصوصا شیطان نفس، همه گریبانمان به دست اوست. هیچ کس هم از ابتدا فاسد فاسد نبوده است. و هیچ کس هم مأمون نیست از اینکه به فساد و به دام شیطان نیفتد.[۲]
غیر مهذبها، پرضررترین افراد برای اسلام
من گمان می کنم که آن چیزی که به اسلام بیشتر از همه چیز ضرر زده است عدم تربیت صحیح است، تحقق پیدا نکردن تهذیب و اخلاق اسلامی است. اگر شما در طول تاریخ اسلام بلکه همه انبیا توجه کنید و البته توجه دارید، آن قدری که اسلام از این اشخاص منحرف و غیر مهذب صدمه خورده است و تمام ادیان صدمه دیده اند، از هیچ چیز دیگر ندیده اند. اصل اساس آن چیزی که به مکتبهای توحیدی ضرر رسانده است و مانع شده است از اینکه رشد پیدا کنند، همین غیر مهذب بودن بود؛ گاهی از طرف اشخاصی که علم دارند و مهذب نیستند و بیشتر هم از طرف اشخاصی که جاهل بودند و مهذب نبودند و معلوم نیست که آن قدری که از طرف عالم غیر مهذب اسلام صدمه دیده است، از طرف جهال غیرمهذب با اینکه عددشان زیاد است صدمه دیده است، از طرف جاهل غیر مهذب با اینکه عددشان زیاد است صدمه دیده باشد.
تمام مکتبهای انحرافی را اشخاص دانشمند و ملا ایجاد کردند؛ چه آن چیزهایی که مذهب سازی بوده است، آنها هم اشخاص عالمی بودند که مذهب درست کردند؛ مذهبهای انحرافی، و چه مکتبهای سیاسی که آنها هم از جانب اشخاص دانشمند و عالم بوده است. و آنقدری که به مکتبهای توحیدی از این سنخ جمعیت که عالم بودند و همه جور علمی هم شاید می دانستند، صدمه خورده است، از هیچ طایفه ای نخورده است.[۳]
حکومت اسلامی، حکومت قانون است
در اسلام قانون است، همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست. قانونی است که از روی عدالت الهی پیدا شده است. قانونی است که قرآن است؛ قرآن کریم است، و سنت رسول اکرم است. همه تابع او هستیم و همه باید روی آن میزان عمل بکنیم. فرقی مابین اشخاص نیست در قانون اسلام. فرقی مابین گروهها نیست. با اینکه پیغمبر اکرم عرب بوده است و با عرب صحبت می فرموده است، می فرماید که هیچ عربی بر عجم شرافت ندارد؛ و هیچ عجمی هم بر عرب شرافت ندارد. شرافت به تقواست. شرافت به این است که تبعیت از اسلام، هرکس بیشتر تبعیت از اسلام کرد، بیشتر شرافت دارد و هرکس کمتر، شرافتش کم است، ولو اینکه بسته به رسول اکرم باشد.
حضرت[۴] سلام الله علیه از قراری که نقل شده است، آن آخری که در معرض موتشان بوده است، جمع کردند عده ای را دور خودشان از عشیره خودشان گفتند که شما فردای قیامت نیایید بگویید که من مثلا پسر حضرت صادق بودم، من برادر او بودم، من زن او بودم. نخیر، اینها نیست در کار، عمل در کار است. باید همه با عملتان پیش خدا بروید. ما همه باید با اعمالمان پیش خدا برویم؛ نه اینکه حسبی در کار باشد، نه اینکه نسبی در کار باشد. این حرفها مطرح نیست در اسلام. در اسلام یک قانون است و آن قانون الهی.
حکمفرما یک چیز است، و آن «حکم خدا»، همه اجرای آن حکم را می کنند. پیغمبر مجری احکام خداست. امام مجری احکام خداست. دولت اسلامی مجری احکام خداست. خودشان چیزی ندارند از خودشان. همه اجرای دستورهای خدای تبارک و تعالی را می کنند.[۵]
بی قانونی و هرج و مرج طلبی به نام اسلام
چرا باید اینطور بشود. چرا باید ضوابط نباشد؟ اسلام ضوابط دارد. اسلام هرج و مرج نیست که هر که هر کاری بخواهد بکند. اسلام قوانین دارد. روی قوانین باید عمل بشود.
آنها نه قوانین اسلام را عمل می کنند. و نه قوانین دولت را عمل می کنند و هرچه، هر که هر کاری می خواهد می کند. هر که بدون اینکه اعتنایی بکنند، به رئوسشان اعتنایی بکنند، به رؤسایشان احترامی بکنند، احترامی به اسلام بکنند، بدون
ضوابط، بدون جهت، اسباب این می شوند که مردم بگویند که معلوم می شود که قضیه قضیه اسلام نیست …
نمی دانند اینها. می خواهند که اسلام را بشکنند در ایران، تا اینکه یک وقت خدای نخواسته با یک کودتایی اینجا برگردد به یک حالی بدتر از حال سابق. نمی دانند این را. علاقه ندارند واقعا به اسلام. نمی توانم من بگویم که پاسبانی که دارد خدمت می کند و شب و روز خدمت می کند علاقه ندارد. علاقه دارد، ملتفت نیست که دارد چه می کند.[۶]
مخالفت با قانون اساسی، مخالفت با اسلام است
عجیب این است که اشخاصی که مدعی این هستند که روی اساس آزادی، روی اساس دمکراسی عمل می کنند، و هیچ دمکراسی بالاتر از این عملی که ما انجام دادیم که دو مرتبه به آرای عمومی قرار داده شده است نیست، مع ذلک حالا متوسل به چماق شده اند. و با چماق می خواهند قانون اساسی را نقض کنند و قانون اساسی را تغییر بدهند. غافل از اینکه ملت همان ملت اند و مردم همان مردم اند و ایمان مردم همان ایمان مردم است.
اگر صد دفعه این قانون اساسی را بخواهند اصلاح بکنند، نمایندگان ملت باز نمایندگانی هستند که علاقه به اسلام دارند. علاقه به کشور خودشان دارند. و همینطوری که این قانون را اینها تصویب کردند آنها تصویب می کنند. و اگر صد دفعه به رفراندم بگذارند، مردم همان مردم هستند. مسلمانها همان مسلمانها هستند. علاقه مردم به کشور، و اسلام همان علاقه است. و باز همان را رأی خواهند داد. و اینها بیخود دست و پا می کنند و شلوغکاری می کنند. و این آشوبی که الآن در آذربایجان بپا کردند این هم با دست عمال امریکا دارد انجام می گیرد. و مردم شریف آذربایجان بدانند که عمال امریکا هستند که الآن دست در کار هستند و وادار می کنند مردم را به این آشوبها و به اینکه یک وقت منجر به برادرکشی بشود. آشوبی هم که در قم انجام شد باز به دست همانها بود. و آنها بودند که می خواستند نگذارند قانون اساسی تصویب بشود. و حالا هم با قانون اساسی مخالفند. مخالفت با قانون اساسی، مخالفت با اسلام است و شما بیدار باشید.[۷]
برابری همگان در برابر قانون
در اسلام همه کس حتی پیامبر عظیم الشأن- صلی الله علیه وآله- در مقابل قانون، بی امتیاز در یک صف هستند و احکام قرآن و اسلام بر همه جاری است، و شرف و ارزش انسانها در تبعیت از قانون است که همان تقواست و متخلف از قانون مجرم و قابل تعقیب است. و بر دستگاههای قضایی است که از متعدیان به جان و شرف و مال بندگان خدا دفاع کنند و آنان را به سزای خود بنشانند. و من برای چندمین بار اعلام می کنم که هر گروه و شخصی- اگرچه از بستگان و اقربای اینجانب باشند- خود مسئول اعمال و اقوال خود هستند و اگر خدای نخواسته تخلف از احکام اسلام کردند، دستگاه قضایی موظف است آنان را مورد تعقیب قرار دهد.[۸]
غلط می کنی قانون را قبول نداری!
باید حدود معلوم بشود. آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی چه هست، یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت می کنم. آقای نخست وزیر حدودش چه قدر است، از آن حدود نباید خارج بشود. یک قدم کنار برود با او هم مخالفت می کنم. مجلس حدودش چه قدر است، روی حدود خودش عمل کند. شورای نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوه قضاییه حدودش چی است؛ قوه اجرائیه. قانون معین شده است. نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط می کنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت، که ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمی توانی قبول نداشته باشی.
مردم رأی دادند به اینها، مردم شانزده میلیون تقریبا یا یک قدری بیشتر رأی دادند به قانون اساسی. مردمی که به قانون اساسی رأی دادند منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛ نه هرکس از هر جا صبح بلند می شود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسی را قبول ندارم، من مجلس را قبول ندارم، من رئیس جمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول ندارم. نه! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید، ولو برخلاف رأی شما باشد. باید بپذیرید، برای اینکه میزان اکثریت است؛ و تشخیص شورای نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست، میزان است که همه ما باید بپذیریم. من هم ممکن است با بسیاری از چیزها، من که یک طلبه هستم، مخالف باشم؛ لکن وقتی قانون شد [تصویب ] خوب، ما هم می پذیریم. بعد از اینکه یک چیزی قانونی شد دیگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحریک بکند، مفسد فی الارض است؛ و باید با او دادگاهها عمل مفسد فی الارض بکنند. و اگر نه، رأی می دهد آرام. با رأی آرام هیچ کس مخالف نیست. شما می گویید که نخیر، اینکه گفتند اینها اشتباه کردند؛ ولی ما در مقام عمل قبول داریم. رأیمان این است که این جوری نیست؛ اما در عمل ملتزم هستیم.
این هیچ مانعی ندارد. البته مسائل اگر مسائل اسلامی باشد، اگر در رأی هم مخالف باشید، باید تو سرتان زد! اما اگر یک مسائل سیاسی هست، مسائل [دیگر] هست، می گویید اینها اشتباه کرده اند، بسیار خوب، ممکن است یک میلیون جمعیت هم اشتباه بکنند؛ این اشکال ندارد؛ اما در عین حالی که اعتقادتان این است که اینها اشتباه کرده اند، در عین حال باید بپذیرید. چاره ندارید. شما هم که وکیل شدید فرض کنید از تهران یا از جای دیگر، خوب، عده کثیری می گویند که این لیاقت نداشته است! این نباید، خوب نبود بشود، اما حالا که اکثریت شد، پذیرفته اند. این مردم بیچاره همه چیز را قبول دارند؛ این من و شما هستیم که هر جا بر خلاف مصلحت ما باشد اساس را می گوییم قبول نداریم. هر جا هرکس برخلاف من است این اصلا مسلمان هم نیست و هر که بر وفق من است، اگر شمر هم باشد این ابوذر است! این یک مطلبی است که در باطن ذات هرکس هست. اصلاح کنید خودتان را. در باطن ذات همه هست که آن که با من خوب است خوب است؛ و آن که با من بد است بد. نه آنکه به حسب حکم خدا خوب است و به حسب واقع خوب است، نخیر، آنی که با من خوب است آن میزان است. آن قانون میزان است که برای من باشد؛ و آن مجلس میزان است که برای من باشد؛ و آن ارتش میزان است که برای من باشد! آن که برای من نباشد آن فاسد است! این یک چیزی است که در قلب همه است، اختصاص به یکی و دو تا ندارد. هر کسی هر چیزی را برای خودش می خواهد همه مردم هر چیزی را برای خودشان می خواهند، الا آنهایی که بالاتر از این طبقات هستند. البته هرکس این طور است. اما در مقام تدبیر امور یک مملکت و در مقام اداره یک مملکت، باید همه شماها و همه کسانی که دست اندر کار هستند و همه ملت بپذیرند آن چیزی را که، قانون اساسی پذیرفته است. بپذیرند آن چیزی را که مجلس به آن رأی می دهد و شورای نگهبان آن را موافق قانون و موافق شرع می داند. باید بپذیرند اینها را. اگر می خواهید که از صحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را. نگویید هی قانون، و خودتان خلاف قانون بکنید! بپذیرید قانون را. همه تان روی مرز قانون عمل بکنید. اگر همه روی مرز قانون عمل بکنند، اختلاف دیگر پیش نمی آید.[۹]
عمل به قانون، ادعای دروغ برخی افراد
با اینها ما چه بکنیم؟ با این مقدسهایی که از اینها پشتیبانی می کنند و با هم ائتلاف کردند، وبا منافقین هم از اول ائتلاف داشتند، با این مسلمانهای نمازخوان ما چه بکنیم؟ اینکه من گفتم درد دل خودمان را باید در میان بگذاریم، برای این بود که «سعدی از دست دوستان فریاد»! ما این دوست نماها را چه بکنیم؟ آقایان در هرچه صحبت می کنند و در هرچه اعلامیه می دهند، یکی از مطالبشان این است که قانون. از اول هم قانون باید به آن عمل بشود. این سال هم «سال قانون» اسم گذاشته شد؛ یعنی اجرای قانون. آقایان این همه بساطی که الآن به حسب قانون در ایران برپاست. مجلس شورای اسلامی یک مجلسی است که قانون او را تأیید کرده است، و شورای نگهبان آنی است که قانون تعیین کرده، و دولت هم آنی است که مجلس شورا تعیین کرده، این هم دولت قانونی، قوه قضائیه هم این است که قانون تعیین کرده؛ خوب، شما اگر واقعا به قانون می خواهید عمل بکنید، و ما هم می خواهیم که همه شماها بیایید به قانون عمل کنید، و آمدید اینجا بنابر همین هم شد، و بنابراین شد که دیگر روزنامه هاتان و صحبتهاتان برای تشنج نباشد، آیا شما وفا کردید به عهد خودتان؟
در اینجا آمدید و قرار دادید به اینکه، یعنی بعد از اینکه می خواستید به جنگ هم بروید، به این منتهی شد که یک هیأت سه نفره ای باشد، یک نفر از طرف آقای رئیس جمهور، یک نفر هم از طرف آن آقایان، و یکی هم من تعیین کنم.[۱۰] اینها حکم باشند. بعد از اینکه حکم رفته است و دیده است و موارد خلاف را دیده و یک جایی صحبت کرده است، در روزنامه هایشان بود که این حکمیت مثل حکمیت ابوموسی اشعری است! یعنی این سه نفری که یکیش را خود ایشان تعیین کرده و یکیش را هم مجلس تعیین کرده است، و آن دو نفر دیگر یعنی رئیس مجلس و آن دوتای دیگر، و یکیش را هم من تعیین کردم و اینها حکمیت کردند، نظیر آن حکمیتی است که ابوموسی اشعری بر خلاف حضرت امیر رأی داده! من فرض می کنم که اینها حکمیتی که کردند مثل حکمیت ابوموسی- [است ] من فرض می کنم که این تهمت را به چند نفر عالم و چند نفر متدین که یکیش هم خود ایشان تعیین کردند- ما فرض می کنیم که این روزنامه ای که این [را] نوشته صحیح است. خوب، بیایند مثل حضرت امیر عمل کنند. حضرت امیر در عین حالی که در فشار ابوموسی را تعیین کرد- نمی خواست تعیین کند. ایشان می خواست یک کس دیگر را تعیین کند. لکن فشار آوردند دوستان خودش، همان دوستانی که باید حضرت امیر از آنها فریاد کند، فشار آوردند که نه، ابوموسی برای این کار خوب است. حضرت، ابوموسی را تعیین کرد- بعد که ابوموسی آن حکمیت را کرد، همین دوستها می خواستند نقض کنند! حضرت امیر مقاومت کرد و گفت حالا که- حکم حکم کرده بودند بر ضد حضرت امیر، یعنی حضرت امیر را از خلافت به حسب این حکمیت خلع کردند و معاویه را به حسب این حکمیت نصب کردند- حضرت امیر فرمود که این حکمیت بوده است، و ما باید به آن احترام قائل بشویم. در صورتی که بر ضد او بود. خوب، شما هم که این قدر دعوا دارید، خوب، مثل حضرت امیر بشوید. مگر اینکه بگویید اشتباه کردند! ما نمی کنیم- چنانچه گاهی می گویید. شما کجا را قبول دارید؟ این آقایانی که با هم ائتلاف کردند، این آقایانی که با این منافقین ائتلاف کردند، ائتلاف کردند که مملکت ما را به هم بزنند، ائتلاف کردند که آشوب بپا کنند؛ شمایی که ائتلاف کردید، برای چه ائتلاف کردید؟[۱۱]
واقعا سر فرود بیاورید به قانون!
همه روی قانون عمل بکنید قانون اساسی را باز کنید، و هرکس مرز و حد خودش را تعیین کند. به ملت هم بگویند که قانون اساسی ما برای دولت این را وظیفه کرده است؛ برای رئیس جمهور این را؛ برای مجلس این را؛ برای فرض کنید فلان کار برای ارتش این را. برای همه وظیفه معین کرده است. به مردم بگویند در قانون اساسی که شما رأی دادید برایش، وظیفه ما این است. در لفظ فقط نباشد، و در واقع خلاف. واقعا سرفرود بیاورید به قانون؛ و واقعا سر فرود بیاورید به اسلام. لفظ را همه می گویند. شاید شیطان را هم ازش بپرسند، می گوید من انقلابی هستم! امروز همه انقلابی هستند! امروز همه دلسوز برای ملت هستند! امروز دعوای اینکه ما همه جنگ هم رفته ایم- و شما دیدید که یک دسته نوشته اند که ما از اول در جنگ چه بودیم- گفته اند. خوب، من هم می توانم بگویم من در صف اول جنگ دارم جنگ می کنم، ولی اینجا افتادم همین طور. باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آورده اند، این مردم زاغه نشین که شماها را روی مسند نشانده اند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله»- خدای نخواسته- باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این ] است که فاتحه همه ما را می خوانند![۱۲]
مخالفان با قانون، با اسلام مخالفت می کنند
در کشوری که قانون حکومت نکند، خصوصا، قانونی که قانون اسلام است، این کشور را نمی توانیم اسلامی حساب کنیم. کسانی که با قانون مخالفت می کنند اینها با اسلام مخالفت می کنند. کسانی که با مصوبات مجلس بعد از اینکه شورای نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت می کنند، اینها دانسته یا ندانسته با اسلام مخالفت می کنند. اگر همه اشخاصی که در کشورمان هستند و همه گروههایی که در کشور هستند و همه نهادهایی که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشمریم، هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد. اختلافات از راه قانون شکنیها پیش می آید. اگر قانون حکومت کند در یک کشوری [اختلافی دیگر نخواهد بود]. چنانچه از صدر عالم تاکنون تمام انبیا برای برقرار کردن قانون آمده اند و اسلام برای برقراری قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفای اسلام تمام برای قانون خاضع بوده اند و تسلیم قانون بوده اند. ما هم باید تبعیت از پیغمبر اسلام بکنیم و از ائمه هدی بکنیم و به قانون هم عمل کنیم و هم خاضع باشیم در مقابل قانون.
قانون برای همه است. البته چنانچه به قانون بخواهند عمل کنند و یک دزدی را به جای خودش بنشانند، آن دزد صدایش در می آید، لکن باید به آن دزدی که مقابل قانون می خواهد عرض اندام کند، توجه داد که این قانون است. اگر پسر رسول اکرم، دختر رسول اکرم، هم- خدای نکرده- دزدی کند، رسول اکرم دست او را می برد، قانون است. قانون برای نفع ملت است، برای نفع جامعه است، برای نفع بعضی اشخاص و بعضی گروهها نیست. قانون توجه به تمام جامعه کرده است. قانون برای تهذیب تمام جامعه است. البته دزدها از قانون بدشان می آید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان می آید و کسانی که مخالفتها می خواهند بکنند از قانون بدشان می آید، لکن قانونی که مال همه ملت است و برای تهذیب همه ملت است و برای آرامش خاطر همه ملت است و برای مصالح همه ملت است، باید محترم شمرده بشود.[۱۳]
عرض اندام در برابر قانون، دیکتاتوری است
نباید چنانچه یک قانونی بر خلاف نظر من بود، من بیایم بیرون و هیاهو کنم که من این قانون را قبول ندارم، این قانون خوب قانونی نیست. قانون خوب است، شماها باید خودتان را تطبیق بدهید با قانون، نه قانون [خودش را] با شما تطبیق بدهد. اگر قانون بنا باشد که خودش را تطبیق بدهد با یک گروه، تطبیق بدهد با یک جمعیت، تطبیق بدهد با یک شخص، این قانون نیست. قانون در رأس واقع شده است و همه افراد هر کشوری باید خودشان را با آن تطبیق بدهند. اگر قانون بر خلاف خودشان هم حکمی کرد، باید خودشان را در مقابل قانون تسلیم کنند، آن وقت است که کشور کشور قانون می شود.
اگر یک جایی عمل به قانون شد و یک گروهی در خیابانها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفته ام که قدم بقدم پیش می رود، این همان دیکتاتوری است که به هیتلر مبدل می شود انسان، این همان دیکتاتوری است که به استالین انسان را مبدل می کند. اگر قانون در یک کشوری عمل نشود، کسانی که می خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانی هستند که به صورت اسلامی پیش آمده اند یا به صورت آزادی و امثال این حرفها. اگر همه این آقایان که ادعای این را می کنند که ما طرفدار قوانین هستیم، اینها باهم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روی قانون همه شان معین کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون بر خلاف رأی من هم بود من خاضعم، اگر بر وفاق هم بود من خاضعم، دیگر دعوایی پیش نمی آید؛ هیاهو پیش نمی آید. اگر بنا باشد که یک جایی دادستان بخواهد روی قوانین عمل بکند، ما بخواهیم بگوییم که خیر، ما دادستان را قبول نداریم، این معنای دیکتاتوری است. دیکتاتوری همان است که نه به مجلس سر فرود می آورد، نه به قوانین مجلس و نه به شورای نگهبان و نه به تأیید شورای نگهبان و نه به قوه قضائیه و نه به دادستانی و نه به شوراهای دادستانی و همین طور به همه ارگانها. قانون معنایش این است که [همه ] چیزها [را] به حسب قانون اسلامی، به حسب قانون کشوری که منطبق با قوانین اسلام است، همه را، وظیفه شان را قانون معین کرده. بعد از آنکه قانون وظیفه را معین کرد، هرکس بخواهد که برخلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتوری است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید و این کشور وقتی به تباهی کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند، این همان وظیفه ای که برای ابرقدرتها باید انجام بدهد این آدم انجام داده، ولو خودش نمی فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است، لکن خودشان ملتفت نیستند. اگر من این نصیحتها را می کنم که شما همه به قانون عمل کنید، از هیاهو و جنجال دست بردارید، روزنامه ها از هیاهو و جنجال دست بردارند، قلمدارها از هیاهو و جنجال دست بردارند، نویسنده ها دست بردارند، گوینده ها دست بردارند، اگر این طور بشود، یک کشور قانونی ما پیدا می کنیم که همان کشور اسلامی است و دیکتاتوری از این کشور بیرون می رود.[۱۴]
قیام بر ضد حکومت اسلامی، در حکم کفر است
قیام بر ضد حکومت اسلام، خلاف ضروری اسلام است. خلاف اسلام است بالضروره. حکومت الآن حکومت اسلامی است. قیام کردن برخلاف حکومت اسلامی، جزایش جزای بزرگی است. این را نمی شود بگوییم که یک ملا عقیده اش این است که باید برخلاف حکومت اسلامی قیام کرد. همچو چیزی محال است، که یک ملایی بگوید؛ یک ملایی عقیده داشته باشد به این معنا که برخلاف اسلام باید عمل کرد؛ باید شکست اسلام را. اینها نسبت می دهند به بعضی از مراجع این مسائل را. دروغ است این حرفها. هرگز نخواهند گفت. قیام بر ضد حکومت اسلامی در حکم کفر است. بالاتر از همه معاصی است. همان بود که معاویه قیام می کرد، حضرت امیر قتلش را واجب می دانست. قیام بر ضد حکومت اسلامی یک چیز آسانی نیست. و اینها الآن قیام کرده اند بر ضد حکومت اسلامی.
در هر صورت من امیدوارم که سر عقل بیایند همه و از این مفسده ها دست بردارند. و همه علمای بلاد، اینها را نصیحت کنند. مراجع اینجا، مراجع جاهای دیگر، علمای بلاد اینها را نصیحت کنند که دست از این کارهای خلاف بردارند، بر ضد حکومت اسلامی قیام نکنند. خیال نکنند که نمی شود آنها را دفع کرد. ما نمی خواهیم، ما نمی خواهیم که برادرکشی در ایران بشود … و دلمان می خواهد که با آرامش و با صحت درست بشود.[۱۵]
تضعیف جمهوری اسلام، تضعیف اسلام است
خیلی موجب تأسف است که یک نفر مسلم گول بخورد از یک دسته شیطان خبیث، و در مجامع عمومی بخواهد تضعیف کند جمهوری اسلامی را، دولت جمهوری اسلامی را و رئیس جمهور را و سایرین را. بسیار تأسف دارم من از اینکه این جمعیت پاکدل این قدر پاکدل باشند که خیال کنند هرچه این شیاطین گفتند صحیح است؛ همین شیاطینی که می گویند هیچ کاری برای ایران نشده است، همین شیاطینی که می گویند زمان شاه بهتر بود از حالا.
این نغمه شوم «مستکبر، مستکبرتر شده است» یعنی زمان جمهوری اسلامی بدتر شده است از زمان شاه و «مستضعف، مستضعفتر شده است» یعنی اسلام بدتر است از رژیم شاهنشاهی. آنهایی که می فهمند و از روی شیطنت صحبت می کنند با آنها جز اینکه با قدرت رفتار بشود راهی نیست. لکن اینهایی که گول خورده اند از این شیاطین، با اینها صحبت است که برادران، شما چرا گول می خورید؟ شمایی که عمری در اسلام گذراندید و فشارهای زمان طاغوت را دیدید و اهانتهای زمان طاغوت را چشیدید و امروز می بینید که از آن فشارها خارج شدید و از آن گرفتاریها بیرون آمدید و به طور آزادی نفس می کشید، به طور استقلال زندگی می کنید، شما چرا می گویید که حالا بدتر از آن وقت شده است و در تضعیف دولت کوشش می کنید؟ شما چرا وقتی یک قصوری را می بینید، یک چیزی را می بینید که در ایام جنگ ناگزیر است که واقع بشود، و در هر انقلابی ناگزیر است که واقع بشود، جمع می کنید و روی هم می گذارید و در مجامع عمومی برای مردم می گویید تا مردم را تضعیف کنید؟ شما چرا آن خدمتهایی که این ملت کرده است و خدمتهایی که این جهاد سازندگی کرده است و خدمتهایی که پاسدارها کرده اند و کمیته ها کرده اند، خدمتهایی که دولت کرده است، چرا آنها را نمی بینید؟ چه شده است شما را که گول چند تا شیطان را در گوشه و کنار کشور می خورید و نمی دانید چه می کنید، نمی دانید تیشه برداشته اید و به ریشه اسلام دارید می زنید، نمی دانید که تضعیف جمهوری اسلام، تضعیف اسلام است و تضعیف اسلام را شما نمی خواهید، لکن از روی نادانی شما را وادار می کنند تا این مسائل را طرح بکنید.[۱۶]
بطلان وکالت نماینده مخالف با جمهوری اسلامی
چشم هایتان را باز کنید! اهل خبره چشمشان را باز کنند. کسانی که با ولایت فقیه مخالفت می کنند بر خلاف این چیزی که ملت آنها را تعیین کرده است عمل می کنند، وکالت ندارند در این امر. من اولی که مجلس بنا بود تأسیس بشود، و پیش بینی این امور را می کردم. اعلام کردم که مردم جمهوری اسلامی می خواهند، جمهوری غربی را [نمی خواهند] جمهوری کمونیستی نمی خواهند مردم. مردم، جمهوری اسلامی می خواهند. مردم شما را وکیل کردند که جمهوری اسلامی درست کنید. کسی که مخالفت کند با احکام اسلام، مخالف با جمهوری اسلامی است؛ مخالف با رأی موکلین هست، آنها شما را وکیل نکردند برای این امر. همه تان هم اگر چنانچه یک چیزی بگویید که برخلاف مصالح اسلام باشد، وکیل نیستید؛ حرفتان قبول نیست، مقبول نیست. ما به دیوار می زنیم آن حرفی را که بر خلاف مصالح اسلام باشد.[۱۷]
دشمنی و تضعیف نظام به اسم دلسوزی برای مردم و کشور
به خود آیید، توجه کنید، و این قدر ساده دل نباشید و به آن شیاطین هم می گویم که سرجای خودتان بنشینید والا لیست افراد شما خواهد آشکار شد، و شما به آنجا خواهید رفت که منافقین رفتند.
همان طوری که منافقین اظهار اسلام می کردند و حالا هم می کنند، اسلام راستین می خواهند! نه اسلامی که در آن حدود شرعیه جاری بشود، نه اسلامی که در آن قصاص شرعی جاری بشود، نه اسلامی که ابرقدرتها را بیرون بکند از کشور، نه اسلامی که کمونیست را سرکوب کند و نه اسلامی که غرب را سرکوب کند، شما هم همان منافقین هستید با صورت دیگر. به اسم دلسوزی برای مردم- همان طور که منافقین می کردند- به اسم دلسوزی برای کشور، به اسم دلسوزی برای مردم، تضعیف می کنید هم قوه قضائیه را، هم قوه مجریه را و هم جمهوری اسلامی را. و درد شما این است که دستتان از آن فسادها کوتاه شده است، و من به شما قول می دهم که دیگر آنها برنگردند. و به شما عرض می کنم که «بزک نمیر بهار می آد» نخواهد شد. نه خربزه برای شما خواهد آمد و نه خیار. شما به جای خودتان بنشینید، این قدر توطئه نکنید، این قدر تضعیف نکنید جمهوری اسلامی را که آن مسائل برگشتنی نیست. و ملت ما آن ملت نیست که برای خاطر امثال شما تزلزل پیدا بکند. آنهایی که وضعی داشتند و حیثیتی به خیال خودشان داشتند از بین رفتند. امریکا با آن قدرتش در ایران سرکوب شد، و شوروی با آن قدرت بزرگش در ایران سرکوب شد، و طرفدارهایش را علنا از ایران یک دسته ای را بیرون کرده اند و یک دسته ای را حبس کرده اند و به جزای خودشان خواهند رساند. منافقین که عده شان زیاد بود و تبلیغاتشان دامنه دار بود، و جوانهای بسیاری را از ما گول زده بودند، آنها هم به زباله دان ریخته شده اند. شما چند نفر چه می گویید. شما چند نفر روشنفکر باصطلاح خودتان که می خواهید کمونیست را در ایران تقویت بکنید، یا چند نفر دیگری که می خواهید به خیال خودتان امریکا بازگردد، من به شما عرض می کنم تا شما زنده اید امریکا برنمی گردد، شوروی هم برنمی گردد. در نسلهای آتیه، اگر ملتها در نسلهای آتیه به همین روش حرکت کنند و روحانیون در همه جا حاضر باشند و مردم در صحنه باشند و قوای نظامی و انتظامی، قوای نظامی و انتظامی اسلام باشد، این در طول تاریخ هم ان شاء الله نخواهد شد. و اگر خدای نخواسته، در یک مدتهای طولانی سستی برای کشور پیدا بشود، یا شیاطین رخنه بکنند در این کشور، آن وقت امری است که باید خدا اعانت کند ما را.[۱۸]
با اسم اسلام، قیام بر ضد اسلام؟!
این گروههایی که مع الأسف عده ای از جوانان ما و بچه های عزیزی را که اینها باید برای میهن خودشان واسلام خودشان عمل کنند بازی می دهند و بر ضد این انقلاب اسلامی، که دست قدرتها را از این کشور قطع کرده است، بسیج می کنند و در خیابانها می آورند و در مقابل ملت می خواهند بایستند در اشتباه اند. و من باید به این جوانهای گول خورده، که از چند نفر گرگ اینها گول خورده اند، نصیحت کنم و به پدر و مادر این عزیزان نصیحت کنم که شما فرزندان خودتان را و جوانهای خودتان را از دست این گرگهایی که به صورت آدمیزاد درآمده اند و شما را منحرف می خواهند بکنند، [بگیرید] توجه داشته باشید این امری که در دو روز پیش از این اتفاق افتاد[۱۹] این را مطالعه کنید ببینید چه بود؛ برای چه بود، و برای که بود.
آیا شما در مقابل امریکا ایستادید و می خواهید جهاد کنید؟! در مقابل شوروی ایستادید و می خواهید جهاد کنید؟! می خواهید کشور خودتان را از دست امریکا بگیرید! می خواهید کشور خودتان را از دست شوروی بگیرید؟! شما که بازی خوردید و سران خیانتکار منافقین، شما را بازی داده اند و خودشان در پناهگاهها نشستند و شما را به خیابان آوردند و آن غائله اسفناک را به دست شما به بار آوردند، آیا شما در مقابل کی می خواستید بایستید؟ اعلام قیام مسلحانه در مقابل کیست؟ اعلام قیام مسلحانه در مقابل ملتی است که قریب بیست سال، و اخیرا دو سه سال، خون خودش را داده است و دست امریکا و بلوک او را و شوروی و بلوک او را از این کشور کوتاه کرده است. شما در مقابل این ملت می خواستید قیام بکنید! شما را وادار کردند به آن کارهایی که روی تاریخ را سیاه کرد؛ فکر این را کردید که شما دارید چه می کنید و متحرک به تحریک چه اشخاصی هستید؟ آنهایی که شما را به قیام و استقامت دعوت کردند و جا را خالی گذاشتند و رفتند! قیام و استقامت در مقابل کی؟ در مقابل اسلام؟ در مقابل جمهوری اسلامی؟ در مقابل قرآن کریم؟ با اسم قرآن، مجاهده در مقابل اسلام و قرآن؟! با اسم اسلام، قیام بر ضد اسلام؟! با اسم آزادی، قیام بر ضد آزادی؟! بیدار بشوید! جوانهای خودتان را نصیحت کنید. شما تمام قوای خودتان را هم که روی هم بگذارید، در مقابل این سیل خروشانی که ملت مسلمان و ارزنده ایران به راه می اندازد، قطره ای بیش نیستید؛ چرا خودتان را به تباهی می کشید و با اسم استقلال ایران می خواهید ایران را به چنگال گرگهای قدرتمند مبتلا کنید؟ یک قدری تفکر کنید. ملت ما یک قدری در حال این افراد تفکر کند. پدر و مادرهای این جوانهای گول خورده، این دخترهای گول خورده، این پسرهای گول خورده، تفکر کنند و آنها را هدایت کنند. ما خیر شما را می خواهیم. جمهوری اسلامی خیر دنیا و آخرت شما را می خواهد. جمهوری اسلامی استقلال واقعی شما را می خواهد. جمهوری اسلامی آزادی شما را از دست این گرگهای شرق و غرب می خواهد. این گروهکهای بدبخت، این گروهکهای جنایتکار، جوانهای ما را بازی می دهند؛ خودشان در پناهگاهها می نشینند، و جوانهای این ملت را بسیج می کنند بر خلاف اسلام و بر خلاف ملت مسلمان و در خدمت ابرقدرتها و خصوصا امریکا.[۲۰]
اغتشاشات داخل کشور به دست بیگانگان
آنها دست برنمی دارند از ایران، نه از طرف شرقیها و نه از طرف غربیها، و با هر کوششی که دارند می خواهند نگذارند که این مملکت سر و سامان پیدا بکند. همه شلوغیهایی که الآن درست می کنند با دست آنها دارد درست می شود، همه جا آشفتگیهایی که پیدا می شود با دست آنها درست می شود و پیدا می شود که نگذارند یک آرامشی بشود و یک سامانی پیدا کند مملکت. شما ملاحظه کردید که قبل از اینکه شاه برود و بعد هم وارث خبیثش[۲۱] برود، فعالیت زیاد در این بود که نگه دارند او را، نرود، بعد از اینکه حالا او رفت و تمام شد، فعالیت زیاد بود که جمهوری اسلامی درست نشود. از جمهوری اسلامی اینها می ترسیدند، نه از جمهوریش؛ از اسلامش.[۲۲]
تلاش دشمن در ایجاد هرج و مرج
اگر شما بخواهید مملکتتان یک مملکت استقلال داشته باشد، آزادی در آن باشد، مملکت، یک مملکت اسلامی باشد، اول چیزی که بر همه ما لازم است، این است که از هرج و مرج جلوگیری بکنیم. نباید هرکس صبح از خواب بلند شد، هر کاری دلش بخواهد بکند؛ این معنایش این است که اصلا حد و مرزی برای هیچ چیز نیست و این غلط است و باید از این جلوگیری بشود. و خود جوانها و خود اشخاصی که متعهد به اسلام هستند، اینها باید جلوگیری بکنند از این معانی. و شما بدانید که یک اشخاصی که با اسم اسلام توی شما وارد می شوند، با اسم تعهد به انقلاب به شما وارد می شوند، آنها می خواهند نگذارند این انقلاب به ثمر برسد، یک کارهایی را انجام می دهند، یک درگیریها را درست می کنند، یک تظاهرات درست می کنند، مدارس را به هم می زنند، همه جهات را به هم می زنند، برای اینکه مقصد خودشان که عبارت از این است که ارجاع بشود باز همان مسائل اول، آن عمل بشود. شماها با یک هوشیاری، با توجه باید این کار را بکنید.[۲۳]
دعوت نکنید ملت را برای مبارزه با جمهوری اسلامی!
ای کاش اشخاصی که در داخل هستند، از نویسندگان، از گویندگان، توجه به این معنا می کردند که کمک به تبلیغات
خارجی نکنند، کمک به جنایات دیگران نکنند، این قلمها را یک مقدار متوقف کنند برای اسلام، برای خدا، برای کشور
اسلام، برای ملت اسلامی.
این قلمها را یک قدری متوقف کنند. هی دعوت نکنند مردم را که بیایید فحش بدهید! خودشان کم است برای فحش دادن، دعوت می کنند از این و آن که بیایید، یا الله! بیایید مبارزه کنید با جمهوری اسلامی. بیایید فحش بدهید به جمهوری اسلامی! بیایید بگویید جمهوری اسلامی اصلا اسلامی نیست! بیایید بگویید که این ارگانهایی که در ایران هستند همه شان خلاف اسلام اند. اینها یک قدری توجه داشته باشند به مسئولیتهایی که به عهده شان است، توجه داشته باشند. این متاع خوب را آن طور مشوه نکنند.
نه اینکه ما نمی دانیم که الآن ما گرفتاریهایی داریم و اشخاص فاسدی هستند که در همه ارگانها نفوذ کردند، در همه کمیته ها، در همه دادگاهها، در همه جاهای دیگر نفوذ کردند و برای خاطر مشوه کردن این جمهوری کارهای خلاف می کنند؛ این معنا معلوم است که کارهای خلافی می شود؛ لکن کارهای خوبی که شده است شما چرا نمی بینید؟ همان دیروز در مجلس، یکی از آقایان می شمرد مراکز فساد را، از روی حسابی که با اطلاع- از قراری که خودش گفت- کرده است. این همه مراکز فساد که از بین رفته است، این همه خدمتی که به این ملت شده است، این همه خدمت که به اسلام شده است، اینها را چشم می پوشند از آن، یا اگر بخواهند بر خلافش می گویند؛ و اگر یک کارهایی به واسطه دیگران شده است، به واسطه اشخاص فاسد شده است، این را به حساب اسلام می آورند و به حساب جمهوری اسلامی؛ یک قدر تأمل کنند. توجه کنند که شما مکلفید که از این جمهوری اسلامی دفاع کنید. اگر دفاع نکنید، این جمهوری اسلامی با تبلیغات خارج دامنه دار و تبلیغات داخل دامنه دار [صدمه خواهد دید]. باز شما هم که خودتان را از این ملت می دانید، مسلمان هستید، متعهد هستید، لکن عقده هایی تو کار است، توجه به این عقده ها نکنید. شما که از اسلام بدی ندیدید، می خواهید که اسلام در ایران تحقق پیدا بکند، کمک کنید به تحقق اسلام در ایران؛ نه کمک کنید بر جلوه دادن کوچکها و فسادهای کوچک به طور بزرگ، و جمهوری اسلامی را در نظر دنیا معکوس نشان بدهید.[۲۴]
برگردید به قانون و توطئه نکنید!
بستن بازار امروز و راهپیمایی امروز، بستن بازار و راهپیمایی در مقابل رسول اکرم است، در مقابل اسلام است و شما
هوشیار باشید که مبادا این گروهکهای فرصت طلب به بهانه اینکه چه شده و چه شده بخواهند راهپیمایی کنند و بخواهند آشوب کنند. محرکین آشوب را، هرکس می خواهد باشد، با قلم، با زبان، با هرچه بخواهد باشد، معرفی کنند، من او را خواهم منزوی کرد. بنابراین، من تا سر حد امکان، تا آنجایی که اسلام را در خطر نبینم و بازیهای سیاسی نخواهد اسلام را و مسلمین را در خطر بیندازد، به آنها نصیحت می کنم و خاضعانه از آنها می خواهم که دست بردارند از این شیطنتها و اگر احساس خطر بکنم، همان طوری که با محمدرضا عمل شد با همه آن طور عمل خواهد شد.
امروز بازار بستن، راهپیمایی کردن، سخنرانیهای انحرافی کردن، تمام اینها بر خلاف مصالح اسلام و بر خلاف مصالح خدای تبارک و تعالی که اسلام را برای ما الگو قرار داده است می باشد و حرام است. بستن بازار در هر جا و راه افتادن در کوچه و محله ها بدون اینکه از طرف وزارت کشور اجازه داده شده باشد، این انحراف است و محرم است و قوای انتظامی و نظامی و پاسداران و بسیج و تمام ملت موظف اند، شرعا مکلف اند به تکلیف الهی که جلوگیری از این مفسده ها بکنند.
من باز به همه این آقایانی که می خواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمی دانم نامه سرگشاده بفرستند و از این مزخرفات، به همه اینها اعلام می کنم که برگردید به اسلام، برگردید به قانون، برگردید به قرآن کریم، بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشوید. من به بسیاری از شما علاقه دارم و میل دارم که همه به قانون عمل کنند و همه درجای خود باشند وچنانچه این طور نباشد، مسئله طور دیگر خواهد شد.[۲۵]
لزوم برخورد شدید با توطئه گران و مفسدان
اینکه من همیشه نصیحت می کنم به آقایان و می خواهم که امور روی روش صحیح عمل بشود، روی قوانین عمل بشود و تخلف می شود و مع ذلک، من نصیحت می کنم به آقایان، این نه از باب این است که در ملت ما یک ضعفی پیدا شده، یک فتوری پیدا شده و ملت ما دیگر به احکام اسلام اعتنایی ندارند، اینها دنبال این هستند یک دیکتاتور پیدا کنند و پای بیرق او همه سینه بزنند، مسئله این نیست. ۱۵ خرداد و سالروز ۱۵ خرداد ثابت کرد که این مردم در صحنه هستند و برای اسلام هم در صحنه هستند. من تا آنجایی که بتوانم، تا آنجایی که اخلاق اسلامی اقتضا می کند که همه اینها را به آرامش دعوت کنم، همه گروهها و گروهکها را به آرامش دعوت کنم، همه افراد را به آرامش دعوت کنم، عمل خواهم کرد، نصیحت خواهم کرد، نصیحت برادرانه خواهم کرد، نصیحت خاضعانه خواهم کرد، لکن این را باید همه بدانند که آن روزی که من احساس خطر برای جمهوری اسلامی بکنم، آن روزی که من احساس خطر برای اسلام بکنم، آن روز این طور نیست که باز من بنشینم نصیحت کنم؛ دست همه را قطع خواهم کرد.
چنانچه اشخاصی در این برهه از زمان که ما ابتلا داریم به جنگ، باید آرامش محفوظ بشود، اگر کسانی در اطراف کشور سخنرانی کنند و سخنرانی آنها اسباب تشنج بشود، آن شخص، هرکس میخواهد باشد، هر مقامی می خواهد باشد، من او را به جای خودش می نشانم، قبل از اینکه شورش پیدا بشود من او را به جای خودش می نشانم.
و امروز اعلام می کنم به اینهایی که در اطراف می روند و صحبت می کنند- و از قراری که به من اطلاع دادند، این گروهکهای فاسد هم فرصت را به دست آوردند و می خواهند راهپیمایی کنند- قوای نظامی و انتظامی و پاسدارها باید به طور جد از سخنرانیهایی که این طور هستند، جلوگیری کنند و سخنرانهایی که این طور هستند، دستگیر کنند. اگر من هم سخنرانی کردم که مخالف با دستور اسلام بود و برای ایجاد تشنج و برای گرفتار کردن ملت مسلمان ما، که خونها داده است در راه اسلام، اگر من هم این کار را بکنم، موظف شرعی هستند این ارگانهای انتظامی و نظامی که من را بگیرند و به دادگاه بسپرند، این استثنا ندارد. گوشهای خودتان را باز کنید، من همان طوری که با شاه عمل کردم و هم ملت ما همان طوری که با محمد رضا عمل کرد، با اشخاصی که بخواهند فساد ایجاد کنند، با اشخاصی که زاید بر صحبت، بخواهند تشنج ایجاد کنند، با اشخاصی که می خواهند صف آرایی بکنند در مقابل دادستانی، در مقابل مجلس، در مقابل ارگانهای دیگر، من همان خواهم کرد که با محمدرضا [کردم ]، امروز وسایل در دست است، و شماها منزوی خواهید شد.
باز من نصیحت می کنم شماها را که تا دیر نشده است به جای خودتان بنشینید و از تحریکات عناصر فاسد که در
گوشهای شما مطالبی می خوانند، پرهیز کنید و آنها را از خودتان برانید. من اگر کسی با آرامش مخالفت کند با او سخت عمل خواهم کرد و این یک وظیفه شرعی است که بر عهده همه ما هست و بر عهده من هم هست.[۲۶]
اگر انقلابی عملی شده بود، فتنه انگیزان به جای خود می نشستند
اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد، و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک از اینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبه های دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمی آمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر می خواهم، خطای خودمان را عذر می خواهم. ما مردم انقلابی نبودیم، دولت ما انقلابی نیست، ارتش ما انقلابی نیست، ژاندارمری ما انقلابی نیست، شهربانی ما انقلابی نیست، پاسداران ما هم انقلابی نیستند؛ من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمی دادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام می کردیم. تمام جبهه ها را ممنوع اعلام می کردیم. یک حزب، و آن «حزب الله»، حزب مستضعفین …
من اعلام می کنم به این قشرهای فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جای خودشان ننشینند، ما به طور انقلابی با آنها عمل می کنیم. مولای ما، امیرالمؤمنین- سلام الله علیه- آن مرد نمونه عالم، آن انسان به تمام معنا انسان، آنکه در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آن طور و در رحم و مروت آن طور و با مستضعفین آن طور بود، با مستکبرین و با کسانی که توطئه می کنند شمشیر را [می کشید و] می کشت. هفتصد نفر را در یک روز- چنانچه نقل می کنند- از یهود بنی قریضه- که نظیر اسرائیل بود و اینها از نسل آنها شاید باشند- از دم شمشیر گذراند! خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت رحیم است. و در موضع انتقام، انتقامجو. امام مسلمین هم اینطور بود، در موقع رحمت، رحمت؛ و در موقع انتقام، انتقام. ما نمی ترسیم از اینکه در روزنامه های سابق، در روزنامه های خارج از ایران، برای ما چیزی بنویسند. ما نمی خواهیم وجاهت در ایران، در.. .، در خارج کشور پیدا بکنیم. ما می خواهیم به امر خدا عمل کنیم، و خواهیم کرد. «أشداء علی الکفار رحماء بینهم».[۲۷]
این توطئه گرها در صف کفار واقع هستند. این توطئه گرها در کردستان و غیر آن در صف کفار هستند، با آنها باید با شدت رفتار کرد. دولت با شدت رفتار کند، ژاندارمری با شدت رفتار کند؛ ارتش با شدت رفتار کند. اگر با شدت رفتار نکنند، ما با آنها با شدت رفتار می کنیم. ما با خود همینها، با خود همینها که مسامحه بکنند، اگر مسامحه بکنند، با شدت رفتار می کنیم. مسامحه حدودی دارد، جلب وجاهت حدودی دارد. مصالح مسلمین را نمی گذارند به این امور از بین برود. دادستان انقلاب موظف است مجلاتی که بر ضد مسیر ملت است و توطئه گر است تمام را توقیف کند، و نویسندگان آنها را دعوت کند به دادگاه و محاکمه کند. موظف است کسانی که توطئه می کنند و اسم «حزب» روی خودشان می گذارند، رؤسای آنها را بخواهد و آنها را محاکمه کند. ما باز تا چندی مهلت می دهیم به این قشرهای فاسد؛ و این اعلام آخر است و اگر چنانچه در کار خودشان تعدیل نکنند و به ملت برنگردند و دست از توطئه ها برندارند، خدا می داند انقلابی عمل می کنم. می آیم تهران و رؤسایی که مسامحه می کنند با آنها انقلابی عمل می کنم. قشرهایی از ارتش که اطاعت از بالاترها نمی کنند و امر آنها را اطاعت نمی کنند باید بدانند که من با آنها اگر آمدم، انقلابی عمل می کنم. عذرها را کنار بگذارید! بروید فاسدها را سرکوب کنید، بروید توطئه گرها را سرکوبی کنید؛ مسامحه نکنید! دولت مسامحه نکند، ارتش مسامحه نکند، ژاندارمری مسامحه نکند؛ پاسداران مسامحه نکنند.
من باز از همه قشرهای ملت، از همه روشنفکران، از همه احزاب، از همه دستجات و گروهها تقاضا می کنم که مسیرتان، مسیر ملت و مسیر اسلام باشد، به ملت بپیوندید؛ صلاح شما در این است که به ملت بپیوندید. اگر خدای نخواسته این نهضت عقب بزند، شماها هم فدای غلطکاریهای خودتان خواهید شد. لکن نهضت ما عقب نخواهد زد و نهضت ما به پیش می رود، و باید سایر ملتها از نهضت ما عبرت بگیرند؛ و حکومتها از حکومت سابق ما و از وضعی که برای او پیش آمد، عبرت بگیرند.[۲۸]
اهداف غائله آفرینان
ملت ما باید هوشیار باشد، توجه داشته باشد، که امروز کار ما مشکلتر است از آن روزی که ما مواجه بودیم با محمدرضا. آن روز که ما مواجه بودیم با محمدرضا، همه ملت دشمن خودشان را فریاد می زدند که نه. آنهایی هم که دوست بودند با او آن وقت نمی توانستند اظهار بکنند، اما امروز ما مواجهیم با یک اشخاصی که اینها داخل هستند. از خود ملت می گویند هستیم و برخلاف مسیر ملت دارند حرکت می کنند و تحریکات می کنند. ما از تحریکاتشان مطلعیم. ما امروز کارمان مشکل است، از این باب که ما از یک طرف مواجهیم با امریکا، و می خواهیم حساب آن را بکشیم که [با] ملت ما چه کرده است. تا حالا یک طرف امریکا ایجاد کرده است یک دستجاتی را برای اینکه نگذارند آن کار بشود.[۲۹]
توطئه های زیرزمینی و پنهان
امروز روزی نیست که ما بنشینیم و نگاه کنیم. امروز، حال از آن وقتی که محمدرضا بود یک قدری عمیق تر است، بدتر
است. آن وقت معلوم بود که این خائن ایستاده در مقابل ملت، ملت هم می شناخت او را و مقابل ایستاده بود. امروز خیانتهای زیرزمینی است. یک توطئه های زیرزمینی است که توطئه های زیرزمینی در همین سفارتخانه ها که هست دارد درست می شود، که مهمش و عمده اش مال شیطان بزرگ است که امریکا باشد. و نمی شود بنشینید و آنها توطئه شان را بکنند. یک وقت ما بفهمیم که از بین رفت یک مملکتی، و با حرفهای نامربوط دمکراسی و امثال ذلک ما را اغفال کنند که مملکت دمکراسی است، و هر کسی حق دارد در اینجا بماند، هر که حق دارد توطئه بکند. این حرفهای نامربوط را باید کنار گذاشت. و ملت ما همان طوری که تا حالا پیش آمده، از اینجا به بعد هم باید پیش برود و قطع کند دست اینها را. و چنانچه اینها آدم نشوند … ما طوری دیگری با آنها رفتار می کنیم.[۳۰]
آشکار شدن دست طرفداران امریکا
این نقشه ای که مدتهاست در کار است، و نقاشان بی خبر از خدا دنبال شکل دادن آن بودند، و من مطالعه می کردم در حال آنها و در وضع آنها، بالاخره با ناشیگری خودشان را لو دادند و باطنشان را ظاهر کردند و ملت فهمید که اینها چه کاره اند؛ با یک صورت اسلامی و حق به جانب در این مملکت آمدند، و نقشه شوم قدرتهای بزرگ را یعنی امریکا را، می خواستند در این کشور پیاده کنند. اینها ملت را نشناخته بودند. اینها ملت اسلامی را نمی شناختند. اینها با همه هوششان و با همه علمشان این علم را نداشتند که ملت اسلام یعنی چه و قدرت اسلام یعنی چه. اینها خواستند راه را برای امریکا باز کنند و امریکاییان همه دور پرچمشان جمع شدند. نصیحت من را گوش نکردند و مصلحتی که من برای آنها می اندیشیدم و برای کشور خودمان، از آن غفلت کردند و آنچه که من می خواستم نشود، شد.
من نمی خواستم که مثل زمان رضا خان [بشود] که وقتی او را بیرونش کردند، آن رفیق صدیق آنها اول کلمه ای که در مجلس گفت، [این بود که ] گفت الخیر فی ما وقع![۳۱] من نمی خواستم که در کشور بپاخاسته اسلامی ما یک همچو اشخاصی باشند و بیایند و گوش به حرفها ندهند و مصلحتهایی که ما برای آن ها، پیش پای آنها می گذاشتیم گوش ندهند، و کار را به جایی بکشند که آنهایی که دیروز برای آنها پشتوانه بودند امروز دشمن آنها باشند! اینها نشناختند اسلام را، و نشناختند این ملت اسلام را. اینها خیال می کردند که همان طوری که در غرب یا در شرق گروه سیاسی، بازیهای سیاسی می کنند و مردم را با بازیهای سیاسی گول می زنند و بسیج می کنند، می توانند در ایران هم با آن بازیهای سیاسی، مردم را متفرق کنند و جدا کنند و در مقابل اسلام و جمهوری اسلامی بسیج کنند، و مردم را وادار کنند که این مجلس را خودشان منحل کنند و این دولت را خودشان بر کنار کنند و این قوه قضائیه را خودشان منحل کنند و جمهوری اسلامی را خودشان به دست خودشان به باد فنا بدهند، و راه را باز کنند از برای قدرتهایی که طعمه های خودشان را از دست داده اند، تا این مملکت باز طعمه امریکا و دنبال او شوروی شود. اینها نشناخته بودند اسلام را؛ خیال می کردند اسلام هم مثل مسلکهای دیگر فقط یک مسلک سیاسی است که بشود اینها با آن بازیهای شیطانی سیاسی، این مردم را از راه خودشان، که بیست سال است در راه آن خون داده اند، بیست سال است جوانان خودشان را فدا کرده اند، اینها را از آن راه حق به سوی راه باطل و از نور به ظلمات بکشند و راه را برای دوستان خودشان باز کنند.[۳۲]
اختلافات و سوء عملکردها، منشأ شکست جمهوری اسلامی
در هر صورت آنکه موجب نگرانی است این است که جمهوری اسلامی شکست بخورد. ما قبلا با طاغوت مقابل بودیم. طاغوت ما را شکست می داد؛ بسیار خوب، خیلی جاها طاغوت غلبه کرده است. حالا هم در عالم طاغوت باز غالب است؛ اما جمهوری اسلامی و جایی که ما ادعای این را داریم که این اسلام درش است، احکام اسلام در آن است، این بخواهد شکست بخورد به واسطه اشخاصی که خودی هستند، فرقی نیست مابین - فرض کنید- روحانیون همه سرتاسر مملکت، اگر روحانیین سرتاسر مملکت - خدای ناخواسته- یک کاری بکنند که ضررش به جمهوری اسلامی باشد، دادگاههای همه مملکت اینها یک کاری بکنند که ضررش به جمهوری اسلامی برسد، و هکذا وزارتخانه ها و همه جا، اگر اینطور بشود آن وقت ما اسلام را به دست خودمان لطمه زده ایم.
آنچه موجب نگرانی است این است که ما خودمان با فعالیت خودمان اسلام را به هم بزنیم. تا حالا داد می زدیم که جمهوری اسلامی، حالا که جمهوری اسلامی ارکانش همه تحقق پیدا کرده است، محتوایش را ما نتوانیم اسلامی بکنیم؛ علاوه بر این هی به همش بزنیم، هر کسی یک طرف بگیرد آن از آن ور بکشد، این از آن ور بکشد، هرکس هر وقت صحبت می کند به ضد آن دیگری صحبت بکند، آن یکی اگر صحبت می کند بر ضد آن دیگری صحبت بکند، این یک مملکت آشفته ای می شود. همه هم گناه را گردن آن دیگری می گذارند؛ نه، گناه گردن همه ما هست، همه ما مسئول هستیم پیش خدا؛ کلکم راع و کلکم مسئول.[۳۳] همه مان باید مراعات بکنیم و «راع» بکنیم و همه ما مسئول هستیم از این کاری که می کنیم. نباید من بگویم که همه گناهها گردن یک کس دیگر است، آن هم بگوید که گردن آن یکی است. نخیر، باید همه مان اعتراف کنیم که رشید نیستیم، رشد نداریم.[۳۴]
اختلاف افکنی، از گناهان کبیره است
من امروز به همه ملت، به همه طوایف، به همه گروهها عرض می کنم که امروز شما مخالفتان امریکاست، مخالفتان
دولتهای بزرگ است. امروز مملکت شما مقابل با یک همچو قدرتهایی است. شما اگر اسلام را قبول دارید، خوب مملکت اسلامی را هم باید قبول داشته باشید، و اسلام در خطر است. و اگر ملی هستید، خوب ملت شما در خطر است؛ کشور شما در خطر است. امروز بیایید باز تظاهر کنید و این او را بزند او او را بزند، و این طور مسائل واقع بشود، نه امری است که عقل او را قبول بکند. برخلاف موازین عقلی است و برخلاف شرع است بلااشکال. و از گناهان کبیره است که معلوم نیست که اگر کسی الآن اسلام را صدمه بزند اصلا قابل این باشد که توبه اش هم حتی قبول بشود.
باید اشخاص روشن، اشخاص صحیح، این ریشه هایی که می خواهند این کارها را بکنند، این فسادها را ایجاد بکنند، غائله می خواهند درست بکنند، اینها را نصیحت کنند. به اینها بگویند که آخر شما مسلمان هستید. چرا مسلمان باید با اسلام مخالفت کند. شما نمی دانید که دارید با اسلام مخالفت می کنید. شما نمی دانید که الآن با مملکت اسلام دارید مخالفت می کنید. شما نمی دانید که اگر اختلاف بین خود ما واقع بشود نتیجه اش را امریکا می برد و دولتهای بزرگ. شما نمی فهمید این را. یا می فهمید و تعمد دارید. ملت حالا باید موازین دستش باشد، هرکس می خواهد باشد، کسانی که امروز غائله ایجاد می کنند، اختلاف ایجاد می کنند، این کسان را بشناسند که اینها عملشان صحیح نیست. و به اسم فلان آقا یک غائله ایجاد می کنند، به اسم فلان شخص یک غائله ایجاد می کنند … اینها یک اشخاصی هستند می خواهند غائله ایجاد کنند. و این غائله هم به نفع امریکا تمام می شود. به ضرر اسلام تمام می شود. مخالف شرع اسلام است. از گناهان بسیار بزرگ است. امروز این اختلافات را از آن دست بردارند.[۳۵]
اختلاف و شکست جمهوری اسلامی، گناهی نابخشودنی
اگر از اختلاف ماها، آن هم اختلافی که من شک ندارم در سر دنیاست، نه برای خدا، اگر این اختلافات موجب اختلاف بین مردم بشود و موجب این بشود که شکست بخورد جمهوری اسلامی و تا قرن ها نتواند سرش را بلند کند، این جرمی است که خدا می بخشد بر ما؟ باید توجه بکنیم ما. نباید ما هی به خودمان مغرور بشویم و حسن ظن به خودمان داشته باشیم که این ماییم که چه هستیم و دیگران نیستند. باید به دیگران ما حسن ظن داشته باشیم و اعمالشان را حمل به صحت بکنیم و نسبت به خودمان سوء ظن داشته باشیم و اعمالمان را تفتیش بکنیم که برای چی است، چرا من اشکال می کنم. آنهایی که به جمهوری اسلامی اشکال می کنند باید بین خودشان و خدا بنشینند یک وقتی فکرش را بکنند که امروز آیا اسلام بیشتر درایران ظهور دارد یا زمان طاغوت؟ امروز آیا مظاهر اسلامی بیشتر است یا در زمان طاغوت؟ اگر اشکال کردند و گفتند اصل جمهوری اسلامی کذاست، این ریشه اش یک ریشه شیطانی است که در قلب انسان هست، خودش هم نمی فهمد، خیال می کند برای خدا دارد جمهوری اسلامی را تضعیف می کند، و این اشتباهی است که انسان دارد.[۳۶]
آفتهای اختلاف
من آنی که به شما عرض می کنم، امروز اختلاف بین شما جوانها اسباب این می شود که آن مطلب اصلی که همه ما داریم و اساس مملکت است، توجه بهشان نکنید؛ به یک چیزهای دیگری که مربوط به مملکت نیست توجه کنید و آنها اساس را از دست شما بگیرند. اگر آنها اساس را گرفتند، نه شما و نه آن طرف را مجال دیگر نخواهند داد. الآن وقت اختلاف نیست؛ اختلاف سر هیچ! هرکس بخواهد ایجاد اختلاف بکند، توجه داشته باشید یا آدمی است که روی نقشه، آن هم نقشه ای که خارجیها دستش داده اند، عمل دارد می کند و یا آدمی است که جاهل است. شما جوانها توجه بکنید؛ دیگر امروز، روزی نیست که ما بریزیم به جان هم و دیگران استفاده را ببرند.[۳۷]
ترسیم خطوط مختلف، راه جدید دشمنان
از شیاطین غافل نباشید. این شیاطین به هر چیزی که می توانند متشبث می شوند و به هر راهی می خواهند در دل این ملت رخنه کنند. قضیه حمله نظامی آن قدرها مهم نیست، جوابش را بحمدالله سلحشوران اسلام می دهند و داده اند. رسانه های گروهی هم دیگر حرف هایشان تأثیری ندارد در دنیا، برای اینکه معلوم شده است که اینها چه کاره اند و مسائلشان یک مسائلی است که باور نمی کنند، نمی توانند بازی بدهند ملت های ما را.
آنچه که امروز آنها دست به آن زده اند قضیه ایجاد- به خیال خودشان- تفرقه است، مثلا می گویند راه فلان مقام، خط فلان مقام چی است و خط فلان مقام هم مقابل اوست. دو مقامی که هر دو و سایر مقامات همه با هم هستند و در همه چیزها با هم دوست و برادر هستند، و آنها خودشان می دانند که راهی جز همان راهی که همه دارند ندارند، لکن ساده دل ها ممکن است که گاهی باور کنند. راه فلان حوزه چی هست، راه فلان حوزه چی هست، راه فلان آقا چی هست، راه فلان آقا چی هست، راه روحانیون فلان قسم شان چی است، راه فلان قسم شان چی است. خطوط مختلفی آنها عرضه می کنند و به مردم می خواهند بباورانند که یک همچو مسائلی هست در ایران و اینها هر کدام یک خط خاصی دارند، در صورتی که مسئله اینطور نیست، هیچ خطی جز خط اسلام در ایران نیست و همه با هم در یک خط هستند.[۳۸]
به اسم برد و باخت در انتخابات، اختلاف می اندازند
ما گمان نکنیم که دستهای قدرتهای بزرگ قطع شده است از اینجا. ملت ایران باید توجه کنند به اینکه توطئه ها هست. الآن، شما ملاحظه بفرمایید که در همین انتخاباتی که با آن خوبی و آزادی انجام گرفت و بحمدالله مردم همه در صحنه حاضر بودند، و امید است که در دوره دوم هم، در آن بعد هم که باید انتخابات بشود آن هم حاضر باشند مردم، و این تکلیف الهی را به آن عمل کنند، الآن دستهایی از داخل و خارج هست که بین آقایانی که در انتخابات دخالت داشتند اختلاف بیندازند. شما گمان نکنید که خارجیها و اذناب آنها در این کشور کودتا می کنند، نمی کنند، چون نمی توانند. کشوری که همه اش مهیاست برای شهادت، نمی توانند که آنها در اینجا وارد بشوند، لکن از داخل ما را می پوسانند. یکی از مواردی که الآن انگشت آنها در کار است و با جدیت دارند توطئه می کنند این است که، دو دستگی بیندازند بین اشخاصی که در انتخابات بردند یا باصطلاح باختند. با این تعبیر زشت برد و باخت، شکست و پیروزی، با این تعبیرهای زشت می خواهند بین ملت ما اختلاف بیندازند. انتخاباتی که باید همه دست به هم بدهند و آن را به وجه صحیح به آخر برسانند، و باید وحدت زیادتر بشود از اول، من می ترسم که خدای نخواسته، موجب اختلاف بشود. و این از مکاید شیطان است به دست شیاطین.
اگر برای خدا کسی می خواهد کار بکند خودش را انتخاب کرده است که خدمت کند به اسلام و مسلمین. اگر چنانچه پیروز بشود پیروزی نباید بگوید، برای اینکه یک خدمتی است به عهده اش آمده است و گرفتاری این خدمت بسیار شدید است. و اگر چنانچه در این دوره او کنار رفته است خیال نکند که کنار رفته است و این عیبی است. قضیه برد و باخت نیست، قضیه خدمت است در این پست یا در آن پست. باید ایران بداند که دستهایی الآن در کار است که حتی بین خانه ها اختلاف بیندازد. در یک خانه بین افراد اختلاف بیندازد. ما باید از تاریخ عبرت ببریم و این تاریخ در زمان مشروطه این طور بود. در زمان مشروطه آنهایی که می خواستند ایران را نگذارند به یک سامانی برسد و چماق استبداد تا آخر باقی بماند، بین افراد، دستجات، احزاب اختلاف انداختند، حتی آنهایی که آن وقت بودند می گفتند که در یک خانه بین برادر با برادر، پدر و پسر اختلاف بود، یک دسته مستبد، یک دسته مشروطه. این اختلاف موجب شد که نتوانست مشروطه آن طوری که علمای اسلام می خواستند تحقق پیدا بکند. بعد هم این اختلافات موجب شد که یک دسته از آن غربزده ها بریزند و به اسم مشروطه بگیرند مقامات را و استبداد به صورت مشروطه بر این ملت تحمیل کنند و دیدید که چه شد.[۳۹]
برد و بخت مهم نیست؛ اصل اسلام است
مکلفند شرعابه اینکه حفظ بکنند جمهوری اسلامی را، و حفظ به این است که در صحنه باشند، و حفظ به این است که اختلافات نداشته باشند، و حفظ به این است که مبادا آن کسی که فرض کنید که برده است باصطلاح برود به رخ او بکشد، آن کسی که نبرده است خیال کند که یک چیزی از دستش رفته است. این حرفها نیست در کار. چیزی نیست اصلش. اسلام است، اسلام در دست همه شما هست شما می خواستید آنجا خدمت بکنید نشد حالا در جای دیگر خدمت می کنید. می خواستید در مجلس خدمت کنید نشد حالا در دولت خدمت می کنید، حالا در پستهای دیگر خدمت می کنید، حالا در مدرسه خدمت می کنید، حالا مشغول به [تدریس ] می شوید. من این امر را که عرض می کنم از همه ملت تقاضا می کنم که مبادا تحت تأثیر این عناصری که الآن در کار هستند و می خواهند القاء اختلاف بکنند، تحت تأثیر اینها واقع بشوید. و همه برادر هم هستید و برادروار با هم باشید، و اگر چنانچه در انتخابات اشتباهاتی شده یا فرضا تقلبی شده است، خوب، مواردی هست که رسیدگی می شود و شورای نگهبان هم یا ابطال می کند یا فرض کنید بعضی صندوقها را یا اصل انتخابات را. یک مسئله عادی است که در همه جا هست و این امر مهمی نیست.[۴۰]
حمایت از دولت خدمت گزار
امروز مصالح اسلامی اقتضا می کند که همه ما با هم باشیم، هر روز یک نغمه ای بلند نکنیم برای تضعیف دولت، برای تضعیف مجلس، برای تضعیف شخصیت ها. من نصیحت می کنم به دولت که شما مردم را شریک کنید در این کار، برای این که تنهایی نمی توانید بکنید، و نمی تواند هم. یک دفعه می بینیم که شیاطین از اطراف به دولت حمله می کنند که معلوم شد تو خلاف شرع همیشه کردی. خدای تبارک و تعالی که پیغمبرش را نصیحت می کند که یا ایهاالنبی اتق الله[۴۱] به حسب آن طوری که شما می گویید پیغمبر متقی نبوده تا خدا به او گفته اتق الله! خدای تبارک و تعالی که به همه مؤمنین می فرماید یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله[۴۲] معلوم می شود اینها متقی نبودند که خدا می گویند اتقوا الله این شیاطین چه می گویند به این ملت ما؟ اینها سلطنت طلبند و می خواهند سلطنت را در این جا دوباره برگردانند، یا بازی خورده اند از آنهایی که می خواهند این کشور را دوباره به باد بدهند و تحت سلطه امریکا قرار بدهند؟ می فهمند اینها چه می کنند؟ اینهایی که هر کدام خودشان اگر حکومت یک محله باشند نمی توانند اداره کنند آن جا را، چطور به خودشان اجازه می دهند که یک دولتی که در عین همه گرفتاری هایی که الآن دارد و از شرق و غرب به او فشار دارند می آورند، این مملکت را دارد اداره می کند و به خوبی هم اداره می کند، چطور اجازه می دهند به خودشان که نسبت به این جسارت کنند و هر روز یک صورت درست کنند.
خوب، ما افراد را نمی شناسیم، اما خدای تبارک و تعالی که می شناسد. ما افکار شما را نمی توانیم بفهمیم، اما خدا که می داند. شمایی که نمی توانید یک شهر را اداره کنید، اگر نانوایی یک شهر را به شما بدهند نمی توانید اداره اش کنید،
چطور می گویید که چرا دولت نمی دانم چه نکرده، چه نکرده؟ شما می فهمید که کار دولت چی هست و تاکنون چه کرده است؟ شمامی دانید که کارهایی که دولت در این چند سال با همه این فشارها کرده، عمقش از کارهایی که در طول سلطنت فاسد پهلوی بوده است، بسیار بیشتر است. چی می گویید به جان این دولت؟ دست بردارید، از خدا بترسید، از غضب خدا بترسید. شما خیال می کنید که اگر دولت ساقط بشود، شما روی کار می آیید؟ شما هیچ وقت نمی آیید روی کار. شما خیال می کنید به نفع اسلام این حرف ها را می زنید؟ شیطان در لباس شما، در باطن شما این حرف ها را می زند و به ضرر اسلام دارد می زند. دست بردارید از این مسائل، کمک کنید به دولت، کمک کنید به این دولتی که دارد جان می کند برای اسلام و برای کشور شما. چرا باید هر روز نق بزنید و هر روز هر جا فرصت پیدا می کنید یک چیزی بگویید به ضد دولت، یا یک چیزی را هم منتشر کنید به ضد دولت …
بترسید از آن روزی که خدا غضب کند به ما و ما را دوباره در همان جهنمی وارد کند که در سابق بودیم. شما یادتان رفته است که سرتاسر ایران چه خبر بود از فحشا؟ شما نمی دانید که ما در تحت استعمار امریکا بودیم در این چند سال آخر و قبلا انگلستان؟ شما این را نمی دانید و یا می دانید و می خواهید دوباره او بشود؟ یا حسد دارید و می خواهید که ولو خودتان کشته بشوید این جمهوری هم، به هم بخورد …
مشکلات را شما در نظر بگیرید؛ شیاطینی که از اطراف دنبال این هستند که یک چیزی پیدا کنند و در بوق ها بزرگش کنند
در نظر بگیرید. چرا هر روز برای بوق های خارجی یک چیزی درست می کنید و خوراکی درست می کنید که آنها تبلیغ بر
ضد شما بکنند؟[۴۳]
لزوم پرهیز از تفرقه و انتقادهای بی جا
ای دوستان من، ای برادران من! از تفرقه بپرهیزید. و همان طور که امروز، روز پیوند روحانی و دانشگاهی و دانشجویان است، ادامه بدهید به این پیوند. و روشنفکران و نویسندگان، تمام قشرها به این دو پیوند عزیز بپیوندند. شما دیدید با پیوند قشرهای مختلف اعجاز بزرگ تاریخ را ایجاد کردید و آن شکست همه ابرقدرتها بود. امروز آنها از کار ننشسته و مشغول توطئه هستند. شما را به روی هم باز می دارند، وا می دارند و از اجتماع باز می دارند. هر قشر شما با قشر دیگر تفرقه افکنی می کنند. آنها بین اقشار تفرقه افکنی می کنند. کمک نکنید به این تفرقه افکنیها، که این، کمک به دشمنان کشور است، به دشمنان اسلام است. انتقاد این قدر نکنید بدون جهت، بهانه گیری نکنید بدون جهت که این به نفع دشمنان ماست.[۴۴]
انتقاد بکنید؛ توطئه نکنید!
من که یک وقت می گویم که مثلا اینطور صحبتها نباید بشود، اینطور حرفها نباید در کجا گفته بشود، نمی گویم که اختناق
است؛ هرچه می خواهند بگویند و هرچه می خواهند انتقاد کنند، انتقاد غیر توطئه است. لحن توطئه با لحن انتقاد فرق دارد. انتقاد از اموری است که سازنده است. مباحثه علمی همان طوری که علوم اسلامی بی مباحثه نمی رسد به مقصد، امور سیاسی هم بی مباحثه نمی رسد به مقصد؛ مباحثه می خواهد، اشکال می خواهد، رد و بدل می خواهد، این را هیچ کس جلویش را نمی گیرد. لکن یک وقت لحن، لحن انتقاد نیست، لحن، لحن تضعیف جمهوری اسلامی است، ولو اینکه دیکته کردند به او دادند، نفهمد که اینطوری است، لحن، این لحن است، ما با این لحن مخالفیم؛ این لحن، آزاد نیست. توطئه آزاد نیست، انتقاد آزاد است. بنویسند، بگویند، انتقاد کنند، اما توطئه کردن و دنبال این باشند که تضعیف کنند جمهوری اسلامی را، تضعیف کنند ارگانهای این جمهوری را، آن است که دست در کار است، و ماورای او دستهایی است که گرداننده هستند.
این دولت دارد با تمام توانی که دارد، در یک وقتی که هرکس باشد ناتوان است، در یک همچو وضعیتی که ما داریم، هرکس که بخواهد یک عمل مثبتی انجام بدهد با توانایی زیاد نمی تواند انجام بدهد، دولتی که تمام توان خودش را دارد برای این ملت صرف می کند و زحمت می کشد، آن وقت در مقابلش بیایند، یک وقت نخست وزیرش را متهم کنند که چه هست، یک وقت وزیر کذایش را. اینها اگر چنانچه واقعا انتقاد سازنده داشتند خوب، انتقاد کنند، بگویند فلان جا کج است فلان جا راست، اما همه مسائل را کنار گذاشتن، کارهایی که این دولت بیچاره کرده است کنار گذاشتن، کارهایی که مجلس کرده است کنار گذاشتن، نادیده حساب کردن که اینها هیچ، برای این ملت تا حالا هیچ انجام نگرفته است و الآن مثل زمان سابق همه چیز ما وابسته تر شده است، خوب، اینها معلوم است یک دستی پشتش هست که مردم را هل بدهد و از صحنه بیرون کند، و به جای او آنهایی که باید بیایند بیایند، ما بااین مخالف هستیم … اینهاست که انسان را به صدا درمی آورد و می گوید که آقا، بنشینید سرجایتان، بس است، دیگر نمی شود آن ترتیب برگردد. و اما خیر، فلانی باانتقاد مخالف است، نخیر، انتقاد بکنید توطئه نکنید. من با توطئه مخالفم، همه هم مخالفند. ما با تضعیف جمهوری اسلامی، تضعیف جمهوری اسلامی، یعنی تضعیف اسلام، ما با این مخالفیم.[۴۵]
لزوم حق مداری هنگام نظر دادن
انسان ناچار سه جور نظر دارد: یک نظری که نظر بیطرف است. این یک نظر است. یکی هم نظر طرفداری از یک روش، از یک جریان؛ یک نظری هم مخالفت با یک روش و یک جریان؛ نظر بیطرف و نظر طرفداری از یک مسئله و نظر طرفداری از یک مسئله دیگر. نظری که حب باشد به یک جریانی، یا بغض باشد به یک جریانی، این نظر نمی تواند یک نظر سالم باشد؛
«حب الشیء یعمی و یصم».[۴۶] بغض هم همین طور است؛ نور عقل را خاموش می کند. حب مفرط به یک روشی اسباب این می شود که خود آن کسی که حب دارد توجهی به این ندارد که از مبدأ حب دارد این مطلب صادر می شود و این مطلب حق نیست؛ مطلبی است که از راه حب است. و خواه یا ناخواه این نظر، نظر صائب نیست. انسان خودش را نمی تواند بشناسد به این زودیها؛ انسان تا آخر عمرش، تا آن وقتی که از این دنیا خارج می شود، گرفتار یک مسائلی در باطن خودش هست که خودش هم نمی تواند بفهمد. باید عرضه کند خودش را انسان به کسانی که بی نظر هستند.
اگرنظر از راه حب شد، همیشه دنبال این می رود که آن مطلبی را که مربوط به آن روشی است که این دوست دارد آن روش را، آن مطلب را، به هر عنوانی که هست ثابت کند، ولو اینکه این عنوانی که هست عنوان خلاف باشد، خلاف اخلاق باشد، خلاف منطق باشد. آنی هم که بغض به یک روشی دارد نظرش نظر سالم نیست، آن هم دنبال این است که آن طرفی که مورد بغض اوست و آن روشی را که نمی پسندد، با هر توجیهی که باشد، آن را تصحیح کند. و لهذا می بینید که یک مطلب، یک امر، از یکی صادر می شود، [در] یک وقت و یک محیط، یک مطلب از یک کسی صادر می شود، یک عمل از یکی صادر می شود، دو طایفه ای که یکیشان این را خوب می دانند و دوست می دارند و یک طایفه این را بد می دانند و دشمن می دانند، آن مطلب واحدی که زمانش واحد و همه جهات واحد است وقتی که پیش آنها می رود که مورد محبت هست آن آدم. تمام مطالب او را، ولو مخالف با عقل باشد، ولو مخالف با منطق باشد، می پذیرند و تأیید می کنند، شروع می کنند به اینکه خیر، مطلب همین است. و آن دسته ای که با این خوب نیستند اگر یک مطلب خوبی هم این بگوید، آنها دنبال این هستند که نه، این حرف صحیح نیست. این دو نظر را انسان مبتلا به آن هست. نظر بیطرف بسیار کم است.
یعنی «نظر» بیطرف باشد؛ خود آدم هیچ وقت نمی تواند بیطرف بیطرف باشد. لکن در نظر دادن حق را ببیند. تحت تأثیر حق واقع بشود؛ این حق چنانچه از دشمن من هم صادر شد، من او را تمجید کنم به عنوان اینکه حق است. و باطل اگر از دوست من هم صادر شد، آن را تکذیب کنم به عنوان اینکه باطل است. ولو در باطن فرض کنید یکی یک روشی را دوست دارد، یکی روش دیگر را؛ لکن در مقام نظر دادن، در مقام مصلحت اندیشی برای کشور یا برای اشخاص، آن نظر حب و بغض خودش را کنار بگذارد، برود دنبال حق و باطل.
حق هر جا هست باید دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذیرفت، ولو برخلاف نظر خود من هست. و باطل را هرچه هست و از هرکس صادر بشود باید نپذیرفت به عنوان اینکه باطل است. اشخاص و گروهها و اینها را باید کنار گذاشت، حق و باطل را ملاحظه کرد. آن وقت هم برای اثبات حق و ابطال باطل اگر انسان گرفتار بشود به عصبانیت و عرض می کنم غیظ و غضب کردن، نه می تواند حق را به دست بیاورد؛ و نه می تواند باطل را ردش کند.[۴۷]
معصیت خداوند در کارشکنی و ضربه به وحدت
ما دنبال این باشیم که اطاعت خدا بکنیم. خدا فرموده است که شماها باید با هم باشید، اتحاد داشته باشید، وحدت. اگر کسی یک کلمه بگوید که به این وحدت صدمه بزند، این معصیت کار که هست هیچ، خائن که هست هیچ، معصیت یک معصیتی است که ممکن است که یک کشوری را به هم بزند. اگر کارشکنی برای این وحدت بشود، این وحدتی که الآن در بین ملت ما موجود است، بین دولت و ملت ما موجود است، اگر یک نفر خدشه بکند بر این، بخواهد به هم بزند این وحدت را، این معصیت خدا را کرده است و در حضور خدا، معصیت خدا را کرده است و علاوه بر این جنایت بر جمهوری اسلام کرده. اگر این معنا در ذهن انسان باشد که خدا فرموده است که با هم باشید، تنازع با هم نداشته باشید، خدا فرموده است که وحدت داشته باشید، و ما برای خدا وحدت می خواهیم داشته باشیم، این وحدت را کسی نمی تواند به هم بزند، این وحدت الهی است، این «یدالله» است. «یدالله» فوق همه «أیدی» است، این را کسی نمی تواند به هم بزند. اما اگر برای خودم هی می خواهم بکشم، اگر هم می گویم وحدت پیدا کنید که خودم به نوایی برسم، این مال شیطان است، هیچ اثری ندارد، یعنی اثر سوء دارد برای انسان.[۴۸]
مخالفت با اسلام، منشأ مخالفت غرب باوران
ما الآن گرفتار یک مشت اشخاص مختلف السلیقه و مختلف العقیده ای که همه در این معنا که نخواهند این مملکت به سر و سامان برسد شریکند. در عقاید مختلفند، بعض گروههاشان با بعض گروههای دیگر دشمن هم هستند، لکن در یک چیز موافق اند، و آن اینکه مخالفت با اسلام! مخالفت با آن چیزی که همه ملت ما به آن رأی دادند، در این اینها موافق اند؛ یعنی در باطل خودشان اتفاق دارند. شماها در حق خودتان مجتمع باشید، این باطلها نمی توانند کاری بکنند. شماها توجه داشته باشید که اسلام برای شما، برای ما، برای همه، برای همه بشر مفید است. اسلام یک طرحی است که برای مستضعفین بیشتر از دیگران مفید است؛ و برای همه مفید است.
از اسلام نترسید، و نترسانید مردم را. شماهایی که قلم دستتان می گیرید و هر چه دلتان می خواهد می نویسید یا هر چه دلتان می خواهد صحبت می کنید، شماها از اسلام بی اطلاع هستید. شما یک کلمه اسلامی شنیدید، گاهی هم یک کتابی خواندید که نویسنده اش هم از اسلام اطلاع صحیحی نداشته است، بدون اطلاع از اسلام، بدون اطلاع از فلسفه احکام اسلام، شماها سمپاشی می کنید. و معلوم هم نیست که واقعا مقصدتان این باشد که یک کار صحیحی انجام بدهید، منتها اشتباه می کنید. نخیر، من خیلی احتمال می دهم که بسیاری از اینها- نه همه- بسیاری از اینها اشخاصی باشند که حالا که دیدند آن رژیم به هم خورده است و آن منافعی که آنها در آن رژیم می بردند، و آن قدر فاصله ای که مابین آنها و مابین مردم بوده است در طرح اسلامی آن طور نمی تواند مطرح باشد، اینها حالا به دست و پا افتادند بلکه نگذارند این نهضت پیش برود. شما ملاحظه کردید که قدم بقدم مخالفت کردند. آن روز که نهضت بود، همین در تهران و در سایر جاها، هی مخالفتها بود و دست و پا می زدند به اینکه شاه را نگه دارند. وقتی که شاه رفت، دست و پا می زدند به اینکه بختیار را نگه دارند. توی خیابانها راه می افتادند و «قانون اساسی» می گفتند. قانون اساسی معنایش حفظ شاهنشاهی است. و آنها قانون اساسی را برای شاهنشاهیش می خواستند، نه برای سایر مسائلش.
در رفراندمش باز مخالفت می کردند. در مجلس خبرگانش، در انتخاباتش، باز مخالفت می کردند. حالا هم با مجلس خبرگان مخالفت می کنند. بعد هم با مجلس شورا مخالفت خواهند کرد. بعد هم با رئیس جمهوری مخالفت خواهند کرد. این مخالفتها همین طور سلسله مراتب محفوظ است! برای اینکه با اساس مخالفند. چون با اساس مخالف اند، اینها فروع آن اساس است، با آن مخالفت می کنند. لکن باید بدانند که این دست و پا زدنها دیگر فایده ندارد. ما هیچ وقت از این دست و پا زدنهای شما نمی ترسیم. ما می دانیم که دیگر کاری از شما نمی آید. یک نویسندگی از شما برمی آید و یک گفتن از شما برمی آید. خوب، هر چه می خواهید بنویسید و هر چه می خواهید بگویید! لکن شما بیدار بشوید. شما بفهمید که باید در مسیر این راه بروید.[۴۹]
آشوب گران مسلم نیستند؛ منافقند!
در سوره دوم، سوره «منافقین» را ذکر می فرماید، و کیفیت منافقین را که اینها پیش تو اظهار دیانت می کنند، اظهار اسلام
می کنند، لکن دروغ می گویند! اینها مسلم نیستند. اینها منافق هستند، و منافقین را هم به بدترین وجه ذکر می فرماید که
مردم آنها را بشناسند. ما قبلا تذکرات دادیم برای اینکه منافقین را از غیرمنافقین، مردم تشخیص بدهند. به مجرد اینکه کسی گفت من مسلم هستم و به مجرد اینکه کسی گفت من جمهوری اسلامی را قبول دارم، این نمی شود باور کرد باید اعمال آنها را دید. باید دید اینها در این جمهوری اسلامی چه تعهداتی دارند؛ چه کاری کردند برای مملکت خودشان؛ چه فکری دارند.
اینهایی که اظهار اسلام می کنند لکن مردم را در بلاد ایران مردم را به آتش می کشند، خرمنهای مردم را به آتش می کشند، جوانهای ما را در اطراف می کشند … و اینها در عین حال می گویند ما مسلم هستیم، قرآن می فرماید که شماها منافق هستید، شماها مسلم نیستید، شمایی که قولتان غیرعملتان است، حرفتان غیرواقعیتتان است، شما مسلم نیستید، شما منافق هستید؛ شما می خواهید مردم را گول بزنید … واجب است اطاعت کنید از اولی الامر. اولی الامر امروز دولت ما و ما هستیم. بر شما واجب است به حکم اسلام، که تبعیت کنید؛ و به حکم قرآن … شما اگر چنانچه مسلم هستید، چرا تبعیت از قرآن نمی کنید؟ چرا به حسب آن طوری که علمای شما استفاده [کرده اند] از آیه شریفه «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم»[۵۰] اطاعت نمی کنید؟ شما در صورت مسلمان هستید، در ظاهر اظهار اسلام می کنید؛ به حسب واقع مسلم نیستید … آنهایی که اظهار اسلام می کنند و مسلمین را به آتش می کشند، آنهایی که اظهار اسلام می کنند و مردم را به زحمت می اندازند، مردم را به مضیقه می اندازند، آنهایی که اظهار اسلام می کنند و بیمارستان را آتش می زنند و مجروحها را سر می برند، اینها را بشناسید، اینها مسلم نیستند، اینها منافق هستند، اینها اظهار اسلام امروز می کنند برای اغفال شما؛
اغفال نشوید! توجه بکنید که اینها چه مردمی هستند.[۵۱]
مدعیان دروغین اسلام و انقلاب
یک دسته ای از اینها که حالا شما می بینید که اظهار اسلام می کنند، و شاید از شما هم بیشتر اظهار اسلام می کنند، از این سنخ جمعیت هستند که اسلام را اگر هم بخواهند، نه آن اسلامی است که پیغمبر اکرم فرموده است. یک چیز دیگری. وارونه اش می خواهند بکنند به یک صورت دیگری درآورند او را. همه چیزش را می خواهند وارونه بکنند. در بین این افراد خیلی هستند که بسیار اسم اسلام را می برند و بسیار هم دلسوزی برای اسلام می کنند، اما اگر دلسوزی بکنند برای آن اسلام خودشان؛ نه برای آن اسلام ما. و بعضی دیگر هم هستند که اصلا نه، اعتقادی به اسلام هم ندارند، چنانچه به این انقلاب هم اعتقادی نداشتند، ولی حالا صد در صد اسلامی شدند و انقلابی. حالا شما نمی توانید یک کسی را پیدا کنید که بگوید من انقلابی نیستم! همه هم می گویند ما از اول بودیم! الان همه اینهایی که می آیند، می گویند ما حبسها رفتیم، چه کردیم؛ مخالفتها کردیم در زمان طاغوت. حالا دیگر اسم آن رژیم پیش آنها هم «طاغوت» شده است! در صورتی که در دلشان این نیست. اینها الآن از اسلام می ترسند. سخت هم می ترسند. در صورتی که اسلام برای همه خوب است. لکن اینها وحشتشان زده است. البته برای خیانتکار اسلام هم خوب نیست. هیچ دین توحیدی برای خیانتکاری خوب نیست. اسلام مخالف با خیانتهاست؛ مخالف با جنایتهاست. مخالف با این است که جوانهای ما را به تباهی بکشند به اسم اسلام، یا به اسم ترقی و تعالی.[۵۲]
خطر تشکل اهل باطل
چیزی که الآن هست، تشکلی که اهل باطل دارند با هم پیدا می کنند. کسانی که سابق با هم متفرق بودند و در این مدتها کنار بودند، دخالت نداشتند در این نهضت، نشسته بودند کنار، منتظر فرصت بودند، و حالا فرصت به دستشان آمده است؛ قلمهایشان آزاد شده است و گفتارشان آزاد شده است؛ مجالسشان آزاد شده است. متفرقات اهل باطل با هم دارند مجتمع می شوند؛ و مجتمعات اهل حق دارند خدای نخواسته از هم متفرق می شوند.
ما باید آن اشخاصی که، گروههایی که در مسیر اسلام نیستند، در مسیر نهضت اسلامی نیستند، در مسیر ملت نیستند، آنها را از مقالاتشان، از گفتارشان، از کردارشان، بشناسیم. و شما که بحمدالله زمام امت اسلامی در دستتان هست، روحانیون که زمامدار امور اسلامی هستند، وفادار به نهضت هستند، متعهد هستند آنها را به مردم.. . مردم را توجه بدهند به این تشکلها؛ تشکلهایی که مشغول اند شیاطین در آنها و مجالس درست می کنند و حرفها می زنند. اینها از یک مطلب می ترسند، و آن اسلام است. مخالفین ما از اسلام می ترسند. هرچه وابسته به اسلام است، اینها اگر از آنها انتقاد می کنند، آن نقطه اصلی که آنها می خواهند حمله کنند خود اسلام است.
همان طوری که در زمان این پدر و پسر خبیث، از اسلام چون خارجیها می ترسیدند، اینها را وادار کردند که با اسلام مخالفت کنند، لکن در پوشش اینکه با روحانیت مخالفت کنند؛ با منبر مخالفت کنند؛ با محراب مخالفت کنند؛ مجالس را قدغن کنند. در این پوششها، اسلام نقطه نظر بود. برای اینکه آنها از شما اگر بترسند، برای اینکه شما کارمند اسلام هستید؛ شما طرفدار اسلام هستید. از این جهت، مخالفتشان با شما مخالفت با اسلام است.
تشکلات آنها الآن همان نحوی که در سابق بوده است و آنها با قلدری عمل می کردند، حالا اینها با تشکل و با قلمهای زهرآگین و صحبتهای انحرافی مشغول شده اند. آنها سابق با سرنیزه اهل علم را، اهل تقوا را، مؤمنین را می کوبیدند؛ با سرنیزه مجالس وعظ و خطابه را، مجالس عزاداری بر شهدا را، می کوبیدند؛ اینها با قلم. قلم اینها همان سرنیزه سابق است، آن سرنیزه به صورت قلم درآمده است.[۵۳]
مخالفین جمهوری اسلامی، منافق هستند
آنهایی که در مقابل حکومت طاغوت که جمهوری اسلام به همت مسلمین برپا شد، و [اینها] رأی ندادند بر جمهوری اسلام و همان طاغوت را خواستند، رأی به جمهوری اسلامی ندادن یعنی ما طاغوت می خواهیم، اینها منافق هستند، اینها مسلم نیستند، مسلم باید به جمهوری اسلام رأی بدهد؛ مسلم باید حکومت عدل اسلامی را بپذیرد. آنهایی که تحریم کردند رأی دادن بر جمهوری اسلامی را، منافق هستند؛ مسلم نیستند. آنهایی که صندوقها را آتش زدند، آنهایی که مانع شدند از اینکه مردم رأی بدهند، آنها مسلم نیستند و ما با آنها عمل خواهیم کرد به طوری که با غیرمسلمین عمل می کنیم، با منافقین عمل می کنیم و آنها را سرکوب می کنیم.
ما تاکنون برای اینکه به مردم عالم بفهمانیم و بفهمند مردم که ما با چه اشخاصی مقابله داریم، ما آزادی دادیم به آنها، آزادی مطلق که در ظرف این چند ماه قریب دویست حزب و گروه و مطبوعات زیاد و مجلات و روزنامه ها منتشر شد! و هیچکس جلوگیری نکرد. در عین حالی که به همه مقدسات ما توهین کردید، در عین حالی که با حکومت آنطور رفتار کردید و با اسلام آنطور رفتار کردید در مطبوعاتتان، مع ذلک به شما تعرض نشد. تا آنکه فتنه را دیدیم و فهمیدیم شما فتنه گر هستید، شما منافقینی هستید که می خواهید فتنه بکنید، منافقینی هستید که توطئه کردید بر ضداسلام، توطئه کردید بر ضد کشور، توطئه کردید بر ضد ملت؛ شما اشخاصی هستید که با سرحدات و با خارج روابط دارید- رفت و آمد شما [تحت ] کنترل است. اطلاع به مادادند که رفت و آمد دارید شما با اشخاصی که در رژیم سابق بودند؛ با اشخاصی که می خواهند مملکت ما باز به حال اول برگردد- بعد از اینکه توطئه شما ثابت شد، و مردم فهمیدند شما چه اشخاصی هستید، دیگر نمی توانیم اجازه بدهیم آزادانه هر کاری می خواهید بکنید، شما را سرکوب خواهیم کرد!
من به جوانهای عزیز هشدار می دهم که اسلام پناهگاه همه ماست. اسلام برای شما همه چیز را فراهم می کند و اینها تابع اجانب هستند. و در حزب اینها اگر وارد شدید، بیرون بیایید و به اینها اتصال پیدا نکنید. من از آنها می خواهم که این سران بسیار خبیث و این سران خائن را خودشان بگیرند و تحویل بدهند. جوانهای ما اغفال نشوند. اینها یک مشتی اراذل هستند ویک مشتی اشخاص منافق هستند که خدای تبارک و تعالی به اسم «منافقین» اینها را ذکر می فرماید و اوصافشان را در کتاب ذکر می کند.[۵۴]
منافقین، تفاله های امریکایی
نباید ما فراموش کنیم که در جنگ با امریکا هستیم. ما در جنگ با امریکا و تفاله های امریکا [هستیم ]، این تفاله هایی که قالب زدند خودشان را و ما غفلت کردیم، الآن هم هستند. باید هر یک از اینها را شناسایی کنید و به دادگاهها معرفی کنید، ننشینید که باز یک جایی را آتش بزنند. اینها می خواهند خرابی کنند کار ندارند به این که کی کشته بشود و کی از بین برود، دشمنی خصوصی هم با هیچ کدام ندارند. خوب، هفتاد و چند نفر از بهترین جوانان ما را که از بین بردند، اینها با افرادشان یک آشنایی نداشتند، نمی شناختند، اما می خواستند یک شلوغی بشود، یک انفجاری حاصل بشود و مردم از صحنه بیرون بروند و دیدند که خیر، عکس شد مطلب مردم. این شهادت اسباب این شد که همه با هم منسجم بشوند. این اسباب این شد که مشت این ادعاکن ها که ما برای آزادی و برای کذا می خواهیم زحمت بکشیم و باید این ملت آزاد باشد و کذا، مشت اینها باز شد که اینها از چه سنخ آزادی می خواهند؛ آزادی انفجار! آزادی انفجار اینها می خواهند. اینها می خواستند که این منافقین هم آزاد بیایند توی مردم و بعد از یک سال دیگر بسیاری از جوانهای ما را منحرف کنند آزادانه و بسیاری از کارهایی که می خواهند مخفیانه انجام بدهند، آزادانه انجام بدهند، برای اینکه، آزادی است! بیجهت نیست که در آن نطقهای با اجتماع زیاد روز عاشورا سوت می زنند و کف می زنند. امام مظلوم ما به شهادت رسیده، روز شهادت امام مظلوم ما، پای نطق و سخنرانی یک نفر آدمی که با آنها دوست است کف می زنند و سوت می کشند و امریکا را از یاد می برند. خط این بود که اصلا امریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح می کردند تا امریکا منسی بشود، یک دسته «الله اکبر» را کنار می گذاشتند، سوت می زدند و کف می زدند آن هم روز عاشورا. خط این بود که این قضیه مرگ بر امریکا منسی بشود.[۵۵]
ولایت فقیه، همان ولایت رسول الله (ص)
قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است. همان ولایت رسول الله هست. و اینها از ولایت رسول الله هم می ترسند! شما بدانید که اگر امام زمان- سلام الله علیه- حالا بیاید، باز این قلمها مخالفند با او. و آنها هم بدانند که قلمهای آنها نمی تواند مسیر ملت ما را منحرف کند. آنها باید بفهمند اینکه ملت ما بیدار شده است و مسائلی که شما طرح می کنید ملت می فهمد، متوجه می شود، دست و پا نزنید! خودتان را به ملت ملحق کنید. بیایید در آغوش ملت. قلمهای شما از تفنگهای آن دمکراتها به اسلام بیشتر ضرر دارد. نطقهای شما به اسلام ضررش بیشتر از آن توپهایی است که آنها به جوانان ما می بندند و تفنگهایی که آنها می بندند؛ ضررش به اسلام بیشتر است، برای اینکه آنجا دشمن معلوم است، و شما به صورتهای مخفی به میدان می آیید. قلمهای شما از سرنیزه های رضاخان بدتر است برای اسلام! و شما مضرتر هستید از رضاشاه و محمدرضا برای اسلام، برای اینکه آنها معلوم بود مخالف هستند و مردم می شناختند آنها را، مخالفت می کردند با آنها، مقاومت می کردند؛ شما در پوشش اسلام، در پوشش طرفداری از خلق مسلمان، برخلاف اسلام دارید عمل می کنید.
ملت شما را می شناسد، و شما نمی توانید این نهضتی را که به دست ملت به پاشده است و این نهضتی را که با خون جوانهای ما و با آن همه زجر و با آن همه زحمت و با آن همه کارهایی که انجام دادند آنها، و مقاومت کردند اینها، این نهضت را به اینجا رساندند، شما نمی توانید، کوچکتر از آن هستید، که این نهضت را منحرف کنید، بیخود کوشش نکنید![۵۶]
آثار مترقی ولایت فقیه
ملت ما اگر بخواهند سردی بکنند، یکی از اموری که توطئه در آن هست این است که راجع به این قانون اساسی مردم را سرد کنند. از آنها بپرسید، خوب این قانون اساسی که شما می گویید که قانونی است ارتجاعی، کدام یکی از این موادش ارتجاعی است؟ اولی که دست رویش می گذارند، دست می گذارند، روی ولایت فقیه. اول، دست آنجا می گذارند، برای اینکه این یک طرح اسلامی است و آنها از اسلام می ترسند. آنها اسلام را ارتجاع می دانند. آنها جرأت نمی کنند کلمه اسلام [را] بگویند ارتجاعی است. می گویند که اینها می خواهند ما را به هزار و چهار صد سال پیش برگردانند. این همان تعبیر دیگر است، منتها کلمه اسلام را نمی گویند.
آن قدر به ولایت فقیه، اثر مترقی، بار است که در سایر این موادی که شما ملاحظه می کنید، معلوم نیست مثل آنجا باشد. یک نفر آدمی که همه جهات اخلاقیش و دیانتیش و ملی بودنش و علم و عملش ثابت است پیش ملت، و خود ملت این را تعیین می کنند، این نظارت می کند بر اینکه مبادا خیانت بشود. همان رئیس جمهوری که ملت خودشان تعیین می کنند … لکن مع ذلک برای محکم کاری یک فقیهی که عمرش را صرف در اسلام کرده است و عمرش را برای اسلام خدمت کرده، می گذارند ببینند این چه می کند؛ مبادا یک وقت خلاف بکند، رئیس جمهوری آتی ما خلاف نمی کند، لکن محکم کاری شده که نگذارند این خلاف بکند. رؤسای ارتش ما و ژاندارمری ما و این رؤسای درجه اول، دیگر از این به بعد اشخاصی نیستند که خیانت بکنند، لکن محکم کاری شده است که همین فقیه را ناظر قرار بدهند. و هکذا آن موارد حساس را نظارت می کند فقیه و تصرف می کند فقیه و این از اموری است که مترقی ترین موادی است که در قانون اساسی اینها [تصویب ] کردند. و اینها دشمن ترین مواد، پیششان این است.[۵۷]
ولایت فقیه دیکتاتوری نیست
اینها اصلا اطلاعی ندارند که قضیه ولایت فقیه چی هست. اصلا از ولایت فقیه سر درنمی آورند که اصلا چه هست! در عین حالی که سر درنمی آورند، می نشینند می گویند اگر بنا باشد که ولایت فقیه بشود دیکتاتوری می شود، کذا می شود! مگر امیرالمؤمنین که ولی امور مردم بود دیکتاتور بود؟ مگر خود پیغمبر که ولایت داشت دیکتاتور بود؟ مگر بگویند ولایت برای پیغمبر هم نیست؛ پیغمبر هم مثل سایر مردم! و از اینها بعید نیست این را بگویند. لکن جرأت نمی کنند بگویند. دیکتاتوری کدام است؟ در اسلام همچو چیزی مطرح نیست. اسلام دیکتاتور را محکوم می کند. اسلام یک نفر فقیه را اگر بخواهد دیکتاتوری بکند از ولایت ساقطش می کند. چه طور دیکتاتوری می گویید می کند اسلام، و این حرفها را می زنید؟ اگر می دانید و می گویید، چرا باید در مخالف مسیر ملت سیر بکنید و این مسائل را بگویید؟ اگر نمی دانید، چرا انسان ندانسته یک حرفی را بزند؟ همین بیخود بدون اینکه بفهمد چی هست مسئله، بیاید یک همچو مسائلی را بگوید.[۵۸]
ممانعت ولایت فقیه از ایجاد دیکتاتوری
اشخاصی که اطلاع ندارند بر وضعیت برنامه های اسلام، گمان می کنند که اگر چنانچه «ولایت فقیه» در قانون اساسی بگذرد، این اسباب دیکتاتوری می شود. در صورتی که ولایت فقیه هست که جلو دیکتاتوری را می گیرد. اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری می شود. آن که جلو می گیرد از اینکه رئیس جمهور دیکتاتوری نکند، آن که جلو می گیرد از اینکه رئیس ارتش دیکتاتوری نکند، رئیس ژاندارمری دیکتاتوری نکند، رئیس شهربانی دیکتاتوری نکند، نخست وزیر دیکتاتوری نکند؛ آن فقیه است.
آن فقیهی که برای امت تعیین شده است، و امام امت قرار داده شده است، آن است که می خواهد این دیکتاتوریها را بشکند و همه را به زیر بیرق اسلام و حکومت قانون بیاورد. اسلام، حکومتش حکومت قانون است؛ یعنی قانون الهی، قانون قرآن و سنت است. و حکومت، حکومت تابع قانون است؛ یعنی خود پیغمبر هم تابع قانون، خود امیرالمؤمنین هم تابع قانون، تخلف از قانون یک قدم نمی کردند و نمی توانستند بکنند. خدای تبارک و تعالی می فرماید که اگر چنانچه یک تخلفی بکنی، یک چیزی را به من نسبت بدهی، تو را اخذ می کنم، و وتینت[۵۹] را قطع می کنم. اسلام دیکتاتوری ندارد، اسلام همه اش روی قوانین است. و آن کسانی که پاسدار اسلام اند، اگر بخواهند دیکتاتوری کنند، از پاسداری ساقط می شوند به حسب حکم اسلام. نترسانند مردم را از این قانون اساسی که تصویب کردند عده کثیر، عده ای از علمای اسلام و دانشمندان.
شماها را اغفال نکنند به اینکه بگویند که این قانون دمکراسی نیست! اینها، اسلام را هم دمکراسی نمی دانند! شما را اغفال نکنند اینها.[۶۰]
تبعیت از آرای ملت
ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هرطور رأی داد ما هم از آنها تبعیت می کنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. بله ممکن است گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم؛ تقاضای متواضعانه، تقاضایی که خادم یک ملت از ملت می کند. لکن اساس این است که، مسئله دست من و امثال من نیست و دست ملت است.[۶۱]
اگر میزان آراء مردم است …
آنها می خواستند که یک مجلسی باشد [به ] صورت مجلس؛ مثل بعضی مجالس سابق، که بود و افرادی باشند از همین افرادی که درست شده است و می شود وسینه برای غرب می زنند. و دیدند نشد این. از این جهت، دنبال این افتادند که ما همه بساط را به هم بزنیم! باز دو سه سال بنشینیم دوباره رفراندم کنیم: رفراندم برای اصل جمهوری! حالا اگر برای اصل جمهوریش هم نگویند، رفراندم برای قانون اساسی؛ رفراندم برای رئیس جمهور، رفراندم برای مجلس؛ رفراندم کنیم برای اینها. این معنایش چیست؟ معنایش این است که ثبات این مملکت را از دست بگیرند. اینکه الآن ثبات دارد و از افتخارات این انقلاب است که در ظرف یک سال همه این چیزها درست شد، این را از دست بگیرند، بگویند حالا نشد، دوباره از سر! دوباره از سر!؛ آراء [آراء] مردم است. خوب، اگر میزان آراء مردم است، آراء مردم است اینها که هستند. اینها که از اروپا نیامده اند! اینها آراء همین مردم اند؛ همین مردم اند که به مجلس رأی دادند، وکیل تعیین کردند؛ همین مردم اند که به جمهوری اسلامی رأی دادند و همین مردم اند که به قانون اساسی رأی دادند و همین مردم اند که همه چیز را خودشان ایجاد کردند. حالا ما دوباره از سر برویم سراغ چه مردمی؟ باز برگردیم به این مردم! این مردم همان مردم اند که اگر پنجاه دفعه هم [نظام ] به هم بخورد، همین است. اینها این اشتباه را دارند که خیال می کنند که اگر این دفعه به هم بخورد- مثلا- فلان جمعیت تو کار می آید. اینها نمی دانند که اگر این دفعه به هم بخورد، یکی از اینها هم نمی آید! این دفعه مردم فهمیدند که چه اشخاصی به اسلام اعتقاد دارند و چه اشخاصی به اسلام اعتقاد ندارند یا خیلی پایبند نیستند.[۶۲]
اگر مردم را قبول دارید، چرا ائتلاف کردید بر ضد رأی مردم؟
آقایان می گویند که این بازی قبول نیست، از سر! دیروز من گفتم این را که خوب، این را ملت تعیین نکرده یا کرده؟ اگر ملت تعیین نکرده. خوب، ببینید کی تعیین کرده؟ از کجا آمدند و رأی دادند؟ قانون اساسی را [که ] آن قدر زیاد رأی دادند، آن طرفش، همین منافقین و اینها، رأی ندادند. همین مؤتلفین. همینها. البته نه آن جناح متدینشان. همه این چیزهایی که پیدا شده است از آرا همین مردم است. خوب، شما هی می گویید مردم را ما قبول داریم، مردم را قبول داریم. خوب، بسیار خوب، کی هست که این مردم را قبول ندارد! این مردم تعیین کردند. خوب، قبول دارید، اگر می گویید میزان رأی مردم است؛ خوب، رأی مردم. حالا ائتلاف کردید که به ضد رأی مردم عمل کنید؟ ائتلاف کردید که مجلس شورای اسلامی را کنار بگذارید؟ ائتلاف کردید که قوه قضائیه را کنار بگذارید؟ ائتلاف کردید دولت را کنار بگذارید؟ این ائتلاف برای چیست؟ این چه ائتلافی است؟[۶۳]
دیکتاتوری؛ خلاف مسیر و رأی ملت
دیکتاتوری این است که برخلاف مسیر ملت، برخلاف رأی ملت، یک چیزی را به زور گردن ملت بگذارند. شما می خواهید این مطلب را به زور گردن ملت بگذارید که نه، شما این مثلا راجع به ولایت فقیه را کنار بگذارید! ما قطع نظر از این می کنیم که دولت ما دولت اسلامی است - خداست، خدا این کار را کرده- ما آمدیم چندین درجه پایین. و ما مطابق میل آقایان رفتار کردیم، زیادتر، برای اینکه ما یک دفعه یک مجلس درست کردیم با آرای مردم که بیایند بگویند کجایش این آرای زور بوده است؟ کجا فشار آورده اند؟ یک نظامی را گذاشته اند آنجا که تو باید اینطوری رأی بدهی؟ یا یک صندوقی را بردند و خلافش کرده اند؟ بیایند بگویند هر جا هست باطلش می کنند آقایان. اینکه یک دفعه آرای عمومی به این هم اکتفا نشده؛ ثانیا هم آقایان، با اینکه منتخب خود مردم هستند، این را گفتند مورد تصدیق ماست، ثالثا به آرای همه مردم این کجایش اشکال دارد که آقایان این قدر سوز و گداز می کنند؟ جز این است که همان رگ خلاف اسلامی است که اینها را وادار می کند به اینها! گاهی ملتفت نیستند به آن؛ گاهی هم ملتفت هستند به آن. مسئله این طوری است.[۶۴]
ویژگی ها و مفاسد دیکتاتوری
از مفاسدی که دیکتاتوری دارد و دیکتاتور مبتلا به آن هست این است که یک مطلبی را که القا می کند، بعدش نمی تواند، قدرت ندارد بر خودش که این مطلبی که القاکرده است اگر خلاف مصلحت است، اگر خلاف مصالح، فرض کنید، کشور خودش هم هست، خلاف مصلحت ارتش هم هست، نمی تواند که از قولش برگردد؛ می گوید: گفتم، و باید بشود! این بزرگترین دیکتاتوریهاست که انسان به آن مبتلا هست که «چیزی که گفتم باید بشود» ولو اینکه یک کشور به تباهی کشیده بشود. این دیکتاتوری هیتلر و امثال اینها از این قماش دیکتاتوری بود که وقتی مثلا مشاهده این معنا را می کند که خطا کرده است و نباید این طور حمله را به مثلا شوروی بکند، این را اظهار نمی کند؛ عقیده اش این است که «باید این کار بشود» «گفتم و باید بکنم». دیدید که این شخص که گفت «باید بشود» آن طور به مذلت کشیده شد.
شماها که ان شاء الله بعدها یک چهره های فعالی برای این مملکت می شوید و یک چهره های اسلامی برای این مملکت می شوید بدانید که این چیزهایی که در نفس خودتان هست، این اوصافی که در نفس خودتان هست، اگر مهار نکنید یک وقت یک دیکتاتور از کار در می آیید. این طور نباشد که آن قدر خودتان را ببینید که هرچه می گویید همان درست است؛ و آن قدر خودبین باشید که اگر نادرستی را فهمیدید هم، حاضر به تسلیم نباشید …
دیکتاتورها این صفت را دارند که می خواهند خودشان برسند به یک قدرت بزرگ ولو اینکه یک ملت تباه بشود، ولو اینکه یک ارتش از بین برود. شما باید توجه کنید که این صفت دیکتاتوری در شما رشد نکند، ان شاء الله از اول هم نباشد. لکن اگر خدای نخواسته یک وقتی بود؛ رشد نکند که دیکتاتوری بدترین صفاتی است که انسان را منحط می کند از انسانیت و کشور را به تباهی می کشد.[۶۵]
ملت، شخص پرست نیست
ملت ایران رأی داده است به جمهوری اسلامی؛ هرچه زحمت داشته و توان داشته است در طبق اخلاص گذاشته است گفته ما اسلام را می خواهیم؛ شمااگر با اسلام بد هستید، خوب تشریف ببرید اروپا و امریکا و هرجا دلتان می خواهد، آنجا زندگی کنید. یا همین جا زندگی کنید و اگر ملت را می خواهید، هی نگویید که ملت با من است، ملت با من است. ملت با اسلام است. نه با من است و نه با شما و نه با دیگری. من اگر یک کلمه ای بر خلاف اسلام بگویم، همین ملت می ریزند و من را از بین می برند. ملت اسلام را می خواهد. ملت شخص نمی خواهد. ملت شخص پرست نیست. ملت می خواهد که قوانین اسلام دراین مملکت پیاده بشود. ملت این همه زحمت کشیده است که دین اسلام را برقرار کند در یک مملکتی که صدها سال و در این اخیر پنجاه سال کوشش شد به اینکه اسلام را کنار بگذارند؛ کوشش شد به اینکه روحانیت را کنار بگذارند و تضعیف کنند. ملت روحانیت را به تبع اسلام می خواهد. اگر- خدای نخواسته- روحانی هم برخلاف اسلام بکند، آن هم یک ساواکی است. فرقی نمی کند. بدتر از ساواکی هم هست! این معناها را از گوشهایشان بیرون کنند آقایان که این مردم دیگر از جمهوری اسلامی کنار رفته اند. خیر، شماها کنار رفته اید. شما خودتان را علاج کنید. مرضهای باطنیتان را علاج کنید که ننویسند که این مملکت دیگر رفته از بین.
این مملکت از بین نرفته؛ و این جمهوری اسلامی هم سر جای خودش هست؛ و این مردم هم دنبال جمهوری اسلامی
هستند؛ و این مردم هم از مجلس، مادامی که مجلس بر طریقه اسلام باشد، و از دولت، مادامی که دولت بر طریقه اسلام
باشد، و از رئیس جمهور، مادامی که رئیس جمهور در طریق اسلام باشد، طرفداری می کنند. هر کدامتان بلغزید، مردم دیگر از شما طرفداری نمی کنند. برای اینکه مردم اسلام را می خواهند. امر دایر می شود بین من، و پیغمبر اکرم؛ کدام مسلمان است که ترجیح بدهد من را؟ امر دایر می شود بین شما، و اسلام؛ کدام مسلمان است که شما را بر اسلام ترجیح بدهد؟ این خیالها را از کله هایتان بیرون کنید که الآن اگر وضعی بشود، مردم دیگر آن مردم نیستند. مردم اسلام را می خواهند. تا آخر هم می خواهند.
این قلمها یک قدری ملاحظه بکنند این مسائل را. همین طور می نشینند توی خانه هایشان حکم می کنند ملت این طوری است! خوب، ملت اینهاست که شما می بینید که در کوچه و بازار و آنهایی که در جنگ هستند و آنهایی که هر روز می آیند و می گویند که ما می خواهیم برویم جنگ. ملت من و تو نیستیم! ملت آنها هستند. میزان آنها هستند. هی ننشینید و بگویید که مردم چه شده اند؛ مردم دیگر مأیوس شدند؛ مردم کذا شدند. نخیر، مردم از اسلام مأیوس نمی شوند. کارهای ما هم هر کدام فاسد است، می گویند کار تو فاسد است، ولی ما جمهوری اسلامی را می خواهیم.[۶۶]
بر خلاف مسیر اسلام و ملت حرکت نکنید
شما از اسلام نترسید، از فقیه نترسید؛ از ولایت فقیه نترسید. شما هم مسیر همین ملت را طی کنید و با ملت باشید، حساب خودتان را از ملت جدا نکنید؛ ننشینید پیش خودتان طرح بریزید و پیش خودتان برنامه درست کنید. شما باید دنبال ملت باشید. باید هوادار ملت باشید. شما اینقدر اشکال به برنامه های اسلامی نکنید. شمایی که از اسلام هستید لکن از اسلام درست اطلاع ندارید، مسلم هستید لکن از احکام اسلام درست مطلع نیستید، شیعه هستید لکن از احکام ائمه- علیهم السلام- درست مطلع نیستید؛ این قدر کارشکنی نکنید. ملت رأی داده است به جمهوری اسلامی، همه باید تبعیت کنید؛ اگر تبعیت نکنید محو خواهید شد. برخلاف مسیر ملت، برخلاف مسیر اسلام، راهی را پیش نگیرید، گمان نکنید که آن طرحی را که اسلام داده است موجب نابودی اسلام می شود. این منطق، منطق آدم ناآگاه است.
نگویید ما ولایت فقیه را قبول داریم، لکن با ولایت فقیه اسلام تباه می شود! این معنایش تکذیب ائمه است؛ تکذیب اسلام است و شما من حیث لایشعر[۶۷] این حرف را می زنید. بیایید دنبال ملت که همه با هم به جمهوری اسلامی رأی داده اند و در مقابل آنها یک عده، یک عده بسیار معدود، یک از صد، یک و نیم از صد، با اینکه همه قوای خودشان را جمع کردند رأی خلاف دادند. شما تبعیت بکنید از اکثریت قریب به اتفاق ملت، تبعیت بکنید از اسلام، تبعیت بکنید از قرآن کریم، تبعیت بکنید از پیغمبر اسلام، مخالفت نکنید این قدر. از مجلس خبرگان کناره گیری نکنید. این کناره گیری از ملت است؛ کناره گیری از اسلام است. کارشکنی نکنید برای مجلس خبرگان، که این بر خلاف مسیر ملت است؛ بر خلاف مسیر اسلام است. خودتان را پیش ملت مفتضح نکنید. باید از شما کار صحیح انجام بگیرد؛ وقتی ملت شما را برخلاف مسیر خود دانست طرد می کند. آگاهانه عمل کنید، آگاهانه حرف بزنید، آگاهانه رأی بدهید، بدون توجه، بدون ادراک، بدون فهم؛ رأی ندهید.[۶۸]
چرا خودتان را از ملت جدا می کنید؟
من متأسفم واقعا که می بینم یک اشخاصی که ممکن است به درد یک مملکتی بخورند، دارند یک کارهایی می کنند که اگر چنانچه ان شاء الله این نهضت پیش ببرد و پیش می برد - مطمئن باشید که شماها پیروز هستید. متکل به خدا چون هستید، خداوند با شماست.
من متأسفم که اگر این مملکت آن طوری که ما می خواهیم پیش ببرد، آن وقت اینها را دیگر به درد ما باید بگوییم نمی خورند، برای اینکه کسی که در بین انقلاب با انقلاب مخالفت می کند، کسی که در بین انقلاب شروع می کند چیزهایی را گفتن که در امریکا عمال صهیونیسم می گوید- اینها نیستند، من نمی گویم اینها عمال او هستند، نفهم هستند بعضی شان! همان حرفهایی که آنجا می زنند اینها می زنند- خوب، وقتی این انقلاب به آخر رسید، دیگر جای شما را نمی گذارند در این مملکت باشد. و ما میل داریم شما کار بکنید توی این مملکت، چرا خودتان را در بین ملت ضایع می کنید؟ چرا خودتان را از ملت جدا می کنید؟ چرا یک نهضتی که تا این اندازه جلو رفته است شما کاری می کنید که خدای نخواسته این توقف بکند، یا یک قدری دیرتر به مقصد برسد؟ به مقصد می رسد، لکن ممکن است که حرفهای شما دیرتر اینها را به مقصد برساند. چرا هر روز یک کاری می کنید که جوانهای غافل از شما متأثر بشوند و بروند در دانشگاه، و نمی دانم بروند در خیابانها و آن کارها را بکنند که خلاف مسیر ملت است؟ آخر فکری بکنید شما. بنشینید همه تان با هم جلسه کنید، فکر بکنید، هی ننشینید و بنویسید و برخلاف مسیر ملت هم بنویسید.[۶۹]
صلاح دین و دنیایتان در مسیر ملت است
دنیایتان هم در مسیر ملت است، اگر شما دنیاتان هم بخواهید اداره بشود. یک سیلی راه افتاده، برخلاف مسیر این سیل هلاکت می آورد. شما بخواهید برخلاف مسیر این ملت- که مسیر اسلام است- برخلاف مسیر این سیل خروشانی که این سلسله خبیثه را و آن رژیم فاسد شاهنشاهی را در هم کوبید، شما چهار نفر بخواهید مقاومت کنید و مقابلش بایستید، شما را این سیل می برد! برای دنیای خودتان، اگر اهل دنیا هستید، برای دنیای خودتان فکر بکنید. این قدر مخالفت نکنید با ملتی که جوانهایش را و همه چیزش را در راه این نهضت داده و در راه اسلام داده، و شماها هیچ کاره بودید.
اگر مخالفت هم نمی کردید، کاری به این کارها نداشتید. نشسته بودید توی منازل خودتان و کاخهای خودتان و مشغول تعیش خودتان بودید. حالا آمدید و باز مخالفت با این ملت می کنید، این صلاح خودتان نیست، صلاح دنیاتان نیست، صلاح دینتان نیست. بیایید با این سیل، همراه بشوید تا اینکه بتوانیم ما این نهضت را تام و تمام به آخر برسانیم. و به زودی ان شاء الله. گر چه مخالفتهای شما اسباب این نمی شود که این سیل خروشان وقوف کند، لکن برای ما یک عیبی است که بگویند این اشخاصی که مثلا دارای کذا و علم کذا و کذا هستند اینها با ملت خودشان مخالفت دارند می کنند.
این اشخاصی که مدعی این هستند که باید دمکراسی باشد، و آن حرفهایی که می زنند، همین اشخاص با حکومت ملت دارند مخالفت می کنند؛ با همین ملتی که نود و هشت و بیشتر درصد را رأی داشتند، با اینها دارند مخالفت می کنند؛ با همین مجلس خبرگانی که با آراء آن طور، تعیین شدند حالا اینها دارند باز مخالفت می کنند.[۷۰]
دست از شیطنت بردارید و به آغوش ملت بازگردید
آنهایی که گمان کردند که می توانند در این کشور باز شیطنتهایی بکنند و گروه کارگر و کشاورز را به تباهی بکشند و آماده کنند برای باز وارد شدن اجانب در این کشور اشتباه می کنند آنها بر خطا هستند و با ادعای اینکه ما طرفدار این قشرها و خلقها هستیم … اینها در شهرها فساد می کنند و توطئه می کنند. اینها اشتباه می کنند. اینها اگر به ملت برگردند برای خودشان هم صلاح است و اگر ادامه به این امر بدهند، یک روز است که پشیمانی دیگر سودی ندارد و آن روزی است که به ملت تکلیف شود، تکلیف شرعی- الهی، به مقابله با اینها و تکلیف آخری نسبت به اینها تعیین شود. من صلاح همه قشرهایی که بازی خورده اند، از ابرقدرتها بازی خورده اند، از تفاله های رژیم سابق بازی خورده اند، از بعضی بازیگرانی که می خواهند با بازیگری خودشان برگردانند این مملکت به حال اول، مصلحت آنها را این می دانم که توجه داشته باشند که این مسئله ای است نشدنی. کشور ما امروز سرتاسر، زن و مرد و بچه و بزرگ، در راه اسلام اند و برای استقلال کشور خودشان و برای عزت خودشان و برای ارزش انسانی خودشان کوشش دارند. شمایید که سد راه آزادی و استقلال می خواهید بشوید و شما چیزی نیستید که بتوانید در مقابل این موج خروشان انسانهای برپا خاسته مقاومت کنید. پس، صلاح شما و صلاح ملت شما و صلاح همه این است که اسلحه ها را زمین بگذارید و این شیطنتها را دست بردارید و به آغوش ملت برگردید و مثل سایر برادران ما همراه با آنها به زندگی خودتان ادامه بدهید. این زندگی که شما الآن دارید، زندگی شرافتمندانه نیست. زندگی است که برای هواهای نفسانی دیگران شما خودتان را به باد فنا می دهید.[۷۱]
علیه ملت قیام نکنید!
متنبه بشوید و بر خلاف این سیل خروشان اسلام و ملت اسلامی شنا نکنید. من خیر شما را می خواهم. من خیر همه شان را می خواستم. من خیر این گروهکها را هم می خواهم؛ این گروهکها دست بردارند و در مقابل اسلام و کشور اسلامی قیام نکنند؛ آنهایی که قیام نکردند توبه کنند برگردند به دامن اسلام. و این جوانهایی که به دام اینها افتادند تنبه پیدا کنند و برگردند به دامن اسلام. بیخود جان خودشان را فدای شیطان نکنند. جان برادرانشان را فدای هواهای شیطانی نکنند. سران اینها شیاطینی هستند که آن شیاطین می خواهند جوانهای ما را دخترهای بیچاره مارا، پسرهای بیچاره مارا، می خواهند در مقابل ملت نگه دارند و قیام کنند در مقابل ملت، و همه را به باد فنا بدهند. اینها یک گروههای کوچکی هستند که چنانچه این مصلحت، که عبارت از این است که جوانهای گول خورده ما برگردند به آغوش اسلام و ملت، اگر نبود این، خوب، تکلیف آنها زود معلوم می شد.
ملت هم فریاد می زنند و از من می خواهند که تکلیف آنها را معین کنم. لکن من مصلحت همه مسلمین را و غیرمسلمین را هم می خواهم، که اینها همه رها کنند این شرارتها را؛ و جوانها و دخترها و پسرهای عزیز ما گول اینها را نخورند. از دام اینها فرار کنند؛ و به آغوش اسلام برگردند، که اینها برای ملت نمی خواهند کار بکنند؛ دلیل این است که اینها در هر جا دارند قیام به ضد ملت می کنند. این هیاهوی چند روز پیش از این، دو روز پیش از این، و آن شرارتها، برای جلوگیری از امریکا بود؟! این مردمی که شهید شدند امریکایی بودند؟! این خرمنهایی که شما آتش می زنید خرمنهای امریکاست؟! این کارخانه هایی که شما به تعطیلی می کشید کارخانه های امریکایی است؟! این کشاورزان را که دعوت به کمکاری و بیکاری، [می کنید] یا اینکه اگر حاصل عمرشان را جمع کردند شما با یک کبریت آتش می زنید، اینها مردم امریکا هستند؟! شما طرفدار خلق هستید؟! طرفدار خلق ایران هستید؟! طرفدار ملت خودتان هستید؟! شما آقایان که از اینها تأیید می کنید طرفداری از اسلام می کنید؟! طرفداری از کشور اسلامی می کنید؟! کارهای اینها را اسلامی می دانید؟! شما کارهای حکومت اسلامی ما را اسلامی نمی دانید، و کارهای این گروهکها را که در میدانها و در خیابانها با سلاح به جنگ مردم برخاسته اند اسلامی میدانید؟! نباید یک دفعه هم تفکر کنید؟!
تفکر ساعة خیر من عبادت سبعین سنه.[۷۲] اگر شما هفتاد سال هم عبادت کردید، بنشینید یک ساعت هم تفکر کنید؛ فکر کنید که دارید چه می کنید، فکر کنید که برای خودتان دارید چه غائله ای بپا می کنید. آن صحبتهایی که شما فرستادید و در مجلس کردند این برای خدا بود؟! این تهمتها برای خدا بود؟! این کارهایی که شما می کنید، مع الأسف شمایی که طبقه مسلم و اسلامی هستید، این کارها برای کشور شماست؟ برای اسلام است؟ دین شما را وادار کرده است که بر خلاف یک دولتی که این همه گرفتاری دارد عمل بکنید و چوب لای چرخ یک دولتی که دارد برای این ملت شب و روز زحمت می کشد بگذارید؟! این برای اسلام است؟ یا برای ملت اسلامی است؟! به نفع کشور است؟[۷۳]
نقشه فاسد کردن انقلاب از درون
حریفهای ما که کارکشته و کار کرده و مطالعه کرده هستند، اینها مطالعه کردند که باید در این وقتی که یک همچو انقلابی با دست خود ملت پیش آمده است، کودتا نبوده است که اختیارش را بشود یک کسی بگیرد، و آن تحت نفوذ دیگری باشد، با دست همین ملت بوده است، و یک ملت را نمی شود مهار کرد، باید چه بکنند، تا اینکه این انقلاب را نگذارند به ثمر برسد. باید خود انقلاب را از باطن داخل خودش فاسد کنند.
فعالیت الآن در این جهت است که می خواهند که این انقلاب را در خودش ایجاد نفاق و اختلاف کنند و مدفونش کنند، و پس از اینکه خود انقلاب مدفون شد، بیایند و یک نفری که خودشان تعیین می کنند، یک کودتایی، یک بساطی درست کنند و همان مسائل سابق را پیش بیاورند. ملت ما باید این مطلب را لااقل که یک مطلب واضحی است فراموش نکند، که قدرت بزرگی که منافع داشته است در ایران، مطامع داشته است در ایران، منافع نفت داشته است در ایران و منافع سوق الجیشی داشته در ایران [در کمین نشسته است ].
ایران یک مرکزی است که حساس است برای ابرقدرتها. یک همچو کشوری که ملت، زن و مردش، بچه و بزرگش قیام
کردند و با خواست خدا و وحدت کلمه پیش بردند، اینها حالا برای ضربه ای که خوردند، منافع از دستشان رفته است، نمی توانند در این محل دیگر آنطور توطئه هایی که پیشتر می کردند، در زمان رژیم سابق که اینجا را محل از برای آن چیزهایی که می خواستند خودشان، پایگاههایی که می خواستند خودشان قرار بدهند حالا دیگر برایشان نمی شود. اینها درصدد برآمدند که از باطن خود این نهضت، و انقلاب یک پوسیدگی ایجاد کنند.[۷۴]
آمریکا با سرنیزه نمی آید؛ با قلم می آید
بیدار بشوند ملت و بیدار بشوند جوانهای ما. توجه داشته باشند به اینکه امریکا با سرنیزه نمی آید به میدان شما. با قلم می آید به میدان شما. با قوای انتظامی نمی آید به اینجا. با آن اشخاصی که دارد و دارد این امور را می گرداند به دست آنها، با آنها می آید به میدان ما. اینها را باید توجه به آن داشته باشید. آلت دست واقع نشوید. هی سردتان بکند که هیچی نشد. همه چیز شده است. شما این چیز را چطور کم حساب می کنید که یک قدرت شیطانی که پشت سرش همه قدرتها بودند، نه فقط قدرتهای ابرقدرت، قدرتهای دست دوم هم پشت سرش بودند. شما شکستید او را. از این بالاتر چه می خواهید؟ شما در دنیا یک آبرویی پیدا کردید. یک عظمتی الآن در دنیا پیدا کردید که کسی ندارد. این را از بین نبرید.[۷۵]
تبلیغات دشمن در مأیوس نمودن ملت
الآن دستهایی، قلمهایی، زبانهایی در کار است که ملت ما را مأیوس کند. اشکالاتی می تراشند و نقل می کنند و می نویسند و می گویند؛ همه اش برای این است که روح یأس در شما، در جوانهای ما، در قشرهای ملت ما ایجاد کنند. اگر روح یأس پیدا بشود در یک جامعه ای، آن جامعه سست می شود و اگر سست شد، نمی تواند به پیروزی برسد. آنها هم چون به حسب شناخت روانشناسی خودشان به اینجا رسیده اند که باید این ملت را مأیوس کرد، هر چه بشود، هی می گویند هیچ نشد. همین که تبلیغات و بوقهای تبلیغاتی شان درصدد این است که بگویند خوب، انقلاب شد و هیچ کاری نشد. این برای این است که شما را از این انقلاب مأیوس کنند. این یک مطلبی است که شیاطین، الهام به اینها کرده که این ملتی که با عزم راسخ خودش یک همچو قدرت بزرگی را شکست، در صورتی که هیچ در دستش نبود و با ایمان راسخ خودش و اجتماع و وحدت کلمه این سد را شکست. آنها یک همچو قدرتی از کشور ما و جوانهای ما دیدند و این خوف درشان پیدا شد که اگر این طور پیش برود، دیگر امکان ندارد که آنها بتوانند باز آن چپاولگری خودشان را اعاده بدهند، پس چه بکنند؟ از طریقهای مختلف شروع کردند به سمپاشی. هر جا توانستند عملا هم خرابکاری کردند، مثل کردستان، خوزستان، اینجاها عملا هم مشغول به فساد و مفسده شدند … آنجا هم که عملا دست به کار نمی توانند بشوند، شروع می کنند با تبلیغات.[۷۶]
نقشة دشمن در شایعه افکنی و تبلیغات مسموم
اکنون که نقشه های شوم دشمنان خارجی و داخلی اسلام و مسلمین با بیداری و وفاداری ملت و دولت باطل گردید و توطئه هایشان برای اختلاف بین دولتمردان- که در نتیجه اختلاف بین قشرهای ملت می شد- با هوشیاری ملت عزیز خنثی شد، از راه شایعه افکنی و تبلیغات بی پایه که به خیال خامشان موجب دلسردی و بی تفاوتی ملت سلحشور اسلامی گردد مشغول به فعالیت مذبوحانه شدند که به گمان باطل خود ملت را از صحنه خارج و اسلام و مسلمین را به پرتگاه هلاکت بکشند و راه را برای اربابان ستمگر خویش صاف نمایند. بر ملت هوشیار و عزیز است که به شایعات و قلمهای مسموم که مع الأسف گاهی به دست دوستان جاهل نیز می باشد اعتنا نکنند و اسلام عزیز را که از دسترنج زحمتهای طاقت فرسای پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و اصحاب کبارش به ما رسیده است با بیهوده گویی مشتی توطئه گر و جاهل از دست ندهند.[۷۷]
هجوم بی سابقه تبلیغاتی علیه انقلاب
مسئله تبلیغات از صدر اسلام تا ابد یکی از اموری است که اسلام بر آن پافشاری کرده است، و در این زمان که ما هستیم یک اولویت خاصی دارد. همه می دانیم که هیچ انقلابی تاکنون به اندازه انقلاب اسلامی مورد هجوم تبلیغاتی و تسلیحاتی واقع نشده است.
انقلابهایی که در دنیا واقع شده است یا گرایش به راست داشته اند، راستی ها با او موافقت می کرده اند و اگر مخالفتی بوده است از چپی ها بوده است. یا گرایش به چپ داشته اند؛ بعکس بوده است. لکن اسلام چون نه شرقی و نه غربی است و صراط مستقیم است، جمهوری اسلامی هم با همان برداشت از اسلام متحقق شده است و امروز چون نه چپی است، چپی ها با او مخالفند و نه راستی است، راستیها با او مخالفند. و ملاحظه می فرمایید که تمام رسانه های دنیا- به استثنای کمی از آنها- و تمام رسانه های بزرگ دنیا الآن یا با صراحت و یا با تلویح با این جمهوری اسلامی و اسلام مخالفت می کنند، و در هر شب و روز ساعات بسیار را برای سرکوبی جمهوری اسلامی صرف می کنند.[۷۸]
سلاح تبلیغات، برنده ترین سلاحها
سلاح تبلیغات، برنده تر از کاربرد سلاح در میدانهای جنگ است؛ باید از اسلحه تبلیغات آنها بیشتر ترسید و متأسفانه ما در این زمینه ضعیف هستیم. ما باید روحیه خود را تقویت کرده و با تمام وجود این را بپذیریم که می توانیم روی پای خودمان بایستیم. این خیلی مهم است که متخصصین ما اتکا به تخصص خود کرده اند. شما ببینید که محمدرضا چه ضربه ای به روحیه پزشکان ما زده، او با طبیبان به گونه ای برخورد کرده بود که- مثلا- برای یک عمل جزئی باید روانه خارج شد. این خود نقشه ای بود برای تضعیف روحیه متخصصین ما تا خیال کنند در تمام زمینه ها عقب افتاده هستند. ما امروز باید مصمم باشیم تا در تمام رشته ها جلو بیفتیم.
شما که قسمتی از تبلیغات دستتان است، باید در این زمینه کوشش کنید تا مردم باور کنند چیزی از سایرین کم ندارند. هر چند رادیوهای بیگانه در دست دشمن است، ولی مردم می دانند که آنها دروغ می گویند. شما با اتکا به خداوند قوی باشید. هر موضوعی را باید از نو ساخت و آنقدر دنبال کرد تا تداوم پیدا کند. درست است که شما تازه روی کار آمده اید، ولی این معنا را در نظر بگیرید که می خواهید برای خدا کار کنید، نه مقام و منصب. ما می خواهیم کشورمان از هر جهت مستقل باشد، پس باید برای رضای خدا دنبال این کار را بگیریم تا نه تنها کشورمان، بلکه تمام مردم جهان را مستقل کنیم.
امیدوارم با هماهنگی و نظم در تبلیغات تمام دسیسه های دشمن خنثی شود. دشمن حمله نظامی نمی کند، زیرا می داند از حمله نظامی کاری ساخته نیست. آنها می خواستند از داخل خود ما ضربه ای بزنند، ولی دیدند نشد و نمی توانند، با این وجود دست از تبلیغات بر نداشتند، می خواهند به وسیله تبلیغات سوء، اتحاد ما را از بین ببرند. پس شما هرچه می توانید بیشتر هماهنگ شوید، همه یک هدف را دنبال کنید.[۷۹]
تعریف دشمن، تکذیب نظام است
و ما هم نباید توقع داشته باشیم که اینها برای ما خوب بگویند، اگر خوب بگویند، معلوم می شود ما خیانتکاریم! آن روزی که من آن وقتها می گفتم که نمی فهمد این دستگاه؛[۸۰] برای سقوط من این است که آنها شروع کنند به تعریف کردن! آنها هر روز فحاشی می کنند؛ این غلط است. هر چه فحاشی بکنید این مردم می گویند که این، مخالف اینهاست. اگر شروع کرده بودند به تعریف کردن، چه کردن و احترام کردن و اینها، ما کم کم تمام می شد کارمان! اگر چنانچه امریکا از ما تعریف کند و روزنامه های امریکا از ما تعریف کنند، آن وقت است که باید مردم بگویند این چه است قضیه؟ یک قضیه ای است که دارند تعریف می کنند! البته باید از ما تکذیب کنند، از شما هم باید تکذیب کنند و جمهوری اسلام را هم باید تکذیب بکنند.[۸۱]
تحمل تهمتها
چاره نیست که ما تحمل کنیم برچسب ارتجاع را. ما ارتجاعی هستیم که دست خائنان را از مملکت قطع کردیم. و ما ارتجاعیون آزادی را به مملکت برگرداندیم. و ما ارتجاعیون استقلال را به مملکت خودمان برگرداندیم. و ما ارتجاعیون دزدها را که بر ذخایر ما سلطه داشتند، از مملکت خودمان خارج کردیم. و ما ارتجاعیون آزادی به همه قشرها دادیم. و بعد از اینکه معلوم شد، از بعضی دادگاهها به واسطه توطئه ای که شده بود، نگذاشتند توطئه را انجام بدهند. ما باید تحمل کنیم این مسائل را، و باید هم از همینهایی که در ایران هستند و به اسم روشنفکر یا به اسم نویسنده و امثال ذلک هستند و خرابکار هستند، این برچسبها را قبول کنیم.[۸۲]
مرتجع کیست؟
هرچه در راه اسلام بدهیم و هرچه در راه خدا بدهیم و هرچه در راه قرآن بدهیم فخر ماست، افتخار ماست، راه حق است. بگذار باطلها هرچه می خواهند بگویند. بگذار باطلها شما را مرتجع بدانند. بگذار آنهایی که می خواهند برای دیگران زحمت بکشند، از ملت خودشان غافل اند، از کشور خودشان غافل اند، پشت کردند به ملت و کشور و برای شرق و غرب زحمت می کشند، بگذار آنها، کسانی [را] که در کشور خودشان و برای خودشان و برای استقلال خودشان زحمت می کشند، مرتجع بدانند.
دنیا باید قضاوت کند و در این امر توجه کند و نظر بدهد که آیا ملتی که دشمنها را، دشمنهای کشور را، جنایتکارها را، خیانتکارها را از صحنه بیرون رانده است و می خواهد آزادی برای خودش به دست بیاورد، می خواهد استقلال برای خودش به دست بیاورد، این ملت مرتجع است، یا آنهایی که الآن هم که جنایتکارها بیرون هستند و رفتند، برای آنها کار می کنند، برای آنها در مدارس می روند و تبلیغات سوء می کنند، برای خارجیها آنها زحمت می کشند. آیا آنهایی که استقلال ملت ما را می خواهند سلب کنند، آزادی کشور ما و ملت ما را می خواهند از دستش بگیرند، آنها مرتجع هستند، یا آنهایی که می خواهند از زیر بار ظلم خارج بشوند و مستقل باشند؟ آیا کسی که می خواهد پیوسته به شرق و غرب نباشد و با مشت محکم در مقابل شرق و غرب ایستاد و ملت خودش را نجات داد این مرتجع است، یا آن که از اول تا حالا به اسم اینکه برای خلق می خواهد فدا باشد برای دشمن خلق فداکاری می کند. به طرف چپ می کشد، به طرف راست می کشد؟[۸۳]
[۱]. هر زاده شدهای بر فطرت توحید زاده میشود؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۵، ح ۱۸.
[۲]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۳۶۵؛ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ۶ خرداد ۱۳۶۰.
[۳]. صحیفه امام، ج۱۵، ص ۵۰۳؛ سخنرانی در جمع ائمه جمعه اصفهان و چهارمحال بختیاری، ۳۰ دی ۱۳۶۰.
[۴]. این ماجرا از امام پنجم حضرت باقر- علیه السلام- نقل شده است. أعلام الدین، دیلمی، ص ۱۴۳.
[۵]. صحیفه امام، ج۹، ص ۴۲۶؛ سخنرانی در جمع اهالی روستای قارنا و پاسداران همدان، ۱۴ شهریور ۱۳۵۸.
[۶]. صحیفه امام، ج۱۱، ص ۳۱۵؛ سخنرانی در جمع فرماندهان و مسئولان سپاه، ۲۶ آذر ۱۳۵۸.
[۷]. صحیفه امام، ج۱۱، ص ۱۹۱؛ سخنرانی در حضور نماینده رئیس جمهور کره شمالی، ۱۶ آذر ۱۳۵۸.
[۸]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۲۱۵؛ پیام به مردم و مسئولین در آغاز سال نو، ۲۹ اسفند ۱۳۵۹.
[۹]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۳۶۵؛ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ۶ خرداد ۱۳۶۰.
[۱۰]. اشاره به آقایانی که برای داوری درباره اختلافات بین آقای بنی صدر (رئیس جمهور) و آقایان بهشتی، خامنهای و هاشمی رفسنجانی برگزیده شدند یعنی آقایان: محمدرضا مهدوی کنی (به نمایندگی از سوی امام خمینی)، شهاب الدین اشراقی (به نمایندگی از سوی آقای بنی صدر) و محمد یزدی (از سوی آقایان بهشتی، خامنهای و هاشمی رفسنجانی).
[۱۱]. صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۴۵۴؛ سخنرانی درجمع اقشار مختلف مردم، ۲۵ خرداد ۱۳۶۰.
[۱۲]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۳۶۵؛ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ۶ خرداد ۱۳۶۰.
[۱۳]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۱۲؛ سخنرانی در جمع انجمنهای اسلامی وزارت بهداری، ۱۸ خرداد ۱۳۶۰.
[۱۴]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۱۲؛ سخنرانی در جمع انجمنهای اسلامی وزارت بهداری، ۱۸ خرداد ۱۳۶۰.
[۱۵]. صحیفه امام، ج۱۱، ص ۲۰۲؛ سخنرانی در جمع شورای ۵ نفره صدا و سیما، ۱۸ آذر ۱۳۵۸.
[۱۶]. صحیفه امام، ج۱۷، ص ۴۴۳؛ سخنرانی در جمع مسئولان و اعضای جهاد سازندگی، ۱ خرداد ۱۳۶۲.
[۱۷]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۲۲۱؛ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان، ۱۲ مهر ۱۳۵۸.
[۱۸]. صحیفه امام، ج۱۷، ص ۴۴۸؛ سخنرانی در جمع مسئولان و اعضای جهاد سازندگی، ۱ خرداد ۱۳۶۲.
[۱۹]. اشاره است به اعلام قیام مسلحانه گروهک تروریستی منافقین بر علیه نظام جمهوری اسلامی و ریختن آنها به خیابانها و اقدام به ترور مسئولین نظام.
[۲۰]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۸۲؛ سخنرانی درجمع اقشارمختلف مردم، ۱ تیر ۱۳۶۰.
[۲۲]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۶۸؛ سخنرانی در جمع نمایندگان انجمن اسلامی دانشگاهها، ۲۹ شهریور ۱۳۵۸.
[۲۳]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۴۷۹؛ سخنرانی در جمع دانشجویان اصفهان، ۱۳ آبان ۱۳۵۸.
[۲۴]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۵۷؛ سخنرانی در جمع اعضای شورای عالی تبلیغات اسلامی، ۱۶ بهمن ۱۳۵۹.
[۲۵]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۱۸؛ سخنرانی در جمع انجمنهای اسلامی وزارت بهداری، ۱۸ خرداد ۱۳۶۰.
[۲۶]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۱۶؛ سخنرانی در جمع انجمنهای اسلامی وزارت بهداری، ۱۸ خرداد ۱۳۶۰.
[۲۷]. بخشی از آیه ۲۹ سوره فتح: «سخت دلند بر کافران و مهربانانند در میان خویش».
[۲۸]. صحیفه امام، ج۹، ص ۲۸۱؛ سخنرانی در جمع مردم، ۲۶ مرداد ۱۳۵۸.
[۲۹]. صحیفه امام، ج۱۱، ص ۲۱۳؛ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم، ۲۱ آذر ۱۳۵۸.
[۳۰]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۴۹۳؛ سخنرانی در جمع کارکنان بیمه مرکزی ایران، ۱۴ آبان ۱۳۵۸.
[۳۱]. خیر و نیکی در آن چیزی است که پیش میآید.
[۳۲]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۸۵؛ سخنرانی درجمع اقشارمختلف مردم، ۱ تیر ۱۳۶۰.
[۳۳]. بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۳۸: «هر یک از شما شبان (سرپرست) و هر یک از شما مسئولید».
[۳۴]. صحیفه امام، ج۱۲، ص: ۴۱۵؛ سخنرانی درجمع استانداران سراسرکشور، ۲۰ خرداد ۱۳۵۹
[۳۵]. صحیفه امام، ج۱۱، ص ۱۷۶؛ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان، ۱۵ آذر ۱۳۵۸.
[۳۶]. صحیفه امام، ج۱۸، ص ۱۷؛ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان، ۲۸ تیر ۱۳۶۲.
[۳۷]. صحیفه امام، ج۹، ص ۴۴؛ سخنرانی در جمع گروهی از کارگران، ۲۰ تیر ۱۳۵۸.
[۳۸]. صحیفه امام، ج۱۸، ص ۱۷۰؛ سخنرانی در جمع خطبا و وعاظ در آستانه ماه محرم، ۱۳ مهر ۱۳۶۲.
[۳۹]. صحیفه امام، ج۱۸، ص ۴۱۰؛ سخنرانی درجمع مسئولان نظام به مناسبت عید مبعث، ۹ اردیبهشت ۱۳۶۳.
[۴۰]. صحیفه امام، ج۱۸، ص ۴۱۳؛ سخنرانی درجمع مسئولان نظام به مناسبت عید مبعث، ۹ اردیبهشت ۱۳۶۳.
[۴۱]. احزاب، آیه ۱: «ای پیغمبر! همیشه خدا ترس و پرهیزگار باش».
[۴۲]. حشر، آیه ۱۸: «ای اهل ایمان، خدا ترس شوید».
[۴۳]. صحیفه امام، ج۱۹، ص ۶۷؛ سخنرانی در جمع مسئولان استان خراسان، ۲۳ شهریور ۱۳۶۳.
[۴۴]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۴۷۲؛ سخنرانی در جمع دانش آموزان قم و تهران؛ ۱۳ آبان ۱۳۵۸.
[۴۵]. صحیفه امام، ج۱۷، ص ۴۶۱؛ سخنرانی در جمع مسئولان نظام، ۷ خرداد ۱۳۶۲.
[۴۶]. علاقه به یک چیز، آدمی را کور و کر میکند؛ بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۱۶۵.
[۴۷]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۳۶۵؛ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ۶ خرداد ۱۳۶۰.
[۴۸]. صحیفه امام، ج۱۹، ص ۲۰۵؛ سخنرانی در جمع مسئولان نظام اسلامی، ۱ فروردین ۱۳۶۴.
[۴۹]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۴۰۸؛ سخنرانی در جمع خانوادههای شهدای ۱۵ خرداد ۴۲، ۹ آبان ۱۳۵۸.
[۵۰]. بخشی از آیه ۵۹ سوره نساء.
[۵۱]. صحیفه امام، ج۹، ص ۳۳۳؛ پیام رادیو تلویزیونی به ملت مسلمان ایران، ۲ شهریور ۱۳۵۸.
[۵۲]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۴۵۸؛ سخنرانی درجمع فرماندهان کمیتهها وسپاه خراسان، ۱۲ آبان ۱۳۵۸.
[۵۳]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۳۰۶؛ سخنرانی در جمع مردم و عشایر، ۳۰ مهر ۱۳۵۸.
[۵۴]. صحیفه امام، ج۹، ص ۳۳۳؛ پیام رادیو تلویزیونی به ملت مسلمان ایران، ۲ شهریور ۱۳۵۸.
[۵۵]. صحیفه امام، ج۱۵، ص ۲۲؛ سخنرانی در جمع خانوادههای شهدای هفتم تیر، ۱۱ تیر ۱۳۶۰.
[۵۶]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۳۰۸؛ سخنرانی در جمع مردم و عشایر، ۳۰ مهر ۱۳۵۸.
[۵۷]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۵۱۵؛ سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد اصفهان، ۱۶ آبان ۱۳۵۸.
[۵۸]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۴۱۰؛ سخنرانی در جمع خانوادههای شهدای ۱۵ خرداد ۴۲، ۹ آبان ۱۳۵۸.
[۵۹]. وتین: رگ اصلی. اشارت است به آیات ۴۴ تا ۴۶ سوره «الحاقه».
[۶۰]. صحیفه امام، ج۱۱، ص ۲۳؛ سخنرانی درجمع اعضای انجمن تبلیغات فرهنگ اسلامی خرم آباد، ۱۸ آبان ۱۳۵۸.
[۶۱]. صحیفه امام، ج۱۱، ص ۲۹؛ سخنرانی درجمع فرستاده پاپ و آقای بنی صدر، ۱۹ آبان ۱۳۵۸.
[۶۲]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۳۴؛ سخنرانی در جمع فرماندهان نظامی، ۲۴ خرداد ۱۳۶۰.
[۶۳]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۵۵؛ سخنرانی درجمع اقشار مختلف مردم، صبح ۲۵ خرداد ۱۳۶۰.
[۶۴]. صحیفه امام، ج۹، ص ۵۲۸؛ سخنرانی در جمع اعضای خبرگان و حزب جمهوری، ۲۳ شهریور ۱۳۵۸.
[۶۵]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۸۶؛ سخنرانی در جمع فارغ التحصیلان دانشکده افسری، ۲۴ بهمن ۱۳۵۹.
[۶۶]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۳۶۵؛ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ۶ خرداد ۱۳۶۰.
[۶۷]. از آن جهت که نمیدانید و نمیفهمید.
[۶۸]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۵۸؛ سخنرانی در جمع پرسنل نیروی هوایی، ۲۸ شهریور ۱۳۵۸.
[۶۹]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۳۷۷، سخنرانی در جمع مسئولان جهاد سازندگی قم، ۶ آبان ۱۳۵۸.
[۷۰]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۴۱۰؛ سخنرانی در جمع خانوادههای شهدای ۱۵ خرداد ۴۲، ۹ آبان ۱۳۵۸.
[۷۱]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۳۲۸؛ سخنرانی در جمع کارگران و اقشار مختلف مردم، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۰.
[۷۲]. ساعتی اندیشیدن، برتر است از هفتاد سال عبادت و پرستش. بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۲۹۳- البته در جوامع حدیثی شیعه به جای «سبعین»، «ستین» ذکر شده است.
[۷۳]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۸۹؛ سخنرانی درجمع اقشارمختلف مردم، ۱ تیر ۱۳۶۰.
[۷۴]. صحیفه امام، ج۱۱، ص ۴۳۳؛ سخنرانی در جمع کارکنان شرکت نفت، ۶ دی ۱۳۵۸.
[۷۵]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۵۲۸؛ سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد اصفهان، ۱۶ آبان ۱۳۵۸.
[۷۶]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۴۵۱؛ سخنرانی در جمع ورزشکاران و اهالی قزوین،۱۲ آبان ۱۳۵۸.
[۷۷]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۲۱۵؛ پیام به مردم و مسئولین در آغاز سال نو، ۲۹ اسفند ۱۳۵۹.
[۷۸]. صحیفه امام، ج۱۶، ص ۲۵۰؛ سخنرانی در جمع اعضای شورای عالی تبلیغات اسلامی، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۱.
[۷۹]. صحیفه امام، ج۱۶، ص ۱۱۳؛ سخنرانی در جمع اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، ۲۵ اسفند ۱۳۶۰.
[۸۱]. صحیفه امام، ج۹، ص ۵۲۷؛ سخنرانی در جمع اعضای خبرگان و حزب جمهوری، ۲۳ شهریور ۱۳۵۸.
[۸۲]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۴۷۶؛ سخنرانی در جمع دانشجویان اصفهان، ۱۳ آبان ۱۳۵۸.
[۸۳]. صحیفه امام، ج۱۱، ص ۵۱۲؛ سخنرانی در جمع کفن پوشان شهرکرد و بابل، ۱۰ دی ۱۳۵۸.
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/۴۸۹۲/۸۲۳۰/۱۰۹۳۷۷
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «گلچینی از سخنان امام خمینی (ره) درباره حکومت اسلامی، عمل به قانون، ولایت فقیه» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.