چاره اندیشی های رهبری نظام برای تحقق دولت اسلامی(۱)



باشگاه خبرنگاران پویا

آیت الله خامنه ای با هدف مشخص کردن مراحل و منازل حرکت تکاملی انقلاب برای توده های مردم و تداوم همراهی آگاهانه و ایمانی آنها با این حرکت، صورت بندی روشن و گویایی از آن ارائه و بارها به آن اشاره کرده اند تا مردم غفلت نکنند که از کدام نقطۀ تاریخی، آغاز کردند، چه مسیری را پیمودند، در کدام نقطۀ تاریخی قرار گیرند و در نهایت باید به کدام مقصد، برسند. این مراحل و منازل عبارتند از: ۱- وقوع انقلاب اسلامی ۲- برپایی نظام اسلامی ۳- استقرار دولت اسلامی ۴-تحقق جامعۀ اسلامی ۵-ایجاد تمدن اسلامی.

ایشان معتقدند که ما همچنان در مرحلۀ سوم قرار داریم و می خواهیم دولت اسلامی را مستقر کنیم؛ از سوی دیگر، از آنجا که جامعه در سال های اخیر، با تنگناها و چالش های اقتصادی، دست به گریبان است، نیروها و جریان های غیرانقلابی تلاش می کنند تا با سیاه نمایی و مبالغه، فضا را به نفع خود تغییر دهند و اغراض خود را محقق کنند، از این رو پس از القای اینکه وضع و حال انقلاب، به نهایت ناخوش است، راه حل هایی از این قبیل را پیشنهاد می کنند:

۱-تداوم مسیر مذاکره ۲-همه پرسی ۳-کناره گیری هستۀ سخت نظام ۴-تغییر ساختار نظام سیاسی با هدف افزایش اختیارات رئیس جمهور ۵-تماشاگری به دلیل قرارگرفتن در معرض انسداد و فروپاشی.

این گمانه زنی های غرض ورزانه و توخالی، طرح تازه ای نیست، بلکه در طول دهه های گذشته، همواره جریان غیرانقلابی کوشیده تا با تصویرسازی های موهوم و دروغین، انقلاب را به سویی سوق دهد که خود می خواهد. البته در مقابل، آیت الله خامنه ای آنچنان محکم و مقاوم ایستاده که حتی به ذهن کسی خطور نمی کند که می توان ایشان را از پیگیری آرمان های اصیل انقلاب، منصرف کرد و راه متفاوتی را به وی تحمیل کرد.

هیچ یک از طرح های پیدا و پنهان نیروهای غیرانقلابی، تاکنون نتوانسته گرهی از کار فروبستۀ آنها بگشاید، بلکه برعکس، تحرکات آنها در نهایت، به ضررشان تمام شده و کفۀ اقتدار سیاسی و اجتماعی رهبری را سنگین تر کرده است.

در عین حال، ایشان سخت کوشیده که در بعد ایجابی، برنامۀ تحقق دولت اسلامی را دنبال کند و مجال ندهد که انقلاب، دچار عقبگرد یا توقف شود.در این مقاله، به پاره ای از عمده ترین کوشش های رهبری در زمینۀ استقرار دولت اسلامی، اشاره ای گذرا می کنیم.

۱- تاریخ سیاسی، تابع «بی بصیریی خواص» و «دنباله روی عوام» است

پس از رحلت امام خمینی(ره)، هم تحلیلگران غربی و هم روشنفکری سکولار وطنی، بی درنگ اینطور برداشت کردند که با این اتفاق، انقلاب اسلامی در مسیر دیگری قرار خواهد گرفت و دچار استحاله خواهد شد؛ چراکه این انقلاب، بر شخص امام خمینی(ره) تکیه داشت و تصور انقلاب بدون وی، محال و ممتنع بود، از این رو نخستین مسأله ای که آیت الله خامنه ای پس از رهبری خویش با آن مواجه شدند، مسألۀ بقا و تداوم انقلاب به همان صورت و مضمونی بود که معمارش اراده کرده بود؛ در همین مقطع تاریخی ابتدایی با این که این گفته ها و تحلیل ها، زمزمه ها وگمانه هایی بیش نبودند، اما آیت الله خامنه ای به سادگی از کنارشان عبور نکرده و اصرار فراوان دارند که نباید انقلاب در هیچ عرصه ای، جهت و غایت متفاوتی از آنچه که امام خمینی(ره) طراحی و تعریف کرده بود، پیدا کند؛ با این حال، استقرار نیروهای تکنوکرات و عملگرا در دولت، یک پیچ تاریخی غلط ایجاد و برنامۀ برپایی دولت اسلامی را مخدوش کرد، در دولت سازندگی، چند آسیب بنیادین واقع شد که تا دهه های بعد نیز همچنان ادامه یافتند و روند حرکت به سوی دولت اسلامی را کم شتاب کردند؛ از جمله:

۱-چشم داشتن به کمک های اقتصادی دولت های غربی از طریق تنش زدایی و گشودن مسیر مذاکره ۲-مقدم داشتن رشد اقتصادی بر عدالت و به تعویق انداختن عدالت تا زمان دستیابی به سطحی از رشد اقتصادی در قالب برنامۀ توسعه که جوهر غربی و سکولار دارد ۳- به کارگیری نیروهای تکنوکرات و عملگرا که به ارزش های انقلابی، وفادار نیستند ۴- اشرافی گری دولتی و ریخت و پاش مالی و ولنگاری و تجمل و دنیاطلبی و دست اندازی به بیت المال.

در مقابل، آیت الله خامنه ای برای تغییر فضا به نفع دولت اسلامی تلاش می کنند تا از شکل گیری تدریجی دولت سکولار جلوگیری کند؛ ایشان در آن مقطع زمان، جهت گیری منتقدانۀ خود را ذیل مقولۀ عبرت های عاشورا مطرح کرده و فرمودند: «همچنان که جامعۀ دست پروردۀ رسول اکرم پس از ۵۰ سال و در اثر سیاست های حاکمیتی غلط، به جایی رسید که در درون آن، فاجعۀ عاشورا به وقوع پیوست، انقلاب اسلامی نیز ممکن است در اثر عواملی، دچار زوال باطنی و استحالۀ محتوایی و از درون، پوک و تهی بشود.» از این رو، انقلاب به شدت، محتاج مراقبت و حساسیت است و باید از نفوذ گزندهای نامحسوس در آن جلوگیری کرد؛ بدین جهت، ایشان در طول آن سال ها بر روی مقولاتی از این دست، تأکید ورزیده اند:

۱-اقتصاد درون زا و مبتنی بر ظرفیت های بومی و مستقل از نفت ۲-تقدم و اصالت عدالت بر رشد اقتصادی و نفی شکاف ها و فاصله های طبقاتی ۳-بهره گیری از نیروهای مؤمن و انقلاب به عنوان کارگزار در درون دولت و نسپردن مسئولیت ها به نیروهای تکنوکرات ۴-در پیش گرفتن ساده زیستی، زهد، قناعت انقلابی و پرهیز مدیران دولتی از فعالیت های اقتصادی.

در دهه های اخیر نیز آیت الله خامنه ای با تعابیر متفاوت، دربارۀ استحاله شدن انقلاب سخن گفته و نسبت به احتمال وقوع آن بارها هشدار داده اند؛ در مجموع، ایشان مفاهیمی از این دست را برای بیان مقصود خویش به کار گرفته اند: ۱-تهاجم فرهنگی/ شبیخون فرهنگی ۲-سکولاریسم پنهان/ ظاهر دینی و باطن سکولار ۳-استحالۀ ساخت حقیقی نظام اسلامی ۴-تداوم صورت انقلاب و زوال سیرت انقلاب ۵-ایجاد جمهوری اسلامی تقلبی ۶-آرمان زدایی شبه واقع گرایانه ۷-انقلاب زدایی عملگرایانه.

تجربۀ تاریخی دهه های گذشته نشان می دهد که روند استحاله، اولا به دست نیروهای شبه انقلابی و انقلابی های ریزش کرده انجام می شود؛ ثانیا، همراه با استدلال پردازی های مغالطه آمیز و تحریف آلود است؛ ثالثا، به طور تدریجی و خزنده تحقق می یابد و رابعا، همزمان با ایجاد بدنه و طبقۀ اجتماعی به مثابه اهرم فشار است.

۲-امر سیاسی «گفتمان نشده» یا شکل نمی گیرد یا باقی نمی ماند

نظام اسلامی، مبتنی بر «مردم سالاری دینی» و «خواست و ارادۀ مردم» در آن تعیین کننده است. بنابراین باید تغییر در «سطح اجتماعی» رخ بدهد تا «سطح سیاسی» دگرگون شود. به بیان دیگر، مسأله این است که باید صورت مطلوب نظام سیاسی، ابتدا در «ذهن مردم» جاگیر و تبدیل به «باور عمومی» شود تا به این واسطه و از مجرای انتخابات و فشارهای اجتماعی، به ساختار سیاسی سرایت کند، چرا که کارگزاران حکومتی نمی توانند نسبت به ذهنیت جمعی، بی اعتنا باشند و برخلاف اقتضائات آن حرکت کنند، بلکه حتی اگر با دلالت های آن موافق نباشند، خویش را در مسیر آن قرار می دهند تا در برابر مردم قرار نگیرد و ضعیف نشوند.

از این رو باید آرمان ها و ارزش های انقلاب را در دل و جان مردم، کاشت و به پاره ای از وجودشان تبدیل کرد تا در اثر این تحول اجتماعی، لایۀ سیاسی نیز متناسب با آن رنگ بپذیرد و در این امتداد قرار گیرد؛ بر اساس چنین درک و فهمی از واقعیت اجتماعی بود که رهبری نظام در طول دهه های گذشته، کوشیده تا از طریق گفتمان سازی دربارۀ غایات و مقاصد انقلاب و تبدیل کردن آنها به گفته ها و مطالبات مقبول و همه گیر، دولت اسلامی را محقق کند.

اما آنچه که در سطح اجتماعی به عنوان یک ضرورت مطرح است، افزودن بر قدرت تحلیل، فهم و بصیرت است؛ باید شناخت ها و دریافت ها، اصلاح و بازسازی شوند و یا عمق و اتقان یابند تا بتوان بر جامعه تکیه کرد و آن را گرانیگاه انقلاب شمرد که از نوسان ها و تذبذب ها و سیالیت ها دور است و عاقلانه و حکیمانه انتخاب می کند. راه علاج دولت، نفی مردم سالاری دینی به سبب انتخاب های ناصواب نیست، بلکه شناخت درمانی اجتماعی، ارتقای بینش و بصیرت مردم است تا انتخاب ها و سلایقشان، هرچه بیشتر به شاخص های اسلامی نزدیک شود و روند تکاملی و صعودی داشته باشد؛ به این ترتیب، هرچند برپایی دولت اسلامی، مرحلۀ پیش از برپایی جامعۀ اسلامی است، اما نباید جامعه را به حال خود وانهاد تا ضعف ها و سستی هایش در لایۀ حاکمیت سیاسی، منعکس و بازتولید شود و این چرخۀ باطل، همچنان ادامه پیدا کند، بلکه باید لایۀ اجتماعی را دریافت تا هرچند به صورت اجمالی، ریشه ها اصلاح شوند و زمینه برای استقرار دولت اسلامی فراهم بشود؛ این روند، مشتمل است بر: ۱-ساخته و پرداخته کردن سلسله گفتارهای اصیل اسلامی و انقلابی در حوزه های مختلف زندگی و حکمرانی ۲-کوشش اقناعی و تبلیغی برای اجتماعی سازی این گفتارها و تبدیل آن ها به گفتمان غالب ۳-بسیج نیروهای اجتماعی هم گفتمان و خودی اندیش در انتخابات به منظور استقرار دولت اسلامی ۴-تداوم بخشیدن به روند اثرگذاری نیروهای گفتمانی در زمینۀ نظارت و مراقبت گفتمانی از دولت مستقر.

*نویسنده: مهدی جمشیدی(عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)

انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «چاره اندیشی های رهبری نظام برای تحقق دولت اسلامی(۱)» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.