بوم گردی لذتی برای ماجراجویی و تجربه های ناب

لحظه ورود به دشت وسیعی که عشایر قشقایی در آن محل زندگی می کنند، همانجا که سقف خانه هایشان به بلندی آسمان و پر تلولو به ستاره های درخشانش است، شکوهی وصف ناپذیر روحش را در برگرفت. همان هنگام که برای مسافرشان فرش قرمز بر دشت وسیع طبیعت گشوده و آن را اتاق پذیرایی خانه خود نامیدند.
به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، بانویی جوان که سفر و لذت جستجو و زندگی در میان فرهنگ های مختلف، وی را بیش از همه فریفته کرده، روزهای زندگی خود را با ناشناخته های این مسیر گره زده و از بوم گردی های خود در پهنه ایران زمین تا سفرهایش در خارج از مرزهای جغرافیای این کشور می گوید.
انسان قرن ۲۱ که در دنیای پر ازدحام اطلاعات و زندگی پر دغدغه و پر تنش ماشینی، روزهای خود را سپری می کند دیگر سفر در چارچوب های پیشین رنگ و بوی خود را نداشته و در جستجو تازه ها و تجربه های نابی که شاید دیرگاهی است از آنها فاصله گرفته باشد تا بار دیگر در دنیایی به دور از سختی های در هم تنیده مکثی کند و دمی نفس بکشد.
اما چه شیرین و ناب خواهد بود اگر بتواند دو سه روزی همچون مردم ناشناخته سرزمین و فرهنگ های متفاوت زندگی کرده و در میان این هم همه ها آهسته پا در جای پای زن یا مردی با فرهنگ دیگر بگذارد و طعم زندگی کردن همچون آنها را مزمزه کند.
در شهرهای مختلف ایران زمین این سبک از سفر و گردشگری را که بوم گردی نامش گذاشته اند کم و بیش رونق یافته و یا مردم به صورت خودجوش و بدون آگاهی قبلی از این ماجرا بستر مناسبی را برای این مهم فراهم کرده اند، اما در استان آذربایجان شرقی به معنای درست و واقعی آن این فرصت به وجود نیامده و بوم گردی حلقه مفقود گردشگری در این منطقه است، باوجود اینکه مسوولان این مهم را یکی از راه های رونق صنعت گردشگری در سال ۲۰۱۸ می دانستند.
بانویی که مارکوپولوی دنیای خود می شود
نگار علیزاده بانوی تبریزی سال ها پیش از این با مهاجرت خانواده اش از این شهر و دیار، در تهران ساکن شده و روزی که در رشته هنرهای نمایشی در دانشگاه نام نویسی می کرد، نمی توانست روزی را پیش بینی کند که سفر مهم ترین اولویت زندگی اش بشود.
آن روزها با علاقه بسیار رشته تحصیلی خود را پیگیری کرده و برای رادیو و تلویزیون نمایشنامه و فیلمنامه نویسی می کرد و با اتمام دوران تحصیلش مدتی را به دستیاری استاد خود گذراند و واحدهای تاریخ ادبیات نمایشی و نمایشنامه نویسی را تدریس می کرد که در این مدت ایده سفرهای مرتبط با مضامین دروس تاریخی، وی را بر آن داشت تا با همکاری استاد خود برای لمس هر چه بهتر تاریخ ادبیات و دریافت فرهنگ و فضای زندگی شخصیت های ادبی و تاثیر آن در خلق آثارشان، سفرهای مختلف داخلی و خارجی را برای دانشجویان تدارک ببینند.
این چنین تورهای خلاق برای دانشجویان رشته ادبیات نمایشی را با همکاری استاد خود به راه انداخت و اولین مقصد آنها سوی هند، سرزمین رنگ و اسطوره برای آشنایی با فرهنگ و ادبیات این کشور به همراه برگزاری کارگاه های اسطوره شناسی توسط اساتید هند بود که ماحصل این سفر نوشتن نمایشنامه توسط هر دانشجو با الهام از فضای این کشور و آموزه های کارگاه و اجرای این نمایشنامه ها در تئاتر شهر شد.
تجربه خوب نخستین سفر، لذت و واکنش مسافران و دانشجویان از این تور خلاق، مسیر را برای نگار علیزاده باز کرد تا با پشتکار هر چه بیشتر به تورهای این چنینی بیاندیشد تا اینکه روزی خود را در میان حجم زیادی از سفرهای خلاق یافت و مدیر برنامه سفرهای فرهنگی یکی از تورها شد.
چهار سال از زندگی وی با سفرهای خلاق با رویکرد فرهنگی گذشت و تورهای ادبی را بر اساس ادبیات کشورهای مختلف و سفرهایی منطبق با مسیر ترسیم شده در داستان و رمان ها طراحی کرد که در این میان یکی از سفرها، تور استانبول بود و بر اساس آثار اورهان پاموک نویسنده و رمان نویس ترکیه ای شکل گرفت و تمام برنامه های سفر را با توجه به اماکنی که پاموک در رمان های خود ذکر کرده بود طراحی کرد.
گویی داستان های اورهان پاموک علاقمندان سفر و ماجراجویی را به سوی خود خوانده باشد و خوانندگان آثارش همچون شخصیت های داستان ها قدم در مسیرهایی که وی در آثارش ترسیم کرده، می گذاشتند و این خط مشی ادبی، باستان شناسی و هنری در تمام سفرها وجود داشت تا در کنار بازدید از فضاهای دیدنی هر شهر و کشور، ارزش افزوده فرهنگی نیز برای مسافران به همراه داشته باشد.
در این مدت نگار علیزاده مدرک راهنمای تور خود را گرفت اما پس از تجربه های بسیار در سفرهای گروهی به کشورهای مختلف هند، نپال، مالزی، ترکیه، تاجیکستان و ازبکستان، آذربایجان، گرجستان، صربستان، روسیه و به اغلب شهرهای ایران زمین از مدیریت فرهنگی تور کناره گیری کرد و تصمیم بر سفرهای انفرادی برای کشف ناشناخته های بیشتر گرفت.
بوم گردی لذتی برای ماجراجویی و تجربه های ناب
نگار که به مرور سبک سفر مورد علاقه اش را طی سفرهای مختلف کشف کرده بود، با تفاوت قائل شدن میان «سفر» و «تعطیلات رفتن» ترجیح داد زمان سفرهای خود را خارج از فصل های گردشگری انتخاب کند تا ماسکی را که شهرها در ایام گردشگری، بر چهره می زنند را برداشته و همچون ایام معمول سال شوند. همان شهری که هویت خود و مردمانش بر اساس آن شکل گرفته و فرهنگشان را ساخته است.
وی در ادامه داستان ماجراجویی هایش نقل می کند که با جدا شدن از تور گردشگری، سفرهای انفرادی ام به مرور بر اساس بوم گردی شکل گرفت اما در ایران آن طور که باید این سبک از سفر معنای واقعی خود را پیدا نکرده و گاه اقامتگاه های بوم گردی برای خوشایند و جلب رضایت مسافر تغییر یافته در حالی که آنها باید تجربه واقعی از زندگی حقیقی مردمان هر منطقه را برای گردشگر فراهم آورند به طوریکه اگر فرد به اقامتگاهی در شیراز، روستایی در قشم، یزد و یا هر شهر دیگری می رود، بتواند تجربه ای از زندگی مردمان همان منطقه را با همان سبک زندگی داشته باشد.
نگار علیزاده این طور توضیح می دهد که اگر به عنوان مثال مردم روستای ماسال در خانه خود به سبک خانه های شهری آشپزخانه نداشته و یا اجاق گاز چند شعله و فر وجود ندارد و یا اگر اهالی آن منطقه شیوه خاصی برای سرمایش و گرمایش استفاده می کنند، همان در اقامتگاه بوم گردی نیز وجود داشته باشد، چطور که اقامتگاه بوم گردی در یزد باید از طریق بادگیرها خنک شود و نه کولر.
این گفت وگوها وی را به تجربه سفر خود در میان عشایر قشقایی می برد، یکی از سفرهایی که زیباترین لحظات را برایش رقم زد و این خاطره از همان لحظه ورود به محل اقامتشان پرشور بود.
بانوی ماجراجوی تبریزی می گوید: لحظه نزدیک شدن به چادرهای عشایر را تصور کنید که دیدم بر پهنه دشت تعداد زیادی از فرش های قرمز رنگ خوش طرح گسترده شده و من که گمان بردم به علت بارندگی شب گذشته آنها را در مقابل آفتاب پهن کرده اند تا خشک شوند در جواب شنیدم که گستره دشت اتاق پذیرایی ماست، جایی همچون اتاق خانه شما. در این پهنه، فرش قرمز برای مهمانان خود گسترانیده و از آنها پذیرایی می کنیم و درب نداشته آن به روی همه باز است.
وی این طور ادامه می دهد: نخستین برخورد و آشنایی ام با زندگی و فرهنگ قشقایی بسیار تاثیرگذار بود و پیامی سرشار از آزادی و وسعت روح برایم داشت اما طی این اقامت چند روزه، شرایط زندگی آنها برای رضایت خاطر و پذیرایی بیشتر از من تغییر نیافت و از اجابت مزاج در پشت تپه گرفته تا آماده سازی صبحانه، پخت نان و دوشیدن شیر از دام را همچون آنها تجربه کردم که همان باعث جذابیت و ماندگاری خاطرات این سفر شد و من به عنوان بوم رد، زندگی کردن همچون عشایر را طی چند روز تمرین کردم.
در واقع بوم گرد به دنبال زندگی هر چند کوتاه اما در چارچوب فرهنگ های متفاوت و کسب تجربه است و این در حالی است که در اغلب شهرها بوم گردی دچار سوءتفاهم بوده و تصور می شود که هر کافه، رستوران و یا اقامتگاهی که با چند وسیله سنتی همچون گلیم و سماور تزئین کنند آن محل را می توان در چارچوب بوم گردی معرفی کرد.
موزه کمتر؛ میدان بیشتر شعار کشورهای گردشگرپذیر
کارشناسان، گردشگری خلاق را نسل سوم گردشگری، یعنی بعد از نسل اول و دوم می دانند. نسل اول گردشگری سواحل و نسل دوم همان گردشگری فرهنگی و موزه ها است.
شعار گردشگری خلاق، موزه های کمتر و میدان های بیشتر است و اغلب به انجام فعالیت های تجربی و تعامل عمیق تر با زندگی واقعی فرهنگی در شهرها تمرکز می کند و در حالی کشورهای گردشگرپذیر دنیا از تمرکز بر موزه ها عبور کرده اند و در جستجوی تعامل عمیق با مردم و فرهنگ ها هستند که در ایران همچنان در مرحله دوم به تکامل و رشد نرسیده ایم.
نگار علیزاده طی سفرهای بسیارش آنچه بیش از همه توجه اش را جلب کرده نوع نگاه گردشگران ایرانی و خارجی است، نگاهی که گاه سیاستگذاری های گردشگری را نیز سمت و سو می دهد.
بانوی جوان و خلاق در بیان تمایز میان گردشگر ایرانی و خارجی می گوید: مسافر ایرانی به شدت ایزوله بوده و به هیچ عنوان تمایلی به کسب تجربه ای جدید ندارد، به عنوان مثال وقتی توری را به هند می برم مسافر ایرانی پرده اتوبوسی که وی را از محل گردشگری به هتل می برد، کامل می کشد تا مبادا با دیدن افراد فقیر آن شهر احساس ناراحتی کند و یا در طول سفر همواره موسیقی های ایرانی گوش کرده و برای نهار رستوران و منوی ایرانی درخواست می کند.
این در حالی است که اگر مسافر خارجی به همین مکان رفته باشد ترجیح می دهد به جای استفاده از اتوبوس بین مردم راه برود و با آنها هم صحبت شده و فرصت آشنایی بیشتر با مردم آن شهر و کشور را با رفتن به قلب فرهنگ مردم منطقه به خود بدهد و آنها را به همان شکل و در هر سطح رفاه اجتماعی که هستند درک کند و موسیقی انتخابی اش در سفر به هر منطقه، موسیقی بومی و محلی همان جا خواهد بود.
نگار در میان نقل داستان سفرها و تجربه اش از هم نشینی و هم سفری با گردشگران خارجی جسارت برای تجربه های ناب و تازه را از ویژگی های آنها می داند و با مثال ساده و آشنا می گوید که گردشگر خارجی در قلب شهر دهلی به دنبال قورمه سبزی نمی گردد و غذای محلی همان شهر را حتی اگر باب میل و ذائقه اش نباشد را تجربه می کند.
تجربه به وی چنین ثابت کرده که برای اغلب مردم کشورمان سفر مفهوم چندانی ندارد بلکه به دنبال تعطیلات رفتن هستند تا به شهری رفته، استراحتی کرده و در هتل چند ستاره با امکانات لاکچری اقامت کنند و در این تعطیلات از هر چیز ناخوشایندی که در فرهنگ آن شهر باشد دوری می کنند، حتی با بخش خوشایند آن که غذاهای محلی آن شهر می تواند باشد، هم با ترس روبه رو می شوند.
این نگاه در صنعت گردشگری داخلی و خارجی تاثیر می گذارد به طوریکه در ایران تمام تورها مبتنی بر روحیه مسافر تنظیم می شوند اما در تورهای کشورهای خارجی تجربه محوری در اولویت بوده و مردم این کشورها برای کشف لایه های گردشگری و در جستجوی ناشناخته ها و فرهنگ های متفاوت سفر می روند.
ماجراهای سفر به تبریز و جای خالی خلاقیت در گردشگری
نگار که سفر اولویت زندگی اش شده تجربه های بسیاری از سفر به مناطق مختلف داخلی و خارجی دارد اما تبریز برایش رنگ و بوی دیگری داشت.
وی در این بخش از ماجراهای سفرش نقل می کند که از آخرین باری که به تبریز آمده بود ۱۲ سال می گذشت و وی در این مدت به نوعی بلوغ رسیده بود و گرچه تبریز سرزمین پدری اش است و همواره سفرهای خانوادگی مختلفی به این شهر داشته اما این بار تصمیم می گیرد برخلاف همیشه که به شهرهای مختلف همچون بومی سفر می کرد، سفرش به تبریز همچون گردشگر باشد.
این تناقض که برایش جذاب بود در نقل آن می گوید: افراد بومی یک شهر به دلیل مشغله های روزانه و عادت به محیط زندگی خود اغلب آشنایی کامل و کافی با شهر خود ندارند و این شرایط برای من که طی سفرهایم به تبریز همواره به دیدن اقوام سپری می شد، شکل مشابهی داشت، از این رو تصمیم گرفتم اینک که گردشگری و بوم گردی به حرفه اصلی ام تبدیل شده در سفر جدیدم تبریز را همچون گردشگر دیده و بشناسم.
در این سفر زیبایی های بسیاری در تبریز یافتم که خوراکی های خوشمزه و غذاهای محلی همچون «تاوا کبابی» و ایستگاه و گذرگاه های ائل گلی که به انواع خوراکی اختصاص داشت، جذاب ترین بخش سفرم بود.
اما تغییر مردم طی ۱۲ سال و پذیرش بیشتر جامعه برای گردشگر موضوعی بود که توجه وی را به خود جلب کرده و این مهم را در گفت وگو با مردم یافته بود و آن را چنین تعریف می کند که پیش از این گفت وگو با مردم به زبان فارسی خیلی پذیرش وجود نداشت و یا در واکنش به فرد فارسی زبان به ترکی جواب می دادند اما در آخرین سفر خود با این موضوع خیلی کمتر مواجه شده و رفتار بسیار صمیمانه ای را در تعامل هایم یافتم و به گردشگر خوش آمد گفته و با مهربانی راهنمایی اش می کردند.
نگار علیزاده همچنین در نگاهی ریزبینانه، به فرصت های گردشگری در تبریز اشاره می کند و می گوید: تبریز فرصت بسیار مساعدی برای برگزاری تورهای خلاق در بخش های مختلف شهر همچون بازار تاریخی دارد به طوریکه تورها به جای تمرکز بر موزه گردی می توانند برنامه های مختلفی را در دستور کار خود قرار دهند که بازارگردی با عنوان آشنایی با مشاغل قدیمی از جمله آنها باشد.
اما تور خلاق باید برای گردشگر فرصت زیست همچون بومی منطقه را فراهم کند و به عقیده وی انواع شیرینی، سوغات تبریز و صنعت کفش دست دوز چرمی بهترین زمینه برای این هدف هستند که با برگزاری تورهای نیم روزه در کارگاه های کفش دوزی و یا شیرینی پزی می توان هم صنایع و سوغات تبریز را معرفی کرد و هم فرصت تجربه برای دوختن کفش چرم به شیوه سنتی و یا پخت شیرینی های این منطقه و آشنایی با سختی های کار را به گردشگر داد.
نگار که جای تورهای خلاق را در تبریز خالی می بیند، می گوید: می توان کارگاه های مختلف برای صنایع و مشاغل مختلف راه اندازی کرد که در برنامه تورهای گردشگری قرار گیرند و گردشگران با ثبت نام در این کارگاه ها در کنار آشنایی بصری با تبریز، با صنایع و مشاغل مختلف نیز به صورت مستقیم و طی آموزش های کوتاه مدت که به منظور تجربه گرایی است نیز آشنا شده و از سوی دیگر باعث رشد و کشف خلاقیت گردشگران نیز می شود.
گرچه تا چشم کار می کند در تبریز اماکن زیبا و خانه های قدیمی است اما اغلب موزه اند و میدان کمتری برای لمس بیشتر این شهر و تاریخ و مردمانش دارند و این موضوع توجه بوم گردان علاقمند به تبریز همچون نگار را به خود جلب کرده است و بانوی جوان در ادامه نقل می کند: در تبریز خیلی به دنبال اقامتگاه بوم گردی گشتم اما موردی نیافتم و تنها به ساخت هتل توجه شده و از طرفی اقامتگاه هایی که به عنوان بوم گردی معرفی می شوند ویژگی و اصول این اقامتگاه ها را رعایت نکرده اند.
اما اگر می خواستم نام دیگری بر تبریز بگذارم، شهر خوراکی ها بود درحالی که توجه زیاد به رستوران های لوکس باعث شده رستوران هایی که ارائه دهنده غذاهای محلی هستند به حاشیه رانده شوند و در عین حال توجه به چنین اماکن و ویژگی هایی که میراث ناملموس این شهر و مردمانش هستند در تورهای گردشگری هم مغفول واقع شده اند و آنها را برای گردشگری که به تبریز می آید به درستی ارائه نمی کنند.
هشتک # تبریز
فضای مجازی به مارکوپولوی داستان ما فرصت اشتراک گذاری تجربه های مختلف سفر و ماجراجویی هایش را داده، فرصتی که اغلب مردم شهرهای مختلف ایران به خوبی از ان استفاده می کنند و آن معرفی شهر خود و ظرفیت های گردشگری و جذابیت هایش است.
فرصتی که به عقیده نگار مردم تبریز از آن به خوبی بهره نبرده اند و در ادامه حرف خود می گوید: مردم تبریز روحیه معرفی شهر خود را خیلی ندارند و اگر در اینستاگرام هشتک تبریز یا تبریزگردی را جستجو کنیم به پست های زیادی برخورد نمی کنیم، درحالی که کافی است هرمزگان، سیستان و بلوچستان، کردستان، اصفهان و شیراز و یزد را جستجو کنیم و تازه در اینجا خواهیم یافت که تا چه اندازه مردم این شهرها خود به تنهایی برای معرفی ابعاد مختلف شهر خود تلاش کرده اند و نمونه موفق این مورد قزوین است که مردمش از هر راهی برای معرفی شهر خود استفاده می کنند اما این نکته در مورد تبریز به چشم نمی خورد.
از سوی دیگر بسیاری در تبریز نمی دانند که چه فرصت هایی در شهر خود دارند که می تواند برای گردشگر جذاب باشد و در واقع خیلی شهر خود را برای ارائه به مسافر نمی شناسند که یکی از اتفاقات جالب برای گردشگر غذاهای خیابانی این شهر است.
وی اطلاعاتی از تبریز ۲۰۱۸ نداشت اما در مقابل شعار آن سال «هر شهروند، یک میزبان» عقیده دارد، جای مردم تبریز در کنار دیگر شهرها خالی است که با یک هشتک در فضاهای مجازی تمام تلاش خود را برای معرفی جاذبه های شهرشان می کنند و این بهترین میزبانی است که برای شهر خود می توانستند انجام دهند و البته این مسیر محدود به زمان و مناسبت خاصی نیست.
در گزارشات مربوط به سال ۲۰۱۱ سازمان جهانی گردشگری چنین مطرح شده که در پژوهش های آینده گردشگری باید متوجه باشیم گردشگران فرهیخته تر خواهند شد و به میزان بیشتری جویای آگاهی های جدید و سرمایه های فرهنگی خواهند بود. آنها همچنین جویای معنای بیشتر از زندگی خویش بوده در تجارب شخصی خواهان اصالت بیشتری خواهند بود.
تاکنون شهر اصفهان و رشت به عنوان «شهر خلاق غذا» در شبکه شهرهای خلاق جهان ثبت شده اند و گرچه فرصت گردشگری ۲۰۱۸ از کف مسوولان و شهروندان تبریزی رفت، اما باید از تماشا کردن و دنبال مقصر گشتن دست برداشت و برای یکبار هم که باشد همه به کوتاهی های خود معترف شده و با بهره گرفتن از تجربیات شهرهای موفق وارد این مسیر شویم و گام های محکم برداریم. چه شهروند و چه مسوول.
گزارش: یاسمین مولانا
انتهای پیام/۶۰۰۰۱/ ۴۰/س
به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، بانویی جوان که سفر و لذت جستجو و زندگی در میان فرهنگ های مختلف، وی را بیش از همه فریفته کرده، روزهای زندگی خود را با ناشناخته های این مسیر گره زده و از بوم گردی های خود در پهنه ایران زمین تا سفرهایش در خارج از مرزهای جغرافیای این کشور می گوید.
انسان قرن ۲۱ که در دنیای پر ازدحام اطلاعات و زندگی پر دغدغه و پر تنش ماشینی، روزهای خود را سپری می کند دیگر سفر در چارچوب های پیشین رنگ و بوی خود را نداشته و در جستجو تازه ها و تجربه های نابی که شاید دیرگاهی است از آنها فاصله گرفته باشد تا بار دیگر در دنیایی به دور از سختی های در هم تنیده مکثی کند و دمی نفس بکشد.
اما چه شیرین و ناب خواهد بود اگر بتواند دو سه روزی همچون مردم ناشناخته سرزمین و فرهنگ های متفاوت زندگی کرده و در میان این هم همه ها آهسته پا در جای پای زن یا مردی با فرهنگ دیگر بگذارد و طعم زندگی کردن همچون آنها را مزمزه کند.
در شهرهای مختلف ایران زمین این سبک از سفر و گردشگری را که بوم گردی نامش گذاشته اند کم و بیش رونق یافته و یا مردم به صورت خودجوش و بدون آگاهی قبلی از این ماجرا بستر مناسبی را برای این مهم فراهم کرده اند، اما در استان آذربایجان شرقی به معنای درست و واقعی آن این فرصت به وجود نیامده و بوم گردی حلقه مفقود گردشگری در این منطقه است، باوجود اینکه مسوولان این مهم را یکی از راه های رونق صنعت گردشگری در سال ۲۰۱۸ می دانستند.
بانویی که مارکوپولوی دنیای خود می شود
نگار علیزاده بانوی تبریزی سال ها پیش از این با مهاجرت خانواده اش از این شهر و دیار، در تهران ساکن شده و روزی که در رشته هنرهای نمایشی در دانشگاه نام نویسی می کرد، نمی توانست روزی را پیش بینی کند که سفر مهم ترین اولویت زندگی اش بشود.
آن روزها با علاقه بسیار رشته تحصیلی خود را پیگیری کرده و برای رادیو و تلویزیون نمایشنامه و فیلمنامه نویسی می کرد و با اتمام دوران تحصیلش مدتی را به دستیاری استاد خود گذراند و واحدهای تاریخ ادبیات نمایشی و نمایشنامه نویسی را تدریس می کرد که در این مدت ایده سفرهای مرتبط با مضامین دروس تاریخی، وی را بر آن داشت تا با همکاری استاد خود برای لمس هر چه بهتر تاریخ ادبیات و دریافت فرهنگ و فضای زندگی شخصیت های ادبی و تاثیر آن در خلق آثارشان، سفرهای مختلف داخلی و خارجی را برای دانشجویان تدارک ببینند.
این چنین تورهای خلاق برای دانشجویان رشته ادبیات نمایشی را با همکاری استاد خود به راه انداخت و اولین مقصد آنها سوی هند، سرزمین رنگ و اسطوره برای آشنایی با فرهنگ و ادبیات این کشور به همراه برگزاری کارگاه های اسطوره شناسی توسط اساتید هند بود که ماحصل این سفر نوشتن نمایشنامه توسط هر دانشجو با الهام از فضای این کشور و آموزه های کارگاه و اجرای این نمایشنامه ها در تئاتر شهر شد.
تجربه خوب نخستین سفر، لذت و واکنش مسافران و دانشجویان از این تور خلاق، مسیر را برای نگار علیزاده باز کرد تا با پشتکار هر چه بیشتر به تورهای این چنینی بیاندیشد تا اینکه روزی خود را در میان حجم زیادی از سفرهای خلاق یافت و مدیر برنامه سفرهای فرهنگی یکی از تورها شد.
چهار سال از زندگی وی با سفرهای خلاق با رویکرد فرهنگی گذشت و تورهای ادبی را بر اساس ادبیات کشورهای مختلف و سفرهایی منطبق با مسیر ترسیم شده در داستان و رمان ها طراحی کرد که در این میان یکی از سفرها، تور استانبول بود و بر اساس آثار اورهان پاموک نویسنده و رمان نویس ترکیه ای شکل گرفت و تمام برنامه های سفر را با توجه به اماکنی که پاموک در رمان های خود ذکر کرده بود طراحی کرد.
گویی داستان های اورهان پاموک علاقمندان سفر و ماجراجویی را به سوی خود خوانده باشد و خوانندگان آثارش همچون شخصیت های داستان ها قدم در مسیرهایی که وی در آثارش ترسیم کرده، می گذاشتند و این خط مشی ادبی، باستان شناسی و هنری در تمام سفرها وجود داشت تا در کنار بازدید از فضاهای دیدنی هر شهر و کشور، ارزش افزوده فرهنگی نیز برای مسافران به همراه داشته باشد.
در این مدت نگار علیزاده مدرک راهنمای تور خود را گرفت اما پس از تجربه های بسیار در سفرهای گروهی به کشورهای مختلف هند، نپال، مالزی، ترکیه، تاجیکستان و ازبکستان، آذربایجان، گرجستان، صربستان، روسیه و به اغلب شهرهای ایران زمین از مدیریت فرهنگی تور کناره گیری کرد و تصمیم بر سفرهای انفرادی برای کشف ناشناخته های بیشتر گرفت.
بوم گردی لذتی برای ماجراجویی و تجربه های ناب
نگار که به مرور سبک سفر مورد علاقه اش را طی سفرهای مختلف کشف کرده بود، با تفاوت قائل شدن میان «سفر» و «تعطیلات رفتن» ترجیح داد زمان سفرهای خود را خارج از فصل های گردشگری انتخاب کند تا ماسکی را که شهرها در ایام گردشگری، بر چهره می زنند را برداشته و همچون ایام معمول سال شوند. همان شهری که هویت خود و مردمانش بر اساس آن شکل گرفته و فرهنگشان را ساخته است.
وی در ادامه داستان ماجراجویی هایش نقل می کند که با جدا شدن از تور گردشگری، سفرهای انفرادی ام به مرور بر اساس بوم گردی شکل گرفت اما در ایران آن طور که باید این سبک از سفر معنای واقعی خود را پیدا نکرده و گاه اقامتگاه های بوم گردی برای خوشایند و جلب رضایت مسافر تغییر یافته در حالی که آنها باید تجربه واقعی از زندگی حقیقی مردمان هر منطقه را برای گردشگر فراهم آورند به طوریکه اگر فرد به اقامتگاهی در شیراز، روستایی در قشم، یزد و یا هر شهر دیگری می رود، بتواند تجربه ای از زندگی مردمان همان منطقه را با همان سبک زندگی داشته باشد.
نگار علیزاده این طور توضیح می دهد که اگر به عنوان مثال مردم روستای ماسال در خانه خود به سبک خانه های شهری آشپزخانه نداشته و یا اجاق گاز چند شعله و فر وجود ندارد و یا اگر اهالی آن منطقه شیوه خاصی برای سرمایش و گرمایش استفاده می کنند، همان در اقامتگاه بوم گردی نیز وجود داشته باشد، چطور که اقامتگاه بوم گردی در یزد باید از طریق بادگیرها خنک شود و نه کولر.
این گفت وگوها وی را به تجربه سفر خود در میان عشایر قشقایی می برد، یکی از سفرهایی که زیباترین لحظات را برایش رقم زد و این خاطره از همان لحظه ورود به محل اقامتشان پرشور بود.
بانوی ماجراجوی تبریزی می گوید: لحظه نزدیک شدن به چادرهای عشایر را تصور کنید که دیدم بر پهنه دشت تعداد زیادی از فرش های قرمز رنگ خوش طرح گسترده شده و من که گمان بردم به علت بارندگی شب گذشته آنها را در مقابل آفتاب پهن کرده اند تا خشک شوند در جواب شنیدم که گستره دشت اتاق پذیرایی ماست، جایی همچون اتاق خانه شما. در این پهنه، فرش قرمز برای مهمانان خود گسترانیده و از آنها پذیرایی می کنیم و درب نداشته آن به روی همه باز است.
وی این طور ادامه می دهد: نخستین برخورد و آشنایی ام با زندگی و فرهنگ قشقایی بسیار تاثیرگذار بود و پیامی سرشار از آزادی و وسعت روح برایم داشت اما طی این اقامت چند روزه، شرایط زندگی آنها برای رضایت خاطر و پذیرایی بیشتر از من تغییر نیافت و از اجابت مزاج در پشت تپه گرفته تا آماده سازی صبحانه، پخت نان و دوشیدن شیر از دام را همچون آنها تجربه کردم که همان باعث جذابیت و ماندگاری خاطرات این سفر شد و من به عنوان بوم رد، زندگی کردن همچون عشایر را طی چند روز تمرین کردم.
در واقع بوم گرد به دنبال زندگی هر چند کوتاه اما در چارچوب فرهنگ های متفاوت و کسب تجربه است و این در حالی است که در اغلب شهرها بوم گردی دچار سوءتفاهم بوده و تصور می شود که هر کافه، رستوران و یا اقامتگاهی که با چند وسیله سنتی همچون گلیم و سماور تزئین کنند آن محل را می توان در چارچوب بوم گردی معرفی کرد.
موزه کمتر؛ میدان بیشتر شعار کشورهای گردشگرپذیر
کارشناسان، گردشگری خلاق را نسل سوم گردشگری، یعنی بعد از نسل اول و دوم می دانند. نسل اول گردشگری سواحل و نسل دوم همان گردشگری فرهنگی و موزه ها است.
شعار گردشگری خلاق، موزه های کمتر و میدان های بیشتر است و اغلب به انجام فعالیت های تجربی و تعامل عمیق تر با زندگی واقعی فرهنگی در شهرها تمرکز می کند و در حالی کشورهای گردشگرپذیر دنیا از تمرکز بر موزه ها عبور کرده اند و در جستجوی تعامل عمیق با مردم و فرهنگ ها هستند که در ایران همچنان در مرحله دوم به تکامل و رشد نرسیده ایم.
نگار علیزاده طی سفرهای بسیارش آنچه بیش از همه توجه اش را جلب کرده نوع نگاه گردشگران ایرانی و خارجی است، نگاهی که گاه سیاستگذاری های گردشگری را نیز سمت و سو می دهد.
بانوی جوان و خلاق در بیان تمایز میان گردشگر ایرانی و خارجی می گوید: مسافر ایرانی به شدت ایزوله بوده و به هیچ عنوان تمایلی به کسب تجربه ای جدید ندارد، به عنوان مثال وقتی توری را به هند می برم مسافر ایرانی پرده اتوبوسی که وی را از محل گردشگری به هتل می برد، کامل می کشد تا مبادا با دیدن افراد فقیر آن شهر احساس ناراحتی کند و یا در طول سفر همواره موسیقی های ایرانی گوش کرده و برای نهار رستوران و منوی ایرانی درخواست می کند.
این در حالی است که اگر مسافر خارجی به همین مکان رفته باشد ترجیح می دهد به جای استفاده از اتوبوس بین مردم راه برود و با آنها هم صحبت شده و فرصت آشنایی بیشتر با مردم آن شهر و کشور را با رفتن به قلب فرهنگ مردم منطقه به خود بدهد و آنها را به همان شکل و در هر سطح رفاه اجتماعی که هستند درک کند و موسیقی انتخابی اش در سفر به هر منطقه، موسیقی بومی و محلی همان جا خواهد بود.
نگار در میان نقل داستان سفرها و تجربه اش از هم نشینی و هم سفری با گردشگران خارجی جسارت برای تجربه های ناب و تازه را از ویژگی های آنها می داند و با مثال ساده و آشنا می گوید که گردشگر خارجی در قلب شهر دهلی به دنبال قورمه سبزی نمی گردد و غذای محلی همان شهر را حتی اگر باب میل و ذائقه اش نباشد را تجربه می کند.
تجربه به وی چنین ثابت کرده که برای اغلب مردم کشورمان سفر مفهوم چندانی ندارد بلکه به دنبال تعطیلات رفتن هستند تا به شهری رفته، استراحتی کرده و در هتل چند ستاره با امکانات لاکچری اقامت کنند و در این تعطیلات از هر چیز ناخوشایندی که در فرهنگ آن شهر باشد دوری می کنند، حتی با بخش خوشایند آن که غذاهای محلی آن شهر می تواند باشد، هم با ترس روبه رو می شوند.
این نگاه در صنعت گردشگری داخلی و خارجی تاثیر می گذارد به طوریکه در ایران تمام تورها مبتنی بر روحیه مسافر تنظیم می شوند اما در تورهای کشورهای خارجی تجربه محوری در اولویت بوده و مردم این کشورها برای کشف لایه های گردشگری و در جستجوی ناشناخته ها و فرهنگ های متفاوت سفر می روند.
ماجراهای سفر به تبریز و جای خالی خلاقیت در گردشگری
نگار که سفر اولویت زندگی اش شده تجربه های بسیاری از سفر به مناطق مختلف داخلی و خارجی دارد اما تبریز برایش رنگ و بوی دیگری داشت.
وی در این بخش از ماجراهای سفرش نقل می کند که از آخرین باری که به تبریز آمده بود ۱۲ سال می گذشت و وی در این مدت به نوعی بلوغ رسیده بود و گرچه تبریز سرزمین پدری اش است و همواره سفرهای خانوادگی مختلفی به این شهر داشته اما این بار تصمیم می گیرد برخلاف همیشه که به شهرهای مختلف همچون بومی سفر می کرد، سفرش به تبریز همچون گردشگر باشد.
این تناقض که برایش جذاب بود در نقل آن می گوید: افراد بومی یک شهر به دلیل مشغله های روزانه و عادت به محیط زندگی خود اغلب آشنایی کامل و کافی با شهر خود ندارند و این شرایط برای من که طی سفرهایم به تبریز همواره به دیدن اقوام سپری می شد، شکل مشابهی داشت، از این رو تصمیم گرفتم اینک که گردشگری و بوم گردی به حرفه اصلی ام تبدیل شده در سفر جدیدم تبریز را همچون گردشگر دیده و بشناسم.
در این سفر زیبایی های بسیاری در تبریز یافتم که خوراکی های خوشمزه و غذاهای محلی همچون «تاوا کبابی» و ایستگاه و گذرگاه های ائل گلی که به انواع خوراکی اختصاص داشت، جذاب ترین بخش سفرم بود.
اما تغییر مردم طی ۱۲ سال و پذیرش بیشتر جامعه برای گردشگر موضوعی بود که توجه وی را به خود جلب کرده و این مهم را در گفت وگو با مردم یافته بود و آن را چنین تعریف می کند که پیش از این گفت وگو با مردم به زبان فارسی خیلی پذیرش وجود نداشت و یا در واکنش به فرد فارسی زبان به ترکی جواب می دادند اما در آخرین سفر خود با این موضوع خیلی کمتر مواجه شده و رفتار بسیار صمیمانه ای را در تعامل هایم یافتم و به گردشگر خوش آمد گفته و با مهربانی راهنمایی اش می کردند.
نگار علیزاده همچنین در نگاهی ریزبینانه، به فرصت های گردشگری در تبریز اشاره می کند و می گوید: تبریز فرصت بسیار مساعدی برای برگزاری تورهای خلاق در بخش های مختلف شهر همچون بازار تاریخی دارد به طوریکه تورها به جای تمرکز بر موزه گردی می توانند برنامه های مختلفی را در دستور کار خود قرار دهند که بازارگردی با عنوان آشنایی با مشاغل قدیمی از جمله آنها باشد.
اما تور خلاق باید برای گردشگر فرصت زیست همچون بومی منطقه را فراهم کند و به عقیده وی انواع شیرینی، سوغات تبریز و صنعت کفش دست دوز چرمی بهترین زمینه برای این هدف هستند که با برگزاری تورهای نیم روزه در کارگاه های کفش دوزی و یا شیرینی پزی می توان هم صنایع و سوغات تبریز را معرفی کرد و هم فرصت تجربه برای دوختن کفش چرم به شیوه سنتی و یا پخت شیرینی های این منطقه و آشنایی با سختی های کار را به گردشگر داد.
نگار که جای تورهای خلاق را در تبریز خالی می بیند، می گوید: می توان کارگاه های مختلف برای صنایع و مشاغل مختلف راه اندازی کرد که در برنامه تورهای گردشگری قرار گیرند و گردشگران با ثبت نام در این کارگاه ها در کنار آشنایی بصری با تبریز، با صنایع و مشاغل مختلف نیز به صورت مستقیم و طی آموزش های کوتاه مدت که به منظور تجربه گرایی است نیز آشنا شده و از سوی دیگر باعث رشد و کشف خلاقیت گردشگران نیز می شود.
گرچه تا چشم کار می کند در تبریز اماکن زیبا و خانه های قدیمی است اما اغلب موزه اند و میدان کمتری برای لمس بیشتر این شهر و تاریخ و مردمانش دارند و این موضوع توجه بوم گردان علاقمند به تبریز همچون نگار را به خود جلب کرده است و بانوی جوان در ادامه نقل می کند: در تبریز خیلی به دنبال اقامتگاه بوم گردی گشتم اما موردی نیافتم و تنها به ساخت هتل توجه شده و از طرفی اقامتگاه هایی که به عنوان بوم گردی معرفی می شوند ویژگی و اصول این اقامتگاه ها را رعایت نکرده اند.
اما اگر می خواستم نام دیگری بر تبریز بگذارم، شهر خوراکی ها بود درحالی که توجه زیاد به رستوران های لوکس باعث شده رستوران هایی که ارائه دهنده غذاهای محلی هستند به حاشیه رانده شوند و در عین حال توجه به چنین اماکن و ویژگی هایی که میراث ناملموس این شهر و مردمانش هستند در تورهای گردشگری هم مغفول واقع شده اند و آنها را برای گردشگری که به تبریز می آید به درستی ارائه نمی کنند.
هشتک # تبریز
فضای مجازی به مارکوپولوی داستان ما فرصت اشتراک گذاری تجربه های مختلف سفر و ماجراجویی هایش را داده، فرصتی که اغلب مردم شهرهای مختلف ایران به خوبی از ان استفاده می کنند و آن معرفی شهر خود و ظرفیت های گردشگری و جذابیت هایش است.
فرصتی که به عقیده نگار مردم تبریز از آن به خوبی بهره نبرده اند و در ادامه حرف خود می گوید: مردم تبریز روحیه معرفی شهر خود را خیلی ندارند و اگر در اینستاگرام هشتک تبریز یا تبریزگردی را جستجو کنیم به پست های زیادی برخورد نمی کنیم، درحالی که کافی است هرمزگان، سیستان و بلوچستان، کردستان، اصفهان و شیراز و یزد را جستجو کنیم و تازه در اینجا خواهیم یافت که تا چه اندازه مردم این شهرها خود به تنهایی برای معرفی ابعاد مختلف شهر خود تلاش کرده اند و نمونه موفق این مورد قزوین است که مردمش از هر راهی برای معرفی شهر خود استفاده می کنند اما این نکته در مورد تبریز به چشم نمی خورد.
از سوی دیگر بسیاری در تبریز نمی دانند که چه فرصت هایی در شهر خود دارند که می تواند برای گردشگر جذاب باشد و در واقع خیلی شهر خود را برای ارائه به مسافر نمی شناسند که یکی از اتفاقات جالب برای گردشگر غذاهای خیابانی این شهر است.
وی اطلاعاتی از تبریز ۲۰۱۸ نداشت اما در مقابل شعار آن سال «هر شهروند، یک میزبان» عقیده دارد، جای مردم تبریز در کنار دیگر شهرها خالی است که با یک هشتک در فضاهای مجازی تمام تلاش خود را برای معرفی جاذبه های شهرشان می کنند و این بهترین میزبانی است که برای شهر خود می توانستند انجام دهند و البته این مسیر محدود به زمان و مناسبت خاصی نیست.
در گزارشات مربوط به سال ۲۰۱۱ سازمان جهانی گردشگری چنین مطرح شده که در پژوهش های آینده گردشگری باید متوجه باشیم گردشگران فرهیخته تر خواهند شد و به میزان بیشتری جویای آگاهی های جدید و سرمایه های فرهنگی خواهند بود. آنها همچنین جویای معنای بیشتر از زندگی خویش بوده در تجارب شخصی خواهان اصالت بیشتری خواهند بود.
تاکنون شهر اصفهان و رشت به عنوان «شهر خلاق غذا» در شبکه شهرهای خلاق جهان ثبت شده اند و گرچه فرصت گردشگری ۲۰۱۸ از کف مسوولان و شهروندان تبریزی رفت، اما باید از تماشا کردن و دنبال مقصر گشتن دست برداشت و برای یکبار هم که باشد همه به کوتاهی های خود معترف شده و با بهره گرفتن از تجربیات شهرهای موفق وارد این مسیر شویم و گام های محکم برداریم. چه شهروند و چه مسوول.
گزارش: یاسمین مولانا
انتهای پیام/۶۰۰۰۱/ ۴۰/س
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «بوم گردی لذتی برای ماجراجویی و تجربه های ناب» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.