دو نویسنده کودک تقدیر شدند / ارتباط ویژه جعفرابراهیمی با سنگها

به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم بزرگداشت جعفر ابراهیمی و مجید ملا محمدی نویسندگان حوزه کودک و نوجوان در قالب طرح چهل قلم، دیروز یکشنبه ۱۴ بهمن با حضور فاطمه ذوالقدر نماینده مجلس شورای اسلامی، علی نیکنام مدیرکل کتابخانه های عمومی استان تهران و جمعی از دانش آموزان و علاقمندان در کتابخانه عمومی محقق حلی تهران برگزار شد.
نیکنام در ابتدای این مراسم گفت: این مجلس، مزین به حضور دانش آموزان است. وظیفه خود می دانم ۴۰ سالگی انقلاب را تبریک بگویم. ما برابر انواع تحریم ها که دشمنان به ما تحمیل کردند ۴۰ سال ایستادگی و مقاومت کردیم. اکنون با غرور از این ۴۰ سال یاد می کنیم و این ایستادگی به برکت خون شهدا و رهبری امام راحل بوده است.
وی افزود: پیشرفت های خوبی از جمله در عرصه فرهنگی داشتیم که زمینه ساز ظهور و بروز نویسندگان خوب و برجسته ای بوده است. امروز شاهد حضور دو نفر از این نویسندگان برجسته هستیم. طرح «۴۰ قلم» که به همت نهاد کتابخانه های عمومی کشور در ۳۱ استان در حال برگزاری است، در جهت تجلیل از ۴۰ نویسنده برتر کشور است.
مدیرکل کتابخانه های عمومی تهران نوشتن در حوزه کودک و نوجوان را کار دشواری دانست و گفت: انتقال مفاهیم دینی و ارزشی برای کودکان آن هم در قالب شعر واقعا سخت است. من به این دو استاد که به خوبی از عهده این کار برآمده اند تبریک می گویم؛ تأثیر آثار این عزیزان در نسل سوم و چهارم انقلاب، نسل هایی که رهبر انقلاب به آنها دل بسته اند، بسیار بدیهی است؛ چرا که نثر ساده و روان در آثار این عزیزان سبب جذب کودکان شده است.
در ادامه یوسف قوجق نویسنده کودک از دوستان قدیمی جعفر ابراهیمی، در توصیف این نویسنده سخنانی بیان کرد و گفت: برای هر فرد که در ایران عزیز زندگی می کند و با ادبیات و داستان و شعر دمخور است، آشنایی با یک نویسنده فرزانه و همکار بودن با یک دوست خوشفکر، سعادت بزرگی است. این سعادت را سال ۱۳۷۰ با رفتن به کانون پرورش فکری و کار کردن در آنجا و آشنایی با جعفر ابراهیمی کسب کردم. هر اثری مانند یک امضا است و آثار ابراهیمی آثاری ماندگار و غنی است.
این داستان نویس در ادامه گفت: با دیدن او انگار گنجینه ای پیدا کردم. کتاب های داستانی ایشان را بارها می خواندم و از سادگی شان لذت می بردم. سال ۱۳۷۰ به اتفاق آقای ابراهیمی، به «جشنواره کودک مسلمان بلوچ» در زابل رفتیم. آنجا آقای ابراهیمی دنبال سنگ می گشت؛ وقتی علت را پرسیدم گفتند در درون سنگ یک موجود زنده خوابیده و اگر یک ماه دیگر به آن نگاه کنید، چیز دیگری را خواهید دید. ابراهیمی می گفت «زمانی که می خواهم بنویسم یک سنگ می تراشم و از آن یک موجود مثل پرنده یا ماهی در می آورم؛ کار کردن با سنگ باعث تمرکز من و ایده پردازی در نوشتن می شود.»
وی ادامه داد: فردی که با نگاه به اجسام، موجود زنده ای می بیند، تخیلی قوی دارد. کمتر نویسنده ای مانند ابراهیمی است که هم شعر بگوید هم داستان بنویسد. توصیف اشیا در آثار او بسیار خوب بیان می شود و ایشان از اشیا، هوشمندانه استفاده می کند. زندگی اش نیز پر از داستان است. نثرش صمیمی است و با مخاطب، به راحتی ارتباط برقرار می کند. ابراهیمی هرچه در ذهن دارد به زبان کوکانه بیان می کند. یکی از موفقیت های ابراهیمی روستایی نویسی است. روح لطیف روستانشینان و معنویت آنها در آثار ابراهیمی مشهود است. مراسمی این چنین، برای نویسنده ای که ۲۰۰ کتاب چاپ کرده، امری شایسته تقدیر است. وی فردی پر کار و آثار او پرمحتوا است.
عضویت در کتابخانه آرزوی دوران نوجوانی ام بود
در ادامه مراسم جعفر ابراهیمی سخنان خود را با سلام به محله شوش که آن را محله کودکی خود خواند، آغاز کرد و گفت: از ۱۱ سالگی تا سال ۱۳۵۷ در این منطقه زندگی کردم. من در روستای باستانی «حور» از توابع شهرستان نمین در استان اردبیل به دنیا آمدم. بیش از ۱۵۰ خاطره خوب از دوران کودکی در ذهن دارم که شاید ۵۰ خاطره را نوشته باشم. در دوران کودکی، به سختی کتاب تهیه می کردم. ۱۷ سالم بود که کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شکل گرفت. قبل از آن، خواهرم را بردم و عضو کانون کردم که کتاب بگیرد و به من بدهد. همیشه آرزوی عضویت در کتابخانه را داشتم ولی چون سنم کم بود، عضویت ممکن نبود. تا اینکه پسر عمه ام گفت بیا برویم در کتابخانه عمومی پارک شهر عضو شویم. حق عضویت، سالانه ۱۲ تومان بود و اگر ۳ سال مرتب کتاب می گرفتیم تبدیل به «عضو جاوید» می شدیم که دیگر از خدمات کتابخانه به صورت رایگان می توانستیم استفاده کنیم؛ من با ذوق و اشتیاق زیاد این کار را کردم و مدت سه سال به صورت مستمر به کتابخانه پارک شهر می رفتم و کتاب های بسیاری را امانت گرفته و لذت می بردم.
وی درباره حال و هوای اوایل انقلاب گفت: تازه انقلاب شده بود و ما به شوق ادبیات کودک که کم کم داشت پا می گرفت، حس و حال خوبی داشتیم. سال ۱۳۵۸ من در «کیهان بچه ها» شروع به قصه نوشتن و شعر گفتن کردم. در وزارتخانه دارایی نیز سمت ممیزی داشتم. کانون از من دعوت به همکاری کرده بود اما وزیر دارایی اجازه انتقال من به کانون را نمی داد. پس از مدت ها نامه نگاری و اصرار، با انتقال من موافقت شد. وقتی به کانون رفتم حقوقم کمتر شد، چون از بخش مالی به بخش فرهنگی آمده بودم. از نظر عقلی به ظاهر کارم اشتباه بود اما علاقه من به کانون و مرغک آن قلبی بود. من به انقلاب، احساس دین می کردم و به خود می گفتم در مقابل آنها که جان و خون خود را در راه انقلاب دادند، کاری بکنم.
در ادامه این مراسم، مجید ملامحمدی نویسنده حوزه کودک و نوجوان گفت: می خواهم از زاویه دیگری به موضوع نویسندگی و کار فرهنگی نگاه کنم. قبل از انقلاب، اصناف مختلف اعتراضات و اعتصاب هایی داشتند. اگر هر صنف یک یا دو هفته دست از کار و فعالیت بکشد، جامعه فلج می شود اما اگر نویسنده مدتی کار نکند یا بیمار شود، شاید محسوس نباشد اما در بلند مدت به جامعه فرهنگی زیان می رساند. شاید جعفر ابراهیمی زمانی که در وزارت دارایی کار می کرد از نظر مادی وضع بهتری داشت اما ورود او به عرصه هنر و ادبیات، برای جامعه فرهنگی ما لازم بوده است.
ملامحمدی در ادامه سخنان خود شعری از جعفر ابراهیمی خواند. «تو کیستی که گاه گاه به خواب های ساده ام صدا و رنگ می دهی، به خواب های کوچکم غمی قشنگ می دهی» … .
در ادامه مراسم، با حضور سیده فاطمه ذوالقدر نماینده مردم تهران و نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس و علی نیکنام، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان از آخرین اثر جعفر ابراهیمی با عنوان «از بهشت تا زمین» رونمایی و جشن امضای کتاب برگزار شد.
خاطره خوش دوران کودکی
مراسم با سخنرانی علی باباجانی، سردبیر مجله سنجاقک ادامه پیدا کرد که ابتدا شعری در وصف جعفر ابراهیمی خواند و گفت: جعفر ابراهیمی پاکی و زلالی را از روستایی دوردست به تهران آورده تا فضای شهر را عطرآگین کند. کودکی من با جعفر ابراهیمی شروع شد. دوره ابتدایی، قبل از اینکه به مدرسه بروم به رادیویی که در خانه داشتیم گوش می کردم. به خاطر دارم گاهی در حال صرف صبحانه، شعرهای جعفر ابراهیمی را از رادیو می شنیدم و الان انگار دارم خواب می بینم که در خدمت ایشان هستم.
وی در ادامه درباره مجید ملامحمدی گفت: آقای ملامحمدی را نخستین بار در مجله «سلام بچه ها» دیدم. وی در جلسات این مجله شرکت می کرد و من از وجود ایشان در آنجا استفاده می کردم. آقای ملامحمدی چند ویژگی خوب دارد. ایشان همیشه با وضو می نویسد و به نوشته های خود اعتقاد دارد. بسیاری از کودکان با نوشته های ایشان بزرگ شده و راهشان را با آثار او پیدا کرده اند.
در ادامه سید سعید هاشمی سردبیر مجله سلام بچه ها نیز در سخنانی کوتاه گفت: خوشحالم که در جمع شما بچه های اهل مطالعه هستم. پیش از آشنایی با مجید ملامحمدی با پدر ایشان آیت الله محمد محمدی اشتهاردی آشنا شدم. در کتابخانه پدرم کتاب های زیادی بود و من می گشتم و کتاب های مناسب خودم را پیدا می کردم. بعضی از آن ها از جمله «پندهایی از تاریخ» و «پندهای جاودان» نوشته آیت الله اشتهاردی بود.
وی افزود: سال ۱۳۷۱ که وارد مجله سلام بچه ها شدم، با جوانی آشنا شدم که بسیار مودب و مبادی آداب بود. او خوب حرف می زد و از کسانی که در آنجا شعر می خواندند، با روی باز استقبال می کرد؛ بعدها فهمیدم ایشان فرزند آیت الله محمدی اشتهاردی است. الان ۲۶ سال است که در کنار ایشان هستم. ما با هم مسافرت های زیادی رفتیم و در محافل مختلفی شرکت کردیم. ملامحمدی اطلاعات و دانش زیادی دارد و من از او چیزهای بسیاری آموختم. ایشان فردی بسیار پر کار است و هر مجله ای که از وی کاری بخواهد انجام می دهد و آن را زکات علم خود می داند.
در بخش بعدی این برنامه، ملا محمدی گفت: از کودکی در منزل کتابخانه داشتیم و پدرم در حوزه علمیه، کتاب و تفسیر قرآن می نوشت؛ ما نیز به کتاب علاقمند شدیم. در دوره کودکی من کتاب کم بود. سال ۱۳۵۷ وارد کانون شدم که در آنجا مربیان و کتاب های خوبی داشتیم.
وی سپس به بیان خاطراتی از دوران کودکی خود در قم و زمانی که امام در این شهر اقامت داشتند، پرداخت و گفت: روزی در شهر قم ما امام را سوار بر ماشین دیدیم و برای ایشان دست تکان دادیم. امام از راننده خواستند که توقف کند و حال ما را پرسیدند و رفتند. حالا من خاطرات کودکی خود در شهر قم را در کتابی با عنوان «شاه فراری شده» در ۱۲ جلد چاپ کرده ام.
در پایان این بخش، ملامحمدی یکی از اشعار خود را که در کتاب دانش آموزان سوم دبستان چاپ شده خواند. «کاش می شد مثل باران می شدیم/ سر به زیر و ساده و بی ادعا/ نرم با آوازهای شاد خود/ رقص می کردیم روی سبزه ها»
در پایان این مراسم از کتاب ۱۲ جلدی «شاه فراری شده» نوشته مجید ملامحمدی رونمایی و جشن امضای آن برگزار شد.
مراسم تقدیر از جعفر ابراهیمی و مجید ملامحمدی با اهدای لوح یادبود و پرتره کاریکاتور از چهره این دو نویسنده خاتمه پیدا کرد. در پایان، این دو نویسنده، آثار جدید خود را امضا و به دانش آموزان و مهمانان حاضر در مراسم اهدا کردند.
نیکنام در ابتدای این مراسم گفت: این مجلس، مزین به حضور دانش آموزان است. وظیفه خود می دانم ۴۰ سالگی انقلاب را تبریک بگویم. ما برابر انواع تحریم ها که دشمنان به ما تحمیل کردند ۴۰ سال ایستادگی و مقاومت کردیم. اکنون با غرور از این ۴۰ سال یاد می کنیم و این ایستادگی به برکت خون شهدا و رهبری امام راحل بوده است.
وی افزود: پیشرفت های خوبی از جمله در عرصه فرهنگی داشتیم که زمینه ساز ظهور و بروز نویسندگان خوب و برجسته ای بوده است. امروز شاهد حضور دو نفر از این نویسندگان برجسته هستیم. طرح «۴۰ قلم» که به همت نهاد کتابخانه های عمومی کشور در ۳۱ استان در حال برگزاری است، در جهت تجلیل از ۴۰ نویسنده برتر کشور است.
مدیرکل کتابخانه های عمومی تهران نوشتن در حوزه کودک و نوجوان را کار دشواری دانست و گفت: انتقال مفاهیم دینی و ارزشی برای کودکان آن هم در قالب شعر واقعا سخت است. من به این دو استاد که به خوبی از عهده این کار برآمده اند تبریک می گویم؛ تأثیر آثار این عزیزان در نسل سوم و چهارم انقلاب، نسل هایی که رهبر انقلاب به آنها دل بسته اند، بسیار بدیهی است؛ چرا که نثر ساده و روان در آثار این عزیزان سبب جذب کودکان شده است.
در ادامه یوسف قوجق نویسنده کودک از دوستان قدیمی جعفر ابراهیمی، در توصیف این نویسنده سخنانی بیان کرد و گفت: برای هر فرد که در ایران عزیز زندگی می کند و با ادبیات و داستان و شعر دمخور است، آشنایی با یک نویسنده فرزانه و همکار بودن با یک دوست خوشفکر، سعادت بزرگی است. این سعادت را سال ۱۳۷۰ با رفتن به کانون پرورش فکری و کار کردن در آنجا و آشنایی با جعفر ابراهیمی کسب کردم. هر اثری مانند یک امضا است و آثار ابراهیمی آثاری ماندگار و غنی است.
این داستان نویس در ادامه گفت: با دیدن او انگار گنجینه ای پیدا کردم. کتاب های داستانی ایشان را بارها می خواندم و از سادگی شان لذت می بردم. سال ۱۳۷۰ به اتفاق آقای ابراهیمی، به «جشنواره کودک مسلمان بلوچ» در زابل رفتیم. آنجا آقای ابراهیمی دنبال سنگ می گشت؛ وقتی علت را پرسیدم گفتند در درون سنگ یک موجود زنده خوابیده و اگر یک ماه دیگر به آن نگاه کنید، چیز دیگری را خواهید دید. ابراهیمی می گفت «زمانی که می خواهم بنویسم یک سنگ می تراشم و از آن یک موجود مثل پرنده یا ماهی در می آورم؛ کار کردن با سنگ باعث تمرکز من و ایده پردازی در نوشتن می شود.»
وی ادامه داد: فردی که با نگاه به اجسام، موجود زنده ای می بیند، تخیلی قوی دارد. کمتر نویسنده ای مانند ابراهیمی است که هم شعر بگوید هم داستان بنویسد. توصیف اشیا در آثار او بسیار خوب بیان می شود و ایشان از اشیا، هوشمندانه استفاده می کند. زندگی اش نیز پر از داستان است. نثرش صمیمی است و با مخاطب، به راحتی ارتباط برقرار می کند. ابراهیمی هرچه در ذهن دارد به زبان کوکانه بیان می کند. یکی از موفقیت های ابراهیمی روستایی نویسی است. روح لطیف روستانشینان و معنویت آنها در آثار ابراهیمی مشهود است. مراسمی این چنین، برای نویسنده ای که ۲۰۰ کتاب چاپ کرده، امری شایسته تقدیر است. وی فردی پر کار و آثار او پرمحتوا است.
عضویت در کتابخانه آرزوی دوران نوجوانی ام بود
در ادامه مراسم جعفر ابراهیمی سخنان خود را با سلام به محله شوش که آن را محله کودکی خود خواند، آغاز کرد و گفت: از ۱۱ سالگی تا سال ۱۳۵۷ در این منطقه زندگی کردم. من در روستای باستانی «حور» از توابع شهرستان نمین در استان اردبیل به دنیا آمدم. بیش از ۱۵۰ خاطره خوب از دوران کودکی در ذهن دارم که شاید ۵۰ خاطره را نوشته باشم. در دوران کودکی، به سختی کتاب تهیه می کردم. ۱۷ سالم بود که کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شکل گرفت. قبل از آن، خواهرم را بردم و عضو کانون کردم که کتاب بگیرد و به من بدهد. همیشه آرزوی عضویت در کتابخانه را داشتم ولی چون سنم کم بود، عضویت ممکن نبود. تا اینکه پسر عمه ام گفت بیا برویم در کتابخانه عمومی پارک شهر عضو شویم. حق عضویت، سالانه ۱۲ تومان بود و اگر ۳ سال مرتب کتاب می گرفتیم تبدیل به «عضو جاوید» می شدیم که دیگر از خدمات کتابخانه به صورت رایگان می توانستیم استفاده کنیم؛ من با ذوق و اشتیاق زیاد این کار را کردم و مدت سه سال به صورت مستمر به کتابخانه پارک شهر می رفتم و کتاب های بسیاری را امانت گرفته و لذت می بردم.
وی درباره حال و هوای اوایل انقلاب گفت: تازه انقلاب شده بود و ما به شوق ادبیات کودک که کم کم داشت پا می گرفت، حس و حال خوبی داشتیم. سال ۱۳۵۸ من در «کیهان بچه ها» شروع به قصه نوشتن و شعر گفتن کردم. در وزارتخانه دارایی نیز سمت ممیزی داشتم. کانون از من دعوت به همکاری کرده بود اما وزیر دارایی اجازه انتقال من به کانون را نمی داد. پس از مدت ها نامه نگاری و اصرار، با انتقال من موافقت شد. وقتی به کانون رفتم حقوقم کمتر شد، چون از بخش مالی به بخش فرهنگی آمده بودم. از نظر عقلی به ظاهر کارم اشتباه بود اما علاقه من به کانون و مرغک آن قلبی بود. من به انقلاب، احساس دین می کردم و به خود می گفتم در مقابل آنها که جان و خون خود را در راه انقلاب دادند، کاری بکنم.
در ادامه این مراسم، مجید ملامحمدی نویسنده حوزه کودک و نوجوان گفت: می خواهم از زاویه دیگری به موضوع نویسندگی و کار فرهنگی نگاه کنم. قبل از انقلاب، اصناف مختلف اعتراضات و اعتصاب هایی داشتند. اگر هر صنف یک یا دو هفته دست از کار و فعالیت بکشد، جامعه فلج می شود اما اگر نویسنده مدتی کار نکند یا بیمار شود، شاید محسوس نباشد اما در بلند مدت به جامعه فرهنگی زیان می رساند. شاید جعفر ابراهیمی زمانی که در وزارت دارایی کار می کرد از نظر مادی وضع بهتری داشت اما ورود او به عرصه هنر و ادبیات، برای جامعه فرهنگی ما لازم بوده است.
ملامحمدی در ادامه سخنان خود شعری از جعفر ابراهیمی خواند. «تو کیستی که گاه گاه به خواب های ساده ام صدا و رنگ می دهی، به خواب های کوچکم غمی قشنگ می دهی» … .
در ادامه مراسم، با حضور سیده فاطمه ذوالقدر نماینده مردم تهران و نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس و علی نیکنام، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان از آخرین اثر جعفر ابراهیمی با عنوان «از بهشت تا زمین» رونمایی و جشن امضای کتاب برگزار شد.
خاطره خوش دوران کودکی
مراسم با سخنرانی علی باباجانی، سردبیر مجله سنجاقک ادامه پیدا کرد که ابتدا شعری در وصف جعفر ابراهیمی خواند و گفت: جعفر ابراهیمی پاکی و زلالی را از روستایی دوردست به تهران آورده تا فضای شهر را عطرآگین کند. کودکی من با جعفر ابراهیمی شروع شد. دوره ابتدایی، قبل از اینکه به مدرسه بروم به رادیویی که در خانه داشتیم گوش می کردم. به خاطر دارم گاهی در حال صرف صبحانه، شعرهای جعفر ابراهیمی را از رادیو می شنیدم و الان انگار دارم خواب می بینم که در خدمت ایشان هستم.
وی در ادامه درباره مجید ملامحمدی گفت: آقای ملامحمدی را نخستین بار در مجله «سلام بچه ها» دیدم. وی در جلسات این مجله شرکت می کرد و من از وجود ایشان در آنجا استفاده می کردم. آقای ملامحمدی چند ویژگی خوب دارد. ایشان همیشه با وضو می نویسد و به نوشته های خود اعتقاد دارد. بسیاری از کودکان با نوشته های ایشان بزرگ شده و راهشان را با آثار او پیدا کرده اند.
در ادامه سید سعید هاشمی سردبیر مجله سلام بچه ها نیز در سخنانی کوتاه گفت: خوشحالم که در جمع شما بچه های اهل مطالعه هستم. پیش از آشنایی با مجید ملامحمدی با پدر ایشان آیت الله محمد محمدی اشتهاردی آشنا شدم. در کتابخانه پدرم کتاب های زیادی بود و من می گشتم و کتاب های مناسب خودم را پیدا می کردم. بعضی از آن ها از جمله «پندهایی از تاریخ» و «پندهای جاودان» نوشته آیت الله اشتهاردی بود.
وی افزود: سال ۱۳۷۱ که وارد مجله سلام بچه ها شدم، با جوانی آشنا شدم که بسیار مودب و مبادی آداب بود. او خوب حرف می زد و از کسانی که در آنجا شعر می خواندند، با روی باز استقبال می کرد؛ بعدها فهمیدم ایشان فرزند آیت الله محمدی اشتهاردی است. الان ۲۶ سال است که در کنار ایشان هستم. ما با هم مسافرت های زیادی رفتیم و در محافل مختلفی شرکت کردیم. ملامحمدی اطلاعات و دانش زیادی دارد و من از او چیزهای بسیاری آموختم. ایشان فردی بسیار پر کار است و هر مجله ای که از وی کاری بخواهد انجام می دهد و آن را زکات علم خود می داند.
در بخش بعدی این برنامه، ملا محمدی گفت: از کودکی در منزل کتابخانه داشتیم و پدرم در حوزه علمیه، کتاب و تفسیر قرآن می نوشت؛ ما نیز به کتاب علاقمند شدیم. در دوره کودکی من کتاب کم بود. سال ۱۳۵۷ وارد کانون شدم که در آنجا مربیان و کتاب های خوبی داشتیم.
وی سپس به بیان خاطراتی از دوران کودکی خود در قم و زمانی که امام در این شهر اقامت داشتند، پرداخت و گفت: روزی در شهر قم ما امام را سوار بر ماشین دیدیم و برای ایشان دست تکان دادیم. امام از راننده خواستند که توقف کند و حال ما را پرسیدند و رفتند. حالا من خاطرات کودکی خود در شهر قم را در کتابی با عنوان «شاه فراری شده» در ۱۲ جلد چاپ کرده ام.
در پایان این بخش، ملامحمدی یکی از اشعار خود را که در کتاب دانش آموزان سوم دبستان چاپ شده خواند. «کاش می شد مثل باران می شدیم/ سر به زیر و ساده و بی ادعا/ نرم با آوازهای شاد خود/ رقص می کردیم روی سبزه ها»
در پایان این مراسم از کتاب ۱۲ جلدی «شاه فراری شده» نوشته مجید ملامحمدی رونمایی و جشن امضای آن برگزار شد.
مراسم تقدیر از جعفر ابراهیمی و مجید ملامحمدی با اهدای لوح یادبود و پرتره کاریکاتور از چهره این دو نویسنده خاتمه پیدا کرد. در پایان، این دو نویسنده، آثار جدید خود را امضا و به دانش آموزان و مهمانان حاضر در مراسم اهدا کردند.
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «دو نویسنده کودک تقدیر شدند / ارتباط ویژه جعفرابراهیمی با سنگها» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.